تاریخچه بنای شهر آبادان/ عبدالنبی قیم


2620 بازدید

تاریخچه بنای شهر آبادان/ عبدالنبی قیم

با وجود مطرح بودن نام آبادان در عرصه تعاملات اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی، با این حال، پژوهشی علمی در خصوص تاریخ بنای این شهر، وجه تسمیه و سیر تحول تاریخی آن انجام نگرفته است. نویسنده نوشتار حاضر را با هدف ارائه تصویری واقعی و گویا از تاریخ بنای شهر آبادان، وجه تسمیه آن، موقعیت جغرافیایی و سیر تحول عبادان، به رشته تحریر درآورده و برای وصول به این هدف از روش‌های کتابخانه‌ای و میدانی استفاده نموده است. وی با مطالعه کتب معتبر و منابع دست اول بجا مانه از جغرافی نویسان و سیاحان و همچنین استماع نظرات اهالی بومی و آگاه شهر، دانستنی‌ها و اطلاعات جدیدی را بدست آورده است. تأمل در دانستنی‌ها و اطلاعات جدید و تجزیه و تحلیل یافته‌های مزبور بیانگر این است که این شهر از جمله شهرهای قدیمی است که قدمت آن به سال‌های اولیه ظهور دین مسیح باز می‌گردد.

مقدمه

شهر آبادان در جنوب غربی ایران،  از جمله شهرهایی است که در یکصد سال اخیر و به ویژه پس از احداث پالایشگاه نفت در سال 1910 میلادی (1289 شمسی) روزبه‌روز بر اهمیت اقتصادی آن افزوده شده است . این شهر تا پیش از آغاز جنگ عراق و ایران  (1359-1367) یکی از شهرهای مهم ایران[1] و در مقاطعی یکی از شهرهای معروف خاورمیانه[2] بود. با وجود مطرح‌بودن نام آبادان در عرصۀ تعاملات اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی، بنا به دلایل عدیده هیچ‌گاه پژوهشی علمی و آکادمیک دربارۀ تاریخ بنای این شهر، وجه تسمیۀ و سیر تحول تاریخی آن انجام نگرفته است. معدود نوشته‌های موجود دربارۀ تاریخ بنای شهر از جامعیت لازم برخوردار نیست و بسیاری از کتب و منابع معتبر را از قلم انداخته‌اند. از این‌رو همواره از سوی خوانندگان و علاقه‌مندان سؤالات چندی دربارۀ تاریخ بنای شهر و وجه تسمیۀ آن مطرح بوده است. این نوشته با هدف ارائه تصویری واقعی و گویا از تاریخ بنای شهر آبادان تهیه و تنظیم شده و برای وصول به این هدف از روش‌های کتابخانه‌ای و میدانی استفاده شده است.

قدمت شهر عبادان

بطلمیوس جغرافیدان و اختر شناس معروف یونانی متولد 127 یا 151 میلادی، عبادان را در اقلیم سوم با طول هفتادوپنج درجه و ربع و عرض سی‌ویک درجه جای داده است.[3] این سخن بیانگر قدمت این شهر است که به سده‌های اول میلادی باز می‌گردد.

علاوه بر این، بنا به نوشته حمدالله مستوفی، سخن پیامبر اکرم حضرت محمد (ص) نیز تاییدی است بر قدمت این شهر.[4] افزون بر  منبع فوق، نویسنده کتاب آثار البلاد و اخبار العباد (متولد 605 و درگذشته به سال 682ق) نیز سخن پیامبر اکرم را نقل کرده است.[5] همچنین امام علی(ع) نیز از این شهر یاد کرده  است.[6]  

  وجه تسمیه عبادان

  دربارۀ وجه تسمیه نام عبادان، اظهار نظرها و سخنان چندی مطرح شده است. برخی از این دیدگاه‌ها تا حدودی با  اسناد و قرائن و مستندات  تاریخی نزدیکی و قرابت دارند و بیانگر گوشه‌ای و یا قسمتی از حقیقت هستند. اما از برخی دیگر  نه تنها  در کتب و منابع تاریخی  ذکری نیامده، بلکه  واقعیت‌ها و حقایق نیز آنها را تأیید نمی‌کند.

جغرافی‌نویس معروف ابوالفداء معتقد است که نامگذاری عبادان منتسب است به شخصی به نام «عباد» که در این بقعه می‌زیسته. از این‌رو آنجا را به نام او «عبادان» نامیده‌اند.[7] هرچند سخن ابوالفداء تا حدودی قابل قبول است و بیانگر ریشۀ نام عبادان و وجه تسمیه این شهر است؛ اما از آنجا که در منابع تاریخی و کتاب‌های جغرافیای تاریخی وجود چنین شخصی تأیید نشده است و همچنین بنا به اذعان ابوالفداء کسی از زندگی «عبّاد» اطلاعی ندارد؛ پس نمی‌توان سخن او را برای وجه نامگذاری عبادان پذیرفت.

