تصویب لایحه عدم کفایت سیاسی بنی صدر


5365 بازدید

تصویب لایحه عدم کفایت سیاسی بنی صدر

روز 27 خرداد 1360 طرح دو فوریتى  چگونگى بررسى کفایت سیاسى رییس ‏جمهور، که از طرف تعدادى از نمایندگان، تقدیم مجلس شوراى اسلامى شده بود، پس از سخنان موافقان و مخالفان، مورد تصویب قرار گرفت. میلیون‏ها تن از مردم در تجمع‏ ها و تظاهرات مختلف سراسر کشور و نیز نمازهاى جمعه 29 خرداد، از اقدام مجلس حمایت کردند و خواستار عزل و محاکمه بنى‏ صدر شدند. درگیرى‏هاى پراکنده و خشونت ‏بارى نیز در برخى شهرها بین طرفداران بنى ‏صدر و سازمان مجاهدین خلق با مردم رخ داد.
آیت ‏اللّه‏ دکتر بهشتى رییس دیوان عالى کشور طى مصاحبه مطبوعاتى در 27 خرداد 60، ضمن توضیح ابعاد حقوقى و قضایى رسیدگى به کفایت سیاسى رییس جمهور و نحوه اجراى قانون مربوط، از افراد و گروه‏هایى که به عنوان حمایت از رییس جمهور در دام آشوبگرى افتاده بودند دعوت کرد به آغوش نظام اسلامى باز گردند:
   «...جوان‏ها با چشمان باز و با دقت هر چه تمام‏تر درباره گفته ‏ها و عملکردهاى افراد و گروه‏ها مطالعه کنند و همان طور که حق‏ پرستى و عدالت‏ دوستى و اسلام دوستى و خدادوستى آنها ایجاب مى‏ کند، راه صحیح را بشناسند و انتخاب کنند. امید ما این است که... آنها هم فرصت را مغتنم بشمارند، مبادا از روى ناآگاهى و بى ‏توجهى به بی راهه بروند... مگر جوانان عزیز ما آرزویى غیر از استقلال کامل ایران، جامعه ‏اى آباد، جامعه ‏اى که در آن عدالت اجتماعى و اقتصادى به وجود بیاید، دارند؟... آرزوى ما این است که همه مردان و زنان متدین دلسوخته و همه جوانان، دختران و پسران علاقمند و پاک و دلسوخته، موقعیت زمان را خوب درک کرده و توجه داشته باشند که این انقلاب اسلامى با شرکت همه آنها هر چه سریع‏تر بتواند مراحل پیشرفت را یکى پس از دیگرى طى کرده و به صورت یک نهاد استوار در تغییر وضع کلى جهان و تاریخ عصر ما، مؤثر واقع بشود.
مجاهدین خلق، پى‏ درپى اطلاعیه مى ‏دادند و با هر تمهیدى به دنبال آن بودند که چرخه سقوط قانونى بنى ‏صدر را از حرکت بیندازند. از این رو سه اعلامیه پیاپى، در روزهاى 27 و 28 خرداد، انتشار دادند. در اطلاعیه 27 خرداد، متعاقب هشدار قبلى در مورد تهدید جان رییس‏ جمهور، با عنوان «هشدار مجاهدین خلق در رابطه با تهدید جان زندانیان انقلابى»، به منظور تکمیل فرایند تحریک و تقویت انگیزه خشونت در برابر نظام، ادعا شد که هم‏زمان با «کودتاى ارتجاعى ـ امپریالیستى»، احتمال کشتار زندانیان وابسته به گروه‏ها و از جمله سازمان وجود دارد و تهدید شده بود که پاسخ لازم، مشابه آنچه «در حق طاغوت و شکنجه ‏گران و دژخیمانش روا بود»، توسط سازمان داده خواهد شد.  متن اعلامیه دوم، نشان از عدم شناخت مردم داشت و دقیقاً با شبیه ‏سازى ناشیانه از تاکتیک‏ هاى ماه‏هاى آخر انقلاب، به گونه ‏اى نامتعارف، براى حمایت از بنى ‏صدر «مذهب» را مستمسک قرار دادند. نکته جالب این اعلامیه، سرآغاز آن بود که دیگر با «به‏ نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران» آغاز نمى ‏شد؛ چراکه مخاطب آن همه مردم بودند:

در آستانه پیاده شدن آخرین مرحله کودتا... سازمان... پیشنهاد مى‏ کند که... مردم قهرمان... بار دیگر فریاد پرخروش «اللّه‏ اکبر» را در مخالفت با روش‏هاى انحصارطلبانه ضدّمردمى و ضداسلامى و در حمایت از آزادى‏هاى اساسى و رییس‏ جمهور دکتر بنى‏ صدر، در پشت ‏بام  خانه‏ ها طنین ‏افکن سازند.
    سازمان ناکام ماند و هیچ «اللّه ‏اکبر»ى طنین افکن نشد! اعلامیه سوم، تهدید نمایندگان و برحذر داشتن آنها از شرکت در جلسه بررسى عدم کفایت سیاسى بنى‏ صدر بود:
... سازمان مجاهدین خلق ایران بدین وسیله تمامى نمایندگانى که در مجلس حضور مى‏ یابند، نسبت به کلیه عواقب گسترده عزل رییس جمهور دکتر بنى ‏صدر در فضاى هیستریک اجتماعى حاکم، زنهار مى ‏دهد.  پنجشنبه 28 خرداد 1360 مصادف بود با صدور پیام مهمى از سوى امام خمینى(ره) به مناسبت نیمه شعبان، با محوریّت هشدار در مورد توطئه‏ هاى جبهه داخلى ضدّانقلاب. در قسمتى از این پیام آمده بود:
«... امروز و روزهاى آینده، روز شکست جریان دشمنان قسم خورده اسلام است. روز شکست فرد یا افراد نیست. روز شکست جریانى است که به اسلام معتقد نیستند و اگر هم باشند، مسلّماً تا حدودى است که با قوانین غرب برخورد و مخالفتى نداشته باشد. ... روز شکست جریانى است انحرافى که حضور به موقع شما، پایه ‏هاى آن را لرزاند و فرو ریخت. دوستان عزیزم! بسیار دقت نمایید و کاملاً بهوش باشید و هوشیارانه با آرامش کامل ـ ولى با تمام توان ـ در صحنه باشید ... خمینى دست یکایک شما را مى‏ بوسد و به یکایک شما احترام مى‏ گذارد و یکایک شما را رهبر خودش مى ‏داند؛ که بارها گفته ‏ام: من با شما یکى هستم و رهبرى در کار نیست. من خوب درک مى‏ کنم که حضور شما در این روزهاى حسّاس به چه معنایى است، و به امید پیروزى نهایى شما بر دشمنان‏تان روزشمارى مى‏ کنم. ... افسران، درجه‏ داران و سربازان رشید اسلام، شما خوب مى ‏دانید که منافقین، که امروز به عنوان طرفداران پروپاقرص «بعضى ‏ها» اطراف آنها را گرفته ‏اند، و به بهانه طرفدارى از آنان دست به انفجار و درگیرى مسلّحانه مى زنند، و هر روز در گوشه‏ اى تشنّج مى‏ آفرینند، همان‏ ها بودند که از روز اول شعار «انحلال ارتش» را سر مى‏ دادند. من با قدرت ملت دلاور، مقابل ضدانقلاب که تصمیم گرفته است بعضى از افراد را بهانه قرار داده و علیه شما هر روز دست به اغتشاش بزند، خواهم ایستاد... امروز، منافقین و جبهه ملى و حزب دمکرات و تمامى ضدانقلابیون، دست در دست یکدیگر گذاشته ‏اند تا شما و انقلاب پاک ملت را نابود کنند. مگر نمى‏ بینید که هر روز در گوشه ‏اى جمع مى‏ شوند و دست به خرابکارى مى ‏زنند؟... شما مردم عزیز، هوشیار باشید و آرامش خودتان را حفظ کنید... و با حضور دائمى خود، کید هرج و  مرج ‏طلبان را خنثى کنید....»
 فرداى آن روز، آیت اللّه‏ خامنه ‏اى در مراسم نماز جمعه تهران ـ به شکلى مستوفى و جامع ـ دلایل سقوط بنى‏ صدر را بیان نمود؛ در حالى که شعار «بت ‏شکن بت ‏شکن، بت جدید را بشکن»، یا «خمینى بت‏ شکن، بت جدید را بشکن» لحظه ‏اى قطع نمى ‏شد.  همچنین میلیون‏ها تن از مردم در نمازهاى جمعه سراسر کشور با شعارهاى خود و تأیید مواضع امامان جمعه «خواستار رأى قاطع مجلس شوراى اسلامى به عدم کفایت سیاسى رییس جمهور شدند.»
این خواسته با 177 رای نمایندگان در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید و سپس به تایید شورای نگهبان رسید و فردای آن روز  برای بنی صدر ارسال گردید. سپس سازمان مجاهدین خلق در بیانیه ای رسماً آغاز حرکت مسلحانه علیه جمهوری اسلامی ایران را اعلام کرد. امام خمینی روز 29 خرداد در سخنانی تاکید کرد « من با قدرت ملت مقابل ضد انقلاب که تصمیم گرفته است بعضی افراد را بهانه قرار داده و علیه شما مردم دست به اغتشاش بزند خواهم ایستاد» روز 30 خرداد ترکیبی از اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق، فدائیان خلق، پیکار و حزب رنجبران در خیابانهای تهران و چند شهرستان به تخریب، قتل، غارت، آشوب و آتش سوزی دست زدند و روز 31 خرداد 1360 آقای هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس شورای اسلامی طی نامه ای به امام خمینی با آراء نمایندگان مجلس راجع به عدم کفایت سیاسی بنی صدر را ارائه کرد . فردای آن روز نیز بنی صدر با حکم امام خمینی عزل شد.


سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ج دوم