بـررسی عوامل مؤثر در بروز انقلاب اسلامی
8957 بازدید
(انسان، محیط، ایدئولوژی ایرانی)
نظریاتی درباره شـکلگیری انقلاب اسلامی
بسیاری از نویسندگان و محققان،شکلگیری انقلاب اسلامی ایران را بررسی کردهاند و هر یـک از زاویه دانش خود بـه تـحلیل آن پرداختهاند.آنان انقلاب ایران را در مقابل سایر انقلابها، ارزیابی نمودهاند.فرد هالیدی(1)در تبیین انقلاب ایران به پنج عامل اشاره میکند:
1 - توسعه ناهماهنگ و سریع اقتصاد سرمایهداری ایران
2 - ضعف سیاسی رژیم شاهنشاهی
3 - ائتلافهای گـسترده نیروهای مخالف
4 - نقش اسلام و رهبری - (امامت و ولایت)در بسیج نیروها
5- زمینه متغیر و نامعلوم محیط بینالملل.(2)
علاوه بر عوامل فوق، شکست مالی حکومت،تباهی طبقه حاکم،ناهمسانی طبقاتی و کاربرد زور نیز مورد تأکید قرار گـرفته اسـت.
انقلابها به اشکال مختلفی بروز میکنند و هرکدام با شیوهای خاص به نقد گذشته و تبیین آرمانهای آینده میپردازند؛انقلاب فرانسه با زمینه ایدئولوژیک در روشنگری قرن هجدهم، آرمانهایش را در قالب مفاهیم آزادی،برابری و بـرادری مـعرفی کرد.انقلاب روسیه نیز با زمینه سوسیالیسم قرن نوزدهم،طرحهای خود را برای آینده در چارچوب دولت بیطبقه بیان کرد که از طریق دیکتاتوری پرولتاریا تحقق مییابد.انقلاب ایران نیز خود را در تعابیر ایـلامی بـا انتقاد دینی از نظم گذشته و تبیین نظم جدید مطرح نمود.(3)از اینرو،دو سؤال اساسی مطرح است:
آیا دلیل اساسی شکلگیری انقلاب ایران برهمین موارد استوار است؟آیا در شکلگیری انقلاب ایران منابع ایرانی نـقش داشتهاند؟برای پرداخـتن بـه اینموضوع باید به تحلیل شـرایط جـامعه ایـران قبل از سال 1357 پرداخت.
در ایران از اوایل قرن بیستم همزمان با به قدرت رسیدن پهلوی،سه مکتب با دیدگاههای متفاوت،گروههای اجتماعی را بـه سـوی خـود فرا میخواند؛
1 - لیبرالیسم با تکیه برناسیونالیسم ایرانی
2 - مـارکسیسم
3 - بـازگشت به اسلام(4)
این هرسه تلاش خود را بر دگرگونی حکومت متمرکز کرده بودند که البته در اینبین اساسیترین نقش را مذهبیها بـه عـهده داشـتند.هرکدام از این مکاتب بر منابع بنیادین تکیه داشتهاند.ملیگراها،نـاسیونالیسم ایرانی را با تکیه بر قومیت،نژاد و زبان موردتوجه و تأکید قرار میدادند.آنها رژیم گذشته را به وابستگی و عدمتوجه بـه اسـتقلال و مـلیت متهم مینمودند. نمونه بارز اینبرخورد را میتوان در ملی شدن صنعت نفت دیـد.انـدیشههای مارکسیستی تمرکز خود را برجامعه دهقانی ایران معطوف کرده بود و ردّدیدگاههای کاپیتالیستی در جامعه را مورد توجه قرار مـیداد.مـذهبیها نـیز باتوجه به عملکردهای ضددینی و اسلامی رژیم گذشته،خواهان بازگشت به هویت اسـلامی بـودند.تـمام اینگروهها در عدم اعتماد و اعتقاد به حکومت در زمینه ارضای توقعات آنها و عدمانطباق طرحها و عملکردهای رژیـم گـذشته بـا هویتهای خاص مورد نظر آنها اتفاقنظر داشتند.این در حالی است که تمایزات طبقاتی،شـکلگیری طـبقات جدید در جامعه و حذف گروههای سنتی از اداره جامعه به نفع بورژواها،وابستگی به نظام بـینالملل و تـضاد انـدیشه حاکمیت با بیگانهستیزی ایرانیان،دستنشاندگی رژیم پهلوی پس از کودتای 28 مرداد 1332 و عدم توجه به ساختار اعـتقادی و ایـدئولوژیک جامعه،طرف توجه مبارزات هر سه گروه قرار داشت.بدینترتیب تحلیلگران،عوامل شـکلگیری انـقلاب اسـلامی را نیز به سه دسته تقسیم میکردند. گروهی به تفسیر تک عاملی معتقدند و تنها یک عـامل را در ایـجاد انقلاب ایران دخیل میدانند.البته در میان اینگروه سه نظر مختلف وجود دارد.یـک دسـته صـرفا عوامل مادی و اقتصادی،دستهای دیگر تنها آزادیخواهی و دسته سوم فقط عوامل اعتقادی و معنوی را در نظر گـرفتهاند.عـدهای نـیز رهیافت دو یا سه عاملی را ارئه دادهاند.(5)چنانکه،اجرای فرضیههای مدرنیزاسیون(6)اقتصادی و اجتماعی تـوسط شـاه،باعث ناهنجاریهای اجتماعی گردید و آثاری مانند نوشته آبراهامیان که براساس نظریه نوسازی هانتینگتون در مورد انقلاب اسـلامی نـگاشته شده است، از جمله اینموارد میباشد.(7)
در مقابل اینگروه،برخی معتقد به رهیافت چـندعاملی هـستند.از نگاه آنان،در تکوین انقلاب عوامل مختلف مـستقل از هـم دخـالت داشتهاند و در آینده،اینانقلاب با همکاری این عـوامل تـداومیافته به ثمر میرسد.(8)چنانکه نیکی.آر.کدی در کتاب ریشههای انقلاب ایران میگوید:اینانقلاب حـتی بـا الگوها و انتظارات کسانی که بـه نـسبت خوبی از اوضـاع ایـران مـطلع بودند نیز سازگار نبود...میتوان گـفت انـقلاب ایران مجموعهای از عوامل بود.(9)
از بررسی ایننظریات،میتوان دریافت که پیروزی انقلاب اسـلامی مـعلول سلسله علل و عواملی است که در پیـدایش آن بهگونهای مؤثر بودهاند.بـخشی از ایـنعلل مرتبط با عناصر تشکیلدهنده انـقلاب اسـلامی،تحت عنوان تئوری انقلاب و شناخت ماهیت آن قابلبررسی است و بخشی باتوجه به نـتیجه انـقلاب و با تکیه بر ماهیت جـمهوری اسـلامی،بـر علتی خاص اصـرار مـیورزد.
دیدگاهها و اندیشههای دستهاول یـعنی جـویندگان دلایل انقلاب،ما را در جهت شناخت عوامل خاص مؤثر بر انقلاب اسلامی یاری میکند.تـئوریسازان عـلتشناس انقلاب ایران، سه دیدگاه متفاوت دارنـد:
1 - آنـها که بـر تـقدم عـلتهای سیاسیاقتصادی پافشاری مـیکنند.
2 - آنها که بر ماهیت اسلامی انقلاب تأکید دارند.
3 - آنها که میخواهند تلفیقی از عوامل سیاسی اقـتصادی و ایـدئولوژیکی ارائه کنند.(10)کدی(11)از مشکلات اقتصادی و قطع ریـشههای فـرهنگ،هـالیدی از بـرخورد تـحولات اقتصادی جدید بـا اسـلام بنیادگرای سنتی،و بشریه از تقارن بحران اقتصادی،سازمان دینی و اشتباهات سیاسی سخن گفتهاند.(12)عدهای دیگر میگویند انـقلاب اسـلامی در هـمانحال که انقلابی مذهبی و معنوی است در همان حـال انـقلابی سـیاسی و اقـتصادی نـیز مـیباشد.(13)برخی دیگر نظیر اسکاکپول میگویند:
«عملا هیچیک از مکانیسمهای ساختاری انقلابهای فرانسه،روسیه و چین در انقلاب ایران یافت نمیشود.از خارج هیچفشاری بر دولت ایران وارد نمیشد.میان نخبگان و دولت تعارض چندانی وجـود نداشت.در روستاها نیز هیچجنبش دهقانی تودهای پانگرفته بود و هیچجا به جایی عمدهای در وضعیت اقتصادی و ژئوپلتیکی به وجود نیامده بود که دولت ایران را تضعیف کند.از بسیج دهقانان هم خبری نبود.»
بدینترتیب اسـکاکپول نـاچار میشود انقلاب ایران را موردی منحصر به فرد تلقی کند و برای توضیح آن به مکانیسمهای موردی گوناگونی متوسل گردد و اینمکانیسمها را در ماهیت«دولت بهرهبردار»(14)و وجود ایدئولوژی بسیجگرایانه شبکه شهری اسلام شیعی جـستجو کـند که در این راه از الگوی دولتها و انقلابهای اجتماعی دور میشود و نتیجه میگیرد که این تنها انقلابی بود که بهطورعمد و به شیوهای منسجم شکل گرفت.(15)
از آنجا کـه مـحققین،عوامل مختلفی را در شکلگیری انقلاب مـطرح نـمودهاند،باید پذیرفت که در انقلاب ایران مجموعهای از عوامل نقش داشتهاند و تأکید بر یک عامل،تحلیل دقیقی نیست.انقلاب اسلامی ایران از نظر شرایط و عوامل پیدایی و رشـد و پیـروزی با دیگر انقلابهای جـهان مـشابهت فراوان دارد و بسیاری از شرایط و عواملی که انقلابهای عمده جهان تحتتأثیر آنها تغییرات اساسی در بنیادهای اجتماعی،سیاسی،اقتصادی و فرهنگی جامعهها به وجود آوردهاند،در انقلاب اسلامی ایران نیز دیده میشود.ولی از آنجا که هـرپدیده و جـریانی شرایط خاص خود را دارد و از سوی دیگر در تحولات انسانی شرایط ارادی و انتخابی نقش عمدهای ایفا میکند،انقلاب اسلامی ایران نیز از ایننظر ویژگیها و شرایطی اختصاصی دارد که به نقش تاریخی و محتوایی آن در مقایسه با دیگر انـقلابهای جـهان،برجستگی و امـتیاز خاصی بخشیده است.(16)در نتیجه انقلاب اسلامی ایران پدیدهای کلان اجتماعی و سیاسی است که با زمینهها و ریشههای عـمیق تاریخی خود دارای ماهیتی دینی و اسلامی است و همه اقشار جامعه را تحتتأثیر قـرار داده اسـت.(17)ایـناظهارات نشان میدهد که در تحلیل دقیق شکلگیری انقلاب اسلامی ایران،اختلافات بسیاری وجود دارد و هرکدام از محققین سعی نمودهاند قـسمتی از واقـعیت را برجستهنمایند.ولی با جمعبندی نظریات اینمحققین میتوان گفت که در شکلگیری انقلاب ایران،تاریخ،ایـدئولوژی،ویـژگیهای مـحیطی و انسانی و وضعیت نظام بینالملل نقشی اساسی داشته است و ترکیبی از اینعوامل با ریشه در بنیادهای سرزمینی ایـران، انقلاب را به وجود آوردهاند.شکلگیری انقلاب اسلامی علاوه بر آنکه از ویژگیهای مکانی هـمچون ایدئولوژی،انسان و محیط مـتأثر بـوده است اما این انقلاب بر مکان ایران نیز تأثیراتی متقابل داشته است که میتوان بهطور مثال به معرفی جایگاه جدید ایران در نظام بینالملل اشاره نمود.
