جمهوری اسلامی تعریفی جدید از دموکراسی


1768 بازدید

جمهوری اسلامی تعریفی جدید از دموکراسی

 در آغاز بحث، با توجه به گذشتن سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، در مورد تأثیر سی سال حکومت اسلامی ایران بر دیگر کشورهای جهان – اعم از منطقه و غرب – توضیح بفرمایید.

پیش از آن‌که به بررسی این تأثیر بپردازیم، باید یک نکته تاریخی را یادآوری کنم و آن نکته این است که مردم ایران در طول تاریخ، از گذشته‌های دور یعنی از عهد باستان تا دوره‌های اخیر، همیشه الگوهای جدیدی را برای دنیا خلق کرده‌اند. درواقع، ایرانیان در مقام معلم دنیا بوده‌اند. سابقه یکتاپرستی مردم این سرزمین به عهد باستان بازمی‌گردد. راه و رسم کشورداری و حکومت از ابداعات و دستاوردهای ماست و فرهنگ و هنر از این منطقه به جهان صادر شده است.
در یک‌صد سال اخیر، اولین کشور منطقه بوده‌ایم که با انقلاب مشروطه، در راه دموکراسی قدم نهاده‌ایم و به مبارزه با استبداد و استعمار پرداخته‌ایم. نخستین کشوری هستیم که نفت استخراج(1908م) و سپس آن را ملی کردیم و می‌بینیم که پس از ما، مصری‌ها کانال سوئز را ملی کردند. بنابراین، ملی کردن را ما به کشورهای منطقه یاد دادیم. پس می‌بینیم که از نظر تاریخی، تأثیر ایران بر دیگر کشورها، به‌خصوص کشورهای منطقه، بسیار زیاد است.
حال به انقلاب اسلامی ایران باز می‌گردیم. در زمانی که تفکر چپ و مارکسیستی بر جهان حاکم بود، تمام روشن‌فکران جهان بر این اعتقاد اجماع داشتند که دوره‌ حکومت‌های دینی به‌طور کلی به سر آمده است و دیگر کسی در اندیشه تشکیل حکومت دینی و مذهبی نبود.
این تفکر هم از این بابت بود که از یک طرف، غربی‌ها تجربه رنسانس را پشت سر گذاشته بودند و تصور نمی‌کردند پس از پیروزی لائیسیته بر کلیسا، دیگر بتوان به نام دین حکومت کرد و از طرف دیگر، در دهه هفتاد، بحث توسعه، مهم‌ترین دغدغه‌ همه جوامع بود، به‌طوری‌که ما شاهد حاکمیت اندیشه‌های غربی در توسعه سیاسی اغلب کشورهای جهان بودیم. در آن زمان، توسعه‌گراها برای پیشرفت‌شان راهی جز تبعیت و پیروی از فرهنگ و تمدن غربی نمی‌دیدند. در عین حال، غربی‌ها هم که خود را انسان‌های بالغ و خردوَرزی می‌پنداشتند، تنها راه توسعه و پیشرفت دیگر جوامع را، پیروی از دموکراسی غربی که مبتنی بر لیبرالیسم، سکولاریسم و لائیسیته بود، می‌دانستند.
در چنین زمانی بود که ملت ایران به رهبری امام‌خمینی(ره)، اعلام کرد که علاوه بر مطالبه استقلال، آزادی و دموکراسی، در عین حال می‌خواهد دارای نظام حکومتی دینی و مسلمان نیز باشد و درست در همین زمان بود که امام‌خمینی(ره)، ادبیات جدیدی را در امر اداره کشور خلق کرد که آن، «حکومت دینی» بود. ایشان با مطرح کردن بحث حکومت دینی و نظام جمهوری اسلامی، پنجره و افق جدیدی را برای جوامع شرقی– که خود را محکوم به تقلید از غرب می‌دانستند– به‌وجود آوردند.
