موزهها، آیینههای تاریخ و فرهنگ ملتها
خلف لکم عبر من آثار الما ضین قبلکم
موزه، گنجینة آثار باستانی
کلمة موزه از ریشه یونانی موزیون (Mouseion) گرفته شده است. در یونان قدیم، معابد ربالنوعهای یونانی بدین نام خوانده میشدهاند؛ به همین جهت به مرور زمان برای هر مکانی که در آن آثار مقدس و گرانبها نگهداری میشد، به کار رفته است، خواه این آثار ارزشمند مربوط به دوران گذشته و خواه مربوط به زمان حاضر باشد.
سابقه تشکیل موزه به عنوان یک مرکز فرهنگی عمومی برای استفادههای تاریخی به قرن نوزدهم میلادی برمیگردد.
انگیزه ایجاد موزه، رشد احساسات ناسیونالیستی و علاقه به هویت ملی، تمایل ذاتی بشر به نگهداری اشیای کمیاب و گرانبها، پیشرفت علم و مهمتر از همه افزایش آگاهی نسبت به ارزش تاریخی آثار گذشتگان، از جمله عوامل پیدایش، رشد و روحیه گردآوری مجموعههای آثار تاریخی است. لذا در دو قرن گذشته همواره بر تعداد و دامنة کار موزهها افزوده شده تا جایی که اکنون به مثابه یکی از مراکز اصلی فرهنگی در سطح جهان و در داخل هر کشور شناخته میشود.
موزهها در واقع گذرگاههایی هستند که آثار گذشتگان را برای آیندگان حفظ میکنند. و شیوه زندگی، آداب و رسوم، اخلاق و احوال فکری مردم گذشته را با یکدیگر میسنجند و به تعبیر دیگر موزهها آیینه فرهنگهای گونگون گذشته و تبلور رسوم، سنتها و نمایشگر میراث فرهنگی ملتهای مختلف از زمانهای دور تا عصر حاضرند. از دیدگاه اسلام، جهان موزهای است بزرگ و عبرتآموز و دنیا مملو از کردار، اعمال، رفتار آدمی، طبیعتها و سنتهاست. در این میان انسان، نظارهگر و عبرتآموز این جهان و وجوه مختلف آن است. زیرا جهان و سنتهای گذشتگان قابلیت سیر و نظر را دارد، احوال گذشتگان و بررسی و تعمق در چگونگی آنها پندآموز و عبرتانگیز است.
به یقین آثار به جا مانده از دورانهای گذشته بشری که حاصل بازتابهای اندیشمندانه ذهن و خلاقیت و ابداع و ابتکار وی میباشد، بارزترین نشانههای تاریخساز و اسناد ملموس هستند که سیر حرکت انسان را در طول زمان توجیه و به مثابه قدرت تحرک، سازندگی، تعالی و رشد جامعه موجود میباشند. پس حفظ این آثار و مطالعه و تحقیق و بررسی علمی در جهت شناخت، تبیین و معرفی آنها، عظیمترین سرمایه معنوی و اسلامی است. اگر مورد توجه خاصی قرار گیرد به باروری اعتقادات بشری، کسب فضایل اخلاقی و شکوفایی استعدادها میانجامد.
یغمای آثار باستانی
نبوغ ذاتی هر ملتی در آثار فرهنگیاش جلوهگر است؛ این آثار که با تکیه بر اندیشه سترگ و والای آن ملت، ابداع و ساخته شده؛ نشاندهنده سیر تکامل و فنآوری و آئینه تمامنمای تصورات و پندارهای مردمان یک سرزمین است.
متأسفانه ضعف و بیتدبیری سردمداران سبب شده است قاچاقچیان، سودجویان، وطنفروشان آثار ملی را به یغما ببرند، و یا در قراردادهایی که با دولتها و شرکتهای خارجی منعقد شده اکثریت آنها، وسایل مکشوفه را به موزه کشور حفر کننده منتقل نمودهاند.
چپاول و ربودن اشیاء تاریخی و ذخایر هنری که گنجینة افتخارات این مرز و بوم به شمار میرود از نسخ خطی، نقاشیها، حجاریها گرفته تا نفیسترین ظروف چینی، سفالی، زرین، سیمین، باارزشترین فرشها، منسوجات قدیمی زربفت، برنزهای بیهمتا و غیره داستان غمانگیز دارد.
اشیایی که به طرق مختلف با نابودی هزاران محوطه، بناهای تاریخی و باستانی راهی کشورهای بیگانه گردیده؛ امروز زینتبخش موزههای بزرگی چون لوور – آرمیتاژ و غیره است. میبینیم که به لحاظ این چپاول، غرفهها و تالارهای متعدد، مملو از دستاوردهای هنر ایران است.
زیباترین شاهکارهای بناهای تاریخی با سرانگشت آزمند سودجویان جدا شده، پیکر اصلی را داغدار کرده است، و امروزه جزء چند کاشی به دیوار و نقشی بر سقف چیز دیگری از آنها باقی نمانده است. خارج کردن اشیاء عتیقه یا اموال فرهنگی از ایران منحصر به همین نبوده بلکه کسانی نیز که به دنبال کارهای سیاسی به این کشور میآمدند از این خوان یغمازده بینصیب نمیماندند.
میراث فرهنگی و قلمرو آن
میراث فرهنگی به عنوان زیربنای فرهنگ جامعه، پشتوانه معنویت و موجودیت، شناسنامه و سند هویت ملی هر ملت محسوب و طیفی گسترده دارد، که تمام دستاوردهای انسان را در جریان تاریخ دربر میگیرد. در عرف دستگاه ناظر بر میراث فرهنگی، هر شیئی، هر کالبد، هر زمینهای که نشانی و نمودی از معارف، بینش، هنر، خلاقیت، سیر تکوین تاریخ و زندگی انسان در دورههای مختلف تاریخی سرزمین مبدأ اثر را دربر گرفته باشد اثری است که به هر تقدیری نشانی از ردّ پای تاریخ را معرفی و بیان میکند. قلمرو میراث فرهنگی به مفهوم آنچه که در اساسنامه «سازمان میراث فرهنگی» بیان گردیده کلیه امور پژوهش، حفظ و احیاء، معرفی و آموزش مرتبط با موضوعات باستانشناسی – مردمشناسی و هنرهای سنتی را تا دوران معاصر شامل میشود.
فرهنگ خمیرمایة تمدنهاست و شکل تمدنها، از ماهیت فرهنگی آن جلوهگر میشود. آیینه فرهنگها را باید در زندگی ملتها دید، غفلت از فرهنگ اصیل و عمیق ما را به بیراهه میبرد. فرهنگ یک حالت تحمیلی و ساختگی نیست، بلکه در جان انسانها ریشه دارد و به تدریج و به آرامی شکل میگیرد؛ همراه با شکل گرفتن فرهنگ، انسانها هم ساخته میشوند؛ همراه با ساخته شدن انسانها، تمدنها شکل میگیرند، با افول فرهنگها، تمدنها هم به افول میگرایند.
بسیاری از تمدنهای بشیری در یک دورة خاص از درخشش و شفافیت برجستهای برخوردار بوده و حوزة تأثیر آن حتی به سرزمینهای دوردست رسیده است اما زمانی هم دچار فترت و اضمحلال شدهاند. لذا تمدنهای متعددی را میتوان سراغ گرفت که در طول تاریخ دورههای افول و اوج را تکرار کردهاند. اهمیت و نقش حساس سیاستگذاران و فرهنگمداران جامعه در همین جا روشن و مشخص میشود.
فعالیتهای باستانشناسی در ایران
تاریخچه فعالیتهای باستانشناسی و نیز تأسیس نخستین موزهها و گنجینهها در ایران، به قرون پانزده میلادی به بعد برمیگردد. اخبار و سفرنامههای بسیاری درباره ایران توسط سیاحان و جهانگردان خارجی چاپ و منتشر شده؛ ایران را یکی از کشورهای باستانی با پیشینة فرهنگی کهن به جهان معرفی نمودهاند.
جوزف باربارو (Barbaro) ایتالیایی سفیر حکومت ونیز در دربار (اوزن حسن، آق قوینلو) یکی از نخستین اروپائیان بود که در سال (1472م-877 ه ق) از تختجمشید بازدید کرد و در گزارش خود از آن با نام چهل منار یاد کرده است. دو قرن بعد در عصر صفوی (پیترو دلاواله) جهانگرد ایتالیایی در سال (1622م، 1032) پای در تختجمشید گذاشت و کتیبههای میخی آنجا را نسخهبرداری نموده؛ برای مطالعه با خود به اروپا برد.
در سال (1685م، 1095ه ق) جهانگرد آلمانی به نام انگلبرگ کمپفر در بازدید از تختجمشید خط کتیبههای هخامنشی را به میخ تشبیه و آنها را خطوط میخی نامگذاری کرد. در سال (1837م – 1253ه ق) گئورگ فریدریش گروتفند آلمانی موفق به کشف رمز و قرائت خط میخی فارسی باستان شد و به سر کتیبههای هخامنشی دست یافت.
