عملیات پنهان


722 بازدید
اسرائیل

 عملیات پنهان

 از آغاز تأسیس دولت صهیونیستى در سرزمین فلسطین، سیاست برقرارى ارتباط با اقلیت‌هاى قومى و نژادى و نفوذ در درون آنها، بخشى از برنامه سران و رهبران اسرائیل را در خاورمیانه عربى تا شمال آفریقا تشکیل مى‌داد.

تحریک اقوام و طوایف گوناگون جزئى از توطئه نزاع قومى در جهان اسلام بود که در چارچوب استراتژى پیرامونى  اسرائیل قرار داشت.

در کتاب ارتباط خطرناک، در ارزیابى اهداف اسرائیل از نفوذ در میان اقوام و گروه‌هاى مختلف و دامن زدن به اختلافات و درگیرى‌هاى قومى در کشورهاى اسلامى آمده است:

بخش عمده افراد قبیله ایدى امین [دیکتاتور اسبق اوگاندا] موسوم به کاکوا در کنار مرزهاى جنوبى سودان سکنا داشتند. از اواخر دهه 1960 یک جنبش جدایى‌طلب به نام «آنیانیا» در این منطقه به تحریک اسرائیلى‌ها با دولت عرب و مسلمان مستقر در خارطوم مى‌جنگید. به گفته منابع اسرائیلى، این جریان با هماهنگى سازمان سیا انجام مى‌شد. همانند مورد کُردهاى عراق، این نیز یک کاربرد تاکتیکى از استراتژى پیرامونى [اسرائیل] بود که بر اساس آن کشورهاى عرب تضعیف مى‌شدند و ثبات خود را از دست مى‌دادند.[1]

به نوشته نشریه عربى زبان الشروق؛ در پژوهش‌هاى انجام شده از سوى اسرائیلى‌ها آمده است که پس از تأسیس دولت یهود در فلسطین، تماس‌هاى اسرائیل براى حمایت از اقلیت‌هاى قومى متوقف نشد، چرا که دیوید بن‌گوریون تمایل شدید به حفظ و توسعه این روابط داشت و معتقد بود، کمک به این اقلیت‌ها براى آزاد شدن از سلطه عرب‌ها [مسلمانان] به منافع امنیتى و استراتژیک اسرائیل خدمت مى‌کند. جنبش‌هاى صهیونیستى و سرویس‌هاى وابسته به آن همواره چنین سیاستى را در پیش داشته‌اند. آژانس یهود تماس‌هاى خود را در این ارتباط از دهه 1930 و 1940 در جهان اسلام آغاز کرد. تل‌آویو علت اتخاذ چنین موضعى را این‌گونه توجیه مى‌کند که اقلیت‌ها در جهان اسلام و عرب با اسرائیل سرنوشت مشترکى دارند و چاره‌اى ندارند که براى مقابله با فشار اسلام و عرب‌ها در کنار دولت یهود قرار گیرند.

بر اساس منابع اسرائیلى، بن‌گوریون نخست‌وزیر و وزیر جنگ وقت اسرائیل در سال 1954-1995 با کمک موشه‌دایان رئیس ستاد کل ارتش، طرحى را براى انجام یک کودتا توسط مارونى‌هاى طرفدار اسرائیل در لبنان و حمایت از این طایفه در هر جنگى علیه مسلمانان تهیه کرد.[2] همین موضع را اسرائیلى‌ها در قبال کُردهاى عراق و بربرها در مغرب عربى و در قبال جنوب سودان در پیش گرفتند. در طرح اسرائیلى‌ها حتى قبطى‌هاى مصر هم گنجانده شده‌اند؛ در حالى که اسرائیل، به دشوارى اجراى چنین طرحى، به دلیل همبستگى جامعه مصر، معترف است.[3]

 

سرّى‌ترین مسأله خاورمیانه

 

اسرائیلى‌ها اجراى سناریوى صهیونیستى نفوذ در مناطق کُردنشین عراق و ایجاد ارتباط با سران، رهبران و اشخاص ذى‌نفوذ کُرد، در قالب «استراتژى پیرامونى» را از همان آغاز به عنوان یک عملیات سرّى و پنهانى به سرویس جاسوسى و اطلاعاتى خود واگذار کردند. آن‌گونه که از منابع غربى و اسرائیلى برداشت و استنباط مى‌شود، ارتباط اسرائیل با شمارى از رهبران کُردهاى عراق و میزان نفوذ و حضور جاسوسان و مأموران اطلاعاتى اسرائیل در مناطق کُردنشین عراق، به تدریج چنان شدت، افزایش و عمق پیدا کرد که به سرعت به صورت یکى از سرّى‌ترین امور در خاورمیانه درآمد. ملامصطفى بارزانى، رهبر حزب دمکرات کردستان (عراق) در ماه سپتامبر 1967 از اسرائیل دیدار کرد و یک خنجر انحنادار کُردى به [موشه]دایان هدیه کرد. بسیارى بر این باورند که حمله کاملاً برنامه‌ریزى شده خمپاره‌اى به پالایشگاه نفت در کرکوک در ماه مارس [1967] کار اسرائیلى‌ها بوده است. در سال 1971 به محمدحسنین هیکل، روزنامه‌نگار مصرى گفته شد که افسران اسرائیلى در کردستان پیوسته در تماس رادیویى با اسرائیل بوده و درگیر در عملیات جاسوسى در عراق هستند. مطبوعات عراق به‌طور مرتب از حضور اسرائیلى‌ها سخن به میان مى‌آوردند.[4]

بخش عمده روابط اسرائیل با کُردها همواره در هاله‌اى از اسرار نگهدارى شده است:

جزئیات عملیاتى آنچه در کردستان صورت گرفته هنوز هم در اسرائیل پنهان مى‌شود. تحت سانسور قرار مى‌گیرد و احتمالاً براى این کار دلیل خوبى وجود دارد. شاه مسلما هیچ علاقه‌اى به اینکه کُردها واقعا پیروز شوند نداشت و به نظر غیرمحتمل مى‌رسد همدردى اسرائیلى‌ها هم از روى خیرخواهى باشد.[5]

ارتشبد سابق حسین فردوست، در خاطرات خود درباره مسأله کُردها و کردستان مى‌نویسد:

یکى از مهمترین مسائلى که به تناوب از حدود سال 1340 تا سال 1353 مستقیما به امنیت داخلى کشور ارتباط داشت و در نتیجه ساواک درگیر آن بود، مسئله شورش و جنگ‌هاى اکراد عراق با دولت بغداد بود. علت ارتباط این مسئله با مسائل داخلى ایران روشن است.

کُردها قومى آریایى هستند که جمعیت آنها بین 8 تا 10 میلیون نفر تخمین زده مى‌شود و در کشورهاى ترکیه، ایران، عراق، سوریه و جمهورى‌هاى ارمنستان و آذربایجان شوروى پراکنده هستند. [...] در زمان جنگ جهانى اول اکراد خواستار تشکیل یک کشور مستقل کردستان بودند، ولى سیاست انگلیس در منطقه ایجاد این کشور را صلاح ندانست و بعدها نیز غرب تمایلى به این خواست نشان نداد.

[...] طولانى‌ترین شورش اکراد علیه دولت مرکزى در عراق بود که تا سال 1975 ارتش این کشور را درگیر خود نمود و تنها با معاهده الجزایر پایان یافت.[6]

در همان زمان حکومت خودمختار قاضى‌محمد در مهاباد، گفته مى‌شد که اکراد بارزانى عراق به رهبرى ملامصطفى در جنگ با دولت نورى‌سعید، که از حمایت انگلستان برخوردار بود، شکست خورده و به مهاباد آمده‌اند. با سقوط حکومت قاضى‌محمد، ملامصطفى با حدود 500 سوار از طریق راه‌هاى کوهستانى به سمت قفقاز رفت. [...] ملامصطفى و همراهانش تا زمان دولت عبدالکریم‌قاسم در شوروى بودند [...]. قاسم فرمان عفو عمومى بارزانى‌ها را صادر کرد و ملامصطفى و همراهانش به عراق بازگشتند و تا مدتى با دولت بغداد روابط حسنه داشتند. ولى به تدریج این روابط تیره شد و مجددا جنگ اکراد عراق با دولت بغداد آغاز گردید.[7]

 

پیشمرگه‌ها و ملامصطفى بارزانى

 

درباره پیدایش و شروع تحرکات در میان کُردهاى عراق در دهه پنجاه میلادى، مأمور اطلاعاتى سیا چنین نوشته است:

ظهور ناسیونالیسم کُرد در ایران، در عراق نیز بدون بازتاب نماند. در سال 1943 ملامصطفى با عده‌اى از هوادارانش از محل اقامت اجبارى خود در سلیمانیه فرار کردند و به موطن خود بارزان رفتند. کوتاه زمان پس از رسیدن او، درگیرى‌هایش با مقامات محلى آغاز شد. در ماه اکتبر قواى ملامصطفىـ که آن زمان از دویست تن تجاوز نمى‌کردـ در نبرد با نیروهاى پلیس محلى پیروز شد. یک ماه بعد، هنگامى که بر شمار هوادارانش افزوده شده بود، ملامصطفى یک بریگاد ارتش را شکست داد.[8] ملامصطفى حکومت مستقل خودش را در قلمرو ایلش علم کرده بود و عراقى‌ها در اوایل اوت 1945 قصد کردند به استحکامات او حمله کنند. رئیس هیأت نظامى بریتانیا، ژنرال رنتون معتقد بود که ارتش عراق هنوز آمادگى همچو حمله‌اى را ندارد. و وقتى به هشدارهاى او مبنى بر اینکه ارتش به همان سرنوشتى دچار مى‌شود که در سال 1943 به سرش آمده است وقعى گذاشته نشد، او مرکز فرماندهى خودش را در خط مقدم در «اربیل» ترک کرد و مشاورانش را نیز از ارتش آماده نبرد شده عراق خارج نمود.[9]

این موضوع از سوى دیگر نشان مى‌دهد که انگلیسى‌ها نیز در واقع به مصلحت نمى‌دیدند که این گروه نسبتا تازه‌پا به دست قواى ارتش دولت عراق به کلى قلع و قمع شوند.

ملامصطفى در همان دوران براى تحکیم موقعیت خود، در صدد ازدواج با دختر رئیس ایل رقیب یعنى زبار برآمد، رهبران این ایل با بارزانى‌ها سر ناسازگارى داشتند. اما او سرانجام به این هدف نایل آمد.[10] اما این وصلت براى همیشه نتوانست از موقعیت بارزانى‌ها دفاع و حمایت کند. زیرا در این مقطع عراقى‌ها موفق شدند با ترغیب و تهدید و رشوه، مهمترین رهبران کُرد و از آن جمله پدرزن جدید ملامصطفى و رهبر قبیله زبارـ را از صف متحدان ملا جدا کنند[.] در طول دو هفته پایانى ماه سپتامبر رهبران ایلات دیگر نیز به ایل زبار پیوستند و به عنوان نیروهاى تهاجمى ارتش عراق، ملامصطفى و حامیانش را از استحکامات کوهستانى‌شان بیرون راندند.[11]

اگرچه پیش از جمهورى خودمختار قاضى‌محمد در مهاباد، تحرکات قومى و ناسیونالیستى کُردى در مناطق کردنشین عراق، ترکیه و... آشکار و مسبوق به سابق بود و حتى مجامع صهیونیستى و قدرت‌هاى غربى در تحریک آن نقش قابل توجه داشتند، لیکن بعضى منابع؛ جمهورى مهاباد را الهامبخش جنبش‌هاى ناسیونالیستى کُردى در منطقه قلمداد کرده‌اند.[12]

به هر روى ملامصطفى را بنیانگذار حزب دمکرات کردستان عراق دانسته‌اند؛ کسى که نام او با چندین دهه تاریخ و درگیرى‌هاى منطقه کردستان عراق عجین است. به دلیل این ویژگى، شاید چندان بى‌مناسبت نباشد تا به اطلاعات کاملترى از دوران حیات و مبارزات ایشان در این نوشتار اشاره شود:

ملامصطفى بارزانى پایه‌گذار حزب دموکرات کردستان عراق و کسى که بیش از چهل سال براى خودمختارى آن خطه مبارزه کرد، در 1902 میلادى [1281 ]متولد شد. او دوران کودکى و جوانى خود را در دهکده بارزان در مجاورت مرز ایران و ترکیه در داخل عراق سپرى کرد. در جوانى به رمه‌دارى مشغول بود. ملامصطفى سواد و اطلاعات مذهبى خود را در مکتب‌خانه‌هاى دهکده خویش به دست آورد. 29 ساله بود که نخستین طغیان خود را علیه حکومت بغداد آغاز کرد، ولى دستگیر شد و از بارزان و استان سلیمانیه در شمال شرقى به بغداد تبعید شد. این قیام در 1931 [1310] و به هنگامى رخ داد که انگلیسى‌ها و ایتالیایى‌ها تصمیم گرفتند ارامنه و آسورى‌هاى اخراجى از ترکیه را در منطقه بارزان اسکان دهند. در آن زمان رهبرى این مبارزه بر عهده محمود بارزانى پدر ملامصطفى بود. ملامصطفى در 1994 [1323] از نورى‌سعید نخست‌وزیر حکومت سلطنتى عراق خواستار خودمختارى کردستان عراق شد. این خواسته از سوى دولت عراق رد شد و این آغاز یک نبرد سخت و پرتلفات میان قواى ملامصطفى با دولت عراق شد. در این نبرد قسمت اعظم نیروهاى ملامصطفى تار و مار شد و وى همراه با 2000 تن از یاران باقى مانده‌اش با تحمل مشقات فراوان به سوى مرزهاى ایران گریخت. ملامصطفى پس از فرار از عراق، در ایران بیکار ننشست و به یارى تشکیلات سیاسى شورشیان کُرد در استان کردستان ایران پرداخت.

ملامصطفى توسط قاضى‌سعیدمحمد رهبر شورشیان کردستان ایران مدال شجاعت دریافت کرد و حتى مدتى نیز به فرماندهى قواى وى در ایران منصوب شد. اعزام ارتش حکومت مرکزى ایران در 1947 [1326 ]به کردستان و سپس آذربایجان که وضع مشابهى با کردستان داشت، پایان رؤیاهاى  ارزانى در ایران بود. پس از این حمله، ملامصطفى و افرادش گام به گام و شهر به شهر از برابر قواى دولتى ایران عقب نشستند. اما چون وى مورد تعقیب دولت عراق بود، چاره‌اى جز فرار به شوروى سابق از طریق راه‌هاى کور و صعب‌العبور مرزى ندید. ملامصطفى به خاطر حمایتش از جمهورى مهاباد مورد استقبال روس‌ها قرار گرفت و موفق به دریافت پناهندگى شد. او 11 سال یعنى تا زمان کودتاى عبدالکریم قاسم در شوروى سابق و پایتخت‌هاى اروپاى شرقى بود. با وقوع کودتاى 1958 [1337 ]عراق و بازگشت آرامش به این کشور وى به دعوت عبدالکریم قاسم از پراگ عازم عراق شد. او 80 روز پس از وقوع کودتا وارد بغداد شد و کاخ نورى‌سعید از سوى عبدالکریم قاسم در اختیار وى قرار گرفت. بارزانى با وجود استقبالى که از سوى قاسم شد به سرعت عازم کردستان شد و احزاب متفرق کُرد را مجددا تشکل داد و سازماندهى کرد. سپس در سال 1961 [1340 ]از قاسم خواستار خودمختارى کُردها شد. این خواسته قاسم را به خشم آورد و به 12 سال آرامش در شمال عراق پایان داد. مجددا آتش جنگ با به حرکت درآمدن تانکها و هواپیماهاى عبدالکریم‌قاسم به سوى نواحى کردنشین شعله‌ور گردید. ملامصطفى در دوران حکومت عبدالسلام عارف، عبدالرحمن عارف و حسن‌البکر نیز با تکرار برخوردهاى مشابهى کم و بیش مشغول نبرد با دولتهاى عراق بود. در این جنگها سپاه ملامصطفى تجزیه شد. با این حال در دوران حکومت حسن‌البکر وى توانست با برخوردارى از حمایت مالى و نظامى شاه مخلوع ایران تجدید قوا کند و حملات علیه عراق را شدت بخشد. پیمان 1975 [1354 ]الجزیره نقطه پایان جنگهاى طولانى ملامصطفى بارزانى علیه عراق بود. از آن تاریخ ملامصطفى تا 1979 [1358 ]در ایران تحت نظر زندگى کرد.[13] سپس در این سال به دلیل ابتلا به مرض سرطان عازم آمریکا شد و در آنجا در اول مارس 1979 [1358 ]درگذشت و جسدش پس از انتقال به ایران در اشنویه کردستان[14] دفن شد.[15]

فردوست درباره نیروها و واحدهاى تحت فرماندهى ملامصطفى نوشته است:

نیروهاى ملا از واحدهاى پیشمرگه تشکیل مى‌شد و هر واحد تقریبا معادل یک تیپ بود. تعداد پیشمرگه‌ها حدود 30 هزار نفر بود که هر تیپ پیشمرگه بین 3 تا 5 هزار نفر نیرو داشت و بنابراین حدود 8 الى 10 واحد پیشمرگه را دربر مى‌گرفت.[16]

به گفته فردوست، با سلب حمایت محمدرضا از اکراد، ملامصطفى راهى جز پناهنده شدن  به ایران نداشت، زیرا اگر مقاومت مى‌کرد از سوى محمدرضا با برخوردهاى تند مواجهمى‌شد. این حادثه مسلما بزرگترین ضربه را بر ملا وارد ساخت و نشان داد که طى این سال‌ها آمریکایى‌ها به سود خود با او بازى کرده‌اند. به ملا و سران کُرد در عظیمیه کرج جا داده شد.

 

ایران حلقه ارتباط

آنچه با تاریخ روابط اسرائیل و کُردهاى عراق پیوند ناگسستنى دارد، نقش ایران شاهنشاهى است. این نقش از جنبه‌ها و زاویه‌هاى مختلف اساسى و حائز اهمیت بود:

کُردها در سال 1961 قیام مسلحانه‌اى را علیه حاکمیت عراق آغاز کردند. آنان نسبت به سایر جنبش‌هاى آزادیبخش ملى دنیا موانع بزرگترى در راه خود داشتند، زیرا نه تنها سرزمین آنها توسط کوهستان احاطه شده بود، بلکه در همسایگى کشورهایى بسر مى‌بردند که خودشان داراى اقلیت کُرد بودند. بنابراین هر گونه موفقیتى براى کُردهاى عراق، بلافاصله سبب بروز مسائل ناراحت کننده‌اى براى دولت‌هاى ایران، ترکیه و اتحاد شوروى مى‌شد.

با تمام اینها شاه ایران [محمدرضا پهلوى] آنچنان از تهدید وجود یک عراق مسلح در پشت مرزهاى خود هراسناک بود که با اسرائیلى‌ها موافقت داشت، برپا کردن ناآرامى بین کُردهاى عراق براى رژیم این کشور چنان مشکلاتى ایجاد خواهد کرد که احتمالاً به نفع ایران و اسرائیل خواهد بود.[17]

اما اسرارى را که حسین فردوست درباره نقش ایران برملا مى‌کند، بسیار مهم و خواندنى است:

[پس] از این مرحله [صدور فرمان عفو عمومى بارزانى‌ها از سوى عبدالکریم‌قاسم، بازگشت ملامصطفى و همراهانش به عراق و برقرارى روابط حسنه بین کُردهاى عراق و دولت مرکزى بغداد ]آمریکا نیز وارد صحنه شد و تلاش کرد با کمک محمدرضا از شورش اکراد عراق به نفع سیاست منطقه‌اى خود [و بلکه اسرائیل] و ایجاد تحولات مناسب در بغداد استفاده کند. در نتیجه محمدرضا به حمایت از ملامصطفى پرداخت و تا مدت‌ها جبهه بارزانى‌ها را علیه دولت مرکزى عراق تقویت نمود.

زمانى که قائم‌مقام ساواک شدم روزى فردى به نام سرتیپ منصورپور نزد من آمد و گفت که از طرف ساواک مأموریت تماس با ملامصطفى را دارد. [...] او ستاد کوچکى را در منطقه تحت تصرف بارزانى‌ها اداره مى‌کرد و بهترین روابط را با ملامصطفى داشت و در واقع رابط محمدرضا با او به شمار مى‌رفت [...]. در طول دورانى که جنگ ملامصطفى با دولت بغداد ادامه داشت، منصورپور به کردستان عراق مى‌رفت و در ستاد فرماندهى ملامصطفى با او و سایر سران کُرد ملاقات مى‌کرد و پیغام‌ها و خواسته‌هاى بارزانى‌ها را به تهران منتقل مى‌نمود. [...] منصورپور هر گونه سازوبرگ و تجهیزات مورد لزوم کُردها را از طریق ارتش تأمین مى‌کرد و به آنها مى‌رساند. توسط ساواک یک فرستنده قوى نیز از خارج خریدارى شده و در منطقه بارزانى‌ها نصب شده بود که از آن براى تبلیغات ملا استفاده مى‌شد.[18]

اشاره ژنرال زامیر (ضمیر) رئیس موساد به ملامصطفى بارزانى رهبر حزب دمکرات کردستان عراق درباره نقش و جایگاه ایران در روابط آنها با اسرائیل خواندنى است:

من بارها توضیح دادم که شما فقط یک پل دارید و آن ایران است. اگر ایران نباشد براى شما اسرائیل هم وجود نخواهد داشت.[19]

ساواک نه فقط حلقه وصل مأموران موساد با بعضى گروه‌ها و احزاب کُرد عراق بود، بلکه از طریق استخدام جاسوس از میان کُردهاى عراقى، اخبار و اطلاعات ذیقیمتى از منطقه جمع‌آورى و آنها را در اختیار سرویس اطلاعاتى اسرائیل قرار مى‌داد. این گونه اقدامات ساواک در چارچوب طرح کریستال،[20] پیمان اطلاعات مشترک سرویس اطلاعاتى ایران و اسرائیل بود که نمونه‌اى از گزارش ساواک در این باره چنین است:

گزارش

به عرض مى‌رساند:

با توجه به اوامر تیمسار ریاست ساواک مبنى بر: بهره‌اى که از این طرح در مدت این یک سال برده شده چیست؟ و در آینده چه امید و پیشرفتى وجود دارد؟ مراتب زیر را به استحضار مى‌رساند:

1) در شهریور ماه سال جارى دوستان بلوط مأمورى را معرفى نمودند که مترجم خاص و منحصر به فرد وزیر دفاع و رئیس ستاد ارتش عراق است و اسناد و مدارک و قراردادهاى نظامى براى ترجمه به عربى و انگلیسى در اختیار وى گذارده مى‌شود و مأمور رونوشتى از آن را در اختیار مى‌گذارد، به علاوه این مأمور با بسیارى از امراء و افسران شاغل و بازنشسته عراق روابط دوستانه دارد و از این نظر نیز منشاء اثر است، تاکنون 33 گزارش از منبع مذکور واصل گردیده است (برخى از این گزارشات مفصل و در چندین صفحه است) که قسمتى از آنها در زمینه اوضاع سیاسى عمومى عراق و قسمت بیشتر درباره اوضاع نظامى و میزان ورود اسلحه به عراق و قراردادهاى نظامى است.

دو گزارش این مأمور براى سرویس «س» فرستاده شده که آنها را درجه یک‌ـ موثق عالى و دقیق ارزیابى کرده‌اند و متن این ارزیابى و ترجمه آن به پیوست تقدیم گردیده است. پیوست(1)

2) در مهر ماه سال جارى منبعى نیز از طرف ساواک به دوستان بلوط معرفى شد تا پس از آنکه آماده همکارى شد در چارچوب طرح «کریستال» از وى بهره‌بردارى شود.

این منبع در استخبارات بغداد مسئول امور مربوط به اکراد است و وسیله یکى از عوامل نمایندگى بصره معرفى شده است و به اطلاعات و اسناد مربوطه دسترسى دارد و تا روز معرفى به دوستان مذکور هر چند که در کویت با او ملاقات به عمل آمده و قرار همکارى گذارده شده بود ولى آمادگى کامل نشان نمى‌داد، تا امروز نیز با آنکه اطلاعاتى در اختیار گذارده است ولى هنوز موانعى براى بهره‌بردارى کامل از او موجود است، و با آنکه دوربین در اختیار او گذارده شده تاکنون عکسى از اسنادى که در اختیار دارد نفرستاده و قرار است که در آتیه نزدیک به مرکز بیاید و اشکالات موجود در راه بهره‌بردارى کامل از او برطرف گردد.

