آیت‌ الله‌ کاشانی‌ در پیشگاه‌ قضاوت‌ تاریخ‌


سید هادى خسروشاهى
1236 بازدید


مقدمه
در 23 اسفند 1340، آیت الله کاشانی در تهران در گذشت... نگارنده در تشییع جنازه آن مرد بزرگ، همراه گروهی از فضلاء و طلاب حوزه علمیه قم، شرکت نموده و از بیت ایشان تا حضرت عبد العظیم، همراه مردم، پیاده راه پیمودم...پس از مراجعت به «قم» مقاله مشروحی نوشتم که در «هیئت تحریریه» مجله «مکتب اسلام» خلاصه آن تصویب شد و در مجله درج گردید. اینک متن همان مقاله کوتاه شده، بدون کم و کاست، به تناسب موضوع این شماره، عیناً نقل می شود.
پایان زندگانی هرکس به مرگ اوست
جز مرد حق که مرگ وی آغاز دفتر است
تولد و مقام علمی:
حضرت آیت الله المجاهد آقای حاج سید ابوالقاسم کاشانی فرزند مرحوم آیت الله حاج سید مصطفی کاشانی ( که از علمای درجه اول عراق بود) در سال 1300هجری بدنیا آمد. در 15 سالگی به عراق رفت و در حوزه علمیه نجف به درس وبحث پرداخت. پس از طی مراحل نخستین، از محضر اساتیدی چون: آیت الله آخوند ملا کاظم خراسانی، آیت الله حاج میرزا حسین میرزا خلیل، آیت الله والدش، استفاده ها نمود و در جوانی به درجه اجتهاد رسید و از مراجع تقلید بزرگ از قبیل: آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی، آیت الله شریعت اصفهانی، آیت الله آقا ضیاء عراقی، آیت الله آقا سید ابوالحسن اصفهانی، آیت الله حاج سید اسماعیل صدر، اجازه اجتهاد اخذ نمود و مورد توجه مردم مسلمان وعلمای اسلامی قرار گرفت .
در مقام علمی حضرت آیت الله کاشانی هیچگونه تردیدی نیست، و دوست ودشمن به جامعیت و کمال علمی آن فقید سعید اقرار داشته و دارند...
طرز فکر آیت الله کاشانی:
آیت الله کاشانی معتقد بودند که سیاست از دیانت جدا نیست و اسلام یک دین اجتماعی است و بایست علمای اسلامی، همانند پیشوایان بزرگ دین، در اموراجتماعی پیشقدم باشند و برای همین منظور در مبارزات اجتماعی برای طرد استعمار، همیشه پیشقدم و پرچمدار بود که شاید اشاره به دو نمونه آن، کافی باشد:
1- انقلاب عراق و جهاد برای استقلال: با آغاز جنگ جهانی اول، قوای استعماری به عراق حمله کرد، علماء بزرگ برای دفاع از سرزمین اسلامی عراق، فتوای جهاددادند، نیروهای ملی به رهبری علماء و از جمله پدر آیت الله کاشانی و خود وی قیام کردند و این جهاد 14 ماه طول کشید و در همین جنگ بود که پدر آیت الله کاشانی به درجه شهادت رسید...
هنگامی که قرارداد استعماری 1919 م در عراق امضاء شد، آیت الله کاشانی باهمکاری علماء بزرگ و عشایر عرب بر ضد این قرارداد قیام کرد و فتوای جهادداد و علیه نیروهای استعماری اشغالگر به جنگ پرداخت و خود نیز با مرحوم آیت الله آقا سید محمد تقی خونساری اسلحه برداشته و به میدان جنگ رفتند.
آیت الله کاشانی علاوه بر اینکه عضو «هیئت عالی دینی انقلابیون» بود یکی ازچهار عضو «کمیته عالی جنگ حکومت انقلاب» هم بود. این جنگ بیش از 6 ماه طول کشید و سرانجام هم به پیروزی و استقلال عراق منجر شد که تفصیل آن را باید در کتابهای مربوط به تاریخ عراق مطالعه کرد.
روی همین اصل بیگانگان یکی از شرایط صلح را تسلیم آیت الله کاشانی قراردادند، کتابخانه بزرگ خانوادگی آیت الله کاشانی را از بین بردند و چون مقدمات دستگیری ایشان را فراهم می کردند از راه پشتکوه و لرستان به ایران آمدند.
