ماجرای بارش باران و ناکامی صهیونیستها در ملیتا
ضمن شنیدن توضیحات فرد لبنانی، به سمت گودال (10) واقع در کنار میدان اصلی (7) محوطه میرویم. گودالِ گرداب مانندی که مملوء است از تکه پارههای ادوات اسرائیل به علاوهی چند ماکت تانک دشمن که لولهی یکی از آنها مثل دم موش گره خورده و دیگری در تلهی عماد مغنیه گرفتار آمده؛ به این صورت که لولهی آن در یک دیوارهی زرد سیمانی که امضاء حاج رضوان بر آن حک شده، گیر کرده است.
پس از رسیدن به پلهی ورودی گودال، مسیر دیگری (11) نمایان میشود. مسیری که صدها متر ما را با خود به درون جنگل ملیتا میبرد. در جایجای این مسیر، سلاحهای نیمه سنگین و ماکتهای رزمندگان حزب الله جا سازی شده است.
جلوتر، سنگر "سید عباس موسوی" در زمان حضورش در اینجا به چشم میخورد که داخلش یک جا نماز، قاب عکسی از سید عباس موسوی، یک سلاح کلاشنیکف و قرآنی بر روی رحل قرار دارد. زمزمهی قرائت دعای کمیل شهید عباس موسوی از بلندگوی تعبیه شده در درون سنگر، قلوب را دگرگون میکند.
در ادامهی مسیر میرسیم به فضای مشبک زیر زمینی (12) که طی چند سال توسط رزمندگان حزب الله -که حالا بسیاریشان شهید شدهاند- در زیر تپه کنده شده است. وارد تونل میشویم و از اتاقکهای متصل به آن یک به یک دیدن میکنیم. یک اتاق، انبار آذوقه است و اتاق دیگر اسلحه خانه و ... تا میرسد به آخری که محل استراحت است و بر سینهی دیوارش عکسی از امام(ره) امت.
اینجا دیگر دل تاب و توان ندارد. یا باید گریست و یا از فضا دور شد. از راهرو خارج میشوم. با اندکی طی مسیر به یک تونل زیر زمینی دیگری (13) میرسیم که خروجی آن ایوانی (14) در سینه کش شیب تپهای است.
تمام منطقه پوشیده از درختهای سرسبز و کوتاه است. بالای ایوان، دو پرچم بزرگ لبنان و حزب الله نصب است. از این جا غروب ملیتا تماشایی است. غروبی که شهادت میدهد بر معنویت، شجاعت و مظلومیت سربازان مقاومت.
به میدان اصلی باز میگردیم و این بار راهی سمتی دیگر میشویم. از پلههای بسیاری که در طرف شرقی قرار دارد و به میدانی دیگر (17) منتهی میشود، بالا میرویم و از نمایی دیگر به اطراف خیره میشوم؛ تپههای جنوب زیر نگاهمان است.
بسیار به غروب نزدیک شدهایم و در مجموع پس از یک ساعت بازدید، از ملیتا خارج میشویم؛ جایی که حقیقتاً "روایت زمین برای آسمان" است.
هوا تاریک شده، به سمت شهر نبطیه در جنوب میرویم تا شام را در مطعم الجواد واقع در "مدینه فرح" تناول کنیم. میزها در فضای باز چیده شده است. تعدادی غذا را شروع میکنند و عدهای نیز وضو گرفته، کمی آن طرفتر بر موکتی که روی چمن پهن شده نماز میگزارند. بغض عجیبی دارم. حین و بعد از نماز اشکهایم سرازیر میشود. نمیدانم دلیلش چیست؛ روزهای پایانی ضیافت الله؟ ملیتایی که در پسمان بود؟ و یا حضرت زینب(س) که پیش رویمان است؟
با ورود به اردوگاهی زیبا و بزرگ، به میزهایی میرسیم که به صورت مستطیلی به هم متصل شده. چند دقیقه در انتظار دوستانیم. با رسیدن آنها صحبتهای فیاض شروع میشود و آمار و ارقام فعالیتها سرازیر. در پایان مراسم قاب عکسی چوبی از امام و آقا قسمت حسین میشود و عکسی یادگاری هم نصیب ما.
[1]. کشافه الامام مهدی(عج) گروه پیش آهنگی حزب الله است که از اردیبهشت 1364 آغاز به کار کرده و فعالیتهای متنوعی را در برنامه خود دارد. اعضای آن را عمدتاً دانشآموزان مدارس المهدی(عج) تشکیل میدهند که در ایام تعطیل هفته، با حضور در مراکز مربوطه، آموزش میبینند و در برنامههای فرهنگی، مذهبی، اجتماعی و خدماترسانی شرکت میکنند.
[1]. با 10 هزار و 700 متر مربع مساحت، آغاز به ساخت در سال 2002 با هزینهی رفیق حریری.
دیگر حوصلهی نقشهیابی را نداریم. ترجیح میدهیم سیاحت خود را به قضا و قدر واگذار کنیم و برویم و ببینیم چه پیش میآید. نیم ساعتی را به همین صورت در گرانترین منطقهی شهر که پاتوق جوانان عیاش و رفاه زدهی بیروت است میچرخیم. با نظر دوستان یک تاکسی گرفته کرده، در حین توافق مسیر و مبلغ، بی هدف ده نقطه را در این ناحیه از بیروت نشانه گذاری میکنم و از او میخواهم که ما را به این اماکن ببرد. بختمان گرفته، در مسیرهای اتفاقی علامت گذاری شده تقریباً تمام نقاط دیدنی بیروت را مشاهده میکنیم [1]؛ از یاد بود ترور رفیق حریری در محل انفجار خودوری وی در خیابان "میناء الحصن" در شمال بیروت تا صخرههای روشه در غرب شهر[2].
[1]. این احتمال هم هست که راننده با دریافتن نابلدی ما، به انتخاب خودش و بدون توجه به علامت گذاریها، اماکن دیدنی شهر را انتخاب کرده باشد.
[2]. Roche به فرانسوی به معنای صخره است و با این حال، این صخرهها در لبنان «الصخره الروشه» نامیده میشود بیآنکه بسیاری از لبنانیها معنا و ریشهی آن را بدانند.
در این بین در چند نقطه، خودروهای نظامی پلیس را میبینیم که تأمین امنیت شهر را برعهده دارند. راننده هم که شیعه و دوستدار ایران و احمدی نژاد است، اصطلاحاً قصد حال دادن دارد و در این گرداندن، کم نمیگذارد. در نهایت ساعت چهار صبح به هتل باز میگردیم و تا اذان بیدار میمانیم.
مشرق
نظرات