آیا انقلاب اسلامی توانست تغییری در دیدگاه «خودبرتربینی غربی» ایجاد کند؟
انقلاب اسلامی، به‌خصوص پس از موفقیت‌های جمهوری اسلامی ایران در عرصه‌های مختلف در این سه دهه، موفق شد پارادایم توسعه‌گرایی را تغییر دهد. امروز می‌بینیم که جامعه‌شناسان بزرگ دنیا و حتی خودِ غرب، بحث توسعه سیاسی را این‌گونه مطرح می‌کنند که هر ملتی برای توسعه و پیشرفت، می‌بایست مسیر خودش را طی کند. بنابراین الگوهای مختلف حکومتی به‌وجود آمده است و امروز به جای دموکراسی غربی، دموکراسی‌های مختلف وجود دارد و هر ملت، فرهنگ و تمدنی می‌تواند دموکراسی خاص خودش را داشته باشد.
پس بنابر همین تغییر پارادایم، کشورهای مسلمان نیز می‌توانند به سمت دموکراسی حرکت کنند؟
همان‌طور که گفتم، انقلاب اسلامی، دموکراسی غربی را به چالش کشید و موفق شد نظام نوینی را بنا کند که هم بر پایه مردم‌سالاری باشد و هم اصول و ارزش‌های اسلامی و سنت‌های جامعه را حفظ کند. در حقیقت، انقلاب اسلامی تعریف جدیدی از حکومت و دموکراسی را برای کشورهای اسلامی مطرح کرد.
اگر شما به حکومت‌های مسلمان نگاه کنید، می‌بینید که اغلب این حکومت‌ها افکاری کهنه و ارتجاعی دارند که با تحولات اجتماعیِ دنیای امروز سازگار نیست. لذا این نظام‌ها نیاز به دگرگونی دارند. در این‌گونه کشورها، اصولاً ما نیازی به صدور انقلاب هم نداریم، زیرا روشن‌فکران، استادان دانشگاه و کل جامعه آن‌ها به جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان یک الگو نگاه می‌کنند.
کشورهای شرقی که از یک طرف خواهان دموکراسی و توسعه هستند و از طرف دیگر فرهنگی متفاوت با غرب دارند، چه دیدگاهی نسبت به انقلاب اسلامی دارند؟
توسعه‌گرایی و دموکراسی‌خواهی یک حرکت فراگیر در دنیای امروز است که همه کشورها از جمله کشورهای شرقی نظیر چین، ژاپن و کره نیز در پی دست‌یابی به آن هستند، اما در عین حال نگران این موضوع نیز هستند که این مردم‌سالارشدن به منزله غربی‌شدن‌شان نباشد. زیرا جهان شرق به علت تفاوت‌های فرهنگی، اختلافات اساسی با غرب دارد. به همین دلیل، این کشورها نیز به الگوی جمهوری اسلامی چشم دوخته‌اند. وقتی می‌بینند که در نظام جمهوری اسلامی، دموکراسی و اسلام به‌شکلی زیبا در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند، به این می‌اندیشند که با فرهنگ و آیین خودشان می‌توانند به مردم‌سالاری دست پیدا کنند.
آیا می‌توان نتیجه گرفت که علت تبلیغات غرب بر ضد نظام جمهوری اسلامی ایران همین به‌چالش‌کشیدن دموکراسی غربی است؟
همان‌طور که گفتم، انقلاب اسلامی ایران، پارادایم دموکراسی غربی را که بر پایه سکولاریسم و لیبرالیسم شده است، تغییر داد و به الگویی تبدیل شد که امروز کشورهای اسلامی در پیِ اقتباس از این الگو هستند و کشورهای شرقی نیز چیزهای زیادی از آن می‌آموزند. بنابراین، موفقیت جمهوری اسلامی، تجربه جدیدی در عرصه سیاست جهان به‌وجود آورد که با منافع استعمارگرایانه دنیای غرب در تضاد است. پس طبیعی است که با این نظام به مخالفت برخیزند.
به‌عنوان نمونه‌ای از این تبلیغات می‌توان از کتاب «شکست اسلام سیاسی» نوشته‌ «الیویه روا» نام برد که در غرب خیلی مورد توجه قرار گرفته است. این نویسنده معتقد است که تجربه اسلام سیاسی با شکست مواجه شده است.
منظور از اسلام سیاسی، نظام جمهوری اسلامی ایران است یا پیشینه تاریخی نیز دارد؟
پیش از انقلاب اسلامی ایران، چیزی به نام اسلام سیاسی، وجود نداشته است. البته جنبش‌ها و نهضت‌های اسلامی بوده‌اند، اما این‌که یک نظام حکومتی بر پایه موازین اسلام شکل بگیرد فقط در انقلاب ایران اتفاق افتاده است.
این تفکر شکست اسلام سیاسی در غرب از کجا نشأت می‌گیرد؟
در تفکر غربی، دین و سیاست قابل تجمیع نیستند. متفکران غربی معتقدند که اسلام و جمهوریت نمی‌توانند در کنار یکدیگر قرار بگیرند. متأسفانه غربی‌ها به علت همین تفکر اشتباه، از بدو پیروزی انقلاب، به نظام جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان یک پدیده موقت نگاه کرده‌اند. من در صحبت‌هایم با یکی از نمایندگان پارلمان اروپا این نکته را به وی متذکر شدم که:«شما هیچ‌گاه جمهوری اسلامی را صددرصد به رسمیت نشناختید و همیشه معتقد بوده‌اید که این نظام، دو یا سه سال دیگر از پا درخواهد آمد و مدام بر ضد ما تبلیغ کرده‌اید. زمانی مشکلات ما با شما حل خواهد شد که شما جمهوری اسلامی را، به‌عنوان یک مدل حکومتی‌ موفق بپذیرید.»
حالا ارزیابی شما از سه دهه تجربه جمهوری اسلامی چیست؟ آیا ما در صدور انقلاب اسلامی به جهان، موفق عمل کرده‌ایم؟
ما فراز و نشیب‌های مختلفی را در طول این سه دهه پشت سر گذاشته‌ایم و تجربه‌های زیادی کسب کرده‌ایم. من معتقدم که تجربه نظام جمهوری اسلامی، بسیار بیش‌تر از عمر سی ساله‌اش است؛ زیرا شاید هر کدام از اتفاق‌های مختلفی که در این سی سال برای ما افتاد، در طول یک قرن هم، برای یک ملت رخ ندهد. بزرگ‌ترین اتفاق، خودِ انقلاب بود که در دنیا نظیری نداشت. وقتی در جامعه‌ای یک قانون تصویب می‌شود، این قانون فراز و فرودهای بسیاری را طی می‌کند تا تثبیت شود، اما شما ببینید که هنوز مدت زیادی از چنین رخ‌داد بزرگی نگذشته بود که جنگ هشت‌ساله به ما تحمیل شد. جنگی که در آن، یک نظام نوپا و مردمی، در برابر تمام ابرقدرت‌های دنیا ایستادگی کرد و این برای ما تجربه گران‌قدری است.
اما در مورد صدور انقلاب، نظر من این است که با توجه به این‌که حرف جمهوری اسلامی ایران، حرف نوینی بود و از طرفی هم عطش آزادی‌خواهی و استقلال‌طلبی در دنیا وجود داشت، پیام انقلاب مانند آب زلالی که از بلندای یک کوه سرازیر می‌شود، حرکت می‌کند. اگر ما هم کاری نمی‌کردیم، این پیام خودبه‌خود حرکت می‌کرد و صادر می‌شد. هم‌چنان که دیدیم صدای انقلاب اسلامی به سرعت به گوش تمام دنیا رسید.
به هرحال ما نیز در بهتر منتقل شدن این پیام، باید نقش به‌سزایی داشته باشیم.
