قیام خونین 17 شهریور
مردم هر روز راهپیمایی میکردند. ده ها هزار تن از تظاهرکنندگان مخالف و قدرتمند، با سردادن شعار از خیابانهای تهران، پایتخت نامانوس، رد میشدند. مردم با فریاد و طنین صدای مخالفین، به جوش و خروش درآمدند. موضوع اعتراض مردم، سیاستهای فرمانروایی محمدرضا شاه پهلوی، بود. برخی پلاکاردهایی با خود حمل میکردند که خواستار خلع شاه بود سایرین خواستار بازگشت آزادیهای سیاسی و مدنی نادیده گرفته شده گذشته و اجرای قوانین اسلامی بودند. حتی تعدادی خواستار قانونی کردن حزب توده، حزب کمونیست غیر قانونی ایران، بودند. جمعیتی که به بیش از 10000 نفر می رسید نمونه مختلط و گاهی نامتجانس جامعه ایران بود؛ دانشجویان مخالف با شلوارهای جین، زنان با پوشش چادرمشکی - حجاب سنتی - از سر تا پا روستاییان بازرگانان و مهمترین آنها روحانیان مسلمان با ریش و عبای مشکی رهبران مذهبی شیعه که %13 از جمعیت 34/4 میلیون نفری مردم ایران از پیروان آنها هستند. مبارزه با رهبری شاه و تیمسارهای بیدادگرش را که معتقدند تظاهرات از اقتدار شاه و به نوبه خود اقتدار ارتش - خواهد کاست و باید با آن مقابله کرد، گیج کرده است. یکی از افسران ارتش اعلام کرد ما به نقل از لینکلن به شاه گفتیم که “ خانه پاره پاره دیگر روی پای خود نمیایستد. “ یکی از تیمسارها به شاه گفت: تحمل وضعیت کنونی برخلاف غرور نظامی ماست.”
صبح روز بعد [1357/6/17] در پی مذاکرات طولانی کابینه دولت که تا دیر وقت ادامه یافت، نخست وزیر شریف امامی، به مدت شش ماه مقررات منع عبور و مرور (حکومت نظامی) اعلام کرد. تهران مدت ربع قرن تحت فرمان نظامیها نبود. تظاهرات روز بعد [1357/6/17] بار دیگر آغاز شد و این بار با زد و خوردهای آتشین و مرگبار پایان یافت. ظاهرا بسیاری از تظاهرکنندگان، اعلام حکومت نظامی را از رادیوی ایران نشنیده بودند؛ و یا اینکه خود به عمد تقابل با آن را برگزیدند. میدان ژاله در مرکز شهر تهران، مملو از هزاران تظاهر کننده بود رهبر مذهبی محلی [یحیی نوری] از آنها خواست متفرق شوند، اما مردم امتناع ورزیدند دستهای از موتور سواران و در پی آنان گروهی از زنان و بچههای کوچک به سوی جوخههای سربازان ارتش حرکت کردند. سربازان پس از هشدار مکرر نارنجکهای گاز اشک آور را به سمت جمعیت پرتاب نموده و سپس تیر هوایی شلیک کردند.
هنگامی که جمعیت جلوتر آمد، سربازان تفنگ خود را پایین آورده [و بر روی مردم] آتش گشودند. اوایل شب، پس از آن که اجساد قربانیان در خودروهای ارتش جای گرفته و از منطقه دور شد، دولت اعلام کرد که 86 نفر که بیشتر زنان و بچهها بودند، کشته و205 نفر دیگر زخمی شده اند. این هفته هم برای شاه متکبر و هم برای مردم رنجیده، هفته نگران کنندهای بود. با این حال این هفته همه منتظر وقوع [حادثه] بودند.
ماهها بود که احساسات مخالفین شاه، به ویژه روحانیون شیعه و پیروان آنها، هر روز علنیتر میشد.
