کودتاى 28 مرداد؛ توطئه مشترک انگلیس و آمریکا


5085 بازدید

کودتاى 28 مرداد؛ توطئه مشترک انگلیس و آمریکا

   روز 28 مرداد 1332  کودتای آمریکایی - انگلیسی بر ضد دولت ملی دکتر مصدق به پیروزی رسید. طراح اصلی کودتا کرمیت روزولت، مأمور ویژه سیا بود. روزولت درباره این کودتا نوشته است: نام رمز عملیات آجاکس بود و منظور از اجرای آن دستیابی به این هدف بود که دکتر مصدق، نخستوزیر ایران سرنگون شد. برای برانداختن مصدق، اتحادی از شاه ایران، وینستون چرچیل، آنتونی ایدن، آیزنهاور، جان فاستر دالس و سازمان سیا تشکیل شده بود.

انگلیسی ها، تلاش داشتند آمریکایی ها را هم متقاعد کنند که وجود مصدق باعث سلطه و استیلاى کمونیست ها بر ایران خواهد شد. آمریکا نیز هماهنگی هایى نشان مى داد که از نمونه هاى آن، پیام مشترک «چرچیل» - «ترومن» به مصدق بود که پیشنهاد مى کردند موضوع پرداخت و میزان غرامت به شرکت نفت، به حکمیت بین  المللى واگذار شود؛ که با مخالفت ایران و پافشارى انگلیس بر ادامه اقداماتش علیه ایران، دولت ایران روابط خود را - در همه زمینه ها - با انگلیس قطع کرد. «قطع رابطه با انگلیس، به روابط ایران و آمریکا هم لطمه زد و پیروزى حزب جمهوریخواه در انتخابات ریاست جمهورى نوامبر 1952 زمینه را براى همکارى نزدیک تر انگلیس و آمریکا آماده تر ساخت و اندیشه توسل به کودتاى نظامى را قوت بیشترى بخشید.»

    دربار و ایادى استعمار در به هم زدن جبهه متحد ملت موفق شدند و در این میان نقش کسانى چون دکتر مظفر بقایى کرمانى و برخى اطرافیان مشکوک دکتر مصدق و همچنین برخى از اطرافیان آیت اللَّه کاشانى بارزتر بود.

    با تمهیدات دشمنان نهضت ملى و زمینه سازى مطبوعاتى همچون فرمان به مدیریت شاهنده، شاهد به مدیریت بقایى، آتش به مدیریت میراشرافى و مانند آن، که همگى در دشمنى با مردم و نهضت ملى هم پیمان شده بودند، متّحدان سابق، رودرروى همدگیر قرار گرفتند؛ روزنامه هاى طرفدار دولت مانند باختر امروز به مدیریت دکتر فاطمى، نیروى سوم، به مدیریت خلیل ملکى، شورش به مدیریت کریم پورشیرازى، توفیق، جبهه آزادى و مطبوعات وابسته به حزب توده نیز از موضع حمایت از دولت دکتر مصدق به حملات شدید و تحریک کننده علیه آیت اللَّه کاشانى و سایر منتقدان و مخالفان دولت دست مى زدند و آنان را همدست دربار و عامل انگلستان توصیف مى کردند. تا آنجا که از ابتداى بهار 1332 مطبوعات طرفدار دولت، هماهنگ و در کنار مطبوعات چپگرا و توده اى بر شدت حملات خود به مخالفان مى افزودند و چنین بود که بخش هاى مهم و تعیین کننده اى از بدنه جامعه، سردرگم و مأیوس شدند تا کودتاى آمریکایى - انگلیسى 28 مرداد به ثمر رسد.

داستان کودتا معروف تر از آن است که در اینجا نیاز به شرح داشته باشد. کودتا، پس از فرار شاه از ایران، در دو مرحله (25 و 28 مرداد) - که در پى هم «پیشامد» کرد و مرحله نخستین آن شکست خورد - روى داد و فضل اللَّه زاهدى با فرمانى که از پیش نوشته شده بود، به نخست وزیرى رسید.