 سخن دیگر منسوب‌دانستن نام عبادان به قبیله «بنوعباد» است  که در این سرزمین منزل گزیده‌اند. از این‌رو آنجا را «عبادان» نامیده‌اند.[8] آنچه سبب می‌شود دیدگاه فوق تقویت شود این است که مردمی از این قبیله در حال حاضر بر ساحل شرقی رودخانه بهمنشیر در آبادان حضور دارند که به «آلبو عبادی» معروف هستند و آنها را بازماندگان آن قبیله می‌دانند.[9] شاید این سخن نیز درست باشد؛ اما  از آنجا که اطلاعات دقیقی درباره  تاریخ توطن قبیله  بنو عباد در دست نیست و همچنین چون هیچکدام از منابع تاریخی قبیلۀ بنوعباد را به عنوان اولین ساکنان این شهر ذکر نکرده‌اند؛ نمی‌توان نام عبادان را برگرفته از «بنوعباد» دانست.

اظهار نظر دیگر سخن بهرام فره‌وشی است که به نظر می رسد اولین‌بار در سال 1348 شمسی مطرح شده است. او معتقد است که نام «عبادان» از ریشه عبد و عابد و عبّاد نیست، بلکه شکل عربی شده واژه «اوپاتان» است. این ترکیب از سه جزء ساخته شده است، جزء نخست آن «او» (o) به معنی آب است. «پات» (pat) از ریشه پاییدن است و «ان» (an) سوند نسبت است و «اوپاتان» به معنی جایی است که در آنجا از آب دریا و رود پاسبانی می‌کنند و آن را می‌پایند. فره‌وشی برای اثبات درستی سخن خود به گفتۀ ابن حوقل و استخری استناد می کند که «پاسبانان در عبادان، دزدان دریا را از دزدی باز می‌داشتند و دهانه دجله و دریا را می پاییدند».[10]

سخن فره‌وشی را نه تنها اسناد و منابع تاریخی  تأیید نمی‌کنند، بلکه از واقعیت‌ها و حقایق  نیز دور است. اگر نظر ابوالفداء در خصوص انتساب نام عبادان به شخصی به نام «عباد» و همچنین نظر دوم مبنی بر منسوب‌بودن این نام به قبیله «بنوعباد»، تا حدودی  با قرائن و واقعیت‌ها قرابت دارند و با قدری اغماض پذیرفتنی هستند، سخن فره‌وشی در خصوص انتساب نام عبادان به اوپاتان  مبنای علمی ندارد.

 از آنجا که فره‌وشی برای اثبات سخن خود هیچ‌گونه  منبع و یا سند تاریخی ارائه نمی‌کند که در آن نام «اوپاتان» آمده باشد و با توجه به اینکه نام مورد اشاره در هیچ یک از کتب و منابع نیامده است، سخن مزبور سخن بیهوده و نااستواری است.

 استناد ایشان به سخن ابن حوقل و استخری زمانی اعتبار داردکه فره‌وشی کاربرد واژه «اوپاتان» را در منابع و کتب تاریخی و کتاب‌های جغرافیای تاریخی نشان می‌داد. حتی ابن حوقل و استخری نیز که فره‌وشی از آنها برای  اثبات سخن خویش مدد گرفته است، «اوپاتان» را قبول ندارند و اصلاً چنین واژه‌ای در ذهن و خیال آنها مطرح نبوده است.  به همین دلیل آنها سخنی از «اوپاتان» نمی‌کنند. بیان «پاسبانی دریا از دزدان دریایی» نیز خاص عبادان نبوده و در همه جا متداول و معمول بوده است گو اینکه همین امر در «خشبات» در چند  فرسخی عبادان وجود داشته  است.

آنچه اظهار نظر فره‌وشی را بی‌ارزش‌تر می‌کند این است که حتی اگر او یک مورد را شاهد و گواه مدعای خود مطرح می‌کرد، باز می‌بایست اثبات می‌کرد که با استفاده از کدام قواعد زبان شناسی «اوپاتان» به «عبادان» تبدیل شده و چگونه «او» به «ع» تغییر یافته و «پا»ی غیرمشدد چگونه به «بّا» مشدد تبدیل شده و در نهایت «تان» به «دان» تغییر شکل داده است.

