بستن بازار ؛ مهمترین اقدام تجار علیه دولت قاجار
بازرگانان ایرانی از چه دورهای با تجار غربی ارتباط برقرار کردند و این ارتباط چه تاثیری بر اقتصاد ایران گذاشت؟
بازرگانان ایرانی در زمان صفویه کاملا بر بازار داخلی مسلط بودند، هر چند در تجارت خارجی، به دلایل مختلف ازجمله تفاوت مذهب و زبان چندان موفق نبودند که این مطلب نیز با استفاده از اقلیت مسیحی و ارمنی ساکن ایالات ایران تا حدودی جبران میشد. چنان که شاهعباس صفوی به دلایل متعدد ازجمله توسعه تجارت خارجی و رونق اقتصادی پایتخت، آنان را به اصفهان کوچ داده و امکانات فراوانی را در اختیارشان قرار داد. آنان از طریق همزبانان خود در عثمانی و اروپا عاملی برای رونق بخشیدن به اقتصاد دولت صفوی بودند. لطف شاهعباس به آنان در حدی بود که امتیاز انحصاری تجارت ابریشم را به آنان واگذار کرد و آنان نیز همیشه در خدمت ایران و شاهان صفوی بودند. تلاش برخی شاهان توانای صفوی مانند شاهعباس در جهت اعتلای اقتصادی این دولت با مرگ آنان تداوم نیافت و بسیاری از تجار ارمنی و ایرانی که توانسته بودند ثروتی به دست آورند، به واسطه ترس از مصادره اموال، ترجیح میدادند پول کسب شده از طریق تجارت را در زمینههای دیگری، مانند خرید املاک سرمایهگذاری کنند زیرا سود و امنیت پول آنان از این طریق بیشتر تضمین میشد. برخی نیز سرمایههای خود را به برخی کشورهای دیگر مانند عثمانی منتقل میکردند، اما به هر حال بزرگترین کالای تجاری ایران در این زمان ابریشم خام بود و پس از آن کالاهای دیگر مانند پارچههای حریر، قالی، پشم، سنگهای قیمتی مانند فیروزه، خشکبار و تنباکو قرار میگرفت. برخی سیاحان مانند اولئاریوس در سفرنامه خود گزارش میدهند که هیچ کشوری در آسیا و اروپا وجود ندارد که بازرگانانش را به اصفهان گسیل ندارد. رابطه تجاری ایران و اروپا از سالهای 1500 میلادی / 879 شمسی تا 1630 میلادی / 1009 شمسی به رابطهای جدید تبدیل شد که با زمان قبل از آن تفاوت عمده داشت.
در این دوره روابط بازرگانی ایران با کدام کشورهای اروپایی بیشتر بود؟
با عوض شدن مسیر تجارت به واسطه حفر کانال سوئز، دولتهای قدیمی تاجرپیشهای مانند ایتالیا و پرتغال به عنوان پیشگام اکتشافات جغرافیایی اهمیت خود را در ایران از دست دادند و دولتهای جدیدی مانند انگلیس، هلند و سرانجام فرانسویها جای آنان را گرفتند. اتباع این دولتها نیز ابتدای ورود خود به ایران به عنوان تاجر وارد کشور میشدند ولی بعد از مدتی که فضای سیاسی را مناسب دیدند، سعی میکردند با نفوذ در لایههای سیاسی کشور، مسیر سیاستگذاریها را به نفع خود تغییر دهند یا امتیازات ویژهای کسب کنند که این کار اغلب به اسم شرکت و کمپانی صورت میگرفت.
