امام خمینی و مسأله جنگ و صلح در طول هشت سال دفاع مقدس


محسن جلالی فراهانی
2143 بازدید

 
همانطور که بارها تکرار شده است و میدانیم جنگ تحمیلی علیه ایران به ابتکار آمریکا و توسط عراق آغاز شد. از یک نگاه آمریکا حق داشت همه تلاشخود را برای تغیر دوباره حکومت ایران به کار گیرد. آرنولد توینبی میگوید: بدیهی است که ذهن آدمی از خلاء روحی و معنوی کراهت دارد و اگر بر مردمی یا جامعهای این بدبختی فرود آید که سرچشمه زلال الهامات و امیدهایی که زمانی بدانها دلبسته بوده است از دست بدهد دیر یا زود در صدد تصرف نخستین مائدهای که فراراهش قرار گیرد برخواهد آمد و حتی اگر این مائده خشن و فریبنده باشد تصاحب آن را به محرومیت ترجیح خواهد داد.
آمریکا نیز حکایت چنین جامعهای را دارد که ذکرش در این جملات میرود.
اگر آغاز سرمایهگذاری آمریکا در ایران را 28 مرداد 1332 در نظر بگیریم حکومت آمریکا در طی 25 سال با تمام توان و امکانات ایران را و فقط ایران را به عنوان استراتژیکترین نقطه منطقه ـ از نظر نقاط ساحلی در جنوب و شمال و مرکزیت در میان کشورهای منطقه و مرزهای طولانی با شوروی و ... تحت پوشش مادی و معنوی قرار داده بود. تمام امیدهای طولانی مدت خود را به رژیم حاکم بر ایران بسته بود و یکی از پایه های اصلی آینده جهانی شدن و نقش آمریکا در تحولات بینالملل را نیز ایران قرار داده بود. حال انقلابی ضد آمریکایی نه تنها همه امکانات مادی را که برای منظورهای فوق فراهم شده بود تصاحب کرد بلکه شعار جدی نفی آمریکا در صحنه بینالملل را هم سرلوحه سیاست خود قرار داد.
از این منظر که به تحولات سالهای آخر دهه 1970 مینگریم آمریکا باید به هر طریق ممکن ـ حتی جنگ ـ تا قبل از استقرار کامل انقلاب اسلامی به این کابوس وحشتناک پایان میداد. از طرفی هم آمریکا میدانست که انقلاب اسلامی از جهات متعدد با سایر نمونههای مشاهده و مطالعه شده انقلابهای جهان متفاوت است. بنابراین غیرقابل پیشبینی بودن انقلاب را خطری بزرگتر ارزیابی میکرد با توجه به اینکه ایران هم هر روز بر آرمانها و اهداف بینالمللی خود تأکید مینمود.
ریچارد نیکسون سیاستمدار کهنهکار آمریکا در مورد انقلاب ایران میگوید:« افسانهای که درباره انقلاب ایران گفته میشود این است که این انقلاب از فساد شاه و سرکوب پلیس و فقر تودهها ناشی میشد این دیدگاه خطاست. در حکومت شاه وضع ایران از تمام کشورهای منطقه سوای اسرائیل بهتر بود. جوانان از این انقلاب حمایت کردند نه برای اینکه خواهان آزادی ، شغل ، مسکن و لباس بهتر بودند چون چیزی را میخواستند تا به آن بیش از مادیگرایی معتقد باشند. پس از انقلاب مردم ایران همان چیزی را بدست آوردند که انقلاب قول داده بود. اینکه آنها تصور میکردند به چه چیزی دست خواهند یافت کاملا روشن نیست اما جای انکار نیست که انقلاب اسلامی یک انقلاب واقعی اندیشهها را ارایه داد و آنها آن را با عشق و ایمان پذیرفتند». همین نامعلوم بودن خواستهانقلاب ایران برای جهان غرب و اتکای ارکان انقلاب برایمان و قواعد غیرمادی ترس از آنرا بیشتر میکرد.

2ـ سالهای آغازین جنگ
اگر به خاطر بیاوریم با سپری شدن مدت کوتاهی از جنگ پیش بینیها از پایان خوش هجوم ناگهانی عراق و شکست چند روزه ایران به تلخی یأس برای هم پیمانان صدام بویژه آمریکا مبدل شد. رهبریهای حضرت امام خمینی (ره) باعث شد که جنگ عامل پیوند و انسجام روزافزون گردد و حلقه اتحاد مردم حول رهبری ایشان روز به روز تنگتر شود تا افرادی که با این جریان همسو نبودند در خارج این دایره قرار گیرند. بنیصدر به عنوان یکی از مهمترین عوامل شکستهای شش ماهه ایران در فروردین ماه 59 عزل شد و معادلات سیاسی و نظامی ایران شکل تازهای به خود گرفت. عزل بنیصدر ، افشای توطئهها ، وقایع تکان دهنده پیاپی مثل ترورها و بمبگذاریها همه و همه حقانیت خط امام و مظلومیت آنرا اثبات میکرد . امام نیز بعد از هرکدام از وقایع دلخراش در پیامی به مردم آنها را امیدوارتر میکردند و لزوم خشکاندن ریشه تهاجمات را واجبتر. در یک نگاه آماری به صحیفه امام (ره) حجم بیانات و پیامهای امام به مردم ایران تا قبل از سال 63 و بخصوص در اولین سالهای جنگ چندین برابر سالهای بعد است که نشان از سیاست کنترلی حضرت امام در شرایط بحرانی آنروزها دارد.
سایر مسؤولان هم هر روز به مردم گوشزد میکردند علت اینکه تاکنون نتوانستیم در امر جنگ گشایشی حاصل کنیم کارشکنیها و خیانتهای بنیصدر بوده و امروز فصل جدیدی در این نبرد آغاز شده است. فضای فکری که آن روزها بر ذهن عموم مردم ایران حاکم شده بود علت مضاعفی شد بر مقبولیت خط امام تا مردم را به انسجامی فوقالعاده برساند. در میان نیروهای نظامی هم برکناری بنیصدر عاملی شد برای نزدیکی سپاه و ارتش در آن مقطع زمانی چرا آنها ریشه اختلافات را خشکیده میدیدند و ضرورت وحدت را نیز لازم. همین عوامل برای پیروزیهای مکرر رزمندگان اسلام کفایت میکرد.
وقتی امام خمینی (ره) در مقام فرماندهی کل قوا بر لزوم شکسته شدن حصر آبادان تأکید کردند ماشین پیشروی ایران در مسیر بازپسگیری مناطق اشغالی شروع به حرکت کرد. پس از عملیات ثامنالائمه که به محاصره آبادان پایان داد در عملیات طریقالقدس رزمندگان اسلام بستان را آزاد کردند. دهلاویه ، غرب شوش و دزفول در عملیات بزرگ فتحالمبین آزاد شد و در نقطه اوج پیروزیها در عملیات بیتالمقدس خرمشهر نیز آزاد گشت. همه این عملیاتها به صورت مشترک و هماهنگ میان نیروهای ارتش و سپاه اعم از زمینی و هوایی اجرا میشد.
ضعف تسلیحاتی عراق ، نداشتن توقع چنین پیروزیهایی از ایران و حضور گسترده نیروهای مردمی در جبهه باعث شد که تنها عکسالعمل عراق در مقابل بازپسگیریهای مناطق اشغالی توسط ایران تسریع در عقبنشینی و فرار از منطقه باشد. در طول قریب به 9 ماه بدوت حتی یک شکست همه عملیاتهای ایران به پیروزی منجر میشد و در این مدت نسبتا طولانی هر روز بر وحدت و انسجام و روحیه ملت ایران افزوده میگشت و ایمان آنها به رهبری امام و اخلالص مسؤولان هر روز بیشتر از روز قبل میشد. تصور میزان پتانسیل قدرت مردم ایران در پایان بهار سال شصت و یک هم اکنون بار یما بسیار دشوار است.

3ـ جنگ یا صلح مسأله پس از فتح خرمشهر
85% از مناطق اشغالی پس از چهار عملیات بزرگی که ذکر آنها شد آزاد گشت و تها حدود 2500 کیلومتر مربع از خاک ایران که البته در امتداد خط مرزی واقع شده بود در دست عراق باقی ماند. این امتداد طولانی که عمدتا در ارتفاعات بودند و تسلط عراق بر آنها بیچون و چرا بود را نیروهای ما نتوانستند آزاد کنند و از جهتی هم نقاط مهمی به حساب میآمدند زیرا نیمی از مرز مشترک دو کشور از قصر شیرین تا چزابه و نیز طلائیه و کوشک تا شلمچه و دو شهر مهران و نفت شهر در اشغال دشمن متجاوز بود.
هر چند به جز نفت شهر که پایان جنگ در دست عراق باقی ماند رزمندگان اسلام همه مناطق دیگر را در طی سالهای بعد آزاد کردند ولی اصرار عراق به نگه داشتن این مناطق بعد از عقبنشینیها یکی از عمده دلایل بدبینی رجال سیاسی ایران در سال شصت و یک به مفهوم صلح بود. اما از طرف دیگر فشارهای بینالمللی برای پذیرش صلح آغاز شد. عراق خود را در همه محافل و مجامع صلحطلب معرفی میکرد و ایران را گرم کننده آتش جنگ.
حضرت امام در آنروزها به وضوح در باب صلحخواهی ایران اظهار نظر میکردند. ایشان در موارد متعدد میفرمودند که «ما صلح میخواهیم خیلی هم میخواهیم» و یا «دنیا بداند که ما حاضریم صلح کنیم» اما واقعیت این بود که ایران ادامه گلولهباران توپخانه عراق و خالی نکردن مناطق اشغالی را نشان فریبکاری آنها رژیم و مغایر با پیشنهاد آتشبس و صلح میدانست. از طرفی هم متوقف کردن حرکت پرشور نیروهای مردمی به صلاح نبود چرا که اولا در صورت نیاز دوباره بوجود آوردن آمادگی و روحیه موجود غیرممکن بود و ثانیا اینکه اصلا خود مردم و بخصوص رزمندگان هم در شرایط رو به جلو و پیروزیهای پیاپی عزم را جزم یکسره کردن کار جنگ و رژیم عراق کرده بودند و دستور توقف و بدتر از آن صلح بدون در نظر گرفتن آن همه خسارت و شهید و مجروح و مناطق در دست اشغال از سوی آنها قابل پذیرش نبود و به فرموده امام یک ملت انقلابی را هم نمیتوان کنترل کرد و تحمل بعضی رفتارها از هر که باشد را ندارند. جهتگیری عموم رجال سیاسی نظامی نیز همین بود که تا د رموضع قدرتیم و موتور جنگ بر روی دور پیروزیافتتاده تکلیف آنرا معین کنیم.
اما پیروزیها و پیشرویها و بازپسگیری مناطق اشغالی در سال 61 ایران را در موقعیتی قرار داد که تصمیمگیری درباره نحوه ادامه جنگ را دشوار میکرد. اما دستور داده بودند که پس از رسیدن به مرزها پیشروی متوقف شود. نیروهای مردمی زیادی طبق آمار و اطلاعات سپاه از آغاز عملیاتهای چهارگانه تا پایان فتح خرمشهر به منطقه سرازیر شدند به صورتی که منحنی جذب نیرو رشد فوقالعادهای را نشان میداد فشارهای بینالمللی هم برای تحمیل صلح به ایران هر روز رو به افزایش بود. هنوز بخشی از مناطق کشور در اشغال دشمن بود و بازپسگیری آنها هم غیرممکن و در این شرایط بود که عراق پیشنهاد صلح را مطرح میکرد.
قاعدتا پس از شکستهای پیدرپی و عقب نشینیها باید عراق در موضع انفعال و ضعف قرار میگرفت و به شرایط ایران تن میداد ولی در پیشنهادهای صلح اصلا به این موضوع توجهی نمیشد. فقط مقصود آتشبس بود ولاغیر . مثل همان هفته دوم جنگ که عراق درخواست آتشبس میداد در حالی که به اندازه یک استان کشور را در تصرف داشت و مقامات ایرانی هم گفتند که تا زمانی که یک سرباز عراقی در خاک ایران باشد فکر کردن به صلح هم بیمعناست و ما از طولانی شدن جنگ هم هراس نداریم. این بار هم در عموم پیشنهادهای صلح اکثر شرایط ایران از جمله تعین متجاوز، حالی کردن مناطق اشغالی ، تعیین دقیقمرزها پرداخت غرامت و …. نادیده گرفته میشد. بنابراین طبیعی بود که به حکم عقل و منطقل چنین صلحی پذیرفته نشود.
در این شرایط بودکه حضرت امام ضمن اینکه مثل همیشه بر صلح عادلانه تأکید کردند بار دیگر پیش شرطهای ایران برای صلح را این گونه تعیین کردند، «ما همان مطلبی که از اول گفتیم، همه دولتمردان ما همان مطلب را میگویند باید بیقید و شرط اینها بیرون بروند … باید تمام ضررهایی که به ما وارد کردهاند ما حالا مقدارش را نمیدانیم کارشناس باید بیاید بگردد و مقدارش را معلوم کند که چقدر مقدارش اس آن هم باید تحقق پیدا کند و باید مجرم هم معلوم بشود که چه کسی است» به این ترتیب پذیرش صلح از طرف ایران منوط به شرایطی شد که عراق و جامعه بینالملل به آنها تن نمیدادند.
اما نگهداشتن نیروهای متجاوز عراقی بر سر مرزهای جنگ برای ایران خالی از ضرر نبود از جمله:
1ـ3) حمله نکردن به دشمن درحالی که او هم توان هیچگونه تهاجمی را نداشت آرامشی بر منطقه جنگی حاکم میکرد که جز ایجاد خستگی و تضعیف روحیه ثمری برای ارتش و سپاه ایران نداشت چرا که هر روز نیروهای آماده و پر انرژی ما باید منتظر مینشستند تا شاید اگر حملهای شد مقاومت کنند.
2ـ3) عراق فرصت کار و بدست میآورد تا با استفاده از آرامش حاکم بر ترمیم نیروی زمینی ازکار افتاده خود بپردازد.
3ـ3) توپخانه دوربرد عراق از نزدیکترین نقطه به مرز خاک ایران را هدف قرار میداد در صورتی که اگر نیروهای عراقی کمی عقبتر رانده میشدند برد توپها کفایت هدفگیری خاک را نمیکرد.
4ـ3) باز پسگیری مناطق اشغالی از درون خاک خودمان غیرممکن بود چرا که نیروهای عراقی بر ارتفاعات مستقر بودندو هر گونه حمله از طرف ما با شکست مواجه میشد.
5ـ3) تضمینی وجود نداشت که آینده در موقعیتی بهتر از این موقعیت قرار گیریم و از نظر نظامی بهترین فرصت بوجود آمده بود. فرماندهان جنگ هر روز دلایل خود را که بخشی از آنها ذکر شد خدمت امام مطرح میکردند و مصرانه درخواست داشتند که ایشان اجازه ورود به خاک عراق را صادر نمایند. پس از چندی که امام دلایل را کافی و حجت را تمام دیدند مجوز لازم را دادند. به این ترتیب بود که تعقیب متجاوز و به موازات آن تلاش برای آزادسازی سومار و مهران آغاز شد.

4ـ پیشروی درخاک عراق
در ابتدای تابستان 61 اول عملیات رمضان طراحی و به اجرا در آمد و به دنبال آن هم عملیات والفجر مقدماتی و والفجر 1 که در مجموع به موفقیت چندانی هم همراه نبودند. ولی همین نبردهای ابتدای که در طول 6 ماه صورت گرفت تغییر شگرفی در مواضع کلیه بخشهای انقلاب اسلامی نسبت به جنگ بوجود آورد. تأثیرگذاری سیاست بر جنگ و اختلاف نظر مسؤولان سیاسی و فرماندهان نظامی در این دوره کاملا آشکار است.
در بخش سیاسی کشور تأثیر مستقیم این نبردها این بود که در تصور آسان بودن پیشروی سریع در خاک عراق تردیدهای جدی بوجود آورد و مسؤولین کشور که تنها به انگیزه کسب پیروزیهای نظامی به منظور دریافت امتیازاتت سیاسی با ادامه جنگ موافق بودند از آن پس به هر چه کوتاهتر شدن جنگ و هر چه بیشتر شدن امتیازات دریافتی از عراق میاندیشیدند. در حالی که عراق جنگ را به عنوان مسأله اصلی خود تلقی میکرد در ایران نگها به جنگ به چشم واقعهای موقت و زودگذر بود و تأثیر مستقیم این نگاه این بودکه استراتژی بزرگ کشور استراتژی نظامی نبود بلکه دنبال کردن راهکارهای دیپلماتیک برای رسیدن به صلحی شرافتمندانه و در کنار آن دفاع از کشور در حد نیاز بود. طولی نکشید که یکسری از شخصیتهای سیاسی شروع به بیان حرفهایی مبنی بر پایان دادن به جنگ کردند. برخی میگفتندهمان پس از فتح خرمشهر بهتر بود صلح را میپذیرفتیم و یکسری دیگری میگفتند هنوز هم دیر نشده و هماکنون زمان مناسبتتر است. اما این اظهارنظرها در حالی بیان میشد که عراق همانطور که ذکر شد جنگ را در رأس مسایل کشورش قرار داده بود. گلولهباران مناطق مرزی تا حد توان ، تجاوزات هوایی ، مقامات جدی در مناطق اشغال شده خاک ایران و اخبار موثق از تقویت منابع انسانی و تجهیزات نظامی همگی مؤید این موضوع بودند بنابراین مسلم بود که پذیرش صلح در قالب قطعنامه 514 سازمان ملل برای ایران چند پیامد داشت:
الف. از دست دادن مناطق اشغالی خاک ایران به بهانه ادعای عراق در مورد اروند.
ب. مشخص نشدن متجاوز و بالطبع عدم توانایی غرامت خواهی
ج. تجهیز ارتش عراق و حمله مجدد
بر این اساس بود که برای مسؤولان کشور مشخص شدکه ادامه جنگ پیشرویهای بیشتر و تحت فشار گذاشتن عراق و بالطبع جوامع بینالملل از این طریق تنها راه دادخواهی در دنیای بیرحمی بود که ایران مظلومترین کشور آن به حساب میآمد.

5ـ موضع امام در قبال ادامه جنگ
در آستانه عملیات رمضان قطعنامه 514 توسط سازمان ملل تنظیم شد که در آن موضوع تعیین متجاوز پرداخت غرامت اصلا نیامده بود و فقط کمی به مسایل مرزی پرداخته بودند. دکتر محمدجواد لاریجانی قائم مقام وزیر خارجه وقت میگوید «وقتی با آیتالله خامنهای و حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی و مهندس میرحسین موسوی به این نتیجه رسیدیم که سعی کنیم به نوعی آتشبس را بپذیریم خدمت حضرت امام رسیدیم ایشان فرمودند آتشبس ضروری است منتهی باید مسأله مشخص بشود و آن اینکه مسؤول تجاوز معرفی شود. آتشبس که بد نیست».
مسؤولان درجه یک نظام هم میدانستند که این آتشبس نه دوامی دارد و نه ارزشی اما جو موجود و ترس از پیامدهای طولانی شدن جنگ نیز آنها را در فضایی پر از شک و تردید قرار داده بود. اگر به همان ترتیب زمان میگذشت و مسؤولان در عالم تردید باقی میماندند هم دامنه اختلافات بیشتر میشد و هم اینکه به ازای هر روز از نظر نظامی به نوعی ایران یک گام از دشمن عقب میماند.
امام در آن زمان با رهبری قاطع خویش موضع صحیح که همان بسیج امکانات برای ادامه جنگ تا رسیدن به نتیجهای قابل قبول بود را تقویت و تثبیت کردند و به اگر و اماها پایان دادند. ایشان باز هم بر موضع همیشگی خویش که از ابتدای جنگ داشتند تأکید کردند: «از اول من گفتهام که ما به شرط اینکه پیروز بشویم به میدان نیامدهایم ما برای ادای یک وظیفه اسلامی ، وجدانی ، ملی وارد شدهایم در این میان» اینطور نگاه تکلیفی به جنگ باعث می شود که افراد هم خود را مکلف ببینند و بعد ارزیابی کنندکه به حکم وظیفه چه نقشی را باید ایفا نمایند و بالطبع تأثیر مثبتی در همکاری و مشارکت مردم در جنگ داشته است. از آنجا که نمونه آرمانی ما شیعیان سیره ائمه (ع) میباشد امام با مثالی به تعمیم سیره عملی امام علی (ع) پرداخته و میفرمایند: «فرض کنیم که حضرت امیر (ع) امروز د رایران بود و رییس دولت بود وملاحظه میکرد که یک جمعیتی صدام و آنهایی که با او موافقند یعنی همه دولتهای دنیا به استثنای بعضی این هجوم کرده است به ایران و خرابی کرده است و نفوس مردم را تلف کرده است و آواره کرده است و غارت کرده است…. امیرالمؤمنین با این کشوری که در معرض خطر است چه میکرد؟ همه افراد را میفرستاد جنگ با فشار اموال اشخاصی که ثروتمند بودند و اینها را میگرفت و میفرستاد و اگر نمیرسید عبای خویش را میداد، عبای من را هم میداد ، کلاه شما را هم میداد برای حفظ کشور اسلام برای حفظ نوامیس خود این مردم». وقتی مردم از زبان مرجعی که در جایگاه دینی و سیاسی حضرت امیر (ع) در زمان خود نشسته است اینگونه میشنوند اگر به آن امام معصوم اعتقاد قلبی و به این رهبر مشروع التزام عملی داشته باشند ـ که عموم مردم ایران در آن زمان داشتند. حتما به همه فرامین رهر خویش جامعه عمل خواهند پوشاند.
ایشان در پاسخ به اتهام جنگ طلبی ایران در تشریح اوضاع همه کارها را در راستای دفاع قلمداد کرده ، میگویند «برای دفاع از کشور خودمان و دفاع از ملت مظلوم خودمان وارد عراق شدیم برای اینکه نگذاریم هر روز آبادان و اهواز و اینجاها مورد حمله آنها واقع بشود و مورد توپهای دور برد آنها و موشکهای آنها باشد و میخواهیم اینها را به حدی برسانیم که نتوانند این کار را بکنند».
اما از آنجا که نمیخواستند ـ و به صلاح کشور هم نبودـ که خللی در انسجام مردم ایجاد شود آنهایی را پس از عزم ملی برای دفاع از کشرو هنوز هم دم از صلح میزدند به شدت تخطئه کردند. در تاریخ معاصر ایران داستانی که چندین بار در مقاطع مختلف تکرار شده علم شدن ملیگرایی و خلق پرستی در مقابل پرچم اسلام است و متأسفانه در عموم دفعات و با قدرت زیاد ضرباتی گاه جبران ناپذیر بر جبهه اسلام وارد کرده است. در سالهای مورد نظر ما هم کسانی که از شجاعت و خطرپذیری کمی برخوردار بودند باز هم از این حربه استفاده کرده و قربانی شدن ملت و میهن را مستمسک مخالفت و کارشکنی خود قرار دادند. امام نیز که تفاومت مشهودی با همه رهبران اسلامی در طول تاریخ ایران داشتند به هیچ وجه کوتاه نیامده و در پاسخ راجع به آنها گفتند «آنهایی که از ما میخواهند با صدام صلح کنیم و به جنگ ادامه ندهیم آنها صلح آمریکایی میخواهند بعضی از آنها سر تا قدمشان آمریکایی است و از عمال شاه سابق بودند و حالا اسلامی شدهاند و برای وطنشان و برای حفظ خون مردم وطنشان ناله میکنند و اشک تمساح میریزند». در مجموع امام جنگ را مشروعیت دینی بخشیده و بالاتر اینکه تقدیس کردند ایشان در همان اوایل بارها و بازها جنگ را رحمتاللهی و عامل رستگاری تشیع معرفی کردند و از حضرت امیر نقل میکردند که :«ان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله الخاصه اولیائه» مردم ایران هم از عمق وجود به کلام امام ایمان داشتند و رزمندگان اسلام بر خود میبالیدند که امامشان آنها را از مجاهدین میداند و نه قاعدین.
به این شکل بودکه امام وحدت و انسجام ملی و احول مسأله جنگ بوجود آوردند و با رهبری ایشان بود که آن روز عموم مردم ایران پذیرفتند «ما امروز در رأس مسایلمان جنگ است. اگر یک روز غفلت کنیم حمله خواهد کرد» من به ملت ایران عرض میکنم که به همه مصمم باشید و مجهز … برای جنگ بیشتر مهیا شوید که دفاع از اسلام است ، دفاع از نوامیس مسلمین است . دفاع از قرآن کریم است، دفاع از ملت ایران است و ملتهای دیگر است و ما باید با قدرت بایستیم و هیچ عقبنشینی نکنیم». تعمیم تأثیرات جنگ به ساختار فرهنگی جامعه و در ارتباط مستقیم گذاشتن آن با ارزشهای حاکم مثل اسلام ، نوامیس قرآن ، ملت و …. هنری غیرقابل انکار در رهبری حضرت امام است. چرا که جریان تبدیل شدن ارزش به هنجار و همچنین جریان درونی شدن ارزشها و هنجارها زمانی که آنها با ارزشهای قدیمی و هنجارهای درونی افراد در ارتباط تنگاتنگ قرار گیرند بسیار کوتاه میگردد. نتایج تحقیقات مختلف عموما به عنوان تأییدی بر این نظریه است که «اهداف سازمان در عمل تنها زمانی قابل دستیابی است که این اهداف به سطح ساختارهای کوچک وغیررسمی انتقال داده شود و به ارزشها و ملاکهای حاصل تغییر شکل یابند». و چیزی که در رابطه با انتظارات و توافق وکارآیی سازمان میـوان به نحو مثبت ارزیابی کرد این است که «ترکیب و ادغام رهبری و رسمی و غیررسمی بهترین نتیجه و ثمره را به بار میآورد».

6ـ جنگ تبلیغاتی
1ـ6) عملیات تبلیغاتی عراق علیه ایران
عراق از ابتدای جنگ در مقابل فشار تبلیغاتی که از جانب ایران وارد میشد و به عتل عمق اثر بخشی کلام امام بر مردم عراق و حتی ارتش آن کشور سعی در مشروعیت بخشیدن به صدام و حزب بعث داشت. آنها برای ملت خویش چهرهای منفی از ایران ترسیم میکردند و صدام را ابرمرد و منجی معرفی مینمودند. همه تلاشحزب بعث این بود که صدام در مقابل ایدئولوگ و نجات دهنده اعراب معرفی شود. همچنین به موازات این تلاش مضاعفی را برای تخریب جمهوری اسلامی ایران و مسؤولان آن بویژه حضرت امام مصروف میداشت. عده محورهای تبلیغات دولت عراق علیه ایران به طور خلاصه به شرح زیر میباشد:
ـ ضد اسلامی بودن ایرانیان و بخصوص دولت ایران
ـ آتشپرست و مجوس بودن مردم ایران
ـ قتل عام اسرای عراقی در ایران
ـ اعزام کودکان 9 ساله به جبهه بدون آموزش و بدون اسلحه
ـ تعطیل کردن مدارس و فرستادن اجباری دانشآموزان به علت کمبود نیرو
ـ استفاده ابزاری از جنگ برای سرکوب رقبای داخلی
ـ به خدمت گرفتن اجباری اقوام غیرفارس مثل کرد و ترک و لر
ـ ارتباط با اسرائیل و آمریکا
هرچند عمده این تبلیغات در اثر اغراق زیاد خیلی قابل پذیرش نبود ولی در برخی موارد هم فشار تبلیغاتی رژیم و عراق برای ایران دردسر زا میشد حتی مثلا سازمان ملل و سازمان جهانی حقوق بشر و مورد فرستادن کودکان به جنگ کرارا به ایران تذکر میدادند.

2ـ6) ایران و جنگ تحمیلی
امام تا آنجا که ممکن بود شایعات اساسیتر و حساستر را بیجواب نمیگذاشتند مثلا در مورد رابطه ایران با آمریکا و اسرائیل که به میزان وسیعی در کل جهان بخصوص منطقه پخش شده بود فرمودند «ما تا آخر ایستادهایم و با آمریکا روابط ایجاد نخواهیم کرد مگر اینکه آدم بشود و از ظلم کردن دست بردارد. ... مع ذالک میبینید شیاطین ... میگویند ایران با اسرائیل و آمریکا رابطه دارد» و یا در مورد اسلامخواهی و مسلمانی صدام به شهید کردن علما توسط او اشاره میکنند و به عنوان یک شاهد عینی از عملکرد او میگویند «صدام از زمانی که من در نجف تبعید بودم در بین مردم به عنوان مخالف اسلام و جلادی و خونخواری معروف بود ... وقتی رییس جمهور شد به اسم اینکه ایران و ایرانیها فارس و مجوسند با تحریک آمریکا از زمین و دریا و هوا به ایران حمله کرد»
اما به طور کلی ایران به اندازه عراق در بعد تبلیغاتی موفق نبود چون اولا خود ایران هیچ رسانه فعال و بینالمللی نداشت و ثانیا هیج کشوری با این خصوصیت حامی ایران نبود حجتالاسلام حکیم که از فضایی خارج از ایران میتوانست به تحولات بنگرد گفته است « کلیه رسانه های غربی تلاش میکنند ایران را به انزوا بکشانند و تا حدودی هم موفق شدهاند ولی متأسفانه ایران در معرفی چهره واقعی انقلاب موفق نبوده است».

7ـ ردپای آمریکا و مسیر ادامه جنگ
گردانندگان سیاست آمریکا یا به قول سی.رایت میلز همان برگزیدگان قدرت آن کشور که عمدتا صهیونیست هستند پیش از آنکه به منافع حکومت آمریکا درجنگ ایران و عراق فکر کنند با توجه به تأثیر مثبت این منازعه بر حیات سیاسی نامشروع رژیم صهیونیستی آتش آنرا بر افروخته و گرم نگه میداشتند.
اسحاق شامیر در همان سالها گفته بود. این جنگ باید ادامه پیدا کند زیرا ادامه آن به طولانیتر شدن عمر اسرائیل کمک میکند». این اظهارات صریح و بیشرمانه مؤید تحلیل ایران بود که علت جنگ را ترس از به خطر افتادن منافع اسرائیل در منطقه پس از سقوط حکومت پهلوی میدانست . تمام تلاش آمریکا این بود که جنگ را در حالتی بینابین نگه دارد برای بدست آوردن نتایجی از قبیل اینکه:
ـ بتواند هر روز منطقه را از خطر ایران بترساند تا جمهوری اسلامی روز منزویتر شود
ـ بتواند در گرماگرم جنگ به کشورهای حوزه خلیج فارس اسلحه و ادوات نظامی بفروشد
ـ در سطح جهانی ایران را به جایی برساند که چاره ای جز دوستی با آمریکا نداشته باشد.
مقامات آمریکایی بنابر اظهارات خودشان میدیدند که «ایران منابع اندکی در اختیار دارد، از نظر دیپلماتیک منزوی است و از نظر سلاح در مضیقه» که همه این شرایط برای منافع آنها ارضا کننده خواهد بود. با نگاه به این شرایط بودک ه بعدها آمریکاییها اعتراف کردند «ما در ابتدا میگفتیم بگدارید ایران و عراق هر چه قدر میخواهند به جان یکدیگر بیفتند».
یک نکته مهم را باید در اینجا مدنظر قرار داد و آن اینکه هدف آمریکا فقط برقراری جنگ بود نه شکست ایران. آمریکا جنگ ایران و عراق را در توازن میخواست چرا که از منظر آمریکا سقوط ایران ممکن بود باعث تجربه کشور یا حاکم شدن حزب توده و بالطبع شوروی گردد و از طرفی پیروزی عراق هم مطلوب نبود چرا که ممکن بود عراق را تبدیل به قدرت مطلق منطقه بکند و این تهدیدی برای کشورهای عربی و بالطبع منافع جهان غرب در این منطقه بود.

1ـ7) حمایتهای آمریکا از عراق
پس از پیشرویهای ایران حفظ توازنی که از آن سخن گفتیم نیاز به قدرتمند شدن عراق داشت. در همین راستا آمریکا حمایتهای آشکار خود از رژیم عراق را آغاز کرد. برژینسکی مشاور امنیتملی کارتر گفت «آمریکا باید در جهت متوقف کردن انقلاب اسلامی کاملا از رژیم عراق پشتیبانی کند و با صدام روابط فوقالعاده برقرار کند، ماسکی وزیر امور خارجه آمریکا با دیدار وزیر خارجه عراق در نیویورک مذاکراتی انجام داد ، کیسینجر مخفیانه به عراق سفر کرد ، کنگره آمریکا به درخواست دولت ، عراق را از لیست حامیان تروریست حذف کرد تا بتواند سلاح به آن کشور بدهد و تصویب کرد که 9 میلیارد دلار اعتبار برای عراق طی سالهای 82 تا 85 اختصاص داده شود. 2/1 میلیارد دلار هم از طرف دولت به شرکتهای خصوصی وام اعطا شد تا خط لوله نفت عراق را از طریق اردن احداث کنند. سیا هم موظف شده بود اطلاعات ماهوارهای خود را از ایران در اختیار عراق قرار دهد.

2ـ7) جنگ نفتکشها اولین حضور نظامی آمریکا
آغاز اقدامات عملی آمریکا بر ضد ایران جنگ نفتکشها بود که با یک طراحی حساب شده نتایج بسیار مطلوبی برای آمریکا به بار آورد. جنگ نفتکشها با کمک فرانسه در سال 62 آغاز شد. آنها عراق را با هواپیماهای سوپر استاندارد فرانسوی تجهیز کردند که به عراق توانایی میداد با موشکهای اگزوسه نفتکشهای ایران را هدف قرار دهد

1ـ2ـ7) تأثیر جنگ نفتکشها بر ایران
الف ـ کاهش تولید و صدور نفت که چون عمده درآمد ایران از فروش نفت بود باعث کاهش شدید درآمدها میشد
بـ افزایش هزینههای تولید و استخراج نفت
ج ـ افزایش هزینههای صدور به خصوص حق بیمه محمولات و حق سورشارژ کشتیهای تجاری
دـ افزایش صدور نفت اعراب حوزه خلیج فارس و کم رنگ شدن نقش ایران در بازار نفت

2ـ2ـ7) تأثیر جنگ نفتکشها بر عراق
الف ـ کاهش قیمت نفت و افزایش هزینهها یصدور که نتیجهاش کاهش درآمدها بود
ب ـاحتیاج بیشتر عراق به کمکهای آمریکا و حامیان عرب که خود 3 نتیجه داشت
ج ـ صدام بیشتر تابع آمریکا میشد
د ـ شیخنشینهای خلیجفارس با افزایش درآمد بیشتر خود را مدیون آمریکا میدانستند
هـ اعراب با کمکهای خود به عراق هر روز صدام را وامدارتر و دستهای خود را آلودهتر به جنگ میکردند
این برنامه از پیش طراحی شده پس از اجرا علاوه بر همه منافع فوق بهانهای هم بدست آمریکا داد تا برای کنترل از نزدیک جنگ وارد خلیجفارس شود و آن بهانه اسکورت کشتیهای کویتی به درخواست آن کشور با توجه به ناامنی خلیجفارس بود.

8ـ امام خمینی و اندیشه اتحاد اسلامی
حضرت امام بر اساس تحلیل خود از منطقه ذرهای امید به هیچ یک از حکومتهای اطراف نداشتند. ندای ایشان در عرصه بینالملل فراید مظلومیت ملت انقلابی ایران بود، ایشان با دلی آکنده از درد میفرمودند. ما در منطقهای به زندگی مرگبار خود ادامه میدهیم که اکثر حکما آن چشم و گوش بسته تحت فرمان آمریکا به جنایات اسرائیل و حزب بعث عراق مشروعیت میدهند و یا در جمع مهمانان خارجی دهه فجر فرموده ما کشورمان ، کشوری است که جز خداوند تبارک و تعالی پناهی ندارد، این فریاد مظلومیت خود عامل دیگری بر وحدت مردم بود زیرا بر خلاف قبل از انقلاب که وسعت جنایات آمریکا بواسطه ، رژیم پهلوی نیاز به روشنگری رهبران انقلابی داشت این بار چنگال خونین قدرتهای ستمگر جهانیرا همه مردم بالای سر تک تک خودشان احساس میکردند و هر روز بر حقانیت موضع خودشان که خط امام بود بیشتر پی میبردند که نتیجهاش انسجام مضاعف بود.
امام بارها سران عرب منطقه را نصیحت کرده بودند ولی آنها هر روز از مواضع اسلامی و ضد اسرائیلی خویش عقبنشینی میکردند. کشورهای عربی از آنجا که قدرت خود را بسیار کمتر از آن ارزیابی میکردند که بتوانند در مقابل غرب قد علم کنند ـ شاید درسی بود که از جنگ 6 روزه با اسرائیل گرفتند ـ خود را ناچار میدیدند در زیر علم قدرتی بزرگتر باشد. امامدر دفاعات متعدد آنها را به حمایت از ایران و وحدت با دیگر مسلمین دعوت کرده بودند ولی بیش از آنکه به اسلام ایمان داشته باشند از آمریکا میترسیدند. حتی دولت خودگردان فلسطین که همان حیات دوباره خود را مدیون انقلاب اسلامی ایران بود. از ابتدا جنگ اعلام بیطرفی کرد دولتی که نه بسط یدی داشت و نه قدرتی.
شیوخ عرب آنقدر مرعوب قدرت آمریکا شده بودند که هر روز طرحی را برای صلح با اسرائیل دست و پا میکردند. یک روز معاهده کمپ دیوید در روز دیگر طرح 8 مادهای فهد. امام خمینی پس از فتح خرمشهر با ادبیات سیاسی خاصی خطاب به اعراب که ناشی از ناامیدی نسبت به اصلاح آنان بود صریحا آنها را تهدید کردند تا اگر به دامن اسلام پناه نمیآورند لااقل با خیال آسوده هم جذب آمریکا نشوند. ایشان در پیامی که به مناسبت فتح خرمشهر صادر کردند در مورد همان طرحها فرمودند. «ما خطر بزرگ برای کشورهای اسلامی خصوصا حرمین شریفین میدانیم. اسلام به ما اجازه سکوت نمیدهد. و یا در آستانه حج و زمانی که زمزمههای ـ مبنی بر محروم کردن ایران از آن بود فرمودند «من به حکومتهای اطراف خلیج و به حکومتهای منطقه هشدار میدهیم که دست از مخالفت با ایران و مساعدت با صدام بردارند .... ننشینند در کاخهای بزرگ خودشان و خیال کنند که حالا که در کاخ هستیم پس به ایران هم میتوانیم چه بکنیم. خدا نکند که امسال حجاج ایرانی نروند به مکه و خدا نکند که این اسباب نشوند که اسلام و مسلمین انفجار در آنها حاصل بشود و دیگر نه شیخی وجود پیدا بشود و نه از بستگان آمریکا»
جهان غرب از اتحاد احتمالی دنیای اسلام هراس داشت امام این را میدانستند و مدام تذکر میدادند. آمریکا میترسد چنانچه صدام از بین برود .... ملت عراق یک حکومتی خودش تأسیس میکند موافق میل خودش اسلامی و اگر ایران و عراق به هم پیوند پیدا کنند و اتصال پیدا کنند سایر این کشورهای کوچولویی که در منطقه هست آن هم به اینها میپیوندند و آمریکا از این منطقه ارزخیز که برای او حاضر است هزاران لشکر خودش را از بین ببرد محروم خواهد شد» با این تحلیل بود که خطاب به اعراب میگفتند: «شماها چه داعی دارید که دایما دم از این میزنید که ایران خطر است برای ما؟ ایران خطر است برای آمریکا ایران خطر است برای شوروی ، نه برای شما ، ایران رحمت است برای شما»

9ـ شرایط و وقایع سالهای 62 تا 65
1ـ9) همانطور که قبلا اشاره شد پیروزیهای بعد از فتح خرمشهر و پیشرویهای درون خاکعراق آنقدر چشمگیر نبود. طبق اطلاعات و آمار سیاه مثلا در یکی از موفقترین عملیاتهای بزرگ یعنی خبر حدود 40% از اهداف مورد نظر تأمین شد. بعد از آن هم هر روز به علت تجهیز عراق مقابله دشوارتر میشد با در نظر گرفتن اینکه ایران هم مجبور بود به جز جبهه غرب و جنوب بخشی از نیروی خود را صرف مقابله جنگ نفتکشها در خلیج فارس کند.

2ـ9) آمریکا پس از فتح خرمشهر برای اینکه ایران را دچار تشتت نیرو کند و از قدرت پیشروی ایران در عراق بکاهد توسط اسرائیل حمله به جنوب لبنان را ترتیب داد. توقع هم این بودکه ایران به خاطر حساسیت خاصی که روی لبنان دارد بخشی از نیرو و تجهیزات خود را به آنجا منتقل کند. امام هر چند به زعم خودشان دیر ولی واقعا خیلی زود این مسأله را دریافته بودند. ایشان در یک سخنرانی فرمودند: «آمریکا ـ یک توطئه دیگری عمیقتر اجرا کرده است که در این توطئه ما هم یک قدری باز میخوردیم و او این است که یک نقطهای که پیش ما خیلی بزرگ است و ما نسبت به او حساسیت زیاد داریم آن غائله را پیش آورد تا اینکه ملت ما را از آن مطلبی که در کشور خودش میگذرد و از آن جنگی که در کشورخودش میگذرد غافل کند، قضیه هجوم اسرائیل به لبنان» و بعد به عنوان اینکه تکلیف دولت و ملت ایران را در این زمینه مشخص کرده باشند فرمودند «باید همه ملت ما و همه دولتمردان ما توجه به این معنا داشته باشند که در عین حال که ما لبنان را با ایران از حیث مصالح و مفاسد جدا نمیدانیم لکن نباید کاری بکنیم که نتوانیم هم لبنان را و هم ایران را نجات دهیم ... ما راهمان این است که باید از راه شکست عراق دنبال لبنان برویم».
البته از کمکهای مخفی و موضعگیری صریح نسبت به این موضوع هیچگاه حکومت ایران و خود حضرت امام غافل نشدند. مثلا در پاسخ به تبلیغات حکومت عراق برای صلح میگفتند «صلحطلبی شما مثل صلحطلبی اسرائیل است ـ یعنی واد شده است و شهرهای لبنان را گرفته است و حالا میگوید که با ما بیایید دیگر آتش بس کنیم». و این نشان میداد که هنوز لبنان برای ایران یک دغدغه است.

3ـ9) در کنار تحریمهایی که علیه ایران اجرا میشد بلوکغرب میکوشید تا با در اختیار گذاشتن فنآوریهای پیشرفته نظامی و سلاحهای کشتار جمعی عراق را هر چه بیشتر تقویت کند که در نتیجه بمباران تأسیسات اقتصادی ایران در همین ایام شکل گستردهتری به خود گرفت. به موازات این حمایتها ابرقدرت شرق هم عملا و به شدت با ایران بر سر دشمنی افتاد. شوروی در ابتدای جنگ هر چند حمایتی از ایران نمیکرد ولی در فهرست پشتیبانان تمام عیار صدام هم قرار نداشت. چرا که به عنوان قدتر مقابل آمریکا نمیخواست در این جنگ با او هم پیمان شود. شاید این تصور را هم روسها داشتند که در صورت پیروزی ایران از منفع منطقه بینصیب نمانند. اما پس از چندی آشکارا تغییر موضع داده و کمکهای شایانی به حکومت عراق کردند. این تغییر موضع چند علت داشت:
الف ـ ایران به خواستهروسها مبنی بر حمایت نکردن مجاهدین افغانی تن نداد.
ب ـ شوروی از آمریکا بر سر موضوع افغانستان امتیازاتی گرفت تا یکه تاز آن منطقه باشد و در قبال آن عراق را یاری کند.
جـ انحلال حزب توده در سال 62 و دستگیری سران آن هم برای شوروی بسیار گران تمام شد. زیرا ارکان اصلی این حزب همه جاسوس روسها در ایران بودند و اعترافات و محاکمه آنها نه تنها شوروی را آزاد میداد بلکه آینده منافع آن دولت در ایران را در پردهای از ابهام فرو میبرد.
در مجموع شوروی پس از این چرخش ابتدا نیروی هوایی عراق را مجهز به میگهای 25 کرد که با آن نیرو قدرت میداد بالاتر از سقف برد پدافند هوایی ایران پرواز کنند و به سادگی در آسمان شهرهای ایران خصوصا تهران ظاهر شد، و بمباران نمایند. و در حرکت بعد هم لیبی را وادار کرد تا کارشناسان نظامی خود را پس از خرابکاری در سیستم هدایت موشکهای زمین به زمین اسکاد و موشکهای زمین به هوایسام از ایران خارج کند که اولا قدرت مقابله موشکی ایران از بین میرفت و ثانیا از کار افتادن موشکهای زمین به هوا پدافند هوایی تهران را بسیار ضعیف کرده بود که باعث قدرت میگهای عراقی میشد.
البته پس از چندی کارشناسان ایرانی در میان ناباوری همگان این موشکها را راهاندازی کردند ولی خسارات و تلفات این دوره بیش از اندازه بود. حکومت عراق هم چون به هیچ مرا میپایند نبود با بیرحمی تمام اهداف غیرنظامی را تخریب میکرد. توینبی میگوید: جنگهای ملیگرایانه بیرحمانهتر از جنگ های مذهبی است زیرا موضع یا بهاه دشمنها کمتر معنوی و بیشتر مادی است». بگذریم از اینکه نه تها اهداف عراق ملیگرایانه نبود بلکه حزبی و تابع منافع آمریکا بود و بالطبع با وحشیگری تمام به ایران هجوم میآورد.

10ـ وضعیت داخلی ایران پس از فتح خرمشهر
بعد از حذف بنیصدر دیگر هیچ نظارتی بر عملکردها نبود که این دو علت داشت یکی اعتماد مسؤولان رده بالای نظام به یکدیگر و دیگری شرایط بحرانی جنگ و لزوم یکدستی فضای سیاسی.
امام با هدف تمرکز دادن سیاست داخلی بر جگ به عنوان پشتیبانی قاطع از ارکان نظام فرمودند، من اعلام میکنم به همه ملت که امورز مخالفت با دولت ، مخالفت با مجلس ، مخالفت با جمهوری اسلامی، مخالفت با ارگانهایی که در جمهوری اسلامی است مخالفت با اسلام است و موجب تباهی در این کشور و این ملت است.
در اثر این حمایت بیچون و چرا کمکم تفکری بر کشور حاکم شد که هرگونه انتقاد و تخرب را عین کفرتلقی میکرد. بنابراین هیچ ارزیابی از عملکردها ارایه نمیشد. از طرف دیگر هر روز مسؤولان و برنامهریزان نظامی عدم توفیقات را به عوامل خارجی نسبت میدادند و مسؤولان اقتصادی مشکلات را به جنگ، در نتیجه فضایی بوجود آمده بود که هیچ مسؤول ایرانی خطا کار به حساب نمیآمد. البته بسته بودن فضای سیاسی لازمه شرایط جنگ بود ولی تعطیلی باب انتقاد آفتی بود در جهت خودمحوری مسؤولان. همگان در طی سالهای جنگ آنقدر به این فضا عادت کرده بودند که مثلا وقتی نخستوزیر شنید که شاید چند وزیرش را مجلس سوم رأی نگیرند استعفا کرد. البته با تذکر امام که نظارتهای قانونی را حق همه و مثبت دانستند مهندس موسوی استسعفایش را پس گرفت ولی توجه به این مثال به عنوان نمونه، گوشیای از فضای آن روزها را ترسیم میکند.
بعد از فرسایشی شدن جنگ کم کم اختلافات بوجود آمد و تقریبا مرزها مشخص بود هر چند که مرزبندیهای فکری و اقدامات عملی به صورت زیرزمینی شکل میگرفت. امام که از این اختلافات کاملا مطلع بودند هر از گاهی به مسؤولان تذکر میدادند که باید این بار بزرگ را به منزل برسانیم و در این راه متحد باشیم و گرایشی خاص به این گروه و آن گروه نداشته باشیم».
سست شدن آرمانهای اولیه انقلاب و سوءاستفاده برخی سودجویان که در بحثهای دولتی فعال بودند باعث شد که فسادهایی از قبیل احتکار یا اختلاس کم کم نمایان شود. اضافه شدن این مشکلات بر اقتصاد بیمار کشور باعث میشد که با تمام تلاشی که دولت در جهت رفاه مردم اعمال میکرد مشکلی به نام تورم گریبانگیر کشور شود، یکی از نتایج طبیعی تورم آشکار شدن شکافهای اقتصادی و پیدایش اختلاف طبقاتی بود.
امام هیچگاه در این دوران منکر مشکلات نبودند یکی از خصوصیات مؤثری که رهبر را به افراد تحت رهبری نزدیک میکند این است که او در مقام خود نشان دهد که مشکلات مردم را درک میکند و از آنها آگاه است. امام با بیان اینکه «از حیث گرانی ما هم نگران هستیم، از این گرانی همه نگران هستند اما چاره چیست؟» خود و مردم را در یک جایگاه قرار میدادند. به عبارت دیگر ضمن قبول مسأله لاینحل بودن آن را با توجه به شرایط صریحا میگفتند و امید بیهوده نمیدادند. تأثیر این برخورد بر مردمی که از عمق وجود به رهبر خود ایمان دارند باور مشکلات ، تحمل آنها و یاری رهبری میباشد. و از طرفی دیگر امام همیشه مردم را به یاد آرمانهای انقلاب میانداختند. میفرمودند «ملتی که برای شهاد میرود ملتی که زن و مردش عاشق شهادت هستند دیگر از اینکه فلان چیز کم است فلان چیز زیاد است نمینالد ... نرخش کم باشد ، نرخش زیاد باشد».
کلام امام تسکینی بود بر دردهای مردم و باعث میشد که تأثیر این شرایط بر مردم بریدن از امام و انقلاب نباشد بلکه نهایتا وقتی از زبان مسؤولان مشکلات را ناشی از جنگ میشنوند کم کم از آن سرد شوند. ولی تأثیر این وضعیت بر مسؤولان مهمتر بود چرا که در عین ناباوری طبقه جدیدی در کشور بوجود آمد که سابقه انقلابی داشتند. شعار انقلابی هم میدادند ولی از امکانات رفاهی نسبتا بهتری برخوردار بودند. اثر منفی این واقعیت انکار ناشدنی بر مردم از تأثیر فشار اقتصادی آنها بسیار بیشتر بود. امام خمینی در این زمینه همیشه تذکرات را به مسؤولان گوشزد میکردند. میفرمودند «باید افراد متوجه این معنا باشند کسانی که واقعا دلشان برای اسلام میتپد و برای کشورشان متوجه این معنا باشند که پست میزان نیست مقام میزان نیست ....». ایشان بخصوص به روحانیت سفارش میکردند که «من از دو جهت نگران هستم یک جهتی که زیطلبگی در بین ما ضعیف بشود یا از بین برود یک جهت دیگر هم اینکه مبادا خدای نخواسته اختلاف پیدا بشود که هر دو اینها از باب اینکه شما در جایی واقع شدهاید که مردم به شما توجه دارند و شما ارشاد میخواهید بکنید مردم را مبادا یک وقتی به واسطه خارج شدن ماها از زیطلبگی مردم را از ما منصرف کنند که انصراف از روحانیت منتهی میشود به انصراف از اسلام».

11ـ امام با فرمایشی شدن جنگ مقابله میکنند.
فرسایشی شدن جنگ و شرایطی که ذکر آنها گذشت غیر از اینکه در مردم احساس خستگی بوجود میآورد 2 نتیجه دیگرهم داشت: اول اینکه همه مسؤولان کشور چون طی چند سال برنامههای خود را با جنگ هماهنگ کرده بودند کم کم به آن عادت کرده و دیگر در برنامهریزیها نگاهشان به جنگ مانند نگاه به یک عنصر همیشگی در حاشیه بقیه مسایل و مسؤولیتها بود. و دوم اینکه رزمندگان و بخصوص داوطلبین بسیجی که در جبههها در شرایط نه حمله و نه دفاع قرار گرفته بودند و تنها فعالیتشان به غیر از مقاطع خاص و کوتاه عملیات ـ عموما شرکت در درگیریهای کوچک بود، آتش شور و اشتیاقشان آرام آرام فروکش میکرد و از شرایط حاکم بر جنگ خسته میشدند. افت روحیه رزمندگان از اطمینان فرماندهان به نگه داشتن جنگ در توازن میکاست. زیرا «روحیه بالا و خوب نبرد واحدهای مختلف نظامی در شرایط جنگی به عنوان یک شکل ظاهری مضاعفی از انضباط تلقی میشود». و از بین رفتن نظم یگانها ممکن بود ضایعات جبران ناپذیری به جبهه خودی بزند. مجموعه این شرایط باعث میشد که به طور کلی جنگ در ایران کم کم علیرغم صلاح کشور و خواست امام در حاشیه قرار گیرد. از آنجا که انسجام اجتماعی مردم حول مسأله جنگ بود با کم رنگ شدن نقش آن در حیات کشور وحدت مردم نیز دستخوش آسیب میشد.
امام در این مقطع مدام تذکر میدادند که مسؤولین مراقب شرایط باشند. ایشان همیشه وحدت مسؤولین را گوشزد میکردند که نمونههایی از آن ذکر شد و بعد نیز خواهد آمد به ائمه جمعه نیز سفارش میکردند « مردم را در صحنه حاضر نگه دارید» و آرزو میکردند که: «من امیدوارم که این مردم با بیشتر در صحنه باشند و از جنگ خسته نشوند. جنگ در اسلام یک امری بوده که از آن وقتی که اسلام حکومت پیدا کرده جنگ همراهش بود». خطاب به رزمندگان میفرمودند. همانطور که اشخاص حول کعبه میگردند و عبادت میکنند شماهم در سنگرهایتان عبادت میکنید ... من هر شب به شما دعا میکنم». یا میگفتند «حکم اسلام این است امروز». از جایگاه مرجع مذهبی نیز ضمن بیان اینکه «قضیه جنگ امروز برای همه ما اهمیتش بیشتر از فروع دین است» در پاسخ به استفتائات ، جنگ را بر زیارت مکه، اذن پدر و مادر و ادامه درس طلاب مقدم دانستند.
مجموعه این مواضع حضرت امام مقاومتی بسیار مؤثر بود در برابر آن امواج فرمایشی که مطمئنا بخشی از زمینه پیروزی‌های سال 65 را باید در اینجا جستجو کرد.
12ـ اختلافات ارتش و سپاه
از عملیات فتح‌المبین به بعد جنگ در شب انجام می‌شد و بدون استفاده از قوای زرهی و با حضور گسترده نیروی انسانی همراه با ایثارگری‌های سپاه و بسیج. با اینکه به قول کاستن به قول جامعه‌شناس برجسته جنگ. بی‌تردید جنگ برای داوطلب از جاذبه خاصی برخوردار است زیرا او با روی گشاده آن را می‌پذیرد و برای دفاع از یک آرمان وارد جنگ می‌شد» اما هیچ کدام از شرایطی که ذکر شد با اصول منظم و کلاسیک جنگ همخوانی ندارد.
به تدریج نیاز نیروهای رزمی و عملا نیاز جبهه به تخصص‌های نظامی کم کم از بین رفت. همین موضوع باعث شد به مرور زمان ابتکار عمل در خط مقدم بدست سپاه نیفتد و نیروی زمینی ارتش که در مدت طولانی پس از آزادسازی خرمشهر پتانسیل بالای خود را در اولین عملیات‌های آزادسازی با موفقیت به ارا گذاشته بود. در جبهه‌های میانی محدود شده و عملا به نوعی سرگرم جنگ گردد. اگر به موضوع فوق نکات زیر را هم بیفزائیم ـ که برای کوتاهتر شدن کلام به طور خلاصه به آنها اشاره می‌شود ـ نگاه ما دقیقتر خواهد بود.
ـ خط استراتژی دقیق و از پیش تعیین شده نظامی جز در چند عملیات بزرگ
ـ کوچک بودن صحنه‌های عملیات در بسیاری از موارد تا آن حد که طراحی استراتژیک را غیر ممکن می‌کرد
ـ صرفه‌جویی در استفاده از امکانات زرهی به علت تحریم تسلیحاتی و فشار اقتصادی
ـ تشکیل شدن بدنه ارتش از سرباز بر خلاف داوطلب بودن نیروهای تحت فرماندهی سپاه
ـ کسب مجوز توسط سپاه برای گرفتن سرباز و جذب سربازهای انقلابی‌تر و محروم شدن ارتش از آنها که بالطبع ایجاد دوگانگی بیشتر در روحیه ارتش و سپاه می‌کرد.
ـ دستگیری فرمانده نیروی دریایی ارتش (ناخدا یکم افضلی) و فرمانده جبهه میانی نیروی زمینی (سرهنگ عطاریان) به جرم عضویت در حزب توده و جاسوسی برای شوروی که باعث متهم‌تر شدن ارتش به دور بودن از انقلاب و فاصله گرفتن از سپاه کاملا انقلابی شد.
امام به این موضوع توجه جدی داشتند. بیانات و پیامدهای ایشان در طی سال‌های نیمه دوم جنگ مالامال از تذکرات در این موارد است. می‌فرمودند « شما توانستید در مقابل تمام قدرت‌های عالم بایستید و تا این روح برادری محفوظ است ... شما محفوظید» «اگر بناباشد که یک وقت خدای نخواسته ارتش بگوید من سپاه هم بگوید من بسیج هم بگوید من آن روز است که فاتحه همه‌تان خوانده شده است». ایشان به فرمانده سپاه می‌گفتند « همیشه به سپاه سفارش کنید .... با ارتشی ها با برادری رفتار کنند» و در پاسخ به شهید محلاتی نماینده خود در سپاه که در مورد اقدام برای جلوگیری از گروه‌گرایی سؤال کرده بودند مرقوم کردند: «در این امر که با سرنوشت سپاه سر و کار دارد با قاطعیت و بدون ملاحظه از احدی انجام گیرد».
هر چند تدابی رامم کاهش دهنده بخشی از مشکلات بخصوص کم توجهی سپاه به ارتش بود ولی واقعیت این بود که ابتکار عمل جنگ در دست سپاه بود نه ارتش. بنابراین احساس می‌شد که هم سپاه باید امکانات بیشتری داشته باشد و هم منظم‌تر عمل کند. در همین راستا امام به سپاه دستور دادند که تحت نظارت آیت‌الله خامنه‌ای از بعضی امکانات ارشت استفاده کند» همینطور در ششمین سال جنگ حکم تشکیل 3 نیروی مجزای زمینی ، هوایی و دریایی را به سپاه ابلاغ کردند.
13ـ ایستادگی امام در مقابل تهاجمات تبلیغاتی
1ـ13) امام و عرصه بین‌المللی
در آن سال‌ فشارهای تبلیغاتی جهان غرب بر ایران به شکل همه جانبه ادامه داشت و همانطور که ذکر شد ایران به علت نداشتن تریبون در دفاع از خود و اشاعه تفکر صحیح انقلاب اسلامی و رساندن ندای مظلومیت خوش به جهانیان ناموفق بود. ولی امام در حد امکان سعی می‌کردند که اگر ایران نمی‌تواند تأثیر مثبتی ر این وضع داشته باشد اقلا اثر منفی نیز نگذارد. مثلا ایشان با درایت خاص خود پس از اینکه یکسری بمب‌گذاری ، هواپیما و کشتی‌ربایی توسط رسانه‌های بین‌الملل به ایران نسبت داده شد و یک نفر در رادیو ایران از سر خشم و خودسرانه از این اقدامات ابراز رضایت کرده بود با موضع‌گیری تندی فرمودند « رادیو نباید همینطوری ، بی‌توجه و بدون فهم یک مسایل را بگوید و ایرانرا مفتضح کند ... چطور یک مطلبی که برخلاف عواطف دنیاست، برخلاف اسلام است، برخلاف عقل است ما می‌توانیم تأیید بکنیم؟ از یک جایی یک دسته‌ای را بردارند می‌روند، به یک دسته دیگر مین‌گذاری می‌کنند در یک جایی مین‌گذاری کردن معنایش این است که عده‌ای اصلا گناهی ندارند آنها هم از بین بروند، چطور اسلام اجازه این را می‌دهد؟ چطور ایران اجازه این را می‌دهد ... لکن ببینید ما در چه گرفتاری هستیم که هر مطلبی که واقع می‌شود گردن ما می‌گذارند». این موضع‌گیری‌های سریع و صریح امام باعث می‌شد تا رسانه‌های خارجی به موضوعات دیگری بپردازند و کمتر روی این مسایل مانور دهند.
2ـ13) امام در عرصه داخلی
در طی سال‌های نیمه دوم جنگ و بخصوص 64 به بعد حرکت خزنده و به احتمال زیاد غیرهماهنگ شده‌ای محسوس بود که جنگ و مشروعیت آن را زیر سئوال می‌برد. بخشی از این جریان تلاش می‌کردند که برای تأثیر بیشتر موضاع خود را به بزرگان مذهبی حتی مراجعی نظیر آیات عظام گلپایگانی و مرعشی نسبت دهند. امام در راه خنثی کردن این القائات هم نقش بسیار مؤثری داشتند. البته ایشان مطمئن بودند کسانی که چنین مواضعی می‌دارند از علما و مراجع طراز اول نیستند چرا که اولا آنها اگر حرفی باشد مستقیم و بی‌هیاهو می‌گویند و ثانیا اینکه خود آقایان مراجع هم پس از پخش شایعات تکذیبیه صادر می‌کردند. از آنجا که قویترین ابزار پخش شایعات و اخبار بعد از رادیو و تلویزیون ـ که در اختیار حکومت است ـ مطبوعات می‌باشند امام ابتدا در تعیین تکلیف اصحاب قلم فرمودند: روزنامه‌ها باید مسایلی که پیش می‌آید نظر کنند یک وقت انتقاد است یعنی انتقاد سالم این مفید است یک وقت انتقام است نه انتقاد این نباید باشد». همچنین ایشان کسانی را که با استفاده از اسلام به تفرقه‌افکنی می‌پرداختند با تندی خطاب قرار داده و فرمودند: نباید از قرآن سوء استفاده کرد و آنهایی که با رژیم ما مخالف هستند .... یا آخوند‌های درباری یا آخوند‌های بدتر از آخوند‌های درباری بگویند این مخالف قرآن است. خیر این موافق قرآن است اگر کسی بگوید با فاسد جنگ نکنید مخالف قرآن است». ایشان اختلاف‌افکنی‌ها را گناهی بزرگ شمرده و می‌گفتند یک کلمه اختلاف انگیز در یک همچو موعقی که اسلام در معرض خطر کفر است این از گناهانی است که نمی‌شود به این زودی ازش گذشت»
