سابقه واکسیناسیون ایرانیان
1308 بازدید
یکی از بیماری هایی که در کمترین زمان علاوه بر بروز ناراحتی های پوستی موجب نابینایی و عفونت می شد آبله بود که در بیشتر موارد به مرگ بیمار نیز منجر می شد. پولاک، که شناخت کاملی نسبت به این بیماری داشته، آن را مهم ترین عامل کاهش جمعیت ایران دانسته است(پولاک، 1361: 465). مهم ترین عامل در جلوگیری از شیوع آن واکسیناسیون بود، که در زمان فتحعلی شاه آندریو جاکس، جراح و مترجم نماینده سیاسی انگلیس سرهارفورد جونز، برای اولین بار، در 1225هـ/ 1810م، موفق به کسب اجازه آبله کوبی گروهی از اطفال شد و سال بعد پزشکان عضو هیئت سرگراوزلی نیز توانستند سیصد کودک را آبله کوبی کنند(رایت، 1364: 245). زنان، خصوصاً زنان طبقه محروم، برای واکسینه کردن فرزندانشان به خانه های پزشکان هجوم می آوردند( لمبتون، 1375: 264). به دنبال آن، در 1228هـ، عباس میرزا به انجام آن مبادرت ورزید. عباس میرزا در تبریز فرمانروای آذربایجان و ولیعهد فتحعلی شاه بود که دکتر کورمیک انگلیسی را به خدمت درآورد.
این پزشک انگلیسی توانست، در 1228هـ، واکسیناسیون با مایه گاوی را رواج دهد(سرمدی، 1378: ج2/ بخش اول، 128)؛ برای همین منظور برای اولین بار فرزندان ولیعهد نسبت به آبله واکسیناسیون شدند(آدمیت، 1361: 332). ولیعهد همچنین دستور داد تا، در تبریز 25000نفر و شهرهای اطراف چون، در خوی، 8214نفر، در ارومیه و اطراف آن، 6025نفر و، در مراغه، 5037نفر و در مجموع 80هزار تن، در آذربایجان، با مایه آبله گاوی(1)تلقیح شوند. در هیچ یک از تلقیح شدگان آبله ظاهر نشد. در صورتی که آبله کوبی با مایه آبله انسانی از هر بیست نفر یک نفر تلف می شدند(سرمدی، 1378: ج2/ بخش اول، 195). به جز عباس میرزا محمد علی میرزای دولتشاه، حاکم کرمانشاهان و برادر ولیعهد، نیز دست به اقدام مشابهی زد. به دنبال تمایل دولتشاه به آبله کوبی، اوانس مرادیان ارمنی اهل استانبول ابتدا خاندان وی سپس در شهرهای دیگر چون همدان، تهران، کاشان، اصفهان، جلفا اقدام به مایه کوبی کرد(همان: 196).
در همین زمان دکتر کورمیک پزشک مخصوص ولیعهد نیز برای آشنایی بیشتر مردم رساله ای در باب بیماری آبله نوشت، که به چاپ نیز رسید، اما این اقدام، که در سطح بسیار محدودی بود، توان مبارزه با بیماری و آگاه کردن مردم را نسبت به آبله را نداشت. البته همین قدم کوچک برای واکسیناسیون هم بعد از مرگ عباس میرزا برداشته نشد و تا زمان صدارت امیرکبیر هیچ یک از دولتمردان پیگر آن نشدند. حال باید قانون آبله کوبی با حمایت دولت شکل می گرفت تا در برابر تعصبات مردم و خرافات حاکم بر جامعه مبارزه کند، چرا که، عامه مردم حاضر به انجام دادن واکسیناسیون آبله گاوی نبودند. تا اینکه میرزا تقی خان امیرکبیر، که نگران کاهش جمعیت ایران نیز بود، تصمیم گرفت تا سدی در برابر کشتار آبله ایجاد کند، در نتیجه، در سراسر مملکت قانون آبله کوبی عمومی را وضع کرد و برای آگاهی مردم اعلام کرد « در ممالک محروسه ناخوشی آبله عمومی است که اطفال را عارض می شود که اکثری را هلاک می کند یا کور و معیوب می شود اشخاصی را که در کودکی این آبله را درنیاورده اند در بزرگی بیرون می آورند و به هلاکت می رسند خصوص اهل دارالمرز[...] اطبا چاره این ناخوشی را به این طور یافته اند که در طفولیت از گاو آبله برمی دارند و به طفل می کوبند و آن طفل چند دانه آبله بیرون می آورد و بی زحمت خوب می شود(وقایع اتفاقیه، نوزدهم شهر ربیع الثانی 1267، ص اول). او همچنین دستور داد تا روش مبارزه با این بیماری از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه شود(پولاک، 1361: 205) سپس آن را در اختیار مردم قرار داد. علاوه بر این اقدامات، اطبایی را برای تلقیح آبله با حقوق خوب به خدمت گرفت و آنان را به ولایات مختلف فرستاد(همان: 206). از جمله باید از کربلایی نورمحمد آبله کوب، که در مازندران سیصد چهارصد نفر طفل را آبله کوبید، و میرزا ابوالقاسم آبله کوب در گیلان جمعی اطفال را کوبید(اعتماد السلطنه، 1367: ج2/ 1056)یاد کرد.
امیرکبیر شدیداً برای انجام این کار اصرار داشته و به همین دلیل اگر در اثر کوتاهی پدر و مادری فرزندی با بیماری آبله از دنیا می رفت، صدراعظم آنان را مؤاخذه و جریمه می کردند:« چنان که در محله دروازه نو[ی] اصفهان بچه ای از آبله مرد و پنج تومان از پدر او جریمه گرفته اند»(آدمیت، 1361: 333). مخبرالسلطنه نیز از آبله کوبی، در 1267هـ، بدون آنکه نامی از امیرکبیر ببرد یاد کرده است( مخبرالسلطنه، 1329: 79). « متأسفانه بعد از مرگ وی دولت از این امر حیاتی غافل شد حال دیگر امر تلقیح آبله به میل و اراده مردم و اطبا»(پولاک، 1361: 403) واگذار شد.
در 1329هـ، در پی تصویب مجلس شورای ملی بر مصرف عشر مالیات نواقل برای معالجه بیماری آبله به مجلس حفظ الصحه دستور داده شد تا در نقاط مختلف از جمله مدرسه دارالفنون، مریضخانه دولتی، اداره بلدیه، و سرچشمه مکان هایی برای معالجه و آبله کوبی رایگان دایر کنند. به همین منظور، از عموم مردم تهران خواسته شد که برای آبله کوبی و معالجه آن در روزهای معین به این مکان ها مراجعه کنند( سند شماره 14). در سال های بعد نیز اقدامات مشابه از سوی مجلس حفظ الصحه برای آبله کوبی رایگان انجام شد. چنان که، در 1331هـ، در زمان ریاست دکتر گاشه بر مجلس حفظ الصحه اعلانی به این ترتیب در اختیار مأموران آبله کوب قرار گرفت:
«1-خدمت آبله کوبی مجانی عمومی از اول نیران تا اول سرطان سال دیگر مفتوح است؛ 2- یک روز در هفته( این روز قبلاً معین شود تغییرناپذیر است) و در محلی که حاکم تعیین می نماید طبیب آبله کوب برای تلقیح اشخاصی که رجوع می نمایند از یک الی چهار ساعت بعد ازظهر حاضر می شود؛ 3- پس از انقضای هر جلسه طبیب آبله کوب عده اشخاص تلقیح شده و نتایج اعمال تلقیح سابق را تعیین می نماید؛ 4- در آخر هر سه ماه طبیب آبله کوب صورت کل خدمت آبله کوبی را در ورقه چاپی نوشته به امین یا تفتیش مالیه آن شهر ارائه می دهد. مشارالیه بیع آن را از قرار جلسه بیست و پنج قران(25) پرداخت خواهد شد؛ 5- مایه آبله از طرف مجلس حفظ الصحه فرستاده می شود». به همین منظور برای آبله کوبی دانش آموزان نیز پست های آبله کوبی تأسیس شد.
دایره واکسیناسیون از سوی دولت محدود به همین اقدامات بود تا اینکه با شکل گیری دوباره حفظ الصحه دولتی ایران بعد از کنفرانس پاریس قرار بر تنظیم نظام نامه ای مبنی بر انجام آبله کوبی عمومی شد، که آن هم به دلیل کمبود امکانات محدود به فعالیت چند آبله کوب و مأمور بهداشت شد و عملاً کاری از پیش نرفت( سرمدی، 1378: ج2/ بخش دوم، 602).
در 1324هـ/ 1906م، مجلس حفظ الصحه در اقدامی ارزشمند با ورود مایه آبله از اروپا تقریباً 15 هزار نفر از مردم تهران و روستاهای اطراف را رایگان واکسینه کرد(الگود، 1386: 586)، اما این امر کافی نبود. یک سال بعد مجلس نوپای مشروطیت موفق شد دولت را مجبور کند تا یک دهم عوارضی را که از اسب ها و کالسکه ها گرفته می شد به واکسیناسیون اختصاص دهد. همچنین اعضا تصمیم گرفتند تا این پول را برای تقویت سازمان مخصوصی برای واکسیناسیون عمومی و مجانی مصرف کنند( همان: 585)، اما این مقدار هم هرگز کامل پرداخت نشد(فلور، 1386: 291).
مسئله شایان ذکر ورود مایه آبله گاوی به ایران بود. با آنکه این واکسن از نزدیک ترین راه بازرگانی، یعنی راه روسیه و آلمان، در کمتر از ده روز به تهران می رسید، اما غالباً در طول راه و یا پس از رسیدن به تهران به علت فقدان وسایل نگهدارنده تباه می شد و پس از تلقیح به کودکان بی حاصل بودن آن آشکار می شد. به علاوه، مایه آبله کوبی جدید با وجود نواقصی که داشت اختصاص به بزرگان تهران داشت و هرگز دست کودک دهقان ایرانی که در دهکده های دورافتاده به دنیا می آمد به چنین مایه آبله نمی رسید( ایرانشهر، 1343: ج2/ 1411).
مبارزه با آبله برای روشن گری افکار مردم سرانجام به مجلس شورای ملی هم کشیده شده و برای نخستین بار، در 1298ش، قانون حفظ الصحه و آبله کوبی به تصویب مجلس شورای ملی رسید. این قانون شامل دو ماده و به این شرح است:
ماده اولی: از مالیات وسایط نقلیه تومانی یک قران برای اصطلاح امور حفظ الصحه و بالخاصه تعمیم آبله کوبی و تقسیم( سرم) گلودرد دیفتری به طور مجانی تخصیص می شود.
ماده ثانیه: وجوهی که از این ممر حاصل می گردد به مجلس حفظ الصحه رسمی مرکزی دولت داده می شود که به نظارت و تصویب مجلس مذکور در تمام مملکت به مصرف برسد. تاریخ سه شنبه پنجم شهر ذیقعده الحرام 1328=16 عقرب 1289.
عاقبت، در 1300ش/ 1922م، بنابر تقاضای مجلس حفظ الصحه انستیتو تهران مسئولیت تولید واکسن را برعهده گرفت. کم کم تعداد 202 واکسن کننده رسمی در ایران فعالیت می کردند که 22 نفر از آن ها در تهران و 180 نفر در استان ها بودند که 17 نفر نیز سیار بودند( فلور، 1386: 291). از این زمان واکسن آبله داخل کشور تولید می شد، اما تولید واکسن هنوز کشور را در برابر بیماری واکسینه نکرده بود چنان که، در 1304ش، گزارشی در خصوص شیوع آبله و سرخجه به وزارت داخله ارسال شد که نشان دهنده بروز تلفات سنگینی در مناطق آلوده بود.
تعداد افراد واکسینه شده بر علیه آبله از سال 1919 تا 1924/ 1298ش تا 1342(فلور، 1386: 292).
دوره |
افراد واکس?نه شده |
1919-1920م/1298-1299ش |
44619 |
21-1920م/1299-1300ش |
62095 |
22-1921م/1300-1301ش |
41024 |
23-1922م/1301-1302ش |
66338 |
24-1923م/1302-1303ش |
75662 |
و عاقبت، در 1311ش، بنابر تصمیم هیئت وزراء و طبق پیشنهاد وزارت داخله برنامه آبله کوبی رایگان به شرح ذیل به تصویب رسید:
نظام نامه اساسی آبله کوبی مجانی
قسمت اول: وظایف افراد
ماده اول: کوبیدن آبله از وقت ولادت تا بیست و یک سالگی چهار بار لازم است. ولی خاص(پدر- جد پدری- وصی منصوب)یا قیم طفل مکلف است پس از ولادت تا مدت شش ماه آبله طفل را در یکی از پست های آبله کوبی مجانی دولتی یا در نزد یک نفر از اطباء کوبیده و تصدیق تلقیح دریافت کند.
کوبیدن آبله اطفال در دفعه دوم از سن شش تا هفت سالگی و در مرتبه سوم از دوازده تا سیزده سالگی به عهده اشخاص فوق الذکر و کوبیدن آبله در مرتبه چهارم از نوزده تا بیست و یک سالگی به عهده خود شخص است و در تمام این مراحل باید بعد از تلقیح تصدیق دریافت شود.
ماده دوم: اگر ولی یا قیم طفل در کوبیدن آبله غفلت کند پس از کشف به او اخطار و دو ماه از موقع شیوع آبله مهلت داده می شود که آبله طفل را بکوبند و در صورت تخلف مطابق نظام نامه خلافی تعقیب و مجازات خواهد شد.
همین حکم درباره اشخاصی که به موجب ماده اول( اشخاص 19 تا 21ساله) و ماده سوم مکلف به کوبیدن آبله خود هستند نیز جاری است.
ماده سوم: در موقع بروز مرض آبله به طور شیوع( اپیدمی) هر یک از افراد اهالی بدون استثناء در صورتی که بیش از سه سال از آخرین دفعه تلقیح او گذشته باشد باید کوبیدن آبله را تجدید و تصدیق دریافت کند.
از تاریخ اجرای این نظام نامه اشخاصی که مطابق ماده اول آبله کوبیده باشند و نکوبیده اند مکلف هستند در ظرف شش ماه آبله خود را کوبیده و تصدیق دریافت دارند.
قسمت دوم: وظایف آبله کوب ها
ماده چهارم: آبله کوبان دولتی مکلف اند به محض اینکه هر یک از افراد برای کوبیدن آبله به آن ها مراجعه می کند بدون تأخیر عمل تلقیح را اجرا نمایند.
ماده پنجم: آبله کوبان دولتی به هیچ عنوان حق دریافت حق الزحمه از این بابت ندارند و ورقه تصدیق را باید مجاناً بدهند و در صورت تخلف مطابق نظام نامه خلاف تعقیب و مجازات خواهند شد و از خدمت منفصل می شوند.
ماده ششم: آبله کوبان غیردولتی در مقابل تسلیم ورقه رسمی تصدیق تلقیح حق دریافت وجهی ندارند.
قسمت سوم: وظایف مدیران مدارس و ادارات دولتی
ماده هفتم: روسای مدارس موظف هستند در موقع پذیرفتن شاگردان تصدیق نامه تلقیح اخیر را مطالبه کنند و مادام که شاگردی تصدیق مزبور را ارائه نداده نباید در مدرسه پذیرفته شود تخلف از این ماده به موجب نظام نامه خلافی مسلتزم مجازات است.
ماده هشتم: کلیه ادارات دولتی مکلف هستند در موقع استخدام مستخدم جدید تصدیق آخرین دفعه تلقیح را از داوطلب مطالبه کنند و در صورتی که ارائه نکند او را به خدمت نپذیرند تخلف از این ماده مستلزم مجازات خلافی است.
(امضای: مهدی قلی هدایت- یحیی قراگوزلو- حسن تقی زاده- علی منصور- سرلشکر عبدالمجید فیروز، روستایی، 1382: ج1/ 5-203).
پی نوشت ها :
1. در ایران نیز آبله کوبی به شیوه قدیم رسم بوده به این صورت که آبله کوبان قدیمی هر وقت بیماری مبتلا به آبله خفیف می یافتند دانه های آبله بدن او را، که به واسطه سبک بودن بیماری از یکدیگر جدا بود در آخرین ایامی که بیماری رو به خموشی می رفت، می گرفتند و در میان پارچه ای در محل تاریک نگهداری می کردند و بعداً کودکان نوزاد را با گرد خشک آن دانه ها تلقیح می کردند. تلقیح آبله انسانی در بیشتر موارد یک آبله موضعی در کحل تلقیح ایجاد می کرد که مصونیت انسان به آبله بسیار طولانی بود، اما عیبی هم داشت و آن این بود که گاهی به جای ایجاد آبله موضعی آبله سراپایی به وجود می آورد که علاوه بر تهدید چشم و جان طفل تلقیح شده همه گیری آبله را در جامعه به دنبال داشت و جماعتی را از بینایی معیوب می کرد(ایرانشهر، 1343: ج2/ 1411).
منبع: شمس اردکانی، محمدرضا؛ عظیمی، رقیه سادات؛ قاسملو، فرید؛(1389)، روند تحول پزشکی نوین ایران، از دارالفنون تا تأسیس دانشگاه تهران، تهران: چوگان با همکاری دانشگاه علوم پزشکی تهران، اول/1390.
راسخون
نظرات