چرا میرزاده عشقی ترور شد؟


4121 بازدید
میرزاده عشقی

چرا میرزاده عشقی ترور شد؟
 یکی از ترورهای سیاسی مهم پس از کودتای 3 اسفند ۱۲۹۹ در پی سرودن شعری با عنوان «جمهوری سوار» رخ داد. در این شعر، داستان دزدی روایت می‌شود که در روستایی دورافتاده اموال مردم آن ده را سرقت می‌کرد، ولی پس از مدتی مردم آن ده به ماهیت پلید او پی بردند و بر آن شدند از سرقت او جلوگیری کنند، اما دزد نابکار این بار برای تداوم عمل، خود را نیازمند کسی دید که به‌‎ظاهر با مردم آن ده همراهی می‌کند، اما در باطن امر مجری دستورهای اوست

ترور واژه‌‌ای فرانسوی به معنای هراس و هراس‌‌افکنی است. در دانشنامه سیاسی، ترور در سیاست به کارهای خشونت‌آمیز و غیر قانونی حکومت‌‌ها برای سرکوبی مخالفان خود و ترساندن آنها گفته شده است؛ همچنین کردار گروه‌‌های مبارزی که برای رسیدن به هدف‌‌های سیاسی خود، به کارهای خشونت‌آمیز و هراس‌انگیز دست می‌زنند نیز ترور نامیده می‌‌شود. بنا به این تعاریف، با نگاهی اجمالی در تاریخ معاصر ایران شاهد ترورهای سیاسی بی‌شمار هستیم که برخی از آنها مسیر تاریخ ایرانیان را دگرگون کرده است. ازآنجاکه بررسی همه موارد این ترورها در یادداشتی کوتاه نمی‌گنجد از زمان ورود رضاخان در صحنه سیاسی تا سقوط وی به یک نمونه اشاره می‌کنیم.

با کودتای 3 اسفند 1299، مشروطه‌‌گری که از تقریبا پانزده سال قبل از آن در حال تکوین بود یکسره از میان برداشته شد. رضاخان از همان آغاز کودتا با اعلامیه معروف «حکم می‌کنم» و اعلامیه‌های شداد و غلاظ بعدی نشان داد دوران جدیدی در عرصه سیاسی و اجتماعی ایران در حال زایش است. رضاخان را همه از زمستان 1300 رئیس‌‌الوزرایِ منتظر می‌دانستند که چشم به مقام سلطنت دارد. رضاخان در این مسیر از ابزارهای مختلفی بهره برد و در مواقعی که کسی یا گروهی بنای مخالفت یا ایجاد بحران در مسیر قدرت‌گیری وی را داشت، از هر ابزاری برای شکست این مخالفت استفاده می‌‌کرد. یکی از این روش‌ها، تهدید و قتل مخالفان بود؛ ازاین‌رو، سیاست کلی رضاخان و رضاشاه بعدی بر رعب و قتل و از میان برداشتن تمامی کسانی استوار شد که به انحای گوناگون بر سر راه او قرار می‌‌گرفتند. به طور کلی، برنامه قتل و نابودی مخالفان و منتقدان در همان سال‌های نخست شکل‌گیری کودتا آغاز شد و تا واپسین سال‌های حیات سیاسی وی تداوم یافت.1

ترور میرزاده عشقی یکی از مهم‌ترین این ترورها بود که در ردیف اولین قتل‌های مهم سیاسی پس از کودتای 3 اسفند ۱۲۹۹ قرار داشت. این ترور در دوره نخست‌وزیری رضاخان و در تاریخ 12 تیرماه ۱۳۰۳ به دست مأموران شهربانی صورت گرفت. باید توجه داشت که میرزاده عشقی شاعر و روزنامه‌‌نگار و یکی از مخالفان صریح‌‌اللهجه رضاخان بود. عشقی در دورانی می‌زیست که شرایط کشور پیوسته در تلاطم بود. در آن برهه زمانی درگیری‌های شدیدی میان رضاخان سردار سپه و نخست‌وزیر وقت و مخالفانش در مجلس شورای ملی، که در رأس همه آنها آیت‌الله سیدحسن مدرس قرار داشت، بروز کرده بود و بسیاری از مردم پایتخت و شهرهای بزرگ هم که از روند حاکم شدن قدرت استبدادی رضاخان نگران شده بودند، با مخالفان او همدلی نشان می‌دادند. بدین ترتیب، ترور عشقی به دست مأموران شهربانی هشداری جدی به مخالفان رضاخان بود تا از مخالفت با او صرف نظر کنند و موقعیت او را به رسمیت بشناسند.2

