به مناسبت نوزدهم شهریور
سالروز رحلت ابوذر انقلاب اسلامی آیتالله سید محمود طالقانی
1445 بازدید
چکیده
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران را میتوان نقطه عطف جریان بیداری اسلامی در کشورهای خاورمیانه و میراث سید جمالالدین اسدآبادی دانست. میراثی که بعدها در اندیشه شخصیتهایی مانند محمد عبده، عبدالرحمن کواکبی، اقبال لاهوری، سید حسن مدرس، آیتالله مرتضی مطهری و... نه تنها در ایران بلکه در سراسر منطقه تجلی یافت. انقلاب اسلامی ایران وامدار این اندیشههای بیدارگرانه بود. نهضت نواندیشی دینی که به دنبال قیام فرهنگی سید جمال و بر اصل قرار دادن بازگشت به قرآن و پالودن دین از خرافات شکل گرفته بود، در سدههای بیست و یکم در تفاسیر شیخ محمد عبده از نهجالبلاغه خودنمایی کرد و بعدها به دست یکی از شخصیتهای برجسته انقلابی ایران، آیتالله طالقانی رسید. مبارزی که گام به گام از آغاز نهضت امام خمینی با وجود شکنجهها و ممنوعیتها لحظهای از پای ننشست و عدالتخواهی و برابری را برای تمام جهان اسلام طلبید.
******
طلوع مبارک
سید محمود طالقانی در اسفند 1289 در روستای گِلِیَردِ طالقان و در خاندان علم و فقاهت به دنیا آمد. وی که پسر بزرگتر آیتاللّه حاج سیدابوالحسن حسینی طالقانی بود، سلسله نسبش با 36 نسل به امام محمدباقر(ع) میرسید، و لذا سید محمود طالقانی چهلمین نسل امام علی بنابیطالب( ع) به شمار میرفت.
پدر سید محمود از علمای طرفدار مشروطه بود که در حوزههای علمیه قزوین، تهران، اصفهان، سامرا، کربلا و نجف نزد استادان بزرگ زمان تلمذ کرد. او که در دوران استبداد صغیر محمدعلی شاه به طالقان پناه برده بود، در آن جا با مشروطهخواهان ارتباط برقرار کرد و در زمان رضاخان به همراه آیتاللّه مدرس علیه دیکتاتوری و سیاستهای ضد دینی و ضد ملی او به مبارزه برخاست و در پی آن بارها تحت تعقیب قرار گرفت. پس از تبعید مدرس، سید ابوالحسن مدتی در باغهای دهکدههای اطراف تهران پنهان شد و جلسات مذهبی برای ارشاد غیر مسلمانان و منحرفان تشکیل داد. این عالم بزرگ به هیچوجه از وجوهات شرعی استفاده نمیکرد و برای امرار معاش از حرفه تعمیر ساعت و مختصر درآمد املاک پدری بهره میبرد. او که به تعبیر امام خمینی در راس پرهیزگاران بود، در سال 1310 درگذشت و با وجود این که رضاخان دستور به منع تشییع جنازه وی داده بود، مردم تهران این ممنوعیت را شکستند و مراسم تشییع با شکوهی برگزار کردند.
سیدمحمود در چنین خانوادهای رشد یافت و در پنج سالگی وارد مکتبخانه شد و قرآن را از ملا سید تقی اورازانی فراگرفت و تا هفت سالگی خواندن و نوشتن را به طور کامل آموخت. مقدمات را در تهران نزد پدر خواند و پس از آن عازم قم شد و در مدرسه رضویه و سپس مدرسه فیضیه به تحصیل پرداخت و در آموختن دروس حوزوی نزد آیتاللّه شیخ عبدالکریم حائری یزدی، آیتاللّه سیدمحمدحجت و آیتاللّه سیدمحمد تقی خوانساری شاگردی کرد. مدتی برای آشنایی با محیط علمی نجف، به آن جا رفت و پای درس و بحث شیخ محمدحسین غروی و آقاضیاءالدین عراقی نشست، اما دیری نگذشت که به قم بازگشت و در سال 1318 پس از کسب درجه اجتهاد از آیتاللّه حائری، راهی تهران شد.
بازگشت به قرآن و احیاء تفکر دینی
سید محمود طالقانی که در تمام دوران کودکی و جوانی، شاهد مبارزات پدر و آیتاللّه مدرس و دیگر علما علیه رضاخان بود، با وجود این مشاهدات و تجربیات و مطالعات در اجتماع و حوزه، چاره درد مردم در فضای اختناقآمیز پهلوی را بازگشت به قرآن و نهجالبلاغه دید و خود در این راه پیشقدم شد و از سال 1318 به طور مخفیانه جلسات تفسیر برای عدهای از جوانها در خانهها تشکیل داد.