با عنایت به اینموارد،اینمقاله مـیکوشد از نگاه محقق ایرانی به موضوع انقلاب و عوامل مؤثر برآمده از ایدئولوژی،انسان و محیط ایران در شکلگیری انقلاب اسلامی بپردازد. در اینجا لازم است برای تبیین عوامل شکلگیری انقلاب اسلامی،برنظر میشل فوکو(18) تأکید گردد کـه مـیگوید:«برای مردم ایران انقلاب پایان وابستگی،از میان رفتن پلیس،توزیع مجدد درآمدهای نفتی،تعقیب عوامل فساد،فعال شدن دوباره اسلام،شیوه زندگی جدید،روابط جدید با غرب،کشورهای عرب و غـیره بـود.»(19)که عملا ایران را از گذشته متفاوت میکرد.
1 - مذهب - (ایدئولوژی)
از عوامل مهم شکلدهی انقلابها در کشورهای مختلف،عامل فرهنگی با تکیه بر ویژگی غیراکتسابی جمعیت نظیر مذهب،زبان ونژاد است.تاریخ مـلتها،سـرشار از مبارزات عقیدتی، سیاسی و نظامی برسر نحوه اعمال قدرت و تصرف حکومت بوده است و عملا اینمفاهیم به یکدیگر آمیخته شده کمتر قابل تفکیک و تجزیه بوده است.چنانکه سیاست با مذهب درآمـیخته و حـکومت را مـتأثر نموده است.(20) اگرچه اینآمیختگی در کـشورهای اسـلامی بـیش از کشورهای اروپایی است،اما در اکثر کشورهای اسلامی،اسلام معیار عمده هویت و وفاداری گروهی است.مردم اسلام را مرزی بین خود و دیگران،خـودی و غـیرخودی قـرار دادهاند.در جهان غرب،برای طبقهبندی باید به مـعیارهای دیـگری همچون ملت،کشور و تقسیمات فرعی آنها مراجعه کرد که با معیارهای موجود در جهان اسلام متفاوت است.(21)عموم محققین مـعتقدند کـه در کـشورهای اسلامی،مذهب برای حکومت و حکومت برای مذهب ضروری است.چـنانکه حکومت،مشروعیت خود را از اینعامل کسب میکند.(22)از آنجا که ایران نیز کشوری اسلامی است،بیتردید نقش مذهب در انقلاب ایـران هـم در حـرکت فرد و هم در سازماندهی جمعی و گروهی نقش عمدهای داشته است.
حکومت پهـلوی بـدون درک ایننکته که در طول تاریخ،رهبران مذهبی در جهت برانگیختن احساسات مردم نقش محوری داشتهاند و از گذشته تا ورود اسـلام و از دوران سـلطنت صـفویه تا پایان دوره قاجاریه،اعتقادات مذهبی سلاطین و حکام ایرانی بر اعتقادات ناسیونالیستی آنـها غـلبه داشـت،اما به یکباره با کنار گذاردن اسلام از ساخت اندیشه حکومتی،فرهنگ سیاسی مخالفان شـکل گـرفت.بـا حذف اینعنصر مهم سرزمینی و کوشش در جهت حذف رهبری دینی از جامعه،که به قول مـیشل فـوکو؛از ویژگیهای رهبری تشیع،داشتن نقش توأمان راهنما و بازتاب بوده است،(23) و چون در اسلام اجـرای تـکلیف اصـل است،در نتیجه زمینه تأثیرگذاری رهبری دینی در جهت شکلگیری انقلاب اسلامی فراهم گردید.
به هـمینمنظور بـرای پیبردن به سقوط رژیم سلطنتی در ایران،باید بر دو خصوصیت مهم مذهب تشیع کـه بـر حـق شمردن قیام برضد حکومتهای ظالم و ناحق و وجود مراکز قدرت مذهبی مستقل از دولت در درون خود،(24) اشاره کـرد.هـرچند نباید فراموش کرد که تشیع در طول تاریخ امتیاز ویژه و جالبی نیز در اخـتیار ایـران قـرار داده و آنعامل استقلال و تمایز ایران از پیرامون میباشد.
تشیع از دیرباز بهعنوان عاملی تأثیرگذار در تحولات ایران به حـساب مـیآید.روحـیه ضدسلطه آن منجر به توجه مردم به شعائر آن در مقابل حکومتهای ضددینی و ایـستادگی در بـرابر ظلم و ظالم گردیده است.رژیم گذشته عاجز از درک این واقعیت بود،بهطوری که در اوجگیری تظاهرات مردمی یـک مـشاور امریکایی امیدوار بود که اگر در ماه محرم مقاومت کنید
همهچیز را میتوان نـجات داد.(25) ایـنجمله بیش از آنکه بر نقش مذهب بهعنوان قـاعدهای فـردی دلالت کـند،نشان از تأثیرگذاری بر محیط و جمع در ایران دارد.چـنانکه اظـهارنظر اینمشاور امریکایی بر ایننکته تأکید دارد که دیدگاه اسلام در مورد انقلاب با دیدگاه غـربی و مـارکسیستی کاملا متفاوت بوده عامل عـمده شـکلدهندگی به انـقلاب،مـاهیت آرمـانخواهانه و هویتده جمعی آن است.(26) در واقع انقلاب اسـلامی،انـقلابی علیه ارزشهای غربی بود و هم سرمایهداری و هم از کمونیسم متنفر بود و هردو را هـمانند دوروی یـک سکه مادیگرایی میدید؛هدف جوانان از ایـنانقلاب،شغل،مسکن و غیره نـبود،بـلکه آنها به چیزی غیراز مـادیگرایی مـعتقد بودند.
از اینرو،شیعه همواره مخالف نظریه همسازی و مصالحه با نظام سیاسی موجود بـوده اسـت.اینمخالفت و معارضه گاهی نظری بـود و پیـامدهای عـملی آن در مورد ایران تـا زمـان تحقق انقلاب اسلامی،کـه کـاربست نهایی و یا منطقی تئوری سیاسی شیعه است،هیچگاه تام و تمام تجلی نیافت.(27) تشیع قـدرت مـطلقهای به حاکم نداده است؛اصلی کـه شـالوده اینمحدودیت را تـشکیل مـیدهد نـاشی از تلقی افراد از قانون اسـت.در نظریه سنتی اسلامی،دولت واضع قانون نیست،بلکه قانون آن را ایجاد و از آن حمایت میکند.چنین قانونی الهی اسـت و وظـیفه حاکم دفاع و حمایت از اینقانون است.اگـر او بـرخلاف قـانون شـرع رفـتار نماید یا دسـتوری بـرخلاف قانون صادر کند،متهم به عمل خلاف شرع میشود و میتوان مجازاتش کرد.(28)مذهب تشیع در زمینه نـقد حـکومت مـعتقد به رابطهای دوسویه است که حکومت را در زمـان خـاصی مـوردنظر قـرار داده در بـسیج مـردم نقش مهمی ایفا مینماید.
برخی از محققین خارجی براساس همین ویژگی معتقدند که تنها مذهب بود که میتوانست اکثریت جامعه ایرانی را در حرکتی انقلابی به دنبال خود بکشد زیـرا مردم ایران از فقیر و غنی و از روستایی تا شهرنشین،کموبیش دارای معتقدات مذهبی بودند و اجرای احکام اسلامی را راهحل بسیاری از مشکلات و مسائل خود میپنداشتند.(29) با این نگرش کارکردی میتوان بیان داشت که تشیع در زمـان لازم،در مـقابل حکومتی که خلاف ایدئولوژی مذهبی مردم قرار دارد، با تکیه بر عنصر عدالت،دمکراسی و مشارکت جمعی مقابله مینماید.چنانکه آیت اللّه طالقانی نیز در یکی از اعلامیههای خود بیان داشته بود که آیـین تـشیع و استبداد آشتی ناپذیرند زیرا تشیع ماهیتی اساسا دمکراتیک دارد.(30)
در کنار جنبه کارکردی تشیع،نکته اساسی دیگر،نقش رهبری نزد ایرانیان است که از گذشته اهـمیت داشـته و شاه ناتوان از درک آن بود و در کنار ایـنامر شـاه نمیتوانست به توقعات فرهنگی غالب ایرانیان از رهبری شایسته،جامعه عمل بپوشانید.(31)
از گذشته ایرانیان علاقهمند رهبری بودهاند که با تکیه بر اصول دینی علاوه بـر رفـع نیازهای مادی،به ارضـای نـیازهای روحی آنها پاسخ دهد و یا در مواقعی که طلمی بر آنها وارد میشد به او مراجعه نمایند.بهطوری که رهبری دینی در تاریخ ایران بهعنوان ملجأ و پناه مردم از ستم استبداد و بیگانگان معرفی میگردید.در کـنار ایـناصل مهم،حکومت پهلوی طوری عمل کرد که هویت مذهبی جامعه ایران در مقابل حکومت تعریف شد.پیشتر،حاکمان و علمای دینی در کنار یکدیگر بهعنوان دو قطب اداره جامعه قرار داشتند،استقلال علما از دولت بـا تـکیه بر درآمـدهایی نظیر خمس و زکات،روحانیان را مستقل از حکومت قرار داده بود.شاه با کنارگذاری اینقشر از اداره جامعه،در پی کاهش توان تـأثیرگذاری مذهب بر جامعه بود. و لیکن،همان هویت مستقل با رهبری حـضرت امـام خـمینی - (ره)در مقابل ماهیت بورژوایی حکومت قرار گرفت و در بروز انقلاب نقش مهمی ایفا نمود.چنانکه همینامر منجر شد تـا بـه گفته هما امید،رهبری دینی بتواند از تشیع با روحیه مقابله با ظلم و اجـحاف بـهعنوان آگـاهی ملی در ایران استفاده نماید(32) و به سازماندهی مبارزه بپردازد.
