کودتایی برای زنده‌ماندن روح قرارداد ۱۹۱۹


122 بازدید
قرارداد 1919

کودتایی برای زنده‌ماندن روح قرارداد ۱۹۱۹

در اسفند ۱۲۹۹، کودتایی با حمایت انگلستان در ایران به وقوع پیوست که به دنبال آن سیدضیاءالدین طباطبایی به ریاست دولت رسید. اطلاعیهٔ مشهور سید ضیاء در هشتم اسفند، که در ظاهر پر از شعارهای عدالت‌خواهانه و پوپولیستی بود، از لغو قرارداد ۱۹۱۹ میان ایران و انگلستان خبر می‌داد.

اما آنچه پشت پرده می‌گذشت، چیزی کاملاً متفاوت بود. اسناد باقی‌مانده نشان می‌دهد که لغو این قرارداد، بیشتر از اینکه اقدامی مستقل و ضداستعماری باشد، یک نمایش سیاسی برای آرام‌سازی افکار عمومی و پیشگیری از خشم شوروی بود.

طبق این اسناد سیدضیاء، در گفت‌وگوهای محرمانه‌اش با نورمن، وزیر مختار انگلستان، قول داده بود مستشاران انگلیسی را در حوزه‌های کلیدی چون ارتش و مالیه حفظ کند؛ حتی اگر این افراد فاقد تخصص لازم باشند. هم‌زمان، معاهده‌ای هم با شوروی به امضا رسید تا از نفوذ بلشویک‌ها در مرزهای شمالی جلوگیری شود. به این ترتیب، کودتای ۱۲۹۹ که ابتدا با چهره‌ای ضداستعماری ظاهر شد، در عمل راه نفوذ بی‌سر‌وصدای بریتانیا را در ساختار سیاسی و نظامی ایران هموارتر ساخت.

روایت این موضوع در صفحات 312 تا 319 از کتاب «رضاخان تا رضا نام» به رشته تحریر درآمده است. کتابی که توسط موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی منتشر شده و خواندن آن خالی از لطف نیست.

 

لغو نمایشی قرارداد 1919

برای پی بردن به شعارهای مردم‌پسندانهٔ کودتاکنندگان می‌توان به بیانیهٔ سیدضیاءالدین طباطبایی نیز در هشتم اسفند ۱۲۹۹ نگاهی گذرا کرد. احمدشاه در چهارم اسفند حکم ریاست وزرایی سیدضیاء را که پیش از این شاید اسم او را شنیده بود، صادر کرد. می‌توان پذیرفت که اگر پادشاه در آن موقعیت اختیار بیشتری داشت از گذاشتن امضاء خود پای این حکم خودداری می‌کرد، اما «من، نورمن وزیر مختار انگلیس امروز [سوم اسفند] صبح شاه را دیدم و به او توصیه کردم که با رهبران نهضت رابطه ایجاد کند و به درخواست های آنها پاسخ مثبت دهد. زیرا این تنها کاری است که می‌توان کرد. »[1]

اطلاعیهٔ رئیس‌الوزراء که به همهٔ نقاط کشور تلگرام شد،[2] چون تیغی تیز زیر گلوی حکومت‌گران گذشته گذاشته بود.[...] سیدضیاء نوشت: «اکنون قضا و قدر مرا تعیین کرده است که مقدرات و سرنوشت ملت خود را در این موقع بحران و خطرناک در دست گرفته، وی را از آن پرتگاهی که حکومت‌های بی اراده و نالایق پرتاب کرده بودند نجات بخشم.»[3]

این بیانیه خالی از واژه‌ها و نمادهای سیاسی روز و برخاسته از جهان نوظهور کمونیستی نبود: «لازم است قیمت زحمت و مشقت کارگران و دهقانان سنجیده گشته و دوره فلاکت و بدبختی آنان خاتمه یابد برای حصول این مقصود اولین اقدامی که باید به عمل آید تقسیم خالصجات و اراضی دولتی مابین دهقانان همین طور وضع قوانینی که زارع را از املاک اربابی بیشتر بهره‌مند سازد و در معاملات ارباب با دهقان تعدیلی شود و موجبات صحی و زندگانی آنان را تأمین کند.»[4]