در هر صورت تاکنون از منبع مذکور که وسیله ساواک معرفى شده 96 گزارش خبرى واصل شده که قسمتى از آنها درباره اکراد و ارتباط بین آنها و ایران بوده و قسمتهاى دیگر در زمینه اطلاعات مختلفى درباره عراق بوده است. و آن قسمت از این گزارشات که ارتباطى با کشور شاهنشاهى داشته به دوستان بلوط داده نشده و قسمتهایى که داده شده مفید و خوب تشخیص داده‌اند.

3) امید به پیشرفت این طرح در سال آینده نیز موجود است زیرا از هم اکنون تحقیقات و اقدامات لازم درباره استفاده از افراد زیر ادامه دارد:

فؤادیانى که دوستان و امکاناتى در لبنان و کویت دارد.

عبدالقادر عبدالواحد در عراق

امین زکى‌على خالوق عراقى و دوستان او

اداره کل دوم[21]

 

 

آمریکا آتش‌افروز اصلى

 

اگر چه نقش ایران در ایجاد، گسترش و تداوم ارتباط اسرائیل با کُردهاى عراق اساسى و کلیدى بود، اما این ایالات متحده آمریکا بود که با چراغ سبز و دخالت مستقیم خود، این آتش را شعله‌ور و حتى تحت نظر داشت. ایالات متحده به منظور متزلزل کردن حکومت مرکزى عراق همواره از این عملیات حمایت مى‌کرد. در اوایل دهه 1970 به نظر مى‌رسید که کُردها با توجه به موفقیت‌هاى قابل توجهى که به دست آورده‌اند، احتمالاً در آستانه رسیدن به نوعى توافق با عراق هستند. نیکسون و هنرى کسینجر [یهودى] طى سفرى در سال 1972 به تهران، با شاه ایران به این توافق دست یافتند که کُردها را در حال نبرد نگه دارند. به سیا دستور داده شده مستقیما در جریان دخالت کند. طى سه سال بعد از آن، سیا 16 میلیون دلار در کردستان خرج کرد (البته شاه هزینه‌هاى بسیار بیشترى را مى‌پذیرفت) و هدف آن بود که شورشیان را
متقاعد سازد، ایالات متحده به شاه اجازه نخواهد داد آنان را تنها بگذارد و رهایشان کند. آمریکایى‌ها این عملیات را مخفى‌ترین شکل ممکن نگه مى‌داشتند.[22]

آمریکا، اسرائیل و ایران شاهنشاهى هیچ‌کدام انگیزه و تمایل براى اعطاى خودمختارى به کُردها از سوى عراق نداشتند. از سوى دیگر با سازش میان کُردها و دولت عراق نیز به شدت مخالف بودند. زیرا وجود این معضل و بن‌بست، بهترین گزینه موجود براى اسرائیل در مسیر تعقیب استراتژى پیرامونى آن رژیم در منطقه بود:

یکى از یادداشت‌هاى سیا به تاریخ ماه مارس 1974 خاطرنشان مى‌کند: ما [مقامات سازمان سیا ] فکر مى‌کنیم که شاه نسبت به تأسیس یک دولت خودمختار کُرد هر چند به صورت ظاهرى هم باشد، نظر خوشى ندارد. شاه نیز مانند ما نفع خود را در پدید آمدن یک موقعیت بن‌بست مى‌داند... که در آن عراق از طریق امتناع کُردها از پذیرش حق خودمختارى اعطایى‌اش ضعیف مى‌شود. نه شاه و نه خود ما علاقه‌اى به حل شدن این مسأله نداریم [... ]سازمان اطلاعاتى ما حتى نسبت به معیارهاى عملیات پنهانى نیز روشى شریرانه دارد.[23]

نمونه روش و اقدام شریرانه و توطئه‌آمیز آمریکا و اسرائیل در این زمینه به دوران سقوط رژیم سلطنتى عراق برمى‌گردد. یعنى زمان ریاست جمهورى عبدالکریم‌قاسم؛ هنگامى که وى به صراحت اعلام کرد، امتیازهایى به کُردها واگذار مى‌کند و آنها را به رسمیت مى‌شناسد.

14 ژوئیه 1958، در ساعت 2 شب، بخشى از نیروهاى نظامى ارتش وارد بغداد شدند و ظرف چند ساعت رژیم سیاه [حکومت سلطنتى ]سقوط کرد. آنگاه اولین دولت جمهورى تشکیل شد که در ترکیب آن دو تن از کُردها نیز شرکت داشتند. محمود صالح‌محمودـ وزیر بهدارى و مصطفى‌علىـ وزیر دادگسترى [... ]یکى از سه عضو متشکل در شوراى عالى دولت به نام خالد  نقش‌بندى نیز کُرد بود. با شرکت نقش‌بندى در شوراى عالى، دولت عراق آمادگى خود را براى  شناسایى حقوق ملى کُردها در جمهورى عراق اعلام داشت. بر اساس فراخوان حزب دمکرات کردستان جنوبى و نیز نیروهاى دمکرات کُرد، فعالیت و تلاش افراد دستگاه ادارى محلى و برخى از افسران در مبارزه علیه رژیم جدید خنثى شد. در شهر سلیمانیه، کُردها عناصر مخالف را از حکومت خلع و خود کنترل اوضاع شهر را به دست گرفتند [...].

طى فرمانى از سوى دولت قاسم، کلیه فعالین سیاسى که در رژیم سابق تحت تعقیب بودند و همچنین شرکت کنندگان در جنبش رهایى‌بخش سال‌هاى 1942 تا 1945 به رهبرى مصطفى بارزانى عفو شدند. این فرمان اعتماد و اطمینان مردم کُرد را نسبت به قابلیت و ظرفیت رژیم جدید در حل مسایل ملى مردم کُرد بیشتر کرد. در همین حال، یکى از روزنامه‌هاى بغداد به نام «ال‌جمهورى» متعلق به محافل رسمى دولت جدید نوشت: مردم کُرد به موازات دیگر اهالى کشور در مبارزه به خاطر آزادى و استقلال عراق شرکت جسته‌اند و مى‌توانند اطمینان داشته باشند که وضعیت آنها همواره در انطباق با وضعیت دیگر اهالى کشور مورد نظر قرار خواهد گرفت. عبدالکریم‌قاسم در هفتم اکتبر 1958 با مصطفى بارزانى و دیگر همراهان وى ملاقات کرد.[24]

روند صلح‌آمیز مزبور براى سازمان‌هاى اطلاعاتى موساد و سیا چندان خوشایند نبود، بلکه کاملاً مغایر برنامه‌هاى و انتظارات آنها ارزیابى مى‌شد. بنابراین به‌طور سریع دست به اقدام زدند:

اقداماتى براى سازماندهى عملیات ضدکُردى و ضددولتى در کردستان جنوبى صورت گرفت. نیروهاى راستگرا سعى مى‌کردند بین دولت قاسم و مصطفى بارزانى جوّ عدم اطمینان ایجاد کنند. جاسوسان ترکیه و ایران نیز به نوبه خود به فعالیت‌هاى خرابکارانه روى آوردند [...].

یازدهم فوریه 1959 عبدالکریم قاسم و مصطفى بارزانى و احمد بارزانى با هم ملاقات کردند. طى مذاکرات، نمایندگان کُرد از سوى حزب دمکرات کردستان و تمام نیروهاى میهن‌دوست کُرد اعلام داشتند که در صورت ادامه روند سیاسى درست از جانب دولت جمهورى که منافع ملى کُرد را بازتاب مى‌نماید، آنها قاطعانه به حمایت از آن خواهند پرداخت.[25]

در این میان سرویس‌هاى اطلاعاتى آمریکا و اسرائیل و جاسوسان کهنه‌کار آنها دست به فعالیت‌هاى پراکنده‌اى زدند:

توطئه‌گران جنایت هولناکى را مرتکب شدند. آنها دست به قلع و قمع بسیارى از دمکرات‌هاى کُرد زدند و با اشاعه اطلاعات و خبرهاى جعلى حول جدایى‌طلبى با تمام نیرو به برانگیختن احساسات ناسیونالیستى راستگرایانه عربى پرداختند. همچنین توطئه‌گران قاسم را منقسم کننده عراق خواندند و اعلام داشتند که گویا دولت قاسم مى‌خواهد عراق را به دو بخش کُردى و عربى تقسیم کند.

این نقشه توطئه‌گران نظر مساعد محافل و دولت‌هاى غربى را به خود جلب کرد. شورش در زمانى رخ داد که محافل زمامدار آمریکا و ایران فعالیت‌هایى را در زمینه اتحاد کردستان جنوبى و شرقى حول تخت سلطنت محمدرضا شاه تدارک مى‌دیدند.[26]

لذا به دنبال قیام مسلحانه کُردها در سال 1961، در ژوئن 1963 درگیرى نظامى بین دولت  مرکزى بغداد و کُردها تشدید شد. در نوامبر 1963 عبدالسلام عارف با همکارى برادرش عبدالرحمن عارف و شمارى دیگر از افسران عراقى عبدالکریم قاسم را سرنگون کردند و قدرت را به دست گرفتند.

 

 پیشینه نفوذ و حضور اسرائیلى‌ها

 

درباره پیشینه و سابقه ارتباط صهیونیست‌ها با کُردهاى عراق در منابع غربى اخبار و اطلاعات قابل توجه و بلکه شگفت‌انگیزى به چشم مى‌خورد.

فعالان سرویس‌هاى اطلاعاتى اسرائیل از دورانى که ریوون شیلوا در سال‌هاى دهه 1930 اقامتگاه دور افتاده و کوهستانى کُردهاى عراق را درنوردید تا درباره آن اطلاعات به دست آورد، به مسأله کُردها علاقمند شده بودند.[27] مع‌الوصف بعضى اشخاص و محافل صهیونیست، یعقوب نیمرودى را عامل اصلى برقرارى ارتباط بین کُردهاى عراق و محافل صهیونیست دانسته‌اند که سرانجام به شورش کُردها منجر شده است:

[آریل] شارون یکبار در توصیف [یعقوب] نیمرودى از وى به عنوان معمار اصلى روابطى که اثرات اقتصادى و سیاسى وسیعى داشته و از جمله به برپایى شورش کُردهاى عراق منجر شده است یاد کرد.[28]

برخى محافل نقش کُردهاى یهودى منطقه را در ایجاد و تقویت ارتباط بین دولت صهیونیستى با احزاب و گروه‌هاى کُرد، اساسى و مهم ارزیابى کرده‌اند.

بعضى اسناد تعداد کُردهاى یهودى در فلسطین را تا قبل از پیدایش اسرائیل حدود بیست‌هزار نفر برآورد کرده‌اند که طى سال‌هاى اولیه اعلام موجودیت دولت صهیونیستى، حدود چهل‌هزار نفر نیز به آنها اضافه شده است:

تعداد کُردهاى یهودى قبل از پیدایش دولت اسرائیل در سال 1948، بیست‌هزار نفر بود؛ در طى سال‌هاى 1950 و 1951 حدود چهل‌هزار یهودى کُرد از مناطق کردستان عراق و ایران به آن سامان مهاجرت کردند. تعداد کُردهاى یهودى که اکثر آنها از کردستان عراق به اسرائیل مهاجرت کرده‌اند در حال حاضر حدود یکصدهزار نفر تخمین زده مى‌شود که سى و پنج هزار نفر در بیت‌المقدس، پنج‌هزار نفر در طبریه، هفت‌هزار نفر در حیفا و بیست‌هزار نفر در شهرک‌هاى یهودى‌نشین [در کرانه غربى رود اردن و نوار غزه] و بقیه در مناطق مختلف زندگى مى‌کنند.

کُردهاى اسرائیلى مصرند به اینکه انگیزه مهاجرتشان صرفا به دلیل پیروى از اندیشه‌هاى صهیونیسم و نه به سبب فرار از ستم‌هاى ملى یا مذهبى بوده است؛ زیرا آنان هیچ‌گاه با تبعیض مذهبى و نژادى در کردستان مواجه نبودند و به همین علت هنوز هم خود را کُرد مى‌دانند و عادت و سنت‌هاى محیط کُردى خود را حفظ کرده‌اند [...] یهودیان کردستان فعالانه در زندگى سیاسى و اجتماعى [جامعه اسرائیلى ]شرکت دارند و چندین نماینده مجلس و اعضاى برجسته احزاب سیاسى و شهردارى‌هاى اسرائیل، کُرد هستند. حبیب شیمونى رئیس کنونى انجمن ملى یهودیان کردستان است که در شهر عقره کردستان متولد شده و به عنوان نماینده پارلمان اسرائیل از حزب کار فعالیت مى‌کند. با این حال ژنرال اسحاق مردخاى از فرماندهان ارتش اسرائیل یکى از بارزترین شخصیت‌هاى کُرد یهودى به شمار مى‌رود. وى نیز متولد شهر عقره است و از سیاستمداران کُرد اسرائیلى محسوب مى‌شود.

در آغاز قرن بیستم، تعدادى از یهودیان کردستان به فلسطین مهاجرت کردند، ولى اکثریت آنان در فاصله بین دهه 1940 و اوایل دهه 1950 و نیز بین سال‌هاى 1970 و 1973 مهاجرت کردند. کُردها به سه‌هزار یهودى عراق که همچنان در بغداد زندگى مى‌کردند کمک کرده، آنها را از طریق کردستان به ایران فرارى دادند که از آنجا به اسرائیل رفتند.

اسرائیل طى سال‌هاى 1963 تا 1974 کمک مادى و نظامى از طریق ایران در اختیار شورشیان کُرد عراق قرار مى‌داد.[29]

طبق مدارک موجود، طى دهه شصت میلادى، حضور و فعالیت جاسوسان اسرائیلى در مناطق کردنشین عراق چشمگیر و قابل توجه بود: دیوید کیمچى (کیمخى) [از مأموران کهنه‌کار موساد] مسافرتى را به یاد دارد که در سال 1965 به  عنوان نخستین مأمور رابط اسرائیلى انجام داده و براى دیدار کُردها در موطنشان به کردستانرفته است. سال بعد [1966 ]یکى از وزیران کابینه اسرائیل سوار بر قاطر کوهستان‌هاى کردستان را در مدتى طولانى پیمود. این فرستاده که اریح الیاف[30] نام داشت [... ]علاوه بر بازدید این مقامات عالى‌رتبه، یعقوب نیمرودى در هماهنگى با همتایان خود در ساواک و نیروهاى نظامى ایران، مسائل کردستان را تحت نظر داشت. بخش اعظم کمک اسرائیل به این نبرد چریکى به صورت ارائه رهنمودهاى نظامى و آموزش نفرات بود.[31]

حضور و نفوذ مأموران و مستشاران صهیونیست در میان کُردهاى عراق به گونه‌اى بود که آنها با لباس مبدل کُردى در مقام عامل و تصمیم‌گیر از ناحیه رهبران احزاب کُرد اقدام و عمل مى‌کردند:

در ماه ژوئن سال 1967، درست پیش از آغاز جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل، یک هیأت نظامى عراقى، با هدف روبرو ساختن دشمن صهیونیستى با یک جبهه واحد، از کُردها تقاضاى آتش‌بس نمود. یک چریک کُرد در طرف مقابل این تقاضا را به شدت رد کرد. اما این شخص در واقع یکى از مستشاران اسرائیلى بود.[32]

اسرائیلى‌ها همواره تلاش کرده‌اند تا حضور و نفوذ خود در میان احزاب سیاسى کردستان عراق را در نهایت پنهانکارى و در هاله‌اى از اسرار نگه دارند.

جزئیات عملیاتى آنچه در کردستان صورت گرفته هنوز هم در اسرائیل به شدت پنهان مى‌شود، تحت سانسور قرار مى‌گیرد و احتمالاً براى این کار دلایل خوبى وجود دارد.[33]

یادآورى این نکته ضرورى است که سرویس اطلاعاتى اسرائیل و مأموران و جاسوسان موساد در کنار فعالیت‌هاى جاسوسى، اطلاعاتى و نظامى در مناطق کردنشین عراق، در غارت آثار گرانبهاى تاریخى آن سامان نیز نقش فراوان داشته‌اند.

موزه اسرائیل در بیت‌المقدس نمونه‌هاى زیادى از آثار تاریخى کردستان را تحت عنوان آثار تاریخى کُردها در معرض نمایش قرار داده است تا از آثار تاریخى ایرانى‌ها، عراقى‌ها و ترک‌ها متمایز باشد.[34]

در یکى از اسناد به جا مانده از دوران پهلوى به برگزارى نمایشگاه آثار تاریخى و هنرى مربوط به کُردهاى یهودى چنین اشاره شده است:

وزارت امور خارجه‌ـ اداره روابط فرهنگى و علمى و فنى

رئیس اداره خاورمیانه وزارت خارجه اینجا در ملاقات روز سى و یکم فروردین ماه جارى گفت هر دو سه سال یک بار موزه ملى اسرائیل واقع در بیت‌المقدس نمایشگاهى از آثار هنرى و فولکلوریک و لباسهاى محلى اقلیت‌هاى یهود و یکى از کشورهاى جهان را برگزار مى‌کند و منظور از برگزارى این نمایشگاه آنست که ارتباط فرهنگى و قومى آن عده از یهودیانى که به تدریج از آن کشورها به اسرائیل مهاجرت کرده‌اند با موطن اصلى آنها محفوظ نگه داشته شود و به عنوان نمونه مثال آورد که در خلال هفت هشت سال گذشته دو بار چنین نمایشگاهى از آثار یهودیان مراکش و الجزیره‌اى [الجزایرى]الاصل در آن موزه تشکیل شد و مورد استقبال و توجه عمومى قرار گرفت.

نامبرده پس از این مقدمه اظهار داشت که چون عده‌اى یهودى کُردنژاد کمتر از ایران و بیشتر از,عراق و ترکیه و سوریه به این کشور مهاجرت کرده‌اند اولیاى آن موزه در نظر دارد در طى سال جارى این نمایشگاه را به معرض آثار هنرى‌ـ موسیقى‌ـ لباسهاى محلى و فولکلر و نوع زندگى یهودیان کُردنژاد اختصاص دهند و از این رو در نظر دارند خانم  Orah Shwartzکارشناس  امور فولکلوریک در آن موزه را در معیت یک عکاس براى چند هفته به ایران اعزام دارند تا باراهنمایى سازمانها و مقامات مربوطه دولت شاهنشاهى نمونه‌هایى از لباسها و آثار هنرى کُردهاى یهودى ایرانى تهیه و از خانه و محیط زیست آنان عکسهایى بردارند و با آثارى از این قبیل که از یهودیان کُردنژاد ترکیه و سوریه و عراق تدارک شده و یا در دست تهیه است ترتیب برگزارى نمایشگاه مورد نظر را بدهند.

خواهشمند است دستور فرمایند در صورتى که حصول مقصود موزه مذکور به صدور پروانه تحقیق نیازمند مى‌باشد مراتب را تلگرافى اعلام دارند تا نسبت به تکمیل و ارسال فرمهاى مربوطه اقدام شود و در صورتى که نیازى به صدور پروانه تحقیق نیست در باب انجام سایر تشریفات و تحصیل موافقت سازمانهاى مربوطه اقدام مقتضى معمول و نتیجه را اعلام دارند.

مرتضى مرتضایى[35]

نامه ساواک درباره تقاضاى موزه ملى اسرائیل مبنى بر همکارى با عکاس اسرائیلى اعزامى به ایران نشان از فعالیت گسترده و جدى اسرائیلى‌ها در جمع‌آورى هر گونه آثار تاریخى، هنرى و فرهنگى مربوط به کُردهاى یهودى در ایران، عراق، ترکیه و سوریه دارد:

درباره تشکیل نمایشگاه در اسرائیل

بدینوسیله فتوکپى نامه شماره 1094/4-41/17 مورخه 17/2/36 وزارت امور خارجه به انضمام دو برگ ضمائم آن درباره تقاضاى موزه ملى اسرائیل مبنى بر برگزارى نمایشگاهى از آثار هنرى و فولکلوریک و لباسهاى محلى یهودیان کُردنژاد ایران‌ـ عراق‌ـ ترکیه و سوریه و اعزام خانم  Orah-Shwartzو یک عکاس به ایران به پیوست ایفاد مى‌گردد. خواهشمند است دستور فرمایید هرگونه نظرى در مورد تشکیل نمایشگاه مزبور و مسافرت خانم یاد شده به ایران دارند مراتب را مستقیما به وزارت امور خارجه اعلام دارند.

گیرنده: مدیریت اداره کل هشتم جهت اطلاع و هر گونه اقدام مقتضى.

مدیر کل[36]

 

به کام اسرائیل

 

درگیر کردن کشورهاى منطقه با یکدیگر، به‌خصوص ایجاد و تشدید تنش بین ایران و عراق از یک سو و نیز ایجاد جنگ و ستیز بین کُردهاى عراقى با دولت آن کشور، بخشى از توطئه اسرائیل با هدف مشغول کردن دولت‌هاى منطقه و گسترش و تعمیق اغتشاشات محلى و منطقه‌اى بود که در نهایت به سود دولت صهیونیستى تمام مى‌شد. به بیان دیگر، صهیونیست‌ها با تضعیف قواى داخلى کشورهاى مسلمان و انحراف افکار عمومى منطقه، به اشکال مختلف در صفوف مسلمانان اخلال مى‌کردند تا مانع اتحاد ضدصهیونیستى آنان شوند.

عزرا دانین از مأموران کهنه‌کار یهودى سرویس اطلاعاتى اسرائیل در خصوص شگردهاى شیطانى اسرائیلى‌ها چنین اعتراف مى‌کند:

براى من روشن بود کمک‌هایى را که ما به رزمندگان کُرد در عراق مى‌دادیم، تفسیرى جز این نمى‌توانست داشته باشد که ما از تراژدى کُردها در راه آرمان‌هاى خود بهره‌کشى مى‌کردیم. ولى به  هر حال حقیقت آن بود که ما از این راه با مشغول کردن بخش درخور توجهى از ارتش عراق دررویارویى با مسأله کُردها، مزیت‌هاى نظامى به دست مى‌آوریم.[37]

این عملیات بخشى از سناریوى بزرگتر صهیونیستى، یعنى قسمتى از استراتژى پیرامونى اسرائیل بود. ساموئل کاتز از افسران سابق واحد اطلاعاتى نظامى اسرائیل درباره استراتژى پیرامونى اسرائیل در منطقه کردستان عراق نوشته است:سال‌ها بود اسرائیل براى رویارویى با یک جنگ تمام‌عیار با همه ملت‌هاى عرب‌ـ از مراکش در غرب تا عربستان سعودى و عراق در شرق‌ـ آماده مى‌شد. براى کسب  توانایى جهت ایستادگى در این جنگ، اسرائیل استراتژى خاصى پدید آورده بود که مى‌شد آنرا «دفاع از پیرامون» نامید. بر اساس این استراتژى، اسرائیل با دولت‌ها و ملت‌هاى غیرعرب و غیرمسلمان در خاورمیانه اتحادهایى پدید مى‌آورد. به خاطر ترس از یکى شدن نیروى اردن و عراق، تلاش‌هایى براى فعال کردن کُردها از جنبه نظامى صورت مى‌گرفت [...].

اسرائیل فهمیده بود که حمایت از کُردها فرصت عالى براى تضعیف عراق و ماشین قدرتمند نظامى آن است، از کُردها به‌طور علنى حمایت مى‌کرد. هم موساد و هم واحد اطلاعاتى نظامى از مبارزه نظامى آنها پشتیبانى مى‌کردند. ارتباط با کُردها اطلاعات ذیقیمت و دست اولى را در مورد ارتش عراق در اختیار اسرائیل قرار مى‌داد. ملاقات‌هایى پنهانى بین کُردها و افسران ارتش اسرائیل صورت مى‌گرفت. از جمله افسرانى که به ملاقات کُردها رفتند، سروان آریک رجب[38] از افسران واحد نخبه تجسس و سرتیپ رحیم (رفاویم) «قندى» ذهبى[39] (زیوى) معاون فرمانده شاخه عملیاتى را مى‌توان نام برد. واحد اطلاعات نظامى قادر بود از طریق شبکه موساد در کردستان تصویرى به هنگام از ارتش عراق به دست آورد. این اطلاعات شامل آرایش جنگى عراق و نمودار سازمانى آن تا حد دسته، تعداد هواپیماهاى جنگى قابل پرواز، و حتى نام اکثر خلبانان نظامى آن مى‌شد.[40]

در جنگ چهارم اعراب و اسرائیل معروف به جنگ رمضان در سال 1973م/ 1352ش، وقتى جاسوسان اسرائیلى حضور و ورود ارتش عراق براى مساعدت به نیروهاى سورى و مصر علیه اسرائیل را جدى ارزیابى کردند، فورا دست به کار شدند، جبهه جدیدى را در منطقه کردستان علیه دولت عراق به‌وجود آورند تا عراقى‌ها قادر به حضور در چند جبهه به‌طور همزمان، به‌خصوص جبهه ضد صهیونیستى نباشند.

ژنرال ضمیر رئیس موساد در این خصوص چنین مى‌گوید:[41]

25 مهر ماه/ 52 [1973]

تیمسار نصیرى عزیز مایلم بدین وسیله جنابعالى را در جریان وقایع جنگ بگذارم. در جبهه  شمالى ارتش سوریه مشغول تجدید سازمان خود به خاطر دفاع از دمشق مى‌باشد. سوریه مسئولیت منطقه جنگى را به عهده نیروهاى عراقى گذارده که قبلاً با نیروهاى ما برخورد پیدا کرده و به نحو شدیدى شکست خورده‌اند و به دلایل حیثیتى عراقیها هنوز مشغول اعزام نیروهاى بیشتر به سوریه بوده و این نیروها را در جبهه سوریه به جنگ واداشته‌اند.

همانطور که اطلاع دارید ملک‌حسین در مقابل فشارهاى وارده مقاومت نکرده و یک تیپ زرهى به سوریه اعزام نموده که اکنون در قسمت مقابل جناح جنوبى ارتفاعات جولان مستقر شده است.

این تیپ تحت فرماندهى لشگر عراقى در منطقه مى‌باشد. نیروهاى ما مشغول تقویت خود در خاک سوریه بوده و به طرف شمال و شرق پیشرفت مى‌کنند.

جنگ اصلى در جبهه سینا هنوز شروع نشده است و ما درباره آن خوش‌بین هستیم. مصریها تلفات و خسارات زیادى متحمل شده‌اند. شورویها کماکان به تلاشهاى عظیم خود در جهت تأمین مجدد سلاحهاى مختلف به مصر و سوریه از طریق هوا و دریا ادامه مى‌دهند. شورویها اینطور استنباط مى‌کنند که هر گونه موفقیت اعراب در این جنگ به عنوان موفقیت شوروى منظور خواهد شد و از اینرو شدیدا تلاش مى‌کنند تا از این جنگ به منظور توسعه منافع خود در سراسر منطقه بهره‌بردارى نمایند.

ایالات متحده آمریکا از مقاصد شوروى آگاه است و ما در مقابل فعالیتهاى آمریکا براى جلوگیرى از تحقق نیات شوروى و همچنین حمایت بیدریغى که آمریکا از ما به عمل مى‌آورد  بى‌اندازه سپاسگزاریم.

گذشته از تأمین ساز و برگ نظامى به منظور احیاء کارآیى رزمى ارتشهاى مصر و سوریه  شورویها همچنین به کشورهاى عربى فشار مى‌آورند تا بیش از پیش خود را در جنگ کنونى درگیر نمایند. در این زمینه مایلم توجه جنابعالى را به اطلاعاتى که در مورد عربستان سعودى دریافت کرده‌ایم جلب نمایم. سعودیها که قبلاً به سوریه نیرو فرستاده بودند در نظر دارند نیروهاى بیشترى شامل موشکهاى ضدهوایى از نوع «هاک» به سوریه بفرستند. سعودیها ممکن است از ایران درخواست کنند که در مورد حمل و نقل هوایى این موشکها به سوریه به آنها کمک نماید. احتمال دارد عربستان سعودى این نکته را درک نکند که درگیرى آنها به‌طور غیرمستقیم به منافع شوروى کمک مى‌کند.

امیدوارم در صورتى که عربستان سعودى از شما درخواست کمک کند جنابعالى اهمیت استراتژیکى و واقعى این درخواست را استنباط بفرمایید.

در مورد اوضاع کردستان من عقیده خود را به ملامصطفى اطلاع دادم و توجه او را به این نکته جلب کردم که بخش بزرگى از ارتش عراق به سوریه فرستاده شده و این موضوع فرصت خوبى را به دست کُردها مى‌دهد.

روز گذشته ما اطلاعاتى دریافت کردیم مبنى بر اینکه واحدهاى نظامى عراق مستقر در مناطق کردنشین تضعیف گردیده و قسمتى از این واحدها به سوریه اعزام گردیده است. تردید نیست که این تحول فرصتى عالى در اختیار کُردها به منظور شروع عملیات شدید مى‌گذارد.

خواهشمند است تشکرات قلبى مرا به خاطر کوششهایى که در راه تأمین اطلاعات بسیار مهم پیرامون وقایع جارى مبذول داشته‌اید بپذیرید.

دوستدارـ ژنرال ضمیر

دکتر افرایم سنیه[42] ژنرال کهنه‌کار صهیونیست در کتاب اسرائیل پس از 2000، درباره منفعت اسرائیل از کمک‌رسانى به کُردهاى عراق و تحریک و تجهیز آنها علیه حکومت آن کشور و حتى نقش افسران نظامى و اطلاعاتى اسرائیلى در مناطق جنگى مزبور مى‌نویسد:

در دهه‌هاى 1960 و 1970 افسران ارتش اسرائیل به رزمندگان ملامصطفى بارزانى در جنگ با ارتش عراق کمک مى‌کردند. همچنین راهنمایى‌هاى اسرائیل به کُردها در میادین جنگ در شمال عراق مثمرثمر بوده و خود اکراد به این امر اذعان دارند. در آن دوران اسرائیلى‌ها به خوبى دریافتند که از طریق کمک به اکراد عراق، اسرائیل در سال‌هاى آتى از یک دوست و همپیمان خوب برخوردار خواهد شد.[43]

اشاره به این نکته خالى از فایده نیست که در آن دوران استراتژى رژیم صهیونیستى، نه تلاش براى استقرار حکومت خودمختار براى مناطق کردنشین عراق، بلکه توطئه‌اى در  جهت ایجاد و گسترش تشنج و اغتشاش در منطقه، چون آتش زیر خاکستر بود. اما آنچه امروز اسرائیلى‌ها خود را حامى و پشتیبان آن قلمداد مى‌کنند، لزوم ایجاد کشور مستقل کُرد در جهت استراتژى منطقه‌اى اسرائیل است. افرایم سنیه صهیونیست در این خصوص چنین مى‌نویسد:

در زمان نگارش این کتاب [اسرائیل پس از 2000] تلاش‌هاى جدى [از سوى محافل اسرائیلىبه منظور رفع کدورت بین بارزانى و طالبانى در جریان بود، چه اکراد تنها با اتحاد مى‌توانند [...] اهداف خود را پیش ببرند. شکى ندارم که خاورمیانه پس از سال 2000 شاهد به‌وجود آمدن کشور مستقل یا حکومت خودمختار کُرد خواهد بود. چنانچه روابط پیشین یهودیان کردستان با همسایگانشان و نیز پشتیبانى گذشته‌ى اسرائیل از کُردهاى عراق را مد نظر قرار دهیم، مى‌توان چنین فرض کرد که کشور مستقل (یا خودمختار) کُرد، دوست اسرائیل خواهد بود و بر ما لازم است در صورت درخواست کُردها، آنان را جهت تسریع در ایجاد کشور مستقل خود کمک کنیم.[44]

آنچه امروز، یعنى پس از سقوط صدام و حزب بعث عراق، در مناطق کردنشین آن کشور بسیار مشکوک و سؤال‌برانگیز است، تلاش پنهان و آشکار همه‌جانبه صهیونیست‌ها در راستاى استراتژى پیرامونى صهیونیسم در آن سامان است.

 

عملیات مشترک

 

در راستاى سیاست مشترکى که آمریکا و اسرائیل در منطقه پیش گرفته بودند، ساواک و موساد نیز اقدامات و عملیات مشترک خود را در میان کُردهاى عراق و علیه حکومت مرکزى بغداد، برنامه‌ریزى و به معرض اجرا گذاشتند.

توافق‌هاى به عمل آمده میان کُردها و حکومت عبدالکریم قاسم و به خصوص بازگشت ملامصطفى به عراق به هیچ وجه سازگار با سیاست شاه و اسرائیل نبود. تیمور بختیار رئیس ساواک طى مذاکراتى با ایسرهارل رئیس وقت موساد، با یادآورى اهداف و منافع مشترک ایران و اسرائیل، نگرانى خود را از شرایط به‌وجود آمده جدید به صراحت اعلام مى‌کرد:

ما صرفنظر از اطلاعات مکتسبه با چشم خود از اسکله‌هاى آبادان و خرمشهر شاهد عبور کشتیهاى روسى که اسلحه و افراد مسلح به عراق وارد مى‌کنند هستیم. بارزانیها وقتى از راه ایران به شوروى رفتند در حدود 250 تا 270 نفر بودند ولى کُردهایى که با کشتى روسى به  عراق بازگشتند در حدود 850 نفر بودند صرفنظر از این نکات که دال بر توسعه نفوذ کمونیسم در عراق است باید توجه داشت که ممکن است در آینده قاسم به عنوان حفظ صلح درخواست ورود ارتش شوروى را به عراق بکند و این زمزمه‌ایست که از هم اکنون به گوش مى‌رسد و چنین استدلال مى‌شود همانطور که دولت لبنان از آمریکا تقاضاى ورود سربازان آن کشور را نمود قاسم نیز حق دارد از شوروى چنین درخواستى را بکند.

اگر چه امروز هنوز قاسم و کمونیستها کاملاً در عراق مسلط نیستند و شاید ما و دول غربى امکاناتى در آن کشور داشته باشیم ولى در آینده نزدیکى دیگر چنین امکاناتى براى ما وجود نخواهد داشت. اگر تصور شود که امکان دارد با گذشت زمان قاسم را به سوى خود جلب کنیم خیال خامى در سر پروریده‌ایم و در حقیقت به منافع ملتهاى خود خیانت کرده‌ایم. این طرز فکر براى کسى که خانه‌اش دور از کانون آتش است امکان دارد ولى براى ما به هیچ وجه بخشودنى نیست.[45]

بعضى منابع غربى درباره این همکارى مشترک چنین نوشته‌اند:

سازمان‌هاى نهانى ایران و اسرائیل به همکارى نزدیک با هم پرداختند. بنابه گفته گزارشى از سى.آى.اى که در سال 1976 نوشته شده [...]: موساد براى سال‌ها دست اندرکار عملیات مشترک با ساواک شد. موساد به فعالیت‌هاى ساواک کمک کرده و از کُردهاى عراق پشتیبانى کرد.[46]

بختیار رئیس وقت ساواک دستیابى کُردها به قدرت و پایگاه در منطقه را در شرایط جدید اتحاد اکراد با دولت عراق، تهدید و خطر براى ایران ارزیابى مى‌کرد. او براى مقابله با وضعیت و روند جدید، مشى بهره‌گیرى و تحریک طوایف و اقوام مختلف را در دستور پیشنهادهاى خود قرار داد:

ما به عراق نزدیک هستیم و اطلاعات ما درباره آن کشور تقریبا دقیق است. در چند روز اخیر  مزمه تشکیل جمهوریهاى فدرال عرب و کُرد در عراق به گوش مى‌رسد که در آن ملامصطفى رهبر جمهورى کُرد و عبدالکریم قاسم رهبر جمهورى عرب خواهد بود. این امر کاملاً موافق با  آرزوى شوروى است که مایل است عراق را به جمهوریهاى کوچک تقسیم کند تا بعدا اتحاد جماهیر شوروى بزرگترى بوجود آورد. در این صورت باید به مخاطراتى که نصیب ایران و ترکیه مى‌شود توجه کرد. اگر کُردها پایگاهى در خاورمیانه پیدا کنند مسئله دشوارى را بوجود مى‌آورند و  ما مطمئن نیستیم که دول بزرگ غربى از چنین دولتى پشتیبانى نخواهند کرد. اگر چنین فرضى بوقوع پیوندد صرفنظر از مخاطراتى که نصیب ایران و ترکیه مى‌شود باید از خود سئوال کرد روش  شوروى نسبت به مصر و بالعکس چه خواهد بود.

[...] عواملى هستند که قادر به دخالت در داخل عراق مى‌باشند. این عوامل عبارتند از: کُردهاـ طایفه شمارـ قبایل جنوبى عراق‌ـ نفوذ ایران در میان شیعیان عراق، نفوذ ترکها در میان اقلیت ترک کرکوک و موصل و همچنین نفوذ و پرستیژ ملک‌حسین در عراق.[47] در یکى از اسناد ساواک، یادداشتى درباره محور مباحث قابل طرح در ملاقات بین رؤساى سرویس اطلاعاتى ایران و اسرائیل به چشم مى‌خورد. در این یادداشت که ظاهرا از سوى مقامات ساواک و حول محور مطالبات و تقاضاهاى اکراد عراقى تهیه و تدوین شده، به مواردى از کمک‌هاى اسرائیل به کُردهاى عراق از کانال ایران، اشاره شده است. از سوى دیگر این سند به خوبى روشن مى‌سازد که اسرائیلى‌ها صرف نظر از ارسال تجهیزات نظامى براى کُردهاى عراق، با وساطت ساواک، شمارى از آنها را براى آموزش نظامى به مراکز آموزش نظامى اسرائیل اعزام مى‌کردند.

در یادداشت مورد نظر، با عنوان مواردى که قرار است با ژنرال زامیر (ضمیر) مذاکره شود چنین مى‌خوانیم:

مواردى که قرار است با ژنرال زمیر مذاکره شود

1ـ اکراد درخواست کمک مالى بیشترى از اسرائیل دارند. اظهار مى‌دارند در گذشته که درگیر جنگ بودیم بیشتر از سایرین به ما کمک مى‌کردند. اکنون احتیاج بیشترى داریم تا بتوانیم تشکیلات خود را توسعه داده خود را در مقابل دولت عراق قوى سازیم.

2ـ از لحاظ کمک اسلحه تهاجمى ترتیبى داده شود که از هم اکنون پیش‌بینى لازم بشود، 22 نفر  که در اسرائیل تعلیمات زرهى دیده‌اند اکنون بدون تمرین مانده‌اند پیشنهاد مى‌نمایند تانکهاىمورد نظر از اسرائیل به ایران حمل گردد تا افراد ما به تمرینات خود در ایران ادامه دهند ضمنا انتقال تانکها به ایران این حسن را دارد که در مواقع ضرورى با سرعت در دسترس خواهد بود.

3ـ درباره فروش توتون وعده شده بود از طرف اسرائیل اقداماتى بشود. مثل اینکه تاکنون به نتیجه نرسیده است.

اسرائیلى‌ها ضمن اینکه سعى مى‌کردند حضور و نفوذ خود در میان کُردهاى عراق را در  هاله‌اى از اسرار و پنهان‌کارى نگه دارند، در رسانه‌هاى صهیونیستى، ایران را تنها کشورى معرفى مى‌کردند که در امور کُردها دخالت مى‌کند. این قبیل تبلیغات، همزمان اهداف چندى را نشان مى‌گرفت. رسانه‌هاى اسرائیلى با افشاى اسرار اطلاعاتى همکارى ایران و کُردها، شکاف و اختلاف بین دولت مرکزى بغداد و بلکه بعضى دیگر از دولت‌هاى کشورهاى اسلامى و عربى را با ایران تشدید مى‌کردند. از جنبه سیاسى و روانى ایران در مقابل عمل  انجام شده قرار مى‌دادند و از آن به عنوان پاشنه آشیل، در موارد مقتضى مورد بهره‌بردارى قرار مى‌دادند. به علاوه افشاى این قبیل اطلاعات، پوششى براى تبرئه رژیم صهیونیستى و دخالت همه‌جانبه آن در امور عراق و کُردهاى منطقه بود. نمونه تبلیغات رسانه‌هاى صهیونیستى در بخشى از مقاله نشریه اسرائیلى «اورشلیم‌پست» خواندنى است:

کُردها و حزب دموکرات آنها متهم به تبانى با ایران دشمن دیرینه عراق شده‌اند. گفته مى‌شود که کُردها از نیروهاى ایران و سرویسهاى اطلاعات تعلیمات و نیز اسلحه دریافت داشته‌اند البته  کُردها این اتهام را رد مى‌کنند اما مسلم است که از خارج به آنها کمک مى‌شود و مشکل مى‌توان باور کرد که غیر از ایران کشور دیگرى در این کار دخالت داشته باشد.[48]

رسانه‌هاى صهیونیستى در حالى به چنین تبلیغاتى مشغول بودند که سیل مهمات نظامى   از سوى سرویس اطلاعاتى اسرائیل از کانال ارتباطى ساواک، در اختیار احزاب کُرد عراقى قرار مى‌گرفت. در این باره مذاکرات ژنرال زامیر رئیس موساد با نصیرى رئیس ساواک در آذر ماه 1352 خواندنى است:

تیمسار ریاست ساواک: مى‌خواهم در مورد کردستان صحبت کنیم.

با توجه به اینکه اخیرا دارند در مرز کردستان عناصر ارتشى را تقویت مى‌کنند و فاصله کوتاهى به تمام شدن مدت قرارداد قبلى نمانده و اخطارى که روسها به اکراد داده‌اند ما باید او را از لحاظ مالى و نظامى بیشتر از گذشته تقویت نماییم. چیزهایى که در درجه اول به آن احتیاج است دفاع هوایى و زمینى است. مسعود و محمود لیستى از احتیاجات خود را در اختیار ما گذارده‌اند که ما آن لیست را به شما مى‌دهیم آنچه را که شما مى‌توانید تأمین کنید کمکى است که چیزهاى دیگر را ما تهیه نماییم. اگر از موشکهایى که به وسیله دو نفر حمل مى‌شود به دست آورده باشید براى آنها مفید خواهد بود.

ژنرال ضمیر: آنچه که مسلم است کُردها نمى‌توانند ما را مأیوس کنند چون توقعى از آنها نداریم. بخصوص که از فرصتهاى خوبى چشم‌پوشى کرده‌اند. مثل زمان جنگ که عراق وارد جنگ با ما شد.

تیمسار ریاست ساواک: ما نباید از یک مرد کوه‌نشین توقع غیرعادى داشته باشیم. بخصوص در آن موقعیت که تمام اعراب را با خود دشمن مى‌ساخت.

ژنرال ضمیر: ما در اختیار شما هستیم. مشکل ما مشکل حمل و نقل است در ضمن وزن بعضى از این تجهیزات زیاد است. شما مى‌توانید ترتیب حمل را بدهید. در ضمن اجازه بدهید من بروم برآورد کنم. یا ما تجهیزات مورد لزوم را جدا کنیم یا شما افرادى را بفرستید تا ترتیب این کار را بدهند. ضدزره و ضدهوایى دوشکا خیلى داریم. توپهاى ضدهوایى 5/14 با مهمات در هر صورت من این کار را براى شما مى‌کنم. اگر موافقت بفرمایید دو نفر بالاى تپه را بخواهیم و یک نفر در سفارت بگذاریم که مرتبا برود و تماس بگیرد.

تیمسار ریاست ساواک: راجع به حمل و یا کار براى جدا کردن تجهیزات به شما اطلاع خواهم داد راجع به گماشتن یکى از آن دو نفر در سفارت حرفى نیست این چیزى بود که خود شما مى‌خواستید.

ژنرال ضمیر: چقدر خوشحال خواهیم شد اگر تیمسار تشریف بیاورند تا شخصا از قسمتهاى افریقایى که در اختیار ماست دیدن نمایند.[49]

اسرائیلى‌ها با ارسال انواع سلاح‌هاى جنگى، از موشک‌هاى ضدتانک و ضدهوایى گرفته تا تجهیزات گوناگون ویژه مناطق کوهستانى براى کُردهاى عراق و بهره‌گیرى از همه امکانات و توانایى ساواک، به شدت سعى در تداوم و تشدید درگیرى‌هاى نظامى بین اکراد از یک سو و دولت عراق از سوى دیگر داشتند.

مذاکرات معاون سرویس اسرائیل با رئیس ساواک در این خصوص قابل تأمل است:

ملاقات با آقاى ادمونى (معاون سرویس اسرائیل)

آقاى ادمونى: افسرى که به منطقه اعزام داشتیم نسبت به روحیه اکراد اعلام خطر نموده است. مطمئنا تیمسار از وضع نظامى منطقه اطلاع کامل دارند. عراقیها سیصد تانک در ناحیه رواندوز متمرکز کرده‌اند. و وضع اکراد به این ترتیب بحرانى به نظر مى‌رسد. پریروز ژنرال ضمیر در مورد درخواست تیمسار نصیرى با وزیر دفاع و رئیس ارتش و نخست‌وزیر ملاقات و گفتگو کردند و به این نتیجه رسیدند که نمى‌توان از تجهیزات امریکایى در منطقه استفاده نمود.

ما تعداد زیادى موشکهاى ضدتانک و ضدهوایى روسى در اختیار داریم که ارتش به دلیل خطر جبهه سوریه آنها را در اختیار ما قرار نمى‌دهد که براى اکراد بفرستیم. با اصرار زیاد ژنرال ضمیر توانسته است تعداد 30 موشک ضدتانک و 15 موشک ضدهوایى براى اکراد از ارتش بگیرد.

البته ما با امریکائیها تماس گرفته‌ایم که اگر آنها به جاى موشکهاى روسى موشکهاى آمریکایى ضدتانک TOW و موشکهاى ضدزره RED EYE در اختیار ما بگذارند تا ما بتوانیم سلاحهاى  روسى مذکور را در اختیار اکراد قرار دهیم. در ضمن امریکاییها امکان دارد به کُندى این کار را انجام دهند اگر شما خود بتوانید این تعویض را انجام دهید ما به فوریت آماده مى‌باشیم. در ضمن باید متذکر شوم که ژنرال ضمیر براى گرفتن تعداد یاد شده بالا (موشکهاى روسى) بسیار زحمت کشیده‌اند.

تیمسار ریاست ساواک: اول باید از ژنرال ضمیر در مورد همکارى ایشان تشکر نمایم ولى ارتش شما نباید فراموش کند که اگر کار اکراد تمام شود دیگر براى عراق بهانه‌اى وجود نخواهد داشت که از فرستادن ارتش خود به جبهه سوریه خوددارى نماید بخصوص با تجهیزات جدیدى که عراق در حال حاضر دارد. من تصور مى‌کنم با این تعداد موشک آنها بتوانند در وهله اول روحیه خدمه تانکهاى عراقى را که فعلاً به دلیل نبودن مانع جسور مى‌باشند ضعیف نماید و اگر بتوانیم جنگ را تا شروع باران در منطقه ادامه دهیم خواهیم توانست اکرادرا براى جنگ در سال آینده آماده نماییم. در مورد تعویض موشک باید از حضور مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر کسب تکلیف نمایم و بعد از تماس با افراد ارتش به شما جواب خواهم داد.

آقاى ادمونى: آیا به نظر تیمسار عراقیها تصمیم دارند در عرض این دو ماه کار را یکسره نمایند؟

تیمسار ریاست ساواک: صدام تا اول سپتامبر را قول داده است. اما من از اکراد خواسته‌ام که با جنگهاى گریلایى به پشت جبهه عراقیها خسارات ممکنه وارد نمایند و تانکهاى آنها را از نزدیک مورد حمله قرار دهند و یا حداقل از رسیدن مواد سوختى به تانکها جلوگیرى کنند.

البته نظر به اینکه آموزش موشکهاى ضدتانک در محل امکان‌پذیر نمى‌باشد پیشنهاد مى‌کنم کارآموزان به اسرائیل اعزام گردند.

همکارى ساواک با دستگاه اطلاعاتى اسرائیل به گونه‌اى هماهنگ و همسو بود که عملاً نشان مى‌دهد دو رژیم، پهلوى و اسرائیل برخوردار از علایق، ایده‌ها، طرح‌ها و منافع مشترک سیاسى، اقتصادى و اطلاعاتى بودند و به علاوه استراتژى واحدى را در منطقه تعقیب مى‌کردند.