میشل فوکو در ایرانیها چه رویائی در سر دارنـد،در تشریح ویژگی سازماندهی اسلام شیعی میگوید:«اسلام شیعی در واقع خصوصیاتی دارد که متواند بـه خواست حکومت اسلامی رنـگ ویـژهای بدهد(33) و به خلق سازماندهی ویژه از اجتماع منتهی شود.بهطوری که وجود هشتاد هزار مسجد و 180 هزار روحانی در سراسر ایران،نوعی تشکیلات اساسی و زیربنایی در کشور به وجود آورده که در صورت لزوم به راحتی قادر اسـت توده مردم را به هرجهتی که خواست رهبران مذهبی باشد،سوق دهد.»(34) چنانکه تا چندماه قبل از انقلاب فعالان اسلامی توانستند کنترل شهرهای مقدس قم و مشهد را در دست گیرند و در قم شکیل جمهوری اسلامی را اعـلام نـمایند.(35) به طوری که اینامر نشن از وجود توان سازماندهی فضایی مذهبی در جامعه میباشد.منوچهر فرمانفرمائیان نیز در اینزمینه میگوید:«آنچه در ایران تداوم و دیرپایی واقعی داشت،مذهب بود، نیرویی چنان توانمد که سـرانجام او را از تـخت به زیر کشید،گرچه در آن زمان او و ما نخبگان شادمان و از قدرت خفته آن بیخبر بودیم.»(36)
باتوجه به قدرت نهفته مذهب در بطن جامعه که توانست به هویت جمعی افراد کمک نماید و با عـنایت بـه تمام تأکیدات تاریخی و معاصر درباره نقش دین در تحولات ایران،اگر سرسختی و انعطاف ناپذیری امام خمینی - (ره)نبود انقلاب ایران به احتمال زیاد به سقوط شاه با رژیم سلطنتی ایران نـمیانجامید و رژیـم سـلطنت مشروطه جانشین حکومت فردی شـاه مـیگردید.(37)چـرا که نیروهای غیرمذهبی اعماز چپگرایان یا ملیگرایان لیبرال،فاقد شخصیت برجستهای بودند که
بتواند وفاداری عامه مردم را به خود جلب کـند و یـا الهـامبخش آنها برای جانفشانی در راه آرمانی ایدئولوژیک باشند.در افـق کـشور هیچشخصیتی حضور نداشت که بتواند با جاذبه امام خمینی - (ره)حتی با فاصلهای دور رقابت کند.(38)مهمترین نقش حضرت امامخمینی - (ره)بـهعنوان رهـبر مـذهبی انقلاب در مسیر مبارزات(39)طرح مسئله مشروعیت ذاتی هرگونه اقتدار سـیاسی در زمان غیبت بود.(40)علاوه بر اینکه ایشان به ردّمشروعیت رژیم گذشته میپرداختند،به ساخت اندیشه حکومت با تـکیه بـر نـقش فقیه نیز تأکید مینمودند.چنانکه حضرت امام پیش از انقلاب سه نـظر در بـاب حکومت اسلامی ابراز داشته بود:
سلطنت بهطور اساسی و بنیادی محکوم است.بهطوری که اسلام سلطنت ولایـتعهدی نـدارد.
قـوانین اسلام در قرآن مجید و سنت پیامبر شامل همه دستورات و احکامی میشود که بـشر بـرای سـعادت و کمال خود احتیاج دارد.اینقوانین عادلانه است.
اسلام به واسطه مرامهای انحرافی که در ایران بـه وسـیله قـدرتهای امپریالیستی تشویق میشوند - (نظیر مرامهای مادیگرایی و صهیونیسم)در معرض خطر جدی است.(41)
ایشان در ادامه بـرای ارائهـ اندیشه حکومت مبتنی بر مذهب با انتشار کتاب کشف الاسرارکه در پاسخ بـه کـتاب اسـرار هزارساله نگاشته شداولین گام را در طرح اندیشه حکومت اسلامی در برابر رژیم پهلوی برداشت؛کـه مـیتوان آن را اساس نظم نوینی دانست که سالها بعد اعلام موجودیت کرد.(42) این تفکرات حـکومتی نـفوذ امـام را از مرزهای سنتی قدرت یک مرجع تقلید صرف فراتر برد و ایشان به صورت تجسمی از هویت و خـودیافتگی ایـرانیان درآمد.(43) وی همچنین در ارتباط با اقشار و تودههای مردم نبوغ خاصی داشت.(44) چـنانکه عـدم مـعرفی حکومت در قالبهای قومی و ناسیونالیستی،از جمله مواردی بود که همبستگی نسبتا مطلوبی بین گروههای قومی و اقـلیتهای دیـنی بـا حکومت ایجاد نمود.امام خمینی،غرض از حکومت دینی را محدودیت برای اقلیتهای دیـنی نـمیدانست و معتقد بود که تمام اقلیتهای مذهبی در ایران برای اجرای آداب دینی و اجتماعی خود آزادند و حکومت اسلامی خـود را مـوظف میداند تا از حقوق و امنیت آنان دفاع کند و آنان هم مانند سایر مـردم مـسلمان ایران،ایرانی و محترم هستند.
در کنار ویژگیهای حـضرت امـام،حـضور ایشان در عراق و متعاقبا در پاریس را نیز باید مـورد تـوجه قرار داد.چنانکه با ازسرگرفته شدن سفرهای زیارتی زائران ایرانی در 1976 م به شهرهای مذهبی عراق بـر دامـنه ارتباطات و گستردگی منابع افزوده شـد.(45) حـتی ایشان در ادامـه بـا انـتخاب فرانسه خود را در مرکز ارتباطات جهانی قـرار داد و بـا شرکت در مصاحبه با شبکههای رادیوی و تلویزیونی توانست اهداف انقلاب را وسعت جهانی داده بـاب دیـگری در سطح بینالمللی برای مبارزه با شـاه بگشاید.(46) اینروند در ادامه مـنجر بـه گستردگی اندیشههای مذهبی امام در نـظام بـینالملل گردید که پس از تشکیل انقلاب اسلامی نیز به صورت یکی از کارکردهای حکومت مطرح گـردید.
امـام خمینی در ترسیم شکلی مطلوب از خـودیافتگی ایـرانیان مـبتنی بر مذهب،تـوانست مـنافع مذهبی و ملی ایران را در مـفهوم مـلت،یکپارچه نماید.ایشان در تمام مخالفتهای خود مصالح ملت را در نطر داشت و قوانین و لوایح رژیم گـذشته را بـه ضرر ملت میدانست.(47) این در حالی اسـت کـه شاه قـدرت ذاتـی مـذهب را که میتواند به واقـعیت سیاسی تبدیل شود،دستکم گرفته بود.امام خمینی میگفت مردم ایران مرا مظهر خود مـیدانند،مـن به زبان آنها صحبت میکنم، مـن بـه دردهـا و نـیازهای آنـها گوش میدهم و بـرای آنـها فریاد میزنم.(48) این ویژگی در نهایت به طرح مذهب و رهبری ایشان بهعنوان روح حقیقی در تهییج ملت و شکلگیری انـقلاب مـنجر شـد.
علاوه بر تمام موارد فوق،مذهب تـشیع در ایـران بـا دارا بـودن هـویت جـمعی مبتنی بر شعائر موجود در جامعه نظیر ایام عزاداری،سازماندهی و استقلال مالی رهبران آن و دارا بودن پایگاههای ارتباطی رهبران دینی با مردم نظیر مساجد که در تمام روستاهای کوچک کشور نـیز وجود داشت و نیز مراکز زیارتی قم و مشهد و...توانست در سازماندهی نقش مهمی ایفا کند. چنانکه حمید عنایت در مقاله«انقلاب در ایران 1979 - (مذهب بهعنوان ایدئولوژی سیاسی») نخست تضادهای اجتماعی،اقتصادی و سیاسی را وجوه مـشترک انـقلاب میداند،سپس به سقوط روحی شاه تأکید میورزد و در نهایت مذهب شیعه را نقطه شکلگیری انقلاب ایران از سایر انقلابها میخواند و اعتقاد دارد که در تاریخ صدساله اخیر ایران مردم تنها به درخواست عـالمان مـذهبی در تحولات شرکت کردهاند.(49)
با اینتوصیف،نگارنده معتقد است که اندیشه حکومتی رژیم گذشته ماهیتی ضدمذهبی داشت و بیش از آنکه نقشی برای مذهب در حکومت قـایل بـاشد،در تلاش جهت حذف آن بـرمیآمد.چـنانکه در انتها مذهب بهعنوان زیربنای هویت جمعی و فرهنگ سیاسی گروههای مخالف در نقد حکومت قرار گرفت و زمینهساز انقلاب شد.
2 - وابستگی ایران به غرب با تکیه بـر مـوقعیت و ژئوپلتیک ایران - (محیط)
تـحولات کـشورها در قرن بیستم بدون ارتباط به نظام بینالملل به دقت قابل تحلیل نیست، چنانکه حضور قدرتهای جهانی در مناطق مختلف و ایجاد ارتباط با کشورها در نظام وابسته به تأثیرگذاری بر کشورها منجر گـردیده و در ایـنبین موقعیت جغرافیایی و ژئوپلتیکی منحصر به فرد برخی از کشورها در نوع وابستگی و روابط آنها با مراکز قدرت نقش ویژهای دارد.