مسلم است. وقتی ملتی می‌خواهد پیامی را به دنیا انتقال دهد، باید تجربه زیادی کسب کند. ما در بحث صدور انقلاب نمی‌توانیم ادعا کنیم که بهترین و درست‌ترین راه‌ها را انتخاب کرده‌ایم. اما می‌توانیم با بررسی دستاوردهای علمی و فرهنگی انقلاب و شناخت دقیق نقاط ضعف و نیازهای فرهنگی دنیا، این پیام‌ها را در بسته‌بندی‌های مناسب، قابل‌قبول و متناسب با زبان مخاطب به دنیا عرضه کنیم. به عقیده من، مهم‌ترین پیام ما به دنیا باید پیام فرهنگی باشد؛ زیرا انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی بود. اگر ما بتوانیم فرهنگ خودمان را خوب بشناسیم و خوب به دنیا معرفی کنیم، دنیا را به فرهنگ‌مان وابسته می‌کنیم.
شهید مطهری در کتاب «خدمات متقابل ایران و اسلام» از عنوان زیبایِ فرهنگ والای ایرانی– اسلامی، نام می‌برند. آیا این فرهنگ، سوغات خوبی برای دنیا نیست؟
شهید مطهری با دید تیزبینانه‌ای این نکته را بیان کرده‌اند، چون ایشان می‌دیدند که ما راه افراط و تفریط را در پیش گرفته‌ایم. در زمان شاه، تصور بر این بود که هویت ما معطوف به ایران باستان است و اگر آن باستان‌گرایی برجسته شود، ما پیشرفت خواهیم کرد. بنابراین، ما شاهد یک باستان‌گرایی شدید و افراطی بودیم. پس از انقلاب اسلامی، ما یک دهه[دهه شصت] را با نفی باستان‌گرایی و تصور این‌که با اسلام سازگاری ندارد– البته شاید هم عکس‌العملی بود به آن باستان‌گرایی افراطی– سپری کردیم و دچار تفریط شدیم. البته شهید مطهری، این کتاب را سال‌ها پیش از انقلاب نوشتند و این نشان از فکر بلند ایشان دارد. به هرحال ما نمی‌توانیم هیچ‌یک از این دو هویت را نفی کنیم، زیرا این دو هویت، مکمل یکدیگرند. وقتی به کتیبه‌های تخت‌جمشید نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که همه آن‌ها با نام اهورامزدا آغاز می‌شود. پس ما در ایران باستان، ملتی موحد بوده‌ایم و جامعه ایرانی همیشه جامعه‌ای متدین بوده است؛ چه در آن زمان، که مردم به دین و آیین زرتشت معتقد بودند، و چه پس از آن‌، که ایرانیان به دین مبین اسلام گرویدند.
ما پس از انقلاب، توانستیم بین ایرانی‌بودن و اسلام، آشتی برقرار کنیم. نه تنها بین این دو، بلکه بین خیلی از زوج‌های به ظاهر متضاد، مانند سنت و مدرنیته، این آشتی را برقرار کردیم. برخلاف دوران شاهنشاهی که دین و دنیا و سنت و مدرنیته را قابل جمع نمی‌دانست. برای مثال، رضاشاه برای آن‌که به مدرنیته برسد، چادر را که نماد دین و سنت است، برمی‌دارد.‌
از نظر فرهنگی، نقاط قوت تأثیرگذار ما بر دنیا چه مقوله‌هایی هستند؟