وی در این باره میگوید: «از آن روزی که اینجانب در این اجتماع چشم گشودم، مردم این سرزمین را زیر تازیانه و چکمه خودخواهان دیدم. هر شامگاهان در خانه منتظر خبری بودیم که امروز چه حوادث تازهای رخ داده و کی دستگیر یا تبعید یا کشته شده، و چه تصمیمی در باره مردم گرفتهاند؟! پدرم که از علمای سرشناس و مجاهد بود، هر روز صبح که از خانه بیرون میرفت، ما اطفال خردسال و مادر بیچارهمان تا مراجعتش در هراس و اضطراب به سر میبردیم. آن روزهای خردسالی را با این مناظر و خوف و هراس و فشار و ناراحتی به سر بردم. آن دورهای که در قم سرگرم تحصیل بودم، روزهایی بود که مردم این کشور سخت دچار فشار استبداد بودند. مردم از وحشت از یکدیگر میرمیدند، جان و مال و ناموس مردم تا عمامه اهل علم و روسری زنان مورد غارت و حمله مأمورین استبداد بود. این وضع چنان بر روح و اعصابم فشار میآورد که اثر آن، دردها و بیماریهایی است که تا پایان عمر باقی خواهد بود. آن روزها با خود میاندیشیدم که این بحثهای دقیق در فروع و احکام مگر برای عمل و سعادت فرد و اجتماع نیست؟... این روش و تضاد جمعی از پیشوایان دینی، این محیط تاریک، این تأثرات روحی، قهراً به مطالعه و دقت بیشتر در آیات قرآن حکیم و کتاب شریف نهجالبلاغه و تاریخ و سیره پیامبر اکرم و ائمه هدی علیهم السلام وادارم کرد. برخورد با بعضی از اساتید و علمای بزرگ دستگیرم شد، کمکم خود را در محیط روشنی دیدم و به ریشههای دین آشنا شدم و قلبم مطمئن گردید و هدف و مقصد را از نظر وظیفه اجتماعی تشخیص دادم و تا توانستم به توفیق خداوند از دیگران دستگیری کردم...»1
بعد از سقوط رضاخان در شهریور 1320، برای نشر معارف قرآن و سنت «کانون اسلام» را تأسیس کرد و چندی بعد از سلسله سخنرانیهایی که در کانون در جهت ارشاد مردم به اسلام و قرآن ایراد میکرد، مجلهای با عنوان «دانشآموز» را به چاپ رساند. در همین دوران با تأسیس انجمن اسلامی دانشجویان، در دانشگاه تهران، انجمن اسلامی مهندسین، و تشکیل فدائیان اسلام به وسیله شهید حجتالاسلام سیدمجتبی نواب صفوی، از سخنرانان و فعالان و همکاران آنان میشود و تا آخر عمر در این مسیر به حرکت نوین اسلامی خود ادامه میدهد.
واقعه آذربایجان، آغاز مبارزات مکتبی و سیاسی
تجزیه آذربایجان، پس از پایان جنگ جهانی دوم، و اعلام جمهوری کمونیستی، به قصد پیوستن به اتحاد جماهیر شوروی، بار دیگر همه طبقات و قشرهای مردم ایران را علیه قوای بیگانه متحد کرد. با اینکه ارتش ایران در آن روز یک نیروی مردمی و مستقل نبود، لکن از آن جا که بدنه این ارتش فرزندان مسلمان ایران و علاقهمند به وطن بودند، اتحادیه مسلمین و روحانیت تهران، آیتاللّه طالقانی را به عنوان نماینده خود به همراه ارتش به آذربایجان اعزام کرد تا هم سربازان را برای جنگ آزادیبخش تشجیع و هم با نظارت دقیق بر کار ارتش گزارشی برای روحانیت فراهم کند. وی هرگز دست از مبارزه بر نداشت تا بدانجا که لقب «مبارز نستوه» گرفت و امام خمینی دربارهاش فرمود: «آقای طالقانی یک عمر در جهاد و روشنگری و ارشاد گذراند. او یک شخصیتی بود که از حبسی به حبس و از رنجی به رنج دیگر در رفت وآمد بود و هیچگاه در جهاد بزرگ خود سستی و سردی نداشت».2
از آنجا که معتقد بود تنها با احیای افکار دینی اصیل و از سرچشمههای زلال کتاب و سنت است که میتوان گَرد غفلت قرون را از روی امت اسلام زدود و بار دیگر حیات و حرکت بدو داد، لذا به ترجمه نهجالبلاغه پرداخت و تصمیم گرفت با همکاری آیتاللّه میرزا خلیل کمرهای طرح تفسیر و ترجمه موضوعی این کتاب را بریزد، اما از برنامه مشترک نیز یکی دو جزوه در سال 1324بیشتر منتشر نشد و از برنامه خاص خود نیز تنها 81 خطبه نخست نهجالبلاغه را در سال 1325 ترجمه کرد.
مبارزه ابتدایی و استقلالی نه واکنشی و تدافعی
پس از شهریور 1320 با بیرون رانده شدن رضاخان به وسیله انگلیسیها و همچنین باز شدن فضای سیاسی نسبی و دادن آزادی به مردم به مقتضای شرایط جنگ و برنامه متفقین، رهبران سیاسی ملی ایران کمر همت به استیفای حقوق از دست رفته ملت ایران بستند. محمد مصدق و همکاران او از جمله کسانی بودند که در مجلس شورای ملی شعار «ملی کردن نفت» را سر دادند. چون ملّی کردن نفت، نه یک اقدام اقتصادی بلکه بیشتر یک عمل سیاسی و کسب استقلال ایران از یوغ استعمار پنهان بریتانیا بود، این شعار مورد تأیید عموم ملت ایران و به ویژه با همکاری آیتاللّه سیدابوالقاسم کاشانی، مورد تأیید رهبران مذهبی نیز قرار گرفت.3 و حتی آیات عظام سیدصدرالدین صدر و فیض و آیتاللّه میرزا محمدتقیخوانساری نیز به وجوب ملی کردن نفت و کوتاه کردن دست اجنبی، یعنی بریتانیای استعمارگر، فتوا دادند.
