آیت الله اشرفی اصفهانی به روایت فرزندش
روز 23 مهر 1361 آیتالله اشرفی اصفهانی امام جمعه کرمانشاه در نماز جمعه این شهر در 83 سالگی بر اثر انفجار بمب به شهادت رسید. وی «چهارمین شهید محراب» لقب گرفت. محمد اشرفی اصفهانی فرزند شهید محراب آیتالله اشرفی اصفهانی در گفت و گو با پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، با اشاره به سالروز شهادت شهید محراب آیتالله اشرفی اصفهانی اظهار داشت: امام در خصوص ایشان فرمودند: این وجود پر برکت متعهد را قریب شصت سال است مى شناختم. مرحوم شهید بزرگوار حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا عطاء اللَّه اشرفى را در این مدت طولانى به صفاى نفس و آرامش روح و اطمینان قلب و خالى از هواهاى نفسانى و تارک هوى و مطیع امر مولا و جامع علم مفید و عمل صالح مى شناسم، و در عین حال مجاهد و متعهد و قوى النفس بود. شهید عزیز محراب این جمعه ما از آن شخصیتهایى بود که این جانب یکى از ارادتمندان این شخص والا مقام بوده و هستم. در واقع ارتباط این دو بزرگوار به دوران جوانی و تحصیلات شهید محراب در زمان هجرت به قم (از اصفهان) برمیگردد. در زمان فوت شیخ عبدالکریم حائری پدر من و امام با یکدیگر ارتباط داشتند و در دوران مراجع ثلاث و سپس آیتالله بروجردی نیز این دوستی تداوم یافت.
وی افزود: در دوران مبارزات، پس از اولین دستگیری امام در سال 42 پدر من به عنوان نماینده امام در کرمانشاه منصوب شدند. دلیل انتخاب کرمانشاه هم این بود که ایشان در سال 1335 از طرف آیتالله العظمی بروجردی به عنوان نماینده ایشان به کرمانشاه رفته بودند تا حوزه علمیه را تاسیس کنند. پدرم همراه با آقایان جبل عاملی و آقای سدهای برای این کار رهسپار آن دیار شدند.
اشرفی اصفهانی گفت: وقتی که آیتالله بروجردی رحلت کردند پدرم در کرمانشاه با دعوت از سخنرانانی، به تبلیغ مرجعیت امام پرداخت؛ تا اینکه وقتی یک روز برای دیدار و صرف صبحانه نزد امام رفته بودند، ایشان پدرم را به عنوان نماینده خود در کرمانشاه منصوب کردند.
فرزند شهید محراب اشرفی اصفهانی با اشاره به تداوم ارتباط آن شهید با امام خمینی در دوران تبعید و دیدار با ایشان در خلال سفر به عتبات عالیات، یادآور شد: ایشان مقید بودند که وجوهات را به امام برسانند یا به نماینده اشان در قم(آیتالله پسندیده یا آقای اسلامی) تحویل دهند. لذا ارتباط این دو بزرگوار همچنان حفظ شد تا اینکه فوت مرحوم حاج آقا مصطفی و جریان انقلاب پیش آمد. پدرم در کرمانشاه به این مناسبت مجلس بزرگی را برگزار کرد که اتفاقا مقدمات آن و دعوت از گوینده آن –آیتالله گرامی- توسط من انجام شد. در نهایت مراسم با حضور جمعیتی کثیر و تعداد زیادی از ماموران ساواک که قصد دستگیری افراد شرکت کننده را داشتند، اما موفق نشدند، برگزار گردید.