مهم‌ترین علت ترور عشقی به مخالفت وی با رضاخان به‌ویژه اعمال خودسرانه او در توقیف روزنامه‌‌ها باز می‌گشت. عشقی با بهره‌گیری از قدرت بیان، قلم و استعداد شاعری خود به مخالفت جدی با جمهوری‌خواهی رضاخانی برخاست. او اوضاع و شرایط کشور را مساعد پذیرش جمهوری نمی‌دانست و آن را غیر واقعی، مصنوعی و خواسته بیگانگان (انگلستان) ذکر می‌کرد. وی تنها کسی بود که در میان روشنفکران، بی‌مهابا و با لحنی تند مخالفت خود را با رضاخان و جاه‌طلبی‌های وی ابراز می‌کرد. عشقی در شعری مبسوط، رضاخان را نوکر انگلستان قلمداد کرد که درصدد است با عنوان جمهوری‌خواهی و نظایر آن، در پس پرده، طرح‌های انگلستان را در ایران به مرحله اجرا درآورد. مهم‌ترین حمله و انتقاد میرزاده عشقی به رضاخان و متهم نمودن او به وابستگی به انگلیس و آلت فعل آن کشور بودن در شعری با عنوان «جمهوری سوار» متبلور شد که در جریان جمهوری‌خواهی رضاخان به صورت شعری نمادین در روزنامه قرن بیستم به چاپ رسید. در این شعر، عشقی با زیرکی تمام داستان دزدی را تعریف می‌کند که در روستایی دورافتاده اموال مردم آن ده را سرقت می‌کرد، ولی پس از مدتی مردم آن ده به ماهیت پلید او پی بردند و بر آن شدند از سرقت او جلوگیری کنند. اما دزد نابکار این بار برای تداوم عمل، خود را نیازمند کسی دید که به‌‎ظاهر با مردم آن ده همراهی می‌کند، اما در باطن امر مجری دستورهای اوست. در این شعر، که نمودی آشکار از روند شکل‌گیری استعمار غیر مستقیم انگلستان در ایران با قدرت‌یابی رضاخان است، مقصود شاعر از دزد، انگلیس است و مردم آن ده دورافتاده هم ایرانیان هستند. در این میان، خری که در میانه راه دزد (انگلستان) بر آن سوار می‌شود و از طریق او دزدی‌اش را در ده (ایران) ادامه می‌دهد شخص رضاخان است که به عنوان آلت فعل انگلیسیان عمل می‌کند.3

عشقی همچنین در مقاله‌ای با عنوان «جمهوری قلابی» به تحلیل ماهیت و اهداف جمهوریتی که رضاخان و طرفدارانش در پی آن بودند پرداخته و نوشته است: «چیزی که خیلی مضحک به نظر می رسد این است که گوسپندچران‌های سقز جمهوری‌طلب شده‌اند و این گوینده با یک من فکل و کراوات ضد جمهوری هستم! کیست که این مسئله را مضحک نمی‌داند؟ آیا حقیقتا گوسپندچران‌های سقز جمهوری‌طلب شده‌اند؟ آیا می‌فهمند جمهوری چیست؟ جمهوری خوردنی است؛ جمهوری پوشیدنی است یا جمهوری را درو می‌کنند و یا با جمهوری نان می‌پزند؟!... آیا می‌توان او را صاحب عقل سلیم دانست؟ این جمهوری بود؟ یک مقاله ترجمه از روزنامه وقت ترکیه، چند مقاله و شعر و یک جریده یک کنفرانس ضیاءالواعظین، یک تصنیف و های و هوی چند نفر استفاده‌چی، افراشتن چند عدد پرچم قرمز و... حاصل همه اینها را نباید اسمش را بگذاریم جمهوری. خدا برکت بدهد به ایرانی، جمهوری که سی سال مقدمه می‌خواهد در عرض سه ماه آن را ساخت آن جمهوری قلابی و همان همسایه‌ای که سال‌ها خیال خوردن ایران را کرده و آن را به شکل "کلاه" می‌خواهند سر ایرانی بدبخت بگذارند... این جمهوری چه بوده و با ما چه مناسبت داشت؟... ما هزار گونه اصلاحات مادی و معنوی لازم داریم. که اگر آن وقت اسم جمهوری را ببریم مثل حالا مضحک و مسخره‌آمیز به نظر نیاید. والا قبل از این کارها جمهوری، آن هم جمهوری قلابی برای ما تناسب کلاه و سیلندر به سر گوسپندچران سقزی خواهد بود».4