نخستین کلنگ کاوشهای باستانشناسی در ایران را ویلیام کنت لوفتوس انگلیسی در سالها (1849م) در ویرانههای شوش پایتخت باستانی عیلام بر زمین زد. این تاریخ را میتوان سرآغاز فعالیتهای میدانی باستانشناسی در ایران دانست.
در سال (1883م 1301 ه ق) مهندسی معمار فرانسوی به نام مارسل دیولافوا همراه همسرش بنام ژان به فرمان ناصرالدینشاه کاوشهای رسمی خود را در تپه آپادانای شوش آغاز کرد؛ تالار بزرگ کاخ داریوش اول هخامنشی خاکبرداری گردید و آثار ارزندة چندی از آنها به دست آمد.
متأسفانه معمار فرانسوی بدون در نظر گرفتن مفاد قرارداد دولت ایران و با توسل به روشهای غیرقانونی اشیاء مکشوفه و حتی اجزاء معماری راکه جابهجایی آنها به صراحت در توافقنامه منع شده بود به موزه (لوور) پاریس منتقل کرد.
به همین علت چند سالی در این زمینه روابط ایران با فرانسه کمرنگ شد و سردمداران ایرانی جهت همکاری با فرانسویها در چنین سوژهای چندان رغبت نشان ندادند.
دوباره در سال (1318 ه ق – 1900م) بین دولت ایران و فرانسه یک قرارداد غیرمنصفانهای که به قرارداد دومرگان مشهور است منعقد گردید، به موجب این قرارداد نه تنها امتیاز کاوشهای شوش بلکه مطالعات و حفاریهای باستانشناسی سراسر ایران به انحصار فرانسویان درآمد. دومرگان به مدت 15 سال سرپرستی هیأت کاوشهای شوش و سایر نقاط ایران را به دست داشت. بعد از وی شخصی به نام رونالد دومنکم که باستانشناس و مهندس معدن بود، به مدت طولانی یعنی بیست و هفت سال در فاصلة سالهای (1291 تا 1317)، (1912 تا 1939) کاوشهای شوش را هدایت کرد. معبد عیلامی چغازنبیل نخستین بار توسط وی مورد بررسی و گمانهزنی قرار گرفت.
با آغاز جنگ جهانی دوم به مدت چند سال کاوشهای شوش دچار وقفه گردید؛ بعداً شخصی به نام گیرشمن و بعد از وی شخصی به نام پراتسو در ایران حفاری مینمودند. در زمینة هیأتهای حفاری ژان پرو آخرین سرپرست فرانسوی است.
در سال 1295ش (1335 ه ق) با ابتکار و همت جمعی از دوستان فرهنگ ایرانی با گردآوری مجموعهای از اشیاء پراکنده و ناهمگون، موزه ملی در عمارت قدیم دارالفنون موجودیت یافته بود؛ از آن باید به عنوان اولین موزة ایران یاد کرد. بعداً در سال (1316ش) ساختمان موزه و کتابخانهای به وسیله معمار فرانسوی به نام گدار تقریباً با استفاده از معماری دوره ساسانی خصوصاً (کاخ کسری) و (کاخ اردشیر اول در فیروزآباد فارس) با معماران هنرمند ایرانی ساخته و رسماً افتتاح شد و آغاز به کار کرد.
منابع و مآخذ
1- بهار، مهرداد، جستارهایی چند در فرهنگ ایران، تهران، فکر روز، 1374.
2- عبداللهی، رضا، تاریخ در ایران، تهران، امیرکبیر، 1369.
3- مجموعه قوانین و مقررات و آییننامه – بخشنامهها و معاهدات میراث فرهنگی کشور، انتشارات دفتر امور حقوقی و بینالمللی سازمان میراث فرهنگی کشور، چاپ اول، زمستان 1368.
4- فصلنامه علمی و فرهنگی میراث فرهنگی، شماره 16، پاییز و زمستان 1375.
5- بروشور، آشنایی با موزه شهرستان نقده.
6- هرتسفلد، ارنست، تاریخ باستان ایران بر بنیاد باستانشناسی، ترجمة علیاصغر حکمت، تهران، انجمن .... آثار ملی، 1354.
7- فراتی، ریچارد، میراث باستانی ایران، ترجمة مسعود رجبنیا، تهران، علمی و فرهنگی، 1377.
8- جمعی از کارشناسان میراث فرهنگی، آموزش میراث فرهنگی، چاپ و انتشارات میراث فرهنگی، سال 1376.
نظرات