وابستگی ژئوپلتیک ایران به استراتژیهای نظام بینالملل و غرب که رژیم پهلوی را دستنشانده جـلوه مـیداد،در شکلگیری انـقلاب اسلامی نقش بارزی داشته است.همایون الهی در رساله دکتری خود در زمینه«اهمیت استراتژیکی ایران در جنگ جهانی دوم»مـعتقد است:نویسندگانی که تاریخ ایران را در دوران پهلوی مورد بررسی قرار دادهاند،مـوضوع اهـمیت سـوق الجیشی ایران را کمتر موردتوجه قرار دادهاند.(50) نیکی کدی نیز در تبیین رابطه ایران با استراتژیهای جهانی در شکلگیری انـقلاب اسـلامی میگوید:یکی از جنبههای موردمطالعه و تأثیرگذار در ایران و شکلگیری انقلاب اسلامی،رابطه ایران با مـغربزمین اسـت.(51) بـرخی محققان بر این باورند که ایرانی در خود ماهیتی منحصربهفرد در مقابل غیر دارد که تحمیل و وابستگی را زیـر سئوال برده عملا حیات اجتماعی و سیاسی ایران ویژگی خاص خود را دارد که هیچ فـرد اروپایی نمیتواند در آن نفوذ کـند.(52) ایـنروحیه در ایرانیان،بیاعتمادی نسبت به غرب را در پی داشته است.گری سیک(53) در کتاب همه سقوط میکنند عامل اصلی شکلگیری انقلاب و قطع رابطه با امریکا را اعتقاد ایرانیان به نظریههای توطئهآمی میداند.بهطوری که هر تـغییر ناگهانی در مسائل سیاسی،اقتصادی و اجتماعی در ایران که حتما ریشه در دسیسه قدرتهای خارجی دارد(54)،جزیی از اصول ذهنی ایرانیان است.
با اینتوصیف تضاد هویت ایرانی با غرب و علاقه غرب به اهمیت ژئوپلتیکی ایران و وابـستگی ایـران به نظام سرمایهداری غرب تأثیراتی در شکلگیری انقلاب داشته است.چنانکه بپذیریم امروزه سرزمینها تابع نیروهای جهانی و اقتصاددنیا هستند و مردم نیروها را باتوجه به شرایط مربوط به پیشینه فرهنگ خودشان تفسیر مـیکنند و بـرطبق آن واکنش نشان میدهند و به موجب آن هم به تکامل مکان خود و هم ترسیم نقشه همیشه معتبر جهانی کمک میکنند.(55) باید وابستگی رژیم پهلوی به غرب را نیز،در تقابل با هویت بـیگانهستیزی ایـرانیان دانست.همان گونه که مارک گازیوروسکی معتقد به وابستگی رژیم پهلوی در ماهیت دستنشاندگی میباشد.وی معتقد است،پس از مداخله 1953امریکا،ایران به شدت دست نشانده این کشور گردید.وی میافزاید پسـ از پا گـرفتن ایـن دستنشاندگی،ممکن است انواع دیـگری از کـنش مـتقابل هم نتیجه شود.امنیت حاصل از این رابطه ممکن است صاحبان سرمایه در کشور حامی را به سرمایهگذاری در کشور دستنشانده رهنمون شود.این کـنشهای مـتقابل تـبعی ممکن است روابط دیگری مانند وابستگی اقتصادی یـا نـفوذ فرهنگی را بپرورد که با رابطه دستنشاندگی موازی باشد.اینروابط موازی ممکن است آگاهی از رابطه دستنشاندگی را در کشور دستنشانده تقویت کـند کـه اغـلب پیامدهای ناگواری دربردارد.همچنین ممکن است خود مستقیما بر شـرایط اجتماعی و سیاسی در کشور دستنشانده نیز تأثیر بگذارد،که اغلب تمیز آثار آنها بر سیاست داخلی را از آثار رابطه دسـتنشاندگی،دشـوار مـیکند.(56) با این توصیف سرانجام ماهیت دستنشاندگی موجب شد که رژیم پهـلوی در تـرسیم روابط خود با غرب دچار یک سونگری و وابستگی کامل شود.
اهمیت ژئوپلتیکی ایران برای قدرتها در دوران جـنگ سـرد،کـه اوج رقابت ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی بود،بر شدت وابستگی افزود کـه خـود از عـوامل شکلدهنده انقلاب میباشد.هرچند تعیین میزان و حدود اینتأثیرگذاری بسیار پیچیده است و لیکن میتوان اظـهارات هـنری کـیسینجر(57) را در اینزمینه موردتوجه قرار داد.وی از جمله کسانی است که در پی رد مباحث ذاتی و روانشناختی در شکلگیری انقلاب و بـالاخص وابـستگی شاه به امریکاست.او به زمینههای جغرافیایی اشاره کرده میگوید بسیاری از مطالبی که دربـاره روابـط امـریکا و شاه گفته شده صحت ندارد.حقیقت خیلی پیچیدهتر از این است،رابطهای که در دوران هشت رئیـسجمهور امـریکا از هردو جناح سیاسی به وجود آمد،انگیزهها و عللی به مراتب عمیقتر از خصیصههای ذاتـی داشـته اسـت.دوستی امریکا با ایران نه به خاطر تمایلات فردی بلکه به دلیل حقایق جغرفیایی و ژئوپلتـیکی بـود.اهمیت موقعیت طبیعی ایران بر شخصیت رهبران دو کشور فائق بود.(58) این سـخنان اهـمیت و نـقش ایران را در نظام وابستگی مرکز پیرامون به روشنی بیان داشته و بر قرارگیری موقعیت ژئوپلتیک ایران در گـرانیگاه تـوجه قـدرتهای جهانی تأکید دارد.
حکومت پهلوی با وابستگی کامل،نسبت به سیاستهای اعمال شـده غـرب انتقاد لازم را نداشت و وابستگی ژئوپلتیکی و انفعال پیشآمده حکومت پهلوی نسبت به غرب در ایران زمینهای گردید تا ایـران مـورد مداخله خارجیان قرار گیرد و گروههای مبارز،حکومت را متهم به وابستگی و عدمفایت در اداره کـشور نـمایند.اهم دلایل مداخله خارجیان در ایران به شـرح ذیـل بـود.اهمیت استراتژیک و اقتصادی فزاینده ایران بهعنوان کـشور تـولیدکننده نفت در حوزه رقابت قدرتهای بزرگ،ویژگیهای ملی ایران بهعنوان کشوری شیعی مذهب امـا بـه لحاظ اجتماعی ناهمگون و دیگری نـیاز فـرمانروایان ایران بـه تـضمین اسـتمرار حکومت خویش و اداره امور کشور بهگونهای مـؤثر.(59) عـلاوه بر اینموارد که اغلب جنبه عمومی داشت،درحد فاصل سالهای 1900 الی 1970 ایران بـاتوجه بـه اهمیت ژئوپلتیکی و ضرورت وابستگی دارای ویژگیهای خـصوصی ذیل برای غرب بـود:
- قـرارگیری در منطقه خاورمیانه و تأثیرگذاری در تحولات آن بـاتوجه بـه موقعیت جغرافیایی ایران در منطقهای با اهمیت استراتژیک بینالمللی که به تنگه هرمز و خـلیج فـارس دسترس دارد.
- دارا بودن ویژگی ساحلی و بـازیگری در سـیاستهای ایـالات متحده و غرب در مـقابل بـلوک شرق با عنایت بـه داشـتن 2000 کیلومتر مرز مشترک با اتحاد جماهیر شوروی.
- طبیعت بالقوه خطرناک رابطه هند و پاکستان در شـرق ایـران که از سال 1947 تا به حال مـوجب بـروز سه جـنگ عـمده شـده است و تضاد و درگیری و اعـراب و اسرائیل در غرب ایران.
- تمایلات نامطمئن دولت افغانستان در جبهه شرقی ایران.
- پدیده جدید قدرت مرکزی ایران کـه هـنوز خودمختاری را به صورت پدیدهای تجزیهطلبانه مـینگرد.