این شاعر آزادیخواه حتی پس از توقف و شکست جریان جمهوری‌خواهی دست از مبارزه با رضاخان برنداشت و با مقالات و اشعار متعدد همچنان به مخالفت با رضاخان ادامه داد. او این کار را تا بدان مرحله پی گرفت که با چاپ کاریکاتوری در روزنامه قرن بیستم، با هدف نکوهش رضاخان و برنامه‌هایش، جنجال بزرگی به پا کرد. این اقدام عشقی آن چنان تأثیری داشت که رضاخان تاب تحمل از کف داد و عمال وی روز ۱۲ تیرماه ۱۳۰۳ این شاعر را در خانه‌اش به قتل رساندند.

 ابوالحسن عمیدی‌ نوری درباره ترور میرزاده عشقی نوشته است: «... مرحوم عشقی در روزنامه قرن بیستمِ خود آن اشعار تند ضد رضاخان را گفته بود که ترجیع‌‌بند آن فعلا‌ فقط در خاطرم می‌باشد: "الدرم و بولدرم من قائد جمهورم" که بر اثر انتشار همان شماره روزنامه بود که به دستور سرهنگ محمدخان درگاهی معروف به چاقو،‌ رئیس نظمیه وقت که شدیدتر از دستگاه سازمان امنیت و رکن دوم ارتش فعلی به اختناق مطبوعات و افکار می‌پرداخت، از شهربانی ترور[یستی] برای قتل عشقی اعزام شد که او را روز روشن،‌ دم در خواستند و وقتی عشقی روبه‌رو با مأمور ترور شد او را با گلوله هفت ‌تیر جابه‌جا کشت و فرار کرد و با آنکه معروف بود ابوالقاسم‌خان فرزند ضیاءالسلطان چراغ‌برقی که مأمور شهربانی بود او را کشت، نه او را حتی یک ساعت بازداشت نمودند و نه تحقیقی از او به عمل آوردند، بلکه راست راست می‌گشت و حقوق از شهربانی می‌گرفت تا بعد از سال‌ها یک روز زمستان در دکانی مشروب می‌خورد سقف پایین آمد او را جابه‌جا کشت که این داستان هم معروف است».5

به طور کلی ترور میرزاده عشقی یکی از تراژیک‌ترین مرگ‌ها در یک سده اخیر ایران بوده است. ترور او را باید در نسبتی مستقیم با استبداد رضاخانی قلمداد نمود. پس از قتل او، تقریبا همه سکوت کردند و جز چند چهره انگشت‌شمار مثل مدرس، مصدق و بهار، کسی خطری را که عشقی در انتهای مسیر می‌دید، فریاد نزد. عشقی از نظر هواداران رضاخان سردار سپه، مانع بزرگی محسوب می‌شد و بازی‌خراب‌کن قهاری بود. صدای او یکی از بلندترین و مؤثرترین صداها و زبانش نیز بسیار گزنده و گیرا بود و ازاین‌رو قربانی احیای استبداد شد.

1. محمود حکیمی، داستان‌هایی از عصر رضاشاه، تهران، قلم، 1371، ص 272.

2. محمد زرنگ، تحول نظام قضایی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ج 1، صص 405-۴۰۷.

3. محمدعلی سفری، قلم و سیاست، ج 4، تهران، نشر نامک، 1380، صص 590-591.

4. میرزاده عشقی، «جمهوری قلابی»؛ درج  در کتاب: کلیات مصور عشقی، به کوشش علی‌اکبر مشیرسلیمی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷، صص 141-۱۴۶.

5. ابوالحسن عمیدی‌ نوری،‌ یادداشت‌های یک روزنامه‌‌نگار (تحولات نیم‌قرن اخیر تاریخ معاصر ایران از نگاه ابوالحسن عمیدی نوری)،‌ به کوشش مختار حدیدی و جلال فرهمند،‌ ج 2،‌ تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،‌ 1384، ص 130.


موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران