کشف حجاب ، زمینه ها و پیامدها


مهدی صلاح
1930 بازدید

 سیر کشف حجاب در ایران قبل از آنکه به عنوان اقدام رضا شاه در سال 1314 مطرح گردد، ریشه در تجددگرایی و تجددطلبی دارد که برای تبیین این جریان، لازم است آنرا در آئینه تجددطلبی جستجو کرد. نخستین برخورد نوگرایان ایرانی با آداب و رسوم غربی در کنار استفاده از صنعت و تکنولوژی پیشرفته غرب در ایران معاصر از دوران فتحعلیشاه قاجار آغاز شد. شکستهای نظامی ایران از روسیه و انعقاد قراردادهای گلستان (1228 هـ . ق) و ترکمانچای (1244 هـ . ق) دربار ایران را متوجه عقب ماندگی کشور کرد و درصدد برآمد برخی از شیوه‎های غربی را در امور نظامی و آنگاه سیستم اداری و آموزشی وارد کند. آمد و رفتهای هیأتهای غربی خصوصاً فرانسویان، به دربار ایران راه این نفوذ را گشود و به دنبال آن دو محصل و بعد از آن یک هیأت پنج نفره از جوانان ایرانی برای تحصیلات عالیه عازم دیار فرنگ شدند. اینان ضمن فراگرفتن علوم و تکنولوژی، تحت تأثیر آداب و رسوم غربی قرار گرفته و پس از باز گشت مروج آن گردیدند. به دنبال تأسیس اولین سیستم آموزشی به سبک غربی در کشور یعنی دارالفنون راه این نفوذ و تأثیرگذاری بیشتر فراهم شد. هدف اولیه دارالفنون تربیت کادر  متخصص خصوصاً در بخش نظامی به شیوه و سبک آموزشی غرب بود. معلمان دارالفنون نیز غالباً غربی بودند و برنامه آموزشی آن نیز به سبک و سیاق غرب بود.
امیرکبیر در زمان حیات سیاسی خود شخصاً بر این مدرسه نظارت داشت، اما بعد از وی این نظارت کمرنگ‎تر شد. به طوری که دارالفنون به اولین مرجع رسمی جهت ورود سیستم آموزشی غرب که فرهنگ خاص خود را به دنبال دارد مبدل شد.
به دنبال آن و در کنار ورود الگوهای نظام آموزشی غرب جهت‎گیری سیستم اداری و سیاسی کشور به این سمت با تلاش میرزا حسین‎خان سپهسالار شتاب بیشتری یافت و وزارتخانه‎های متعددی تشکیل گردید. روح و فلسفه دولت سپهسالار به قول آدمیت تغییر بود در جهت ترقی. جوهر نقشه ترقی او شامل وضع قوانین عرفی و ایجاد مدارس جدید به سبک اروپا و بالا بردن سطح افکار عمومی از طریق نشر روزنامه‎ها و مجلات و ... بود. میرزا حسین‎خان معتقد بود که در ادامه اجرای سیاست تجددطلبی می‎بایست روحانیت را از صحنه سیاسی کشور کنار گذارد. اقدامات میرزا حسین‎خان، منجر به ایجاد اولین هسته بوروکراسی در ایران گردید.  ذکر این نکته لازم است که انگیزه رویکرد ایران به غرب ناشی از عقب‎ماندگیهای نظامی، صنعتی و اقتصادی، به منظور تقویت این زمینه‎ها بود اما محصول آن، تجددطلبانی بودند که غرب‎گرایی را مبدل به غربزدگی کردند.
با آغاز نهضت مشروطیت، از آنجا که اکثر نظریه‎پردازان آن عمدتاً غربزده و غربگرا بودند، در پیشبرد این جریان تلاش بیشتری صورت پذیرفت. یکی از این نظریه‎پردازان مؤثر میرزا ملکم‎خان است که به فراست دریافت در بادی امر تغییر ایران به صورت اروپا کوشش بی‎فایده‎ای است. از اینرو فکر تجددطلبی را در «لفافه دین» عرضه داشت تا هموطنانش آنرا دریافته و نیک بپذیرند.
