آفت تاریخنویسی
تاریخ و تاریخنگاری چه به صورت ثبت وقایع و حوادثی که وقایعنگار شاهد آن بوده یا از این و آن شنیده و چه به صورت مطالعه و بررسی حوادثی که بر پیشینیان گذشته، از دیرباز مورد توجه گروهی از علاقهمندان به تاریخ بوده و هست. بنابراین تاریخنویسی و وقایعنگاری همگام با رشد و توسعه جوامع بشری حرکت کرده است. آنچه در این راستا شایان ذکر است نحوه نگارش وقایع و حوادث توسط وقایعنگارانی است که گروهی تاریخ را در چارچوب تنگ زندگینامه صاحبان قدرت خلاصه دیدهاند. در این میان، گروهی حق و حقیقت را در مسلخ مصلحت ذبح کرده، به جای تاریخنگاری به مدیحهسرایی ارباب زر و زور نشستهاند و گروهی کنج عزلت گزیده، گنج عزت خریدهاند و حرمت قلم را پاس داشته و عزت و کرامت خود را به زر و سیم سلطان نفروختهاند و پای از دایرة حق و حقیقت بیرون ننهادهاند. این گروه نیز اگرچه تاریخ را جز فضایح و قبایح اعمال ستمگران و زورمداران و زرمندان ندیدهاند، ولی به هر حال با غور و بررسی در آثار آنان میتوان به گوشههایی از مظالم ستمگران بر تودههای محروم، که هیچگاه در تاریخ و تاریخنگاری متعارف و متداول ، محلی از اعراب نداشتهاند، پیبرد. هر چند چه در گذشتههای دور و چه در دوران متأخر، بودهاند مورخینی که در خلال نگارش وقایع یا تحلیل حوادث گذشته، به زندگی اجتماعی، وضعیت اقتصادی و مسایل علمی و فرهنگی نیز بذل توجهی داشتهاند ولی تعداد اینگونه مورخین به قدری معدود و دامنة تلاش آنان به حدی محدود بوده است که امروزه ما نمیتوانیم مدعی شویم، اطلاعات ما نسبت به زندگی اسلافمان اطلاعاتی جامع و کامل است.
نکته دیگری که در تاریخنگاری همواره، مانع از ثبت و ضبط صحیح وقایع شده و طبعاً خواننده را از حقایق و واقعیتها دور مینموده است، اعمال ذوق و سلیقههای فردی و جمعی و گاهی در نظر گرفتن مصالح فردی یا جمعی بوده است. بدیهی است که این آفت و زیانهای حاصل از آن کمتر از، حفظ منافع فردی و یا جمعی نبوده و نیست. با کمال تأسف نگاهی به تاریخ معاصر ایران، شاهد صادقی است بر این مدعی. در بسیاری از کتب تاریخی صد و چند سالة اخیر. آنچنان نوشتههای تاریخی با اغراض شخصی و گروهی عجین شده است که به راحتی میتوان دریافت نویسنده به کدام طیف فکری وابسته بوده و تابع چه نگرشی است. چرا که نویسنده در اثر خود، از هیچ حرمتشکنی، توهین، فحش و ناسزا و برچسب زدن نسبت به گروه مخالف، خودداری نورزیده و بدین وسیله موضع خود را روشن نموده است. توهین و تعرض بیجا در بیان رویدادها و تحولات تاریخی ، درست به اندازه تعریف و تمجید بیجا ، تاریخ نویسی را مخدوش و غیر واقعی می سازد . اهمیت این مسئولیت زمانی خود را بهتر می نمایاند که مورخ عمیقا بداند با نوشته او و شرح او از تاریخ ، قرار است فکر و ذهن و باور مخاطب کنجکاو و جستجوگر سمت و سو یابد . به این دلیل تاریخ نگاری به نوعی در درون خود دارای بار خدمت و خیانت است . مهم این است که مورخ از کدام دریچه به تاریخ و تحولاتش می نگرد و چگونه آن را می نمایاند .
تردیدی نیست هر مورخی دارای نگرشی ویژه و اعتقاداتی است، که خواهناخواه در نگارش وقایع یا تحلیل وی از تاریخ اثر میگذارد و تأثیر اعتقادات مورخ در اثر او، امری است اجتنابناپذیر ولی، آنچه که بهعنوان آفت تاریخنویسی از آن یاد کردهایم و آن را مذموم دانستهایم، قلب حقایق و تحریف تاریخ و واژگونه نگاشتن حوادث و وقایع است. گرچه زشتیها و زیباییها از اساس دارای نشانه ها و علائم مشخص هستند و با هیچ تحریفی نمی توان بر آنها جز آنچه دارند اضافه نمود و هر ذهن کنجکاوی نیز می تواند با تحقیق و تدبر و پژوهش ، حقیقت را دریابد . مع الوصف زیبا نشان دادن زشتیها و زشت جلوه دادن زیبائیهای تاریخ ، هردو قلب حقیقت ، تحریف ، دروغ و فریب افکار عمومی است . مورخ متعهد باید حقیقت تاریخ را از حب و بغض خود مصون نگاه دارد . اعمالنظر در حد متعارف برای مورخ، امری است تقریباً گریزناپذیر. ولی هنر مورخ صادق آن است که بدون تزریق دیدگاه خود بتواند همه حقیقت رابیان نماید .
مجله الکترونیکی « دوران » ، شماره 54 ، اردیبهشت 1389
نظرات