وی افزود: وقتی این مراسم برگزار شد و خبر آن به امام رسید ایشان نامهای بدون عنوان به پدرم فرستادند و گفتند: به عرض عالى مى رساند، از قرار مسموع در این حادثه مرقومات و تلگرافهایى شده است و غالباً نرسیده. و نیز معلوم مى شود که جنابعالى مجلس داشته و تحمل زحماتى نمودهاید. لازم شد از جنابعالى و سایر آقایانى که اظهار عطوفت نموده اند تشکر کنم. از خداوند تعالى سلامت و سعادت همه را خواستار و امید است موفق شویم در راه اهداف مقدسه اسلامى، این چند روز باقى عمر را بگذرانیم. امید دعاى خیر از جنابعالى و سایر آقایان دارم. مستدعى [است] تشکر این جانب را به دوستان و اهالى محترم ابلاغ فرمایید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینى (صحیفه امام،ج3،ص286)
محمد اشرفی اصفهانی با اشاره به روزهای ابتدایی انقلاب و ملاقات امام و پدرش، اظهار داشت: پدرم تعدادی از خواص کرمانشاه را با چند دستگاه اتوبوس به تهران آوردند، سپس در تحصن بزرگ روحانیون در دانشگاه تهران که به دعوت آیتالله طالقانی در اعتراض به بستن فرودگاه مهرآباد انجام شده بود، شرکت کردند. پس از ورود امام نیز در مدرسه علوی ملاقاتی خصوصی با ایشان داشتند.
وی سپس به ذکر خاطرات خود از روابط پدر شهیدش و امام خمینی پرداخت و گفت: یک بار در اجلاس ائمه جمعه همه علمای بزرگ حضور داشتند و امام مقابل تنها کسی که تمام قد بلند شدند شهید اشرفی اصفهانی بود که همه حاضران از این رفتار امام متعجب شدند. دو روز بعد وقتی که پدرم شهید شد بعضیها گفتند که ما منزلت شخصیت ایشان نزد امام را در دو جا میتوانیم ببینیم؛ یکی پیام امام و یکی هم آن ایستادن تمام قد ایشان به احترام پدرتان.
محمد اشرفی اصفهانی با بیان اینکه بعد از شهادت پدر دو ملاقات خصوصی با امام داشته است، گفت: چهار پنج روز بعد از شهادت ایشان به مرحوم حاج احمد آقا زنگ زدم و درخواست ملاقات کردم. ایشان گفتند که با وجود اینکه امام در ماههای محرم و صفر ملاقات ندارند استثنائا این ملاقات انجام میشود، اما رسانهای نخواهد شد؛ من هم گفتم که ما میآییم تا از ایشان روحیه بگیریم. سپس من و برادر دیگرم به ملاقات امام رفتیم. امام به من رو کردند و گفتند که در لحظه شهادت حضور داشتید؟ گفتم بله! سپس آن لحظات را توصیف کردم و امام اشک ریختند؛ سپس چند بار به قاتلین ایشان لعنت فرستادند و گفتند چرا مسئولان امنیتی از قبل مراقب نبودند؟! امام در ادامه گفتند که تمام این حرفها را مکتوب کنید و من هم که همه را از قبل نوشته بودم، به ایشان تحویل دادم.
وی ادامه داد: در آن لحظات حاج احمد آقا بیرون اتاق نشسته بودند تا اینکه امام صدایشان زدند و به او گفتند «احمد گرچه اینها پدرشان را از دست دادهاند، اما اگر قابل باشم مرا به عنوان پدر بپذیرند و هر وقت که ملاقات خواستند بدون تعیین وقت بیایند».
اشرفی اصفهانی گفت: پس از چهلمین روز شهادت پدرم، خانوادگی به دیدن امام رفتیم که ایشان ما را دلداری داده و مورد محبت و بزرگواری قرار دادند.
فرزند شهید محراب در ادامه این گفت وگو در پاسخ به سوالی در خصوص دلیل خارج شدن گروهک منافقین از لیست ترور آمریکا، با اشاره به سابقه این گروهک اظهار داشت: برخی ادعا میکنند که چون منافقین اسلحههای خود را تحویل دادهاند دادگاه این حکم را در موردشان صادر کرده است؛ در حالی که من این تحلیل را قبول ندارم. زیرا آنها وقتی به عراق هم رفتند سلاحی نداشتند، اما صدام آنها را تجهیز کرد و اسکان داد. لذا دیدیم که بعد از چند سال آنها در عملیات مرصاد به همدستی رژیم بعث به ایران حمله کردند.
وی در پایان گفت: اکنون هم اگر آمریکاییها بخواهند، به این گروهک اسلحه داده و اقدام اخیر هم نقشه حساب شدهای است که به آسانی نمیتوان از آن گذشت.
پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران - تهران
نظرات