ملکم خان نه تنها به تقلید از علم و صنعت غرب یعنی همان رویه کارشناسی و تخصصی آن تأکید داشت بلکه تقلید و تبعیت از فرهنگ و آداب و رسوم غربی را که از دید او «کارخانجات انسانی» بود، لازم و واجب می‎شمرد. به جز ملکم‎خان، تجددطلبانی چون آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی به این روند دامن زدند. آخوندزاده یکی از منادیان و مروجان تفکر و آداب و رسوم غرب است. وی در عین حال که خود را ملی‎گرا قلمداد می‎کرد از طرفداران تغییر خط فارسی به لاتین نیز بوده است.
یکی از شاخصهای اعتقادی و سنتی جامعه ایرانی که در تفکر آخوندزاده مورد هجوم قرار می‎گیرد حجاب زنان است که از آن به عنوان پروتستانتیزم در مذهب یاد می‎کند و الگوی قابل پذیرش برای زن ایرانی را زن غربی می‎داند.  میرزا آقاخان کرمانی نیز همچون سلف خود، راه رهایی زن ایرانی را کنار گذاشتن حجاب می‎داند. با این تفاوت که الگوی قابل پذیرش برای زن ایرانی همان زنان دوران هخامنشی و ساسانی‎اند که «در ایران باستان زنان با مردان شریک زندگانی بودند و با هم مراوده داشتند.» درج افکار این نوگرایان در جریان مشروطیت راه را برای ابراز وجود زنان باز کرد. به طوری که زمینه را برای اقدامات عملی در این راستا و در دوره بعد فراهم آورد.
با روی کار آمدن سردار سپه و خصوصاً بعد از تغییر سلطنت از خاندان قاجاریه به پهلوی، روند غربگرایی و غرب‎زدگی و پذیرش الگوهای غربی علاوه بر عرصه صنعت، در رفتارها و ارزشهای اجتماعی نیز دگرگونی عمیقی به وجود آورد. در این دوره، حوزه ترسیمی فعالیت زنان در اذهان عمومی از محدوده خانواده فراتر رفت و شکلی اجتماعی و عمومی به خود گرفت. اجرای برنامه‎های تجددطلبانه رضا شاه هر یک به میزان قابل توجهی در پیشبرد کشف حجاب تأثیر گذارد.
رضا شاه در ادامه طرح مدرنیزه کردن ایران، شیوه زندگی ایرانیان را به سمت اروپایی شدن تسریع نمود. با اعمال قانون اتحاد شکل البسه و تبدیل کلاه، نخست ظاهر مردان را به اروپاییان نزدیک کرد و آنگاه با طرح کشف حجاب زنان را بدین سوی فرا خواند. قانون اتحاد شکل البسه که در راستای وضع قوانین عرفی (غیر شرقی) و تجدد سازمان دستگاه قضا و به دنبال آن کنار زدن روحانیون از صحنه‎های حقوقی و سیاسی تدوین یافت، نه تنها مردان را به عنوان مانع اصلی بر سر راه کشف حجاب زنان برداشت، بلکه آنان را نیز تشویق کرد که مروج حضور زنان در اجتماع باشند.
نگاهی به مقالات و نوشته‎های آن زمان در مجلات و روزنامه‎ها نشان می‎دهد که مشوق اصلی زنان در پذیرش طرح کشف حجاب مردان تجددگرا بودند. آنان با طرح مباحثاتی پیرامون بدبختی زنان و عوامل عقب‎ماندگی آنان، غالباً حجاب را به عنوان عامل اصلی عقب‎ماندگی معرفی می‎کردند. اگر چه، در این خصوص نمی‎توان پایین بودن میزان سواد زنان را به نسبت مردان در آن زمان نادیده انگاشت؛ اما به هر حال مردان تجددطلب و قشر روشنفکر جدید، حتّی بیش از زنان با سواد و روشنفکر آن زمان داعیه رفع حجاب داشتند. رضا شاه برای آنکه بتواند طرح اروپایی خود را به منصه ظهور برساند، پس از آنکه نسبت به حذف تدریجی روحانیت از صحنه‎های حقوقی و سیاسی ـ اجتماعی اقدام کرد، در صدد گسترش و ایجاد مدارس آموزشی خصوصاً مدارس آموزشی دختران به سبک و سیاق غربی برآمد تا از طریق این مراکز بتواند در پیشبرد طرح حجاب‎زدائی اقدام نماید.  به دنبال این اقدامات، تقویت و گسترش کانونها و انجمنهای زنان که بر فعالیتهای مدارس نظارت می‎کردند در سرلوحه برنامه‎های تجددگرایانه وی قرار گرفت تا زمینه لازم را برای اعلام رسمی طرح خود فراهم سازد.  برای پیشبرد منظور، این کانونها در شهرهای مهم کشور از جمله اصفهان دارای شعبه گردید تا در جهت پیشبرد فرمان رضا شاه تلاش سازمان یافته و هماهنگ خود را آغاز کنند.