نظر دیگر سخن امیرحسین خنجی است که نام عبادان را برگرفته از نام «عبّاد بن حصین حبطی» می‌داند که نخستین فرمانده پادگان آن شهر بوده است.[11] این اظهار نظر تقریبا همان سخن هشام بن کلبی است که بلاذری و مقدسی و سایر جغرافی‌نویسان آن را وجه تسمیه عبادان پذیرفته‌اند و بر آن  اجماع داشته‌اند.

 تاکنون بیشتر جغرافی‌نویسان قرون اولیه هجری مانند بلاذری،[12]مقدسی،[13]حمیری[14]  و همچنین جغرافی‌نویسان متأخر مانند یاقوت حموی[15] بر این عقیده بوده‌اند که عباد بن حصین اولین کسی است که در این شهر مسکن گزیده بود و به همین دلیل نام عبادان برگرفته از نام او است.  علت اصلی بیان این سخن،  نوشتۀ مورخ و نسب‌شناس معروف هشام ابن کلبی (درگذشته به سال 204 ق) است که همۀ جغرافی‌نویسان و تاریخ‌نگاران به آن استناد کرده‌اند.[16] هر چند که برخی از تاریخ‌نگاران و نویسندگان مانند عبدالمسیح انطاکی (متولد 1875 میلادی) معتقد است که نام عبادان پیش از عباد بن حصین بوده است.[17]

در اینکه قدمت عبادان به دوران پیش از عباد بن حصین باز می‌گردد جای هیچ‌گونه شک و تردید
نیست. این را سخنان منقول از پیامبر اکرم (ص) و همچنین نوشتۀ بطلیموس تایید می‌کند. همان‌طوری که می‌دانیم عباد بن حصین در زمان حجاج بن یوسف ثقفی، (متولد 95ق) می‌زیسته است و از آنجا که پیامبر اکرم حضرت محمد(ص) از این شهر نام برده است، روشن و آشکار است که بنای شهر مربوط به دوران قبل از عباد بن حصین است. افزون بر این بطلمیوس قرن‌ها پیش از عباد بن حصین از عبادان یاد کرده است.

 سند دیگری که دلیل و گواهی آشکار بر بنای شهر عبادان در دوره‌های پیش از عباد بن حصین است، فرمان خلیفه دوم عمر بن خطاب (درگذشته به سال 23ق) است که در فرمان خود به والی بصره، عبادان را جزء ایالت بصره دانسته و ادارۀ آن را به والی بصره محول کرده است.[18] از این‌رو نام عبادان پیش از عباد بن حصین وجود داشته است.

با عنایت به نوشته‌های جغرافی‌نویسان و تاریخ‌نگاران و مشاهدات سیاحان و جهانگردان و همچنین با درنظرگرفتن سخنان نقل‌شده از حضرت پیامبر(ص) و سخن روایت‌شده از امام علی(ع)، به احتمال قوی اظهار نظر جغرافی‌نویس معروف یاقوت حموی دربارۀ وجه تسمیه عبادان و آنچه ایشان گفته از اعتبار علمی  بیشتری برخوردار است.

یاقوت حموی در این‌باره چنین می‌گوید:  عبّاد به معنی مردم عبادت‌کننده است و از آنجا که در این شهر مردمانی عابد و پارسا می‌زیستند، آنجا را «عبادان» نامیدند که به معنی شهر عَبَّاد یا شهر عبادت‌کنندگان است. دربارۀ افزودن «ان» به آخر عباد نیز این شیوه مرسوم مردم بصره بوده که به هنگام نامگذاری شهر یا روستایی به نام شخصی، به آخر آن «ان» می افزودند.  چنانکه روستای «زیادان» منسوب به زیاد بن ابیه و روستای «عبداللیان» منسوب به عبدالله و روستای «بلالان» منسوب به بلال بن ابی برده در حوالی بصره به همین شیوه نامگذاری شده اند.[19]

 درتایید نوشتۀ یاقوت حموی باید گفت که اصولاً در زبان عربی چنین تسمیه‌ای وجود دارد؛ یعنی با افزودن  «ان» به آخر اسم جمع، از آن نام محل یا کشور می‌سازند. برای مثال «سودان» جمع «سود» به معنی سیاهان است و این نام بر سرزمینی بزرگ اطلاق می شود و نام کشوری  در آفریقا  است.

