سیری در زندگی، اندیشه و مبارزات
استاد شهید سید محمدجواد شرافت شوشتری
اشاره:
تدوین تاریخ انقلاب اسلامی امروز پس از چهار دهه از زمان پیروزی آن از ضروریترین و مبرمترین اقداماتی است که باید توسط نسل انقلاب شروع گردد. همانگونه که ارائه خاطرات و زندگینامه مبارزان، فعالان سیاسی، اندیشمندان و شهیدان جزئی از منابع تاریخ و تاریخنگاری است، فراز و فرودهای دوران پهلوی، مبارزات ضداستعماری و ضداستبدادی بیدارگران و اندیشمندان پیشرو در نهضت دینی ارائه تجربه از نسلهایی به نسلهای بعدی میباشد. بدون تردید در این ظرف زمانی وقایع و رخدادهای گوناگون، نقش مثبت و منفی احزاب و جریانات چپ و راست، اسلامی و التقاطی، حضور رجال متعهد، مؤمن و متفکر به عنوان معلمان انقلاب نقشی اساسی و زیربنائی داشتند. هرکدام در جایگاه و پایگاه خود با توان و امکان به روشنگری و بیداری امت اسلامی پرداختند. بدون اغراق هریک «الگو» و «نمونهای» برجسته برای نسلهای آینده میتوانند باشند. بهخصوص در اوج قدرت پهلوی، عدم امکان کار، اختناق و استبداد چگونه و با چه روشهایی پایههای حکومت را سست و بنیان اندیشۀ فکری جامعه را توانمند نمودند.
********
مقدمه :
درمیان خیل «معلمان» انقلابی، چهرۀ استاد محبوب، مفسر قرآن،مبارز خستگیناپذیر، عارف ظلمستیز، شهید سیدمحمدجواد شرافت دارای ویژگیهای شخصیتی خاص خود بود. او از زمره مردان الهی بود که تلاش مینمود در خدمیت رسانی به دیگران ناشناخته بماند و در خلوت خود، به عنوان انسانی متعهد، مسئول و مبارز عمل کند. گرچه جامعه بدان حد که شایسته بود او را نمیشناخت. اما کسانی که در محضرش تلمذ مینمودند، از مبارز تا محصل و استاد دانشگاه، از پژوهشگر تا جوان با شور و شوق... همه خاطراتی شیرین، شنیدنی، سازنده، تربیتی از اندیشه و عمل او دارند. و افسوس که نه خود اهل یادداشت روزانه و خاطرات بود، نه شاگردان حق استاد را ادا نمودند. بسیاری به حق پیوستند و به ابدیت سفر نمودند. جمعی سرگرم فعالیت و مسئولیت، قلیلی فراموشکار و شاید هم ناسپاس.
امید است در دهه چهارم انقلاب، در حد توان و امکان بتوانیم گزیده شایستهای از زندگی و خدمات ایشان داشته باشیم و بتوانیم تا حدودی حق مطلب را به ساحت مقدس شهیدان حق و این شهید شاهد ادا نمائیم. و این یک وظیفه همگانی است که تجلیل از چهرههای علم و ایمان، جهاد و شهادت آگاهی و گواهی ارائه الگو و سرمشقهای شایسته از آنها راطلب می کند.
زندگی نامه :
شهید سید محمدجواد شرافت ، استاد قرآن، خطیب، فعال فرهنگی، سیاسی، دبیر آموزش و پرورش در دوازدهم مهر ماه 1306 در شوشتر متولد شد. [1]
خاندانش از سادات [و] علمای مشهور شوشتر که به سید نعمتاله جزایری میرسد. پدرش از روحانیان فعال منطقه، مادرش «سیده آمنه» در جریان کشف حجاب دوره رضاخان به دلیل فشارهای حاکمیت استبدادی و استعماری همچون دیگر زنان مسلمان در سراسر کشور دچار مشکلات شد و به همین دلیل مرگ زودرس فرزندان را از مادر محروم کرد تا آنجا که در خانواده و اطرافیان بعدها مادرش را «شهید حجاب» مینامیدند. سید محمدجواد تحصیلات را تا سیکل اول در زادگاه گذراند و در کنار آن دروس حوزوی را پی گرفت.
در سن چهارده سالگی با همفکری جمعی از دوستانش، انجمن تبلیغات اسلامی را در زادگاهش ایجاد کرد و از همان تاریخ به مبارزه با مفاسد و نفی طاغوت همت گماشت. در ۱۶ سالگی تشکیل خانواده داد و یک سال پس از آن در آموزش و پرورش شوشتر، به تعلیم و تعلم نوجوانان و جوانان روی آورد.
او همواره به شغل معلمی به عنوان یک فریضه می نگریست و آن را دوست داشت و به آن عشق می ورزید. شهید شرافت با توجه به سخنان گهربار امیرالمومنین که درباره اوضاع فاسد دوره جاهلیت فرموده است: «خداوند رسول گرامی را به پیامبری مبعوث فرمود، هنگامی که مردم گمراه و سرگردان بودند و در بیراهه های فتنه و فساد سیر می کردند. هوای نفس اسیرشان ساخته و تکبر و خودپرستی به اشتباهشان سوق داده بود و بر اثر جهل و نادانی، کوته فکر و سبک سرگشته و در کارها چرت زده و نگران بودند.» شغل معلمی را ادامه رسالت انبیاء معرفی می کرد.
برای ادامه تحصیل در دوره نهضت ملی شدن صنعت نفت و مبارزه علیه استعمار انگلیس و حکومت وابسته، فعال بود. در جریان نهضت امام خمینی در شمار فعالان سیاسی مذهبی بود که در اثر حساسیت ساواک، به بهانه ادامه تحصیل در دانشسرای تربیت معلم به تهران آمد و در رشته ادبیات دانشگاه تهران پذیرفته شد و موفق به اخذ مدرک کارشناسی گردید.