سه هفته قبل، آتش افروزان [تروریستها] در حرکتی دیوانهوار و گمراه کننده سینمایی از آبادان را به آتش کشیدند که 377 نفر را به کشتن داد. دو هفته پیش، شاه در تلاش برای آشتی با محافظه کاران مذهبی، مذهبی، شریف امامی را به نخست وزیری منصوب کرد. این انتصاب بیشتر به این دلیل بود که وی نزد روحانیت میانه روی مسلمان ایران، مورد احترام بود. شریف امامی کازینوهای قمار بازی را بست و سایر اعمالی را که از نظر شیعیان، توهین آمیز است، کاهش داد. وی همچنین ممنوعیت تشکیلات احزاب سیاسی را لغو کرد و تنها کمونیستها غیر قانونی شمرده میشدند یکی از روحانیون در این باره گفت: “ بهار پراگ، زیاد دوام نخواهد یافت “ آیا شاه این موضوع را میفهمد؟
مخالفت با شاه از بخش سیاسی منفردی مانند کمونیستها و یا گروه خاص فرهنگی مانند محافظه کاران مذهبی که پر سر و صداترین دشمنان او هستند، ناشی نمیشود. این حقیقت مشکلات بسیار شاه را بیش از پیش آشکار میکند. ناهمگونی عقاید مختلف، گروههای سیاسی و مذهبی را در مقابل یکدیگر قرار نمیدهد. مارکسیست های افراطی چپ روشنفکران تحصیلکرده غرب، پیشه وران، بازرگانان، متعصبین مذهبی افراطی راست و روحانیان همه به دلیل انزجارشان از دستاوردهای منحط تجددگرایی، در یک ردیف قرار گرفتهاند آنچه که قطعا در میان معترضین مشترک است، نارضایتی و نفرت نسبت به ناکامی بسیاری از برنامههای اقتصادی شاه است، تورم رو به افزایش حاصل از ثروت نفت، نادیده گرفتن حقوق سیاسی و سالها حکومت نامهربانانه و سرکوبگرانه یکی از کارشناسان وزارت خارجه آلمان غربی میگوید: “ برای مدتهای طولانی شاه نسبت به گروههای فشار سیاسی اعم از چپ و راست اعتنایی نداشت، آنان را مشتی آشوبگر به حساب آورده و نادیده میگرفت و اطمینان داشت که ترقی سریع اقتصادی ایران، اکثریت مردمش را راضی خواهد کرد. همچنین او گمان میکرد میتواند با شیوه سنتی “ دست زور و خرد کننده “امور را تحت کنترل داشته باشد. واضح است که این اقدام کارگر نبود. بی تردید این ناکامی موجب مداخله آمریکا و ماجراجویی شوروی شد، زیرا منطقه اهمیت استراتژیکی بسیاری دارد.
درباره مداخله شوروی در ایران، آمریکا علنا اظهار نظرنکرده است، اما برخی از ناظران آن را محتمل میدانند. مسکو به فعالیت سیاسی در تهران ادامه میدهد فعالیتی که بسیار گستردهتر از فعالیت سیاسی آمریکا است. روسای اطلاعات جاسوسی آمریکا معتقدند که سفارتخانه [شوروی] پوششی برای تعداد کثیری از عوامل کا. گ. ب است، اما هدف مسکو چیست؟ یکی از سران غربی میگوید: “از دیدگاه شوروی بازی در این جا [در ایران] بسیار ساده است: هر چه بدتر، بهتر. شاه دشمن آنها است و هر کسی که مخالف او باشد، مورد حمایت قرار میگیرد. ” یکی از دیپلماتهای سابق آمریکا [در ایران] میافزاید: “اگر شما در کرمیلین بودید و به حساسترین نقطه، خلیج فارس، برخورد میکردید، با خود میگفتید که چه کنیم. شما قفس پرنده (شاه) را به شدت تکان میدادید. این چیزی است که آنها [شوروی] انجام میدهند. اما بیایید بیصداقت نباشیم و نگوییم که همه کمونیست هستند. این حقیقت ندارد. این، بازی قدرت سیاسی است که ما انجام میدهیم؛ این ایدئولوژی نیست.”
با وجود این، شاه عقیده دارد که آشفتگی اخیر ایران را میتوان حاصل توطئههای کمونیستها دانست، آنچه که وی، آن را همیشه ریشه مشکلاتش دانسته است. ماه گذشته شاه در یک کنفرانس مطبوعاتی این بحث را تکرار کرد. وی گفت: “امروز توطئه همان است و اطلاعات زیادی در اختیار دارم که نشان میدهد شورشیان دستورات را از کمونیستها میگیرند. ” میزان نگرانی در رژیم شاه آن چنان است که در محافل سطح بالای حکومت صحبت از مجرم احتمالی دیگری نیز به میان آمده و آن سازمان سیاست. سازمان سیا، متهم به نفوذ عمدی در مخالفتهاست تا در صورت سرنگونی شاه عواملش در دولت جدید نیز در جای خود باقی بمانند. به هر صورت، حقیقت این است که مسائل داخلی ایران شاه ر ا در آستانه مصیبتی قرار داده است. هنگامی که نارضایتیها افزایش یافت، مردم ایران به رهبران مذهبی و اسلامی خود - روحانیان - که ظاهرا اعتراضات زیادی دارند، رجوع کردند. زندگی روزانه مردم در ایران، سالها توسط روحانیان محافظهکار شیعه هدایت شده ا ست؛ کسانی که نه تنها در حیات روحانی، بلکه در فرهنگ غیر روحانی و نهادهای اقتصادی کشور نیز نفوذ دارند.
بدین سان رهبران شیعه هنگامی احساس نگرانی کردند که شاه ایجاد ملتی به سبک غربی قرن بیستم آغاز کرد. وی مبارزه خود را انقلاب سفید (به دلیل عدم خونریزی) نامید و بعدها نام آن را به انقلاب شاه و ملت تغییر داد، اما این تغییر نام، مانع از برخورد غیر قابل اجتناب فرهنگها نمیشد. شاه بر خلاف میل روحانیان، فرمان اصلاحات ارضی گسترده را صادر کرد.