سخنان روایت‌شده از پیامبر اکرم(ص) و امام علی(ع)  بیانگر عابد‌بودن و پارسابودن مردم این شهر است. صحت فرمایش روایت‌شده از پیامبر(ص) و سخن امام علی(ع) را جغرافی‌نویسان و سیاحان و آنها که از نزدیک عبادان را دیده‌اند، تایید کرده‌اند. مقدسی جغرافیدان و سیاح معروف  (متولد 336ق و درگذشته به سال 380ق) که در قرن چهارم هجری به عبادان آمده، مردم آنجا را «عبّاد» و صالحون توصیف کرده و از قول پیامبر اکرم این سخن را نقل می‌کند که هر کس از شما، اگر به عبادان رسید آنجا منزل اختیار کند؛ چون خاک آن از خاک بیت المقدس است که در زمان نوح پیامبر، طوفان نوح آن را با خود با عبادان آورده است.[20]

همچنین یاقوت حموی (متولد 574 و درگذشته به سال 626ق) نیز عبادان را جزیره‌ای می‌داند که در آن زیارتگاه‌ها، خانقاه‌ها و رباطات است. مردم آن تارک دنیا بوده و از محل نذورات روزگار می‌گذرانند. آنجا زیارتگاهی به نام حضرت علی (ع) است که به هنگام زیارت، مردم اطراف به زیارت آن می‌آیند. در خصوص کرامات آن سخنان تایید نشده‌ای بر زبان‌ها جاری است.[21]افزون بر یاقوت، زکریا محمدبن محمود قزوینی جغرافی‌دان و تاریخ‌نویس قرن هفتم (متولد 605 و درگذشته 682ق) نیز عبادان را مرقد امام‌زاده‌ها، خانقاه صوفیان و تکایای درویشان می‌داند که زوّار از هر سوی به آن شهر می آیند.[22]

ابن بطوطه سیاح معروف (متولد 703 و درگذشته به سال 779 ق) نیز که در قرن هشتم به عبادان آمده، آن را قریه‌ای بزرگ با معابد و مساجد فراوان توصیف می‌کند. او می‌نویسد: «بر ساحل دریا زیارتگاهی است که آن را به خضر و الیاس(علیهما السلام) نسبت می‌دهند و روبروی مقام، خانقاهی است که چهار تن درویش با فرزندان خود، خدمت خانقاه را بر عهده دارند و گذران آنها از نذوراتی است که مردم با خود می‌آورند.[23]

همچنان که ملاحظه می‌شود همۀ جغرافی‌نویسان و سیاحان وجود زیارتگاه‌ها، معابد و مساجد و عَبّادبودن مردم این شهر را تایید کرده‌اند و این خود بهترین گواه بر این سخن است که ریشه و اصل نام عَبّادان برگرفته از «عَبّاد» است.

موقعیت جغرافیایی عبادان

 ابن خرداد که از قدیمی‌ترین جغرافی‌نویسان است و در قرن دوم هجری می‌زیست، موقعیت جغرافیایی عبادان را به نحوی توصیف می‌کند که با موقعیت فعلی آن انطباق دارد. او فاصلۀ بصره تا عبادان را دوازده فرسخ می‌داند.[24] گفتنی است این فاصله تا به امروز حفظ شده و مسافت میان این دو شهر در همین حدود است. ابن حوقل نیز که در قرن چهارم هجری می‌زیست، آنچه دربارۀ عبادان نوشته با موقعیت فعلی آن انطباق دارد.[25]

ناصر خسرو نیز در مراجعت از سفر حج از بصره به عبادان آمده و از آنجا به موطن اصلی خویش بازگشت و بیان می‌کند که عبادان جزیره‌ای است بر ساحل دریا که رسیدن به آن فقط با کشتی امکان‌پذیر است. از این‌رو با کشتی بزرگی از بصره به عبادان سفر کرده بود.[26]

یاقوت حموی نیز عبادان را جزیره‌ای می‌داند که در منتهی‌الیه خشکی قرار دارد و آب‌های دجله آن را احاطه کرده و عجم آن را «میان رودان» می نامند. شوره زاری است بی‌حاصل که آب آن شور است و بیشتر خوراکی مردمش ماهی است که آن را از دریا صید می‌کنند.[27] حمیری نیز که در قرن هفتم هجری می‌زیست، ضمن تأیید فاصله بین بصره و عبادان،  همانند ناصر خسرو از حصیر عبادانی یاد می‌کند که از نیزارهای آن ساخته می‌شد.[28]

پیش از این نیز مقدسی آن را چنین توصیف کرده بود: «عبادان مدینه فی جزیره لیس وراءها بلد و لا قریه؛ یعنی عبادان شهری است که در جزیره قرار دارد و پس از آن شهر و یا روستایی نیست. ابن فقیه نیز به سال 365ق در کتاب خویش ضمن ذکر نام تؤامان بصره و عبادان، موقعیت آن را در شرق دجله توصیف کرده است.[29] نویسنده کتاب حدود العالم نیز در کتاب خود خاطرنشان می‌سازد که عبادان بر ساحل دریا است.[30]

در حقیقت همۀ جغرافی‌دانان و تاریخ‌نگاران و سیاحان آنچه دربارۀ موقعیت جغرافیایی عبادان نوشته‌اند با موقعیت فعلی آن انطباق دارد و از آنجا که جغرافی‌دانان و سیاحان از عبادانی دیگر یاد نکرده‌اند، واضح و آشکار است که منظور از آنچه پیشینیان اعم از بطلیموس و حضرت محمد (ص) و علمای دیگر گفته‌اند، همین عبادان بوده و لاغیر.