2- نهضت ملی ایران و ملی شدن صنعت نفت ... پس از جنگ جهانی دوم، نیروهای استعماری، آیت الله کاشانی را به بهانه همکاری با آلمانیها!، دستگیر و 28 ماه تمام در اراک و کرمانشاه و رشت زندانی نمودند، ولی علت اصلی این توقیف وتبعید آن بود که آیت الله کاشانی مبارزه شدیدی را علیه نیروهای متجاوز شروع کرده بود و استعمار که از سابقه امر در عراق اطلاع داشت، آیت الله را دستگیرکرد...
آیت الله کاشانی پس از آزادی در فعالیتهای اجتماعی و مبارزات سیاسی شرکت کردند و در نتیجه در خرداد ماه 1324 دستگیر و 22 ماه تمام در بهجت آباد قزوین تبعید بودند و سپس به «بیروت» تبعید شدند...
جریانات بعد از این، خیلی مفصل است و بهتر این است که چند جمله کوتاه را دراین باره از زبان دیگران بشنوید: «... حضرت آیت الله کاشانی از بنیانگذاران نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران و جبهه ملی بودند که شعار ملی شدن صنعت نفت را عنوان کردند.
در دوره 16 این مبارزه به اوج شدت رسید و سرانجام به ملی شدن نفت ایران منجر شد. در جریان اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت حضرت آیت الله کاشانی به وسائل مختلف دولت را تقویت می کردند و با نفوذ و محبوبیتی که درکشورهای اسلامی داشتند ملل مسلمان جهان را به پشتیبانی از مبارزات ملت ایران دعوت می نمودند.
در فروش اوراق «قرضه ملی» فتواهای حضرت آیت الله نقش عمده ای داشت.روز سی ام تیر حضرت آیت الله طی اعلامیه ای مردم را به تظاهر مقاومت دعوت کردند و اعلام داشتند که اگر پای یکنفر انگلیسی به ایران برسد کلیه تاسیسات نفتی کشور را نابود خواهیم کرد. در دوره 17 حضرت آیت الله به ریاست مجلس شورای ملی انتخاب شدند.»
رحلت آیت الله کاشانی
آیت الله کاشانی در تاریخ 23 اسفند ماه - 7 شوال 1381 - پس از مدتی کسالت به رحمت ایزدی پیوست و رحلت ایشان موجب تاثر و تأسف مردم مسلمان ایران و جهان گردید. سیل تلگرافات تسلیت از سراسر جهان به بازماندگان آن مرحوم واصل شد. در تشییع جنازه معظم له که از مسجد سپهسالار به عمل آمد، دهها هزار نفر از مردم تهران، علماء اعلام وعده زیادی از فضلای قم شرکت کردند.
خبر گزاریهای خارجی خبر رحلت آیت الله کاشانی را به دنیا مخابره کردند و رادیو کراچی، آنکارا، قاهره و کشورهای اسلامی دیگر به مردم ایران تسلیت گفتند. در قم، تهران، مشهد، اصفهان، کاشان، آبادان، گیلان و سایر شهرستانها، مجالس ترحیم مفصلی از طرف آیات عظام و علماء اعلام و مردم بر پا شد...
قضاوت تاریخ:
آری: بدین ترتیب حضرت آیت الله کاشانی در گذشت، و از مال دنیا جز یک منزلی که آنهم در رهن است ( در مقابل ده هزار تومان قرضی که دارد) چیزی ازخود باقی نگذاشت، در حالی که با آن قدرت و مقامی که چند سال پیش داشت، می توانست مانند دیگران ! صاحب آلاف و الواف و مالک کاخها و باغها گردد...
در فوت حضرت آیت الله کاشانی دنیای اسلام متاثر شد، اما متاسفانه در ایران، عده ای ؟! طور دیگر بودند! و قضاوتهای ناروایی کردند... ما در این باره دیگر ازخود چیزی نمی گوییم و قضاوت صحیح را به عهده تاریخ و مردم با انصاف می گذاریم و وجدان آنهایی را که آن همه فداکاری و جانفشانی و مبارزه و جهاد و کوشش آیت الله کاشانی را در اثر تبلیغات دشمنان و اتهامات بی اساس بیگانگان فراموش کردند، به داوری می طلبیم تا درباره مرد بزرگی که شخصیت جهانی داشت، با منطق بهتر و تحقیق بیشتر قضاوت کنند.
( مقاله در سال 1341 در شماره 3 سال چهارم ماهنامه «مکتب اسلام» صفحه 59 - 61 درج شده است.)
نگاهی به اسناد سری انگلیس در مورد: آیت الله کاشانی، لبنان، انقلاب فلسطین و اخوان المسلمین
مقدمه و یک پیشنهاد
در آغاز هر سال میلادی، وزارت امور خارجه انگلیس اسناد سری و خیلی محرمانه خود را، که سی سال از تاریخ آنها می گذرد، در اختیار عموم قرار می دهد تا همگان از حوادث پشت پرده سیاست بریتانیا آگاه شوند و طبعاً علاوه بر مردم انگلیس، دیگران هم می توانند از این اسناد استفاده کنند.
اوائل دو سال میلادی گذشته ( 83 و 84) که اینجانب در «لندن» بودم، مصادف با باز شدن پرونده های سری سالهای 1951 تا 1953 میلادی بود. این اسناد بدون استثناء در اختیار همه علاقمندان به مسائل سیاسی، تاریخی قرار گرفت که تهیه فتوکپی از آنها نیز کاملا آزاد است .
بطور طبیعی برای من مسلمان شرقی، آشنایی با اسناد مربوط به کشورهای اسلامی، بویژه ایران، در درجه اول اهمیت قرار داشت، و روی همین اصل نگاهی گذرا» داشتم به اسناد مربوط به ایران در بحران ملی شدن صنعت نفت، به رهبری آیت الله کاشانی و اسناد خاورمیانه در رابطه با تحکیم قدرت صهیونیسم در منطقه و چگونگی برخورد استعمار با حرکتهای اسلامی و عناصر مسلمان، بویژه در سوریه، لبنان، مصر و اردن...
آنچه که در این مقال می خوانید نه تحقیق تاریخی نام دارد و نه تجزیه و تحلیل اسناد سری و نه گزارش سیاسی، بل محصول «نگاهی گذرا» است و اشارتی است فهرست گونه، به گوشه ای از چند موضوع مهم و حیاتی که آشنایی با چگونگی آنها، می تواند نه تنها پاره ای از ابهامات تاریخی عصر ما را برطرف سازد، بلکه می تواند «راه گشای» کشف اسرار ماهیت سیاست های استعماری در بلاد اسلامی باشد.
متأسفانه من به علت گرفتاری های شغلی و با توجه به اینکه تمام وقتم در اختیارخودم نیست، نمی توانم آسوده خاطر به «مکتب نشینم» و تحقیق و بررسی در این زمینه را آغاز کنم، ولی نشر محصول «نگاهی گذرا» در واقع می تواند اتمام حجت برای کسانی باشد که هم وقت دارند و هم امکانات... و هم باور دارند که تحلیل این اسناد می تواند بسیاری از حقایق تاریخ را روشن سازد و مدعیان دروغین ملی گرایی و وطنخواهی را که متأسفانه در عمل، عامل رسمی استعمار کهنه کار در حوادث منطقه بوده اند، افشا کند و چهره واقعی، ولی کریه و زشت آنان را، آنطور که بوده، نه آنطورکه خود خواسته اند جلوه دهند، به عموم نشان دهد...
... اگرشما بدانید که سفیر انگلیس در تهران، در مورد آیت الله کاشانی تنها امیدی که دارد این است که «بتواند آبروی او را ببرد تا از نفوذش کاسته شود» و سپس اگرروزنامه های سی سال قبل را ورق بزنید و ببنید که چه کسانی تحت نام «جبهه ملی» یا «حزب توده» - باصطلاح حزب طبقه کارگر! - متولی و تعزیه گردان این صحنه شدند، به خوبی می توانید نتیجه بگیرید که در این نبرد، حق با چه کسی بود و چرا آبروی کاشانی به ظاهر رفت و دیگران «ملی»! و «وجیه المله» باقی ماندند و برای روز مبادا «ذخیره» شدند تا به موقع «مرغ طوفان»! شوند و «دولت خدمتگزار» را تشکیل دهند و بخواهند که انقلاب اسلامی را از مسیر خود دورسازند؟
روشن تر بگویم: همانهایی که آیت الله کاشانی را در روزنامه های: «جبهه ملی» و«شورش» و «بسوی آینده» و «نیروی سوم» و غیره «انگلیسی» نامیدند، همانها، پس از کودتای 28 مرداد، وجیه المله و الدولة ! شدند و نه تنها از هر گونه چشم زخمی در امان ماندند، بلکه شغل خود را هم از دست ندادند. و این آیت الله کاشانی بود که به علت مخالفت با کنسرسیوم و قرار داد «امینی پیچ» توسط تیمسار! «فرزانگان» وزیر کشور رژیم کودتا «سید کاشی» نام گرفت و از صحنه خارج شد!
و می دانیم که حضرات «جبهه ملی» پیش از پیروزی انقلاب اسلامی هم هر کدام برای شرفیابی شبانه یا نیمه شبانه به محضر شاه ! به نوبت ایستاده بودند، وحداکثر، خواستار «سلطنت» اعلیحضرت ! بودند، ولی پس از انقلاب به عنوان متولیان انقلاب، با اتکاء به استخوانهای دکتر مصدق راهی میدان شدند تا درحقیقت «میراث خوار انقلاب» شوند، ولی این بار دیگر حنایشان رنگی نداشت...و چه زود خود را به دست خود افشاکردند و راهی دیار غرب شدند تا«مبارزه» راادامه دهند!... آری کسانی که در دوره شاه «مبارزه» برای آنها مفهومی نداشت، امروز «مبارز» شده اند و هزینه زندگی و روزنامه آنها در خارج را هم «ملیون»! تامین می کنند؟! آیا شما باور می کنید؟ که بگذرم...
یکبار دیگر یادآور می شوم که استفاده از اسناد سری وزارت امور خارجه انگلیس برای همگان آزاد است و تکرار می کنم که روشن ساختن حقایق تاریخی ایران وجهان اسلام و نقش مزدوران استعمار، بویژه ارتجاع عرب در «فروخته شدن فلسطین» با استفاده از این اسناد، وظیفه کسانی است که امکان و فرصت کافی برای انجام این «تکلیف» دارند.
و بی تردید اگر مسئولین «مرکز اسناد وزارت امور خارجه ایران» یا «مرکز اسناد وزارت ارشاد اسلامی» در این زمینه پیشگام شوند، باقیات الصالحاتی از خود به یادگار خواهند گذاشت که هرگز فراموش نخواهد شد و خداوند هم پاداش نیک آنان را خواهد داد.
«والباقیات الصالحات خیرعند ربک وابقی» و «ان الله لا یضیع اجر المحسنین».
ایتالیا - رم: مرداد 1363
سید هادی خسروشاهی
آیت الله کاشانی از دید سفیر انگلیس
آیت الله کاشانی و اخوان المسلمین از دیدگاه سفرای انگلیس:
اسناد سری وزارت خارجه انگلیس نشان می دهد که سفیر انگلستان در لبنان، برای کمک به پیشرفت اهداف «بریتانیای کبیر»! به فکر استفاده از عناصر حرکت اسلامی در سوریه و لبنان است و برای همین منظور، سفیر در گزارش خود به «الی اربوکر» رییس بخش شرقی وزارت خارجه انگلیس، گزارش می دهد که «مارون عرب» دبیر امور شرقی سفارت، با شخصی به نام «ابوالخود» تماس برقرار کرده که او با شخصیت های مهم اسلامی و عرب، در ارتباط است .
در میان این شخصیت ها، نام «الفضل الورطلانی» شخصیت اسلامی «آفریقای شمالی» تبعید شده به وسیله فرانسویها، به چشم می خورد. «ابو الخود» همچنین مدعی است که «با آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی رهبر دینی ایران هم روابط دوستانه دارد که به علت قیام علیه نفوذ و سلطه بریتانیا، از ایران تبعید شده است» و سومین شخصیت معروف، «شیخ مصطفی السباعی» رهبر اخوان المسلمین سوریه است که «ابوالخود» مدعی است «می تواند همکاری این سه شخصیت را جلب کند»؟...