وی دستور اعطای امتیازات تازه برای زنان، از جمله حق رای و شرکت در موسسات آموزش عالی را صادر نمود. در ژوئن 1963 [1342ش]، روحانیان که نتوانستند مانع از اصلاحات شاه شوند، از مردم خواستند که به خیابانها بریزند. تظاهرات به شورش تبدیل شد و شاه نیروهای نظامیاش را به صحنه آورد. شورش چندین روز بعد متوقف شد. 20 تن کشته شدند و رهبر روحانیان مخالف، آیتالله خمینی، تبعید شد.
[آیتالله] خمینی در عراق به سر میبرد و هنوز هم مخالفت علیه شاه را رهبری میکند. وی ماه گذشته اعلام کرد: “تا نابودی حکومت پهلوی و محو تمام آثار حکومت جور از پا نمینشنید. ” [آیتالله] خمینی با تمسخر وعده شاه برای برگزاری انتخابات آزاد در سال آینده گفت: “مادامی که قدرت شیطانی شاه برقرار است، حتی الامکان انتخاب یک نماینده واقعی از مردم وجود ندارد.”
قماربازی، روسپیگری و روسپینگاری به عنوان جلوههای تجدد به حساب میآید. محدود کردن آزادی های مدنی از جمله مطبوعات و مجامع سیاسی، نمونههای دیگری از اراده شاه مبنی بر بینصیب گذاشتن شیعیان از قدرت و تغییر کشور به یک کشور غیرمذهبی محسوب میشود.
قلب مخالفتهای اسلامی داخلی ایران، قم، شهر 300/000 نفری است که همطراز با نجف در عراق به عنوان یکی از بزرگترین مراکز تعلیم شیعه جهان است. قم، که در 57 مایلی جنوب تهران واقع شده، سمبل و نمونه ایرانی است که روحانیان مشتاق آن هستند.... هیچ “بار” با مشروب فروشی وجود ندارد... تمام زنان چادر سرشان میکنند...
مساجد قم صرفا مکانهای تعلیم و نماز نیستند. این مساجد گذشته از این، مراکزی برای فعالیت سیاسی شدهاند. یکی از وکلای مخالف میگوید: “به ما اجازه ندادهاند احزاب سیاسی تشکیل دهیم. هیچ روزنامهای از خودمان نداریم. اما رهبران مذهبی یک سیستم ارتباطی درون ساخته دارند. آنها در خلال مراسم هفتگیشان در مساجد و با استفاده از شبکه ارتباطی روحانیان در سراسر کشور، به آسانی با تودههای مردم ارتباط دارند. بدین خاطر است که بسیاری از عناصر غیرمذهبی مخالفت خود را در پوشش مذهب پنهان میدارند. این شبکه به قدری فراگیر است که برخی از مخالفین ایرانی غیر مذهبی از جنبش روحانیان برای اهداف خودشان استفاده کردهاند. چندی پیش مخالفینی که امیدی نداشتند موثر باشند، زیر لوای انگیزههای مذهبی، در عراق به [آیتالله] خمینی پیوستند.....
بسیاری از مخالفان، فعالان مسلمان هستند که در طلب خواستههای خود برای یک دولت اسلامی از روحانیان پیروی میکنند. تعداد کثیر دیگری به خاطر انتظارات رو به تزاید، به انقلاب روی آوردهاند.... تا به حال دانشجویان ایرانی خارج از کشور، تاثیر بیشتری داشتند. امسال 100/000 نفر از دانشجویان ایران در سایر کشورها - تنها بیش از 37000 نفر در آمریکا - در حال تحصیل هستند، زیرا، در دانشکدههای خودشان جایی برای آنها وجود ندارد. آنها تقریبا در تمام شهرهای بزرگ جهان با خشم و صدایی رسا علیه شاه صف پر سر صدایی تشکیل دادهاند و با سر دادن شعارها در متروی لندن یا تظاهرات در لسآنجلس، واشنگتن یا نیویورک مخالفت خود را به همه نشان میدهند.
بسیاری از آنها در حین تظاهرات از ترس عوامل ساواک، پلیس مخفی خشن ایران، یا از ترس عناصر موجود در سایر کشورها که علیه آنها اطلاعات جمعآوری میکنند، ماسک بر صورت میزنند. طبق قانون اساسی ایران، انتقاد از شاه، حتی در خارج، جرمی قابل مجازات است که سه تا ده سال زندان دارد.
تعدادی از دانشجویان اخراجی هر چه میگویند حاکی از انزجار نسبت به شاه و محکومیت حامیان آمریکایی اوست. فیلس بنس، یک وکیل کالیفرنیایی، با ارائه نام 165 نفر از دانشجویان ایرانی که هفته گذشته در تظاهرات لسآنجلس دستگیر شدهاند میگوید: “ایران در خاورمیانه بازار مهمی شده است. شاه ابزاری برای شرکتهای آمریکایی است.”
منبع : گزارش هفته نامه آمریکایی تایم هیجدهم سپتامبر 1978 ترجمه محمود کریمی شفیعی
کتاب
نظرات