وی چند سال در شوشتر به تدریس ادامه و پس از آن به واسطه مبارزات انقلابی خود مجبور شد تا سال ۱۳۴۲ (هـ .ش) مدتی را در ادارات مختلف و بقیه را در سنگر آموزش و پرورش به امر بازگو کردن حقایق اسلام و پرده برداری از ماهیت ظلم و فساد دربار طاغوت گذراند.
در سن ۳۸ سالگی در آزمون کنکور قبول و در دانشگاه تهران در رشته ادبیات مشغول به تحصیل شد. در این زمان با احساس نیاز آشنا کردن مردم با قرآن و عمل به مفاهیم و حفظ آن، جلسات تفسیر قرآن را در خانه ای روبروی دانشگاه تهران برپا کرد و به آموزش حقایق قرآنی پرداخت. او به فرموده امام جعفر صادق علیه السلام قرآن را جایگاه نور هدایت و چراغ های شب تار می دانست تا شخص در پرتو آن در تاریکی ها مسیر را طی کند.او همچنین با حضور در حوزه های اندیشه اسلامی، وجود خود را با کسب علوم دینی تطهیر کرد و مقدمات فقه را فرا گرفت.
شهید شرافت در سایه اندیشه هایی که داشت، هرگز در برابر طاغوت و کج اندیشی عمال آن سکوت نمی کرد. وی در سال ۱۳۳۱ (هـ .ش) و برگزاری انتخابات فرمایشی مجلس شاهنشاهی، با یکی از کاندیداهای مزدور شاه درگیر شد و حقایقی را بر مردم منطقه شوشتر آشکار ساخت. رژیم که در آن زمان تاب دیدن مبارزات علنی مردم را نداشت و می خواست، هر حرکت انقلابی را در نطفه خاموش کند، سید محمد جواد شرافت را دستگیر و به اهواز تبعید کرد. او تا سال ۴۲ همواره تحت مراقبت شدید رژیم بود و چند بار مورد تهاجم مأموران امنیتی شاه قرار گرفت و بازداشت شد، اما دیری نمی گذشت که با قیام توده های مردم شهر شوشتر و تعطیلی عمومی که به خاطر اعتراض به دستگیری او رخ می داد، آزاد می شد.
وی در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ هـ.ش، به نشانه اعتراض به بازداشت مرجع عالیقدر جهان تشیع، حضرت امام خمینی (ره)، برنامه وسیعی را برای مبارزه با رژیم منفور پهلوی طراحی کرد و خود با سخنرانی علیه شاه، مردم را به صحنه علنی مبارزات و اعتراضات گسترده کشاند. در پی این اقدام ساواک با دستگیری سید محمد شرافت در پوشش ادامه تحصیل او را به تهران تبعید نمود و پس از انتقال به تهران از ورود او به دانشسرای تربیت معلم جلوگیری کرد. شهید شرافت در سال ۱۳۴۵ با همکاری جمعی از معلمان متعهد و انقلابی آموزش و پرورش مانند شهید محمدعلی رجایی، برنامه تظاهرات و اعتصابات معلمان ایران را تدارک دید و به اجرا درآورد که در نتیجه این حرکت انقلابی، او و جمعی از یارانش دستگیر و دوباره به تبعید فرستاده شدند.
با فعالیت در راستای نهضت امام، توسط ساواک به بیدخت گناباد تبعید و مدت یک سال در آنجا بسر برد. در این یکسال مشاهدات و مطالعات درباره دراویش گنابادیها داشت که بعضاً در نقد و تحلیل آنجا در جلسات به آنها اشاراتی میکرد. سپس زمان کوتاهی در چالوس، و نهایت به کرج تبعید گردید. اما این تبعیدها نه تنها در اهداف و راهش تغییر پدید نیاورد که در مبارزه مصممتر شد.
رژیم دیکتاتوری پهلوی، هر بار با انتقال او از شهری به شهر دیگر به خصوص به شهرهای کوچک تصور می کرد که می تواند از ادامه فعالیت های دینی و مبارزاتی او ممانعت یا دامنه آن را کوتاه و محدود نماید. اما تجربه بیش از سه سال حضور شهید شرافت در کرج نشان داد که سخت در اشتباه بود، زیرا چشمه در همه جا جاری خواهد بود.
ساواک پس از ناموفق ماندن فشار تبعید و محروم کردن شرافت از تدریس عاقبت تصمیم به ترور او گرفت. بنابر پرونده های به دست آمده از ساواک، قرار بود سید محمد شرافت در یک حادثه ساختگی به شهادت برسد اما آنان غافل از این آیه قرآن بودند که می فرماید: «و مکروا ومکر الله والله خیرالماکرین»، شهید شرافت آن روز به سبب کسالتی که بر وی عارض شد در منزل ماند و این توطئه رژیم نیز عقیم شد.
شهید سید محمد جواد شرافت پس از سال ها تحمل سختی های تبعید، به تهران منتقل شد و در هنرستان مافی به همراه یکی از برادران مبارز دیگر بنام «شهید ایرج شهسواری» فعالیت در حوزه اندیشه و تعلیم جوانان را از سر گرفت.
وی در همین دوران جلسات تفسیر قرآن را بار دیگر در مسجد الحسین(ع) و نیز در دماوند شروع کرد و پس از شش سال و در آستانه پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به تهران آمد. او آموزه های قرآنی را همواره به جوانان میآموخت و با قدرت بیشتری برای سرنگونی رژیم پهلوی به کار می بست.