 

  تحلیل کودتا، از زوایاى گوناگون

    تحلیل زمینه هاى وقوع کودتا و ارزیابى نقش و میزان تأثیر برخى اشخاص و جریان ها در این واقعه، از دیدگاه هاى متفاوت صورت پذیرفته است و معمولاً با جانبدارى از یک جناح و مطلق انگارى مواضع و عملکرد آن تلاش مى شود تا همه تقصیرها متوجه جناح دیگر شود. برخى با نگاه مصدق محورى، همه اشتباهات و خیانت ها را به پاى آیت اللَّه کاشانى و جداشدگان جبهه ملى گذارده و کسانى نیز با نگاه کاشانى محورى، از ابتدا ماهیت، نقش و عملکرد دکتر مصدق و همفکران وى را زیر سؤال برده و آنان را مسئول زمینه سازى و موفقیت کودتا بر مى شمارند. البته در هر دو نگاه، انگلیس و آمریکا طراح و برنده ماجرا برشمرده مى شوند و مقصران را نیز در اردوگاه آنان قرار مى دهند.

    بدیهى است که تحلیل یکسونگرانه و افراطى آنان که وقایع و اشخاص را سیاه و سفید ترسیم مى کنند و با اغماض، از قصورها و تقصیرهاى بارز و آشکار جناح مطلوب خویش عبور مى کنند، نمى تواند بیانگر همه ابعاد واقعه باشد و باب مناقشات و اختلافات را با حدّت و شدّت بیشترى باز مى گذارد. به ویژه آنکه اهداف و اغراض سیاسى و مسلکى و حزبى باقیمانده از دوران نهضت ملى در نسبت با شرایط روز، کماکان با تعصب و حرارت احیاء شده و تداوم یافته اند. در این مقال نمى توان و بایسته نیست که نسبت به نگرش هاى متعارض موجود در باب کودتاى 28 مرداد به داورى نشست. پیچیدگی ها و ابهامات ناشى از تاریخ نگاری هاى مرامى و مسلکى و حزبى چنان دامنه مباحث را گسترده مى سازند که شاید نتوان در آینده اى نزدیک به خاتمه این اختلافات و جدل ها امید داشت. حتى تحقیقات و تحلیل هاى مدعى نگرش صرفاً علمى و آکادمیک نیز نتوانسته اند خود را از دایره علائق و دلبستگی هاى پیشینى خارج سازند. تا آنجا که پژوهشگران خارجى نیز بسته به موضع و وابستگی هاى سیاسى آشکار و نهان خویش در این وادى قدم نهاده اند.

    از این رو تنها مى توان کلیاتى تقریباً مورد توافق را در زمینه کودتا به عنوان مخرج مشترک دیدگاه هاى موجود ارائه نمود. و البته کماکان این حق براى هرکس محفوظ است که مطابق عقاید و آراء و سلایق فکرى و سیاسى خویش، به گونه اى، یا ترکیبى از گونه هاى مشابه، در تحلیل موضوع، گرایش داشته باشد.

    مضافاً اینکه صرف نظر از چگونگى توصیف و تبیین وقایع، طبیعى است که »داورى ارزشى« درباره نقش آفرینان نهضت ملى شدن نفت، امرى است غیرقابل اجتناب و متناسب با »نظام عقیدتى و ارزشى« داورى کننده، اساساً خارج از محل چون و چرا و مجادله است. در این مورد، اختلاف در جزئیات امور و وقایع اهمیتى ندارند و عمدتاً مبادى و غایات مواضع و عملکردها در معرض سنجش قرار مى گیرند تا به حکمى کلّى منتهى گردد؛ سپس مهم آنست که بنیادهاى نظرى و بینشى اینگونه سنجش ها تا چه میزان نزد مخاطب، مقبول باشند.

    لیک از حیث پدیده شناسى، جمع بندى مشترکى از رویدادها و تحولات منجر به کودتا بدون اشاره به موارد مناقشه انگیزى چون لوایح اختیارات و انحلال مجلس هفدهم، مى توان به این شرح ارائه داد:

 1 - در آبان 1330 دولت «کلمنت اتلى» رهبر حزب کارگر، سقوط کرد و «وینستون چرچیل» به نخست وزیرى رسید. سران دولت «حزب کارگر با دخالت مستقیم در ایران مخالف بودند و میل داشتند مشکل را از راه هاى آشتى جویانه حل نمایند.» طرح کودتا در دولت «حزب محافظه کار» به طور جدى پى گیرى شد.