... به محض وصول گزارش سفیر به لندن، رییس بخش شرقی وزارت خارجه انگلیس، پاسخی به او می فرستد که خلاصه آن چنین است:
«... ورطلانی باید همچنان تحت نظر قرار بگیرد، اگر او به عدن یا جای دیگر برود، موجب ناراحتی و گرفتاری شدید ما خواهد بود و من شک دارم که او حاضر بشود به نفع ما کاری انجام دهد.
در مورد کاشانی من اطلاعات زیادی ندارم، ولی همین اندازه می دانم که او نقش عمده ای در مبارزه بر ضد انگلیس در منطقه خلیج فارس را به عهده داشته است.اما مصطفی سباعی هم به عنوان رهبر اخوان المسلمین سوریه، به نظر نمی آید معقول نیست که تغییر سیاسی بدهد و همکاری او جلب شود، البته در صورت امکان ارتباط برقرار شود»!
ولی «اربوکر» بهمین پاسخ اکتفا نمی کند، بلکه بلافاصله از سفیران انگلیس در«تهران» و «دمشق» در این مورد نظریه می خواهد... و نخستین پاسخ از «سرفرانس شپرد» سفیر وقت انگلیس در تهران به لندن می رسد. او خیلی صریح می نویسد: «عقلائی و منطقی بنظر نمی رسد که برای برقراری روابط با این شخصیتهای مذهبی، وقتی صرف شود... البته اگر کوچکترین احتمال نفوذ در کاشانی هم وجود داشته باشد، نباید آنرا از دست داد، ولی من تنها امیدی که در مورد کاشانی دارم آنست که بتوانیم او را در افکار عمومی بی آبرو و متهم سازیم، تا نفوذ خود رااز دست بدهد»!
و بدین ترتیب، توطئه طرح آغاز می شود... و بعدها، به تدریج آیت الله کاشانی، رهبر ملی شدن صنعت نفت و دشمن دیرین و سرسخت و آشتی ناپذیر انگلیس، بوسیله «ملی گراها»! و «حزب توده»! متهم به همکاری با «انگلیس» می گردد. وبدین سان تنها آرزوی جناب سفیر و مقام امریکایی تحقق می پذیرد!
...دومین پاسخ از «بیل بلوک» سفیر انگلیس در «دمشق» است که به اطلاع رییس بخش شرقی وزارت خارجه می رساند:
«سباعی رهبر اخوان المسلمین سوریه است و من تصور نمی کنم که آنها بعنوان یک سازمان اسلامی، از نفوذ خود، آنهم بنفع کفار و بر ضد یک مؤمن حقیقی مانند کاشانی، استفاده کنند. همین نکته تقریباً غیر ممکن می سازد که سباعی کمکی به ما بنماید. موقعیت و موضع گیری او، ایجاب نمی کند که ما به او امیدی داشته باشیم. او یک شخصیت معروفی است که وقتی سخنرانی می کند، همه مردم را تحریک می نماید. من فکر نمی کنم که استفاده از نفوذ او بنفع بریتانیا، عملی یا آسان باشد. البته ما با او بعنوان یک شخصیت معروف سوریه تماس علنی گرفته ایم. ولی او صریحاً نظر خود را نسبت به بریتانیا، چنین بیان نمود:
به نظر ما انگلستان در مقایسه با دیگر کشورهای غربی، «بهترین در میان یک مجموعه بدترین ها است...!»
بدین ترتیب یک مسلمان سوریه ای، بخاطر ایمان و اعتقاد، نمی تواند حاضر شودکه «بنفع کفار» بر ضد یک مؤمن حقیقی مانند آیت الله کاشانی وارد میدان شود...اما روشنفکر جماعت اخته غرب زده در میهن او، برای توجیه شکست سیاسی خود و یا برای اجرای اوامر اربابان خارجی و یا برای خالی نمودن عقده های روانی، بالاخره بر ضد او قیام کردند و آنچه که می توانستند، رذیلانه وناجوانمردانه بر ضد او انجام دادند و اتهاماتی را که امروز اسناد بدست آمده نشان می دهد که خود آنها سزا وارترین افراد بر آن نوع امور بودند، به آیت الله کاشانی نسبت دادند، ولی همانطور که امام یکبار فرمود، «خود زودتر سیلی آنرا خوردند»!...