زندگی نامه زنی که مقابل رضاشاه ایستاد


6009 بازدید

زندگی نامه زنی که مقابل رضاشاه ایستاد

 
نشریه پنجره در یکی از شماره های خود مروری بر زندگی بانو امین که مشهور به مقابله با سیاستهای کشف حجاب رضاخان است، پرداخت. در این زندگی نامه چنین می خوانیم :
حاج سیدمحمدعلی امین التجار اصفهانی سه پسر داشت و همیشه آرزو می‌کرد خدا دختری به او بدهد تا این‌که سال ۱۲۶۵ شمسی، خدا آرزوی او و همسرش زهرا را برآورده کرد و به آنها دختری داد که او را سیده نصرت نام‌گذاری کردند. آن‌طور که در کتاب «شجره طیبه» تألیف سیدمصلح‌الدین مهدوی موسوی اصفهانی نوشته شده است، نسب پاکش با سی واسطه به امام علی بن ابیطالب(ع) می‌رسد. بانو امین از دوران کودکی علاقه بسیاری به آموختن داشت. خودش در این‌باره می‌گفت: «از کودکی عشق خواندن و نوشتن در من پیدا شده بود. هم‌بازی‌هایم به من ایراد می‌گرفتند که چرا تو نمی‌آیی بازی کنی، ولی من عشقم فقط درس بود».
سیده نصرت خانم زمانی که به سن چهار سالگی رسید، مادرش او را به مکتب برد، در حالی که فضای حاکم بر آن ایام، به گونه‌ای بود که کمتر خانواده‌ای به خود اجازه می‌داد دختر را برای کسب دانش به مکتب یا مدرسه بفرستد، حتی خیلی از پدر و مادرها آموزش و آشنایی با خط و نوشتن را برای دختران خود جایز نمی‌دانستند، اما او با تشویق مادر در فضایی آمیخته به رعب مکتب‌خانه، با خانم معلم پیری که همیشه چوب بلند تنبیه در دست داشت و نصرت خانم را «گوشت ناپز» صدا می زد، تحصیل را آغاز کرد. با همه سخت‌گیری‌های معلم پیر، دختر امین التجار اصفهانی در سن ۱۱ سالگی به تحصیل علوم عربی پرداخت و تا پانزده سالگی تا حدودی دروس مقدماتی حوزوی را آموخت.
دختر یکی یک‌دانه امین التجار اصفهانی از تجار سرشناس اصفهان، پانزده سال بیشتر نداشت که پسرعمویش به خواستگاری او آمد و پس از مدتی سیده نصرت با پسرعمویش «حاج میرزا»، ‌ملقب به «معین التجار» که او هم از بازرگانان سرشناس اصفهانی بود، ازدواج کرد و بار مسئولیت سنگین خانه‌داری و تربیت فرزندان را بر دوش گرفت؛ اما ازدواج، مانع تحصلیش نشد. او آنچنان در کسب علم و دانش از خود علاقه نشان می‌داد که توانست موافقت همسرش را برای ادامه تحصیل علوم دینی جلب کند و هم‌زمان به یادگیری حکمت و فلسفه بپردازد. خدا هشت فرزند به سیده نصرت امین عطا کرد که هفت نفرشان، در همان کودکی در اثر بیماری‌‌های مختلف فوت کردند و فقط یکی از آنها باقی ماند؛ اما او همه این مصیبت را ابتلا و آزمایش حق تعالی تعبیر کرد و همچنان استوار به تحصیل ادامه داد.
آن‌طور که در سرگذشت این بانوی مفسره عالم اسلام دیده می‌شود، او حتی زمان فوت فرزندانش کلاس درس را بیشتر از یک هفته تعطیل نکرد. خانم امین به مراتب بالایی از عرفان دست یافته بود برای همین تمام پیشامدها و گرفتاری‌ها را امتحان و تهذیب نفس انسان می‌دانست. فرزندشان بعد از فوت مادر می‌گفت: «مرحوم والده متأسفانه در طول زندگی درد و رنج جمسی فراوان کشیدند. به یاد دارم که پادرد خیلی شدیدی داشتند که بر اثر آن گاهی مواقع فریادشان به آسمان بلند می‌شد، ولی یک کلمه حرفی که بوی ناشکری بدهد، هرگز از ایشان شنیده نشد. روزی به ایشان گفتم: شما که یک زن عالمه فاضله موحده به تمام معنا هستید، چرا باید این‌قدر زجر و درد بکشید؟ ایشان در پاسخ فرمودند: صوفی نشود صافی تا در نکشد جامی. من باید خالص بشوم. اینها امتحان است من باید امتحان بدهم».
بانو نصرت امین با تلاشی بی‌نظیر به تحصیل صرف، نحو، بلاغت، تفسیر، علم حدیث، فقه، اصول، فلسفه و عرفان در نزد اساتیدی چون شیخ ابوالقاسم زفره ای، حسین نظام الدین کچویی، سیدابوالقاسم دهکردی، میرزا علی آقا شیرازی، میرسید علی نجف‌آبادی پرداخت و با وجود مشکلات متعددی که در فضای حاکم آن زمان بود، در سن چهل سالگی مقام و تسلط علمی ایشان مورد تأیید علما و مراجع تقلید وقت از جمله شیخ محمدکاظم شیرازی و شیخ عبدالکریم حایری، مؤسس حوزه علمیه قم رسید و اجازه اجتهاد گرفت. در بخشی از اجازه نامه مرحوم آیت‌الله شیرازی در توصیف بانو امین چنین آمده است: «دختر مرحوم حاج سیدمحمدعلی امین التجار اصفهانی که بانویی بزرگوار، شریف، اصیل، عالم و فرزانه، برگزیده زنان زمان و مایه شگفتی دورانش است، از کسانی است که مدت مدیدی از عمرش و زمان درازی از زندگی‌اش را صرف تحصیل علم کرده است». بانو امین از هر فرصتی برای یاد گرفتن استفاده می‌کرد. خودش در این‌باره نوشته است: «من در زمان کودکی و اوایل جوانی، بسیار مایل و حریص به مطالعه کتاب های علمی و گوش دادن به مواعظ دینی بودم و هرگاه نزدیکان من مشغول تفریح می‌شدند، من به مطالعه علمی و گوش دادن به مواعظ دینی مشغول می‌شدم و آنها بیشتر اوقات به من اعتراض می‌کردند و می‌گفتند: چگونه تو مشغول مطالعه می‌شوی و تفریح را رها می‌کنی؟ این کار عاقلانه نیست، بلکه از بطالت و کسالت است و من به دلیل اشتیاق شدیدی که به مطالعه داشت،م سخنان ناروا و استهزاهای آنان را تحمل می‌کردم و چنان خود را می‌یافتم که گویا از امور لهو و مزخرف دنیا اعتراض دارد و به اینها انس نمی‌گیرد، بلکه قلبم به چیز دیگری بستگی دارد. هر گاه از یک عالم یا واعظی چیزی از اوصاف حق تعالی می‌شنیدم ،قلبم به سخن او میل مفرطی می‌نمود؛ گویا سرتاپا گوش می‌شدم.
مجتهده امین از آنجا که به خوبی دریافته بود به دلیل فضای حاکم بر کشور، زمینه تعلیم و تعلم دختران فراهم نیست، تصمیم گرفت با سرمایه خود یک واحد دبیرستان دخترانه اسلامی در اصفهان تأسیس کند تا زمینه تحصیل دختران، در محیطی سالم و به دور از آلودگی‌های رایج در تعدادی از محیط‌های آموزشی دخترانه، فراهم شود. خبر تأسیس مدرسه دخترانه اسلامی که در اصفهان پیچید، خیلی زود دختران بسیاری در این مدرسه ثبت نام کردند، به طوری که در کمتر از یک سال نزدیک هزار شاگرد جذب این مدرسه شدند. در این مدرسه علاوه بر آموزش و تدریس دروس دبیرستانی، آموزش علوم اسلامی در رشته‌های فقه، اصول، حکمت، عرفان، فلسفه توسط خود ایشان انجام می‌شد که به تدریج، یک حرکت و نهضت علمی و فرهنگی در میان زنان اصفهان به وجود آمد و این حرکت علمی و فرهنگی نیز ادامه یافت. در این مکتب نه تنها از شاگردان شهریه دریافت نمی‌کردند، بلکه کلیه هزینه‌های آن به وسیله بنیانگذار آموزشگاه یعنی حاجیه خانم امین پرداخت می‌ش.د بدون شک همه این اقدامات بانو امین حکایت از روشنگری فکر، بلندی هدف و عمق دلسوزی‌شان در امور زنان داشت که با تربیت شاگردان بسیاری در این عرصه نمود پیدا کرد.
بانوی مجتهده سیده نصرت امین نمونه‌ای از فضیلت‌ها بود و برای همین، ارادتمندان بسیاری داشت که هر روز از دور و نزدیک به دیدنش می‌آمدند اما این بانوی بزرگوار مدتی بود که به علت کهولت سن دچار مشکل جسمانی شده بود. شاگردانش هیچ وقت روزهای غم‌بار خرداد سال ۱۳۶۳ را فراموش نمی‌کنند، همان روزهایی که لحظه لحظه‌های آن برایشان هزار سال گذشت و سرانجام این بانوی مکرمه در سن ۹۷ سالگی در آخر شعبان ۱۴۰۳ هجری قمری، مطابق با ۲۳ خرداد ۱۳۶۳ شمسی پس از یک عمر پربرکت، جان به جان‌آفرین تسلیم کرد و به لقاءالله پیوست. پیکر مطهره این بانوی مفسره جهان اسلام، فردای آن روز بر فراز دست‌های انبوه امت عزادار شهر اصفهان تشییع و در مقبره خانوادگی‌شان در تخت فولاد به خاک سپرده شد.


سایت موسسه فرهنگی موعود