 2 - بخشى از نخبگان حاکم در ایران، که منافع و موقعیت خود را در خطر مى دیدند و از ترس مردم ساکت بودند، به تشویق عوامل انگلیس و آمریکا تدریجاً امیدوار شدند و به میدان آمدند.

 3 - در صفوف نهضت ملى تفرقه و تشتت روى داد و برخى از مهمترین رهبران درجه دوم نهضت (مکّى، بقایى، حائرى زاده و...) از دولت جدا شدند. در این میان، اختلافات بین دکتر مصدق و آیت اللَّه کاشانى - رهبران نهضت ملى - لطمه زیادى وارد کرد.

 4 - شکست حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهورى آمریکا و روى کار آمدن حزب جمهوریخواه، که به طور سنّتى بیش از حزب دموکرات در دفاع از منافع سرمایه داران و کمپانی هاى بزرگ به شیوه مداخله آشکار و خشونت بار عمل مى کرد، در نزدیکى و هماهنگى انگلیس و آمریکا فوق العاده مؤثر بود.

 5 - استفاده از حربه خطر کمونیزم با بهره گیرى از تبلیغات سیاه و جنگ روانى شبکه بِداَمن در بستر اشتباهات تاکتیکى دولت در قبال نیروهاى چپ و اقدامات خائنانه و دسیسه گرانه حزب توده.

    در اینکه حزب توده یکى از عوامل مؤثر در شکست جنبش ملى ایران بود تردیدى نیست؛ چرچیل و ایدن، نخست وزیر و وزیر خارجه انگلیس، براى نگران ساختن افکار عمومى در آمریکا این نظریه را تبلیغ مى کردند که ادامه زمامدارى مصدق، موجب نیرومندتر شدن حزب توده و توسعه نفوذ کمونیست ها در ایران خواهد شد. دکتر مصدق نیز از حزب توده به عنوان مترسک کمونیسم استفاده مى کرد؛ با این تفاوت که دخالت هاى شرکت نفت و بریتانیا را در ایران موجب فقر و فساد و عامل پیشرفت حزب توده و گسترش نفوذ کمونیست ها مى دانست. در همان زمان با اقدامات کمیته رسیدگى به عملیات عناصر ضدآمریکایى به ریاست سناتور مک کارتى، فضاى ضدکمونیستى شدید و گسترده اى در افکار عمومى و نخبگان آمریکا ایجاد شده بود. در واقع تقارن مک کارتیسم با ماه هاى آخر نهضت ملى فرصت مناسبى براى کارآمدى تبلیغات انگلیسی ها در مورد خطر کمونیزم در ایران، فراهم آورده بود.

    سپهر ذبیح در مورد سیاست دولت دکتر مصدق در قبال حزب توده چنین مى نویسد:

 «موضوع دیگرى که در سقوط رژیم دکتر مصدق مؤثر افتاد عبارت بود از طرز برخورد وى با حزب توده... ابهام و تردید زیادى در سیاست مصدق نسبت به حزب توده و دولت شوروى (حامى حزب توده) وجود داشت. دکتر مصدق یک سیاستمدار بورژوا - لیبرال بود، شخصاً هیچ گونه علاقه اى به توده ای ها نداشت، حتى در چند مورد در گذشته، به مبارزه با توده ایها پرداخت. از جمله، هنگامى که توده ای ها از قرارداد نفت شمال، جانبدارى مى کردند. با این حال، به نظر برخى از سیاستمداران ایرانى چنین مى رسید که حکومت مصدق به هیچ اقدام قاطعى براى پاسخ گویى به مبارزه طلبى حزب توده دست نزد. پرواضح است که قدرت حزب توده در دوران دکتر مصدق به اوج خود رسید، در حالى که این حزب هنوز غیرقانونى به شمار مى رفت. حزب توده در کارمندان دولت، ارتش و قشر بزرگى از قضات دادگسترى رخنه کرد، به طورى که وقتى یک سال بعد، شبکه نظامیان حزب توده کشف شد، حتى رهبران بسیار دیرباور جبهه ملى نیز، به راستى، از فعالیت حزب توده به وحشت افتادند.»

    انگلیسی ها، در جلب پشتیبانى دولت آمریکا، کوشش هاى موفقیت آمیزى براى قدرتمند نشان دادن حزب توده به عمل آوردند. عوامل آنها، در شوراى رهبرى حزب توده و دیگر نهادهاى آن، نفوذ کردند؛ حتى موفق به سازماندهى گروه هاى »بدلى« به نام حزب توده شدند و براى ترساندن آمریکایی ها و نگران ساختن مردم ایران، به خصوص روحانیون و قشرهاى مذهبى، آنها را به تظاهرات ضدّملى و ضدّ مذهبى واداشتند. شبکه وسیع گروه ها و تشکل هاى اجتماعى و کارگرى حزب توده در کنار مطبوعات متعدد و تأثیرگذار وابسته به آن با کارآیى و موفقیت، طرح هاى تشنج آفرین و بحران ساز علیه نهضت ملى را به اجرا در مى آوردند. البته حزب توده با ایفاى نقش دوگانه، تا قبل از قیام سى تیر در موضع کاملاً مخالف دولت دکتر مصدق و پس از آن به مرور به عنوان مدافع و در ماه هاى آخر در قالب مؤتلف و متحد دولت دکتر مصدق، ظاهر شد. دقیقاً برعکس نقش آفرینى افرادى مانند بقایى، زاهدى، شمس قنات آبادى، مکى و... که در دولت اول دکتر مصدق از حامیان و متحدان وى و جبهه ملى بودند، اما از سى تیر به بعد در صف مخالفین قرار گرفتند و در کودتا مشارکت و یا سکوت کردند.

 6- تندروی ها و تشنج آفرینی هاى احزاب و مطبوعات موافق و مخالف دولت در کنار سایر زمینه ها و عوامل موجود، در تضعیف توان جنبش ملى نقش بارز و آشکارى داشت. ادبیات تحریک آمیز مطبوعات و اقدامات خشونت بار گروه هایى مانند حزب ملت ایران، حزب زحمتکشان، سپس نیروى سوم و حتى حزب ایران که در اغلب مواقع در واکنش هاى نسنجیده و گاه مشکوک علیه اقدامات مخالفین به ویژه حزب توده، صورت مى گرفت، بهانه هاى فراوانى جهت تداوم تنش آفرینى و ایجاد انفعال در بخش هاى وسیعى از مردم براى دسیسه گران فراهم مى ساخت.

 7- به نتیجه نرسیدن مذاکرات مربوط به نفت و لاینحل ماندن آن و مشکلات اقتصادى و اجتماعى ناشى از عدم صدور نفت و مسدودسازى ذخایر ایران در انگلیس و خوددارى شوروى از پرداخت مطالبات ایران نیز از عوامل مؤثر در تضعیف نهضت ملى و زمینه سازى کودتا محسوب مى شوند.

 8 - برخى خطاهاى بارز در انتصاب هاى سیاسى و ادارى و نظامى توسط دولت، اشتباهات تاکتیکى و عدم قاطعیت در عملیات ضدکودتاى دولت در خلال 25 تا 28 مرداد 32 نیز از اهمیت برخوردارند. به تعبیر نجاتى «در آن سه روز سرنوشت ساز که آینده سیاسى ایران تعیین مى شد، مسئولین مملکت و رهبران احزاب سیاسى در انجام وظایف خطیرى که به عهده داشتند غفلت کردند... فرصت هاى گرانبهایى از دست رفت.» همو درباره روز 28 مرداد چنین مى نویسد:

 «مردم شهر تهران، که چند بار توطئه هاى علیه نهضت ملى را با قیام خود و پشتیبانى از دولت مصدق خنثى کرده بودند، صبح روز 28 مرداد، بدون رهبر و فرمانده، شاهد تردید و تزلزل رهبران نهضت ملى و خیانت و سهل انگارى چند تن از فرماندهان نظامى و رؤساى سازمان هاى انتظامى بودند. پیروزى سریع کودتاچیان در روز 28 مرداد نه تنها براى ملت ایران بلکه براى کرمیت روزولت و سردمداران کودتا، باور کردنى نبود.»

 


سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام،مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،ج 1 ، زمستان 1364 ، صص 91 - 96