در شرایطی که انتقادهای بنیانی در قالب شایعات و اخبار نسبت به جنگ وارد می‌گشت امام هر از گاهی به تبیین علت و انگیزه و تکلیفی که باعث ادامه جنگ می‌شد می‌پرداختند به عنوان نمونه و برای اینکه ما نیز امروز یک بار دیگر تکلیف ولایت شیعی را در قبال کفر مرورکرده باشیم به یکی از این موارد اشاره می‌کنیم. این جملات را حضرت امام در پاسخ به کسانی که شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» را خلاف اسلام و قرآن و نوعی قدرت طلبی تحت لوای دین می‌دانستند در جمع مسؤولان کشوری و لشکری فرمودند:«اگر ما امروز جنگ می‌کنیم و جوان‌های ما می‌گویند جنگ جنگ تا پیروزی اینطور نیست که اینها یک امری بر خلاف قرآن می‌گویند. این یک ذره‌ای است .... آنی که قرآن می‌گوید بیشتر از این حرفهاست اینکه ما می‌گوییم به اندازه حدود خودمان می‌گوییم چون ارموز با فرض کنید که صدام یا باکسانی که مؤید صدام هستند جنگ داریم، در این محیط ناقص می‌گوییم که جنگ جنگ تا پیروزی خدای تبارک و تعالی چون نظرش به اول و آخر است تا آخر نظر دارد می‌گوید که جنگ تا رفع فتنه ، غایت رفع فتنه است. یعنی ما اگر پیروز هم بشویم یک کمی فتنه را کم کردیم اگ رما به جای دیگر هم پیروز بشویم با زکی جای کمی پیروزی حاصل شده است اگر همه دنیا را هم ما فرض کنید که جنگ بکنیم و پیروز بشویم باز همه دنیای عصر خودمان را پیروز درست کرده ایم و قرآن این را نمی‌گوید . قرآن می‌گوید جنگ تا رفع فتنه باید رفع فتنه از عالم بشود بنابراین غلط فهمی است از قرآن که کسی خیال کند که قرآن نگفته است جنگ جنگ تا پیروزی ... بالاتر از این را گفته است».
همچنین ایشان همه روز به مناسبت‌های مختلف به تکریم و تعظیم شهدا و اسراء و مفقودین و خانواده‌های آنها می‌پرداختند رزمندگان را ستایش می‌کردند و می‌فرمودند: «من وقتی که فکر میکنم جوان‌های ما که در جبهه‌ها اینطور زحمت می‌کشند خجالت می‌کشم که چرا اینجا نشسته‌ام». ای نمونه‌ای از جملاتی است که باعث می‌شد جان برکفان بسیج با ایمان به مراد خویش به حضور قدرتمند خود در جبهه‌ها ادامه دهند و در زمانیکه همه دنیا دنبال این بودند که آتش‌بس را بر ایران تحمیل کنند به پیروزی‌های چشمگیری دست یافتند. حضرت امام پیش از آنکه پتانسیل دوباره‌ای را که به جبهه‌ها داده بودند به حرکت درآورند هرگونه صلح بدون در نظر گرفتن شرایط ایران را نامشروع قلمداد کردند. «ما از تاریخ باید یاد بگیریم به حضرت امیر تحمیل کردند، مقدسین تحمیل کردند ... به حضرت امیر حکمیت را و تحمیل کردند آنکه باید حم بشود بعد که حضرت امری با فشار اینها نتوانست می‌خواستند بکشندش اگر نکند ... این ابتلا را حرت امیر داشت الان نظیر او را ما داریم ... ما از آن قضیه باید عبرت بگیریم و زیر بار حکمیت نرویم»
در ماه رمضان سال 65 که مخالفان نا آگاه جمهوری اسلامی به بهانه حرام بودن جنگ در ماه رمضان پیشنهاد آتش‌بس عراق را صحه می‌گذاشتند، حضرت امام ضمن مخالفت جدی با این حرف فرمودند «مهلت بدهید به این جنایتکار که در ماه مبارک تجهیز کند خودش را و بعد از ماه مبارک بدتر از اول حمله کند ... ماه رجب ماه حرام است نه ماه رمضان ماه رمضان ماه جنگ است»
توده انقلابی ایران به حمایت و تأیید بیش از پیش امام پرداختند پس از راهپیمایی‌های مکرر به عنوان بیعت دوباره ایشان سمینار « لبیک یا امام» رگزار شد که امام خطاب به اعضای آن سمینار فرمودند «مسؤولین و فرماندهان ارتش و سپاه بسیج با استفاده از امکانات مادی و معنوی خود با تزلزل سخت و عمیق حاکم بر پیکر پوسیده عراق در جبهه‌های جنگ خصوصا در نبرد قهرمانانه فاو به نبرد قهرمانانه خود و مقاومت تا سقوط صدامیان ادامه دهند».
در همین زمان به طور غیر منتظره‌ای توازن نظامی در جنگ به نفع ایران تغییر کرد. سپاه که اولین عملیات مستقل از ارتش را طراحی کرده بود برای اجرای موفق آن نیاز به تقوت نیروی انسانی پیاده نظام داشت که با اعزام بزرگ سپاهیان محمد (ص) مهیا شد. سپاه توانست 140 گردان وارد صحنه عملیات والفجر هشت کند و طی 75 روز جنگ با ارتش عراق منطقه ازاد شده فاو را حفظ نماید. پس از آنکه هر دو جبهه ایران و عراق مشغول ترمیم ضربات سنگین نبرد دو ماه و نیمه خود بودند سپاه با دومین عملیات بزرگ در منطقه مهران با نام کربلا یک در دو جبهه ابتکار عمل را به دست گرفت و سوار بر جنگ شد. بار دیگ رارتش عراق در لاک دفاعی فرو رفت و همه اندک نیروی باقی مانده خود را برای دفاع در برابر تهاجمات کوچک و منطقه‌ای ذخیره کرد.
14ـ استراتژی جدید تحمیل صلح
بعد از این بود که آمریکا در نتیجه جنگ تردید جبهه کرد. ریچارد نیکسون در کتاب فرصت را در یابیم به صورتی کاملات واضح استراتژی آن روز آمریکا را بیان کردهاست:‌ایالات متحده نمی‌ـواند از بحران‌های جاری در خلیج فارس خود را دور نگه دارد آنچه امروز جنگ ایران و عراق اتفاق می‌افتد بر توانایی ما در دفاع از منطقه در قبال مداخله شوروی در آینده عمیقا تأثیر می‌گذارد. اگر جنگی وجود داشته باشد که در آن ایالات متحده شکست هیچ یک از دو طرف را نمی‌توانسته تحمل کند جنگ ایران و عراق است. شکست عراق به سلطه بنیادگرایان ایرانی بر کویت وعربستان و سرتاسر منطقه منجر خواهد شد. در این جنگ ما باید به دنبال راه حلی باشیم که صلح بدون پیروزی را به بار آورد هر چند هیچ تصوری درباره توانایی دیپلمات‌هایمان باری جامه عمل پوشاندن سریع به این هدف نداریم . ما باید دوستانمان را در خلیج فارس تقویت کنیم.... ما باید آماده و حاضر باشیم برا یهر حمله‌ای علیه ناوهایمان به اقدام تلافی به مثل شدید علیه هدف‌های نظامی و اقتصادی ایران دست بزنیم».
واقعا تردید نیکسون در مورد توانایی دیپلماتهایشان برای تحمیل صلح به ایران بسیار هوشمندانه است چرا که آنان ناتوانی خود را در ماجرای سفر مک فارلین به ایران اثبات کردند. این اقدام آمریکا که به منظو رختم جنگ بدون تحمیل هزینه‌ها و مخاطرات نظامی در بخش کوچکی ا زحاکمیت این کشور طراحی شد پس از شکست آنقدر بر اعتبار بین‌المللی ایالات مت حده خدشه وارد کرد و آنقدر مناسبات سیاسی و بخصوص نظامی ایران را دستخوش تغییر قرار داد که در تاریخ انقلاب اسلامی از اهمیت بسیار ویژه‌ای برخوردار است. سعی می‌شود بدون تفصیل‌های اضافه و آمار و اطلاعات غیر لازم در د نیاز این ماجرا و تبعات آن بررسی شود.
1ـ14) ماجرای مک فارلین
جمهوری‌خواهان محافظه کار آمریکا که طراحی این دیپلماسی را بر عهده داشتند تصور می‌کردند در شراطی که ایران برای تجهیز و تغمیر سلاح‌های خود که عموما آمریکایی بودند نیاز مبرم به اسلحه و قطعات یدکی ادوات نظامی دارد با فروش مستقیم سلاح به ایران ، زمینه برقراری رابطه و ختتم دیپلماتیک جنگ فراهم شدنی است. به همین منظور در چهار مرحله محموله‌های سلاح توسط هواپیما به ایران منتقل شد که به همراه سومین محموله مک فارلین و 3 نفر دیگر با هدایایی مثل انجیل امضا شده به دست ریگان ، کیکی که به صورت کلید تهیه شده بود و یک اسلحه کمری با گذرنامه ایرلندی به تهران آمدند. وقتی که موضوع را به اطلاع امام رساندند ایشان مع مذاکره مستقیم کردند و به همین ع لت چند نفر از نیروهای امنیتی برای بررسی جوانب امر و کسب اطلاعات با آنها در حدود 3 ساعت دیدار کردند. ایران به همین قدر بسنده کرد و پس از 5 روز هیأت آمریکایی از ایران اخراج شدند.
در آمریکا جز عده‌ای معدود کسی از این جریان مطلع نبود و بالطبع از آن سو خبری در این رابطه مطرح نشده بود در ایران هم نیازی احساس نمی‌شد که خبر پخش شود چرا که به قدری ماجرا مشکوک بود که شاید حتی جمهوری اسلامی متهم به عقب‌نشینی سیاسی و تلاش برای مذاکره می‌شد. از طرفی ازدواج بحران تسلیحاتی ایران هر چه بود این سفر ناموفق مقامات آمریکایی حداقل نتیجه‌اش برای ایران ترمیم و تجهیز قوای تسلیحاتی جنگ بود. ولی منافق کهنه‌کار مهدی هاشمی با نفوذی که در بیت قایم مقام رهبری داشت خبر را به دست آورد و در اختیار رسانه‌های خارجی مخالف ایران (اولین باره الشراع لبنان) قرار داد. این عمل او که مسلما به منظور ایجاد تفرقه در میان مسؤولان نظام انجام گرفت با چنان برخورد هوشمندانه‌ای از سوی امام و مسؤولان درجه یک نظام روبرو شد که نه تنها توطئه تفرقه را خنثی کرد بلکه به سیاست خارجی و اعتبار بین‌المللی آمریکا نیز ضربات سختی وارد آورد.
پس از مطرح شدن خبر این سفر آمریکا رسما خبر را تکذیب کرد و شاید از ایران هم توقع همین را داشت اما امام آقای هاشمی رفسنجانی را مأمور کردند جریان را رسما مطرح کند. ایشان هم به شکل مبسوطی در سخنرانی 13 آبان مقابل لانه جاسوسی و خطبه نمازجمعه پایان همان هفته ماجرا را تشریح کرد.
اولین نتیجه افشای این خبر بر اساس اسناد و مدارک اعتراض رسمی وزارت خارجه ایرلند به آمریکا بود. همچنین علاوه بر دموکرات‌های آمریکا طیف وسیعی از جمهوری‌خواهان آن کشور به انتقاد از ریگان پرداختند. رسانه‌ها یآن کشور هر روز خبرها و تحلیل‌های متعددی علیه این سیاست شکست خورده ارایه می‌دادند. نیویورک تایمز نوشت ریگان هیچ گاه تا این حد زبان بسته و بی‌اعتنا و مغاطه‌کار دیده نشد و بی‌بی سی گفت ریگان چهارمین نفری است که بعد از شاه و کارتر و صدام توسط امام خمینی ساقط می‌شود.
رییس جمهور آمریکا در فشار همه جانبه‌ای قرار گرفته بود خواستار توقف انتقادات شد و گفت که به اندازه کافی تی از دولت خود شنیده است. مک فارلین پس از آنکه به اشتباه فاحش خودشانا عتراف کرد طی 2 نوبت در سنا مورد بازجویی قرار گرفت و بعد هم به اتفاق مشاور سیاسی ریگان از کار برکنار شدند.
با اینکه آمریکا‌یی‌ها در این دیپلماسی به هیچ یک از اهداف خود دست نیافتند و اعتبار سیاسی خوش را هم لکه‌دار کردند اما در آن روز ریگان یکی از راه‌هایی را انتخاب کرده بود که واقعا نفع آمریکا در آن بود ولی در اجرای آ» موفق نشد. نکسون می‌گوید: «اینکه چرا ما د رکنار کمک تسلیحاتی به عراق به ایران هم کمک کردیم باید دانست دولت ریگان کار درستی کرد چرا که ما می‌خواستیم در این جنگ هیچ کدام پیروز نباشند فقط اشتباه ما این بود که عراق را بیش از حد نگه داشتن توازن جنگ با ایران مسلح کردیم». کیسینجر هم در همان روزها گفته بود «تلاش رییس جمهور آمریکا در دوستی با ایران قابل ستایش است زیرا ارتباط باایران به نفع آمریکاست»