- نـیاز بـه ثـبات در مـنطقه خلیجفارس برای داشـتن جـریان آزاد صادرات نفت.(60)
نکته حائز اهمیت آنکه قدرتها اساسا درپی طرحهای استعماری خود در ایران بودهاند.چنان کـه طـرح مـوردنظر خود را بر وابسته نمودن هرچه بیشتر کـشور قـرار داده بـودند کـه بـا مـنافع ایران در تضاد بود.زبگینیو برژینسکی شیوه و اهمیت رابطه با ایران را بر همیناساس تعریف نموده چنین توضیح میدهد:دستور سیاسی و نظامی ما نسبتا فشرده خواهد بود،چنانکه بـاید به موافقتهای حساس و ظریف با کشورهای منطقه که تاریخ و جغرافیای خاصی دارند،دست یابیم.(61) میشل فوکو نیز در مورد اهمیت ایران برای ابرقدرتهای بزرگ میگوید:بر سر اینگوشه کوچک از دنیا - (ایـران)،بـازی استراتژیهای جهانی جریان دارد(62) پس از کودتای 28 مرداد 1332 و نفوذ ایالات خود را نیز کاملا بروز داد.مارک گازیوروسکی درباره نقش نظام وابستگی در شکلگیری انقلاب اسلامی میگوید:«اگر مداخله امریکا نبود،به هیچروی امکان نـداشت کـه موازنه قدرتهای سیاسی داخلی در ایران بتواند به آنچه در 28 مرداد 1332 رخ داد،بیانجامد.علاوه بر آن دخالت و تأثیر روابط ایران و امریکا بر سیاست داخلی ایران بود کـه مـنجر به انقلاب 1357 گردید.»(63) کودتای 1332 بـراین بـاور قدیمی کلیه ایرانیان،با هرگونه دیدگاه سیاسی اعماز موافق یا مخالف شاه، صحه گذاشت که منشأ کلیه اعمال سیاسی مؤثر در اینکشور را باید در دسیسههای بـیگانگان جـستجو کرد.به ناگزیر شـاه نـیز آلت دست گروههای صاحب نفوذ امریکا قلمداد میشد که برای سرنگونی دولت قانونی ایران مداخله مستقیم کده در تعقیب مقاصد خود،او را به حکومت بازگردانده بودند.(64) اگرچه تا اینزمان ایرانیان،توطئه غربیها در وابـسته نـمودن ایران به نظام بینالملل را بر فرض گذارده بودند:اما با کودتای 1953 ایران دو موضوع ملیسازی صنعت نفت و دمکراتیزه کردن نظام سیاسی موردخواست مردم ایران،سرکوب شد حکومت به عنوان حافظ مـنافع قـدرتها و معرفی گـردید و این تصور که موقعیت ایران و ژئوپلتیک کشور در نظام وابستگی جهانی عمل مینماید،شکل عمومیتری یافت و تا شـکلگیری انقلاب اسلامی با حرارت از طرف مخالفان رژیم مطرح گردید.از اینرو،رژیـم گـذشته در شـکل و کارکرد حکومت،تبعیت بالایی از نظام بینالملل داشت.چنانکه شاه تنها راه حفظ سلطه خود را در پیوند دولت با امـپریالیسم جـهانی میدید.البته مبارزه طبقات درونی نیز تا حدودی،دولت را مجبور کرد با امپریالیسم جـهانی پیـوند عـمیقتری ببندد و خود را به بخشی از امپریالیسم جهانی تبدیل نماید.(65) و عملا اینمکانیسم،وابستگی به امپریالیسم جهانی را نـیز دربرداشت،زیرا ایران بهتر از هرکشور دیگری در آسیا،مناسبترین شرایط لازم را برای ماندگاری در نظام امـپریالیسم جهانی داشت.انرژی کـافی و ارزان،بـازار داخلی نسبتا بزرگ و موقعیت بسیارعالی جغرافیایی از جمله اینموارد است.(66) حتی بسیاری از تحلیلگران انقلاب ایران،اساس روی کار آوردن رژیم پهلوی در ایران را متأثر از نقش موقعیت طبیعی ایران در تحولات نظام بینالملل دانستهاند.ایـران از نظر جغرافیایی موردتوجه قدرتها بوده چنانکه لرد کرزن(67) میگوید:ایران به همراه افغانستان،ترکستان و ماوراء خزر،مهرههایی از صفحه شطرنجاند که بازی تصرف جهانی روی آنها انجام میگیرد.(68) نکته دیگر اینکه اوج وابستگی ایران بـه نـظام بینالملل با قدرتیابی نیکسون در ایالات متحده و توجه ویژه وی به همپیمانی با ایران همراه بود که مخالفت درونی کشور برای مقابله با سیاستهای نظامی حکومت و ایالات متحده را تقویت نمود.نیکسون در یـکی از سـخنان خود اظهار داشته بود:بین متحدان امریکا در خاورمیانه،ایران مهرهای کلیدی است که نیرویی برای ثبات،از مدیترانه تا افغانستان میباشد.اینبار روانی و دیدگاه ایالات متحده به قدری سنگین بـود کـه حتی شاه احساس میکردایران بهعنوان بخشی از طرح اعمال سلطه بر جهان،میان دو ابرقدرت تقسیم شده است(69) و راهی جز ارتباط با غرب ندارد.بهطوری که شاه اساس سیاست خارجی ایـران را در ارتـباط بـا غرب قرار داد و آن را این چنین تـعریف نـمود:«سـیاست خارجی ما بر اصول تغییرناپذیر سیاست مستقل ملی و حفظ استقلال و تمامیت کشور با اجرای نقشی که از لحاظ سیاست جهانی و منطقهای بـرعهده داریـم،اسـتوار میباشد.»(70) بدینترتیب،نظام وابستگی از دهه چهل 1340 ش به بـعد مـانند گذشته،صرفا بر وابستگی شکلی حکومت و کارکرد نظامی آن مبتنی نبود،بلکه ایجاد تحولات داخلی از طرف امریکاییها به منظور وابـستگی بـیشتر ایـران به غرب،زمینه مضاعفی ایجاد کرد تا از طرف بافت مـذهبی و ملیگراها و قشر سنتی جامعه،ذهنیت توطئه غربی شکل و ماهیت خاصی بگیرد که بر همگرایی بیشتر مخالفان حکومت افـزود.در سـال 1333ایـران در زیر پوشش اصل چهار قرار گرفت.اصل چهار،برنامهای از طرف دولتـ ایـالات متحده به منظور آوردن طرحهای توسعه علمی و صنعتی امریمایی به مناطق توسعه نیافته بود.اصل چهار،ایـران را دچـار تـباهی،فساد، اتلاف منابع و رقابت درونی نمود.(71) بدینسان رابطه دست نشاندگی امریکا و ایـران بـا قـادر ساختن دولت به اینکه بسیار خودسر شود،به شکل گرفتن انقلاب کمک کرد.(72) دخالتهای آمریکا و حمایتها تا به جایی رسید که لیندون جانسون (73) رئیس جـمهور امـریکا در خـرداد 1343 اعلام داشت:«آنچه که در ایران روی میدهد از بهترین کارهایی است که درهرجای دنیا انجام مـیشود،شـاه بهتر از هرمتحد دیگری رؤیای امریکایی را به اجرا درمیآورد.»(74)
اهمیت ژئوپلتیکی ایران حتی مـنجر بـه حـجم بیسابقه فروش سلاحهای امریکایی در آخرین دهه سلطنت شاه گردید.در طول دهه هفتاد،ایران بـزرگترین خـریدار اسلحه در میان کشورهای در حالتوسعه جهان سوم بود.در حدود 27 درصد کل بودجه ایران صـرف امـور نـظامی و دفاعی میشد و با افزایش بودجه ایران به میزان چهار برابر افزایش یافت.(75) قرارگیری ایران در سـیاستهای نـظامی امریکا بدین دلیل بود که نیکسون در 22 ژوئیه 1969 دکترین خود را اعلام نمود.ایـن دکـترین نـوعی تشویق رژیمهای وابسته به امریا از قبیل کره جنوبی،ویتنام جنوبی، فیلیپین و ایران برای مسلح شـدن بـیشتر بـه شمار میرفت.نیکسون در اینزمینه میگوید:«شاه برنامه گستردهای برای نوسازی نیروهای مـسلح خـود تقبل کرد.نیروی دریایی وی به گشت در خلیج فارس پرداخت و ارتش او مانعی قدرتمند در برابر هرگونه پیشروی بـه وجـود آورد.همچنین از عربستان سعودی و دیگر شیخنشینهای آسیب پذیر منطقه حمایت کرد و با دیـگر کـشورهای خلیج فارس،برای ایجاد ترتیبات امنیتی مـنطقهای هـمکاری نـمود.»ایناظهارات نیکسون نمونه روشنی از اغراقگویی وی در مـورد شـاه و توان ارتش ایران بود.ارتش ایران در مقایسه با ارتش کشورهای منطقه از توانایی و قـدرت بـرتری برخوردار بود اما اینکه مـیتوانست در مـقابل حمله احـتمالی شـوروی مـقاومت کند،صحیح نبود.حتی بسیاری از شـخصیتهای امـریکایی نیز معترف بودند که هرچه شاه بر توانایی نیروی نظامی خود بـیفزاید،بـاز هم توان رویارویی با شوری را نـخواهد داشت.این واقعیتی بـود کـه دین آچسون،(76) در سال 1947 هنگام اولیـن سـفر شاه به امریکا به وی گوشزد کرد که مانع اصلی حمله احتمالی شوروی بـه ایـران جهت رسیدن به خلیج فـارس،حـمایت امـریکا از ایران میباشد.در واقـع هـرگونه تحرک احتمالی شوری در آنـزمان تـنها در چهارچوب رقابت دو ابرقدرت جهانی قابل ارزیابی بود.
در اینمیان،هدف امریکاییها از تجهیز و تقویت ارتش ایـران مـقابله با حمله احتمالی شوروی بود تـا ارتـش ایران بـتواند در کـوههای زاگـرس صرفا بهعنوان نیروی بـازدارنده عمل کند.بنابراین تبدیل ایران به یک قدرت فائقه منطقهای تنها درچهارچوب اهداف و منابع امـریکا تـرسیم شده بود.اینموضوع حتی روابط ایـران بـا کـشورهای مـنطقه را نـیز تحتتأثیر قرار داد و از نـظر داخـلی بر مبنای اهداف خاصی تعقیب میشد.بدین معنا که با خروج انگلیس از منطقه،امریکاییها تلاش کـردند از نـفوذ بـریتانیا بر هیئت حاکمه ایران بکاهند و امریکا در مـوقعیت بـرتری قـرار گـیرد. بـاتوجه بـه اینواقعیت،شاه در دهه 1970 به متحد ممتاز امریکا در منطقه تبدیل شد.نیکسون مینویسد،از سال 1953 تا 1979 ایران بهعنوان ستون اصلی امنیت غرب در منطقه خدمت میکرد.وی میافزاید قدرتنمایی و بلندپروازیهای مـنطقهای شاه،دولت نیکسون را در اجرای برنامههایش در خلیجفارس کمک می کرد.به همین جهت پس از خروج انگلیس از منطقه خلیج فارس در سال 1971،امریکا امنیت اینمنطقه را در درجه اول به ایران - (ستون نظامی سیاست دوستونه)و سپس بـه عـربستان - (ستون مالی سیاست دوستونه)واگذار کرد.چنانکه به ایران اجازه داد هرگونه و هرمقدار سلاح غیرهستهای را که مایل باشد به دست آورد.تحولاتی که باعث چنین تغییر سیاستی شد عبارت بود از دکـتریننیکسون،رقـابت دو ابرقدرت و بالاخره افزایش بهای نفت.(77) چنانکه تمام اینموارد به وابستگی بیشتر ایران به غرب انجامید و تأثیرات روحی و روانی بر ملت ایران گذاشت.ایـنگونه خـرید تسلیحاتی متأثر از موقعیت ژئوپلتیکی مـنجر بـه صرف درآمدها و بودجه کشور در اموری غیرضروری نیز گردید که نهایتا در شکلگیری انقلاب نقش داشت.با تمام اینهزینهپردازیها تنها وضع جغرافیایی ما برای آنها مـهم بـود.(78) چنانکه ماهیت روابط فـرامنطقهای شـاه،گویایی اینواقعیت بود کمه تقویت بنیه نظامی ایران در خدمت اهداف بینالمللی امریکا قرار داشت.شاه با پول ایران از امریکا تجهیزات نامی میخرید ولی این تجهیزات در خدمت منافع امریکا بود.در اعلامیه مـشترکی کـه در دهم خرداد 1351 در تهران منتشر شد،نیکسون یک بار دیگر تأکید کرد که ایالات متحده مانند گذشته به همکاری با ایران در تقویت بنیه نظامیاش ادامه خواهد داد.رهبران دو کشور توافق کردند کـه امـنیت خلیجفارس فـقط برعهده آنان باشد.(79) کمترین تأثیر ایناقدامات بر حکومت ایران، معرفی کشور بهعنوان دستنشانده غرب در منطقه و کاربرد جـغرافیای نظامی ایران به نفع اریکا و دوری از کشورهای انقلابی و اسلامی منطثقه خاورمیانه بـود.بـاوجود تـأثیر نامطلوب وابستگی نظامی ایران به امریکا بر اقتصاد کشور،نیاز امریکا و غرب به قدرتی محلی و متعهد، لازمـه تـعقیب این سیاست برای حفاظت از منافع آنها در خلیجفارس بود.(80)
تأثیرات نظام وابستگی ژئوپلتیکی بـه قـدری مـهم بود که میشل فوکو انقلاب ایران را در یک وجه،اتفاقی در مقابل اینسیاست میدید.وی میگوید:انقلاب ایـران قیام کارگران و کشاورزانی بود که تحمل سنگینی بار نظم جهانی و استثمار را نداشتند.(81) هـنگامی که مخالفت توده مـردم،حـکومت شاه را هدف گرفته بود،شاع در پی کسب قدرت منطقهای وابسته بود، قدرتی که بر مبنای درآمد نفت،تواناییهای اقتصادی و نظامی معینی نصیب کشور کرده بود،اما فاقداستعداد درونی برای حفظ خویش و عـملکرد مؤثر بدون وابستگی شدید بلندمدت به ایالات متحده بود.(82)
از دهه 1340 ش تا پیروزی انقلاب اسلامی روابط امریکا و ایران بنابر دلایل گوناگون از جمله انرژی،مرز طولانی با شوروی،براساس منافع استراتژیک امریکا در مـقابل شـوروی و حفظ و گسترش ارزشهای لیبرالیستی امریکا در کشورهای جهان سوم استوار بود که در شکلگیری انقلاب نقش ویژهای داشت.نظام وابستگی و فشارهای ایالات متحده به تدریج به دوری حکومت از مردم منجر گردید.نطفه اکـثر مـشکلات بعدی از همانروزی منعقد شد که نیکسون به تهران آمد و متعاقب تحولاتی که در روابط ایران و امریکا شکل گرفت،سوءظن و بیاعتمادی مردم ایران و تمام کشورهای منطقه خاورمیانه را علیه شاه برانگیخت.(83) در ادامـه حـتی اوضاع به حدی رسید که شاه در توصیه به نمایندگان ایران در خارج از کشور میگفت: «کار شما آن است تا به هرطریق ممکن به آنها بفهمانید که اگر اتفاقی برای ما بـیفتد کـار خـاورمیانه تمام است،کمونیستها همهجا پراکـنده خـواهند شـد و امریکا و خاورمیانه به من چشم دوختهاند.»(84)
با این توصیف بهرغم آنکه شاه شدیدا از هویت ایرانی دم میزدکه مستلزم پیشرفت اقتصادی و نظامی ایـران بـود و بـه رغم آنکه او سخنگوی اصلی اوپک به منظور تحصیل درآمـد بـیشتر برای تولیدکنندگان نفت بود اما رژیم شاه نزد بیشتر ایرانیان منصوب و منکوب غرب و بویژه ایالات متحده امریکا شناخته مـیشد.(85) نـزدیکی غـیرمعمول مناسبات امریکا و شاه،محصول ویژه احساس عدم امنیت شاه،بـلندپروازیهای او و دوقطبیشدن اور بینالمللی پس از جنگ دوم جهانی بود.(86) رژیم شاه عمیقا در جنبههای مختلف سیاسی،اقتصادی،نظامی و...به امریکا و غرب پیـوند خـورده بـود.اینپیوند رابطه سالم دوجانبه به شمار نمیآمد بلکه وابستگی فراگیر و فـزاینده بـه بیگانگان بود که پیوسته دستمایه انتقاد مخالفان بود.(87) شاه همواره غربی کردن ایران را آرمان خود مـیدانست و مـعتقد بـود که منافع ایران در اتحاد با غرب به بهترین وجه تأمین میشود و رژیـم او مـصمم اسـت با کمونیسم داخلی یا امپریالیسم توتالیتر جدید و ملهم از مسکو، مبارزه کند.(88) شاه اینسیاست را تـاجایی ادامـه داد کـه به داشتن وجهه خوب از دیدگاه خارجیها بیشتر از داشتن اعتبار خوب در چشم مردم کشورش عـلاقهمند گـردید.(89) بهطوری که ادامه وابستگی شاه به امریکا،مشروعیت حکومت وی را زیرسئوال برد و اینامر در شـکلگیری انـقلاب نـقش ویژهای داشت.
امام خمینی در پاسخ به خبرنگار مجله آمستردام که پرسیده بود شما چـه چـیز را از شاه اشکال میگیرید، مشروعیتش، اختناقش و یا اعمال اقتصادی و اجتماعیاش را،گفتند:«سلطنت شاه و پدرش بـرخلاف مـیل مـلت بوده و ثانیا از جانب اجانب و برای حفظ منافع آنان بر ما تحمیل شده است.»(90) امام در جـای دیـگر نیز در زمینه نظام وابستگی و موقعیت جغرافیایی و ژئوپلتیکی ایران اظهار نمود:«دولتهای قـدرتمند خـصوصا امـریکا نقشههایشان را از اسلهای بسیار طولانی کشیدهاند و اینها مطالعاتشان را در مورد همه کشورهای دنیا بالاخص کشورهایی که از حـیث مـخازن و از حـیث محل و جغرافیایی که دارند انجام دادهاند و حتی از خود کشورها نسبت به مـخازن و مـوقعیت آنها اطلاعات بیشتری دارند.ایشان در ادامه بهعنوان واضع اندیشه حکومت جمهوری اسلامی، مهمترین خصیصه جنبش مـردم ایـران را سلب وابستگی اعلام نمود و اظهار داشت:اینانقلاب جنبشی است که هیچگونه وابـستگی بـه خارج ندارد و اصولا نهضتی مردمی است.»(91) در مـصاحبهای دیـگر بـا مجله فردای آفریقا ایشان گفتهاند که اراده مـلت در روی کارآمدن شاه نقشی نداشته، بنابراین سلطنت وی از اساس غیرقانونی است و از مشروعیت برخوردار نیست.(92)
نـکته مـهم دیگر در بروز انقلاب اسلامی،تـفاوت طـرز تلقی شـاه و حـضرت امـام نسبت به غرب است.پس از کودتای 28 مـرداد،رژیـم پهلوی نسبت به نظام بینالملل موازنه مثبت را در پیش گرفت،یعنی با رفـتن بـه سمت غرب در پی کسب امتیاز از شرق بـود.اما امام خمینی سـیاست نـه شرقی و غربی را پیشنهاد مینمود.سـیاست خـارجی شاه او را به نادیده گرفتن هویت ایرانی در مقابل غرب واداشت و وابستگی ایران به نـظام بـینالمللی را ماهیتی استعماری داد.ماروین زونیس مـیگوید؛شـاه و امـام خمینی در برخوردشان بـا غـرب شیوهای کاملا متفاوت داشـتند.هـر دو میدانستند که بین ایران و غرب نوعی اختلاف کیفی وجود دارد،شاه ایناختلاف کیفی را در برتری غـرب مـیدید و معتقد بود که ملت و کشور ایـران بـاید تمدن و خـصوصیات غـربی را سـرمش خود قرار دهند تـا فاصله بین ایران و ممالک غربی به حداقل برسد.درصورتی که امام به نحو دیگری بـا ایـناختلاف کیفی روبهرو شد و در اینفرایند راهحل مـناسبتری بـرای رویـارویی بـا دوگـانگی در اختیار مردم قـرار داد.ایـشان برتری غرب در علم و تکنولوژی و رفاه اقتصادی را میپذیرفت اما استدلال میکرد که این معیارها ناکافی و از لحاظ اخـلاقی ورشـکسته اسـت.به بیان ایشان،ایران و تمام کشورهای جـهان سـوم مـیتوانند بـا گـردآمدن زیـر پرچم اسلام بر غریبان برتری جویند(93) امام،ایران وابسته را بهعنوان پایگاه غرب بر ضد منافع مسلمین تصویر نمود(94) چنانکه ایشان در ردّنظام وابستگی و همخوانی با هویت دینی و مـلی،هرگز به دمکراسی و سوسیالیسم به شیوه غربی رأی نداد.بلکه انقلاب را برپایه حکومت اللّه تصویر نمود که در آن آحاد مردم بر حسب نزدیکی به خدا مقدمتر میباشند.(95) امام با ردّنظام وابسته گذشته مـیفرمود مـا این غربزدگی را میزداییم،ما با همراهی ملت ایران و با پشتیبانی ملت تمام آثار غرب را،تمام آثار فاسد را و نه آثاری را که تمدن است،میزداییم.(96)
نکته مهم در بررسی وابستگی ایران بـه نـظام بینالملل که در شکلگیری انقلاب نیز نقش داشت نتیجهگیری نادرست شاه از عوامل محرک ملی بود که به نظر او در سایر کشورها هم از جمله عوامل اولیـه بـروز ناآرامیها به حساب میآیند و در روابـط بـینالملل نیز مؤثرند.از اینرو هنگامی که درآمد نفت ایران رو به افزایش گذاشت و اقتصاد کشورهای اروپایی متزلزل شد،شاه آماده دادن کمکهای مالی گردید.وی گفته بـود:مـن با تاریکترین اوقاتی کـه کـشور ما اجبارا، قیمومیت قدرتهای بزرگ و از جمله انگلستان را از سرگذراند از نزدیک آشنا هستم،اکنون میبینم انگلستان نه تنها دوست ما شده و با ما برابر است بلکه ملتی است که اگر بتوانیم بـا کـمال میل به کمکش میشتابیم.شاه به غرب اطمینان داد که چون او - (و البته بدون ذکر نامی از ایران) به این جهان تعلق دارد مایل نیست تا شاهد فروپاشی آن باشد و آماده است تا با اعـتبارات مـالی، اقتصاد مـتزلزل اروپا را تقویت کند و سرانجام اعتباری بیش از یک میلیارد دلار در اختیار هریک از کشورهای انگلیس و فرانسه قرار داد.(97) این اقدامات در وهله اول بیش از آنـکه به تغییر نظام وابستگی ایران به نظام بینالملل منجر شود بـر عـمیقتر نـمودن وابستگی سبب گردید که رژیم گذشته به ارائه کمک مالی نیز به قدرتهای غربی بپردازد و تعهد جدیدی را تـقبل نـماید،اما زمانی که ایران در آستانه کاهش درآمدهای ارزی قرار گرفت،اینتعهد سودی برای وی دربـرنداشت. بـه نـظر میرسد که موقعیت ژئوپلتیک ایران در قالب وابستگی به غرب و تعارض با منافع ملی و هویت ایـرانی،عامل تأثیرگذار در سلبمشروعیت رژیم گذشته بود که در شکلگیری انقلاب نیز مطرح گردید.ایـنعامل حتی پس از شکلگیری انقلاب،در تـکوین انـدیشه حکومت جمهوری اسلامی نیز مؤثر بود.چنانکه به ساخت شعار اصلی نه شرقی و نه غربی و خارج نمودن موقعیت جغرافیایی و ژئوپلتیکی ایران از دایره وابستگی به غرب منجر شد که ایران را مورد تـهاجم همهجانبه غرب و شرق قرار داد.