ازآنجا که آیتاللّه طالقانی مبارزه با استعمار و استبداد و استثمار را تکلیف شرعی خود میدانست فعالانه در زمینههای مختلف شرکت داشت و حتی از طرف مردم مازندران نامزد نمایندگی مجلس شورای ملی شد، ولی به علت دخالت خانها و زمینداران و ایادی دربار در انتخابات، دولت انتخابات آن ناحیه را باطل کرد.
پس از کودتای آمریکایی 28 مرداد ماه 1332 ، دانشمندان مسلمان دست امپریالیسم غرب و مارکسیسم شرق را در این کودتا و در همه توطئههای ضداسلامی مشاهده کردند و برای خنثی کردن این توطئهها در ابعاد فرهنگی، سیاسی و اقتصادی دست به اقدام زدند. از جمله اقدامات استقلالی آیتاللّه طالقانی روشن کردن مکتب اسلام، از بعد اقتصادی با نوشتن کتاب «اسلام و مالکیت» در سال 1332 بود که در ضمن نشان دادن کمبودها و زیانها و نارساییهای مکاتب اقتصادی مارکسیسم و سرمایهداری، راه حلهای جهانی و جاویدان اسلام در تمام زمینههای مالکیت و اقتصاد را به خوبی ارائه داد. همچنین در زمینه سیاست و مبارزه با استبداد و حکومت مطلقه نیز کتاب با ارزش «تنبیه الامه و تنزیه الملّه» علامه شیخ محمدحسین نائینی را با مقدمه و پاورقیهای توضیحی منتشر کرد.
آیتالله طالقانی سال 1335 به جرم پناه دادن به نواب صفوی و دیگر اعضای فدائیان اسلام که تحت تعقیب حکومت نظامی شاه بودند، در منزلش مدتی زندانی شد.4 اما از آن جا که هرگز از زندان و تبعید و محرومیت از حقوق اجتماعی و کشته شدن در راه عقیده و در نتیجه مبارزه با استعمار و استبداد پروا نداشت، به مبارزات خود ادامه داد.
سال 1339 آیتالله طالقانی در جبهه ملی دوم حضور یافت، اما به دلیل عدم موفقیت این جبهه در مبارزه اصولی با شاه و حکومت دست نشانده امریکا و انگلیس، اعضای این جبهه مانند مهندس بازرگان و یداللّه سحابی، نهضت آزادی ایران را در اردیبهشت 1340 تأسیس کردند. هدف از تأسیس این سازمان مبارزه ملی ریشهای با استعمار و استبداد با ایدئولوژی اسلامی بود. آیتالله طالقانی نیز طی پیامی برای مؤسسین این نهضت ضمن آرزوی توفیق آنان در امر مبارزه، دعوت همکاری با بنیانگذاران این نهضت را پذیرفت.
مبارزه در راه استقلال و آزادی جهان اسلام
عالمی مذهبی مانند آیتالله طالقانی، مبارزه برای استقلال و آزادی را محدود به چارچوب مرزهای ایران نکرد، بلکه چون ایران هم بخشی از جهان اسلام بود و او نیز در این نقطه زندگی میکرد، مبارزه در دیگر کشورهای اسلامی را از یاد نبرد. به طوری که از سال 1327 که وعده بالفور برای ایجاد سرزمینی یهودینشین در سرزمین فلسطین تحقق یافت، لحظهای از مبارزه آرام نگرفت و برای شناساندن صهیونیستها به مردم مسلمان ایران، شناسانیدن حق مردم فلسطین به همگان و نشان دادن علت این بدبختیها و گرفتاریهایی که همان تفرقه در میان امت اسلام است، به نوشتن و گفتن و پخش اعلامیه و انجام سفرهای تبلیغی پرداخت.
از جمله فعالیتهای آیتالله طالقانی در این باره شرکت در کنفرانسهای اسلامی سال 1331 در مؤتمر شعوب المسلمین در کراچی، مؤتمر اسلامی قدس سال 1338 و مؤتمر اسلامی قاهره سال 1340 بود. او همچنین در کشورهای اسلامی آن روز مثل مصر و سوریه و... این واقعیت را روشن ساخت که تشیع همان اسلام راستین است. آیتاللّه طالقانی از 1339 به بعد در مبارزه علیه صهیونیسم تا آنجا پیش رفت که در تشکیل پرونده او در سال 1341 و دادگاههای سالهای 1342 به بعد دست کارشناسان صهیونیستی ساواک شاه به روشنی دیده میشود.