نظر شما درباره تاثیرات اقتصادی - سیاسی کمپانیهای تجاری چیست؟
از سالهای 1615 میلادی / 994 شمسی به بعد را باید عصر حاکمیت کمپانیها نامید زیرا این کمپانیها بودند که به دنبال گسترش بازارهای تازه و کسب سود، دولتهای متبوع خود را هم به دنبال خود کشیدند، بنابراین در حقیقت با گسترش کمپانیهای هند شرقی شاهد ایجاد نوعی حکومت هستیم که دیگر همانند دولتهای دوران فئودالیته اروپا به سرزمین مقدس یا مانند فیزیوکراتها به اینکه زمین منبع درآمد است، اعتقادی نداشتند و بر این باور بودند که آن چیزی که موجب قدرت اقتصادی بیشتر میشود ذخیره هر چه بیشتر طلا و نقره است و این امر نیز از طریق گسترش تجارت امکانپذیر است. این همان چیزی بود که به آن نظام جهانی بازار گفته میشود و سرداران این دنیای جدید بازرگانان بودند که سعی میکردند با به دست آوردن بازارهای جدید حوزه فعالیت خود را گسترش دهند. مثلا نقره اسپانیا از طریق قاره آمریکا وارد اروپا میشد، انگلیسیها این نقره را میخریدند به شرق میبردند، با آن ادویه و ابریشم خام (ایران) میخریدند و اینها را به فرانسه، هلند و اسپانیا میفروختند و دوباره با نقره بیشتری به آسیا برمیگشتند. این شرکتها برای این که بتوانند از سرمایه خود در برابر دزدان دریایی یا دولتهایی که نمیتوانستند امنیت آنان را تضمین کنند دست به ایجاد ناوگانهای زدند که به توپ و تفنگ مسلح بودند و میتوانستند از خود دفاع کنند، در حقیقت کشتی خود مانند جزیره مستقلی بود که از همه امکانات برخوردار بود و به این ترتیب، ناوگانهای تجاری ـ نظامی پا به عرصه وجود گذاشتند. این امر به تجار کمک میکرد تا هر کجا که با کشورهایی مواجه میشدند که با تجارت آنان مخالفت میکردند از توپهای نظامی برای بازکردن دروازههای آن کشورها استفاده کنند. اولین دولت پرتغال بود که وارد این عرصه شد ولی به دلیل خشونت بیش از اندازه آنان، نتوانستند در عرصه تجارت چندان دوامی بیاورند ولی بهترین نمونه چنین دولتهایی هلندیها بودند که از 2 الگوی نظامی پرتغال و الگوی تجاری انگلیس سود میبردند؛ روشی که از کارآیی بیشتری برخوردار بود. چگونگی آن را میتوان در نامهای که ژان کان در سال 1619 میلادی / 998 شمسی به مدیران شرکت نوشته است به خوبی دریافت. او میگوید: میتوانیم اجناسی از گجرات را با فلفل و طلا در ساحل سوماترا مبادله کنیم، ریال و پنبه سوماترا را با فلفل بانتام و ریال و صندل و فلفل را با اجناس و طلای چینی معامله کنیم، اجناس چینی از ژاپن نقره بخریم و به مردم سواحل کوروماندل (هند) ریال و سایر اجناس را بدهیم و ادویه بگیریم و ادویه و بعضی اقلام دیگر را به مردم عربستان بدهیم و ریال بگیریم و همینطور به این کار ادامه دهیم. همه این عملیات را به یاری کشتیها و بدون آوردن پول نقد از هلند میتوانیم انجام دهیم. این طرحی بود که هلندیها بخوبی انجام میدادند. آنان تلاش میکردند رابطه خوبی با سلاطین کشورهای مورد معامله داشته باشند که یکی از موارد آن، رابطه آنان با شاهعباس و ارامنه ایران بود که در حقیقت برای این شرکت به جمعآوری ابریشم خام مشغول بودند. آنان در برخورد با ایرانیان، برخلاف دیگر مناطق به صورتی متمدنانه برخورد و سعی میکردند به قوانین ایران احترام بگذارند و از این طریق اعتماد دربار ایران را جلب کنند و امتیازات بیشتری را نصیب خود کنند، اما طرف دیگر، کشوری که از نیمه قرن 16 میلادی (879 تا 989 شمسی) با ایران تجارت خود را گسترش داد روسها بودند. آنان به ایران پوست خز میفروختند و در عوض از ایران ابریشم خام، حریر، پارچههای نخی، چرم و سنگهای قیمتی میخریدند. تجارتی که بین 2 کشور صورت میگرفت، بیشتر صورت دولتی داشت و نمایندگان 2 دولت با یکدیگر طرف معامله بودند و مانند تجار اروپایی که دارای شرکت بوده و مستقل عمل میکردند، نبود. در هر دو کشور سلاطین خود را طرف معامله بکدیگر میدانستند و تجار از استقلال چندانی برخوردار نبودند.