3 - ناسیونالیسم ایرانی - (انسان)
انسان علت اساسی انقلابها و تحولات اجتماعی است و محیط و شرایط را در خدمت تفکرات خود قرار میدهد و خواهان دگرگونی و تحول میشود.از مهمترین عوامل مؤثر در شکلگیری انقلاب اسـلامی ویـژگیهای انسانی و ناسیونالیستی در ایران است.در گذشته آذریها، کردها،بلوچها و سایر گروههای انسانی نقش اساسی در تحولات ایران داشتهاند.چنانکه انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی مدیون مشارکت تمام گروههای قومی ایران بود که هـمگی خـود را در سرنوشت ایران سهیم میدانستند.اما چهچیزی به همبستگی ایناقوام منجر گردید؟ از دیرباز ناسیونالیسم ایرانی سایهای فراگیر بر گروههای قومی ایرانی افکنده است.چنانکه در سایه اینهویت ایرانی که صرفا به گـروه و قـومی خاص اطلاق نمیشود،اتحاد سرزمین چند قومی ایران را موجب گردیده است.نبایدفراموش کرد که در ایران،ناسیونالیسم صرفا رنگ نژادی و زبانی نداشته بلکه مذهب تشیع نیز در ساخت آن مؤثر بوده اسـت.بـهطوری کـه ترکیب خاصی از مذهب، زبان، نـژاد، نـاسیونالیسم ایـرانی را شکل میدهد.ریچارد کاتم درباره نقش ناسیونالیسم مذهبی در تحولات ایران میگوید:«در جریان انقلاب کبیر فرانسه،روحانیت مسیحی و کلیساهای اینکشور،از حکومت سـلطنتی و حـفظ وضـع موجود حمایت کردند و در برابر انقلابیون قرار گرفتند و عـواقب وخـیم این جبههگیری را متحمل شدند.اما در ایران،رهبران برجسته روحانی نه تنها با حفظ وضع موجود - (سلطنت استبدادی)مخالفت ورزیـدند،بـلکه از رهـبران پرشور و حرارت انقلاب مشروطیت بودندو به اینترتیب ناسیونالیسم رو به پیـدایش فرانسه طبعا غیرمذهبی میشد،اما در ایران نمیشد چنان انتظاری را از ناسیونالیسم داشت.»(98)
تلاش گسترده رژیم پهلوی بر شکلگیری نـاسیونالیسم نـژادی و زبـانی بود.آنها در پی حذف مذهب تشیع از ناسیونالیسم ایرانی در جهت ساخت اندیشه حـکومت بـودند و ایناقدام آنان بیش از همه در پاسخ به معادلات منطقهای بود.پهلویها علاقهمند به جدایی ایران از اعراب بـودند. آنـها اعـراب را با اسلام برابر میدانستند و بههمیندلیل بنای مخالفت با اسلام را گذاردند.در حالی کـه چـنین فـرضی حاکی از عدماطلاع دقیق از نقش مذهب در ناسیونالیسم ایرانی بود.نکته مهم دیگری که در ساخت نـاسیونالیسم ایـرانی در رژیـم پهلوی از نظر دورماند،استقلالخواهی ناسیونالیسم ایرانی در دو سطح اقتصادی و سیاسی بود.(99) چنانکه نمایندگان ملت در انـقلاب مـشروطیت باتوجهبه دخالتهای انگلستان و روسیه در تحولات ایران،خواهان برچیده شدن دست اجانب از مملکت بـودند.
رژیـم پهـلوی با وابستگی روزافزون خود به نظام بینالملل،ناسیونالیسم ایرانی را تحقیر میکرد.رژیم گذشته بـا آنـکه خود را وارث ایران باستان میدانست اما ساخت اندیشه حکومت آنها چیزی جز سیاست بـینالملل و وابـستگی بـه انگلستان نبود.چنانکه اینامر تبیین ناسیونالیسم را برای ملت از طرف حکومت با تناقضات جدی مواجه مـینمود.بـهطوریکه در مقابل ناسیونالیسم موردنظر رژیم،نوعی از ناسیونالیسم غیرحکومتی وجود داشت که بهعنوان نـیروی بـازسازنده،زمـینهساز بازسازی و تجدید رویههای رنگباخته جنبههای دینی و هویت ایرانی گردید.(100) و با شکل دادن به انقلاب،زمینه تـغییر در روابـط اجـتماعی،اندیشههای سیاسی، جامعهشناسی سیاسی و ارزشهای جامعه شد.(101)
قبل از انقلاب دو نگرش ناسیونالیستی و مـلیگرایی در ایـران وجود داشت:
1 - ملیگرایی به سبک غربی آمیخته با فرهنگ غرب و تفکر ایرانباستان که شاه به دنـبال آن بـود.
2 - ملیگرایی آمیخته با مکتب تشیع که انقلاب ایران در درون خود بدان پرداخته اسـت. ولی نـکته مهم آن است که شاه به دنبال قـرار دادن مـلیگرایی بـه سبکغربی به جای مذهب در ایجاد هویت مـلی بـود.(102)
همینامر تناقض خاصی بین ناسیونالیسم ارائه شده از سوی حکومت و ناسیونالیسم برآمده از بطن مـحیط و مـردم ایجاد کرد.این در حالی بـود کـه انقلاب اسـلامی،انـقلاب واقـعی اندیشه بود که مردم،آن را بـا عـشق و ایمان پذیرفتند و بهطوریکه تمام گروههای جمعیتی در سرتاسر ایران در تبلور آن نقش داشتهاند.ایـنمطلب نـشان از نقش مردم و وفاداری آنها به انـدیشهای است که توسط رژیـم گـذشته مورد بیتوجهی قرار گرفته بـود.نـاسیونالیسم موجود در بدنه جامعه بر عملکردهای رژیم گذشته انتقادات جدی وارد میکرد.ریچارد کاتم دربـاره نـقش ناسیونالیسم ایرانی در شکلگیری انقلاب مـیگوید: «مـداخله امـریکا در سال 1953 با انـجام کـودتای نظامی و برکنار کردن مـصدق و جـایگزین کردن حکومت دیکتاتوری تحتنظر شاه به جای حکومت مردمی، حرکتی اشتباهآمیز بود،زیرا ایـنحرکت نـفیتوسعه سیاسی جامعهای سیاسی و دمکراتیک محسوب مـیشد و سـبب گردید کـه حـتی نـاسیونالیسم ایرانی نیز به انـگیزهها و اهداف امریکاییها شک کنند.»(103)
ناسیونالیسم ایرانی در سالهای بعد نیز باتوجه به سیاستگذاریهای نامناسب رژیم بـویژه در مـورد گروههای قومی و اقلیتها،بر شدت بـیاعتمادی خـود در مـقابل حـکومت افـزود و زیربنای شکلگیری انـقلاب اسـلامی گردید و توانست تمام گروهها را در هویتی یکپارچه آرایش دهد. چنانکه امام خمینی نیز در زمینه عملکردهای تناقضآمیز رژیـم گـذشته بـا گروههای قومی،که ناسیونالیسم ایرانی را موردتعرض قـرار مـیداد،چـنین بـیان مـیدارد؛مـقاصد ملت ایران و دولت ایران را ببینید که آیا اینها اسلام را میخواهند و به اسلام پناه میخواهند ببرند یا اینکه اینها میخواهند گروهگرایی کنند،ملتگرایی کنند و فارس را میخواهند ببرند بـالا و عرب را میخواهند بیاورند پائین.(104) نکته حائز اهمیت درباره تأثیر ناسیونالیسم بر انقلاب ایران تعریف خودساخته غربی رژیم شاه درباره ملتسازی برای اتصال گروههای اجتماعی به یکدیگر بر مبنای ناسیونالیسم ایـرانی اسـت.چنانکه این امر منجر به سرکوب گروهها و اقشاری از جامعه گردید و در نهایت جامعه را به بحران مشارکت مبتلا نمود.مینو صمیمی،از عناصر رژیم قبل، مینویسد:ناسیونالیسم ابداعی شاه به صورت یـک ایـدئولوژی سطحی فقط در ظاهر دارای آب و رنگ ملی بود ولی آنچه در باطن امر وجود داشت صرفا در ارج دادن به معیارها و ارزشهای غربی خلاصه میشد.(105)رژیم گذشته،با رجـعت بـه بخشی از تاریخ ایران و سمبلسازی آن بـدون آنکه مفهوم دقیقی از ناسیونالیسم ایرانی به دست دهد،منجر به انفکاک درونی جامعه و تأثیرات سوء بر سیاست داخلی و روابط خاورمیانهای ایران گردید که حـتی بـرخی از کشورهای عربی را در مقابل ایـران قـرار میداد.به نظر نگارنده رژیم پهلوی با تکیه بر بخشی از تاریخ ایران، در تعریف ناسیونالیسم ایرانی و حذف مذهب از ساخت آن و وابستگی به قدرتها،نتوانست تعریفی از ناسیونالیسم فراگیر ارائه دهد و در نهایت اینناسیونالیسم موردنظر حـتی حـکومت پهلوی را در بحبوحه انقلاب به صورت مشروطه نیز ابقا ننمود و هیچگروه قومی و اقلیتی نیز با تکیه بر احساسات ناسیونالیستی از رژیم حمایت نکرد.
پانوشتها:
1 - . Fred Holiday
2 - معاونت امور اساتید - (جمعی از نویسندگان)،انقلاب اسلامی:چـرایی و چـگونگی رخداد آن،تـهران،معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی،1377،ص 196.
3 - لوئیس،برنارد،زبان سیاسی اسلام،ترجمه غلامرضا لک،تهران،مرکز انتشارات دفـتر تبلیغات اسلامی،1378،ص 25.
4 - محمدی،منوچهر،انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلابهای فـرانسه و روسـیه،تـهران،ناشر نویسنده،1370،ص 185.
5 - مطهری،مرتضی،پیرامون انقلاب اسلامی،قم،انتشارات صدرا،بیتا،ص 39.