با پیروزی انقلاب اسلامی مدتی در سمت مشاور شهید محمدعلی رجایی که درآن مقطع زمانی، وزیر آموزش و پرورش بود، به فعالیت های خود در این مسیر ادامه داد و در ضمن عضو هیئت رئیسه بنیاد فرهنگی البرز هم بود. وی در برگزاری همه پرسی جمهوری اسلامی (دهم فروردین تا وازدهم فرودین 1358 ) ، انتخابات سراسری مجلس خبرگان قانون اساسی (12 مرداد 1358 )، همه پرسی قانون اساسی (12 آذر 1358 ) ریاست جمهوری (پنجم بهمن 1358 )، به عنوان عضو هیئت مرکزی نظارت بر انتخابات استان تهران انتخاب شد و برای صیانت آراء مردم تلاش بی وقفه ای از خود به یادگار گذاشت. همچنین با پایه گذاری حزب جمهوری اسلامی به عضویت در این تشکیلات اسلامی درآمد و در این سنگر انقلاب نیز با خون خود نهال ارزش های اسلامی را آبیاری کرد.
او در آستانه انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی از طرف گروه های ائتلاف بزرگ، نامزد نمایندگی مجلس از حوزه انتخابیه تهران شد اما چون علمای شوشتر از وی خواستند که وکالت مردم زادگاه خود را بر عهده بگیرد پذیرفت و درهمان مرحله اول انتخابات، با کسب ۸۲ درصد آراء مأخوذه حوزه انتخابیه شوشتر، به عنوان نماینده منتخب این شهرستان وارد خانه ملت شد. در مجلس به عنوان معاون کمیسیون بازرگانی، خدمات گسترده ای را برای بهبود ساختار مبادلات بازرگانی کشور و رسیدگی به نیازهای اساسی مردم به انجام رساند. او در سنگر مجلس، به دفاع از آرمان های ملت پرداخت و با درایت و نکته سنجی با وجود همه تهدیدات منافقین، در جریان عزل بنی صدر، به عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور رای مثبت داد. او همواره مردم و مسئولین را به اتحاد و همدلی در برابر دشمنان خارجی و دست نشانده های داخلی آنان توصیه می کرد.سید محمد جواد شرافت سرانجام در انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی توسط منافقین کوردل به شهادت رسید. از ایشان شش فرزند به یادگار مانده است. [2]
ویژگیهای اخلاقی و مهارت های شخصیتی شهید شرافت
این معلم علم و اخلاق دارای ویژگیهای خاصی بود که به چند نمونه از آن اشاره میشود:
1-عدم تعلق به مادیات، شهرت و خودنمائی. ایشان با اخلاص کامل و عدم گرایش به مال، خود الگوئی برای جوانان بود.
2- داشتن علم و آگاهی به معارف اسلامی، قرآن کریم و تفسیر. فقه و اصول و مسائل روز. خصوصاً نیاز زمان، مقتضیات دوران، روحیات نسل جوان را درک مینمود.
3- دارای بیان وارائه سبک جذاب در سخنرانی برای مخاطبان و اجتناب از سطحینگری یا بکار بردن اصطلاحات ثقیل و دور از فهم جوانان.
4- شجاعت و شهامت در نقد و انتقاد از رژیم پهلوی و سیاستهای ضددینی و وابستگی حاکمیت پهلوی به استعمار خصوصاً آمریکا و صهیونیسم.
5- دوری از هرگونه غرور، تکبر، خودبزرگبینی و انائیتها، که منجر به ارتباط روحی معنوی با جوانان میشد. آن دوران یکی از روشهای جذب جوانان اردوها و سفر به امکان کوهستانی از جمله دریاچه تاربود که مدت یک هفته شاید بیشتر به طول میانجامید. آن هم با پای پیاده و مسافتی از کوهها و درههای پرفراز و نشیب. او چون جوانان دیگر این راه را طی و در طول سفر با سخنرانیهای عمومی، دور از سلطه ساواک و عوامل آن، یا صحبتهای خاص با افراد همسفر سعی مینمود ابهامات و سئوالات را از ذهن بزداید و راه رشد و تعالی را نشان دهد.
6- زندگی ساده و داشتن فرزندان و خانواده متدین، قانع، سادهزیست و به دور از تشریفات کسانی که در منزل ایشان رفت و آمد داشتند تجلی معنویت و دیانت را در محیط خانواده هم میدیدند و این سیره حسنه را پس از انقلاب، دوران نمایندگی مجلس تا زمان شهادت حفظ نموده بود و هیچگاه اسیر مال، شهرت، قدرت و ریاست و ... نشد.
7- اهل مطالعه و تحقیق بودند، بطوریکه برای هر جلسه سخنرانی یا برگزاری کلاس ساعتها مطالعه مینمود. در مطالعه متون به رجوع به منابع و مآخذ معتبر و دست اول اهمیت خاصی میداد.
شهید شرافت و نهضت ملی شدن نفت
شهید محمدجواد شرافت یکی از فعالان سیاسی دهه 1320 در خوزستان، از مدافعان آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی در دوران نهضت ملی شدن نفت از زوایای خاطرات خود میگوید:
«آنهایی که همسن من هستند میدانند که در نهضت ملی شدن نفت، همین مطبوعات کجرو بودند که جو میساختند. جو مسمومی در سالهای 1330-1332 آنهایی که همسن من هستند به خاطر دارند. چنان جو مسموم یأسآوری از تبلیغات ناروا، دشنام، تهمت و افترا ساختند. اگرچه در ورای این جو سازیها دست استعمار غرب خاصه آمریکا و انگلیس و عوامل آن دیده میشد. روحانیت فعال و رهبری روحانی میدانستند خانهنشین شد، و دشمن دوستنما بودند که صحنه گردان شدند.
طولی نکشید وقتی مردم رهبری روحانی مورد اعتماد خودشان را در صحنه ندیدند بیتفاوت شدند و کنار رفتند. وقتی کنار رفتند مصدق به دست همان دشمنان دوستنما، همان مطبوعاتچیها، همان ناسزاگوهای به آیتالله کاشانی و روحانیت فدائیان اسلام سقوط کرد و کودتای شوم 28 مرداد ایجاد شد، شما میخواهید باز این ملت را به طرف 28 مرداد دیگری بکشانید؟ کافی است، ما با شما دشمنی نداریم. ما با شما غرضی نداریم، ما به رئیسجمهورمان احترام میگذاریم. من خودم اولین کسی بودم که بعد از پیروزی در خوزستان از طرف مردم شوشتر تلگراف تبریک و تأیید به آقای بنیصدر کردم.» [3]
نگاهی به فعالیت های شهید شرافت پیش از پیروزی انقلاب اسلامی
با شهید سید محمدجواد شرافت شوشتری در سالهای 1345 آشنا شدم. ایشان دبیری متعهد در کرج بود. سخنرانی جذاب با محتوای قرآنی و اشراف به معارف اسلامی در مسجد الحسین(ع) خیابان ایرانمهرتهران داشت ، این جلسات روز جمعه با مشارکت عدهای جوان و نوجوان تشکیل می شد که اکثر آنها مجذوب درس و اخلاق ایشان می شدند.
ازجمله کانون پژوهشهای علمی دینی دماوند برای سخنرانیهای عصر جمعه از ایشان دعوت مینمود، وی با روئی گشاده و اخلاقی حسنه صبح جمعه میآمدند و عصر بازمیگشتند. آن هم بدون وسیله! و دریافت وجه! کرایه ماشین و مخارج رفت و آمد با خودشان بود! عمدتاً برای شرکت کنندگان در کلاس ، تفسیر قرآن کریم می گفتند. همراه با تحلیلهای اخلاقی، عرفانی، سیاسی. بدون هیچ تاثیرپذیری از گرایش یکسویه به این یا آن جناح که در آن زمان گسترش یافته بود. از آنجا که ایشان مقلد حضرت امام خمینی بود، به عنوان مقلدی شایسته تلاش می کرد دقیقا در مسیر امام حرکت کند واز هرگونه افراط یا تفریطی دور باشد.
به دلیل برخورداری از سابقه سیاسی ، به خاطرآنکه از اواخر دهه 1320 وارد عرصه سیاسی و مبارزات ضداستبدادی و ضداستعماری شده بودند، بینش و نگرش عمیقی نسبت به تحولات روز ایران و جهان پیدا کرده بود. او این درک عمیق را در صحبتهای خصوصی و عمومی به اشکال مختلف به دوستان و شاگردانش انتقال میداد. همانطور که گفته شد شهید شرافت در تهران و کرج نیز جلسات منظم داشت. در این میان در شهرستان دماوند، با وجود سلطه و حضور قوی ماموران و منابع ساواک ، حضور ایشان در جلسات منظم بر اقبال عمومی از درس های ایشان می افزود. مخصوصاً ایام دهههای محرم و صفر وعاظ برجسته آن دوران امثال: حجت الاسلام حاج شیخ حسین انصاریان، آیتالله محمد امامی کاشانی، شهید حجتالاسلام سید عبدالکریم هاشمینژاد ... منبر و وعظ مناسبی داشتند.
اما جلسات کانون حالت کلاس و تربیت جوانان را به خود گرفته بود. در کانون هم امثال آیتالله هاشمی رفسنجانی، شهید حجتالاسلام فضلاله محلاتی، حجتالاسلام علی اکبر ناطق نوری، شهید دکتر محمد مفتح... سخنران ایام تولدها و شهادتها و مناسبتهای دینی بودند.
سخنرانی در جلسات شبانه در دماوند
در سالهای 1352 مرحوم آقامرتضی عظیمی مدیر و مؤسس انتشارات آذر که از افراد فعال سیاسی مذهبی در دهههای 1340-1360 بود و به خاطر همین فعالیتها چندین بار به زندان افتاد و انواع و اقسام شکنجهها را متحمل تا آن جا که در سال 1355 دچار بیماری عصبی شده بود، در دماوند باغی اجاره و شبهای جمعه از ساعت 30/10- 30/1 نیمه شب جلساتی تشکیل میداد.
در یکی از این شبها شهید شرافت بهعنوان مفسر قرآن و معلم معارف بحث میکرد. آن شب بحث سیاسی و اوضاع ایران، حضور اسرائیل، سیاست شاه، دستگیری و زندان... مطرح شد.
در پایان یکی از دانشجویان رشته کشاورزی بحث را به موضوع «احضار روح» و «هیپنوتیزم» کشاند. درست به یاد دارم که ایشان با حوصله بیش از یک ساعت و نیم دیگر درباره روح و احضار روح بحث نمودند. حتی خاطرات و مشاهداتش را در دورتان تبعید در گناباد از جلسات احضار روح و هیپنوتیزم بیان نمود.
روش شهید شرافت در برخورد با جوانان همراه با سعۀ صدر و شکیبایی خاصی بود. یکی از دوستان نقل میکرد برنامه جشن ازدواج از ایشان دعوت کرده بودم، یکی از همسایگان ما جوانی بود «کفترباز» و تمام عشق و کارش کفتربازی بود. وی در همان میزی که استاد بودند نشست، حدود دو ساعت با استاد درباره کفتربازی صحبت کرد. هنگام نماز استاد گفت: من میروم نماز میخوانم بعد از بازگشت دوباره بقیه مطالب را بگو. وقتی استاد بازگشت تا هنگام شام او صحبت از کفتر، نگهداری کفتر، نوع کفترها... صحبت میکرد. موقع رفتن همسایه از او پرسیدم از استاد استفاده کردی؟ گفت: استاد کیست؟ آن پیرمرد را میگویی آدم باحالی بود برایش درباره کفتر صحبت میکردم!
چند روز بعد به وی گفتم ایشان مفسر قرآن است. بیا روز جمعه به مسجد الحسین(ع) برویم. او مشتاق شد یک بار دیگر استاد را ببینیم. در اولین جلسه جذب مباحث و دروس استاد شد از آن پس کفتربازی را رها [و] از افراد ثابت جلسات بود... سعۀ صدر و نوع برخورد ایشان نوعی بود که جوانان را در کرج، تهران، دماوند... جذب میکرد و مطالب را با ادبیات ساده و ژرف بیان میکرد.
توجه به اعیاد اسلامی
یکی از همسایههای ایشان که جوانی پرشور و احساسی بود و در کلاس تفسیر شهید شرافت شرکت میکرد میگفت:
خانواده ما چندان مذهبی نبودند. لذا من شیفته شخصیت، منش، روحیات معنوی آقای شرافت بودم. هنوز محصل دبیرستان بودم، شبی که مصادف با تولد یکی از ائمه اطهار(ع) بود، دیدم آقای شرافت یک جعبه شیرینی خریده به طرف منزل میرود. سلام و عرض ادب نمودم، شیرینی را تعارف نمود. تشکر کردم. گفت شب عید است برای بچهها شیرینی خریدم. شب خوبی است. پس از خداحافظی هالهای از غم مرا فراگرفت. مقایسه نمودم بین خانواده خود و ایشان، پیش خود میگفتم: ای کاش من فرزند ایشان بودم.
ایشان در شمار کسانی بود که دین را با «علم» و «عمل» تبلیغ میکرد. حتی شاگردان وی در دوران انقلاب ، مدیرنهادی، معلم، و سایر ارگان های دولتی شده بودند بواسطه نقشی که استاد شرفات در تربیت اخلاقی و دینی آنها داشت در برابر استاد ادب و احترام را رعایت میکردند. حتی یک روز پس از نزدیک به چهل سال از شهادت ایشان گذشته بود ، گاهی در جمع رفقا صحبت از سیره و اخلاق و روش تبلیغی این معلم صالح مصلح بمیان آمد همه اتفاق نظر داشتند که جامعه بیش از هر چیز خاصه در نظام آموزشی از کودکستان تا دانشگاه نیاز به معلمانی از جمله شهید شرافت ، مرحوم آقا رضا روزبه، شهید محمد علی رجائی، شهید حجت الاسلام دکتر محمد جواد باهنر، شهید آیت الله دکتر محمد مفتح، شهید آیت الله مرتضی مطهری و ... دارد.زیرا با الگو قرار دادن این چهرههای مادگار می توان تا نسلهای متوالی برای حرکت صحیح در عرصه اندیشه و عمل برای خود الگو و سرمشق داشته باشیم .
رها شدن از مادیات در زندگی شخصی
همانطور که گفته شد شهید حمید شرافت برای سخنرانی روزهای جمعه به دماوند میآمدند، از تهران خودشان با وسائل نقلیه عمومی حرکت مینمودند. عصرهای جمعه کلاس تفسیر قرآن کریم داشتند و بابت سخنرانی و رفت و آمد هیچ پولی و مزدی دریافت نمینمودند. روزی یکی از دوستان به ایشان گفتند:
استاد شما برای یک سخنرانی این همه زحمت میکشید، افزون از هشتاد کیلومتر میآئید و میروید، خودتان وسیله ندارید لذا کرایه ماشین را هم خود پرداخت میکنید، حداقل اجازه دهید تا ما مبلغی را در نظر گرفته و تقدیم نمائیم.
ایشان طبق معمول لبخندی زدند و گفتند: من احتیاج ندارم! از خوزستان که آمدم، اطاقی اجاره کردم و زندگی میکردم. دوستان پیشنهاد نمودند ما محلی را خریداری کنیم. کمک نمودند منزلی در نظر گرفتیم (در حالی که مساحت منزل ایشان کمتر از 70 متر بود) حقوق معلمی که میگیریم حالا وقت اضافه را هم صرف معارف قرآنی و دینی میکنیم. لذا نیاز ندارم. این در حالی بود که حقوق معلمی در آن سال ها تکاپوی یک زندگی ساده را داشت و بخصوص او با داشتن فرزندان زندگی فقیرانه را اداره می کرد اما روحیۀ والا و عزت نفس بالای ایشان، عدم تعلق به دنیا و زندگی تقلیدی یا مسرافنه باعث می شد نهایتاً آن روح بلند عرفانی تا پایان عمر از مال و ثروت بینیاز شود که او میدانست و یقین داشت حب دنیا راس کل خطاها است.
نقش آفرینی موثردر عرصه نشر کتاب های دینی
بین سالهای 1350 تا 1360 که در مؤسسه انتشارات بعثت و کانون نشر و پژوهشهای اسلامی و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در نهضت زنان مسلمان فعالیت داشتم، یکی از اعضای هیئت علمی برای بررسی کتابها شهید شرافت بود. همواره وقتی کتاب را خدمت ایشان میبردیم با اخلاق حسنه و تواضع خاصی میپذیرفتند. پس از مطالعه اشکالات را مینوشتند. حتی اغلاط عربی، صرف و نحو... تصحیح تایپی آیات و روایات را تصحیح مینمودند. بدون آنکه هیچ چشمداشتی داشته باشند. و ما هم به همین دلیل به لحاظ محتوایی کتاب خیالمان راحت بود. البته شخصیتهای دیگری چون: حضرات آیات سیدابوالفضل زنجانی، میرزاعبدالله نورانی، حجتالاسلام عبدالکریم بیآزار شیرازی، استاد فخرالدین حجازی... هم بودند. در کانون نشر و پژوهشهای اسلامی مرحوم حجتالاسلام شیخ علی حجتی کرمانی که خود از مؤسسان بودند و چند نفر دیگر، خاصه شهید شرافت بودند. در دوران نهضت زنان مسلمان بعضاً از آیتالله محمد امامی کاشانی، مهندس سیدعلیاکبر طاهائی، مهندس پرویز جنتی، مهندس غلامرضا جلالی و ... و برخی دوستان به خصوص شهید استاد شرافت کمک میگرفتیم.
در سال 1355 قصد داشتم کتاب «بعثت و ایدئولوژی» اثر مرحوم مهندس مهدی بازرگان را تجدید چاپ کنیم. موضوع را با آقای شرافت در میان گذاشتیم خاصه میدانستیم برخی از اهل علم و صاحبنظران نسبت به کتاب مزبور اشکال اساسی دارند. کتاب را خدمت ایشان بردیم. استاد شرافت با دقت کتاب را مطالعه و بر اساس روایات و آیات 8 صفحه (آ4) نوشته و گفتند: متن را به آقای بازرگان بدهید. متن را به آقای بازرگان دادیم. ایشان پس از مطالعه آن را تأیید و گفتند: قلم ایشان خوب است لازم به بازنویسی نیست. ولی موضوع را با آقای استاد علیاکبر غفاری (مؤسسه مکتب الصدوق) در میان گذاشته و نظر ایشان را هم داشته باشید.استاد غفاری وقتی متن را دیدند تأیید و خودشان چند نکته اضافه نمودند، تا متن حاضر شود. شهادت شهید آیتالله سیدمصطفی خمینی پیش آمد و قضایای انقلاب و کارهای دیگر این متن همچنان ماند. پس از پیروزی انقلاب و نهایتاً از کار صرفنظر کردیم ولی آن نوشته همچنان در دستمان ماند. در صورت موافقت دوستان با یک مدخل میتوان در یادنامه شهید منتشر نمود.
محقق و مورخ معاصر آقای صدرواثقی محقق، مورخ و کتابشناس معاصر نقل میکردند:
وقتی در سال 1354 از زندان آزاد شدم، در کرج معلم بودم. مرحوم شهید سید محمدجواد شرافت در کرج به عنوان دبیر تبعیدی بود و ما با ایشان ارتباط داشتیم. بعد از چند روزی که از آزادیمان گذشت، ایشان آمدند، گفتند:
آقای صدر به هر مقدار که پول نیاز دارید به ما بگوئید. من تشکر کردم و گفتم: نه، لازم نیست.
ایشان گفتند: مدیون ما هستید اگر لازم داشته باشید، ولی نگوئید.
به قدری آقای شرافت مرد بافضیلت، سلیمالنفس، وارسته بودند. من با ایشان در کرج ارتباط داشتم. برای معلمان و برخی افراد کلاس تفسیر قرآن داشتند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در ستاد انتخابات مجلس شورای اسلامی با ایشان و مرحوم حاج حسن میرزائی دماوندی و آقای علیاصغر نوروزی همکاری داشتیم. در موسسه البرز که بخش موقوفات داشت حضور شهید شرافت پررنگ و تاثیر گذار بود. خصوصا موقوفات مربوط به آموزش و پرورش بود، ایشان با دقت عمل مینمود.
تاسیس انجمن اسلامی معلمان در سال 1356 آقایان مرتضی کتیرایی، محدث، علی اصغر نوروزی، شهید محمد علی رجائی و ... محفل مناسبی بود برای شناسایی، انتخاب، ارتباط با معلمان انقلابی، معتقد و متعهد.
شهید شرافت تا سال 1360 زمان شهادت همچنان با انجمن همکاری داشت. وقتی برای بخش فرهنگی ... پیگیری شورای انقلاب ... از ایشان دعوت کردیم پس از بررسی گفتند اگر مسئله نمایندگی مجلس شورای اسلامی که «علمای شوشتر مصر هستند من کاندیدا شوم» صورت گیرد امکان همکاری یا پیگیری را ندارم. و موضوع را موکول به بعد از انتخابات نمودند که در انتخابات از شوشتر به مجلس شورای اسلامی راه یافتند.
نمونه ای از زندگی مردمی شهید شرافت از قول آقای مجتبی وهاج شنیدنی است :
اوائل سال 1359 بود سوار تاکسی شدم تا به پیگیری شورای انقلاب بروم. در صندلی جلو، راننده، آقای سیدجواد شرافت و مسافری بود. در صندلی عقب من و دو نفر دیگر. طبق معمول آن دوران و جنگ روانی دشمن شایعه سازیها و فریبخوردگی و جوپذیری برخی آدمهای ساده هر کسی علیه مسئولان و نمایندگان مجلس شروع به صحبت و پخش شایعات مینمود.از هر دری سخن گفته شد. تا به نمایندگان مجلس رسیدند که ایشان همه صاحب ماشین و امکانات و ثروت شدند و مملکت در دست آنهاست.آقای شرافت با سکوت و آرامش گوش میداد. ناگهان من عصبانی شدم، گفتم:
آقایان خجالت بکشید!آقای شرافت نماینده مجلس شورای اسلامی در این ماشین یکی از مسافرانی مثل من و شماست.
چشمها به من دوخته شد! من هم به آقای شرافت نگاه میکردم. ایشان طبق اخلاق خاص خود با لبخندی گفتند: ناراحت نباشید!
فعالیت های شهید شرافت به روایت اسناد ساواک
پیرامون مبارزات شهید شرافت تا آن حدی که ساواک و منابع آن دسترسی داشتند، اسناد مهمی است که نیاز به تحلیل دارد. ما در این بخش فقط به چند سند اشاره میکنیم.
5/4/1342 اولین سند ساواک در مورد ایشان، نامه به شاه و درخواست آزادی امام خمینی. این نامه با 30 امضا که اولّین امضاء را شهید شرافت نمود (ص 1) 6/5/42 سخنرانی دفاع از حضرت امام در حضور آیتالله سیدعلی بهبهانی، در شهرری که روز بعد دستگیر و با وساطت عدهای از معاریف شهر آزاد شد. (ص 2) گزارش وزیر آموزش و پرورش در مورد معلمان که رویه خلاف دارند در این گزارش 12/11/47 دکتر هادی هدایتینام (ص 20) آموزگار را به پیوست برای ریاست ساواک سپهبد نعمتالله نصیری ارسال میدارد که از جمله سید محمدجواد شرافت نفر چهارم است (ص 907) حضور فعال ایشان در ساماندهی معلمان، اعتراضات، اعتصابات و اشاره سپهبد مقدم به سوابق تبعید بودنشان به گناباد (ص 149 در سال 1347. )
از همین زمان جلسات تفسیر قرآن را در تهران، کرج و دماوند آغاز نمود.
جلسات در انتشارات عظیمی، برای دانشجویان و برخی اساتید (9/2/1348) که این جلسات تا اواسط دهه 1350 ادامه داشت، اگرچه مرحوم آقامرتضی عظیمی علاوه بر جلسات استاد شرافت، جلسات دیگری برای فعالان سیاسی به صورت مخفی داشتند در این جلسات دکتر امیرعباس مجذوب صفا، غلامعلی تفنگدار... شرکت میکردند.[4]
کتابفروشی و انتشارات عظیمی که در اسناد بدان مکرر اشاره شده، انتشارات آذر روبروی دانشگاه تهران، و منزل وی نیز به دلیل نزدیک بودن به انتشارات جلسات دیگری برگزار میشد. در این جلسات پیرامون نهضت امام خمینی، پخش رساله توضیحالمسائل مباحث دینی، تحلیل از جریانهای بهائیت، صهیونیسم، نقد مکاتب، ایدئولوژیها، نظریهپردازیهای ضددینی، به صورت علمی تجزیه و تحلیل میشد . ساواک توانسته بود منبعی در جلسه نفوذ دهد، و همواره خلاصهای از مباحث به صورت مرتب به ساواک مرکز ارسال میشد. با آنکه بعضاً در جلسه 7-8 نفر بودند، ولی افراد تأثیرگذار و کارآمد در عرصه فرهنگ و سیاست به تدریج بر تعداد افراد افزوده میشد. با آنکه این جلسه کاملاً خصوصی و محدود بود، بحثها پیرامون تشکیلات بهائیت، صهیونیزم، حقوق زن در اسلام، نقد مارکسیسم کمونیسم، طبق اسناد ساواک از (9/9/1348) گزارش جلسات ایشان در دماوند، انجمن پژوهشهای علمی دینی و این اولین گزارش میباشد. جلسات دماوند به صورت آزاد و همگانی بود. اگرچه بیشتر افراد جوانان و فعالان دینی در شهر بودند. در این مرحله ساواک با سه جلسه انتشارات آذر، دماوند، کرج مورد دقت قرار میگیرد. در یک گزارش (2/10/48) آمده است: شرافت که قبلاً دکتر معرفی شده، دبیر آموزش و پرورش کرج است. اطلاعات وسیعی در امور مذهبی دارد، لذا بیشتر در بحثها شرکت میکند. طرح مفاد خبر این جلسه (منزل مرتضی عظیمی) که حدود 13 نفر شرکت کردهاند صحیح به نظر میرسد.
در جلسه (23/10/48) حضور مهندس مرتضی الویری باعث حساسیت جلسات دماوند میگردد، اداره کل سوم دستور میدهد «موضوع به ساواک دماوند منعکس تا در صورت صحت در جلسه مزبور نفوذ و گزارشات لازم را بدهند»(ص 65) در 1/11/48 نفوذی انتخاب میگردد روند گزارش ها عموماً جلسات منزل مرتضی عظیمی است، مباحث قرآن، مسائل روز، عموماً در هر جلسه نامی از امام برده میشود.
حتی سخنرانیهای امام به صورت جزوات در اختیار یکدیگر قرار میگیرد (6/2/49) که در همین جلسه، درسهایی از مرجع معظم جامعه شیعه پیرامون مسئله ولایت فقیه (ص 739) یعنی سلسله دروس امام پیرامون ولایت فقیه در تهران بصورت جزوات توسط چند نفر مستقل و بی اطلاع از یکدیگر تکثیر میشود و در اختیار خواص قرار میگرفت.
دماوند
گزارش های جلسات دماوند (12/2/1349) به صورت رسمی و اولین گزارش در منزل حاج عبداله توسلی که افراد حاضر: حبیباله پیروز، هادی درویشی، علی بابابی، مرتضی شکرالهی، ... (ص 74) ساواک دماوند منبع خود را تعیین نمود. در تاریخ 30/3/49 تعداد شرکتکننده را 15 نفر، آقایان: مرتضی الویری، حسین شریعتمداری، هادی رهنما، ناصر گودرزی، حبیباله پیروز، محمدابراهیم نمازی، بحث، تفسیر سوره بقره(ص 78) تحلیل از مذاهب و ادیان خاصه عیسوی، یهودی.... در تاریخ 6/4/49 ساواک به افزایش افراد شرکتکننده، 20 نفر اشاره میکند. جلال علمداری، مجتبی آقایی، ... و هفته بعد ادامه تفسیر سوره بقره، هاشم نجاری... در شهریور همین سال گزارش از حدود 50 نفر میدهد حضور افراد دیگری در گزارشات چون علیاصغر نوروزی، سیفاله محمدیان... در جلسه (5/8/49) حسین شریعتمداری دانشجو خطبهای از نهجالبلاغه زیر عنوتان (خدا را نمیتوان فریب داد) برای حضار قرائت و ترجمه نمود روند بعدی عموماً گزارش ها از کرج، خصوصاً انتشارات آذر و منزل عظیمی میباشد. در 5/3/1350 ساواک آقای شرافت را احضار و به او تذکر میدهد و از وی تعهد اخذ گردیده است که منبعد از بیان مطالب مخالف مصالح کشور خودداری نماید بار دیگر در 19/4/1350 گزارش از جلسه مذهبی متشکله در دماوند به سرپرستی مرتضی عظیمی کتابفروش میدهد.