با توجه به اینکه جدایی مسلمانان با اختلافات در آراء فقهی، فلسفی و علمی مسلمین تفاوت داشت؛ اولی هلاکت آور و دومی سعادت بخش بودند، از این جهت هیچ مسلمان آگاه و با احساس مسئولیتی از جدایی شیعه و سنی خوشحال نمیشد، لذا آیتاللّه بروجردی مرجع تقلید زمان با همکاری و همفکری علمای الازهر مصر، به ویژه شیخ محمود شلتوت، به منظور حسن تفاهم و ایجاد محیط سالمی در زمینههای اختلاف آراء علمی و فقهی، به تأسیس «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» اقدام کرد که شعبههایی در قم و قاهره داشت. آیتاللّه طالقانی به چنین اقدامی عشق میورزید و در هر فرصتی برای تحقق این اندیشه والا در کنفرانسهای اسلامی تشکیل شده در قدس و قاهره شرکت میکرد. ترجمه کتاب تحلیلی و پر ارزش «امام علی بن ابیطالب» نوشته نویسندهای سنی(عبدالفتاح عبدالمقصود) نیز در همین راستا بود.
زندان و تبعید
بهمن سال 1341 در جریان رفراندم پهلوی دوم به اتفاق سران جبهه ملی و نهضت آزادی ایران دستگیر و در قزل قلعه زندانی شد. پیش از محرم سال 1342 و اوجگیری مبارزه روحانیت، ساواک و موساد که پرونده آیتاللّه طالقانی را تشکیل داده بودند، برای تکمیل توطئه خود در اول محرم او را آزاد کردند. اما او که از هر فرصتی برای افشای جنایات رژیم امریکایی شاه و صهیونیستها استفاده میکرد، در ایام عاشورا در مسجد هدایت، به منبر رفت و به بیان جنایات دستگاه و وابستگی او به امریکا و اسرائیل و برنامههای امریکایی انقلاب سفید و ستمهایی که بر مردم روا داشته و جنایاتی که اعمال کرده است، پرداخت. انجمن اسلامی دانشجویان نیز برای افشای ماهیت رژیم جلسات سخنرانی خود را در عصر تاسوعا و عاشورا با موافقت آیتاللّه طالقانی در مسجد هدایت تشکیل دادند.
علاوه بر آن، آیتاللّه طالقانی به نوشتن و نشر اعلامیهای خطاب به افسران ارتش و ترجمه و نشر خطبه معروف امام حسین( ع) که مفهومش تغییر رژیم بود، دست زد و با پی بردن به توطئه رژیم علیه خودش، شب دوازدهم از رفتن به مسجد خودداری کرد و بعد از چند روز مخفی شدن در منزل یکی از نزدیکان، به لواسانات رفت.
بعد از 15 خرداد سال 1342، اعلامیهای تحت عنوان «دیکتاتور خون میریزد» از طرف نهضت آزادی ایران منتشر شد که رژیم، آیتاللّه طالقانی را مسئول نشر این اعلامیه معرفی کرد و برای دستگیری او به لواسانات رفت. آیتالله طالقانی نیز به دلیل نگرانی از تعرض مأموران رژیم به روستاییان، خود را به مأموران تسلیم نمود و در 22 خرداد در زندان شماره 2 قصر، جدا از دیگر یاران زندانی شد. ترس دستگاه پهلوی از فعالیتهای آیتالله طالقانی به حدی بود که سال 1343-1342 با تشکیل پروندهای ساختگی برای او، محاکمات طولانی و جنجالی را برای ایشان و هشت نفر دیگر از همراهانش ترتیب دادند و او را به 10 سال زندان محکوم کردند، وی پس از استماع رای دادگاه با لحنی آمرانه اعضای دادگاه را خطاب قرار داد و به آنها گفت: «بایستید.» آنگاه قسمتی از سوره مبارکة فجر را تلاوت کرد و گفت: «به اربابانتان بگویید که شما محکوم هستید نه ما.»
حضور آیتالله طالقانی در زندان مانع ادامه مبارزات او نشد. آیتاللّه طالقانی از تضاد مأموران شهربانی با زندانبان خود در زندان قصر و مأموران ساواک، به نفع زندانیان سیاسی سود جست و اداره درون زندان را به اتفاق سایر همرزمان، به عهده گرفتند و آن محیط را برای آموزش عقیدتی و سیاسی و فرهنگی مناسب ساختند. در این دوره آیتاللّه طالقانی، علاوه بر درس تفسیر قرآن، به مناسبتهای مختلف و به خصوص در ایام محرم و عاشورا به منبر میرفت و با سخنان روشنگرانه خود زندانیان را آموزش میداد. روزهای جمعه قبل از نماز ظهر، خطبه نماز جمعه و در روزهای عید فطر و قربان خطبه عید را برای زندانیان میخواند. سرانجام در آبان 1346 در پی مبارزات ایرانیان خارج از کشور و فشار مؤسسات بینالمللی حقوق بشر به رژیم پهلوی، شاه برای القای این مطالب که همه زندانیان سیاسی را آزاد کرده است، آیتاللّه طالقانی و مهدی بازرگان را از زندان آزاد کرد.
پس از آزادی
دامنه فعالیتهای آیتالله طالقانی پس از آزادی از زندان تا سال 1350 گستردهتر شد. سخنرانی پر شور وی در خطبه نماز عید فطر آذز 1348 درباره مسئله فلسطین از جمله این اقدامات بود. او از مردم خواست که فطریههای خود را برای کمک به مردم فلسطین بدهند. این درخواست مورد استقبال بینظیر مردم قرار گرفت. جمع آوری فطریه برای مردم فلسطین در سال 1349 از طرف او در مسجد هدایت و از طرف آیتاللّه مطهری، علامه طباطبائی و آیتاللّه سیدابوالفضل زنجانی در دیگر مساجد و مراکز مذهبینیز انجام گرفت.