6 - مقاله«دولت تحصیلدار و اسلام شیعی در انقلاب اسـلامی» اثـر تدا اسکاکپول،از جمله اینمقالات است که بر نوسازی پرشتاب عوامل اقتصادی و فرهنگی در ایـران در نـتیجه مـدرنیزاسیون تکیه کرده است.
7 - انقلاب اسلامی،چرایی و چگونگی رخداد آن،صص 195193.
8 - پیرامون انقلاب اسلامی،ص 40.
9 - انقلاب اسلامی؛چـرایی و چگونگی رخداد آن،22 195193.
10 - فوران،جان،مقاومت شکننده - (تاریخ تحولات اجتماعی ایران)،ترجمه احمد تـدین،تهران،مؤسسه خدمات فـرهنگی رسـا،1377،ص 533.
11- kedi
12 - مقاومت شکننده،ص 535.
13 - ابو الحسن شیرازی،حبیب اللّه،هانقلاب اسلامی و ریشههای آن،تهران،انتشارات مفهرس،1370،ص 46.
14 Renintier State دولتی که به جهت دارا بودن منبعی خاص،درآمد آسان و بدون زحمت دارد.
15 - مقاومت شکننده،ص 532.
16 - پیرامون انقلاب اسلامی،ص 22.
17 - حشمتزاده، محمدباقر، چـارچوبی برای تحلیل و شناخت انقلاب اسلامی ایران،تهران،مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر،1378،ص 27.
18 - Michel Focult
19- فوکو،میشل،ایرانیها چه رویائی در سر دارند،ترجمه حسین معصومی همدانی،تهران،انتشارات هرمس،1377، ص 64.
20 - مجموعه مقالات هشتمین کنفرانس بـینالمللی انـدیشه اسلامی - (اندیشههای امام خمینی ره)،تهران،دبیرخانه کنفرانس اندیشه اسلامی،1368،ص 489.
21 - زبان سیاسی اسلام،ص 29.
22 - بوآزار،مارسل،اسلام و جهان امروز،ترجمه مسعود محمدی،تهران،دفتر نشر فرهنگ اسلامی،1369،ص 47.
23 - ایرانیها چه رؤیایی در سر دارنـد.ص 53.
24 - روبـین،باری،جنگ قدرتها در ایران،ترجمه محمود مشرقی،تهران،انتشارات آشتیانی،1363،ص 11.
25 - ایرانیها چه رؤیایی در سر دارند،ص 53.
26 - پیرامون انقلاب اسلامی،ص 18.
27 - الگار،حامد،انقلاب اسلامی ایران،ترجمه مرتضی اسعدی،تهران،انتشارات قـلم،1360،ص 22.
28 - زبـان سیاسی اسلام،ص 71.
29 - جنگ قدرتها در ایران،ص 197.
30- سورای نویسندگان کمبریج،سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج،ترجمه عباس مخبر،تهران، انتشارات طرحنو،1371،ص 230.
31 - زونیس،ماروین،شکست شاهانه،ترجمه اسماعیل زنـد و بـتول سـعیدی،تهران،نشرنور،1370،صص 177 171.
32 - . Omid,Homa,IslamThe PostRevolutionary State In IranSt.Martin''s Press1994,P.45
33 - ایرانیها چـه رویـایی در سـر دارند،ص 27.
34 - هویدا،فریدون،سقوط شاه،ترجمه ح.ا.مهران،تهران،انتشارات اطلاعات،1370،ص 43.
35 - گازیوروسکی،مارک،سیاست خارجی امریکا و شاه بنای دولت دستنشانده ،ترجمه فریدون فـاطمی،تـهران،نـشر مرکز،1371،ص 366.
36 - فرمانفرمائیان،منوچهر و فرمانفرمائیان،رخسان،خون و نفت،تـرجمه مـهدی حقیقتخواه،تهران،انتشارات ققنوس، 1377،ص 459.
37 - جنگ قدرتها در ایران،ص 197.
38 - سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج،ص 323.
39 - در اواخر حکومت رژیم پهـلوی،شـورای سـلطنت متشکل از برخی عناصر چپ یا ملیگرا در پی حفظ سلطنت بود امـا امام خمینی در مقابل اینشورا ایستاد و آن را غیرقانونی اعلام کرد.
40 - انقلاب اسلامی ایران،ص 37.
41 - کدی،نیکی.آر،ریشههای انقلاب ایران،ترجمه عـبد الرحـیم گـواهی،تهران انتشارات قلم،1369،ص 310.
42 انقلاب اسلامی،چرایی و چگونگی رخداد آن،ص 107.
43 - انقلاب اسـلامی ایـران،ص 50.
44 - انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلابهای فرانسه و روسیه،ص 163.
45 - مقاومت شکننده،ص 544.
46 - انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلابهای فرانسه و روسـیه،ص 167.
47 - فـراتی،عـبد الوهاب،تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی از مرجعیت تا تبعید ،تهران،انتشارات مرکز اسـناد انـقلاب اسـلامی، 1379،ص 66.
48 - دانکن،آندرو،غارت ایران،ترجمه فضل اللّه نیکآئین،تهران،انتشارات امیر کبیر،1358،ص 45.
49 - انقلاب اسلامی،چـرایی و چـگونگی رخـداد آن،ص 196.
50 - الهی،همایون،اهمیت استراتژیکی ایران در جنگ جهانی دوم، ترجمه رساله دکتری از زبان آلمانی ،تـهران،مـرکز نشر دانشگاهی،1369،ص 1.
51 - ریشههای انقلاب ایران،ص 399.
52 - جیمز،بیل،عقاب و شیر،ترجمه مهوش غلامی،تـهران،انـتشارات شـهرآب،1371،ص 21.
53 . Gary Seek
54 - رفیعزاده،منصور،شاهد از شاه تا دخالتهای آشکار امریکا در ایران ،ترجمه وحید ایمن،انتشارات زربـاب،1377، ص 302.
55 - راولیـنگ،ریچارد و دوهرتی،ریچارد،ا،جغرافیا در قرن بیست و یکم،ترجمه حسن لاهوتی،انتشارات آستان قـدس رضـوی،1378،ص 97.
56 - سـیاست خارجی امریکا و شاه،ص 14.
57 - . Henry Kissinge
58 - شکست شاهانه،ص 423.
59 - سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج،ص 157.
60 - گراهام،رابـرت،ایـران سراب قدرت،ترجمه فیروز فیروزنیا،تهران،نشر سحاب کتاب،1358،ص214.
61 - برژینسکی،زبگینیو،در جـستجوی امـنیت مـلی،ترجمه ابراهیم خلیلی نجفآبادی،تهران،نشر سفیر،1369،ص 318.
62 - ایرانیها چه رؤیایی در سردارند،ص 42.
63 - خلیلی،اسد اللّه روابـط ایـران و امـریکا بررسی دیدگاه نخبگان امریکایی ،تهران،انتشارات مؤسسه فرهنگی ابرار، 1381،ص 486.
64 - سلسله پهلوی و نـیروهای مـذهبی به روایت تاریخ کمبریج،ص 100
65 - مسرت،م،از بحران اقتصادی تا بحران اجتماعی،انتشارات ندا،1358،ص 12.
66 - همان،ص 13.
67 . Lord Curzon
68 - سلسله پهلوی و نـیروهای مـذهبی به روایت تاریخ کمبریج،ص 159.
69 - فولر،گراهام،قبله عالم یا ژئوپلتیک ایران،تـرجمه عـباس مخبر،تهران،نشر مرکز،1377،ص 24.
70 - باقی،عماد الدیـن،تـحریر تـاریخ شفاهی انقلاب اسلامی،نشر تفکر،1373،ص 197.
71 خون و نـفت،ص 372.
72 - سـیاست خارجی امریکا و شاه،ص 369.
73 - Lyndon Johnson
74 - خون و نفت،ص 443.
75 - جنگ قدرتها در ایران،ص 123.
76 . Dine Achson
77 - روابط ایران و امریکا،ص 295.
78 - هاشمی تـروجنی،مـحمدو بصیرت منش،حمید،تاریخ مـعاصر ایـران از دیدگاه امـام خـمینی(ره)، تـهران،ستاد بزرگداشت یکصدمین سال تولد حـضرت امـام خمینی ره ،1378،ص 310.
79 - روابط ایران و امریکا،ص 298.
80 - همان،ص 299.
81 - ایرانیها چه رؤیایی در سر دارند،ص 65.
82 - سلسله پهـلوی و نـیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج،ص 216.
83 - سـقوط شاه،ص 75.
84 - شاهد،ص 397.
85 - شکست شـاهانه،ص 408.
86 - قـبله عالم یا ژئوپلتیک ایران،ص 286.
87 - انـقلاب اسـلامی،چرایی و چگونگی رخداد آن،ص 143.
88 - سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج،ص 196.
89 - شاهد،ص 165.
90 - جـمشیدی،ایـرج،مصاحبه با امام،تهران،انـتشارات پیـشگام،بـیتا،ص 51.
91 - تاریخ معاصر ایـران از دیـدگاه امام خمینی،ص 418.
92 - همان،ص 177.
93 - شـکست شـاهانه،ص 422.
94 - تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی،ص 304.
95 - Ibid P.85
96 -بیانات و اعلامیههای امام از سال 1341 تا 1361،در جستجوی راه ازکلام امـام،دفـترنهم، تهران، مؤسسه انتشارات امیر کبیر،1362،ص 19.
97 - شـکست شـاهانه،ص 43.
98 - کاتم،ریـچارد،نـاسیونالیسم در ایـران،ترجمه احمد تدین،تـهران،انتشارات کویر،1371،ص 165.
99 -حلبی،علی اصغر،مبانی اندیشههای سیاسی در ایران و جهان اسلام،تهران،انتشارات بهبانی، 1375.
100 -مـجتهدزاده،پیـروز،«جغرافیای سیاسی و سیاست جغرافیایی»،تهران،اطـلاعات،دوم اسـفند 1379 ،ص 2.
101 -نـجفی،مـوسی،مـقدمه تحلیلی تاریخ تـحولات سـیاسی ایران،تکوین هویت ملی ایران از عصر صفویه تا دوران معاصر ، تهران،مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر،1378،ص 233.
102 - روحانی،فـخر، اهـرمها سـقوط شاه ،تهران،نشر بلیغ،1370،ص 202.
103 - ناسیونالیسم در ایران،ص 11.
104 - در جـستجوی راه از کـلام امـام،ص 33.
105 - اهـرمها،ص 203.
فصلنامه مطالعات تاریخی،شماره 11، زمستان84،
نظرات