فیضیه و طالبیه


6036 بازدید

فیضیه و طالبیه

روز دوم فروردین 1342 مدرسه فیضیه قم مورد یورش وحشیانه نظامیان رزیم شاه و اوباش قرار گرفت. 

  پس از آن که امام خمینی در اسفند 1341، برای مقابله با ترفندهای رژیم شاه عید نوروز 1342 را تحریم و عزای عمومی اعلام کرد و این اعلام با حمایت و همراهی روحانیت و مراجع روبرو شد، شاه درصدد رویارویی مستقیم با روحانیت برآمد. به همین دلیل در روز 2 فروردین 1342 که مصادف با وفات امام جعفر صادق(ع) بود مجالس متعدد عزاداری و روضه‌خوانی در شهر قم برپا شد و سخنرانان مذهبی به سخنرانی و روضه‌خوانی پرداختند. یکی از این مجالس در منزل امام بود. آن روز گروهی از سربازان گارد شاهنشاهی (گارد جاویدان) که به طور ناشناس و با لباس مبدل و کفش‌های سربازی با اتوبوس وارد قم شده بودند به مجلس روضه‌خوانی امام آمدند و سعی کردند با حرکات بی‌ادبانه‌ای مجلس را به هم ریخته و اغتشاش ایجاد کنند. امام به محض مشاهدة این حرکات فوراً توسط آقای شیخ‌صادق خلخالی به اطلاع حاضران رساند که چنانچه افرادی بخواهند اخلالگری نمایند، ایشان فوراً به حرم مطهر خواهد رفت و مسائلی را که لازم بداند به اطلاع مردم خواهد رساند. با تهدید امام توطئه مأموران ناکام ماند؛ اما آنها بعد از ظهر آن روز در مجلس روضه‌خوانی و عزاداری که توسط آیت‌الله گلپایگانی در مدرسه فیضیه برگزار شده بود همان حرکات را انجام دادند و پس از بر هم زدن مجلس به ضرب و شتم طلاب و مردم شرکت‌کننده در مجلس پرداختند. طلبه‌ها نیز با استفاده از سنگ و آجر و چوب به مقابله با کماندوها برخاستند. اما نیروهای مسلح که از قبل، مدرسه را در محاصره خود داشتند به کمک کماندوها شتافتند و طلاب و جمع کثیری از مردم بی‌گناه را به سختی مضروب و مجروح کردند و از هیچ‌گونه هتاکی به مقدسات اسلامی خودداری ننمودند. کماندوها پس از پایان مأموریت به صف ایستاده و شعار «جاوید شاه» - که شعار سربازان گارد بود – سر دادند.

این درگیری تا ساعت 7 بعد از ظهر آن روز ادامه داشت و در پایان مأموران، لباسها، کتابها و بسیاری از لوازم و اثاثیه طلبه‌ها را در وسط صحن مدرسه به آتش کشیدند و سپس محل را ترک کردند. نظیر همین جنایت نیز در مدرسه علمیه طالبیه تبریز در همان روز صورت گرفت و بر اثر آن دهها نفر از طلاب، مضروب و مجروح شدند. در این شهر در تعدادی از مساجد، مراسم عزاداری به مناسبت سالگرد شهادت امام صادق – علیه‌السلام – را برگزار کرده بودند، عده‌ای از مأمورین ساواک و شهربانی وارد مدرسة طالبیه شدند. آنان پس از پاره کردن تعدادی عکس و اعلامیه از دیوارهای مدرسه، با طلاب و بعضی از مردم حاضر در مدرسه درگیر شدند. زد و خورد طلاب و مأمورین به خارج از مدرسه کشیده می‌شود و در نتیجه بر تعداد مأموران مسلح افزوده می‌گردد و به شدت با مردم درگیر می‌شوند.

جناب آقای امینی محرر (دروازه‌ای) در قسمتی از خاطرات مبارزات خود می‌نویسد:

«مردم به مناسبت شهادت امام صادق – علیه‌السلام – در مسجد میرزایوسف آقا (معروف به قزلی مسجد) که در مسیر بازار واقع است جمع شده بودند و به بیانات وعاظ و سخنرانان گوش می‌دادند که ناگهان سر و صدای غیرمنتظره و وحشتناکی به گوششان رسید. لذا برای اطلاع یافتن از حادثه‌ای که پیش آمده از مسجد بیرون رفتند و مورد حمله و هجوم وحشیانة مأموران رژیم قرار گرفتند. آنها بدون هیچ‌گونه ترحمی به جان مردم افتادند و مردم بی‌پناه، بدون ترس و با شهامتی کم‌نظیر، به دفاع از خود پرداختند. در این میان یکی از مردم شجاع سنگی را پرتاب کرد که به گیجگاه یکی از مأموران شهربانی خورد و در اثر این برخورد مأمور شهربانی کشته شد. در نهایت با مجروح شدن چند نفر از مردم بی‌دفاع و دستگیری عده‌ای دیگر، اوضاع کم کم به حالت عادی برگشت.»(1)

وقتی خبر جنایت مأموران شاه را به امام رساندند ایشان بلافاصله تصمیم گرفت به طرف مدرسه فیضیه حرکت کند. روحانیون و مردم حاضر در منزل که از احتمال گزند به ایشان نگران بودند با قسم دادن، مانع خروج ایشان از منزل شدند. برخی نیز که تصور می‌کردند مأموران به زودی به منزل امام حمله خواهند کرد درِ منزل امام را بستند. وقتی که ایشان متوجه شد با لحن تندی از آنها پرسید که «به اجازة چه کسی در را بسته‌اید؟» و سپس با ایراد سخنانی در آن شرایط وحشت‌زا، ضمن افشای ماهیت ددمنشانة رژیم شاه به مردم حاضر اعتماد به نفس داده و فرمود:

... ناراحت و نگران نشوید، مضطرب نگردید. ترس و هراس را از خود دور کنید. شما پیرو پیشوایانی هستید که در برابر مصائب و فجایعی صبر و استقامت کردند که آنچه امروز می‌بینیم نسبت به آن چیزی نیست. پیشوایان بزرگ ما حوادثی چون روز عاشورا و شب یازدهم محرم را پشت سر گذاشته‌اند و در راه دین خدا یک چنان مصائبی را تحمل کرده‌اند. شما امروز چه می‌گویید؟ از چه می‌ترسید؟ برای چه مضطربید؟ عیب است برای کسانی که ادعای پیروی از حضرت امیر(ع) و امام حسین(ع) را دارند در برابر این نوع اعمال رسوا و فضاحت‌آمیز دستگاه حاکمه، خود را ببازند. دستگاه حاکمه با ارتکاب این جنایت، خود را رسوا و مفتضح ساخت و ماهیت چنگیزی خود را به خوبی نشان داد. دستگاه جبار با دست زدن به این فاجعه، شکست و نابودی خود را حتمی ساخت. ما پیروز شدیم. ما از خدا می‌خواستیم که این دستگاه ماهیت خود را بروز دهد و خود را رسوا کند. بزرگان اسلام، در راه حفظ اسلام و احکام قرآن کریم کشته شدند، زندان رفتند، فداکاری‌ها کردند تا توانستند اسلام را تا به امروز حفظ کنند و به دست ما برسانند. امروز وظیفة ماست در برابر خطراتی که متوجه اسلام و مسلمین می‌باشد برای تحمل هرگونه ناملایمات آماده باشیم تا بتوانیم دست خائنین به اسلام را قطع نماییم و جلو اغراض ومطامع آنها را بگیریم...(2) روز بعد نیز امام در دیدار با جمعی از مردم که در منزل ایشان اجتماع کرده بودند از آنان خواست تا «از مدرسه فیضیه دیدن نمایند و جنایات غیرانسانی دستگاه حاکمه را از نزدیک ببینند و نیز به بیمارستان‌ها سرکشی کنند و از روحانیان مجروح و مصدوم عیادت به عمل آورند تا دریابند که دستگاه حاکمه با روحانیت چه کرده است».(3)

شاه تصور می‌کرد با دست زدن به چنین جنایتی، مراجع – و در رأس آنها امام – و روحانیت ترسیده و صحنة سیاست را ترک خواهند کرد و یا خواهند توانست که دست کم گروه بزرگی از علما و روحانیون را به انزوا کشانده و در میان آنها دو دستگی به وجود آورد. همچنین برای ایجاد وحشت بیشتر و جلوگیری از هرگونه واکنش مخالف و فریاد اعتراض‌آمیز علیه فاجعة فیضیه، رئیس شهربانی را نزد مراجع قم فرستاد و به آنان اخطار نمود که در صورت اظهار هرگونه مخالفتی کشته خواهند شد و منازلشان ویران و به نوامیسشان تجاوز خواهد گردید. ولی امام وی را نپذیرفت و از این تهدیدها و وحشی‌گریها نهراسید بلکه با ایمان و اطمینان کامل به حقانیت مبارزه با شاه، همدلی و همدردی روحانیون را افزون ساخت. سخنان کوبندة امام در همان روز فاجعة فیضیه و نیز فردای آن، طلسم وحشت را در دلهای مضطرب شکست.

اقدام رژیم شاه در حمله به مدرسه فیضیه و طالبیه، در روز وفات حضرت صادق(ع)، موجی از خشم و انزجار و نفرت نسبت به رژیم در میان بسیاری از مردم متدین قم، تهران و سایر شهرها پدید آورد. نماز جماعت در مساجد تهران و بسیاری دیگر از شهرها به مدت یک هفته تعطیل شد و مراجع نجف، کربلا و مشهد، و علما و جامعة روحانیت تهران و سایر شهرها و طلاب حوزه‌های علمیه سراسر کشور با صدور تلگرام‌هایی به مراجع قم، به ویژه امام، حمله به فیضیه را محکوم و رژیم را مسئول مستقیم و اصلی آن دانستند. مراجع نجف،‌آیات عظام: خویی و شیرازی، شاه را عامل اصلی آن جنایت قلمداد کردند و آیت‌الله حکیم نیز طی تلگرامهای جداگانه به سی و دو نفر از مراجع و علمای ایران، ضمن ابراز تأثر شدید از واقعة پیش آمده، از آنان خواست تا دسته جمعی به عتبات عالیات مهاجرت کرده و از آن طریق رژیم را تحت فشار قرار دهند. اما مراجع قم: امام خمینی، آیت‌الله شریعتمداری و آیت‌الله گلپایگانی طی تلگرام‌های جداگانه به آیت‌الله حکیم مهاجرت را در آن شرایط به مصلحت ندانسته و موجب اضمحلال حوزة علمیه قم و دیگر حوزه‌های علمیه ایران و نابودی استقلال کشور دانستند.(4)

واقعة فیضیه بیش از پیش درستی روش انعطاف‌ناپذیر و انقلابی امام را در برابر رژیم شاه به اثبات رساند. پس از حمله به مدارس فیضیه و طالبیه، رژیم شاه کوشید تا دست خود را در آن واقعه پنهان کند؛ لذا اعلام داشت که درگیری قم به واسطه نزاع میان‌گروهی از دهقانان موافق اصلاحات ارضی و گروهی از روحانیون مخالف اصلاحات روی داده که به فوت یکی از دهقانان منجر شده است! همچنین واقعة مدرسه طالبیه را به دلیل مخالفت گروهی از طلاب با حق رأی به زنان دانست که موجب ناراحتی روشنفکران و بانوان شد و منجر به درگیری شدید باطلاب گردید که بر اثر آن دو نفر از عابران کشته و عده‌ای مجروح شدند!(5)

علی‌رغم این سرکوبی و تبلیغات وسیع و پردامنه علیه روحانیت و مراجع و در رأس آنها امام، گزارش‌های متعدد رسیده به ساواک حکایت از بی‌اعتمادی روزافزون مردم به رژیم و محبوبیت فزایندة روحانیون، به ویژه امام در میان گروه‌های مختلف جامعه داشت. بر اساس این گزارش‌ها با وجود کنترل فراوان نیروهای ساواک و شهربانی، اعلامیه‌های امام و دیگر مراجع به تعداد فراوان در بسیاری از شهرها و روستاها منتشر می‌شد، دهها هزار قطعه از عکس امام پشت پنجره‌های اتوبوس‌های شرکت واحد و ویترین‌های مغازه‌های تهران و شهرستان‌ها نصب گردید، وجوهات زیادی توسط مردم به امام داده شد که به طلاب پرداخت گردید و بیشتر از وجوهات سایر مراجع بود، و بالاخره افراد سرشناس متعددی از اقشار و گروه‌های مختلف اجتماعی به دیدار امام و سایر مراجع آمده و با آنان اعلام بیعت و وفاداری ‌‌کردند که تا آن زمان بی‌سابقه بود. در میان این افراد تعدادی از پرسنل ارتش بودند که با وجود احتمال فراوان خطر جانی و از دست دادن موقعیت شغلی به دیدار امام شتافتند.

رژیم برای تضعیف موقعیت امام دست به یک سلسله اقدامات وسیع زد. از این رو شاه که پس از حمله به فیضیه از سوی بسیاری از مراجع، علما،‌ روحانیون و مردم، مسئول اصلی شناخته می‌شد، بیش از پیش درصدد برآمد تا ضمن تهدید و تحقیر مراجع و علما، اقدامات به اصطلاح اصلاحی خویش را که از سال گذشته آغاز شده بود، مطابق موازین شرع وانمود کرده و خود را فردی متدین و معتقد به دیانت اسلام نشان دهد.  شاه برای تحقیر و توهین روحانیون، دستور داد تا آنها را به سربازی ببرند.(6) تعویض لباس و خدمت در ارتش شاهنشاهی برای بسیاری از طلبه‌ها گران بود ولی امام پیکی به سربازخانه‌ها فرستاد و به طلبه‌ها پیغام داد که تزلزل به خود راه ندهید، شما سربازان امام زمان هستید، سربازان و درجه‌داران را نسبت به مظالم رژیم آگاه نمایید، خودتان را از نظر روحی و جسمی تقویت نموده و تعلیمات نظامی را با جدیت فراگیرید...(7)

به مناسبت فرارسیدن چهلمین روز فاجعة فیضیه، امام طی اعلامیه‌ای خطاب به مردم ایران، مراتب اندوه و تأثر خود را از هتک حرمت روحانیون و حوزه‌های علمیه چنین ابراز داشت:

... جرم ما حمایت از اسلام و استقلال ایران است. ما برای اسلام این همه اهانت شده و می‌شویم. ما در انتظار حبس و زجر و اعدام نشسته‌ایم. بگذار دستگاه جبار هر عمل غیرانسانی که می‌خواهد بکند، دست و پای جوانان ما را بشکند، مریض‌های ما را از مریض‌خانه بیرون بکند، ما را تهدید به قتل و هتک اعراض کند، مدارس علم و دین را خراب کند، کبوتران حرم اسلام را از آشیانه خود آواره کند...

امام در ادامه این اعلامیه، با اشاره به این مطلب که از سربازی روحانیون ترسی نداریم، اعلام داشت که دست برادری به سوی پرسنل نجیب ارتش ایران دراز می‌کند.

امام ابراز داشت: ما از سربازی فرزندان اسلام هراسی نداریم. بگذار جوانان ما به سربازخانه بروند وسربازان را تربیت کنند و سطح افکار آنان را بالا ببرند. بگذار در بین سربازان، افراد روشن‌ضمیر و آزادمنشی باشند تا بلکه به خواست خداوند متعال، ایران به آزادی و سربلندی نائل شود. ما می‌دانیم که صاحب‌منصبان معظم ایران، درجه‌داران محترم، افراد نجیب ارتش با ما در این مقاصد همراه و برای سرافرازی ایران، فداکار هستند. من می‌دانم درجه‌داران با وجدان، راضی به این جنایات و وحشیگری‌ها نیستند. من از فشارهایی که بر آنها وارد می‌شود مطلع و متأسفم. من به آنها برای نجات ایران و اسلام دست برادری می‌دهم. من می‌دانم قلب آنها از تسلیم در مقابل اسرائیل مضطرب است و راضی نمی‌شوند ایران در زیر چکمه یهود پایمال شود...

در پایان نیز آمده بود:

مناسب است ملت مسلمان در ایران و غیر ایران در روز چهلم فاجعة بزرگ اسلام، یادی از مصیبت‌های وارده بر اسلام و حوزه‌های اسلامی بکنند و در صورتی که عمال دولت مانع نشوند مجالس سوگواری داشته باشند و بر مسببین این فجایع نفرین کنند.(8)

متعاقب آن به مناسبت چهلم فاجعة فیضیه به دعوت امام مجلس ختمی در مسجد اعظم قم تشکیل شد و بسیاری از مردم و روحانیون در آن شرکت کردند. ولی رژیم از تشکیل مجلس ختم در تهران جلوگیری کرد؛ زیرا بیم آن داشت که وعاظ در این مجلس، شاه را به عنوان مسبب فاجعة فیضیه معرفی و محکوم کنند.

 

پی‌نویس‌ها

1- «خاطرات 15 خرداد (جلد دوم)»، چاپ اول، انتشارات دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ص 101.

2- صحیفه نور، جلد اول، ص 63.

3- بررسی و تحلیلی...، جلد اول، ص 362؛ کوثر، جلد اول، ص 61.

4- صحیفة نور، جلد 1، صص 78،79؛ اسناد انقلاب اسلامی، جلد 5، صص 38-40؛ و جلد 1، صص 89-91.

5- روزنامه اطلاعات، مورخ 6/1/42، پس از تعطیلات نوروزی، نوشت: «طی زد و خوردهای قم و تبریز 3 نفر کشته و عده‌ای مجروح شدند. گزارش رسیده از تبریز حاکی است که در اولین روز سال نو عده‌ای از طلاب علوم دینی اعلامیه‌هایی را که علیه بانوان و حق رأی آنها صادر شده به در و به دیوار بعضی از معابر و خیابانها نصب کردند. این جریان باعث ناراحتی روشنفکران و بانوان شد... در این حوادث دو نفر از عابرین کشته شدند و عده‌ای نیز مجروح گردیدند...». علم نیز طی مصاحبه‌ای اعلام کرد که میان روحانیونی که با اصلاحات ارضی مخالفند و دهقانانی که به قصد زیارت به قم رفته بودند نزاعی درگرفت و منجر به کشته شدن یک دهقان به دست طلاب گردید. همان؛ نهضت روحانیون ایران، جلد 3، ص 265.

6- از جمله روحانیونی که به سربازی اعزام شدند حجت‌الاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی بود. برای اطلاع از خاطرات وی راجع به سربازی رفتن روحانیون، فاجعة مدرسه فیضیه و 15 خرداد و دیگر قضایای مربوط به نهضت، رجوع کنید به: «شهید مطهری آن طور که من می‌شناسم»، یادنامه استاد شهید مرتضی مطهری، ج 2، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، صص 15-1.

7- حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی در خاطراتش از فعالیت‌های خود و دیگر طلبه‌های اعزامی به سربازی – یک ماه و نیم پس از دستگیری که مصادف با شروع ماه محرم بود – چنین یاد می‌کند: «... محرم هم رسید و ما پنجاه طلبه، پادگان باغشاه را به صورت حسینیه و مسجد درآورده بودیم. عصر عاشورا وقتی که فرمانده نیروی زمینی از سربازخانه دیدن کرد وحشتش گرفت و دستور تعطیل مجالس «روضه‌خوانی» ما را داد. اعلامیه‌های امام در آن روزها همه جای باغشاه دیده می‌شد و بر بدنة چادرهای میدان تیر چیتگر که یک هفته برای تمرین به آنجا رفته بودیم شعار «درود بر خمینی، مرگ بر شاه» فراوان به چشم می‌خورد.» همان، ص 10.

8- صحیفه نور، ج 1، صص 82-84.

مآخذ:

- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلد 2، فیضیه

- زندگینامه سیاسی امام خمینی، محمدحسن رجبی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج 1

- قیام 15 خرداد 1342، جواد منصوری، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی


ماهنامه الکترونیکی «دوران» ، شماره 53 ، فروردین 1389