اقداماتی که بر شمردیم از یک طرف، راه را برای پذیرش کشف حجاب در جامعه ایرانی خصوصاً در میان اقشار متوسط به بالا فراهم ساخت و از طرف دیگر، زمینه اعلام رسمی کشف حجاب در 17 دیماه سال 1314 توسط رضا شاه و خانواده‎اش را بیش از پیش مهیا نمود. حکمت از طریق حوزه مأموریت خود، وزارت معارف، نسبت به فراهم کردن مقدمات یک چنین روزی اقدام کرد و جم از طریق نیروهای تحت امر خود جلوی هر گونه خطر احتمالی را سد کرد و امنیت این روز حساس را فراهم آورد.
اعلام رسمی کشف حجاب با تمهیدات کلیه دستگاهها و سازمانهای تحت امر این دو، در روز 17 دیماه 1314 و با اقدام عملی و رسمی رضا شاه به همراه خانواده‎اش، نقطه عطفی در تاریخ اجتماعی ـ سیاسی معاصر ایران است. به طوری که با اعلام رسمی رفع حجاب عملاً منع حجاب نیز رسمیت قانونی یافت و متخلفین، تحت پیگرد قانونی قرار گرفتند. خبر رفع حجاب گرچه غیر منتظره نبود اما خبر منع حجاب کاملاً غیر مترقبه بود. بدین سبب واکنشهای متفاوتی را در بین اقشار مختلف اجتماع به وجود آورد.
عده‎ای از این روز به عنوان روز آزادی زن یاد کرده‎اند؛ روزی که زن ایرانی تولدی دوباره یافت و قدم به عرصه حیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی گذارد. روزی که نصف جمعیت کشور که تا آن روز به حساب نمی‎آمدند، دوشادوش مردان وارد صحنه تولید شدند و تعبیراتی از این قبیل. اما این عده در اقلیت بودند.
گروه دیگری که اکثریت قاطع جامعه ایرانی را تشکیل می‎دادند و فریادشان در آن جو خفقان علیه این طرح اجباری رضاخان به جایی نرسید و یا نگذاردند به جایی برسد از این روز به عنوان روز انحراف زن و شکسته شدن حریم خانواده و طغیان علیه قوانین دینی و سنتهای اجتماعی یاد کردند. به طوری که اجازه ندادند همسرانشان از خانه بیرون آمده، مجلس‌آرای محافل و جشنها گردند. حتی زنان این طبقات مخالف برای مدتی خود را در خانه محبوس کردند؛ اما این حبس نمی‎توانست دائمی باشد و چاره‎ساز مشکل. چرا که قشر جوان زن ایرانی بعضاً به صف زنانی که رفع حجاب کرده و مبلّغ آن بودند، متمایل می‎شد. دولت برای پیشبرد این برنامه از دو طریق وارد عمل شد. یکی از طریق سیاست تشویق و دیگری تنبیه. اتخاذ این دو روش در ابتداء به موازات هم نبود؛ بلکه اولی بر دومی پیشی می‎جست، اما بعد از مدتی دومی بر اولی غلبه یافت. در راستای اجرای روش اول، ابتدا برگزاری