اما مهمترین بخش در اطلاعیهٔ سیدضیاء لغو قرارداد نظامی مالی ایران و انگلیس بود. پیش از این گفته شد که همهٔ مقامات انگلیسی ذی‌ربط، بر الغای [صوری] قرارداد ۹ اوت ۱۹۱۹ تأکید کرده بودند و آن را مقدمهٔ ایجاد تحولات بعدی در ایران برای نگهداشت منافع منطقه‌ای دولت انگلیس می‌دانستند. سود آنی الغای قرارداد، اطمینان از عدم تهاجم نظامی روسیه بلشویک پس از خروج نظامیان انگلیس از شمال غربی ایران بلکه بیرون‌شدن قوای روس از انزلی و پایان دادن به حمایت از کمونیست‌های حاکم بر گیلان بود. قرار بود لغو قرارداد، نه از طرف انگلیس، بلکه از سوی «دولت مقتدر»ی که در ایران تأسیس می‌شود، اعلام گردد؛ دولت مقتدری که توان گرفتن هر نفسی که بوی بلشویزم را بدهد، داشته باشد.

 

زنده‌ماندن روح قرارداد 1919

روزی پیش از صدور اطلاعیه هفتم اسفند، رئیس این دولت مقتدر، در سفارت انگلیس، محل تعیین قضا و قدر رودرروی نورمن، وزیر مختار آن دولت، نشسته و در حال تشریح برنامه های خود بود. [...]

سیدضیاء می‌خواست فردای این دیدار در متن بیانیهٔ خود، خبر الغای قرارداد را نیز بدهد. به عقیدهٔ وی بدون اعلام لغو‌شدن قرارداد، کابینه‌اش هرگز نخواهد توانست شروع به کار کند [...].

سیدضیاء، بخش مربوط به الغای قرارداد را در اعلامیهٔ خود چنین نوشت: «ما آزادیم و آزاد باقی خواهیم بود به نام همین اصول و به خاطر همین اصول است که من الغاء قرارداد ایران و انگلستان مورخه اوت ۱۹۱۹ را اعلام می‌دارم؛ قراردادی که موقع انعقاد آن وضعیات دنیا دگرگون بود و موجباتی که ما را ناگزیر به استفاده از آن می‌نمود دیگر وجود ندارد. ارادهٔ قطعی اصلاحات داخلی و تصمیم به عظمت و نیرومندی قشون ما را از احتیاج به قراردادهایی که در نتیجهٔ وضعیات تغییر یافتهٔ دنیا و حوادث بر ما تحمیل گشت، مستغنی می‌سازد. من الغاء قرارداد ایران و انگلستان را اعلام می‌دارم تا تأثیرات سوئی بر سیرهٔ ما نداشته باشد؛ زیرا در ظرف صد سال اخیر در سخت و تیره‌ترین دقایق تاریخ ما، انگلستان به دفعات دست دوستانهٔ خود را برای مساعدت نسبت به ایران در از کرده و از طرف دیگر ایران نیز به دفعات نسبت به انگلستان صداقت و وفاداری خود را ثابت نمود.»[5]

گفته‌های سیدضیاء به نورمن با نوشته‌هایی که به خورد همگان می‌داد، یکسان نبود. «طبق اطمینانی که سیدضیاء به من داد قدم‌های لازم بی‌درنگ برداشته خواهد شد تا عده‌ای از افسران و مستشاران انگلیسی در وزارت خانه‌های جنگ و مالیه مشغول خدمت گردند، ولی استخدام آنها به طور خصوصی، بر اساس قرارداد بین‌الاثنین صورت خواهد گرفت تا بهانه به دست دشمنان ما نیفتد که هو بیندازند و بگویند قراردادی که لغو شده بود به نحو دیگری به معرض اجرا گذاشته شده است. نیز به گفته سیدضیاء دقت خواهد شد که فعالیت این گروه از کارمندان ارشد انگلیسی در دوایر دولتی ایران حتی‌المقدور جلب توجه عامه را نکند».[6]

«آنچه دولت انگلیس صرف نظر کرد، کالبد قرارداد ۱۹۱۹ بود. آنچه دولت انگلیس ارادهٔ چشم‌پوشی از آن نداشت روح قرارداد و دمیدن آن به پیکر حاکمیت ایران به وسیلۀ دولت کودتا بود. رئیس الوزرای جدید به من گفت که اگر بریتانیا بخواهد نفوذ و قدرت سابق خود را کماکان در ایران داشته باشد، باید ظاهر را رها کند و باطن را بچسبد. به این معنی که نفوذ خود را در آتیه، به عکس سابق، از پشت پرده اعمال و طوری رفتار کند که سیمای بریتانیای کبیر، حتی‌المقدور به چشم ملت ایران نخورد. سیدضیاء کاملاً مطمئن بود که اگر ما نصایح و پیشنهادهای او را به کار بندیم چنین سیاستی در مرحله آخر به نفع کامل بریتانیا تمام خواهد شد و اغلب آن مزایایی را که دولت ما تحت قرارداد ۱۹۱۹ به دست آمده بود، بعد از الغاء قرارداد نیز کماکان در پشت پرده حفظ خواهد کرد.» [7]

 

جذب مستشاران انگلیسی و تثبیت توافق با شوروی

اسناد به جا مانده می‌گوید که هوش و حواس سیدضیاء، دست کم در هفته‌های اول پس از کودتا در پی یافتن مستشاران انگلیسی برای قشون و مالیه بود. او می‌کوشید از مأموران انگلیسی موجود در ایران، حتی اگر مهارتی در آن کار نداشتند بهره گیرد «من هفته دوم مارس [سوم اسفند ۱۲۹۹] را در تهران گذراندم و با سیدضیاء و [کاظم سیاح] دیدار داشتم. هر دوی آنها به سرعت از پس وظایف جدیدشان برآمده بودند. سیدضیاء به من گفت که در پی رد موافقت‌نامهٔ ایران و انگلیس که موضوع جدال‌های فراوانی بوده، جایگزینی نیافته ولی پیشنهاد کرد که مشاورهای انگلیسی را در وزارتخانه‌های کلیدی جنگ و مالیه نگه داریم و برای کمک به شاخه‌های دیگر مدیریت‌های کم‌اهمیت در جاهای دیگر جست‌وجو کنیم. او به من اصرار کرد که بمانم و پستی را در اداره عایدات بپذیرم ولی من پاسخ دادم که مالیه حرفهٔ من نیست.»[8]

دیگر کار همزمان دولت کودتا پیش از تخلیهٔ نظامیان انگلیس، رسمیتبخشیدن به معاهدهٔ ایران و روس بود. این توافق نامه در همان روز اعلام لغو قرارداد ایران و انگلیس به امضاء نمایندگان دولتین ایران و روس رسید. همچنان که گفته شد دولت انگلیس چشم خود را بر این توافق، حتی در زمان روی کار آمدن «دولت مقتدر» ضدروسی، بست تا اطمینان دیگری از هجمه‌نکردن روس‌های کمونیست به درون مرزهای ایران به دست آورده باشد. با رد ظاهری قرارداد ایران و انگلیس و امضای معاهدهٔ ایران و روس، «مقدمه» یعنی اطمینان قطعی از سرکوب تلاطمات سیاسی / بلشویکی از یک طرف، و اطمینان [نسبی] از عدم تهاجم نظامی روس‌ها از سوی دیگر، حاصل شده بود. اینک نوبت «ذى المقدمه» یعنی تأسیس ارتش یکپارچه و قشون متحدالشکل، خواست دیرین دولت انگلیس بود که دست کم از سال ۱۳۳۶ق تا آن روز ۱۳۳۹ق منشأ سه کودتای کوچک و بزرگ شده بود[...].

 

[1] خاطرات و سفرنامه ژنرال آیرونساید، ص 21.

[2] روزنامه ایران، س 5، شم‌ 842 )21 جمادی‌الثانی 1339(، ص 3.

[3] عبدالله مستوفی اطلاعیة سیدضیاء را پس از رسیدن به مقام ریاست وزرا چنین توصیف می‌کند: «چون روزنامه‌نویس و به علاوه تازه‌کار و هوچی هم بود و در مقابل کسی را هم نمی‌دید که ایرادی یا لامحاله جمله معروف »آرام‌تر» را به او بگوید، مثل این‌که می‌خواهد مقاله برای روزنامه رعد تدارک کند، این جمله‌ها را به قلم آورده بود. (شرح زندگانی من،...، ج 3، ص 1819.)

[4] روزنامه ایران، س 5، شم‌ 842 (21 جمادی‌الثانی 1339) صص 1 و 2.

[5]  روزنامه ایران، س 5، شم‌ 842 (21 جمادی‌الثانی 1339)، ص 2.

[6]  «نقدی بر تقریرات سیدضیاء»، ص 797؛ «سند رابطه سیدضیاءالدین با انگلیسی‌ها»، کتاب جمعه، س 1، شم‌ 4 (شهریور 1358)، صص 33 تا 36.

[7]  «نقدی بر تقریرات سیدضیاء«، ص 798.

[8]  East and West of Zagros, p. 317.