همکارى، هماهنگى و ارتباط دو سرویس با خانواده بارزانى‌ها در منطقه کردستان عراق، تأمین برخى نیازمندى‌هاى نظامى کُردهاى عراق از سوى آمریکا با هماهنگى ساواک و سرویس اسرائیل، اجراى طرح حفاظت و حراست از امنیت خانواده بارزانى، تقویت تسلیحاتى کُردها به خصوص در بخش دفاع ضدهوایى از سوى رژیم صهیونیستى و آموزش کُردها در اسرائیل در زمینه صنایع تانک و حضور مستمر نماینده اطلاعاتى اسرائیل در میان کُردهاى عراقى، تنها بخشى از واقعیت‌هاست که تماما با هماهنگى ساواک اجرا و عملى مى‌شد. تشویق و تحریک کُردها براى به آتش کشیدن مناطق نفتى کرکوک آن هم با موافقت ساواک و حتى اجراى طرح تهاجم به تأسیسات نفتى کرکوک از طریق یک مأمور و جاسوس اسرائیلى به نام سامى با آگاهى قبلى ساواک، نشانگر سرسپردگى کامل این سازمان در قبال سرویس جاسوسى و اطلاعاتى اسرائیل و همسویى و همراهى ایران شاهنشاهى با رژیم صهیونیستى در تعقیب استراتژى پیرامونى صهیونیسم در منطقه است.

ساواک نه تنها اخبار جابجایى نظامى و لجستیکى ارتش عراق را به اسرائیلى‌ها تقدیم مى‌کرد، بلکه از همه طرح‌هاى اسرائیل در زمینه مقابله با گروه‌هاى مبارز فلسطین در کشورهاى اسلامى، به ویژه در لبنان حمایت به عمل مى‌آورد و از اقدامات اسرائیل به‌طور جدى پشتیبانى اطلاعاتى مى‌کرد. به علاوه ساواک از ایده اسرائیلى‌ها براى استقرار یک پایگاه اطلاعاتى در لبنان به منظور سرکوب و انهدام گروه‌هاى مبارز فلسطینى جانبدارى سیاسى و اطلاعاتى مى‌کرد، و حتى به‌طور مرموزانه سعى مى‌نمود تا از طریق اعمال نفوذ در مقامات لبنانى آنها را به سرکوب فلسطینى‌ها تشویق و وادار کند. ساواک در حالى به نیابت از اسرائیل دست به چنین اقداماتى مى‌زد که دستاوردهاى این قبیل عملیات جز منافع رژیم صهیونیستى را تأمین نمى‌کرد.

متن مذاکرات رئیس سرویس اطلاعاتى اسرائیل با نصیرى رئیس ساواک داراى نکات بسیار مهم و قابل توجه است:

متن مذاکرات تیمسار ریاست ساواک با ژنرال ضمیر رئیس سرویس اسرائیل (دوشنبه 18/4/52)

حاضران در جلسه:

1ـ تیمسار ریاست ساواک

2ـ رئیس سرویس اسرائیل

3ـ تیمسار قائم‌مقام ریاست ساواک

 4ـ مدیر کل اداره دوم

5ـ آقاى على محیط

6ـ خانم پریچهره عبادى‌فرشچى

ژنرال ضمیر: نخست‌وزیر اسرائیل بهترین سلامهاى خود را از طریق اینجانب براى تیمسار فرستاده‌اند. در جریان ملاقاتى که اخیرا نماینده ما آقاى کارون با ملامصطفى بارزانى داشت رهبر کُردها از اینجانب دعوت کرد تا با وى ملاقات کنم. البته او همیشه از همه چیز گله دارد و ناراضى است به‌خصوص اخیرا از آمریکاییها گله مى‌کند. البته من شخصا پیرامون روابط کُردها با آمریکاییها اطلاعات زیادى ندارم البته مى‌دانم که آمریکاییها به کُردها جواب داده‌اند اما نمى‌دانم که این جواب و کمک احتمالى آنها در چه زمینه‌اى و به چه اندازه‌اى است. ملامصطفى تقاضاى مقادیرى اسلحه و مهمات کرده که فهرست آن را بعدا در اختیار جنابعالى خواهم گذاشت. موضوع دیگر مربوط به سیستم دفاعى ملا مى‌باشد، چون تنها خطرى که ملا را تهدید مى‌کند حمله ناگهانى ارتش عراق از راه هوا مى‌باشد. به علاوه اخیرا ارتش عراق تعدادى هلیکوپتر الووت از فرانسه خریدارى کرده که مجهز به موشک مى‌باشد. همانطور که قبلاً موافقت فرمودید ما قدرت دفاع ضدهوایى کُردها را از طریق تحویل توپهاى 30 میلیمترى تقویت کردیم اما با وجود این کُردها خود را مصون نمى‌دانند.

موضوع دیگرى که ملا مى‌خواهد راجع به آن با من مذاکره کند مربوط به اقدامات دولت عراق مبنى بر کوچ دادن کُردها از منطقه کرکوک و اسکان اعراب به جاى آنها مى‌باشد. ضمنا مایلم به اطلاع برسانم که آقاى هلمز[50] از طریق رئیس نمایندگى سیاسى ما در تهران از مسافرت من به ایران مطلع شده و درخواست کرده که طى این مسافرت با ایشان ملاقات کنم. با توجه به اینکه آمریکاییها از کُردها خواسته‌اند که موضوع مناسبات فیمابین را به هیچ کس اطلاع ندهند بنابراین فکر مى‌کنم که حقایق مربوط به این کار را فقط از دهان آقاى هلمز خواهیم شنید. آنچه که کُردها اخیرا درخواست کرده‌اند عبارتست از: 100 قبضه مسلسل سبک برن ساخت انگلستان‌ـ 50 قبضه مسلسل ضدهوایى از نوع دوشکاـ نیم میلیون مهمات 303ـ یک ربع میلیون مهمات لازم براى سلاحهاى دوشکاـ 250 خمپاره‌اندازـ مهمات بازوکاـ پنج دستگاه موتور براى توپهاى 30 میلیمترى.

به نظر ما تا پایان تابستان جارى خطرى کُردها را تهدید نخواهد کرد، تنها خطر موجود مربوط به احتمال یک حمله ناگهانى به مقر ملامصطفى بارزانى مى‌باشد.

در مورد کوچ دادن اکراد از منطقه کرکوک نظرات کُردها را خواهم خواست اگر شما توافق بفرمایید و کُردها خودشان بخواهند ما کمک خواهیم کرد که آنها به تأسیسات نفتى کرکوک آتش بگشایند و براى این منظور ما مى‌توانیم 80 تا 120 راکت که شبیه راکتهاى کاتیوشا مى‌باشند آماده نماییم. بُرد این راکتها ده کیلومتر مى‌باشد. به نظر من تنها راه متقاعد کردن دولت عراق مبنى بر انصراف از کوچ دادن کُردها حمله به تأسیسات نفتى کرکوک به وسیله کُردها مى‌باشد. البته به عمل آوردن چنین پیشنهادى به کُردها منوط به موافقت قبلى جنابعالى است. طبیعى است که تحویل این راکتها به کُردها منوط به این مى‌شود که ما قبلاً مطمئن شویم که کُردها حمله مورد نظر را انجام خواهند داد چون ما نمى‌خواهیم که کُردها فقط این راکتها را در کوهستان انبار نمایند. در ملاقات آقاى کارون با کُردها به وى گفته بودند که عراقیها از طریق فشار نظامى سکنه کردنشین را به طرف کوهها مى‌رانند و از اینرو کُردها اظهار عقیده کرده بودند که شروع جنگ احترازناپذیر است.

تیمسار ریاست ساواک: قبلاً از من در مورد مقاله روزنامه واشنگتن‌پست سئوال کردید. من در این مورد با دکتر محمود و مسعود صحبت کرده‌ام آنها اظهار داشته‌اند که واشنگتن‌پست مطالبى را که آنان با خبرنگار مربوطه اظهار کرده بودند چاپ نکرده و از خود مطالبى را به چاپ رسانده است به علاوه آنها هرگز در مصاحبه خود اسمى از اسرائیل نبرده‌اند چون اگر چنین کارى را انجام مى‌دادند کلیه کشورهاى عربى علیه آنها اعتراض مى‌کردند و در مورد آمریکا گفته بودند که اگر دولت آمریکا به آنها کمک کند کمک مذکور را خواهند پذیرفت. من از کُردها سوال کردم که چرا مطالب این مقاله را تکذیب نمى‌کنید اظهار داشتند که آمریکاییها ادامه این بحث را مصلحت نمى‌دانند و به علاوه عین این مطالب را من از دهان آقاى کالاهان نماینده سرویس آمریکا در ایران شنیدم در مورد مهمات که صحبت کردید ما تصمیم داریم مقدارى فشنگ کالیشنکف [کلاشینکف] براى کُردها خریدارى کنیم که اگر شما موجود داشته باشید البته از شما خواهیم خرید.

ژنرال ضمیر: در مورد این فشنگ‌ها تحقیقات لازم را انجام داده و نتیجه را به اطلاعتان خواهم رسانید.

تیمسار ریاست ساواک: هنگامى که براى خرید این فشنگ‌ها با ارتشبد طوفانیان[51] صحبت کردم ایشان اظهار داشت که این فشنگ‌ها را از اسرائیل هم مى‌توان تهیه کرد. البته ما این مهمات را در ایران ذخیره مى‌کنیم و هر موقع که جنگ شروع شد آنها را به اکراد تحویل مى‌دهیم. ضمنا ملامصطفى بارزانى استدعا کرده که قبل از تشریف‌فرمایى ذات اقدس ملوکانه به آمریکا به حضور معظم‌له شرفیاب شود تا تقاضاى کمکهاى لازم را شخصا به شرفعرض برساند تا از طریق معظم‌له به آمریکاییها توصیه گردد. ما اطلاعاتى بدست آورده‌ایم که به موجب آن دولت عراق تعداد تقریبى 1000 قاطر براى جنگهاى کوهستانى علیه کُردها از هندوستان خریدارى کرده است طبیعى است که این قاطرها فقط به منظور جنگ کُردها خریدارى شده چون براى جنوب عراق فقط احتیاج به شتر است نه قاطر. ضمنا اطلاع پیدا کردیم که ارتش عراق در شمال آن کشور چند مانور انجام داده و طى آن مناطق بخصوصى را بمباران کرده و تعدادى چترباز نیز پیاده کرده است نتیجه این بمباران هوایى از نقطه نظر مانور نظامى خوب بوده است. اینها نشانه‌هایى است مبنى بر اینکه دولت عراق خیال دارد دست به یک حمله غافلگیر کننده بزند. ضمنا ما هم از موضوع خرید هلیکوپترهاى الووت که قادر به حمل تعداد زیادى از نفرات مى‌باشد مطلع هستیم. اطلاع پیدا کرده‌ایم که شوروى پیرامون استفاده از گازهاى سمى به افراد ارتش عراق تعلیم مى‌دهد و به همین دلیل کُردها از ما تقاضاى ماسکهاى ضدگاز کرده‌اند. در ملاقات دبیر اول و دبیر دوم سفارت شوروى در عراق با کُردها مسعود به آنها گفته که شما مشغول تعلیم عراقیها در زمینه استفاده از گازهاى سمى هستید دبیر اول سفارت شوروى موضوع را تکذیب کرده اما مسعود نام استادان و محل آموزش را در اختیار دبیر اول سفارت شوروى مى‌گذارد که شدیدا موجب تعجب دیپلمات روسى مى‌شود. به علاوه عراقیها در منطقه کرکوک به غیر از اعراب افراد آسورى و ارمنى را نیز جانشین اکراد مى‌کنند در مورد حمله به تأسیسات نفتى کرکوک باید بگویم که تاکنون این عمل سابقه نداشته حتى دو کشورى که در حال جنگ بوده‌اند به دلیل استفاده بعدى خود از منابع نفتى دست به چنین کارى نزدند البته ملا[،] حاشیه مناطق نفتى را بمباران کرده است. بمباران مناطق نفتى کرکوک باید مورد بررسى بیشترى قرار گیرد در ضمن چون کرکوک تنها جائیست که نفت آن در عراق ملى اعلام شده بنابراین ممکن است این کار اثرات سیاسى بدى دربر داشته باشد شاید بهتر باشد که سایر مناطق نفتى عراق مورد حمله قرار گیرد این مطلب را بررسى مى‌کنیم و بعدا با شما صحبت خواهیم کرد. اکراد از ما تقاضاى تانک کرده‌اند و بخصوص اشاره به قول شما نمودند و در این مورد باید از شما سئوال کنم که آیا موضوع قول دادن شما صحیح است؟

ژنرال ضمیر: ما در بین خودمان توافق کردیم که آنها چند تانک از عراقیها بگیرند زیرا در غیر این صورت ایران در مظان اتهام قرار مى‌گیرد.

تیمسار ریاست ساواک: من هم به آنها گفتم که چهار تانک از ارتش عراق به زور بگیرند ما هم چهار تانک دیگر به آنها مى‌دهیم که جلب توجه نکند ادریس گفت ما عواملى را آماده کرده‌ایم که تانک بیاورند ولى اگر حالا این کار انجام شود تمام افراد کُرد را از ارتش بیرون مى‌کنند و ما در مضیقه عجیبى قرار خواهیم گرفت.

چندى قبل هم یک خلبان عراقى با یک هواپیماى باجر قصد پناهنده شدن به ایران را داشت که به وسیله شکاریهاى عراقى مجبور به مراجعت شد و بلافاصله اعدام گردید.

ژنرال ضمیر: در مورد استفاده گازهاى سمى ما از یک هیئت علمى خواستیم که این مطلب را بررسى کنند گزارشى که از این بررسى به ما داده شد نشان مى‌داد که استفاده از گازهاى سمى بسیار امکان ضعیفى داشته و البته ممکن است ما اشتباه کرده باشیم. آموزش نظامى روسها همیشه استاندارد است و در مورد گاز آموزش ضدگاز داده مى‌شود نه آموزش استعمال گاز و وقتى در کشورهاى همجوار ما مثل مصر و سوریه آموزش مى‌دادند ما هم نگران شدیم ولى اینطور نبود.

فکر مى‌کنم در سال 69 یا 70 [1970-1349] موافقت فرمودید که کُردها تأسیسات نفتى کرکوک را بمباران کنند فرمانده این عملیات شخصى به نام سامى بود که بعد هم به لندن رفت و تمام مطالب را بدون بردن اسم ما در روزنامه دیلى‌تایمز به چاپ رسانید. در اثر آتش کُردها قسمتى از تأسیسات نفتى نیز آتش گرفت.

تیمسار ریاست ساواک: این واقعه در زمان جنگ بین کُردها و عراقى‌ها اتفاق افتاد و البته اگر جنگ شروع شود شاید ایجاب کند که نظیر آن تکرار شود.

ژنرال ضمیر: البته من در این مورد اصرار نخواهم کرد و فقط اگر خودشان هم مایل باشند موضوع را پیشنهاد خواهیم کرد و در مراجعت نتیجه را به اطلاعتان خواهم رسانید. تیمى که آنها براى آموزش تانک به اسرائیل فرستاده بودند بسیار تیم خوبى بود و فکر مى‌کنم فرستادن تانک براى آنها اشتباه بزرگى است و باید در زمان جنگ و غیرمترقبه این تانکها را به آنها داد که بتوانند وضع جنگ را عوض کنند در ضمن اکراد از لحاظ نگهدارى و تعمیر این تانکها ضعیف هستند [...].

تیمسار ریاست ساواک: نظر شما راجع به وقایع اخیر عراق چیست؟

ژنرال ضمیر: قصابى. اطلاعات شما در این زمینه مسلما از ما بیشتر است.

تیمسار ریاست ساواک: صدام را که رهبر کودتا بوده هنوز بر سر کار مى‌بینم.

ژنرال ضمیر: ولى مسئله‌اى که تعجب ما را برانگیخت قربانى شدن کزاز است.

تیمسار ریاست ساواک: صدام براى رفع اتهام او را از بین برده است.

ژنرال ضمیر: پسران ملا گفتند که دوباره به جان ملا سوءقصد شده است و من گفتم ما به یک [به یک] نوع مبارزه معتقدیم که به کسى که مى‌خواهد پدر شما کشته شود حمله کنید این شخص کیست؟ گفتند صدام من اضافه نمودم براى کشتن صدام به یک سلاح مخصوص احتیاج داریم و هیچ چیز در دنیا غیرممکن نیست و ما این سلاح را به شما خواهیم داد اما آنها هنوز جوابى نداده‌اند.

تیمسار ریاست ساواک: در بحثى با محمود و مسعود به این نتیجه رسیدیم که نامه تسلیتى بارزانى براى البکر بفرستد و شخصى که این نامه را به البکر مى‌دهد شفاهى به البکر بگوید که اکراد براى نجات او از دسیسه‌هاى صدام آماده هر نوع کمک مى‌باشند.

[...]

تیمسار ریاست ساواک: کُردها از ما خواسته‌اند که در مورد وعده خرید توتون که به آنها داده بودید با شما تماس بگیریم.

 ژنرال ضمیر: ما با چه وضعى مى‌توانیم این نوع توتون را که با انواع ترک و اسرائیل و ایران مغایرت دارد در بازار عرضه کنیم دو کارمند متخصص کشاورزى به منطقه اکراد اعزام نمودیم و گزارشى هم داده‌اند که هنوز من آن را مطالعه نکرده‌ام.

تیمسار ریاست ساواک: مى‌خواستم سئوالى در مورد مطلب چاپ شده در اورشلیم‌پست که حاوى مناسبات ایران و کُردها بوده است سئوال کنم.

ژنرال ضمیر: یکى از جنبه‌هاى ضعف اسرائیل همین مسئله است البته من این خبر را بررسى خواهم کرد.

[...[52]]

پس از جلسه مورخ 18 تیر 1352، رئیس سرویس اطلاعاتى اسرائیل دو بار با ملامصطفى بارزانى ملاقات کرد. ژنرال ضمیر در روز 22/4/52، طى نشستى با همتاى ایرانى خود، دستاوردهاى این دیدارها را مورد بحث و مذاکره قرار داد:

ملاقات تیمسار ریاست ساواک با ژنرال ضمیر رئیس سرویس اسرائیل (جمعه 22/4/52)

حاضران در جلسه:

1ـ تیمسار ارتشبد نصیرى

2ـ ژنرال ضمیر

3ـ آقاى على محیط

ژنرال ضمیر: من دو بار ملامصطفى را ملاقات کردم ابتدا در شب اول و بعد در شب دوم از چند منطقه کردنشین و همچنین دره رواندوز دیدن کردم. در دهات بین راه همه جا نوسازى  مى‌کردند و وضع زندگى عادى بود و کسى از جنگ صحبت نمى‌کرد. البته پیشمرگ‌ها همه جاهستند. از تاریخ سوءقصد به ملا همه جا کنترل حفاظتى زیاد شده است. مهمانان تابستانى در منطقه زیاد بودند. یک هتل کوچک نزدیک حاجى‌عمران براى مهمانان ساخته‌اند ملامصطفى مثل گذشته از مشکلات اقتصادى زیاد صحبت نمى‌کرد. در بازدید از رواندوز ادریس هم با من بود و او نقشه اشغال این منطقه را به من گفت. مشکل اصلى آنها دفاع ضدهوایى است در کنار تمام  چادرها توپهاى ضدهوایى به چشم مى‌خورد. آنها به تعداد بیشترى از توپهاى 30 میلیمترىاحتیاج دارند. احتمالاً بین 6 تا 10 توپ دیگر از این نوع به آنها تحویل خواهیم داد.

 بزرگترین نگرانى ملا این است که کردستان هدف شوروى شده است. اصرار روسها براى اینکه ملا از شوروى بازدید کند از طرف وى به عنوان یک تهدید تلقى شده است و مى‌گوید با این ترتیب ما به حمایت خارجى احتیاج داریم من براى او مشروحا درباره همه چیز صحبت کردم و او در خاتمه گفت اگر شما در ارزیابى‌هاى خود اشتباه کرده باشید چه خواهد شد. ظاهرا آمریکایى‌ها آنها را تهدید کرده‌اند که اگر پیرامون کمک آمریکا و میزان آن حرفى بزنند این  کمک متوقف خواهد شد. البته ما (سرویس اسرائیل) در جریان کمکهاى آمریکا نیستیم و فقط کلیاتى از آن را مى‌دانیم من به ملا گفتم که ایران براى آمریکا از نظر استراتژیکى اهمیت فوق‌العاده دارد و منطقه شما هم از نظر استراتژیکى براى ایران مهم است پس اگر ایران از آمریکا بخواهد که از شما حمایت کند آمریکا حتما این کار را خواهد کرد. من مطمئنم که ملامصطفى در جریان شرفیابى خود به حضور شاهنشاه آریامهر این مطالب را عنوان خواهد کرد. ملا مى‌خواهد که شاهنشاه ایران به عنوان قیم و صاحب اختیار کُردها در آمریکا صحبت بفرمایند. البته من بوى [به وى ]توضیح دادم که با وضعیت فعلى[،] آمریکا خود را متعهد نخواهد کرد و او هم نباید توقعى داشته باشد. او گفت که ما نمى‌خواهیم آمریکا بطور آشکار  تعهدى در مورد ما بکند فقط در حضور شاهنشاه ایران[، ]آمریکا به ما قول بدهد که اگر شوروى به کردستان حمله کرد آمریکا از ما دفاع خواهد کرد.

روز اول بعد از شام ملا شخصا اظهار تمایل کرد که از اسرائیل دیدن نماید البته موضوع بیمارى او در کار نیست بلکه او خیال مى‌کند که من نماینده واقعى کشورم نیستم و او مى‌خواهد با مقامات بالاتر اسرائیل صحبت کند و خیال مى‌کند که اسرائیل موضوع ارتباط کُردها و آمریکا را به نحوى که کُردها مى‌خواهند حل و فصل خواهد کرد. البته او بر این عقیده است که فقط شاهنشاه ایران مى‌تواند حمایت آمریکا از کُردها را جلب بفرماید ولى بر این عقیده است که حمایت اسرائیل نیز مؤثر خواهد بود.

در حال حاضر ملا ارتباط خود را به کلى با بعث قطع کرده است و مى‌گوید در آینده نیز با بعث ارتباط نخواهد داشت. دلیل صحت ادعاى ملا در این مورد تصمیم وى مبنى به بازدید از اسرائیل است چون همانطور که مى‌دانید رفتن ملا به اسرائیل با توجه به روابط وى با عراق کار خطرناکى است. البته موضوع بازدید وى از اسرائیل منحصرا نظر شخصى خودش است و ما از او دعوت نکرده بودیم. من به او گفتم در مورد روابط کُردها با آمریکا من با نخست‌وزیر اسرائیل صحبت خواهم کرد و وقتى که به اسرائیل آمدید نخست‌وزیر به شما توضیحات لازم را خواهد داد.

حال ملا خوب بود. ادریسـ مسعود و دکتر محمود را دیدم همه راضى بودند و نسبت به ایران و اسرائیل ابراز حق‌شناسى مى‌کردند.

ملا به عربها اعتقاد ندارد او از من سئوال کرد در صورت اعلام استقلال کردستان نظر شما یعنى نظر ایران‌ـ اسرائیل و آمریکا چه خواهد بود؟ گفتم من فقط مى‌توانم نظر اسرائیل را بگویم و در این صورت ما با شما روابط نزدیکى خواهیم داشت ولى البته شرط اصلى نظر ایران است. تصور مى‌کنم نقشه‌اى در فکرش بود که نمى‌خواست بطور آشکار توضیح دهد. حتى ادریس و مسعود هم از موضوع بى‌اطلاع بودند و اظهار تعجب مى‌کردند.

تیمسار ارتشبد نصیرى: من مى‌دانم فکر او چه بوده و این موضوع ارتباط به اوامر شاهنشاه آریامهر دارد که چندین سال من در اجراى آن کوشش کرده‌ام و امروز شما بطور مبهم متوجه آن شدید. تصمیم ما این بود که بین ملا و سایر کشورهاى عربى روابط برقرار کنیم اما اعراب در این مورد دلسردى نشان دادند چون اصولاً اعراب نمى‌خواهند با مردم غیرعرب تماس بگیرند. سعودى‌ها حاضر به این کار نبودند حتى پاکستان که یک کشور غیرعرب است گفت با انجام این کار ما دوستان عرب خود را از دست خواهیم داد. در جریان بحران اخیر روابط کویت و عراق ما به کویت گفتیم که بهترین موقعیت براى تماس با کُردها همین وقت است ما به کویتى‌ها گفتیم که وجود کُردها مثل خارى در چشم دولت عراق است و باید شما این خار را بزرگتر کنید. ولى با تمام این حرفها جواب دولت کویت نامساعد بود. بعد با لبنانیها تماس گرفتیم. همانطور که
گفتم عربها از تماس با مردم غیرعرب اکراه دارند. با تمام حمایتى که ما از کویت در جریان بحران اخیر کردیم دولت کویت به حرف ما گوش نداد. عربستان سعودى البته دوست ماست. اما وقتى مى‌گوییم بیایید در خلیج فارس همکارى کنید اقدامى نمى‌کنند و این مایه تأسف است. اما ما مأیوس نیستیم و باز هم کوشش خواهیم کرد چون بالاخره دسته‌بندى و نفاق بین عربها قطعى است و برخى از آنها به ما نزدیک خواهند شد. فکر کردم لبنان با بقیه کشورهاى عربى تفاوت دارد و از این رو سعى کردیم بین آن کشور و کُردها تماس برقرار کنیم و براى این کار کامیل شمعون را انتخاب کردیم چون کامیل شمعون عرب نیست و با رئیس جمهور کنونى لبنان دوست است قرار است بعد از عزیمت شاهنشاه آریامهر به آمریکا موضوع ارتباط کامیل شمعون با کُردها را عملى کنیم. لبنان از عراق ناراحت است و دولت لبنان مى‌داند که عراق پولهایى در لبنان خرج کرده است از این رو فکر مى‌کنم که لبنانیها حاضر به همکارى در این مورد باشند.

وقتى دبیر اول و دبیر دوم سفارت شوروى در بغداد با ملا ملاقات کردند از او دعوت کردند و حتى اصرار کردند که از شوروى دیدن نماید ملا در جواب گفت من پیر شده‌ام شما به درد ما نمى‌خورید من هم به درد شما نمى‌خورم. روسها گفتند پس اجازه بده پسرانت از شوروى دیدن کنند ملا گفت من فقط دو پسر دارم یکى از آنها را مى‌خواستید از بین ببرید و از احوالات او خبرى ندارم بنابراین فقط یک پسر دیگر برایم مى‌ماند. موضوع سازش آمریکا و شوروى را خود شورویها به ملا گفته‌اند و اضافه کرده‌اند که شوروى و آمریکا درباره تمام مشکلات دنیا با یکدیگر سازش کرده‌اند ملا جواب مى‌دهد پس چطور آنها در مورد کُردها تصمیم نگرفته‌اند؟

در مورد کمک، ما به آنها کمک مى‌دهیم و از هر جا که بتوانیم ساز و برگ نظامى ساخت شوروى پیدا کنیم مى‌خریم و به آنها مى‌دهیم مقدارى اسلحه روسى از اردن براى آنها خریدارى کردیم. به آمریکاییها فشار آورده‌ایم تا کمک کنند البته اگر جنگ شروع شود به آنها همه چیز خواهیم داد. کُردها از ما سپاسگزارى کردند آنها مى‌گویند در گذشته براى جلب حمایت کشورهاى خارجى ما مستقیما نماینده مى‌فرستادیم ولى حتى دربان سفارتخانه‌هاى خارجى نمایندگان ما را نمى‌پذیرفتند ما به آمریکا رفتیم با انگلیس تماس گرفتیم اما کمکى نکردند ولى از زمانى که شما به نمایندگى از طرف ما اقدام کرده‌اید صاحب همه چیز شده‌ایم. ما به آنها توضیح داده‌ایم که کشورهاى دنیا محظوراتى دارند ولى ما تمام راهها را براى شما باز خواهیم کرد. آنها مى‌خواستند که تظلمات دولت عراق را به گوش مردم دنیا از طریق سازمان ملل متحد برسانند ما آنها را راهنمایى کردیم که بهتر است از طریق کشورهاى اسکاندیناوى اقدام کنند.

چندى قبل ملامصطفى از من خواست که به شرفعرض ذات اقدس ملوکانه برسانم که اجازه فرمایند کردستان عراق ضمیمه ایران شود. شاهنشاه مقرر فرمودند به او جواب بدهید که دنیاى ما دنیاى توسعه‌طلبى نیست شما کوشش کنید حقوق ملى خود را بگیرید ما هم در این راه از شما حمایت خواهیم کرد. در مورد احتمال حمله شوروى ملامصطفى به ما هم چیزهایى گفته ما به او گفتیم که شوروى به شما حمله نخواهد کرد البته اگر جنگ شروع شود ممکن است شوروى از عراق حمایت کند که البته این هم مشکوک به نظر مى‌رسد چون شوروى به عراق اعتماد ندارد.

 ژنرال ضمیر: کُردها از آمریکا چه توقعاتى دارند؟

تیمسار ارتشبد نصیرى: پول، اسلحه و مهمات به اضافه حمایت سیاسى آمریکا همانطور که شوروى از عراق حمایت مى‌کند. ما هم به آنها گفته‌ایم که آمریکاییها محظوراتى داخلى و خارجى دارند اما ما از شما حمایت خواهیم کرد.

ژنرال ضمیر: من بارها توضیح داده‌ام که شما فقط یک پل دارید و آن ایران است اگر ایران نباشد براى شما اسرائیل هم وجود نخواهد داشت.

تیمسار ارتشبد نصیرى: ما به ملامصطفى گفتیم که آمریکا نمى‌تواند او را بطور سیاسى و رسمى بپذیرد و توضیح دادیم که باید بداند در گذشته چه بوده و الان چه هست.

ژنرال ضمیر: من به او گفتم باید در مورد مسائل صبور باشد.

تیمسار ارتشبد نصیرى: ما اقدام به اخذ کمک جهت کُردها کردیم و تصمیم داریم سلاحها و مهمات دریافتى را در ایران انبار کنیم و در صورت بروز جنگ بتدریج به کُردها تحویل دهیم ما هم به احتیاج مالى ملا اعتقاد داریم چون عراق پولى به او نمى‌دهد سرباز کُرد فقط 5 دینار حقوق مى‌گیرد و این خیلى کم است انشاءاله با مسافرت شاهنشاه آریامهر به آمریکا کمک مالى بیشترى در اختیار او خواهیم گذاشت.

ژنرال ضمیر: در مورد پیشنهاد مربوط به گشودن آتش علیه تأسیسات نفت کرکوک ملا گفت این کار فعلاً مصلحت نیست. او درباره کوچ دادن کُردها و جایگزین کردن عربها به جاى آنها صحبت کرد من گفتم براى جلوگیرى از این کار باید تأسیسات نفتى کرکوک را آتش بزنید. ملا جواب دادکه براى این کار آماده خواهیم شد اما در حال حاضر آن را عملى نخواهیم کرد. من هم به او گفتم که ما در اسرائیل جنبه‌هاى عملى کار را بررسى خواهیم کرد و به شما اطلاع خواهیم داد. شما در مورد کشورهاى اسکاندیناوى مطالبى فرمودید. ملا گفت چرا به دنیا نمى‌گویید که عراق با ما چه کرده است. جواب دادم چرا خودتان نمى‌گویید شما با آلمان و کشورهاى اسکاندیناوى رابطه دارید. البته موضوع این است که تنها کسى که مى‌تواند این کار را براى آنها انجام دهد دکتر محمود است و او هم خیلى گرفتاریهاى دیگر دارد. مثلاً اگر بلافاصله بعد از کودتاى عراق یک نفر در تلویزیونهاى آمریکا یا انگلیس راجع به اوضاع عراق صحبت مى‌کرد خیلى مؤثر بود ولى کُردها این کار را نکردند.

تیمسار ارتشبد نصیرى: اکنون شخصیت و پرستیژ ملا در داخل عراق خیلى با گذشته فرق کرده و بالاتر رفته است شاید موفقیت ما در مورد کُردها یکى از دلایلش این باشد که من افتخار داشتم مدتى نسبتا طولانى مجرى اوامر شاهنشاه در مورد کُردها و کمک به آنها باشم. در مورد کودتاى عراق ملا چه عقیده‌اى داشت؟

ژنرال ضمیر: ملا مى‌گفت که همه کارها زیر سر صدام‌حسین است که با البکر مخالفت مى‌کند او ضمنا اضافه کرد متهمانى که دو روز قبل رسما خبر اعدام آنها از طریق دولت عراق منتشر شد یک هفته قبل اعدام شده بودند. در حال حاضر حفاظت از ملا خیلى بهتر شده.

تیمسار ارتشبد نصیرى: ما کوشش کرده‌ایم که اعراب را به حقانیت کُردها متوجه سازیم دنیا باید بفهمد که عراقیها در مورد کُردها اشتباه کرده‌اند حتى ما به ملا گفتیم که او نماینده‌اى نزد قذافى بفرستد. جواب داد که قذافى آدم سرسختى است اما ما گفتیم که اگر او سرسخت است پول هم دارد.

ژنرال ضمیر: ملامصطفى براى انجام کارهایش فقط از وجود ده نفر استفاده مى‌کند من به او گفتم که باید کارهایش را تقسیم کند و به آنهایى که اعتماد دارد استقلال عمل بدهد وسائل را با مشورت قبلى و بطور مشترک اداره نماید. ما این موضوع را تعقیب خواهیم کرد تا بعد از ملا یک کمیته کارش را انجام دهد.

تیمسار ارتشبد نصیرى: این از فرمایشات شاهنشاه آریامهر است که اکنون به نتیجه هم رسیده است کمیته مورد نظر اکنون تشکیل شده و مشغول کار است و طبق اطلاع 80 درصد کارهاى آن را ملا تأیید مى‌کند.[53]

گزارش دیگر ساواک در خصوص ملاقات و مذاکرات ژنرال خفى (هوفى) رئیس وقت موساد با رئیس ساواک خواندنى و قابل توجه است.

در این نشست طرفین درباره همکارى ایران و اسرائیل در کردستان عراق به بحث و تبادل نظر پرداختند؛ از جمله مباحث مطروحه در این مذاکرات عبارت بود از: نقش انگلستان و شوروى در پیدایش جنبش استقلال‌طلبانه کُرد؛ میزان تلاش دولت شاهنشاهى ایران در ایجاد اختلاف بین کُردها و دولت عراق و نیز اقدام در جهت ایجاد و تشدید تفرقه و درگیرى بین آنها؛ جانبدارى تاکتیکى ایران شاهنشاهى از کُردهاى عراق؛ کمک‌هاى تسلیحاتى اسرائیل به کُردهاى عراق؛ و نیز همکارى‌ها و فعالیت مشترک حکومت پهلوى و اسرائیل در  ارسال تجهیزات نظامى براى کُردها و نیز آموزش اکراد از سوى آنها:

ملاقات ژنرال خفى با تیمسار ریاست ساواک

شرکت‌کنندگان: تیمسار قائم‌مقام ساواک‌ـ مدیریت کل اداره دوم‌ـ مدیریت کل اداره هفتم آقاى محیطـ خانم عبادى

تیمسار ریاست ساواک: دیدار از منطقه چطور بود؟ متأسفیم که مقدارى را با لندرور رفته‌اید.

ژنرال خفى: براى من بازدید جالبى بود. باید در این مورد از شما تشکر کنم. همانطور که مى‌دانید من تا چندى قبل در ارتش بودم و همیشه با این نوع وسائل مسافرت مى‌کرده‌ایم.

تیمسار ریاست ساواک: مى‌خواستم اول از روحیه بارزانى سئوال کنم.

ژنرال خفى: من اگر چه قبلاً با مسئله اکراد آشنایى داشته‌ام ولى تاکنون شخصا با اکراد ملاقات نکرده بودم. بنابراین با توجه به این که شما در مورد اکراد از من بیشتر مى‌دانید ممکن است  نتیجه‌گیرى من زیاد صحیح نباشد. من تصور مى‌کنم که رهبرى جوان کُرد مثل دکتر محمود واقعادلیل و برهانى براى ادامه جنگ پیدا نمى‌کند. ملا احساس مى‌کند که ملت خود را گمراه کرده است زیرا ملتش شدیدا در رنج هستند. اولین مسئله مشکل پناهندگان است و نیز کمبود مواد غذایى در شمال بارزان. ملا تصور مى‌کند راه‌حل تشکیل یک دولت تبعیدى است که قبلاً راجع به آن با شما صحبت کرده و مى‌خواهد که این دولت از حمایت ایران و امریکا برخوردار باشد. ملا گفت مى‌تواند نظر بعضى از اعراب را در سهیم شدن این دولت جلب کند. این دولت در حقیقت جانشینى براى دولت بغداد خواهد شد. من نمى‌دانم حقیقتا این رؤیا به حقیقت مبدل خواهد شد یا نه. تا آنجا که موضوع مربوط به ما است هر چه که اکراد تصمیم بگیرند و از حمایت شما برخوردار باشد ما نیز حمایت خواهیم کرد. به نظر من ملا از نظر جسمانى و روحى در وضع خوبى قرار دارد. دکتر محمود فکر مى‌کند ملا از نظر جسمى وضع خوبى دارد ولى نه از نظر فکر و روحى. رهبرى جوان اکراد کمى دستپاچه است و نمى‌داند چه راهى را در پیش بگیرد. فکر مى‌کنم توانایى تغییر اوضاع نظامى را نداشته باشند و تقاضاى حمایت بیشتر دارند. به علت حمایت ایران[،] کُردها موفق شده‌اند جلوى عراقیها را بگیرند. کُردها از این وحشت دارند که جنگ در زمستان هم ادامه پیدا کند و تنها مسئله‌اى که آنها را ناراحت مى‌کند حملات هوایى است. ما نزدیکیهاى صبح به کلاله رفتیم. دیدیم مردم به هوا نگاه مى‌کنند و دنبال هواپیما مى‌گردند و به علت زمستان مردم در دهات متمرکز خواهند شد و بدین وسیله هدفهاى آسیب‌پذیرى براى بمباران هواپیماها خواهند بود. آنها مطمئن نیستند بتوانند مناطق از دست رفته را بدست بیاورند. این اثرات این بازدید بر روى من است.

تیمسار ریاست ساواک: وضعیت اکراد را باید از سالها قبل و پیدایش این جنبش بررسى کنیم یعنى از زمان پادشاهى فیصل. جنبش استقلال کُرد در اکراد بوسیله انگلیسیها بوجود آمد و این سیاست قدیمى انگلستان بود که یک دولت مستقل کُرد بوجود بیاورد که در نتیجه همکارى ایران‌ـ ترکیه و عراق موجب شد که حتى بارزانى و همکارانش از داخل خاک ایران به شوروى فرار کنند و همچنین انگلیسیها این تحریکات را در کردستان ایران انجام دادند و با سرکوبى دولت مواجه شدند و قاضى محمد رهبر آنها اعدام شد.

کُردهایى که به شوروى رفته بودند بعد از تغییر سیستم در زمان عبدالکریم قاسم به عراق مراجعت کردند و در آن زمان موافقتى بین اکراد و دولت وقت بوجود نیامد. بارزانى و دوستانش از بغداد به شمال عراق رفتند مدتى که این اکراد در شوروى زندگى مى‌کردند شوروى به جاى انگلیس دنباله‌رو استقلال اکراد شد. حتى پولى را که در اختیار ملا در شوروى گذارده بودند تا سالهاى قبل به او پرداخت مى‌کردند. در تغییر رژیم بعثى عراق دولت شوروى سعى کرد اکراد را به این رژیم نزدیک کند و حتى سفیر قبلى شوروى مى‌گفت که چرا ما به اکراد کم کمک مى‌کنیم. در ابتداى کار البکر، یک موافقتنامه بین بارزانى و آنها امضاء شد. این در اثر فشار شوروى بر هر دو طرف بود. البته فکر مى‌کردند بعد از چند سال بارزانى مى‌میرد و یا ترور مى‌شود. چند مرتبه هم این کار را انجام دادند یک بار او و پسرش با شانس زیادى نجات یافتند. دولت شوروى وقتى به اندازه کافى در بعث نفوذ کرد خواست اینها را به هم نزدیک کند.

دولت ایران مواظب این اوضاع بود و با نزدیکى اکراد به رژیم بغداد تمام کشور عراق یک کشور کمونیستى مى‌شد. ما سعى کردیم او را دور کنیم. دولت عراق هم در این مدت خودش را از نظر سلاح آماده کرد و بالاخره توانستیم از نزدیکى اکراد به دولت عراق جلوگیرى کنیم و در نتیجه دولت شوروى ناراحت شد و کمک مالى خود را به اکراد قطع کرد. مستشاران زیادى
براى آموزش جنگهاى گریلائى و جنگهاى کوهستانى به عراق فرستاد. سلاحهاى سبک براى حمل در کوهستان به آنها داد. وقتى دولت شوروى از سازش اکراد با دولت عراق ناامید شد آنها را تهدید کرد و علنا اظهار کرد که اگر جنگ شروع شود از بغداد حمایت خواهد کرد.

ما از ملا خواستیم که عراقیها در مقابل درخواستهاى متعددشان براى نزدیکى، اجرا نکردن مواد موافقتنامه قبلى را متذکر شود. بار دیگر مواردى نوشته شد و براى ملا فرستاده بودند که دو ماده آن مخالف خودمختارى قبلى بود که واحدهاى مرزبانى در اختیار ملا بود و مبالغى هم به او پرداخت مى‌شد که این بار با این موارد از بین مى‌رفت و جنگ شروع شد.

در خودمختارى قبل موصل هم جزو منطقه اکراد بود و باید دولت بابت نفت پولى هم به اکراد مى‌داد و دولت عراق هم چاه را بست که منفعتى نداشته باشد که پولى بپردازد و بعد شروع به تخلیه مناطق کردنشین از اکراد و جانشین کردن آنها با اعراب نمود و یک علت دیگر براى شروع جنگ بوجود آمد. هشت ماه است که جنگ شروع شده و استنباط مى‌شود که این جنگ کاملاً با جنگ قبلى فرق دارد. وجود مستشاران شوروى کاملاً به چشم مى‌خورد تکنیک را عوض کرده‌اند و قدرت نظامى آن صد برابر شده ولى نفرات همانها هستند. تنها نقطه ضعف عراق در مورد نفرات است.

ژنرال خفى: من طى جنگ گذشته در جبهه سوریه با عراقیها جنگ کرده‌ام.

تیمسار ریاست ساواک: به تلفات و ضایعات اهمیت داده نمى‌شود. خط اول جبهه حق عقب‌نشینى ندارد. وقتى یک نقطه سوق‌الجیشى را بدست بیاورند بلافاصله شبانه مناطق استحفاظى محکمى درست مى‌کنند که اکراد با آنها بارها مصادف شده‌اند و نتوانسته‌اند کارى انجام دهند. هواپیماها در مسافات بالا بمبهاى تأخیرى چند ساعتى مى‌ریزند و مى‌روند با تمام
این موارد باید قبول کنیم که خوب مقاومت کرده‌اند. از هر جهت کمک به اینها را ما جایز مى‌دانیم زیرا اولاً از نژاد آریایى هستند دوم اینکه دولت بعث عراق براى خاورمیانه خطرناک است. شما خودتان یک مقام عالیرتبه ارتشى هستید و مى‌دانید کمک به اکراد در این وضعیت یک ریسک است زیرا مقررات بین‌المللى را در مورد سلاح مى‌دانید. برنامه‌هاى دیگرى هم
داریم. هدف ما فلج کردن ارتش بعث عراق است. نه تنها براى ما بلکه این دولت براى خاورمیانه خطرناک است. هر چند دولتهاى دوست عربى قول داده‌اند که اینها به مرور از شوروى دور خواهند شد ولى ما هنوز عملاً علامتى ندیده‌ایم. دولت عراق به دول عرب مى‌گوید از مستشاران شوروى در زمینه‌هاى کشاورزى و غیر [غیره] استفاده مى‌کنیم. ولى آنهاحتى آموزش بمبهاى گازى به افراد عراقى مى‌دهند. اکراد به این ترتیب احتیاج به کمک دارند.

سلاحهایى دارند که مهماتش در دنیاى غرب مشکل پیدا مى‌شود مثل گلوله توپ 25 تنى.

ژنرال خفى: متشکرم که مرا در مورد اوضاع توجیه فرمودید. براى من بسیار مفید بود. مى‌خواهم در چند مورد اظهار نظر کنم. به یاد میاآورم [مى‌آورم] در سال 48 که عراقیها هم در جنگ بااسرائیل درگیر بودند سربازان را براى نگهداشتن در جبهه با زنجیر مى‌بستند. اکراد عقیده دارند اینها اجساد سربازانشان را با هلیکوپتر به دریاچه مى‌ریزند. قبل از اینکه کشورم را ترک کنم اطلاعاتى در مورد کنفرانس رباط بدست آوردم. مسئله اصلى موضوع فلسطین بود. وزیر خارجه عراق همکارانش را در مورد مرز ایران توجیه کرده و اظهار نموده نه تنها فلسطین مرز اعراب و اسرائیل است بلکه مرز ایران هم‌مرز دیگرى است و از کشورهاى عرب خواست در مورد جنگ مرزى با ایران از عراق حمایت سیاسى کنند.

تیمسار ریاست ساواک: تا آنجا که من خبر دارم وزیر خارجه فوت شده و در صورتجلسه هم نامى از ایران برده نشده است.

ژنرال خفى: البته عوض کردن سلاح روسى که به اکراد داده‌ایم مشکل است.

تیمسار ریاست ساواک: باید در زمستان انجام بدهیم و هر چه در قدرت داریم انجام دهیم.

ژنرال خفى: مهمات روسى و گلوله‌هاى 25 تنى ما تمام شده است بنابراین باید با سلاحهاى غرب عوض بشوند.

تیمسار ریاست ساواک: حداقل یک توپخانه شامل 6 توپ است ولى شما دو توپ براى آنها فرستاده‌اید.

ژنرال خفى: ما این سلاحها را از واحدهاى ذخیره در ارتش مى‌گیریم و مى‌فرستیم. امیدوارم در مراجعت بتوانم چهار توپ دیگر براى منطقه بگیریم.

البته با جانشینى سلاح امریکایى با سلاحهاى فرانسوى که ما داریم و آنها را به اکراد خواهیم داد امیدواریم به زودى گلوله‌اى 25 پوندى گرفته براى اکراد بفرستیم.

تیمسار ریاست ساواک: من شاهد مبارزه کمک به اکراد بین ارتش و دستگاه امنیتى شما بوده‌ام. شما فکر جنگ آینده خود بوده‌اید که در نتیجه مى‌خواستید از سلاحهاى ذخیره‌اى کم نشود. حالا شما پشت میز امنیتى هستید و مى‌بینید که این نه تنها ذخیره شما را کم نمى‌کند بلکه یک جبهه عرب را از شما کم مى‌کند.

درست است که نفر شما با نفر عراق قابل مقایسه نیست ولى اگر عراق آزاد باشد تعداد نفرات آن تولید اشکال خواهد کرد. در اول صحبتهاى خود گفتم منظور خرد کردن ارتش عراق است زیرا با پیروزى بر اکراد به سوریه مسلط خواهد شد و آن وقت خطر بیشترى براى خاورمیانه وجود دارد.

ژنرال خفى: من فکر نمى‌کنم عراقیها در آینده لشگر زرهى خود را به جنگ به اسرائیل بفرستند. ولى در هر حال ما با دشمن مشترک مى‌جنگیم. حداکثر سعى من براى تعویض سلاح آنها انجام خواهد شد و ما از آمریکائیها تقاضاى کمک مالى و سلاحهاى جانشین کرده‌ایم.

تیمسار ریاست ساواک: شما فرمودید که از سلاحهاى ذخیره‌تان استفاده مى‌کردید ولى ما از وسائل مورد استفاده روز نه وسائل رزرو استفاده کردیم.

ژنرال خفى: کمک شما هم سخاوتمندانه بوده و هم شجاعانه، من موضوع اکراد را که نخست‌وزیر هم خیلى به آن علاقمند است قبل از آمدن، با او درمیان گذاشتم. تصور مى‌کنم وزیر دفاع هم از حقایق موضوع مطلع است اگر چه جنگ در زمستان هم ادامه پیدا خواهد کرد ولى براى آموزش اکراد باید از زمستان استفاده کنیم.

نمى‌دانم مى‌شود منطقه‌اى را نزدیک مرز براى کمپ آموزشى در نظر بگیریم؟

تیمسار ریاست ساواک:  اکیپ‌هاى 100 نفرى مى‌آیند و در کمپ آموزشى که ما در اردوگاه پسوه داریم و ارتش آن را بوجود آورده آموزش مى‌بینند.

ژنرال خفى: آیا لزومى دارد که ما برنامه آموزشى بگذاریم و استادانى هم بفرستیم.

تیمسار ریاست ساواک: البته اشکالى ندارد.

ژنرال خفى: به علت بُعد مسافت و جلوگیرى ترکیه از عبور فضایى ما پیشنهاد مى‌کنیم در نزدیکى مرز مناطقى جهت ارسال کمکهاى تجهیزاتى بوجود بیاوریم چون مسیر پرواز بسیار طولانى است.

تیمسار ریاست ساواک: این پیشنهاد من بوده و کاملاً با شما موافقم. ما انبار کوچکى در مراغه داشته‌ایم ولى این بار مقدار زیادى سلاح باید برایشان جمع‌آورى نماییم.

ژنرال خفى: در زمینه ضدتانک در موقعیت خوبى هستند.

سام 7 یک موشک بُرد کوتاه است و نباید در بُرد بیشتر از آن استفاده کرد.

تا رسیدن سلاحهاى در راه استدعا مى‌کنیم شما مقدارى گلوله‌هاى خمپاره 120 به آنها بدهید.

ژنرال خفى: منظور من از گلوله 120 میلیمترى خمپاره‌هایى است که ما و شما به آنها داده‌ایم. این یک کمک قاطع و فورى است و از نقطه نظر روحى هم مؤثر است.

همانطور که عرض کردم در آینده نزدیک تعویض سلاحها صورت خواهد گرفت.

باید به عرض برسانم گلوله 25 پوندى براى توپ را باید از ارتش افریقاى جنوبى که آن را تولید مى‌کند تهیه کنیم. به ما قول داده‌اند که بدهند.

تیمسار ریاست ساواک: از گلوله‌هاى خمپاره‌اى 120 میلیمترى 500 تا فرستاده‌ایم. 500 تاى دیگر هم تقاضا کرده‌ایم که بفرستیم.

ژنرال خفى: برنامه آموزشى را ما تهیه مى‌کنیم و براى شما مى‌فرستیم. بعد از تصویب جنابعالى معلمین را براى آموزش مى‌فرستیم.[54]

 

 

تسلیح و تعلیم کُردها

 

بخش عمده همکارى و فعالیت مشترک موساد و ساواک در میان کُردهاى عراق، موضوع کمک‌هاى سرشار تسلیحاتى و نیز آموزش نظامى کُردهاست.

اسرائیلى‌ها اگر چه بخش عمده کمک‌هاى نظامى را از طریق ایران براى کُردها ارسال مى‌کردند، اما این بدان معنى نبود که تمامى این فعالیت‌ها را با کسب مجوز از ساواک و با واسطه آنها انجام مى‌دادند. آن گونه که از اسناد ساواک معلوم مى‌شود، اسرائیلى‌ها در پاره‌اى مواقع بدون اطلاع و هماهنگى با ساواک خود مستقیما اقدام به این کار مى‌کردند. در بخش آموزش نیروهاى کُرد عراقى نیز در بسیارى موارد، مأموران اطلاعاتى موساد بدون اطلاع ساواک کُردها را تحت آموزش نظامى و اطلاعاتى قرار مى‌دادند. البته اسرائیلى‌ها در این زمینه به دو شکل اقدام مى‌کردند. اسرائیلى‌ها با گزینش بعضى از کادرها و نیروهاى کُرد، آنها را به فلسطین اعزام مى‌کردند و در مراکز اطلاعاتى و نظامى اسرائیلى تحت تعلیمات نظامى و اطلاعاتى قرار مى‌دادند. به علاوه مأموران اطلاعاتى موساد خود نیز با حضور در مناطق کردنشین، به آموزش نظامى و اطلاعاتى کادرهاى کُرد اقدام و مبادرت مى‌کردند.

براى نمونه، رئیس موساد در مذاکرات مورخ 18 تیر ماه 1352 با رئیس ساواک، درباره آموزش گروه‌هاى کُرد در فلسطین اشغالى، مى‌افزاید:

تیمى که آنها [کُردها] براى آموزش تانک به اسرائیل فرستاده بودند، تیم بسیار خوبى بود.

نامبرده در نشست اطلاعاتى دیگر با رئیس ساواک از او مى‌خواهد که منطقه‌اى نزدیک مرز ایران و عراق به عنوان کمپ آموزشى در اختیار آنها قرار گیرد:

ژنرال خفى: من موضوع اکراد را که نخست‌وزیر هم خیلى به آن علاقمند است، قبل از آمدن با او درمیان گذاشتم. تصور مى‌کنم وزیر دفاع هم از حقایق موضوع مطلع است. اگر چه جنگ [بین کُردها و دولت عراق] در زمستان هم ادامه پیدا خواهد کرد ولى براى آموزش کُردها باید از زمستان شروع کنیم. نمى‌دانم مى‌شود منطقه‌اى را نزدیک مرز براى کمپ آموزشى در نظر بگیریم؟

تیمسار ریاست ساواک: اکیپ‌هاى 100 نفرى مى‌آیند و در کمپ آموزشى که ما در اردوگاه پسوه داریم و ارتش آن را بوجود آورده آموزش مى‌بینند.

ژنرال خفى: آیا لزومى دارد که ما برنامه آموزشى بگذاریم و استادانى هم بفرستیم؟

تیمسار ریاست ساواک: البته اشکالى ندارد.

اگر چه طبق پاره‌اى اسناد، سابقه حضور و ورود مأموران اسرائیلى در میان کُردهاى عراقى به دهه 1930 برمى‌گردد، اما برخى منابع غربى درباره آغاز آموزش نظامى و اطلاعاتى کُردهاى عراقى از سوى مأموران صهیونیست نوشته‌اند:

شیمون‌پرز که در مقام معاونت وزارت دفاع باقى مانده بود، به‌طور نهانى با کومران على بدیرخان، رهبر پیر کُرد که از دهه‌هاى 1940 و 1950 براى اسرائیلى‌ها جاسوسى مى‌کرد، دیدار به عمل آورد. نخستین دوره آموزشى افسران پیشمرگ کُردـ با نام رمز «مرواد» (قالى) در اوت 1965 [1344 ]آغاز و به مدت سه ماه ادامه یافت. در تابستان بعد، لوى اشکول و امیت از اریه «لیووا» ئلیاف، معاون پرتلاش وزارت امور صنایع و توسعه، از حزب کار خواستند که به منطقه کردستان رفته و با ملامصطفى بارزانى دیدار کند. در آغاز کار حیم لواکف، عرب‌شناس کهنه‌کار پالماه [گروه تروریستى پالماخ]، مسئول کمک اسرائیل به این برنامه بود، و یکى از نخستین کمک‌هاى غیرنظامى، ایجاد یک بیمارستان صحرایى بود. خود اشکول در ژوئن 1966 [1345 ]و نیز آبااِبان وزیر خارجه، در پایان همان سال از تهران دیدار کردند. گزارش شد زمانى که بارزانى حمله بزرگ عراقى‌ها را در ژوئن 1966 درهم شکست از کمک اسرائیل برخوردار بود.[55]

در یکى از اسناد ساواک، متن نامه رئیس نمایندگى اسرائیل در خصوص عزیمت یکى از مستشاران اسرائیلى به تهران به چشم مى‌خورد. در این نامه ضمن معرفى مستشار اسرائیلى به ساواک، تصریح و تأکید گردیده که فرد یاد شده بنا به درخواست رئیس ساواک و در ارتباط با موضوع کُردها به ایران اعزام شده است:

سازمان اطلاعات و امنیت اسرائیل جهت آقاى ژوزف لوینتس دارنده گذرنامه عادى اسرائیلى 559462 درخواست صدور روادید کرده است. طبق اظهار سازمان اطلاعات و امنیت اسرائیل قرار است آقاى ژوزف جهت انجام اوامر تیمسار ریاست ساواک مربوط به اکراد در 10/2/53 به تهران عزیمت نماید. خواهشمند است دستور فرمایید سریعا نظر مرکز را ابلاغ فرمایند تا طبق آن عمل گردد.

رئیس نمایندگى اسرائیل[56]

اما درباره کمک‌هاى تسلیحاتى براى کُردهاى عراقى، نمونه گزارش ساواک در خصوص مهمات مورد نیاز درخواستى از سوى کُردها چنین است:

اظهارات آقاى بهار در مورد مهمات درخواستى دوستان شمال

موشکهاى فرانسوى 10کک‌ـ 11کک ضد تانک

12 عدد توپ ضدهوایى 30 میلیمترى

4000 مهمات دارد

50 دوشکا و مهماتش

3000 مهمات براى خمپاره‌انداز 120

1000 مین ضدتانک

1000 گلوله براى بازوکاى مدل 5/3

مهمات انگلیسى براى 303 تفنگهاى برنگ‌گان و تفنگهاى معمولى مهمات 62/7

توپهایى که مثل هوتزر عمل مى‌کند 122 میلیمترى با مهمات

یک تن وسائل طبى و بهداشتى (که ممکن است از سفارشات قبل از جنگ خودمان باشد) و وسائل براندازى و مخرب

جمعا 3000 تن مى‌شوند که 250 تن آن آماده براى حمل مى‌باشد.

راجع به تاریخ احتمالى کنفرانس تیمسار فرمودند اواسط فروردین 53.[57]

موضوع ارسال تجهیزات موشکى از سوى اسرائیل براى کُردهاى عراق از فرازهاى برجسته همکارى موساد و ساواک در تسلیح اکراد و پشتیبانى همه‌جانبه نظامى از آنها براى جنگ علیه دولت و حاکمیت عراق است. نامه ناهوم ادمونى معاون وقت موساد به رئیس ساواک که از سوى نمایندگى آن سرویس، مستقر در تهران، با نام رمز بهار به ساواک ارایه شده، حاوى اطلاعات صریح و روشنى در این باره است:

موضوع موشک براى امام[58]

1ـ بنا به تقاضاى شما من پیغام شفاهى را که روز یکشنبه 26 اوت وسیله آقاى ادمونى به اطلاع آن عالیجناب رسید خلاصه کرده‌ام.

الف‌ـ وضعیت نظامى امام ما را به این نتیجه رساند که تجهیز کردن امام به صلاحهاى [سلاح‌هاى ]مدرن ضدتانک و ضدهوایى حائز اهمیت مى‌باشد.

ب‌ـ موشکهاى ضدتانک «ساگر» و موشکهاى ضدهوایى «استرلا» که ساخت شوروى هستند در واحدهاى ارتش اسرائیل مورد استفاده قرار مى‌گیرند (این موشکها در خلال جنگ به غنیمت گرفته شده‌اند).

ما فکر مى‌کنیم که تدارک موشکهاى (ساگر و استرلا) ممکن است افراد امام را قادر سازند که تعدادى از تانکها و هواپیماهایى را که در ارتفاع کم پرواز مى‌کنند منهدم سازند و بدین وسیله حمله عراقیها را حداقل تا پایان فصل زمستان متوقف نمایند.

ت‌ـ ما فکر کردیم که ایران به علت محدودیتهاى سیاسى نمى‌تواند موشکهاى ساخت امریکا در اختیار امام بگذارد.

ث‌ـ با وجودى که موشکهاى استرلا و ساگر در ارتش اسرائیل در واحدهاى رزمى که به حالت آماده بسر مى‌برند مورد استفاده مى‌باشد، ما از ارتش اسرائیل 15 موشک استرلا و سى موشک ساگر دریافت نمودیم که مستقیما از واحدهاى ما اخذ و به امام تحویل خواهد شد. ما آماده‌ایم که افراد امام را براى به کار بردن این موشکها آموزش دهیم.

ج‌ـ بدیهى است که براى گرفتن نتیجه در ایجاد وقفه در حمله عراقیها این موضوع حائز کمال اهمیت است که امام با تعداد خیلى بیشترى از 15 موشک استرلا و سى موشک ساگر تجهیز شود. متأسفانه به علت شرایط موجود در منطقه ما قادر نیستیم که موشکهاى بیشترى را از بین واحدهاى خود بدون دریافت موشکهاى ساخت امریکا براى جایگزین کردن آنان خارج نماییم.

چ‌ـ جایگزین موشک ساگر موشک «تو» و جایگزین موشک استرلا موشک «چشم قرمز» مى‌باشد.

SAGER STRELLA TOW THE EYE

ح‌ـ ما با آمریکایى‌ها تماس گرفته و آنها را در جریان کامل وضعیت گذارده‌ایم. اگر امریکاییها موافقت نمایند که جایگزین موشکهاى مذکور را در اختیار ما بگذارند ما قادر خواهیم بود که امام را با تعداد زیادى موشکهاى روسى (استرلا و ساگر) که از واحدهاى خود خواهیم گرفت تجهیز نماییم.

خ‌ـ پیشنهاداتى که وسیله آقاى ادمونى ارائه شده به شرح زیر است.

که آن عالیجناب امکان اینکه موشکهاى «تو» و «چشم قرمز» را به عنوان جایگزین موشکهاى روسى که به وسیله ما در اختیار امام گذارده خواهد شد. (بیشتر و بالاتر از 15 استرلا و 30 ساگر) بررسى نمایند.

اگر شما آماده باشید که موشکهاى جایگزین را در اختیار ما بگذارید ما قادر خواهیم شد که امام را با صدها موشک ساخت شوروى تجهیز نماییم. همچنین خاطرنشان شد که اگر ما تعداد کافى موشک از آمریکاییان دریافت نماییم دیگر احتیاجى به موشکهاى ایران نخواهد بود.

2ـ از جوابى که از گرین دریافت داشته‌ایم (وسیله بهار) چنین درک کردیم که شما آماده‌اید به عنوان جایگزین موشکهایى که ما براى امام ارسال خواهیم نمود موشک «تو» در اختیار ما بگذارید و همچنین متوجه شدیم که داراى موشکهاى «چشم قرمز» نمى‌باشید.

3ـ همزمان با این موضوع ما جواب آمریکا را دریافت کرده‌ایم مبنى بر اینکه ایالات متحده آمریکا بطور کلى حاضر است جایگزین موشکها را در اختیار ما بگذارد ولى فعلاً به تعداد محدود.

4ـ ما آماده‌ایم که امام را با هر اسلحه‌اى که جایگزین آن را دریافت نماییم تجهیز کنیم.

5ـ ما هم اکنون مشغول آماده کردن تعدادى موشک استرلا و یک مربى هستیم که آنان را در اسرع وقت به منطقه خواهیم فرستاد.

6ـ آموزش موشک ساگر باید در اسرائیل صورت گیرد و ما ترتیباتى داده‌ایم که این دوره در ظرف چند روز شروع شود.

7ـ از آنجایى که ما مجبوریم تمام عملیات تدارک و آموزش را طرحریزى نماییم بسیار ممنون خواهیم شد اگر آن عالیجناب بر اساس این نامه بتوانند به ما پاسخ بدهند که آیا از طریق ایران نیز موشکهایى به عنوان جایگزین ساگر در اختیار گذارده خواهد شد. یعنى اگر شما آماده باشید که براى موشکهاى اضافى «ساگر» که بلافاصله وسیله ما براى امام ارسال خواهد شد موشکهاى «تو» به عنوان جایگزین در اختیار ما بگذارید. البته این تعداد بیشتر و بالاتر از تعداد موشکهایى است که وسیله آمریکاییها در اختیار ما گذارده خواهد شد.[59]

گزارشى را که سرویس اطلاعاتى اسرائیل از طریق رابط خود با ساواک، براى ارتشبد نصیرى (رئیس ساواک) ارسال کرده، عمدتا درباره چگونگى تجهیز کُردهاى عراقى به سلاح‌هاى جنگى و پشتیبانى و تقویت نظامى آنها در مقابل حکومت عراق از سوى اسرائیل است.

نکته قابل توجه که در این گزارش به صراحت به آن اشاره شده، هماهنگى اسرائیل با ایالات متحده آمریکا در این باره است. در ادامه گزارش مزبور، لیست انواع سلاح‌هاى جنگى مورد نیاز براى کُردهاى عراقى ضمیمه شده است. این لیست از سوى سرویس اطلاعاتى اسرائیل و با همکارى ساواک تهیه و به وزیر امور خارجه آمریکا تسلیم شده است:

تیمسار ارتشبد نصیرى

درباره: اسلحه براى امام

عالیجناب

1ـ گزارش مربوط به تماس ما با وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا به پیوست تقدیم مى‌گردد.

2ـ به نظر ما وزیر امور خارجه امریکا ضمن بازدید خود از ایران موضوع را با اعلیحضرت شاهنشاه آریامهر مورد بحث قرار خواهند داد.

3ـ خوشحال خواهم شد که هر گونه اطلاعات تکمیلى در این مورد را شفاها به عرض برسانم.

با تقدیم احترام‌ـ بهار[60]

تاریخ: 7 آبان ماه 53

در یادداشت دستنویس حاشیه سند چنین آمده است:

این گزارش را رابط اسرائیل در غیاب تیمسار ریاست ساواک و قبل از سفر وزیر خارجه آمریکا  به ایران بنا به تصویب قبلى تیمسار ریاست ساواک از طریق ساواک به شرف عرض پیشگاه مبارک ملوکانه رساند. تیمسار ریاست ساواک بعدا در تاریخ 18/1/54 ضمن اینکه گزارش مربوطه رابه اینجانب دادند امر به ترجمه آن فرمودند که ترجمه به عرض رسید و اوامرى فرمودند.

24/1/54

انتظار مى‌رود با آغاز زمستان از شدت جنگ در کردستان کاسته شود. از این موقعیت براى تقویت نیروهاى کُرد مى‌توان استفاده نمود بطورى که آنها در صورت بروز جنگهاى گسترده‌اى که قرار است در اوایل بهار 1354 آغاز گردد آماده باشند.

سفارش مى‌کنم جزئیات مربوط به طرح تجهیزات‌ـ ملزومات و آموزش و غیره هر چه زودتر بین ما مورد بحث واقع شود.

نکته مهمى را که باید در نظر داشت اینست که چند نوع از سلاحهاى مشخص ساخت روسیه را که ما آماده مى‌کردیم رو به اتمام است. ذخائر سایر سلاحهایى که در حال حاضر در دست کُردها است به سرعت در حال تمام شدن است. باید منابعى براى جبران سلاحهاى اساسى پیدا نمود. همچنین سلاحهایى را که نمى‌توان مهمات براى آنها پیدا کرد باید با سلاحهایى عوض نمود که بتوان براى آنها بر اساس روش جارى ملزومات مهمات تهیه نمود.

یک منبع احتمالى براى تهیه سلاحهاى یدکى، نیروهاى دفاعى اسرائیل مى‌باشد که حاضر خواهد بود از ذخایر خود سلاحهاى لازم را تحویل دهد به شرط آنکه ایالات متحده آمریکا قبول نماید آنها را جبران نماید. انواع مشخصى از سلاحها را نیز مى‌توان توسط واسطه‌هاى اسلحه از بازارهاى جهانى تهیه کرد.

ما از وزیر امور خارجه امریکا تقاضا نموده‌ایم که موضوع تعویض سلاحهاى امریکائى را با آن قسمت از سلاحها و مهماتى که ساخت امریکا نیست و نیروى دفاعى اسرائیل حاضر است از محل انبارهاى خود به کُردها تحویل دهد مورد مطالعه قرار دهد. علاوه بر این ما از وزیر امور خارجه امریکا تقاضا نموده‌ایم که موضوع کمک پولى به خرید سلاحهایى را که مى‌توان از
بازار خریدارى نمود مورد بررسى قرار دهد.

فهرست تجهیزاتى که به نظر ما باید در طول مدت زمستان در دسترس کُردها گذاشت به وزیر امور خارجه امریکا تسلیم شده است.

به نظر ما وزیر امور خارجه ایالات متحده در دیدار آینده خود از ایران موضوع را با اعلیحضرت شاهنشاه آریامهر در میان خواهد گذاشت.

رونوشت فهرستى که به وزیر امور خارجه ایالات متحده تسلیم شده به پیوست تقدیم مى‌گردد.

اسلحه براى کردستان

1ـ فهرست سلاحها، مهمات و تجهیزات جایگزین سلاحهاى شوروى در کردستان به قرار زیر است.

2ـ اینگونه سلاحها باید در اروپا یا در اسرائیل و در صورت امکان از مازاد و قسمتى بطور مستقیم از کارخانجات تولید کننده خریدارى شود. قیمتها بر همین اساس محاسبه شده‌اند.

3ـ از آنجا که هنوز به درستى معلوم نیست کلیه این اقلام در دسترس باشد این فهرست بر اساس شرایط موجود در بازار تغییرپذیر است.

4ـ چند قلم از این سلاحها را که خریدارى آنها در بازار مشکل است مى‌توان از نیروى دفاعى اسرائیل خواست که در مقابل سلاحهاى مشابه ساخت آمریکا معاوضه نماید.

 

5ـ توپخانه

 

نوع    سلاح تعداد  قیمت ‌هرواحد به دلار  جمع

 الف  توپ 155 میلیمترى کششى1815000270000

ب  مهمات 155 میلیمترى200002304600000

پ  توپ 105 میلیمترى کششى1210000120000

ت م همات 105 میلیمترى1200050600000

ث خمپارانداز 160 میلیمترى625000150000

ج  مهمات 160 میلیمترى60002001200000

چ  خمپاره‌انداز 120 میلیمترى247000168000

ح  مهمات 120 میلیمترى 240008090280001920000

خ  لوازم یدکى106200رلوازم نگهدارى35400

6ـ سلاحهاى ضدتانک

نوع  سلاح  تعداد قیمت هرواحدبه دلار جمع

الف  توپ بدون عقب‌نشینى 106 میلیمترى 50900045000

ب  مهمات 1 06 میلیمترى2500 150375000

پ بازوکا50060030000

ت مهمات بازوکا25000 د701750000

ث  راکت ضدتانک اس‌اس‌ـ 11500350046250001750000

ج  لوازم یدکى112500

چ  لوازم نگهدارى37500150000

 

7ـ سلاحهاى ضدهوایى

 

نوع سلاح   تعداد    قیمت‌هرواحد به دلار   جمع

الف مهمات توپهاى ضدهوایى 30 میلیمترى250000205000000

ب توپهاى 20 میلیمترى ضدهوایى50400020000

پ مهمات توپهاى 20 میلیمترى500000892000004000000

ت  لوازم یدکى30000ثوسائل نگهدارى40000100008

 

ـ  تجهیزات رادیویى

 

نوع سلاح  تعداد  قیمت هر واحدبه دلار  جمع

الف  سیستم PRC-7750120060000

ب  لوازم یدکى و باطرى12000پوسائل780006000

 

9ـ وسائل نقلیه

 

نوع سلاح   تعداد   قیمت هر واحد به دلار   جمع

الف  کامیون سبک براى مهمات حمل1212000144000

ب جیپ براى توپهاى بدون عقب‌نشینى12600021600072000

 پ32400

10ـ مین و نارنجک[61]

نوع سلاح   تعداد   قیمت هر واحد  به دلار   جمع

الف مین ضدتانک1000030300000

ب  مین ضدنفر10000550000

پ نارنجک دفاعى500007350000

ت نارنحک تهاجمى500005250000

جمع کل 24461000 دلار

ژنرال (زامیر) ضمیر رئیس موساد، در سال 1353، طى نامه‌اى به نصیرى رئیس ساواک، ضمن اشاره به درگیرى قریب‌الوقوع بین کُردها و دولت عراق، به‌طور تلویحى از موقعیت ملامصطفى بارزانى اظهار نگرانى کرد. نامبرده با یادآورى کمک‌هاى نظامى ارسالى اسرائیل  براى کُردها به منظور تقویت و پشتیبانى از آنان در جنگ با دولت عراق، درخواست کرد کهایران عهده‌دار کمک‌هاى اقتصادى ویژه به بارزانى شود:

جناب تیمسار نصیرى16 مارس 1974

من از تصمیم یک‌جانبه دولت عراق که ناقض موافقت‌نامه مارس 1970 [1349 ]است اطلاع پیدا کردم. از گزارشهایى که به وسیله نمایندگان خود دریافت کرده‌ام چنین به نظر مى‌رسد که ملامصطفى بارزانى تصمیم گرفته به مبارزه خود در راه حقوق ملت کُرد و به منظور مخالفت با سیاستهاى دولت عراق ادامه دهد. این تحول بحران بین کُردها و دولت عراق را تشدید نموده و برخوردهایى بین آنها بوقوع پیوسته است. باید تیره‌تر شدن اوضاع را که منجر به تجدید جنگ گردد به عنوان یک احتمال در نظر داشت. به نظر ما ملامصطفى بارزانى احتیاج فورى به کمکهاى اقتصادى و نظامى دارد. ما تلاش ویژه‌اى را در این زمینه شروع کرده و هر چه زودتر یک یا دو هواپیما حامل مهمات و یا تجهیزات ضرورى‌تر با توجه به نیازمندیهاى فورى اعزام خواهیم داشت. من مى‌دانم که نگرانى اصلى ژنرال بارزانى ناشى از فشار سنگین اقتصادى مى‌گردد که به دلیل زیاد شدن هجوم پناهندگان به اراضى تحت کنترل وى هر لحظه بیش از گذشته مى‌شود این موضوع مى‌تواند به عنوان عامل  مهمى در توانایى بارزانى و پیروانش براى ادامه مبارزه محسوب شود. با توجه به موقعیت ما درزمان حاضر مشکل است کمک اقتصادى مهمى به بارزانى به عمل بیاوریم و من راهى ندارم جز  اینکه از جنابعالى خواهش کنم که این کار را خود به عهده بگیرید البته اطمینان دارم که جنابعالى به خوبى از موقعیت ما در زمان حاضر آگاه هستید. امیدوارم هنگامى که اواخر این ماه با هم ملاقات
مى‌کنیم بتوانیم بطور مشروح پیرامون مسئله کُرد و نیازمندیهاى آنها براى آینده نزدیک مذاکره نماییم.اجازه بدهید خدمت جنابعالى و سرکار خانم نصیرى گرمترین تبریکات نوروزى خود و همسرم را تقدیم نمایم.
دوستدارـ ژنرال ضمیر[62]

بر اساس یادداشت دستنویس حاشیه این سند، پاسخ رئیس ساواک که به صورت تلگرام در تاریخ 25/12/1353 براى رئیس سرویس اسرائیل ارسال شده، به شرح ذیل است:

مشکلات اقتصادى و مالى براى بارزانى بیش از آن حدیست که اشاره فرموده‌اید. ما آنچه از دستمان برمى‌آید کوتاهى نخواهیم کرد، ولى جوابگوى احتیاجات آنها نیست. تصور مى‌کنم با تهیه و تمرکزى که ارتش عراق در شمال مى‌دهد در خاتمه پانزده روز مهلت دولت عراق درگیرى سخت شروع شود و باید کمک‌هاى نظامى قبل از آن روز به منطقه برسد. لذا خواهشمند است مقدار کمکى که باقیمانده زودتر ارسال دارید موجب امتنان و تشکر است. با عرض تشکر از تبریکات نوروزى آن تیمسار و بانو سپاس خود و خانم را متقابلاً معروض مى‌دارم.[محل امضاى رئیس ساواک[63]]

 

 

پس از قرارداد 1975 الجزایر

 

امضاى پیمان موسوم به «قرارداد الجزایر» بین دو دولت ایران و عراق در سال 1975، شرایط و وضعیت جدیدى را در تعامل ایران و اسرائیل با کُردهاى عراق به وجود آورد. وضعیت جدید، اگر چه محدودیت‌هایى را براى فعالیت اسرائیلى‌ها در منطقه به دنبال داشت، اما در مجموع مغایر با آنچه که در استراتژى پیرامونى اسرائیل تعقیب مى‌شد، نبود.

به نوشته بعضى منابع غربى در اوایل سال 1975 عراقى‌ها پیشنهاد ایران را براى توقف پشتیبانى از کُردها در قبال سازشى در شط‌العرب [اروندرود ]پذیرفتند. شورش کُردها با فروپاشى روبه‌رو شد و درخواست اضطرارى بارزانى از کسینجر [وزیر امور خارجه وقت  آمریکا] نادیده انگاشته شد. ویلیام کلبى رئیس [سازمان جاسوسى ]سى.آى.اى در این باره وزیر خارجه را مورد پرسش قرار داد و رک و راست به وى گفته شد که عملیات سازمان نهانىکار تبلیغى نیست. راز پشتیبانى اسرائیل از کُردها، به هر اندازه که آشکار شده بود همچنان مسأله‌اى بسیار حساس قلمداد مى‌شد.[64]

در شرایط و موقعیت جدید، اسرائیلى‌ها به شدت در تلاش بودند تا براى مقامات ایرانى اهمیت و ضرورت تداوم همکارى با اسرائیل را در حمایت و پشتیبانى از کُردهاى عراق بیش از پیش توجیه کنند. نامه ژنرال هوفى رئیس وقت موساد به نصیرى رئیس ساواک در این باره خواندنى و قابل توجه است. او در این نامه با بزرگنمایى خطر شوروى در منطقه، ضرورت  حمایت از کُردها را یادآورى مى‌کند و در پایان به‌طور تلویحى هشدار مى‌دهد که چنانچه در این باره مطابق خواست و تمایل اسرائیل عمل نشود، ممکن است رسانه‌هاى اسرائیلى درباره همکارى دولت ایران با احزاب کُرد عراقى در سال‌هاى پیش از این، افشاگرى کنند:

استحضار تیمسار ریاست معظم ساواک

ترجمه و عین نامه واصله از رئیس سرویس اسرائیل (جمعا در 4 برگ) به عنوان تیمسار ریاست معظم ساواک که در تاریخ 29/12/53 از رابط سرویس مذکور در مرکز دریافت گردیده به پیوست تقدیم مى‌گردد.

حوزه تیمسار ریاست ساواک

تیمسار نصیرى عزیز

از شنیدن خبر بیمارى شما متأسف گردیدم و امیدوارم زمانى که این نامه به شما مى‌رسد سلامتى خود را بدست آورده و فعالیت خود را مجددا شروع نموده باشید. ما از نزدیک آثار توافق ایران و عراق را در کادر جهانى بطور کلى و در محدوده خاورمیانه بطور دقیق دنبال مى‌نماییم. احتیاجى به ذکر این مسئله نیست که به نظر ما این قرارداد مانند کلیه قراردادهاى صلح که به مخاصمات بین کشورها به وسیله مذاکرات مستقیم خاتمه مى‌دهد اقدام مثبتى محسوب مى‌گردد و ما امیدواریم کشورهاى عربى که با ما مرز مشترک دارند از این مورد سرمشق گیرند و با انجام مذاکرات مستقیم با ما موافقت نمایند. در حال حاضر باید مراقبت بسیار دقیقترى در مورد میزان وفادارى عملى عراق نسبت به تعهداتش و دست کشیدن از دشمنى و پیروى از خطوط همکارى و صلح صورت گیرد.

در موافقتنامه‌اى که تنظیم گردیده قسمتى مربوط به اکراد مى‌شود که ما سالها در مورد آنان با یکدیگر همکارى مى‌کردیم. ما عقیده داریم که به دنبال قطع کمک به جنبش مقاومت ملابارزانى و همچنین عدم امکان رسانیدن مواد و ملزومات آنان به علت بسته شدن مرز ایران توانایى جنگى اکراد به سرعت خاتمه خواهد یافت و طولى نخواهد کشید که مقامات عراقى خواهند توانست پیروزى خود را اعلام نمایند.

بدون احتساب مفهوم پیروزى رژیم عراق (حتى اگر فقط یک پیروزى نسبى باشد) ما از آن مى‌ترسیم که اتحاد شوروى که در حال تحکیم موضع‌گیرى خود در منطقه مى‌باشد و از هیچ کوششى در راه تقویت قواى نظامى عراق مضایقه نمى‌نماید، قادر گردد از پیروزى عراق بر اکراد براى پیشبرد مقاصدش در منطقه بهره‌بردارى نماید.

ما اخیرا شاهد مقاصد شوروى در این جهت بوده‌ایم. آنها کوشش مى‌کنند سوریه را وادار کنند که موانعى بر سر راه کوششهایى که وزیر امور خارجه امریکا دکتر کیسینجر براى پیشرفت صلح بین اسرائیل و مصر مى‌نماید ایجاد کنند.

بازدید اخیر هیئت پارلمانى شوروى از اردن و مسافرتهاى «وینوگرادوف» به اردن و سایر کشورهاى عرب شاهدى بر مقاصد شوروى مى‌باشد.

اگر موفقیت عراق به شورویها نسبت داده شود، این عامل مشوق همکارى عراق و شوروى در زمینه سیاسى و نفوذ شوروى در خلیج فارس به شمار مى‌رود.

فکر مى‌کنم که این موضوع احتیاج به کوششهاى جمع‌آورى بیشترى درباره اهداف شوروى و عراق و همچنین فعالیتهاى براندازى آنان دارد. چون در نتیجه بسته شدن مرز ایران و عراق چند شبکه مهم جمع‌آورى از بین رفته است، من پیشنهاد مى‌کنم که لزوم طراحى کوششهاى جمع‌آورى را به زودى و تحت شرایط جدید مورد مذاکره قرار دهیم. از آنجایى که مأمورین ما کردستان را ترک کرده‌اند ما اطلاعات قابل قبول و جدیدى از اوضاع منطقه در دست نداریم. ما گزارشات ناقصى از جنگ و موقعیت، اهداف و طرحهاى رهبران اکراد دریافت کرده‌ایم. ما عقیده داریم که آتش‌بس دقیقا رعایت نمى‌شود و در بعضى از نقاط عراقیها دست به حملاتى زده‌اند. بنابر اطلاعاتى که ما در اختیار داریم اکراد در مقابل حملات عراقیها پایدارى مى‌کنند و لطمات سنگینى به آنها مى‌زنند با وجود این، علیرغم پیروزیهاى منطقه‌اى کُردها و با آگاهى از سطح موجودى مهمات آنان، مایلم اعتقاد راسخ خود را به اینکه شما از اقدامات عراق براى قتل زنان و کودکان و قتل‌عام ملت کُرد جلوگیرى خواهید کرد ابراز دارم.

در خاتمه مایلم به این نکته اشاره نمایم که من از حساسیت شدید مردم اسرائیل نسبت به وضع جامعه کُرد که حتى در مطبوعات داخلى ما منعکس گردیده است آگاه مى‌باشم. نشریات مذکور در غالب موارد از مطبوعات خارجى نقل قول مى‌نمایند و به کلماتى که در مقاله ذکر مى‌گردد توجه نمى‌نمایند، حتى اگر از مساعدت دولت ایران نسبت به جامعه کُرد در سالهاى پریشانى آن ملت نیز آگاه باشند.

آرزو مى‌کنم و امیدوارم که شما، تیمسار نصیرى، این حساسیت را با تفاهم نسبت به توضیحاتى که بیان نمودم قبول فرمایید.

دوستدار همیشگى شما

ژنرال خوفى[65]      

آیا قرارداد الجزایر رویکرد جدیدى بر خلاف استراتژى مشترک پیشین آمریکا و صهیونیسم در منطقه بود؟ ارتشبد سابق حسین فردوست در این خصوص نوشته است:

به هر حال، سال‌ها این نبرد اکراد بارزانى ادامه داشت و دولت عراق هیچ امیدى به پیروزى نداشت [...] منصورپور معتقد بود [...] دولت بغداد بالاخره مجبور به پذیرش خواست و حقوق اکراد است. در چنین شرایطى ناگهان آمریکا وارد عمل شد و به محمدرضا دستور انعقاد قرارداد 1975 با عراق داده شد. قرارداد فوق با وساطت بومدین در الجزایر میان محمدرضا و صدام به امضاء رسید و محمدرضا پذیرفت که در مقابل تعدادى ارتفاعات در باختران و قطعى شدن مرز آبى اروندرود حمایت خود را از بارزانى‌ها سلب کند. به اعتقاد من این قرارداد فقط به سود عراق بود و مانند این بود که محمدرضا 1000 دلار بدهد و 5 دلار بگیرد. چرا آمریکا تا سال 1975 محمدرضا را به حمایت از اکراد تشویق کرد و دولت مرکزى بغداد را تضعیف نمود و در این سال خواستار پایان شورش بارزانى‌ها و تثبیت دولت بغداد شد؟! توضیح خواهم داد که این مسئله فقط به خاطر صدام بود و اکنون که مهره مورد نظر آمریکا، یعنى صدام در جاى مناسب قرار داشت، لازم بود که وى به عنوان ناجى ارتش عراق از جنگ فرسایشى با اکراد وارد میدان شود.[66]

چرا آمریکا در سال 1975 خواهان پایان شورش کُردهاى عراق شد و محمدرضا را براى انعقاد قرارداد 1975 تشویق کرد؟ چرا انعقاد این قرارداد مصادف با زمانى بود که صدام در نقش نفر اول و قدرت فائقه عراق ظاهر مى‌شد؟ چرا و به توصیه که محمدرضا پذیرفت که به جاى البکر، رئیس جمهور، با صدام قرارداد مهم فوق را امضاء کند؟ پاسخ به همه این پرسش‌ها روشن است: تا زمانى که هنوز صدام ـ مهره مورد نظر آمریکاـ قدرت کافى نداشت، محمدرضا عملیات اکراد عراقى را علیه دولت بغداد تقویت مى‌کرد. فعالیت اکراد بارزانى یک خطر جدى بالفعل براى دولت مرکزى عراق به شمار مى‌رفت و بیش از 10 سال حداقل 31 ارتش عراق را به خود جلب نمود. در این میان ارتش عراق تلفات انسانى و تسلیحاتى زیاد دارد.[67]

ویلیام شوکراس درباره نقش فریبکارانه، تاکتیکى و خیانتبار آمریکا، اسرائیل و حکومت پهلوى در خصوص مسأله کُردهاى عراق در زمان قبل و بعد از قرارداد 1975 ایران و عراق  تصریح کرده است که شاه از سازمان سیا تقاضاى کمک نمود تا بتواند کُردهاى عراقى را درقیام دیرینه‌شان علیه عراق مساعدت و پشتیبانى کند.[68] شوکراس در این باره مى‌افزاید:

به سازمان سیا دستور داده شد کُردها را مسلح کند. نماینده سیا در ایران اعتراض کرد و پیش‌بینى فاجعه‌اى را نمود. در واقع سیاست جدید براى کُردها فاجعه‌آمیز بود. زیرا پس از آنکه شاه از آنان براى نیل به مقاصدش بهره‌بردارى نمود، آنان را به حال خودش رها کرد.[69]

این منبع با استناد به مدارک دیگر در این باره اضافه مى‌کند:

تصمیم نیکسون و کسینجر دایر بر اینکه سازمان سیا مقادیر زیادى اسلحه به کُردها برساند مورد مخالفت سفیر آمریکا و نماینده مقیم سیا در تهران قرار گرفت. در واشنگتن کمیته 40 نفره گروه  ناظر بر عملیات پنهان هیچ فرصتى نیافت که درباره این سیاست بحث و آن را تأکید کند. فقطپس از آنکه جان کانالى به ایران اعزام شد تا شاه را از اینکه طرح در دست اقدام است مطمئن سازد، یک صفحه پلى‌کپى شده شامل خلاصه طرح براى امضا به اعضاى کمیته داده شد.

کاخ سفید و شاه مایل نبودند کُردها به خودمختارى که براى آن مى‌جنگیدند دست یابند. هر دو مى‌خواستند مادام که شاه براى منافع ایران [و در واقع اسرائیل ]لازم مى‌دانست، از کُردها به  عنوان وسیله فشار و درگیر شدن سربازان عراقى استفاده کنند. کُردها این موضوع را نفهمیدند.رهبرشان مصطفى بارزانى اغلب به مأموران سیا مى‌گفت که به شاه اعتماد ندارد ولى کاملاً به  ایالات متحده معتقد است. اگر به هدفش نایل مى‌شد حاضر بود پنجاه و یکمین ایالت آمریکابشود.

در مارس 1975 شاه به توافقى با عراقى‌ها نایل شد. کمک به کُردها را قطع کرد و در حالى که  عراق دست به حمله گسترده‌اى به کُردها زده بود مرزهایش را بست. بارزانى تلگرام‌هاى نومیدانه‌اى براى نمایندگى سیا در تهران فرستاد و تقاضاى کمک کرد. نمایندگى سیا این تلگرام‌ها را به واشنگتن فرستاد و نگرانى خودش را درباره اوضاع منطقه متذکر گردید. نیز بارزانى به کسینجر نوشت: نهضت و ملت ما در برابر سکوت همگان به طرز باور نکردنى در شرف نابودى است. عالیجناب، ما احساس مى‌کنیم که ایالات متحده مسئولیت اخلاقى و  سیاسى در قبال ملت ما دارد که خودش را به سیاست کشور شما متعهد ساخته است. از سوى نمایندگى سیا در تهران تقاضاى دیگرى ارسال شد ولى هیچ پاسخى از واشنگتن نرسید. حمله عراقى‌ها نهضت بارزانى را خرد و نابود ساخت. دویست‌هزار پناهنده کُرد به ایران گریختند. ایران به زور چهل‌هزار کُرد را به عراق برگرداند. از قول کسینجر مى‌گفتند: عملیات پنهانى را نباید با کار مبلغین مذهبى اشتباه کرد.[70]

به نوشته کاکبورن درباره قرارداد ایران و عراق و موقعیت جدید منطقه کردستان عراق:

شاه ایران در ماه مارس 1975 با صدام‌حسین معامله‌اى کرد و مرزهاى ایران را فورا به روى کُردها بست. با وجود خاطرات رومانتیکى که [دیوید ]کیمچى، الیاف و نیمرودى درباره کُردها نوشته‌اند، این قوم خیلى سریع دوستان اسرائیلى خود را از دست داد (ظاهرا هدیه عروسى رهبر کُردها به نانسى کسینجر که یک گردنبند ساخته شده از طلا و مروارید بود، هنرى را به وجد نیاورد...)[71]

على‌رغم بعضى پنهان‌کارى‌ها از سوى محافل سیاسى و اطلاعاتى اسرائیل، اسناد و مدارک و شواهد موجود حکایت از آن دارند که موساد پس از قرارداد سال 1975 نیز به شکل مرموزانه و اسرارآمیزى همچنان برنامه‌هاى خود را چون گذشته در مناطق کردنشین عراق دنبال مى‌کرد. در عین حال، اسرائیلى‌ها به شدت سعى و تلاش داشتند تا در این مسیر از سوى ایران نیز مانع و مشکلى وجود نداشته باشد و ساواک همچون گذشته با آنها همراه و همکار باشد. گزارش طبقه‌بندى ساواک در این خصوص چنین مى‌گوید:

منظور: استحضار تیمسار ریاست ساواک و صدور اوامر.

پیشینه: برابر اظهار نظر نماینده سرویس زیتون در مذاکرات دوجانبه آتى که قرار است در تهران تشکیل گردد سرویس زیتون در نظر دارد سه مورد مشروحه زیر را مطرح نماید.

1ـ استفاده مجدد از شبکه اطلاعاتى شمال.

2ـ همکارى در زمینه نفوذ در اعراب از طریق اروپا.

3ـ استقرار مجدد نماینده دوستان زیتون در جنوب.

بررسى، نظریه و پیشنهاد:

شبکه اطلاعاتى شمال

از سال 1346 شبکه‌هایى در شمال عراق جهت کسب اخبار داخلى عراق توسط عناصر بارزانى در سازمانهاى لشگرى و کشورى عراق تشکیل و زیر نظر یکى از فرزندان بارزانى (مسعود)  شروع به بهره‌بردارى نموده بود که ضمن تماس نمایندگان مرکز و دوستان زیتون قرار شد باتأمین قسمتى از هزینه‌هاى این شبکه و تکمیل آن اطلاعات مکتسبه از شبکه تکثیر و در اختیار مرکز دوستان زیتون گذارده شود (که از سال گذشته یک نسخه در اختیار سرویس الف گذارده مى‌شد).

ضمن اینکه اخیرا به علت توافق ایران و عراق فعالیت این شبکه‌ها نیز متوقف گردیده است. تجدید و برقرارى ارتباط با مأموران مستلزم یک سلسله فعالیت‌هایى در داخل و خارج عراق و همچنین برآوردن توقعات بیش از حد اکراد خواهد بود زیرا فعلاً کلیه سوابق منهدم و فعالیتهاى کلى متوقف مى‌باشد و معلوم نیست به وسعت گذشته بتوان شبکه ایجاد نمود که مانند گذشته قابل بهره‌بردارى باشد. ضمنا نادیده نباید گرفت که علاقمندى دوستان زیتون به تجدید فعالیت این شبکه اصولاً ناشى از عدم رضایت آنان از سازش ایران و عراق مى‌باشد و احیاى این شبکه چه از طریق کشورهاى اروپایى و همجوار عراق و چه از طریق ایران وسیله دوستان زیتون بالاخره به حساب ایران گذارده مى‌شود و اثرات سویى در روابط بین ایران و عراق خواهد داشت لذا در شرایط کنونى بهتر است در این زمینه اقدام نشود.[72]

آن گونه که اسناد گواهى مى‌دهند، ساواک على‌رغم قرارداد سال 1975، به خواست موساد مبنى بر تداوم همکارى پنهان و اطلاعاتى در مناطق کردستان عراق پاسخ مثبت داد و به مثابه آلت دست اسرائیل در این حوزه عمل کرد. بخشى از مذاکرات ژنرال هوفى رئیس موساد با رئیس ساواک مبنى بر ضرورت تداوم همکارى اطلاعاتى چنین است:

ژنرال خوفى: [...] در مورد کسب اطلاعات از آن کشور [عراق] تا قبل از خاتمه جنگ اکراد با ارتش عراق به راحتى مى‌توانستیم عمل کنیم؛ ولى پس از پایان جنگ استفاده از پوشش اکراد براى ما کمتر شده [... ]پس از پایان جنگ اکراد بطور مستقیم به ما گفته شد استخدام و یا هرگونه تماس با اکراد از نظر شاهنشاه و دولت ایران به مصلحت نیست بدین جهت ما قطع رابطه با مأمورین خود نمودیم. در اروپا فعالیت ما محدود است خیلى به سختى مى‌توان با آنها تماس گرفت، در حال حاضر خیلى مشکل است که با اکراد تماس حاصل کرده و آنها را خریدارى نمود زیرا یک نفر افسر مراقب آنها است. در گذشته پناهندگان اکراد گروه گروه به سفارتخانه‌ها مى‌رفتند، بعد اطلاع حاصل شد بعضى از آنها به سفارت عراق بعضى هم به سفارت اسرائیل مى‌رفتند و بدین جهت ضمن تماس با سفارت عراق اطلاعاتى در اختیار مى‌گذاشتند. و در اروپا هم همینطور عمل مى‌کردند. آیا تیمسار مصلحت مى‌دانند که این چنین امکاناتى در اینجا بوجود آوریم و آیا مشکلاتى پیش مى‌آید. نظر تیمسار در مورد تماس با اکراد اروپا چیست؟

تیمسار ریاست: دوستان ما مى‌خواهند مى‌توانند نیازمندیهایشان را بدهند، ما بر علیه عراق محدودیت نظامى داریم این آن را نمى‌رساند که محدودیت اطلاعاتى داشته باشیم شما  مى‌توانید با اکراد اروپا تماس حاصل کرده اقدامات مؤثر و لازم را انجام دهید، ما از هر گونهکمکى که باشد استقبال خواهیم کرد.[73]

اسناد به جا مانده از ساواک حکایت از آن دارند که سیاست ساواک و حتى نظر رئیس وقت  آن پس از قرارداد سال 1975 ایران و عراق، مبنى بر عدم موافقت در راه‌اندازى مجدد شبکه اطلاعاتى شمال، مطابق آنچه اسرائیلى‌ها مى‌خواستند، بود. اما همان دست‌هاى مرموزى که ساواک و موساد را به هم پیوند مى‌زد، وضعیت را به گونه‌اى تغییر داد تا مطالبات اسرائیلى‌ها
تأمین شود. بر این اساس رؤساى ساواک فورا ناگزیر به تغییر موضع شدند و موافقت خود را با فعالیت مجدد شبکه اطلاعاتى شمال، مطابق خواست موساد، اعلام کردند. سند اداره کل دوم ساواک در این باره بسیار مهم و حائز اهمیت است:

جهت استحضار تیمسار ریاست معظم ساواک و صدور اوامر عالى.

پیشینه: قبلاً سرویس زیتون پیشنهاد کرده بود که از شبکه‌هاى اطلاعاتى شمال مجددا بطور مشترک استفاده گردد که مراتب طى گزارشى به عرض تیمسار ریاست معظم ساواک رسید پى‌نوشت فرمودند شبکه اطلاعاتى شمال دیگر معنایى ندارد (پیوست الف).

متعاقبا تیمسار ارتشبد ریاست معظم ساواک در تاریخ 34/7/54 مقرر فرمودند که در مورد ستفاده از عوامل شبکه‌هاى اطلاعاتى شمال با دوستان زیتون همکارى شود.

 

بررسى و نظریه:

همانطورى که استحضار دارند عوامل شبکه‌هاى اطلاعاتى شمال راسا از طریق مسعود بارزانى استخدام و همکارى آنان جلب و فقط از اسناد و اخبار واصله فتوکپى یا رونوشت در اختیار ساواک وسیله سرویس زیتون قرار مى‌دادند و چندین مرتبه از مسعود بارزانى خواسته شد که بیوگرافى این مأمورین را در اختیار بگذارد ولى نامبرده به دلائل حفاظتى هیچ گونه اطلاعى از مشخصات این منابع در اختیار نگذاشت و هزینه اداره این منابع نیز از طریق دوستان زیتون در شمال تأمین مى‌گردید و چه بسا دوستان زیتون از مشخصات این منابع اطلاع داشتند و شکیب عقراوى نیز در جریان همکارى این منابع بوده است با عطف توجه به مراتب فوق چنانچه مقرر است مجددا از این شبکه‌ها بطور مشترک استفاده گردد لازمست که از طریق مسعود و شکیب عقراوى اقدام گردد و بالطبع مصطفى بارزانى نیز به نحوى در جریان قرار گیرد و چه بسا که عراقى‌ها هم از جریان امر مطلع شده و مسائل دیگرى بوجود آید معهذا به هر نحو که مقرر است اوامر عالى را ابلاغ تا اقدام گردد. ضمنا دوستان زیتون در نظر دارند که موضوع استفاده  مجدد از عوامل شبکه‌هاى اطلاعاتى شمال و نحوه ارتباط با آنان را در مذاکرات سه‌جانبه در اسرائیل مطرح نمایند.

اداره کل دوم[74]

یادآورى این مهم بى‌فایده نیست که على‌رغم تلاش اسرائیل در جهت کسب رضایت و موافقت ساواک مبنى بر حضور مأموران و جاسوسان موساد در مناطق کُردنشین عراق و نیز مساعدت و همکارى ساواک در این زمینه، واقعیت این است که سرویس اطلاعاتى و جاسوسى رژیم صهیونیستى، همواره بدون اطلاع مقامات این سازمان، با جذب و استخدام جاسوس از میان یهودیان محلى ایرانى به عملیات جاسوسى در راستاى برنامه‌ها و اهداف خود مبادرت مى‌کرد. بازداشت و افشاى فعالیت‌هاى جاسوسى دو نفر یهودى ایرانى براى موساد، تنها یک نمونه آشکار در سابقه تاریخى فعالیت موساد در این باره است:

ریاست اداره دوم

درباره: دو نفر کلیمى به نام‌هاى سیروس فرزند براخاص شهرت امیدى و رحمت‌اله فرزند مهدى شهرت ذبیحى

با ایفاد عین نامه شماره 686/ح -2/3/37 ساواک کردستان و عین نامه شماره 7840/178/1ص 37-12/3/37 ستاد بزرگ ارتشتاران و دو برگ نامه آقاى مراد اریه[75] نماینده مجلس[،] نظر به اینکه اتهام دو نفر نامبرده بالا جاسوس مى‌باشد علیهذا خواهشمند است دستور فرمایند با توجه به پى‌نوشت تیمسار معاونت دوم سازمان که در ذیل نامه ستاد بزرگ ارتشتاران مرقوم فرموده‌اند، فورى اقدامات مقتضى معمول و نتیجه را نیز به این اداره اعلام فرمایند.

[امضا] رئیس اداره‌ـ صمدیانپور[76]

لازم به یادآورى است، موساد، بدون هماهنگى ساواک، یهودیان مهاجر عراقى مقیم تهران را جذب و به استخدام درمى‌آورد و پس از آنها در جهت اهداف اطلاعاتى خود، به‌ویژه کشورهاى عربى، از جمله عراق بهره‌بردارى مى‌کرد. نامه اداره کل هشتم ساواک به رئیس آن تشکیلات در این باره اطلاعات قابل توجهى دارد:

به: تیمسار ارتشبد ریاست ساواک

از: اداره کل هشتم موضوع: فعالیت‌هاى اطلاعاتى سرویس زیتون در ایران

محترما به استحضار مى‌رساند:

نمایندگى اسرائیل در ایران داراى 25 دیپلمات و 20 نفر کارمند محلى که تماما کلیمى و اقوامشان در اسرائیل مى‌باشند و یا خود مدتى در اسرائیل بوده مى‌باشد که از این تعداد 11 نفر افسر اطلاعاتى هستند که سه نفر از آنان در وابستگى نظامى مى‌باشند. بقیه اعضا و نمایندگى اسرائیل از آموزشهاى لازم برخوردار بوده و در مسیر اهداف سرویس فعالیت‌هایى دارند که قرائنى موجود است لیکن دلایل مستحکمى وجود ندارد. سرویس اطلاعاتى اسرائیل با توجه به تسهیلات موجود علاوه براینکه در طرح کریستال و منطقه شورش فعالیت‌هاى وسیعى دارد،  بدون اطلاع ساواک مبادرت به اقدامات یک‌جانبه‌اى مى‌نمایند که ذیلاً نمونه‌هایى از اینفعالیت‌ها به استحضار مى‌رسد:

1ـ سرویس زیتون از بین کلیمیان عراقى که به مرور به ایران مهاجرت و به تابعیت دولت  شاهنشاهى درآمده و داراى مشاغلى در بازار از قبیل صرافى و تبدیل ارز و شرکتهاى صادراتی و وارداتى مى‌باشند مبادرت به استخدام منابعى نموده که این افراد با توجه به حرفه و شغل مناسب و پوششى که دارند ضمن کسب اطلاعاتى پیرامون مسائل سیاسى روز وظایفى از قبیل نشان کردن افراد واجد شرایط و آماده نمودن آنها جهت همکارى با سرویس اطلاعاتى اسرائیل را به عهده دارند و بعضا از وجود عده‌اى دیگر نیز با توجه به حرفه بازرگانى به عنوان آدرس واسطه براى تماس با مأمورین خود در کشورهاى عربى استفاده مى‌نمایند.

عده‌اى از این کلیمیان که به کار صرافى اشتغال دارند سرویس زیتون را از نظر مالى پشتیبانى نموده و همه ماهه مقدار زیادى دینار عراقى و کویتى و ریال عربستان سعودى و سایر ارزهاى خارجى براى سرویس تهیه و در اختیار قرار مى‌دهند.[77]

نمونه بسیار جذاب و خواندنى دیگر در این زمینه، ویکتور مناحیم جاسوس یهودى عراقى‌الاصل است که به عنوان مأمور موساد در ایران و عراق شبکه جاسوسى دایر کرده بود و به فعالیت‌هاى اطلاعاتى و جاسوسى مبادرت مى‌ورزید:

به: تیمسار مدیریت کل اداره هشتم

از: اداره دوم عملیات 821  موضوع: ویکتور (فیکتور) مناحیم

محترما به استحضار عالى مى‌رساند:

نامبرده فوق طى تقاضاى پیوست درخواست نموده چون احتیاج به معالجه دارد لسه‌پاسه براى وى به منظور مسافرت به اسرائیل صادر گردد.

سابقه:

مشارالیه از پناهندگان عراقى است که داراى سوابق به شرح زیر مى‌باشد:

الف‌ـ نامبرده اولین بار با گذرنامه عراقى در تاریخ 30/10/2514 [1334 ]از طریق مهرآباد به ایران وارد و تحت عنوان انجام امور بازرگانى و تجارت پروانه اقامت تحصیل و چندین بار با اخذ روادید خروج از کشور خارج و مجددا به ایران مراجعت مى‌نماید. آخرین بار در تاریخ 7/1/2522 [1342 ]از کشور خارج و در 18/8/2524 [1344] بطور غیرمجاز از طریق مرز خرمشهر به ایران وارد و دفترچه اقامت مهاجرین و پناهندگان برایش صادر مى‌شود و بعد از پناهنده  شدن به ایران چندین بار بالسه‌پاسه به منظور دیدن اقوامش به اسرائیل مسافرت نموده است.

ب‌ـ در تاریخ 30/4/2527 [1347] اداره کل دوم طى اطلاعیه‌اى اعلام داشت دو شبکه جاسوسى در عراق (بصره) کشف گردید که افراد دستگیر شده 23 نفر بوده‌اند و اسناد بدست آمده از آنان فیلم‌هاى ارتشى، نقشه‌هاى نظامى، فیلم‌هاى کداک و رمز بوده است رئیس این شبکه ویکتور عذرا مناحیم مقیم ایران مى‌باشد و برادرش ناجى مناحیم اموال قاچاق و اطلاعات را به وسیله زنان به ایران مى‌فرستاده است و نامه‌هاى حاوى مرموزات به وسیله زنى به نام فاطمه جعفر و مردى به نام یعقوب یوسف جاسم در جعبه حلوایى که مخصوص این کار درست شده بود ارسال مى‌شده است و یکى از مأمورین این شبکه در عراق که اطلاعات مربوط به پایگاههاى زمینى و نقشه‌هاى نظامى را در اختیار قرار مى‌داده به 25 سال زندان محکوم گردیده است. متعاقب کشف این شبکه شخصى به نام فجرعبداله که تماس اطلاعاتى با مرزهاى ایران و عراق داشته دستگیر و پس از دستگیرى این شخص خانه‌اى در خیابان 14 رمعان در کوى افسران در عراق که پوشش آرایشگاه زنانه داشته کشف مى‌شود که از این منزل مقادیر زیادى وسایل مورد نیاز
جاسوسى بدست مى‌آید.

ج‌ـ در تاریخ 17/10/2527 [1347] نماینده دوستان زیتون طى نامه‌اى اعلام مى‌دارد که آقاى زمیرى اسرافیلى نامه‌اى از برادرش در بغداد دریافت داشته است برادر او در این نامه از آقاى زمیرى تقاضا کرده که به آقاى ویکتور مناحیم بگوید زمامداران و مقامات عراقى خیلى مایلند با وى تماس بگیرند و او را به بغداد بیاورند تا در داورى چهل نفر یهودى عراقى حضور داشته باشد. در این نامه همچنین تأکید شده است که دو دسته از سازمان امنیت عراق براى ربودن آقاى مناحیم به ایران اعزام شده‌اند. نامه موصوف به انضمام خلاصه‌اى از سوابق ویکتور مناحیم به عرض تیمسار مدیریت کل مى‌رسد و در تاریخ 20/10/2528 [1348] با وى مصاحبه مى‌شود. نتیجه مصاحبه بدین شرح بوده است: نامبرده در مصاحبه اظهار مى‌دارد در بصره به شغل فروشندگى لوازم کشاورزى اشتغال داشته یک روز از طرف سازمان امنیت عراق وى را احضار و در مورد نامه‌هایى که برادرش براى وى ارسال مى‌نموده توضیح مى‌خواهند که وى عین نامه‌ها را ترجمه مى‌کند و پس از چند روز بازداشت مقامات عراقى در اطراف سوابق او تحقیق مى‌نمایند و چون هیچ‌گونه سابقه‌اى از وى بدست نمى‌آید آزاد مى‌شود و پس از آزادى مدتى تفکر مى‌نماید و نتیجه مى‌گیرد که ماندن در عراق بى‌فایده است زیرا بار دیگر ممکن است خلاصى نداشته باشد و در مصاحبه اضافه مى‌نماید که چند ماه قبل از خانمى به نام اوت که دوستش مى‌باشد و مهاجر عراقى مقیم اسرائیل است نامه‌اى دریافت داشته که در آن نامه  خانم اوت تقاضا کرده بود که اجازه بدهد که آدرسش را در ایران براى یکى از دوستان عراقى برادرش که مقیم آلمان است بفرستد و تأکید کرده بود که این دوست برادرش خبر مهمى را مى‌خواهد به من بدهد که در جواب نوشتم موضوع را مسکوت بگذارد و در این باره چیزى ننویسد و دیگر از موضوع خبرى ندارد.

هـ در تاریخ 12/8/2530 [1350] رابط سرویس زیتون طى تقاضایى عنوان نموده بود که در نظر دارند براى تماس با یهودیان مقیم عراق و گریزاندن این افراد از عراق به خارج از وجود  شخصى به نام فردریک رومنس که چکسلواکى‌الاصل مى‌باشد و داراى گذرنامه عراقى است  استفاده نمایند. قبل از این تقاضا و بعد از آن نتیجه حاصل از کنترل تلفن دوستان زیتون حاکى بود که رابط سرویس زیتون با فردریک رومنس و ویکتور مناحیم تلفنى قرار ملاقات تعیین نموده است و چون آقاى فردریک رومنس با اداره 810 همکارى داشت از طریق اداره 810 تحقیق شد  که نتیجه تحقیقات و شنودهاى تلفنى موصوف مشخص ساخت که احتمالاً فردریک رومنستوسط ویکتور مناحیم شناسایى و به سرویس زیتون معرفى شده است.

دـ ویکتور مناحیم با نذیرفنصه سردبیر مجله الاخاء رابطه دارد و به منزل او رفت و آمد مى‌نماید کیفیت ارتباطات او با نذیرفنصه به موضوع مشخص نیست.

زـ با ورود به تابعیت برادر سوژه (ناجى مناحیم) بدوا مخالفت شده است لیکن بعدا در سال 2517 [1337] با ضمانت یکى از نمایندگان مجلس شوراى ملى به نام سلطان محمد شیخ‌الاسلامى (سلطانى) با ورود به تابعیت مشارالیه موافقت شده است.

خ‌ـ سوژه در تاریخ 3/2/36 [1356] تقاضاى ورود به تابعیت دولت شاهنشاهى را نمود که سوابق وى به عرض رسید و با تقاضاى ورود به تابعیت وى مخالفت شد.

نظریه:مندرجات گزارش فوق مؤید ارتباط و همکارى نامبرده با سرویس زیتون مى‌باشد با عرض مراتب فوق صدور هرگونه امرى در مورد تقاضاى مشارالیه مبنى بر صدور لسه‌پاسه به منظور  معالجه موکول به نظر عالیست. مراتب جهت استحضار و صدور هر گونه امرى از لحاظ عالى گذشت.[78]

 

 

[1].  کاکبورن، ص 181.

[2].  موشه شارت با نام قبلى موشه شرتوک اولین وزیر امور خارجه و دومین نخست‌وزیر اسرائیل در یادداشت‌ها و خاطرات خود، عین مذاکرات بن‌گوریون در 27 فوریه 1954 را به صراحت نوشته است. براى کسب اطلاعات بیشتر در این باره، مراجعه شود به: لیویاروکاچ، تروریسم مقدس اسرائیل، ترجمه مرتضى اسعدى، انتشارات مؤسسه کیهان، صص 68-69.

[3].  الشروق، 31 ژوئیه 2000م/ 10 مرداد 1379،ترجمه ا. زارع‌زاده، ترجمان سیاسى، بیست و ششم مرداد ماه 1379، شماره 36.

[4].  یان بلک و بنى‌موریس، ص 404.

[5].  کاکبورن، ص 168.

[6].  درباره قرارداد سال 1975 الجزایر، مراجعه شود به قسمت آخر همین فصل.

[7].  خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، صص 500-501.

[8]آرچیبالد روزولت، شوق آموختن، ترجمه صهبا سعیدى، مؤسسه اطلاعات، چاپ اول 1371، ص 315.

[9].  همان منبع، ص 320.

[10].  ن. ک. همان منبع، ص 320.

[11].  همان منبع، ص 321.

[12].  ن.ک: رابرت اُلسن، مسأله کُرد و روابط ایران و ترکیه، ترجمه ابراهیم یونسى، نشر پانیذ، چاپ اول 1380، ص 46.

[13].  ملامصطفى و یارانش در عظیمیه کرج تحت نظر بودند.

[14].  از نظر تقسیمات کشورى، اشنویه جزو استان آذربایجان غربى است. ولى در اصطلاح به خاطر کردنشین بودن این منطقه از آن به عنوان اشنویه کردستان یاد مى‌شود.

[15].  احمد ساجدى؛ مشاهیر سیاسى قرن بیستم؛ ویراستار علمى: محمد رجبى؛ مؤسسه فرهنگى و انتشاراتى محراب‌قلم؛ تهران: 1377؛ صص 66-67.

[16].  خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، ص 502.

[17].  کاکبورن، ص 167.

[18].  خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، صص 501-502.

[19].  گزارش ساواک، مذاکرات ژنرال ضمیر و نصیرى رؤساى موساد و ساواک، جمعه مورخ 22/4/1352.

[20].  ن. ک: عبدالرحمن احمدى.

[21].  گزارش ساواک، مورخ 29/11/1346، با طبقه‌بندى سرّى.

[22].  کاکبورن، صص 168-169.

[23].  همان، ص 169.

[24].  م. کاردوخ، جنبش‌هاى کُرد از دیرباز تاکنون، Coimex چاپ اول 1993، سوئد، صص 334، 335.

[25].  همان منبع، ص 338.

[26].  همان منبع، صص 339-340.

[27].  کاکبورن، ص 167.

[28].  همان منبع، صص 166-167.

[29].  کامران قره‌داغى، روزنامه الحیات، ترجمه على رمزى، چاپ لندن، 27 فوریه 1994، بررسى مطبوعات جهان، شماره 151، مورخ اردیبهشت 1372.

[30] . Aryeh Eliav

[31].  کاکبورن، ص 168.

[32].  همان منبع، ص 168.

[33].  همان منبع، ص 168.

[34].  کامران قره‌داغى، الحیات.

[35].  نامه نمایندگان وزارت امورخارجه شاهنشاهى در تل‌آویو، مورخ 4/2/2536[1356]، شماره 153/م.

[36].  سند ساواک، مورخ 21/2/36[1356]، شماره 53079/232.

[37].  یان‌بلک و بنى‌موریس، صص 234-235.

[38] . Arik Regev

[39] . Rechavem Ghandl Zeevi

[40].  ساموئل کاتز، صص 333-334.

[41].  نامه ژنرال ضمیر، رئیس وقت موساد به نصیرى رئیس ساواک، 25/7/1352.

[42]افرایم سنیه در سال 1944 در تل‌آویو به دنیا آمد. ابتدا به ارتش پیوست و سپس در دانشگاه تل‌آویو به تحصیل پزشکى پرداخت. در ژوئیه 1958 به عنوان پزشک در ارتش اسرائیل، به درجه سرتیپى رسید و سپس به اداره امور شهرى کرانه باخترى رود اردن منصوب شد. سنیه در سال 1992 از سوى حزب کارگر به عضویت کِنِست پارلمان اسرائیل درآمد.

[43].  افرایم سنیه، اسرائیل پس از 2000، ترجمه عبدالکریم جادرى، ناشر دانشکده فرماندهى و ستاد سپاه
پاسداران انقلاب اسلامى، چاپ اول 1381، صص 124-125.

[44].  همان منبع، ص 125.

[45].  گزارش ساواک از دیدار رؤساى سرویس‌هاى اطلاعاتى ایران و اسرائیل تیمور بختیار و هارل؛ مورخ:9/2/38.

[46].  یان‌بلک و بنى‌موریس، ص 233.

[47].  گزارش ساواک از دیدار رؤساى ساواک و موساد تیمور بختیار و ایسر هارل مورخ 9/2/1338.

[48].  اورشلیم‌پست، 12 آوریل 1973.

[49].  گزارش حوزه ریاست ساواک درباره مذاکرات نصیرى رئیس ساواک با ژنرال ضمیر رئیس موساد درمورخ 28 آذر 1352، شماره سند 191، مورخ 6/10/1352.

[50].  ریچارد هلمز رئیس وقت سازمان CIA

[51]حسن طوفانیان، فرزند مهدى، در سال 1291 در تهران متولد شد. او در سال 1312 به استخدام ارتش درآمد و در دوران سلطنت محمدرضا پهلوى، مهم‌ترین مشاغل وى چنین بود: فرمانده آموزشگاه خلبانى، رئیس دایره 2 طرحهاى استراتژیک اداره سوم ارتش، معاون هوایى اداره سوم ارتش، مدیر عامل سازمان صنایع نظامى، آجودان مخصوص شاه، رئیس اداره خرید و سفارشات خارجى صنایع نظامى و جانشین وزیر جنگ.

     ارتشبد حسن طوفانیان به عنوان مسؤول خریدهاى نظامى ایران در سال‌هاى 1350 و در دوران رونق اقتصاد نفتى شهرت جهانى یافت و مطبوعات غرب گزارشات متعددى درباره معاملات تسلیحاتى ایران و کمیسیون‌هاى طوفانیان درج کردند. از جمله مطبوعات آلمان غربى گزارش دادند که طوفانیان در یک معامله تسلیحاتى با کمپانى‌هاى این کشور، مبلغ 3 میلیون مارک کمیسیون دریافت داشته است. ارتشبد طوفانیان در جریان پیروزى انقلاب توسط مردم دستیگر شد، ولى با حمایت مسؤولین دولت موقت مهدى بازرگان به همراه اسناد خریدهاى کلان نظامى ایران فرار داده شد. در این باره در خاطرات فردوست توضیح داده شده است. علیرغم این تمهیدات، با تسخیر لانه جاسوسى آمریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام اسناد متعددى درباره معاملات طوفانیان، از جمله با رژیم صهیونیستى اسرائیل، به دست آمد که در اسناد لانه جاسوسى مندرج است. ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، جلد دوم، ص 469.

[52].  گزارش ساواک درباره متن مذاکرات رؤساى سرویسهاى اطلاعاتى ایران و اسرائیل؛ مورخ 18/4/52.

[53].  گزارش ساواک درباره ملاقات ریاست ساواک با ژنرال ضمیر رئیس سرویس اسرائیل، مورخ جمعه
22/4/1352، با طبقه‌بندى به کلى سرّى.

 

[54].  سند ساواک، بدون شماره و تاریخ. ژنرال اسحاق هوفى خوفى در سال 1973 به ریاست موساد
منصوب شد و در سال 1975 نیز قرارداد الجزایر میان محمدرضاشاه و صدام امضا گردید. بنابراین، مذاکرات مزبور در بین سال‌هاى مذکور صورت گرفته است.

[55].  یان‌بلک و بنى‌موریس، ص 234.

[56].  سند ساواک، مورخ اردیبهشت 1352.

[57].  سند ساواک، مورخ 16/10/1352.

[58].  ظاهرا نام رمز براى ملامصطفى بارزانى است.

[59].  متن ترجمه نامه ادمونى معاون سرویس اطلاعات اسرائیل، مورخ 29 آگوست 1974م/ 1353، شماره
696، با طبقه‌بندى سرّى، از بهار، به نصیرى.

[60].  سند ساواک، مورخ 8 آبان ماه 1353، شماره 474

[61].  سند ساواک، 19 مهرماه 1353.

[62].  سند ساواک، نامه ژنرال ضمیر زامیر رئیس موساد به نصیرى رئیس ساواک، 16 مارس 1974.

[63].  همان سند، یادداشت دستنویس نصیرى رئیس ساواک براى ژنرال زامیر ضمیر رئیس موساد.

[64].  یان‌بلک و بنى‌موریس، صص 406-407.

[65].  سند ساواک، مورخ 29/12/1353.

[66].  خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، ص 503.

[67].  همان منبع، ص 556.

[68].  ن.ک: ویلیام شوکراس، آخرین سفر شاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوى، نشر البرز، تهران چاپ
هشتم، 1371، ص 202.

[69].  همان منبع، ص 205.

[70].  شوکراس، ص 205-206؛ به نقل از گزارش کمیسیون پایک در مقاله‌اى به قلم روزنامه‌نگار مشهور آمریکایى، ویلیام سافایر، در شماره‌هاى 12 فوریه 1976 و 19 دسامبر 1977، نیویورک‌تایمز.

[71].  کاکبورن، ص 169.

 

[72].  گزارش ساواک، مورخ 20/2/1354.

[73].  گزارش ساواک درباره مذاکرات ژنرال خوفى و رئیس ساواک، تهران، ششم آبان 1357. لازم به یادآورى
است که در این زمان، ناصر مقدم رئیس ساواک بود.

[74].  سند ساواک، مورخ 5/8/1354، طبقه‌بندى سرّى.

[75]مراد آقاجان اریه از سران و ثروتمندان یهود ایران بود که با خاندان سلطنتى، نمایندگان مجلس و سناتورها و دولتمردان کشورى و لشکرى ارتباط بسیار نزدیک داشت. نامبرده در دوره‌هاى چهاردهم تا بیستم (جز دوره شانزدهم)، جمعا شش دوره، سمت نمایندگى یهودى‌هاى ایران در مجلس شوراى ملى را عهده‌دار بود. به علاوه، مراد اریه در آن دوران رئیس انجمن مرکزى کلیمیان ایران نیز بود.

[76].  نامه ساواک، مورخ 17/3/1337، شماره 7226/37.

[77].  گزارش ساواک، مورخ 6/12/1352، طبقه‌بندى سرّى.

[78].  سند ساواک، مورخ 24/7/36[1356]، از مدیریت کل اداره هشتم به اداره دوم عملیات 821، طبقه‌بندى خیلى محرمانه.


برگرفته از کتاب استراتژى پیرامونى اسرائیل ( اسرار عملیات مشترک موساد، ساواک، سرویس‏هاى اطلاعاتى ترکیه و اتیوپى ) در خاورمیانه و آفریقا نوشته محمدتقى تقى‏پور - موسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى - تهران، بهار 1383