روایت جعفری از جهنم تکریت
مجتبی جعفری در «جهنم تکریت» با زبانی ساده و به روشنی به بیان خاطرات خود از دوران اسارتش میپردازد، اسارتی که از سالهای پایانی جنگ یعنی سال ۶۷ تا سال ۶۹ به طول انجامید. جعفری در خاطرات خود اطلاعات دقیقی از اردوگاههای عراقی و وضعیت اسرای ایرانی در زمان جنگ و پس از اعلام آتش بس میدهد و به بیان دردها و مرارتهای سالهای اسارت خود و دیگر دوستانش میپردازد.
جعفری در دیباچه کتاب نوشته است: «نام دوران اسارت را «جهنم تکریت» گذاشتهام که دلایل آن را در متن کتاب مییابید؛ اما لازم میدانم توضیح دهم که در این بیان سعی کردهام تا هم با خویشتن امانت و صداقت را رعایت کنم و هم با شما. دانستن بسیاری از آنچه که مینویسم، برای شما لازم نیست؛ ولی حفظ امانت و به کارگیری صداقت، ارزشی بالاتر از آن دارد تا بخواهم دربازنگری حوادث دوران «جهنم تکریت» روی حقایق پرده افکنم و تنها وقایعی را بازگو کنم که برایم باعث ایجاد حسن نیتها شود».
در بخشی از کتاب می خوانیم:
«... چند روز قبل از شروع ماه رمضان، با عدهای از بچهها صحبت کردم. نظرم این بود که با وضعیت رفتاری اسرای ایرانی، عده افراد روزهبگیر، بسیار کمتر از آن تعدادی است که بتوان روی آن حساب کرد. به هر حال ماه رمضان نزدیک شد و با همکاری و هماهنگی ارشدها آمار گرفته شد. از کل 400 نفر اردوگاه، حدود 230 نفر روزه میگرفتند که ثبتنام کردند. بیشترین تعداد، از آسایشگاه ما و کمترین تعداد از آسایشگاه 7 بود. آمار هرچند مطلوب نبود، اما مأیوسکننده هم به نظر نمیرسید. شب اول ماه رمضان فرارسید و من به عنوان سحرخیز آسایشگاه، دو ساعت قبل از اذان صبح، مشغول گرم کردن برنج پختهشده ظهر شدم. با هیتر بزرگی، آب داخل سطل را جوش آوردم و ظرف برنج را روی آن گذاشتم. حرارت حاصل از بخار آب، غذا را گرم میکرد. پس از گرم شدن غذا، نفرات روزهگیر را صدا زدم و مشغول خوردن سحری شدیم. بعد از اذان صبح و خواندن نماز چرتی زدیم و برای آمار صبح بیدار شدیم. بهمرور، فعالیتها، به شکل چشمگیری کاهش یافت و سایهها خریدار بیشتری پیدا کرد. ظهرها، غذا گرفتن روزهخورها دیدنی بود. از آنجا که مسئول آشپزخانه خودش روزه نمیگرفت، به نظر میرسید در تقسیم غذا نیز انصاف را رعایت نمیکند و بیشتر دلش به حال روزهخورها میسوزد تا روزهگیرها.
ما هم که در نانوایی کار میکردیم، در گرمای آغاز بهار نوبتهای پخش را کم کردیم و به هر صورت، مشغول پخت نان بودیم. روز اول سپری شد و غروب بعد از آمار، به داخل رفتیم. روزهدارها خوشحال از یک روز روزه ماه رمضان و آرزو و دعای آزادی سریع اسیران، به افطار نشستند و مشغول خوردن غذا شدند...»
«جهنم تکریت» که برگزیده ۲۰ سال ادبیات مقاومت در بخش خاطرات است خاطرات خودنوشت آزاده مجتبی جعفری از جنگ هشت ساله را در بر میگیرد و در هشت فصل نگاشته شده است. از عناوینی کتاب میتوان به «آتش بس تا العماره»، «بغداد شهر هزارو یک شب»، «تکریت آغازی بیپایان»، «کربلا اسیری در خانه»، «عید اسارتی»، «در عزای امام»، «حزب اللهیها» و «گامی به سوی ایران» اشاره کرد.
آخرین نبرد، تپه سبز، در محاصره، دلاوران حاجعمران، سرود آزادی، شهرزاد اسارت، گره نگاه، اطلس نبردهای ماندگار، نبردهای ماندگار به روایت آمار از دیگر آثار این نویسنده و پژوهشگر حوزه دفاع مقدس است.
کتاب «جهنم تکریت»، نوشته مجتبی جعفری، با شمارگان 2500 نسخه، ۲۱۰ صفحه با قطع رقعی در سال 1375 از سوی دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری منتشر شده و اخیراً انتشارات سوره مهر آن را به چاپ نهم رسانده است.
ایبنا
نظرات