عقبماندگی ایران به لحاظ تکنولوژی چه تاثیری در این رابطه تجاری داشت؟
برخلاف کشورهای اروپایی که به موازات رشد و گسترش تجارت، طبقه جدیدی که همان بورژوازی تجاری بود پدیدار شده و روز به روز برای توسعه تجارت ابداعات تازهای را خلق میکرد تا بتواند با رساندن کالا به بازارنهایی سود بیشتری عاید خود کند. عقبماندگی تکنولوژیک ایران در عرصه کشتیرانی و دریانوردی آغازی بود برای عقبماندگی اقتصادی ایران و اینکه تجار ایرانی با عدم حضور در تجارت دریایی نتوانستند در عرصه تجارت بینالمللی وارد شوند و این مهم ترین علت شروع عقبماندگی ایرانیان بود.
از این زمان تجار ایرانی که بشدت زمینگیر شده بودند، غالبا به عنوان نمایندگان شرکتهای اروپایی فعالیت میکردند و به این ترتیب بازار خارجی ایران قربانی عقبماندگی تکنیکی و نهایتا وابستگی تجاری این کشور را به دنبال داشت. ایران نتوانست در امپراتوری جهانی جدید جایگاه مناسبی پیدا کند. زیرا امپراتوریهای جهانی، نظامهای جهانی بودند که در اساس در شکل اقتصادی ایشان حالت بازتوزیع داشتند.
در این نظام مجموعهای از بازرگانان رشد میکردند که پس از اینکه از تدبیر و تجربه فراوانی در حوزه داخلی برخوردار میشدند، میتوانستند وارد بازارهای جهانی شوند. این نظام جدید جهانی در واقع پس از آن شکل گرفت که تلاشهای کسانی مانند فیلیپ پادشاه اسپانیا که خود را برگزیده خداوند برای ایجاد امپراتوری مسیحی میدانستند با شکست مواجه شد یا تفکر هابسبورگ برای ایجاد امپراتوری جهانی از بین رفت و نظام اقتصادی جهانی سرمایهداری به عنوان یک نظام قدرتمند که در بسیاری از کشورها از طریق شرکتها و کمپانیهای خود آن را نمایندگی میکرد وارد عرصه بینالمللی شد. از این زمان به بعد. دیگر جهان تبدیل به یک شرکت سهامی بزرگ شده بود که صاحب سهم بالاتر از حق رای بالاتری هم برخوردار بود هر چند دیگران نیز به میزان سهمی که در اقتصاد جهانی داشتند میتوانستند در این میدان اظهارنظر کنند. این نظام توانست با دولتهای عثمانی و روسیه که در ابتدا بیرون از این حوزه بودند به نتیجه رسیده و آنان را وارد بازی کند ولی ایرانیان به جای اینکه به عنوان بخشی از این نظام (حتی خیلی کوچک) بتوانند سهمی از این بازار بزرگ را (حداقل اقیانوس هند) را به خود اختصاص دهند به حاشیه رانده شدند. در این حاشیه ایران وظیفهای به جز تولید مواد خام ارزانقیمت نداشت. داد و ستدی که بیشتر داد و ستد فقرا بود تا اغنیا زیرا معاملات بزرگ و سودآور در پیرامون صورت نمیگرفت.
اقدامات سیاسی و اقتصادی شاهان صفوی چه تاثیری بر روند بازرگانی ایرانیان داشت؟
هر چقدر به پایان حکومت صفوی نزدیک میشویم، موقعیت دورافتادهتری هم نسبت به مرکز پیدا میکنیم و بازار ایران در عرصه خارجی بیش از پیش از رقبای خود عقب میماند. هر چند به عنوان یک کشور مستقل به لحاظ سیاسی همچنان قدرتمند بود و تحت اشغال هیچ کشور اروپایی قرار نداشت ولی به لحاظ اقتصادی روز به روز از صحنه بازی دورتر میشد. هر چقدر که از زمان شاهعباس دورتر میشویم با به قدرت رسیدن شاهان نالایق، دخالت خواجهسرایان در امر حکومت، انتصاب افراد نالایق در مشاغل حساس و از همه مهمتر دامنزدن به اختلافات مذهبی و شدتیافتن تعصبات دینی در کشوری که بخشی از آن مانند قفقاز، کردستان، خراسان و افغانستان یا سنی بودند یا مسیحی، ارمنی موجب شد که این اقوام، خود را نسبت به کشور بیگانه تصور کرده آتش دشمنیها بالا بگیرد؛ بهگونهای که سرانجام یک گروه از افاغنه تحت تابعیت امپراتوری علیه رفتارهای تبعیضآمیز حکومت مرکزی دست به شورش زدند و پایتخت را محاصره کرده و همه چیز را نابود ساختند. اصفهانی که روزی بازار عمده پارچههای ابریشمین، سنگهای گرانبها، قالیهای زربفت و... محل ملاقات تجار مختلف کشورهای انگلیسی، ترک، ارمنی، هلندی و فرانسوی بود به کلی رو به ویرانی گذارد و بازاری که به قول شاردن عمدهترین بازارهای عالم بود تنها به خاطرهای تبدیل شد. به طوری که مسیو چریکف که در زمان محمد شاه از اصفهان دیدن میکند درباره اصفهان مینویسد، بازارها و مساجد و حمامها و مدارس و اکثر بناهای دیگر خراب شدهاند و جمعیت 500 هزار نفری این شهر به حدود 60 هزار نفر رسید. اقتصاد ایران بعد از شاهعباس به دلایل متعدد هرگز نتوانست به روزگار طلایی خود برگردد ولی با ایجاد آرامش بار دیگر صنایع و بازارهای ایران حیات خود را در حد بسیار محدودی از سر گرفتند.
تاثیر جنگهای ایران و روس در وضعیت اقتصادی ایران چگونه بود؟
با ورود روسیه به عرصه تجارت جهانی در ابتدا آنان تلاش کردند که با اعزام هیاتهای تجاری به دربار ایران بتوانند از معافیتهای گمرکی بهرهمند شوند که اولین بار شاهزاده باریا تنبسکی در سال 1027 قمری / 1618 میلادی توسط تزار الکسی به دربار ایران فرستاده شد. در نتیجه روابط دوستانه 2 کشور رو به توسعه گذاشت و روسها در سال 1075 قمری/ 1664 میلادی بدون پرداخت حق گمرکی امتیاز تجارت با ایران را به دست آوردند. ولی در زمان پطر کبیر و حملات او به مرزهای ایران به دلیل اینکه این تزار نوگرای روسی درصدد بود که به اقیانوس هند راه پیدا کند روابط تجاری تقریبا قطع شد. پطر در سال 1135 قمری / 1723 میلادی لشگری به سوی ایران گسیل کرده و بندر باکو و تمام شهرهای ایالات گیلان را تسخیر کرد. هرچند با ظهور نادر بار دیگر این ایالات به ایران برگردانده شد، ولی به هر حال روسها میدانستند که تنها راه دستیابی به بازارهای جهانی و کسب سود از این بازار، استفاده از راههای دریایی ارزانقیمت بود و روسها دو راه بیشتر برای رسیدن به آبهای گرم پیشرو نداشتند؛ یکی از طریق ایران و خلیج فارس و دریای عمان بود و دیگری از طریق عثمانی.
قراردادهای استعماری بر تجار و بازرگانان ایرانی چه تبعاتی داشت؟
روسها در حملات خود به عثمانی به دلیل حمایت فرانسه و انگلیس از عثمانی شکست خوردند، لذا حملات خود را متوجه ایران کردند. دولت نوپای قاجاری که هنوز نتوانسته بود سروسامانی به اوضاع و احوال ایران دهد درگیر جنگی همه جانبه شد، که در یک دوره 10 ساله و 2 ساله از روسها شکستخورده و مجبور به انعقاد دو عهدنامه گلستان (1228 قمری / 1813 میلادی) و ترکمانچای در 1244 قمری / 1828 میلادی که علاوه بر تحمیل یک غرامت 20 میلیون تومانی و احراز امتیازات فوقالعاده منطقهای برای اتباع روسیه در صورت مرافعه و منازعه چارچوبی برای تجارت خارجی ایران ایجاد کرد که بر طبق آن عمال منصوب کنسولی و بازرگانی، اتباع هر دو مملکت میتوانستند آزادانه در کشورهای همدیگر رفت و آمد کنند. براساس این عهدنامه کالاهایی(صادرات و واردات) که از مرز میگذشت مشمول 5 درصد حق گمرکی به نسبت قیمت میشد. بنا بر ماده 5 این عهدنامه اتباع روسیه در ایران میتوانستند که نه فقط خانه، مسافرخانه و جاهای دیگر برای انبارکردن امتعهشان اجاره کنند بلکه حق مالکیت آنها را نیز داشتند. این تعرفهها باعث گسترش تجارت روس در ایران شد. در ژوئیه سال 1203 قمری / 1789 میلادی روسها کشتیهای بخار زیادی را در رود ولگا و دریای خزر راه انداختند. اینک روسیه میتوانست کالای خود را در طول سواحل شمال، مانند انزلی در 220 کیلومتری قزوین و 360 کیلومتری تهران به بهای بس اندک پیاده کند. با اوج صادرات کالاهای روسی به ایران، تمام شمال این کشور غرق کالاهای روسی بوده است. کنسولهای روس در ایران نهایت تلاش خود را به کار میبردند تا اینکه بتوانند بفهمند که چه نوع کالایی برای بازار ایران مناسب است. هجوم کالاهای روسی به ایران موجب شد که صنایع کشور که در طول قرون و اعصار تامینکننده نیازهای اولیه کشور بودند در مقابل کالاهای جدید نتوانند مقابله کنند و دچار رکود و ورشکستگی شدند. بویژه اینکه از اواخر دولت صفوی به دلیل شرایط خاص پیشآمده، اقتصاد ایران فرصت نفسکشیدن و هماهنگشدن با روند رشد جهانی را پیدا نکرد. روسیه موفق شده بود با سروسامان به اقتصاد خود و هماهنگشدن با اقتصاد جهانی رشد اقتصادی خود را در سال 1307 قمری / 1890 میلادی به 8 درصد در سال برساند که این رشد بسیار بالاتر از رشد اقتصادی آمریکا و تمام کشورهای اروپایی در همان سال بود. سرزمینهای آباد جداشده از خاک ایران و قرارگرفتن در قلمرو روسیه تزاری با وضع بهتری که پیدا کرده بودند به صورت رقیبی جدی برای تولید ابریشم ایران درآمدند و به همین دلیل بازار روسیه روز به روز نیازش به ابریشم ایران کاهش یافت. از سوی دیگر دولت روسیه با ایجاد شبکهای از سازمانهای مسافربری حمل نقل کالا، بیمه و بانک و افزایش مبادله کالایی و از طرف دیگر با ایجاد مشکلات در راه تجارت ایران با کشورهای اروپایی از راه ایلات شمال ایران و جنوب روسیه (گرفتن حقالعبور...) تسلط خود بر شمال ایران را با همه وسایل ممکن تحکیم بخشید. به هر حال روسیه گر چه نتوانست خاک ایران را به دلیل مخالفت انگلیس و فرانسه و دیگر کشورهای رقیب اروپایی تصرف کند ولی با همه وجود تلاش کرد که از طریق ایجاد بانک استقراضی و گرفتن امتیازهای متعدد و متنوع تحت کنترل خود در آورد به همین دلیل هم در 1907 با انگلیسیها خاک ایران را به سه منطقه نفوذ و در سال 1915 به دو قسمت تقسیم کرد و شمال ایران را کاملا تحت کنترل خود گرفت که شاید اگر انقلاب اکتبر 1917 اتفاق نیفتاده بود، روسها ایران را کاملا بلعیده بودند.
وضعیت بازار در اوایل حکومت قاجار به چه شکلی بود؟ به هر حال، تحول اساسی در حیطه تجارت و روابط تجار و بازرگانان با سایر ردههای تصمیمگیر و تصمیمساز در این دوره اتفاق افتاده است.
در تاریخ اقتصادی ایران بنا به قول فلور غالب نویسندگان معمولا و بدون استثنا اصطلاح تاجر یا بازرگان را برای همه انواع تجار کوچک و بزرگ به کار بردهاند. تجار همه در ایران به عمدهفروشی مشغول بودهاند و شغل واحدی داشتهاند و اختلافی که آنان با اصناف داشتهاند، این است که تجار مالیات صنفی نمیپرداختند، اما برای بقیه بازرگانان اصطلاح کلی مانند فروشنده یا اصطلاحات خصوصی تری مانند بزاز، بقال و جز آن به کار میرفت. تجار از هر طبقه دیگری در ایران از احترام برخوردار بودند، آنان به راستگویی و درستکاری شهرت داشتند. مردم غالبا مبالغ هنگفتی از پول خود را نزد بازرگانان نگاه میداشتند بدون آن که سندی بابت آن بگیرند. آنان تحصیلکردهتر از سایر مردم بودند. زیرا برای ثبت و ضبط حسابهایشان نیاز به سواد داشتند و همین امر موجب میشد که بازرگانان از جهانبینی عمیقتری نسبت به بقیه مردم برخوردار بودند. آنان گر چه با دیگر طبقات نیز ارتباط داشتند، ولی بیشتر به حفظ روابط درون گروهی بها میدادند. گرچه بین تجار کرمانی، تهرانی، یزدی، اصفهانی، تبریزی، زرتشتی و هندیتبار اختلافاتی نیز وجود داشت. تجار درجه اول در ایران غالبا به شغل جواهرفروشی اشتغال داشته و بیشتر با دربار ارتباط داشتند. در این میان ملکالتجار توسط همکارانش از میان متنفذترین تجار و بعضا ثروتمندترین آنها انتخاب میشد. تجار مسوولیت سرپرستی را به ملکالتجار واگذار میکردند که در مسائلی مانند اختلافات بین تجار یا رسیدگی به احوال تجار ورشکسته، ملکالتجار به داوری میپرداخت. در واقع مجلس وکلای تجار ایران نخستین شکل اقتصادی با خصلت سیاسی بود که قبل از مشروطیت از نمایندگان یک طبقه اصلی و فعال اجتماعی به ابتکار و تلاش خودشان در درون نظام حاکم شکل گرفت. هر چند هدف از تشکیل چنین نهادی دفاع از سود و منافع گروهی بود. اما نکته مهم تاریخی این بود که در این دوره هیات متشکل از تجار یکی از جناحهای اصلی معترضان را تشکیل میدادند که در دوران مشروطه به دنبال تغییر و ترقی بودند. لذا وجود اطاق تجارت خواهناخواه در مقابل نهادهای سنتی قدرت حاکم قرار میگرفت؛ مانند حکومت گرانی از جنس مسعود میرزا ظلالسلطان. اسناد نیز نشان میدهد گرچه به دلیل مخالفت همین عناصر سنتی و حاکمیت ناکارامد قاجاری، مجلس وکلای تجار تعطیل شد، اما مجلس تجار همچنان بر قرار ماند و با همان همیاری اجتماعی و سیاسیاش در مسیر ایجاد تغییرات اجتماعی در ایران گام برداشت. چنان که فعالیتهای اجتماعی ـ اقتصادی آنان در ایجاد شرکتهایی مانند شرکت اسلامیه را که با هدف قطع وابستگی به دولتهای استعماری بود بخوبی میبینیم.
انگیزههای حضور تجار در عرصه سیاست را در چه چیزی میبینید و اساسا آیا این حضور به نفع تجار تمام شد؟
در پایان سده سیزدهم اقتصاد ایران تحرک چندانی نداشت، تولید صنایع محلی نسبت به دورههای پیش خیلی تنزل یافته بود. آزادی تجارت که سیاست دولت انگلیس و روس بود، موجب شده بود که بازار ایران را کالاهای مصرفی خارجی به اشغال کامل خود درآورند. این گرفتاری به اضافه بحران پولی و تنزل قیمت نقره بود که تحت تاثیر بازار بینالمللی اتفاق افتاده بود، اوضاع اقتصادی ایران را به هم ریخته بود؛ زیرا کمبود پول موجب شده بود که معاملات به صورت نسیه صورت بگیرد و در تجارت خارجی نیز تجار پرداختهای خود را با لیره عثمانی و با امپریال روسی فراهم میکردند. واردات ایران برخلاف اوایل قرن سیزدهم بر صادرات ایران میچربید. بیماری نوغان نیز موجب شده بود تولید ابریشم با رکود جدی روبهرو شود. تجارت تریاک و قالی ایران که از عمدهترین محصولات تجاری ایران بود به دلیل بیتوجهی مسوولان و بیتدبیری مدیریت کشور زمین خورد، به علت فقدان راههای شوسه و ناهمواری راهها تجارت داخلی ایران روز بهروز با مشکل جدیدی روبهرو میشد. در کنار این مسائل بیماریهای پی در پی واگیردار مانند وبا، طاعون و قحطیهای واقعی و مصنوعی، موجب تقلیل جمعیت ایران و در نتیجه کاهش نیروی انسانی و رکود بیشتر اقتصادی شده بودند.
در این میان دولت قاجار شاهد تنزل و تجارت صادرات و کاهش درآمد خود بود ولی به دلیل ساختار کارشکن و عقبماندهای که داشت کار چندانی نمیتوانست انجام دهد و در واقع برنامه خاصی هم نداشت. در این میان طبقه تجار که دارای تجربه عملی و شاهد پیشرفت اقتصادهای همسایه بودند، دولت را عامل اصلی وضعیت به وجود آمده میدانستند. آنان به سیاستهای اقتصادی و تصمیمگیریهای سیاسی دولت اعتراض داشتند، اعتراضی که به طور آشکار و نهان از طرف آنان اعلام میشد که یکی از اقدامات عملی تجار برای مقابله با شرایط موجود ایجاد مجلس وکلای تجار بود. چنانکه حاج حسین امینالضرب نماینده فعال مجلس تجار به شاه مینویسد: عمده امور به تجارت بسته است. اگر تجارت قوت داشته باشد، میتواند رفع احتیاجات ممالک محروسه را از ولایت خارجه بنماید، کارخانهجات احداث نماید، معادن مفتوح نماید و امتعه ممالک محروسه را رواج دهد. او در ادامه میگوید، گرچه در این میان پول خرج میشود ولی کارها پیش نمیرود. او دلیل این کار را ماموران دولتی میداند که از دولت مواجب میگیرند ولی به جای تشویق مردم، «مال مردم را مثل شیر مادر بر خود حلال دانسته، فرض خود میدانند مردم را تمام کنند... به هر تدبیری که میدانند مال مردم را بردهاند هر گونه تعدی که خواستهاند کردهاند و مواخذه نشدهاند. اگر او را هم عزل کنند و دیگری را بیاورند او نیز نزد خود خیال میکند یک سال دو سال مردم را میچاپم، انتهای مراتب مرا نیز معزول میکنند.»1 لذا تجار اصرار داشتند که امورات کشور به اهل خبره واگذار شود. این مطالب خاص تجار تهران نبود بلکه تجار بزرگ شهرهایی مانند کاشان نیز از دست عمال حکومت به اعتراض برخاسته بودند. حتی تجار به آن پایه از خودآگاهی طبقاتی رسیده بودند که وقتی موتمنالملک حاکم کاشان از نور محمود یهودی به زور پول گرفت هیات تجار تهران با تمام توان از او حمایت کرد. مورد دیگری که تجار با حکومت درگیر بودند، مساله گمرکات بود که تجار ایرانی اعتقاد داشتند، گرفتن گمرکات متعدد از تجار ایرانی رفتاری ظالمانه است و لذا از دولت میخواستند که مسوولیت گمرک و از آن مهمتر وزارت تجارت را به فردی واگذار کنند که دولتخواه، متدین، بیطمع باشد، بیغرض باشد، مستغنی باشد، گرسنه نباشد، مقتدر باشد، حکمش در همه بلاد و وزارتخانهها نفوذ داشته باشد، تجار و فقرا را محل مداخل و تعیش خود قرار ندهد.2
چالشهای جدی بین تجار و حکومت در زمان مظفرالدین شاه به اوج خود رسید و آن مخالفت تجار با مسیو نوز بلژیکی بود که تجار روسی و انگلیسی را بر تجار ایرانی ترجیح داده و آنان خواستار برکناری او بودند که نهایتا هم با شرکت مسیو نوز در یک مراسم بالماسکه و پوشیدن لباس روحانیت این بهانه به دست تجار افتاد تا علما و مردم را علیه او بسیج کنند. این اتفاق و مواردی مانند فلککردن سیدهاشم قندی تاجر معروف بازار به اعتراضاتی انجامید که سرانجام همه اینها زمینهساز انقلاب مشروطیت شد. انقلابی که برای مدتی کوتاه به تجار این فرصت را داد تا بتوانند از طریق مجلس اول در امور سیاسی کشور نقش موثری ایفا کنند.
پانوشتها:
1- نامه امین الضرب به شاه، آدمیت ص 304
2- عریضه تجار به ناصرالدین شاه 1301 پرونده مجلس تجارت
http://ayam.jamejamonline.ir
نظرات