مجالس جشن و سرور بین کارمندان دولت که قابل کنترل بودند و نیز با برنامه تجددطلبانه رضا شاه موافقت بیشتری داشتند، صورت پذیرفت و آنگاه به دیگر اقشار سرایت کرد. حکام بعضی از شهرها به بهانه‎های مختلف از قبیل افتتاح مدارس و مراکز تفریحی و ورزشی مردم را دعوت می‎کردند که الفبای کشف حجاب را از کارکنان دولت و خانمهای‎شان بیاموزند. به جز شرکت دادن مردم در جشنها و محافل، اقدام دیگری هم در نظر گرفته شده بود. کارکنان دولت دستور یافته بودند به اتفاق خانمهای‎شان در مواقع غیر اداری، ـ عصرها ـ در خیابانها گردش و عبور و مرور نموده، سرمشق اهالی باشند. همچنین بنا به نقل مجله زن روز در شماره سال 45 خود «سیاست دولت در شهرها اقتضاء می‎کرد که خانمها از معروف‎ترین و محترم‎ترین خانواده‎ها بدون چادر به کوچه و بازار بیایند تا سایرین هم از آنها تبعیت نمایند »
در مناطقی که به واسطه استیصال مردم، مشکل تهیه البسه جدید برای زنان وجود داشت مجریان طرح به جمع‎آوری اعانه از خانواده‎های متمول شهری روی آوردند تا مبالغ گردآوری شده را صرف خرید لباس اقشار کم‎درآمد کنند.  مهم‎ترین نکته‎ای که طی سخنرانی مسئولین، در این جشنها به چشم می‎خورد، حملات شدید و بی‎رحمانه علیه حجاب و ترسیمی زشت و منفور از چهره‌ای حجاب است. به طوری که سعی مداحان طرح این بود تا انواع فسق و فجور زنان را به حجاب و چادر مربوط سازند و در مقابل آن رفع حجاب را مترادف تقوی و پاکی زنان و هماهنگی آنها با ترقی و تمدن جامعه بشری محسوب نمایند؛ با تأکید بر این که ترقی و تمدن همانا رعایت فرهنگ و آداب غربی است.
شایان توجه است که برای حمله به حجاب گاهی از توجیهات مذهبی نیز استفاده می‎شد. چنین استناد می‎کردند که مسئله حجاب در قرآن به همان صراحتی که مسئلة قصاص بیان شده، مطرح نمی‎باشد و سپس اضافه می‎کردند که: «در مملکت ما چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام حجاب وجود نداشته است»
عده‎ای دیگر حجاب و چادر را تحفه قوم وحشی و بربر عرب و تحمیل آن بر جامعه ایرانی می‎دانند. حال آنکه به قول مخبرالسلطنه، چادر رسم ایرانیان بوده و از قدیم‎الایام خود را به رعایت آن ملزم می‎دانسته‎اند. به گفته نهرو، حجاب از ایران و روم، دو دنیای متمدن آن زمان، به هند وارد شده است و تاریخچه آن بسیار قدیمی است و اصلی است که به قول مونتسکیو ریشه در طبیعت و فطرت زن دارد.