در سال 1350 مرحوم عظیمی در دماوند باغی اجاره، شبهای جمعه و گاهی وسط هفته ساعتهای 11-12 شب جلساتی تشکیل و آقای شرافت صحبت میکرد. بحث این جلسه پیرامون برنامههای رادیو و تلویزیون که باعث انحرافات جوانان میگردد. از افراد شرکتکننده در سند: مرتضی الویری، تفنگدار، قاسم کیاری، سید علینقی سادات رضوی... بودند، اگرچه برخی از افراد برای منبع ناشناخته مانده بود درست در روز بعد جلسه تفسیر قرآن در منزل حاج عبداله توسلی تشکیل، گزارش مفصل 4 صفحهای از تفسیر قرآن، که در آن بررسی مسائل اجتماعی، تکیه به فرعون و حضرت موسی، دیکتاتوری فرعون، ظلم و ستم بر مردم، قانونشکنی در مملکت، بحث صهیونیسم، آوارگان فلسطین، اوضاع آمریکا... برخی از شرکتکنندگان در جلسه آقایان: مقصود اقبالی، حسن واسعی، غلامعلی حاج آخوندی، نوراله امینی، ملاعلیان... دایره عملیات دستور میدهد: وی احضار و شدیداً تذکر داده شود و پروندهاش تکمیل و از وی در جلسات متشکله مراقبت شود هفته بعد (26/4/50) بحث یهود و بنیاسرائیل براساس تفسیر سوره بقره را استاد پی میگیرد و خصوصیات قوم یهود... وظایف مسلمان که از نظر اجرای قانون از مجتهد و مرجع تقلید در خصوص اجرای قانون سئوال کند... با آغاز جشن 2500 ساله رئیس ساواک دماوند به ریاست ساواک تهران (2/5/1350) با توجه به مباحث وی اصلح است از تشکیل جلساتی که نامبرده در آن سخنرانی میکند جلوگیری بعمل آید ساواک تهران طبق گزارش دماوند از ریاست ساواک، نصیری نظریهخواهی نموده جلسه سخنرانی (15/5/1350) در باغ حاج توسلی شرافت پیرامون قوم یهود، که چگونه صدمیلیون مسلمان را به ستوه آوردهاند، سپس پیرامون ازادی عقیده، آزادی قلم و اشاره به بالیدن به تمدن هزار ساله و تاریخ دستنویس بشر... فخر کردنها... در حالی که کارخانجات مونتاژ و خیابانهای آسفالت و زرق و برق ظاهری... در این جلسه 30 نفر حضور داشتند هفته بعد (24/5/50)8 بحث یکتاپرستی، روش انبیاء را ادامه داد. به هر مقدار به جشنها میرسید، استاد شرافت بحثها را سیاسی و عملکرد رژیم را تحلیل مینمود. بحث استعمار و اهداف آن، وضعیت رادیو- تلویزیون، مطبوعات مملکت خاصه انتقاد از روزنامه اطلاعات. این رکن پنجم مشروطیت که استعمار ما را در خواب غفلت نگهداشته. مراکز فساد، تباهی، میکدهها... و جوانان را به فساد میکشاند و با اشاره به تعهدی که ساواک گرفته بود، گفت: این مطالب دیگر به سیاست و دولت مربوط نیست که بگوئید این حرفها را نزن، در سیاست داخل نشو، این مطالب مربوط به دین و مذهب و اجتماع مسلمانان است. باید این حرفها را بزنیم. باید جلوی این آقای مدیر اطلاعات را با نامه، تلفن و غیره بگیریم.... در این جلسه 60 نفر بودند و بحث مفصل و کاملاً سیاسی و گزارش شهربانی به ساواک تهران هم ارسال شد مقدم مدیرکل اداره سوم (6/6/1350) دستور میدهد اعمال و رفتار و تماسهای مشارالیه را تحت مراقبت قرار داده و در صورت مشاهده فعالیت مشکوک از وی مراتب را به موقع به این اداره کل منعکس نمایند. در همین تاریخ ایشان بحث تفسیر قرآن نمود که: خداوند وضع هیچ ملتی را تغییر نمیدهد... بالیدن به تمدن هزارساله... خفقان، نبودن آزادی... (ص 166) ساواک تهران هم خواهان مراقبت از اعمال و رفتار و تماس وی است در تاریخ 19/6/1350 تفسیر آیه 254 سوره بقره سلطنت پروردگار بر عالم، عظمت و بزرگی در بندگان خدا زوال پذیر است و ممکن است یک نفر از نظر مال دنیا، عظمت و بزرگی را داشته باشد... ولی فردا این جاه و مقام را از او بگیرند، سپس به ورود اسلام به ایران طی 15 قرن، جنایات فرانسه به عنوان مهد تمدن در الجزایر، وضعیت انگلیس... آنچه مهم است حزب خداست. فقط حزب خدا غالب است. در این جلسه چند مأمور شهربانی با لباس شخصی با چند مأمور خفیه در جلسه حضور داشتند!
برای کسب اطلاعات بیشتر به نشانی های زیر مراجعه کنید:
https://ir-psri.com/print.php?Page=ViewNews&NewsID=6334
https://psri.ir/?page=post&id=atkl7e53
[1] سایت محمد جواد شرافت در نشانی زیر
[2] همان.
[3] نطق قبل از دستور/ جلسه یکصدوسومین مجلس شورای اسلامی/ 7/11/1359 مسائل اجتماعی سیاسی جمهوری اسلامی ایران. با کمی حاشیه نویسی
[4] خاطرات احمد احمد/ تهران، انتشارات سوره مهر، تهران 1380
نظرات