بازخوانی نتایج و پیامدهای انقلاب مشروطه
انقلاب مشروطه دارای نتایج و پیامدهای متعددی بود؛ درهم شکستن استبداد، مشارکت گسترده مردم در اداره کشور، ظهور قاعده نفی سبیل، حضور متفاوت رهبری روحانی در جریان مبارزات و... از مهمترین پیامدهای انقلاب مشروطه بود. با این حال تنها ثمرهای که از انقلاب مشروطه به روحانیت شیعه رسید، شهادت چند طلبه در نهضت و حضور مدرس در مجلس بود.
انقلاب مشروطه به علت نداشتن رهبری مقتدر و کادری کاردان و اتفاقهای ناگوار مانند جنگ بینالملل و ضعف در تحول فرهنگی به ثبات نرسید و هرگز حکومت دلخواه خود را مستقر نکرد. از مرداد 1285 ش (جمادی الثانی 1324ق) یعنی از زمان صدور فرمان مشروطیت تا آبان 1302 ش (ربیعالاول 1342ق) یعنی تا زمان دولت رضاخان در مدت هفده سال، 36 دولت روی کار آمد که میانگین مدت حکومت هر دولتی کمتر از شش ماه بود.علاوه براین انقلاب مشروطه دارای نتایج و پیامدهای زیر بود:
1ـانقلاب مشروطه استبداد را در هم شکست.
2ـانقلاب مشروطه موجب مشارکت مردم دراداره کشوروتأسیس مجلس با همه نواقص ازسوی مردم شد.
3ـ در انقلاب مشروطه قاعده نفیسبیل یا دکترین عدمسلطه از طرف علما تحتالشعاع آرمان سرنگونی استبداد قرار گرفت و رابطه بعضی از رهبران مشروطه با بیگانگان و تأثیرپذیری آنها را باید از نقاط ضعف آن دانست.
4ـ به دلیل ضعف مدیریت انقلاب پس از پیروزی نه تنها مشکلی از کشور حل نشد، بلکه بر مشکلات آن افزوده شد. ناامنی، عدم اقتدار حکومت و ناکارآمدی، چنان برجامعه مستولی شد که مردم در آرزوی منجیای دیکتاتور بهسر میبردند و با همه شناختی که از دیکتاتوری رضاخان داشتند مردم و روحانیت، به جز عدهای معدود، از وی استقبال کردند.
5ـ برخلاف نهضت ضداستعماری و ضداستبدادی تنباکو که روحانیت سمت رهبری را داشت، در این انقلاب ابتدا رهبری با روحانیت بود، اما بلافاصله رهبری ازدست آن ربوده شد و به شکل حامی و دنبالهرو نهضت در آمد و در بسیاری از مواقع، روحانیت ابزار دست روشنفکران و غربگرایان قرار گرفت. از این رو در پایان پیروزی اثر آن کمرنگ و سرانجام به شکست کشیده شد.
6ـ روحانیت به دلیل نداشتن رهبری واحد دچار اختلاف شد و این اختلاف موجب کاسته شدن قدرت آن و سرانجام یأس و انزوای آنان شد.
بعضی از نویسندگان معتقدند «قانون اساسی [مشروطه] ایران بر سه پایه استواراست: روحانیت، سلطنت و اراده ملی». این مطلب از لحاظ نظری صحیح است و با تلاش شیخ فضلالله، روحانیت به قانون اساسی تحمیل شد؛ اما در حین اجرا بلافاصله روحانیت را کنار زدند و پس از مدتی نیز اراده ملی چنان محو شد که ارادهای جز ارادهی پهلوی در این کشور ملاحظه نمیشد، و از قانون اساسی تنها سلطنت باقی ماند و اینک اشارهای به ناکام ماندن روحانیت در اجرای اصل نظارت میکنیم:
در دوره دوم مجلس، انجمن ایالتی آذربایجان در تاریخ 21 ربیع الثانی 1328ق به مجلس تلگراف زد که چون «از سوءحوادث در دورهی اول مجلس مقدس شورای ملی این اصل [دوم متمم قاون اساسی] به موقع اجرا گذاشته نشده و ناقص مانده، مستدعی هستیم که مراتب را به محضر مبارک حضرات حجج الاسلام نجف اشرفـ دام ظلهم ـ برسانند که توجه در انجام فرموده.»
از متن فوق چنین استنباط میشود که علمای نجف این مسئله را از انجمن ایالتی آذربایجان که قویترین انجمنها بوده درخواست کردهاند و به همین خاطر انجمنمینویسد: «مراتب را به محضر مبارک... برسانند».
در تاریخ 3 جمادی الاول 1328ق آیتالله خراسانی و مازندرانی طی تلگرافی برای اجرای اصل دوم، مجتهدین ذیل را جهت نظارت معرفی کردند: از نجف «آقای حاجی سیدمصطفی کاشانی، آقای آقا شیخ اسماعیل محلاتی، آقای آمیرزا حسین نائینی، آقایآقا سیدابوالحسن اصفهانی، آقای آقا شیخ مهدی مازندرانی، آقای آقا ضیاءالدین عراقی و آقای آقا شیخ عبدالله گلپایگانی»، از مشهد «حاجی سیداسدالله قزوینی تنکابنی» و ازتهران «حجتالاسلام بهبهانی، آقای حاجی امام جمعه خویی، آقا سیدمحمد آقازادهی بهبهانی»، از اصفهان «آقای حاج آقا نورالله ثقهالاسلام و آقا سیدحسن مدرس قمشهای»، از تبریز «آقای حاجی میرزا ابوالحسن انگجی»، از شیراز «آقای سیدعلی کازرونی»، از یزد «حاج میرسیدعلی حایری»، از قم «حاجی میرزا زینالعابدین»، از همدان «آقایحاجی شیخ محمدباقر»، از سلطانآباد عراق «آقا نورالدین» و از گلپایگان «آخوندملازینالعابدین». سرانجام مجلس پس از چند ماه در دو جلسه، در شعبان و رمضان، هیئت طراز اول را انتخاب و به منتخبین تلگراف کرد که در مجلس حاضر شوند؛ اما هرکدام از منتخبین به بهانهای عذر خواستند و تنها مرحوم مدرس و امام جمعه خویی پذیرفتند و در مجلس شرکت کردند و پس از حدود یک سال مجلس به اتمام رسید.
در دوره سوم، هر دو منتخب به عنوان نماینده از تهران انتخاب و عضو مجلس شدند و دیگر خبری از اجرای اصل دوم نبود و در دورههای بعد، گاهی بعضی از نمایندگان از اجرای آن صحبت میکردند، ولی هیچگاه عملی نشد و به این صورت، اصل دوم در اثر کارشکنی غربگرایان و یأس علما، برای همیشه تعطیل و روحانیت عملاً از قانوناساسی حذف شد.
تنها ثمرهای که از انقلاب مشروطه به روحانیت شیعه رسید، شهادت چند طلبه در نهضت عدالتخواهانه، شهادت آیتالله شیخ فضلالله نوری اعلم علمای تهران و ترور آیتالله بهبهانی... و حضور مدرس در مجلس بود؛ به عبارتی دیگر ثمره همه تلاشهای روحانیت، حضور مدرس در مدت یک سال به عنوان ناظر و در چهار دوره بعد به عنوان منتخب تهران که توانست با جهاد پیگیر خود شمعی از نهضت روحانیت شیعه را روشن نگه دارد.
کتاب؛ چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه؛نوشته روح الله حسینیان ، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران 1391 .
نظرات