حداقل منافع آمریکا رد رابطه داشتن با ایران پایان دادن به جنگ بود جنگی که دیگ رادامه یافتن آ» به صلاح آمریکا نبود به چند علت:
الف‌ـ ایران علبه نسبی پیدا کرهد بود و امکان داشت پیروز شود.
ب‌ـ جنگ هزینه زیادی به اقتصاد آمریکا تحمیل می‌کرد.
ج ـ ایران جنگ را وسیله‌ای برای بدست آوردن ا عتبار بین‌المللی خوش قرار داده بود و کشورهای به ظاهر کم اهمیت و کوچک دنیا کم کم گرایش به ایران پیدا می‌کردند و این آغاز یک خطر بود.
2ـ14) مواضع امام در قبال مسأله مک فارلین :
حضرت امام در دو جهت به موازات هم در قبال این مسأله موضع‌گیری کردند:
1ـ2ـ14)امام این موضوع را از برکات الهی قلمداد کرده و در عظمت ایران و رسوایی آمریکا فرمودند: رییس جمهور آمریکا در این رسوایی باید عزا بگیرد و کاخ سفید مبدل به سیاه شود ـ اگرچه همیشه بوده است ـ آنهایی که می‌گفتند .. قطع رابطه می‌کنیم... امور زمعلوم شدکه با عجز و ناله در پیشگاه این ملت آمده‌اند» و بعد در تحلیلی زیبا مشکل دنیای غرب را نشناختن نظام جمهوری اسلامی و برخورد کردن با آن بر اساس عرف بین‌الملل که آمریکا را ابرقدرتی بی‌چون و چرا می‌شناخت دانستند «آنی که ادعا می‌کند که اگر به من به شوروی رفته بودم رییس شوروی 3 مرتبع دیدن من می‌آمد گمان می‌کند اینجا هم شوروی است. اینجا کشور اسلام است ... اینجا کشور رسول خداست ... اینجا بسیجی‌های ما و امت ما شرافت دارند بر تمام کاخ نشین‌های عالم و همه کسانی که .... گمان می‌کنند که باید عالم پیش آنها خاضع باشد».
این برخورد امام اولا دشمنی را که دنیا تلاش می‌کرد غولی شکست‌ناپذیر معرفی شود در چشم مردم ایران خرد و حقیر کرد و ثانیا اینکه یک بار دیگر ارزش‌های اصیل اسلامی و نقش محوری امت در اسلام و جمهوری اسلامی را یادآوری نمود . که باعث اعتماد بیشتر مردم به رهبر و نظام و منسجم شدن حول اهداف و آرمانهای جمهوری اسلامی می‌گردید .
2-2-14 جلوگیری از بروز اختلافات داخلی
در همان روزهای نخست پس از افشای ماجرا چند نماینده مجلس با نوشتن نامه‌ای از دولت در مورد این مسأله توضیح خواستند که از ؟ نامه اینگونه برداشت می‌شد که دولت بدون توجه به آرمانهای انقلاب و حق ملت با آمریکا به مذاکره نشسته است . برخورد امام با این مسأله از مواضع خاص حیات و رهبری ایشان محسوب می‌شود . با اینکه تعداد نویسندگان نامه به تعداد انگشتان دو دست نمی‌رسید حضرت امام آنقدر صریح و تند برخورد کردند که پیش بینی آن خیلی دشوار بود . شاید علت آن حساسیت موضوع ، تصمیم بر خشکاندن ریشه اختلافات و از بین بردن فضای ناامیدی در کشور بود . ایشان فرمودند : " چرا اینقدر ما عقب افتاده هستیم ؟ چرا ما باید به واسطه اغراض نفسانیه این قدر خودمان را ببازیم ؟ .... من هیچ توقع نداشتم از بعض این اشخاص ولو بعضیشان در نظر من پوچند لکن از بعضی از این اشخاص که سابقه دارند توقع نداشتم که در این زمان که باید فریاد بزنند سر آمریکا فریاد می‌زنند سر مسئولین ما.... در یک همچو مسأله مهمی که باید همه شما دست به هم بدهید و ثابت کنید به دنیا که ما وحدت داریم ، وحدت ما اینطور شده است .... چرا می‌خواهید دو دستگی ایجاد کنید ؟ چه شده است شما را ؟ کجا دارید می‌روید ؟ این تذهبون .... لحن شما در آن چیزی که به مجلس دادید از لحن اسرائیل تندتر است . از لحن خود کاخ نشینان آن جا تندتر است .. من بعضی تان را می‌شناسم شما اینطور نبودید .
15 . فضای سیاسی ایران در آخرین سال‌های جنگ
قبلا ذکر شد که به علت فرسایشی شدن جنگ و طولانی شدن آن در محافل داخلی جنگ در حاشیه قرار گرفت . هر چه از زمان وقوع انقلاب دور می‌شدیم اختلاف نظرها و عملکردها ظهور و بروز بیشتری پیدا می‌کرد . اختلافات تا آنجا پیش رفت که در آستانه انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی در درون جامعه روحانیت مبارز که بعد از انحلال حزب جمهوری پایگاه مسؤولان اصلی نظام محسوب می‌شد انشعاب بوجود آمد. تمام دغدغه امام در طی سالهای رهبریشان حفظ وحدت مسؤولان و جلوگیری از اختلافات از راه نصیحت و دستور و یا حتی تنبیه بود که به طور پراکنده به بعضی از آنها اشاره شد. ایشان همیشه متذکر می شدند که ، اگر این وحدت از دست برود ما برمی‌گردیم ، همان رژیم فاسد . یا همه نوامیس‌ها و زحمت های انبیاعلیهم السلام به باد فنا خواهد رفت .
اما علیرغم همه این گوشزدها اختلافات روز به روز افزایش می‌یافت تا جایی که در زمان شمارش آرای مرحله دوم انتخابات مجلس آنقدر فضا آلوده و مشکوک بود که امام یک نماینده شخصا در ستاد انتخابات تعیین کردند . و در پایان حکمی که به این منظور به آقای محمدعلی انصاری ابلاغ کردند آوردند " خداوند همه را به راه راست هدایت کند و از شر شیطان نفس نجات دهد " که گویای موضع امام و وضعیت آنروز است . همچنین ایشان پس از اطمینان از صحت انتخابات و مشخص شدن تعلل شورای نگهبان در نامه‌ای که دستور تعجیل در اعلام صحت انتخابات را به آن شورا دادند مرقوم کردند ، هیچ گاه میل نداشتم در مورد انتخابات مسأله ای بگویم ولی اوضاع را به صورتی دیدم که اگر پا در میانی نمی‌کردم به اصل نظام و اسلام آن هم درشرایط کنونی صدمه می‌خورد .
همانطور که ذکر شد کم کم فسادهای بی سابقه‌ای هم بخصوص در زمینه‌های اقتصادی آشکار می‌گشت . این مسائل باعث می‌شد امام تذکراتی را بدهند که شاید کسی تصور نمی‌کرد هیچ وقت در جمهوری اسلامی رهبر انقلاب مجبور به گفتن چنان حرفهایی شود . ایشان در مورد بیت‌المال و مصرف آن ، هوای نفس ، پست و مقام و ..... مرتب به مسئولان تذکر می‌دادند و نسبت به جدا شدن مسؤولان از مردم گله مند بودند . خود حضرت امام به عنوان الگوی مسؤولیت در جمهوری اسلامی در همان سالهای عمر مبارکشان طی تذکری به رییس صدا و سیما فرمودند " من مدتهاست که وقتی می‌بینم رادیو – تلویزیون را هر وقتی بازش می‌کنم از من اسم می‌برد خوشم نمی‌آید .... این که رادیو تلویزیون دست ماها باشد اما آن بیچاره‌ها که کار می‌کنند هیچ چیز دستشان نباشد ولی ما که هیچ کاره هستیم دست ما باشد به نظر من صحیح نیست .... من میل ندارم دیگران خودشان می‌دانند . " مجله آخر حکایت از گله مندی ایشان از دیگرانی می‌کند که ایشان روش آنها را نمی‌پسندند .
16. ایران در میان فشارهای همه جانبه
همانطور که پیش از این اشاره شد تصمیم آمریکا برای خاتمه جنگ پس از سال 65 قطعی شد . عدم موفقیت در پیاده کردن صلح از راه مذاکره مستقیم با ایران و رسوایی ناشی از آن عزم آمریکا را برای ختم جنگ قوت بخشید و باعث شد آمریکا مجموعه‌ای از فعالیتهای عمدتا غیر انسانی را برای پایان دادن به جنگ انجام دهد که فهرست وار بیان می‌شود .
1-16 – فشارهای اقتصادی و تبلیغاتی شامل :
الف – کمک اقتصادی و نظامی پیش از پیش به عراق از جمله تکمیل 4 خط لوله انتقال نفت ، تجهیز عراق به سلاح‌های شیمیایی و در اختیار گذاشتن اطلاعات ماهواره‌ای مورد نیاز به آن کشور .
ب – تشدید تحریم‌ها و فشار سیاسی و تبلیغاتی علیه ایران از راه‌های :
ج – تعطیلی بیشتر دفاتر خرید سلاح ایران در سراسر دنیا
د – فشار از طریق شوروی به چین که بهترین راه تهیه اسلام ایران بود .
ه- کاهش شدید قیمت نفت و تلاش نسبتا موفق در قطع خرید نفت از ایران توسط عمده کشورهای مصرف کننده
و- گنجاندن درخواست ختم فوری جنگ در بیانیه اجلاس 7 کشور صنعتی در ونیز .
ز- منظور کردن راه‌های تحریم و تهاجم نظامی علیه ایران در صورت نپذیرفتن صلح در قطعنامه 598
ح – پیدا کردن راه‌های مخفی تهیه سلاح ایران و مسدود کردن آنها
ط – فشار تبلیغاتی از راه متهم کردن ایران به بمب گذاری و خرابکاریهای اقصی نقاط جهان
2-16 – جنایات و اقدامات نظامی علیه ایران در قالبهای :
 الف – اقدامات نظامی در خلیج فارس : اولین بار به بهانه برخورد یکی از ناوهای آمریکا به مین و انهدام یک نفتکش کویتی توسط ایران و ساقط شدن هلیکوپتر آمریکایی متجاوز به حریم هوایی ایران توسط فعالیتهای تندرو ایرانی ، پایانه نفتی رشادت و میدان نفتی رسالت پس از 20 دقیقه مهلت برای تخلیه نیروی انسانی با یکصد گلوله توپ یک ناو آمریکایی کاملا منهدم شد و بالغ بر نیم میلیارد دلار خسارت به بار آورد . بار دیگر به بهانه برخورد یک ناو با مین که به سختی آسیب دید سکوهای سامان و سبحان و نصر محاصره و منهدم گردیدند و خسارتی در حدود 1 میلیاد دلار وارد شد. همچنین در اثر حملات پراکنده موشکی ناوهای سهند و سبلان و ناوچه جوشن صدمات فراوانی دیدند . نکته مهم این بود که دولت ریگان بعد از اکثر این تهاجمات موضع می‌گرفت و آنها را اجرای دستورات خود قلمداد می‌کرد .
ب – عراق دور تازه‌ای از جنگ شهرها را آغاز کرد. در این دوره که برد موشکهای عراق توسط تکنسین‌های خارجی افزایش یافته بود تهران نیز مورد حملات موشکی وسیع قرار گرفت .
ج- عراق به عنوان زنگ خطری جدید برای ایران در عملیات والفجر 10 و در منطقه حلبچه دست به بمباران گسترده شیمیایی زد که تهدیدی جدی برای ایران محسوب می‌شد .
د- شاید فجیع‌ترین جنایات این سالها ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران از آسمان خلیج فارس بود که طی آن 290 نفر مسافر بی دفاع به شهادت رسیدند و دولت آمریکا در مقابل به فرمانده ناو مهاجم ، نشان اعطا کرد . نکته مهم پس از این حادثه مشخص شدن عزم بین‌المللی علیه ایران بود چرا که در پی فاجعه‌ای چنین دلخراش و غیر انسانی رییس سازمان ملل متحد فقط به یک اظهار تأسف بسنده کرد و پی گیری‌های جمهوری اسلامی هم به هیچ کجا نرسید .
ه- وضعیت نظامی جنگ در آخرین سال
قبلا ذکر شد که ایران بعد از فتح فاو توازن جنگ را به سود خود تغییر داد . در هشتمین سال جنگ بنابر آمار 4725 کیلومتر مربع از خاک عراق در تصرف ایران بود در حالی که عراق تنها 1070 کیلومتر مربع از مناطق اشغالی را همچنان حفظ کرده بود .
از تابستان سال 66 تلاش برای طرحریزی یک عملیات بزرگ و یکسره کردن کار جنگ توسط ایران آغاز شده بود ولی چند عامل باعث به تعویق انداختن آن شد .
الف – اجرای عملیات در تابستان جنوب بسیار دشوار بود .
ب – دولت ایران با توجه به تحریم و حتی بسته شدن راه‌های مخفی تهیه تسلیحات نمی‌توانست تجهیزات لازم را فراهم کند .
ج- از همه مهمتر اینکه اتکای سازمان رزم سپاه به نیروی انسانی باعث شده بود که برای چنین عملیاتی درخواست حداقل 500 گردان پیاده نظام را بکند در هفتمین سال جنگ با توجه از دست دادن حدود نیم میلیون از کارآمدترین نیروها – شامل شهدا ، آزادگان ، مفقودین و جانبازان – عملا بسیج این حجم نیرو غیرممکن بود . ضمن اینکه باید توجه که ایران برای نگه داشتن توازن جنگ در همان برتری نسبی هم از نظر نیرو با مشکل روبرو بود تا چه رسد به عملیاتی گسترده . حتی در آن سالها نیروهای داوطلب بسیجی را هم که به شکل آزاد یا از ارگانهای مختلف با مرخصی‌ها و مأموریتهای مدت دار به جبهه اعزام شده بودند با کسب مجوز از امام در جبهه‌ها نگه داشتن و اجازه برگشت به آنها نمی‌دادند .
در آن روزهایی که نیروهای ایران بیشتر در جبهه شمالی جنگ فعال بودند در جبهه جنوبی یعنی منطقه عمومی فاو تقریبا هیج درگیری وجود نداشت . اما در همین مدت عراق قوای نظامی خود را به حدود شش برابر افزایش داده بود که با حمله‌ای گسترده و غافلگیرکننده در منطقه جنوبی توازن جنگ را کاملا تغییر داد .
از طرفی دیگر پس از پیشروی‌های گسترده ایران بخصوص در فتح فاو جهان غرب به این نتیجه رسید که امتیازاتی هم در انعقاد صلح به ایران بدهد تا شاید جمهوری اسلامی از این طریق به پذیرش آن ترغیب شود که در همین راستا وقتی قطعنامه 598 به تصویب رسید بندهایی در جهت تعیین آغازگر جنگ ، برآورد خسارت ، محکومیت کاربرد سلاح‌های شیمیایی و تجاوز به مناطق مسکونی در آن گنجانده شد . به همین علت نسبت به همه بیانیه‌ها و قطعنامه‌های قبلی از مزایای زیادی برخوردار بود . اما پس از آن هم تا پایان جنگ ایران خواستار اضافه کردن بحث تعیین و تنبیه متجاوز به قطعنامه بود ولی شرایط بحرانی و ترس از بروز فاجعه‌ای غیر قابل جبران باعث شد جمهوری اسلامی ایران قطعنامه 598 را به رغم عدم تأمین همه خواسته‌هایش در تاریخ 27/4/67 بپذیرد.
18 – امام در چالشهای پذیرش قطعنامه
پذیرش قطعنامه پس از هشت سال جنگ ، با آنهمه اصرار ایران بر دستیابی به خواسته‌های مشروعش ، با شعار جنگ جنگ تا رفع فتنه و .... در حالی که به ظاهر بخش زیادی از مسایل حل نشده باقی مانده بود خیلی دشوار به نظر می‌آمد و در میان گذاشتن و حل کردن این موضوع با مردم هم بسیار سخت بود . باید مردم در آن هجمه تبلیغاتی درک می‌کردند که بیهوده هشت سال مقاومت نکرده‌اند . امام که از ابتدای جنگ گفته بودند ما برای عمل به تکلیفمان است که می‌جنگیم چرا که خداوند از ما خواسته است از حکومت اسلام و قرآن دفاع کنیم و ما تهاجم نمی‌کنیم بلکه با حد توان دفاع خواهیم کرد یک بار دیگر با تأکید مجدد بر این دیدگاه و تحلیل جنگ و صلح از این منظر مسأله پذیرش قطعنامه را هم برای ملت ایران که ذره‌ای از ایمان و ارادتشان به آن رهبر کبیر کم نشده بود هموار کردند .
2 روز پس از پذیرش قطعنامه حضرت امام در پیامی بسیار طولانی به مناسبت سالگرد فاجعه مکه مطالب خود راجع به پذیرش قطعنامه را با مردم در میان گذاشتند .
ایشان پس از بیان اینکه " کمربندهایتان را ببندید که هیچ چیز تغییر نکرده است و امروز روزی است که خدا اینگونه خواسته است و دیروز آنگونه خواسته بود " . آوردند : " قبول قطعنامه که حقیقتا مسأله بسیار تلخ و ناگواری برای همه خصوصا برای من بود این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می‌دیدم ولی بواسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلا خودداری می‌کنم و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنها اعتماد دارم با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم و در مقطع کنونی آنرا به مصلحت انقلاب و نظام می‌دانم و خدا می‌داند که اگر نبود انگیزه‌ای که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود هرگز راضی به این عمل نمی‌بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم و مسلم ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود ." بعد با تشکر از همه کسانی که در ارتباط با جنگ زحمت کشیده اند ارزش و مقام آنها را اینگونه ارج نهادند که " در آینده ممکن است افرادی آگاهانه یا از روی ناآگاهی در میان مردم این مسأله را مطرح کنند که ثمره خونها و شهادتها و ایثارها چه شد .... ما برای درک کامل ارزشها و راه شهیدانمان فاصله طولانی را باید بپیمائیم . ... مسلم خون شهیدان انقلاب و اسلام را بیمه کرد .... خوشابحال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانواده‌های معظم شهدا و بدا بحال من که هنوز مانده‌ام و جام زهر قبول قطعنامه را سرکشیدم .... آنهایی که به هر دلیلی از ادای این تکلیف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و دیگران را از آتش حادثه دور کردند مطمئن باشند که از معامله با خدا طفره رفته‌اند ... شما می‌دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفر بجنگم اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضای او از هر چه گفتم گذشتم و اگر آبرویی داشتم با خدا معامله کردم ... " حضرت امام برای رفع هر گونه اتهام که ممکن بود در قالب قدهای علمی یا خبرهای محرمانه و تحلیلهای سیاسی ارایه شود تذکرات دیگری نیز در باب پذیرش قطعنامه فرمودند از جمله اینکه به اتکای خودمان بوده و کشوری دخالت نداشته و خودشان در جریان همه امور بوده‌اند . بعد هم ایشان پیام تاریخی خود را با دعا برای خانواده شهدا و شفای جانبازان و آرزوی بازگشت اسرا و مفقودین به پایان رساندند .
این جملات قویترین مسکن بر آلام ستم کشیدگان جنگ تحمیلی بود . آرامشی که حرفهای امام به انسان می‌دهد و امروز هم حتی پس از سالها محسوس باعث شد که مردم ایران با رضایت درونی صلح را هم با اعتقادات دینی و انقلابی خود تطبیق داده و بار دیگر حول کلام و راه رهبر خویش بر سر مفهومی دیگر منسجم گردیدند . طولی نکشید که قدرت این انسجام آشکار گردید . پیش بینی امام مبنی بر احتمال تجاوز دوباره دشمن و لزوم مهیا بودن برای دفاع آن درست از کار در آمد و یک بار دیگر وحدت مردم ایران و پیروی از رهبرشان باعث شد حمله‌ای به منظور پیشروی سریع از مسیر کرمانشاه به سمت تهران طراحی شده بود و در ابتدای مرداد ماه 67 آغاز شد ظرف کمتر از یک ماه با حضور سیل آسای نیروهای مردمی که حتی خارج از تصور فرماندهان نظامی خودمان بود با شکست روبرو شد. عملیات مرصاد هم تأیید کلام امام بود مبنی بر پایان نیافتن دشمنی‌ها و هم تأیید ملت بود از آن جهت که همیشه در صحنه خواهند بود .
ملت ایران و امامشان تا آخرین روزی که در کنار یکدیگر بودند اعتقاد وفاداری خویش به ارزشهای دفاع مقدس را بارها به اثبات رساندند . در صحیفه امام مؤیدی بر این نکته دیده شد که ذکر آن در بخش انتهایی نوشته خالی از لطف نیست .
خانمی از طلاب علوم دینی و شاغل در کمیته امداد با اینکه شوهر خود را از دست داده بود و چهار فرزند خویش را سرپرستی کرد یک دستبند طلا و حقوق 6 ماهش را که برای رفع نیازهای ناشی از جنگ نذر کرده بود برای امام می‌فرستد و ایشان ضمن بیان اینکه مبلغ معادل آنرا جایگزین می‌کنند طلا و پول را به او هدیه کرده و مرقوم می‌کنند . من در مقابل اینهمه محبت و صفا غیر از تشکر و دعا کار نمی‌توانم انجام دهم . "
امام امت هم در مقابل از آرمانهای انقلاب و مجاهدتهای ملت ذره‌ای عدول نکرده و تا پایان عمر مبارکشان بر این موضع خویش ثابت قدم ماندند . از جمله وقتی قائم مقام رهبری که عرفا بالاترین مقام کشور بعد از ایشان محسوب می‌شد در آخر بهمن 67 کم لطفی بزرگی در حق رزمندگان جنگ و دفاع مقدس آنان کرد حضرت امام در لابلای پیام به مهاجرین آوردند " من بارها اعلام کرده‌ام که با هیچ کس در هر مرتبه‌ای باشد عقد اخوت نبسته‌ام " و پس از چند روز عملا اثبات کردند .
اما بی شک نباید انکار کنیم که چگونگی و چرایی ختم جنگ و پذیرش قطعنامه را هنوز هم به شکل دقیقی نمی شود بررسی کرد چرا که عمده مسایل و خبرهای دقیق را مسؤولان به دلایل امنیتی و یا سایر دلایلی که خودشان می‌دانستند با مردم در میان گذاشتند . آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان یکی از گردانندگان اصلی جنگ برای بیان واقعیتهای این مسأله بارها وعده آینده‌ای را داده که هنوز هم محقق نگردیده است . ولی نکته قابل توجه این است که اکثریت توده مردم ایران هنوز هم جهاد هشت ساله خود را مقدس دانسته و ارزشهای آنرا چه به شکل رسمی و چه غیر رسمی تکریم می‌کنند که ادامه این تکریم و تعظیم ارزشها خود جهادی است که هنر خاصی می‌طلبد . خداوند جهادگران این عرصه را هم موفق و منصور بدارد . 


پورتال نور