سخن مقدسی دربارۀ عبادان و اینکه پس از آن شهر و یا روستای نیست، در فرهنگ شفاهی مردم عراق نیز راه یافته و به صورت ضرب المثل بر زبان‌ها جاری است. آنها هر آینه که بخواهند حدَ بالا و اوج چیزی را بیان کنند و به آخر هر چیز و منتهی درجۀ آن نظر داشته باشند، می‌گویند «ما بعد عَبّادان قریه»؛ یعنی پس از عبادان روستایی نیست.[31] (انطاکی: همان، ص36). به همین منوال منوچهری دامغانی شاعر معروف عصر غزنوی ضرب المثل مزبور را در قالب شعر بیان کرده است :

بر فراز همت او نیست جاینیست آن‌سوتر ز عبادان دهی

علمای عبادان

  شهر عبادان در دوره عباسی شهری آباد و پر رونق بوده و تنی چند از دانشمندان را در خود پرورش داده است. محدّث ابوبکر احمد بن سلیمان عبادانی (متولد رجب 248ق) قاضی ابوشجاع احمد بن الحسن شافعی عبادانی (متولد 434ق) سیاح معروف حسن بن سعید مقرئ عبادانی[32]و محدث طاهر جعفر بن محمد عبادانی (درذشته به سال 493 ق)[33] علمای عبادان بوده‌اند.

سیر تحول عبّادان

 با توجه به نوشتۀ بطلیموس و سخن پیامبر اکرم(ص)، عبادان تا سده‌های اولیه هجری در حد و اندازه یک شهر بوده و از آنجا که پیامبر اکرم از آن سخن گفته، به نظر می‌رسد شهر معروفی بوده است. حتی مقدسی که در قرن چهارم هجری می‌زیست، از آن به عنوان شهر یاد کرده است.[34] پس از آن ناصر خسرو در قرن پنجم به عبادان پا نهاد؛ اما او دربارۀ شهر یا روستابودن آن سخنی بر زبان نمی‌راند. یاقوت حموی نیز در اواخر قرن ششم و اوائل قرن هفتم از عبادان نام می‌برد؛ اما او نیز همانند ناصر خسرو هیچ‌گونه اشاره‌ای به شهر یا روستابودن آن نمی‌کند. بنا به نوشتۀ حمیری  به احتمال زیاد این شهر تا قرن هفتم پابرجا بوده است. گواه این سخن قصیدۀ عربی سعدی شاعر مشهور  است که  به هنگام سقوط  بغداد به دست هولاکوی مغول در قرن ششم هجری،  بر «عبادان» ایستاد و ازاین شهر حزن و اندوه و اشک خود را نثار بغداد کرد.

  ابن بطوطه در قرن هشتم هجری آن را قریه بزرگی توصیف می‌کند که درآمد آن، منبع ثابت خزانه بصره بود.[35] به نظر می‌رسد پس از نابودی کامل شهرهای اطراف همچون بیان،  اٌبًّله،  حصن مهدی،  سوق الاهواز، سوق الاربعاء، عسر مُکرَم، سُرًّق، مناذر الکبری، مناذر الصغری، نهرتیری، الکلبانیه، المختاره، خشبات  (یا خشّاب) در قرن هشتم هجری، از جمعیت عبادان به مرور کاسته شد و آن شهر در حد یک قریۀ بزرگ باقی ماند. چه بسا پس از آن نیز همین قریه بزرگ نیز کوچک‌تر شده و یا اینکه از صحنۀ روزگار ناپدید شده باشد. از این رو در داستان به قدرت‌رسیدن سیدمحمد مشعشع به سال 845ق و پس از آن در طول حکومت مشعشعیان و در اوج درگیری‌های آل مشعشع برای تصرف بصره، سخنی از این شهر نشده است. همچنین به هنگام حکمفرمایی دیریان بر بصره در اوایل قرن یازده هجری و برپایی حکومت بنی کعب در قبان و فلاحیه نام و نشانی از عبادان نیست.[36]در کتاب تاریخ بنی کعب که حوادث قرن‌های دوازدهم تا چهاردهم را در بر می‌گیرد نیز سخنی از این شهر نیست.[37]در قرن سیزدهم هجری و در سال 1243ق (1827م) در زمان شیخ غیث کعبی، از بریم[38] نام برده می شود؛ اما از عبادان خبری نیست. به همین دلیل تاریخ‌نویس زندیه هنگام ذکر لشکرکشی کریم خان زند بر شیخ سلمان کعبی در سال 1178ق نامی از عبادان ذکر نمی‌کند و در مقابل آن از جزیره محرزی[39] نام می‌برد.[40]