علاوه بر آن در همان سال تنها مجلس یادبود جمال عبدالناصر رهبر فقید مصر را در مسجد هدایت برگزار کرد. به دنبال این اقدام و پی بردن مأموران رژیم به ارتباط او با سازمانهای مسلحانه و همچنین موضوع جمعآوری فطریه برای کمک به فلسطینیان دستگاه حاکم به وحشت افتاد، به طوریکه برای ممانعت از ادامه این جریان و سرایت بیشتر آن به زمینهای دیگر در عید فطر سال 1350 خانه آیتاللّه طالقانی را به محاصره درآورد و مانع ورود او به مسجد شد و یک ماه بعد او را به مدت سه سال به زابل تبعید کرد.
مبارزه در تبعید
مرحوم طالقانی با آنکه در تبعید به سر میبرد، اما مبارزان مخفیانه با او تماس میگرفتند. در همین زمان بود که پروندهاش برای تجدیدنظر در دادگستری دوباره به جریان افتاد و با مساعدت برخی قضات شریف و مستقل دادگستری با وجود فشار شدید ساواک حکم او به یک سال و نیم تبعید در بافت کرمان تبدیل شد. به ناچار به بافت منتقل شد ولی آن جا نیز مرکزی برای روشن کردن مستضعفان و مرجعی جهت راهجویان شد. بالاخره پس از هجده ماه در خرداد 1352 به تهران بازگشت. بعد از بازگشت از تبعید، همچنان خانه او محلی برای گردآمدن مبارزان بود و او باز هم ارتباط خود را با سازمانهای مخفی مسلحانه ادامه داد و از جهت فکری و مادی به آنان کمک میکرد. این دست اقدامات، رژیم پهلوی را پریشان کرده بود و آنان نمیدانستند در برابر اقدامات آیتالله طالقانی باید چه تدبیری بیندیشند.
آخرین زندان
نهایتاً پاییز سال 1354 او را به زندان بردند و درصدد برآمدند تا با به کارگیری انواع شکنجههای روحی او را به زانو درآورند. وقتی نتوانستند کاری از پیش ببرند برای تسلیم و ساکت کردن او دخترش را به زندان انداختند و پس از مدتی به حبس ابد محکوم کردند. غافل از آن که همه این شکنجهها روز به روز بر ایمان وی میافزود. آیتالله طالقانی دو سالی در زندان بلاتکلیف بود تا اینکه سال 1356 با مطرح شدن سیاست حقوق بشری کارتر، رژیم پهلوی در برابر خواست بازیگران حقوق بشر مبنی بر رفع بلاتکلیفی برخی زندانیان از جمله آیتالله طالقانی، برای آنکه مجبور به آزادی وی نشود، او را به ده سال زندان محکوم کرد.
آزادی
سال 1357 با اوجگیری مبارزات مردم علیه رژیم و نزدیک شدن به پیروزی انقلاب اسلامی، آیتالله طالقانی پس از 40 سال مبارزه، تبعید و زندان در شامگاه هشتم آبان 1357 با قیام ملت ایران، درهای زندان قصر به روی او باز شد. از آن پس انجام مصاحبهها، پخش اعلامیه و بیانیهها و پیامها و نیز ایراد سخنرانیها را از سر گرفت و علیرغم حکومت نظامی و حکومت نظامیان در تاسوعای حسینی اعلام راهپیمایی کرد. رژیم پهلوی سعی کرد تا از انجام راهپیمایی ممانعت به عمل آورد، اما از آن جا که اعلام این راهپیمایی از طرف عموم افراد ملت و همه مبارزان مورد تأیید قرار گرفته بود، در عاشورا نیز ادامه یافت و موجب واهمه و وحشت رژیم و اربابان آمریکایی رژیم شد. این دوران مصادف با حضور امام خمینی در پاریس بود و آیتالله طالقانی که منزل کوچکش در پیچ شمیران را به یک دفتر و ستاد انقلاب تبدیل کرده بود، از همان جا با امام خمینی در نوفل لوشاتو به صورت تلفنی ارتباط داشت.
طلوع انقلاب
پس از بازگشت پیرزمندانه امام خمینی(ره) در 12 بهمن سال 1357 و تشکیل شورای انقلاب، وظیفه قانونگذاری و تعیین سیاست کشور به عهده این نهاد گذاشته شد. در نخستین جلسه شورای انقلاب آیتاللّه طالقانی انتخاب شد و با وجود ضعف و بیماری در بیشتر جلسات شرکت میکرد. آیتاللّه طالقانی همچنین به امام خمینی پیشنهاد کرد که امام جمعهای را برای برپایی نماز جمعه نصب کنند. ایشان هم خود آیتالله طالقانی را به عنوان نخستین امام جمعه در جمهوری اسلامی تعیین کردند. آیت اللّه طالقانی تا زمان حیاتش شش نماز جمعه و یک نماز عید فطر اقامه کرد. آخرین نماز جمعه او در 16 شهریور 1358 در بهشت زهرا و بر سر قطعه شهدای 17 شهریور 1357 برپا شد و او در خطبههای آن روز با لحنی انتقادی و گلهآمیز از تصویب نشدن اصول شوراها در قانون اساسی و مزایای شوراها و تأثیر آن بر مردم سخن گفت و مصراً از نمایندگان بررسی و تصویب قانون اساسی در مجلس خواست که با تصویب شوراها کار مردم را به خودشان بسپارند تا مردم باور کنند که انقلاب شده و خودشان میتوانند سرنوشت خود را تعیین کنند و بیاموزند که چگونه مردمسالاری را عملاً به اجرا گذارند.
مجلس خبرگان بررسی و تصویب قانون اساسی
امام خمینی فرمان داده بود تا پیشنویسی برای قانون اساسی جمهوری اسلامی تهیه کنند. این پیشنویس تهیه شد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به وسیله کارشناسان حقوقی که آیتاللّه طالقانی تعیین کرده بود، در نخستوزیری مورد بررسی و اصلاح و تکمیل قرار گرفت.
از طرف دیگر امام در حکم نخست وزیری مهندس بازرگان قید کرده بود که یکی از مسئولیتهای دولت موقت انقلاب فراهم کردن زمینه تشکیل مجلس مؤسسان برای تصویب نهایی قانون اساسی است. از این روی مهندس بازرگان اصرار میکرد که باید مجلس مؤسسانی مرکب از نمایندگان همه طبقات و قشرهای کشور تشکیل شود و با تصویب قانون اساسی امور اجرایی را به دولت دائمی بسپارد. گروهی دیگر معتقد بودند که تشکیل مجلس مؤسسان کار را به درازا میکشاند و کشور همچنان بلاتکلیف باقی میماند، بهتر است همین پیشنویس اصلاح و تکمیل شده قانون اساسی به رفراندوم گذاشته شود و کار به پایان رسد.
چون هیچ یک از دو طرف به توافق نرسیدند، آیتاللّه طالقانی پیشنهاد کرد که به جای مجلس مؤسسان که حدود چهارصد یا پانصد نماینده انتخاب خواهند شد؛ و به جای رفراندوم که فرصت بررسی و انتخاب برای ملت وجود ندارد، عدهای حدود شصت یا هفتاد نفر از افراد خبره و کارشناس از سراسر کشور انتخاب شوند و به بررسی و تصویب قانون اساسی در مدتی کوتاه بپردازند. این پیشنهاد مورد موافقت هر دو طرف و تأیید امام خمینی قرار گرفت و انتخابات مجلس خبرگان به صورت استانی برگزار شد و آیتاللّه طالقانی با بیشترین آراء مردم استان تهران به عنوان نماینده نخست و 71 نفر دیگر از سراسر کشور، انتخاب شدند.
در جلسه نخست مجلس خبرگان که در محل مجلس شورای اسلامی سابق تشکیل شد، پس از پایان یافتن تشریفات مراسم افتتاح، زمانی که میخواستند هیئت رئیسه را انتخاب کنند، آیتاللّه طالقانی به نشانه اعتراض به تشریفات و توجه نکردن به شرایط انقلابی ملت ایران، مجلس را ترک کرد. او در جلسه بعدی نیز در اعتراض به این موارد کفش خود را درآورد و جلوی صندلی قرمز رنگ مجلس بر روی زمین نشست. در جلسات دیگر هم کمتر شرکت میکرد و از روز چهاردهم شهریور دیگر هرگز به مجلس نرفت.
شوراها، اندیشهای که خاموش ماند
آیتاللّه طالقانی به شوراهای مردمی نه به عنوان یک تاکتیک، بلکه به عنوان یک اصل عقیده داشت و میگفت مردم به وسیله کار در شوراهای ده و بخش و شهر و استان تجربه میآموزند و باور میکنند که سرنوشت خود را به دست خویش گرفتهاند. با این فکر طرحی برای شوراهای گوناگون در کشور تهیه کرد. این تفکر در آن زمان به نتایج روشن و درخشانی نرسید ولی در دههی اخیر با تلاشهای صورت گرفته در قوای سه گانه کشور، شوراهای مختلف شهر و روستا به کار و تلاش مشغول هستند.
اشداء علی الکفار رحماء بینهم
انقلاب به پیروزی زودرسی دست یافت، مدعیان غنایم به جان انقلاب افتادند، و دشمنان به تحریک دوستان و اختلاف افکنی بین آنها مشغول شدند و از زمینههای اختلافات قومی، زبانی، مذهبی، جغرافیایی، و پیشینه ستمهایی که بر آنان رفته بود، سود جستند و آتشهای اختلاف را در گوشه و کنار ایران برافروختند. آیتاللّه طالقانی با مراقبت دائم و با نگرانی شدید، در فرونشانیدن آتشها و رفع اختلافات برپاخاست و لحظهای نیاسود، گاه به اصلاح سخن بیجایی درباره حجاب زنان مصاحبه و تلاش میکرد، و گاه به کردستان میرفت و با مردم پاک و ستم کشیده آن دیار تماس میگرفت، و به دنبال آن فریاد میزد که کار مردم را به دست خودشان بسپارید تا باور کنند که آزاد شدهاند و خود فوری دست به کار میشد و شورایی محلی تشکیل میداد و نمایندگانی از طرف خود از بین آن مردم برمیگزید و در آن شورا میگذاشت تا هم مردم پس از قرنها تجربه دیکتاتوری و خودکامگی، گردانیدن اجتماع خود را تجربه کنند و هم در صورت برخورد با مشکلی که به کل کشور بستگی دارد آن را به اطلاع وی برسانند تا باز هم در رفع آن مشکل بکوشد.
گاه نمایندگان خود را به گنبد و سیستان و بلوچستان و دیگر کانونهایی که در آنها اختلافات برافروخته شده بود، میفرستاد تا از نزدیک به درد دلها و خواستههای آنها گوش فرا دهند و به او گزارش کنند و تا آنجا که در توان داشت در برآوردن خواستههایشان بکوشد.
گاه به دوستان نادان و یا فریب خورده و یا تحت تأثیر دشمن قرار گرفته، نهیب میزد که از نادانیها و خودپرستیها دست بردارید، انقلاب در خطر است، با این کارهایتان زمینه سوءاستفاده دشمن را فراهم میکنید.
او در برابر اصول، تحت تأثیر هیچ کس قرار نمیگرفت، و در برابر حفظ اسلام و کشور و انقلاب ، هیچ سازشی روا نمیداشت. او شیوه جذب حداکثری در برخوردها داشت و با نرمی و مهربانی همه فرزندان این آب و خاک را که فرزندان حقیقی خود میدانست به سوی اسلام و انقلاب جذب میکرد.
آیتالله طالقانی در برابر دشمن میایستاد و فریاد میزد که من لباس رزم میپوشم، مسلسل به دست میگیرم، بر تانک سوار میشوم و با دشمن میجنگم. او در برابر دشمنان به سختی و صلابت میایستاد و چنان توپ و تشر میزد که هیچ دشمنی جرأت نمیکرد، طمع در نرمش و سازش او ببندد.
پیوند با قرآن
از آنجا که آیتاللّه طالقانی در سراسر زندگی خود با قرآن بود و همه اعتقادات و اندیشههای خود را از قرآن میگرفت، و قرآن را راهنمای عمل خود قرار داده بود، از سال 1317 تا 19 شهریور 1358 پیوسته به تدریس و تفسیر قرآن مشغول بود، اما از این همه تعالیم، جز چند مقاله از تفسیر چیزی در دست نبود، تا اینکه در زندان انفرادی سال 1342 در زندان قصر از فرصت استفاده کرد و به گردآوری مطالب فکری خود پرداخت. پس از نوشتن تفسیر جزء اول قرآن و انتقال به زندان شماره 4 قصر در آبان 1342 به خواهش همبندهایش که با سطح معلومات و تحصیلات مختلف و از استاد دانشگاه گرفته تا دانشجو و عالم روحانی و کارگر و کشاورز و بازاری و اداری، بودند، به تفسیر جزء سیام دست زد و تا سال 1357 از هر فرصتی برای تفسیر آیات قرآن استفاده میکرد.
سبک او در تفسیر تلفیقی است از سبکهای ادبی، اجتماعی، فلسفی، علمی و عرفانی بود. وی در مسائل اجتماعی متأثر از شیخ محمد عبده بود، اما بینشی وسیعتر و نو نسبت به او داشت. در مسائل علمی روش افراطی و علم زده و مادی سیداحمدخان هندی را رد میکرد. در فلسفه نیز پیرو ارسطو یا دکارت یا هگل نبود، بلکه علم کلام اسلامی را در نظر داشت و آن را از بستر حکمت متعالی ملاصدرا مورد توجه قرار میداد.
آثار و تألیفات
با توجه به این که آیتاللّه طالقانی از همان آغاز زندگی سیاسی، فرهنگی و اجتماعی خویش، قرآن را به عنوان یک کتاب راهنمای عمل به صحنه زندگی آورد، همه آثار او به نحوی از قرآن سرچشمه گرفت، لکن آنچه مستقیماً به عنوان تفسیر قرآن مدون شد، شش جلد تفسیر جزءهای یک تا 5 و جزء سیام قرآن با عنوان «پرتوی از قرآن» در سال 1342 بود. از دیگر آثار این عالم برجسته میتوان به «ترجمه و توضیح آغاز تا خطبه 81 نهج البلاغه»، «گفتارهای رادیویی درباره مسائل تربیتی و اجتماعی قرآن»، «اسلام و مالکیت»، مقدمه، پاورقی و توضیح «تنبیه الامه و تنزیه المله» آیتاللّه نائینی، «به سوی خدا میرویم» و ترجمه جلد اول «امام علی بن ابیطالب» تألیف عبدالفتاح عبدالقصود اشاره کرد. علاوه بر این برخی از سخنرانیهای او در مسجد هدایت در سال 1357 در قالب جزوههایی با عناوین «تبیین رسالت برای قیام به قسط» به چاپ رسیده است.
به سوی معبود
آیتالله طالقانی ابوذر زمان و مالک اشتر انقلاب اسلامی سرانجام در نیمه شب نوزدهم شهریور 1358 پس از چهل سال تلاش مستمر و پیگیر برای روشنگری و آموزش و مبارزه با انواع استضعاف، به ملاقات پروردگارش شتافت.
حضرت امام خمینی(ره) با تأثر شدید از رحلت ناگهانی این مبارز نستوه پیامی به شرح زیر صادر فرمودند.5
بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم
إنا لله و إنا الیه راجعون
فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَنْ یَنتَظِرُ
عمر طولانى این عیب را دارد که هر روز عزیزى را از دست مىدهد و به سوگ شخصیتى مىنشیند و در غم برادرى فرو مىرود. مجاهد عظیم الشأن و برادر بسیار عزیز حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقاى طالقانى از بین ما رفت و به ابدیت پیوست و به ملأ اعلى با اجداد کرامش محشور شد. براى آن بزرگوار، سعادت و راحت و براى ما و امت ما، تأسف و تأثر و اندوه.
آقاى طالقانى یک عمر در جهاد و روشنگرى و ارشاد گذراند. او یک شخصیتى بود که از حبسى به حبس و از رنجى به رنج دیگر در رفت و آمد بود و هیچگاه در جهاد بزرگ خود سستى و سردى نداشت. من انتظار نداشتم که بمانم و دوستان عزیز و پر ارج خودم را یکى پس از دیگرى از دست بدهم. او براى اسلام به منزله حضرت ابوذر بود؛ زبان گویاى او چون شمشیر مالک اشتر بود؛ بُرنده بود و کوبنده. مرگ او زودرس بود و عمر او با برکت. رحمت خداوند بر پدر بزرگوار او، که در رأس پرهیزکاران بود، و بر روان خودش که بازوى تواناى اسلام. من به امت اسلام و ملت ایران و عائله ارجمند و بازماندگان او، این ضایعه بزرگ را تسلیت مىدهم. رحمت بر او و بر همه مجاهدان راه حقّ. و السلام على عبادالله الصالحین .
روح الله الموسوى الخمینى
19 شهریور 1358/18 شوال 1399
حضرت امام خمینی(ره) در 15 شهریور سال 1359 به مناسبت سالگرد رحلت آیت الله طالقانی پیام دیگری به قرار زیر صادر فرمودند.
بسم الله الرحمن الرحیم
15 شهریور 59/26 شوال 1400
یک سال از رحلت شخصیتی ارجمند و عزیزی ارشمند گذشت. یک سال از فقدان مردی گذشت که میتوانست به انقلاب اسلامی و پیشرفت اهداف مقدس اسلام خدمتهای ارزندهای کند. او میتوانست با رفتار و گفتارش به اعصاب ناآرام که موجب نگرانیها و تفرقها میشوند آرامش بخشد. مجاهد بزرگوار و عالم هوشیاری که از عُنفوان جوانی تا آخرین لحظات زندگانی در خدمت به اسلام و کشورهای اسلامی متحمل رنجها و حبسها و فشارها بود و هیچگاه از این زحمت ارجمند و خدمت سودمند کنارهگیری نکرد و به کوشش خود در راه هدف و انقلاب ادامه داد. مرحوم مجاهد متعهد و مبارز عظیمالشأن طالقانی عزیز به جوار اجداد عالیقدرش شتافت و ما نیز انشاءالله تعالی همان راه را خواهیم رفت. ملت عزیز باید در این وقتی که قدرتهای جهانی در پیکار با اسلام و کشور ما بسیج شدهاند و مفتیان درباری به کمک صهیونیسم جهانی و قدرتهای شیطانی در تفرقهافکنی بین مسلمانان به پا خاستهاند، با اتکال به قدرت بیپایان حق تعالی و هوشیاری، وحدت خود را حفظ کنند و با شور انقلابی به پیش روند. و ملتهای مستضعف و پیروان مکتب اسلام از این شیاطین به صورت انسان، گول نخورند و خود و اسلام عزیز را با وحدت کلمه و قدرت الله اکبر، از دست قدرتهای شیطانی نجات دهند، و از این جنود ابلیسی نهراسند که خداوند تعالی با ماست مادامی که ما برای رضای او نهضت را به پیش بریم. از خداوند تعالی رحمت برای مجاهد محترم و صبر برای خاندان محترم ایشان خواستار است. و امید است ملت عظیم ایران قدردانی از خدمتگزاران به اسلام و ملت، و سالروز معظمله را احترام نمایند.
و السلام علی عبادالله الصالحین
روح الله الموسوی الخمینی 6
پینوشتها:
1- نقل از مقدمه آیتالله طالقانی بر کتاب تنبیهالامه علامه نائینی در سال 1334 شمسی، صفحه 6.
2- از پیام امام خمینی به مناسبت درگذشت آیتاللّه طالقانی، 19 شهریور 1358.
3- رجوع شود به کتاب: آیتاللّه سیدابوالقاسم کاشانی و نفت، گردآورنده حسین گل بیدی، تهران، انتشارات اسلامی، 1381.
4- خاطرات مهدی عبدخدایی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1380.
5- صحیفه امام، جلد 9، صفحه 486.
6- همان، جلد 13، صفحه 184.
مقدمه کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک(29)، «بازوی توانای اسلام»، آیتالله سید محمود طالقانی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول سال 1381.
نظرات