اجازه بدهید داشته‌های فرهنگی‌مان را با هم مرور کنیم. شعر، ادبیات، موسیقی، هنرهای تجسمی، سینما و خیلی چیزهای دیگر، داشته‌های فرهنگی ما هستند، که دنیاخواهان آن‌هاست. در هنرهای نمایشی قدمتی طولانی داریم، که از سوگ سیاوش شروع می‌شود، به تعزیه می‌رسد و اکنون هم به صورت تئاتر مدرن، مطرح است. در نقاشی و مینیاتور از قدیمی‌ترین ملل دنیا هستیم. در موسیقی سابقه‌ای 4000 ساله داریم و سرمایه ما در ادبیات، بیش از 5000 جلد دیوان مکتوب است. تنها ملتی هستیم که شعرای‌مان،‌ برای‌مان قداست دارند. ما با وضو به‌سراغ دیوان حافظ می‌رویم و با شعر حرف می‌زنیم. تمام این‌ها داشته‌های فرهنگی ما هستند که دنیا تشنه آن‌هاست. اگر به‌خاطر داشته باشید، در سالی که به سال مولانا نام‌گذاری شد، دیوان غزلیات این شاعر بزرگ ایرانی، پرفروش‌ترین کتاب آمریکا شد. در نظرسنجی بی.بی.سی اعلام شد که مولانا محبوب‌ترین شاعر بین مردم آمریکا است. شاعران دیگر ما مثل حافظ، سعدی، خیام و دیگران نیز همین‌طورند. جالب این‌جا است که در ادبیات ما، آیات قرآنی، احادیث و روایات جاری هستند. پس این‌ها نشان می‌دهد که ما ملتی برخوردار از تمدن بسیار بزرگی هستیم و در دنیا حرفی برای گفتن داریم. اگر زبان مخاطبان را خوب بشناسیم و حرف‌‌های‌مان را درست منتقل کنیم، دنیا شیفته و مجذوب فرهنگ ما خواهد شد.
در این سه دهه که از انقلاب می‌گذرد، چه کارهای فرهنگی تأثیرگذاری انجام شده است؟
در این سی سال، تحولات علمی و فرهنگی بزرگی در ایران اتفاق افتاده است. اگر مقایسه‌ای داشته باشیم بین زمان حاضر و اولین سال انقلاب، درمی‌‌یابیم که چه پیشرفت‌های عظیمی صورت گرفته است. ما در سال اول انقلاب، حدود یک‌صد و پنجاه هزار دانشجو داشتیم، در حالی که امروز نزیک به چهار میلیون دانشجو در سراسر کشور مشغول به تحصیل هستند. در آن زمان حدود بیست تا بیست و پنج درصد از مردم کشور باسواد بودند، اما الان در کشور بی‌سواد نداریم. پیشرفت‌های علمی در این سه دهه بسیار قابل توجه است و در عرصه فن‌آوری هسته‌ای، که دانش روز دنیاست، جزو ملت‌های برتر دنیا هستیم. در عرصه فرهنگ و هنر هم به میزان زیادی پیشرفت داشته‌ایم، به‌طوری که سینمای ایران، درواقع، بعد از انقلاب خلق شد. ما پیش از انقلاب چیزی به نام سینمای ایرانی نداشتیم و فیلم‌هایی که بر پرده سینماها اکران می‌شد یک سینمای جاهلی با فیلم‌های مبتذل بود. اما پس ازانقلاب، سینمای ایران همیشه در جشنواره‌های بزرگ دنیا، حرف‌های زیادی برای گفتن داشته است. علت این امر آن است که مردم ایران پس از انقلاب سعی کردند خودشان باشند و براساس فرهنگ غنی ایرانی– اسلامی‌شان حرکت کنند. این حرکت را در همه عرصه‌های فرهنگی می‌توانیم ببینیم. به‌طور مثال، در عرصه هنرهای تجسمی و هنرهای نمایشی، انقلابی برپا شد و تعداد هنرمندان در رشته‌های مختلف هنری، گواه این مدعاست.
یکی از اتفاق‌های مهم فرهنگی انقلاب اسلامی، حضور زنان و بانوان ایرانی در عرصه‌های مختلف اجتماعی است. آنان پیش از انقلاب، هیچ نقشی در جامعه نداشتند و حضور خود در عرصه‌های گوناگون را مدیون شخص حضرت امام(ره) هستند، زیرا ایشان بودند که فتوای شرکت زنان در راه‌پیمایی‌ها را صادر کردند و با این حرکت خردمندانه، جمعیت خاموش جامعه را وارد عرصه اجتماع کردند.
به نکته مهمی اشاره کردید؛ زیرا یکی از تبلیغات غرب بر ضد انقلاب اسلامی ایران، بحث ایجاد محدودیت برای زنان است.
ببینید این مسأله – یعنی حضور زنان – در تمام عرصه‌های داخلی و خارجی، کاملاً واضح و آشکار است. شما به جمعیت دختران دانشجوی ما در دانشگاه‌ها نگاه کنید. حضور زنان در عرصه‌های مختلف ورزشی، هنری و سیاسی را ببینید. هیچ جا نیست که تعداد زنان از مردان کم‌تر باشد. به‌عنوان مثال، در همان سینما که مثال زدیم، ببینید چه تعداد کارگردان زن موفق و برجسته داریم که حتی به‌عنوان داوران جشنواره‌های معتبر بین‌المللی هم انتخاب شده‌اند. تمام این مسائل، حاکی از موفقیت انقلاب در برقراری نظام مردم‌سالار دینی است.
ضمن این‌که زنان ما یک پیام فرهنگی بزرگ برای دنیا داشته‌اند و آن جذب مخاطب، بدون استفاده از جاذبه‌های دروغین است. هنرمندان ما موفق شده‌اند، بدون آن‌که از جاذبه‌هایی مانند خشونت و سکس استفاده کنند، مخاطبان زیادی را در داخل و خارج جذب کنند.
یکی از پیام‌های انقلاب اسلامی، بازگشت به خویشتن بود. آیا ما این پیام را در دیگر انقلاب‌های دنیا نیز می‌بینیم؟
شاید شعار بازگشت به خویشتن، ادعای خیلی از انقلاب‌های دنیا بوده است. مثلاً انقلاب کبیر فرانسه، یک انقلاب سیاسی اشتباه برای بازگشت به هویت فرانسوی بود. یا انقلاب 1917 روسیه که یک انقلاب دهقانی و کارگری بود. همه این‌ها شعارشان بازگشت به خویشتن بود؛ اما در اصل، این انقلاب‌ها یا اقتصادی بودند یا سیاسی. حرف انقلاب روسیه این بود که ابزار تولید را از مالکان بزرگ بگیرد و به کارگران بدهد و یک نگاه مارکسیستی داشت. مارکسیست‌ها معتقدند که زیر بنای یک جامعه، اقتصاد است و هویت و فرهنگ، معنایی ندارد. بنابراین انقلاب روسیه، یک انقلاب اقتصادی بر مبنای لیبرالیسم بود و بحث بازگشت به خویشتن در آن فقط یک شعار بود. در انقلاب کبیر فرانسه– که خودشان به آن کبیر می‌گویند اما در اصل یک اتفاق ساده بود– فقط نوع حکومت عوض ‌شد و آخرین دستاوردشان نظام جمهوری بود.
تنها انقلابی که در تاریخ، یک انقلاب فرهنگی به معنای واقعی به‌شمار می‌آید، انقلاب اسلامی ایران است که بازگشت به خویشتن و بازگشت به آداب و رسوم، سنت‌ها و ارزش‌های جامعه بر آن حاکم است. شعار اصلی ما در انقلاب، «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی» و شعار دین‌داری بود. ما تنها انقلاب فرهنگی دنیا هستیم که بر روی شعارهای‌مان پافشاری کرده‌ایم و البته هزینه‌های آن را هم پرداخته‌ایم. انقلاب‌هایی نظیر انقلاب چین نیز وجود داشتند که شعارهای فرهنگی می‌دادند؛ اما در مقابل فشارهای اقتصادی و سرمایه‌داری تسلیم شدند و ترجیح دادند شعارهای فرهنگی‌شان‌ را فدای روی‌کردهای اقتصادی و رفاه نسبی کنند. ولی ما ملتی هستیم که سه دهه روی شعارهای‌مان ایستاده و ثابت کرده‌ایم که تنها راه سعادت و توسعه ملت‌ها، بازگشت به خویشتن است.


سوره مهر