  به نظر می‌رسد آخرین سیاح و جغرافی‌نویسی که در سده‌های اخیر به عبادان سفر کرده و دربارۀ آن سخن گفته است، ابن بطوطه جهانگرد معروف قرن هشتم است. پس از آن اثر و نشانی از این شهر در کتب تاریخی و یا نوشته‌های جغرافی‌نویسان و یا سفرنامه‌های سیاحان به چشم نمی‌خورد. بر اساس سند موجود نزد متولیان زیارتگاه خضر در سال 920ق در قریۀ طٌرّه خضر بر ساحل جنوبی رودخانه بهمنشیر، حاج محمود معروف به حاج محمود قیم زیارتگاه خضر را  بنا نهاد. به احتمال زیاد زیارتگاه مزبور در محل همان زیارتگاه خضر بنا شده که ابن بطوطه در قرن هشتم از آن یاد کرده است. پس از بنای زیارتگاه خضر، عبادان را که به صورت جزیره است، جزیره الخضر نامیدند.[41] از آن پس نام عبادان و یا جزیره محرزی را در کتب مشاهده نمی‌کنیم و به جای آن نام جزیره الخضر را در کتب و منابع می‌بینیم.[42] به نظر می‌رسد در این دوران تا اوایل قرن چهاردهم قمری عبادان دهکده کوچکی بوده است.[43]

پس از کشف نفت در چاه نفتون مسجد سلیمان در سال 1908 میلادی و در پی آن راه‌اندازی پالایشگاه در جوار دهکده عبادان روزبه‌روز دهکده کوچک عبادان بزرگ‌تر شده و کار به جایی رسید که نام آن بر سر زبان‌ها افتاد و نام جزیره الخضر از یادها برفت.[44]

   با آغاز به کار پالایشگاه، خیابان‌ها کشیده شد که شب‌ها با نیروی برق روشن می‌شدند. همین امر سبب مهاجرت کارگران از شهرهای اطراف و به‌ویژه از شهرهای جنوبی کشور به عبادان شد، به گونه‌ای که در اوایل سال‌های 1300 شمسی (1920 م) بیش از سی‌هزار تن از هندی و ایرانی و اروپایی در آن شهر بود. در سال 1911م انگلیسی‌ها در دهکده عبادان، شهر جدید و خانه‌هایی جدید بر اساس الگوی شهرهای انگلیسی بنا نهادند[45]و در آن ساختمان‌ها و ابنیه جدید برای ساختمان اداری و محل سکونت کارمندان عالی‌رتبه احداث کردند.[46] در این سال‌ها دهکده عبادان به شهری صنعتی تبدیل شده بود. در سال 1913م برای تأمین مایحتاج ساکنین، هشتاد باب مغازه در آن بنا شد و از آنجا به ناصری ]اهواز[ و مسجد سلیمان سیم تلفن کشیده شد.[47]

پس از پیروزی رضا خان بر شیخ خزعل در سال 1304 ش نام عبادان تا ده سال همچنان بر این شهر اطلاق می‌شد. ده سال بعد یعنی در سال 1314ش براساس مصوبۀ دولت، نام عبادان به آبادان تغییر یافت.[48]  (محمدمعین : 1371، ذیل آبادان).

کتابنامه فارسی

  1. ابوالفداء،  اسماعیل بن علی؛ تقویم البلدان؛ ترجمۀ عبدالمجید آیتی؛ تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1349.
  2. جلالی عزیزیان، حسن؛ تاریخ آبادان در روزگار اسلامی؛  مشهد: بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی، 1377.
  3. خنجی، امیرحسین؛ سابقه تاریخی اسکان قبایل عرب در خوزستان؛ پایگاه اینترنتی ایران امروز، 1381.
  4. سدید السلطنه، محمدعلی خان بندرعباسی؛ سرزمین‌های شمالی پیرامون خلیج فارس و دریای عمان در صد سال پیش؛ مصحح احمد اقتداری؛ تهران: امیرکبیر، 1386 ش.
  5. فره‌وشی، بهرام؛ ایرانویچ؛ تهران: دانشگاه تهران، 1370.
  6. لهسائی‌زاده، عبدالعلی؛ جامعه شناسی آبادان؛ تهران: کیان مهر،1384.
  7. کسروی، احمد؛ تاریخ پانصد ساله خوزستان؛ تهران: گام - پایدار، 1356.
  8. مستوفی، حمدالله؛ تاریخ گزیده؛ تحقیق عبدالحسین نوایی؛ تهران:  امیرکبیر، 1339.
  9. معین،  محمد؛ فرهنگ معین؛ جلد ششم، اعلام، تهران: امیرکبیر، 1371.
  10. نامی،  میرزا محمد صادق؛ تاریخ گیتی گشا در تاریخ زندیه؛ تهران: اقبال، 1363.
  11. نجم الملک، حاج عبدالغفار؛ سفرنامه خوزستان؛ به اهتمام محمد دبیرسیاقی؛ تهران: موسسه مطبوعاتی علمی، 1341.

کتابنامه عربی

  1. ابن بطوطه، محمد بن عبداله؛ رحله ابن بطوطه  (تحفه النظار فی غرائب الامصار و عجائب الاسفار)؛ قاهره، 1938م.
  2. ابن حوقل نصیبی، ابوالقاسم؛ صوره الارض؛ بیروت: مکتبه الحیاه، 1992م.
  3. ابن خردادبه، ابی القاسم عبید الله بن عبدالله؛ المسالک و الممالک؛ لیدن: مطبعه بریل، 1889م.
  4. ابن فقیه، ابی عبدالله احمد بن محمد بن اسحاق همذانی؛ کتاب البلدان؛ مصحح یوسف هادی؛  بیروت: عالم الکتاب، 2009م .
  5. انطاکی، عبدالمسیح؛ توطئه الریاض الخزعلیه؛  قاهره، 1922م .
  6. بلاذری،  احمد بن یحیی بن جابر بغدادی؛ فتوح البلدان؛ قاهره: شرکه طبع الکتب العربیه، 1319ق.
  7. حموی، شهاب الدین ابی عبدالله یاقوت؛ معجم البلدان؛ مجلد الرابع، بیروت: دارصاد،1397ق.
  8. حمیری، ابوعبدالله محمد بن عبدالمنعم صنهاجی؛ الروض المعطار فی خبر الاقطار؛ بیروت: مکتبه لبنان 1975م.
  9. ذهبی،  محمد بن احمد بن عثمان؛ سیر اعلام النبلاء؛ بیروت:  موسسه الرساله، 1422ق .
  10. زیاد، توفیق؛ دیوان توفیق زیاد: الاعمال الشعریه الکامله؛  بیروت: دارالعوده، 2000م.
  11. شویکی،  حاج علوان بن عبدالله؛ الاماره الکعبیه فی القبان و الفلاحیه؛  نسخه خطی.
  12. لغه العرب (مجله)، شماره 4،  بغداد، 4 شوال 1329.
  13. قزوینی، زکریا بن محمد بن محمود؛ آثار البلاد و اخبار العباد؛ بیروت: دار بیروت للطباعه و النشر،  1984م.
  14. مقدسی، ابی عبدالله محمد بن ابی بکر شامی؛ احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم؛ لیدن: مطبعه بریل، 1901م.
  15. مولف مجهول؛ حدود العالم من المشرق الی المغرب؛ مصحح  یوسف هادی؛  قاهره: دار الثقافیه للنشر، 1419ق.

ناصر خسرو؛ سفرنامه ناصر خسرو؛ ترجمه یحیی الخشاب؛ قاهره: الهیئه المصریه العامه للکتاب. 1943م.

 


[1]. شهرآبادان از چنان اهمیتی برخوردار بود که در جریان اوج گیری انقلاب 1357، جزء معدود شهرهای کشور بود که به همراه تهران و چند شهر مهم، در روز 17 شهریور ماه 1357 در آنها حکومت نظامی اعلام شد.

[2]. توفیق زیاد، شاعر نام‌آور فلسطینی، متولد 1929 و درگذشته به سال 1994, در دهۀ پنجاه قرن بیستم (سال‌های 1332-1340 شمسی) قصیده‌ای با نام «عبادان» در وصف مبارزه‌های ضد انگلیسی مردم این شهر سروده است. «دیوان توفیق زیاد، الاعمال الشعریه الکامله».

[3]. معجم البلدان؛ شهاب الدین ابی عبدالله یاقوت حموی؛ ج 4، ص 74.

[4]. تاریخ گزیده؛ حمدالله مستوفی؛ ص 762.

[5]. آثار البلاد و اخبار العباد؛ زکریا بن محمد بن محمود قزوینی؛ ج 1، ص 9.

[6]. تاریخ گزیده؛ حمدالله مستوفی؛ ص 771.

[7]. تقویم البلدان؛ اسماعیل بن علی ابوالفداء؛ ص 352.

[8]. تاریخ آبادان در روزگار اسلامی؛ حسن جلالی عزیزیان؛ ص 13.

[9]. همان.

[10]. ایرانویچ؛ بهرام فره‌وشی؛ ص 118.

[11]. سابقه تاریخی اسکان قبایل عرب در خوزستان؛ امیرحسین خنجی؛ ص 2.

[12]. فتوح البلدان؛ احمد بن یحیی جابر بغدادی بلاذری؛ ص 376.

[13]. احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم؛ ابی عبدالله محمد بن ابی بکر شامی مقدسی؛ ص 117.

[14]. الروض المعطار فی خبر الاقطار؛ ابوعبدالله محمد بن عبدالمنعم صنهاجی حمیری؛ ص 225.     

[15]. همان.

[16]. فتوح البلدان؛ احمد بن یحیی بن جابر بغدادی بلاذری؛ ص 376.

[17]. توطئه الریاض الخزعلیه؛ عبدالمسیح انطاکی؛ ص 33.

[18]. کتاب البلدان؛ ابی عبدالله احمد بن محمد بن اسحاق همدانی ابن فقیه؛ ص 39.

[19]. معجم البلدان؛ شهاب الدین ابی عبدالله یاقوت حموی؛ ج 4، ص 74.

[20]. معجم البلدان؛ شهاب الدین ابی عبدالله یاقوت حموی؛ ج 4، ص 74.

[21]. همان.

[22]. آثار البلاد و اخبار العباد؛ زکریا بن محمد بن محمود قزوینی؛ ص 89.

[23]. رحله ابن بطوطه؛ محمدبن عبدالله ابن بطوطه؛ ص 117.

[24]. المسالک و الممالک؛ ابی القاسم عبیدالله بن عبدالله ابن خردادبه؛ ص 60.

[25]. صورة الارض؛ ابوالقاسم ابن حوقل نصیبی؛ ص 214.

[26]. سفرنامه ناصرخسرو؛ ناصر خسرو؛ ص 168.

[27]. معجم البلدان؛ شهاب الدین ابی عبدالله یاقوت حموی؛ ج 4، ص 74.

[28]. الروض المعطار فی خبر الاقطار؛ ابوعبدالله محمدبن عبدالمنعم صنهاجی حمیری؛ ص 225.

[29]. کتاب البلدان؛ ابی عبدالله احمد بن محمد بن اسحاق همذانی ابن فقیه؛ ص 372.

[30]. حدود العالم من المشرق الی المغرب؛ ص 116.

[31]. توطئه الریاض الخزعلیه؛ عبدالمسیج انطاکی؛ ص 36.

[32]. معجم البلدان؛ شهاب الدین ابی عبدالله یاقوت حموی؛ ج 4، ص 74.

[33]. سیر اعلام النبلاء؛ محمد بن احمد بن عثمان ذهبی؛ ص 41.

[34]. احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم؛ ابی عبدالله محمد بن ابی بکر شامی مقدسی؛ ص 117.

[35]. رحله ابن بطوطه؛ محمدبن عبدالله ابن بطوطه؛ ص 117.

[36]. تاریخ پانصد ساله خوزستان؛ احمد کسروی؛ فصل مشعشعیان.

[37]. الاماره الکعبیه فی القبان والفلاحیه؛ حاج علوان بن عبدالله شویکی؛ نسخه خطی.

[38]. بریم روستایی در غرب آبادان است که پس از توسعۀ شهر در یک قرن اخیر, جزء از شهر آبادان شده است.

[39]. روستای محرزی بر ساحل جنوبی رودخانه کارون روبروی روستای حفار قرار دارد. در حال حاضر این روستا جزء شهر خرمشهر است. محرزی نامی قدیمی است و مقدسی هزار سال پیش در احسن التقاسیم از آن یاد کرده است.

[40]. تاریخ گیتی گشا در تاریخ زندیه؛ میرزا محمدصادق نامی؛ ص 133.

[41]. سفرنامه خوزستان؛ حاج عبدالغفار نجم الملک؛ ص 91.

[42]. تاریخ پانصد ساله خوزستان؛ احمد کسروی؛ ص 179.

[43]. تاریخ پانصد ساله خوزستان؛ احمد کسروی؛ ص 215.

[44]. تاریخ پانصد ساله خوزستان؛ احمد کسروی؛ ذیل آبادی عبادان.

[45]. مجله لغه العرب؛ شماره 4.

[46]. توطئه الریاض الخزعلیه؛ عبدالمسیح انطاکی؛ ص 34.

[47]. سرزمین‌های شمالی پیرامون خلیج فارس و دریای عمان در صد سال پیش؛ محمد علی خان بندرعباسی سدید السلطنه؛ ص 168.

[48]. فرهنگ معین؛ محمد معین؛ ج 6، ذیل آبادان.


ical.ir