پس از آنکه مدتی از اعلام رسمی کشف حجاب و منع حجاب گذشت و در شهرهای مذهبی و سنتی تمایلی جهت اجرای طرح از سوی خانواده‎ها صورت نگرفت، چهره دوم این سیاست یعنی اقدامات انتظامی و تنبیهی خود را نمایاند. در راستای آن به مأمورین دستور داده شد «با کمال جدیت و متانت نسبت به اجرای مقصود با تشویق و وسایل دیگر بطور دائم مراقبت کنند.» منظور از وسایل دیگر همان به کارگیری زور و خشونت برای اجرای مقصود بود. با استقرار پاسبانها در معابر عمومی، آمد و رفت زنان چادری کنترل می‎شد و برای برداشتن چادر نخست به آنها اخطار می‎گردید و در صورت عدم توجه چادر را از سر آنها کشیده و اگر ارزش می‎داشت ضبط و در غیر این صورت پاره پاره  می‎کردند. به همین سبب، بانوانی که ناگزیر بودند برای رفع حوائج ضروری از منزل خارج شوند با پوشیدن پالتوهای یقه‎دار و بلند و به سر گذاردن کلاههای گشاد که تمامی موی سر را در بر می‎گرفت و نیز بعضاً با استفاده از عینکهای دودی بزرگ که قسمت اعظم صورت را می‎پوشاند در خیابانها و معابر عمومی ظاهر می‎شدند. این عکس‎العمل زنان موجب گردید تا از سوی رئیس دولت بخشنامه‎ای به ولایات صادر و استفاده از این رویه ممنوع گردد. با التزام گرفتن از گاراژدارها که زنان چادری را سوار نکرده و با گماردن مأمورین انتظامی در زیارتگاهها که زنان چادری را راه ندهند، و نیز ممانعت از رفتن زنان چادری به حمام از یک طرف و نظارت برکار حمامیها از طرف دیگر که مبادا زن با حجابـی به حـمام راه دهند، روز به روز دایره فعالیت و حضور مأمورین دولتی علیه زنان محجبه گسترده‎تر شد. قدم دیگر دولت در برخورد با مخالفین طرح، برخورد با روحانیونی بود که مردم ولایات را علیه کشف حجاب بر می‎انگیختند. بنابراین تقلیل هر چه بیشتر «ارباب عمائم» و «جلوگیری از روضه‎خوانی» و به زندان انداختن و تبعید آنها طی بخشنامه‎ای دولتی سرلوحه عمل استانداران و فرمانداران و بخشداران گردید.  این برخوردها تنها اختصاص به زنان محجبه و مدافعان حریم مکتب نداشت، بلکه شامل کارمندان دولتی متخلف نیز می‎شد. انفصال از خدمات دولتی، قطع حقوق ماهیانه، منتظر به خدمت نمودن، گوشه‎ای از این برخوردها با کارکنان متخلف است. اما بعد از شهریور 20 و دگرگونی اوضاع، در دستورالعملهای صادره سیاست تشویق بر سیاست تنبیه ترجیح یافت.
برخورد غیر مستقیم و توجه به امر تبلیغات برای پیشبرد طرح حجاب‎زدایی که سیاست شاه جدید و دولتهای او بود، اثرات منفی دیرپایی برجای گذارد و فرهنگ کشف حجاب که از ابتدا با برداشتن روبنده و نقاب شروع شده بود، تبدیل به فرهنگ برهنگی و متعاقب آن برهنگی فرهنگی شد.
تأسیس سازمان زنان ایران به ریاست اشرف پهلوی، همراه با سازماندهی برنامه‎های تبلیغاتی رسانه‎های جمعی خصوصاً رادیو، تلویزیون و سینما، برنامه‎هایی بود که می‌خواست نه تنها حجاب و پوشش را از زن ایرانی برگیرد؛ بلکه حجب و حیا را نیز از وی بستاند و بی‎بند و باری اخلاقی را برای وی به ارمغان آورد. در نتیجه پیامدهای سوء اجتماعی فرهنگی، اقتصادی و سیاسی، گریبان جامعه از حجاب برون آمده را گرفت. اگر انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری آن پیر فرزانه اتفاق نمی‎افتاد معلوم نبود در آتیة نزدیک جامعه ایرانی در منظر جهانیان چگونه شناخته می‎شد. البته این بدان معنا نیست که چشم بر روی فناشدگان فرهنگی که در پی شبیخون فرهنگی دشمن و با بی‌‎برنامه‌گی‌های داخلی برخی مسئولین به آن دامن زده شده، بربندیم و جنایات این مکافات را نادیده انگاریم که حفظ حریم نوامیس اجتماع خصوصاً نسل جوان، وظیفة بس سترگی بر دوش مسئولین خصوصاً مسئولین فرهنگی کشور قرار داده است و هر گونه تعلل، یعنی مشارکت در جنایت علیه انسانیت و اسلامیت و خیانت نسبت به آرمان شهیدان انقلاب اسلامی که با خون خود حرمت نوامیس اجتماع را پاس داشتند. 


کشف حجاب - زمینه‎ها، واکنشها و پیامدها ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی