یادداشت «جهان آماده پذیرفتن دعوت اسلامی» نوشته امام موسی صدر


یادداشت «جهان آماده پذیرفتن دعوت اسلامی» نوشته امام موسی صدر

در ۲۷ مرداد ۱۳۵۸، امام موسی صدر در نشریۀ عروةالوثقی یادداشتی منتشر کرد که به بررسی وضعیت اسلام در جهان و فرصت‌های دعوت دینی می‌پرداخت. او در این نوشته نشان داد که اسلام در آستانۀ انقلابی تازه قرار دارد؛ انقلابی نه در عرصۀ سیاسی، بلکه در دل انسان‌های جویای معنا.

یادداشت تاریخی امام موسی صدر در نشریه عروةالوثقی (۲۷ مرداد ۱۳۵۸) تصویری روشن از شرایط جهان اسلام و فرصت‌های پیشِ روی دعوت دینی به دست می‌دهد. او نشان می‌دهد که چگونه اسلام در حال گسترش در پنج قاره است؛ از گرویدن سالانه صدها هزار نفر در آفریقا تا تمایل روزافزون جوانان در اروپا، ژاپن و حتی اتحاد شوروی به معارف اسلامی.

همچنین او با تکیه بر تجربه‌های میدانی خود در شهر صور لبنان، روایت می‌کند که چگونه می‌توان با ترکیب «دعوت دینی» و «اصلاح اجتماعی»، زمینه‌های پذیرش اسلام را تقویت کرد؛ از مبارزه با فقر و گدایی و تأسیس جمعیت‌های خیریه گرفته تا ارتقای جایگاه زنان، بازسازی مجالس دینی و گفت‌وگو با نسل جوان. امام موسی صدر نتیجه می‌گیرد که اگر دعوت دینی با صداقت، ابتکار و همدلی همراه شود، همۀ اقشار ـ حتی بی‌خبران و عنان‌گسیختگان ـ آماده پذیرش آن هستند. به بهانه سالروز ربودن امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان توسط رژیم قذافی، مطالعة این یادداشت - که سندی استراتژیک از نگاه صدر به ظرفیت‌های جهانی اسلام و ضرورت پیوند میان اندیشه دینی و اصلاح اجتماعی است – خالی از لطف نخواهد بود.

 

کمیت؛ گسترش جهانی اسلام

آمادگی جهان برای قبول دعوت اسلامی را از دو نقطه نظر کمّی و کیفی موردمطالعه قرار می‌دهیم.

از نظر کمیّت یکی دو مورد را به عرض رسانیده، تفصیل آن را در کتاب «المسلمون فی العالم الیوم» که در پنج مجلد طبع و منتشر شده است می‌توان دید. در این کتاب به‌خوبی مشاهده می‌شود که اسلام در پنج قاره چگونه می‌خزد و پیش می‌رود.

در بسیاری از کتاب‌ها مثل کتاب «سالنامه دنیای اسلامی» تألیف پروفسور «لوئی ماسینیون»، مستشرق معروف فرانسوی، می‌خوانیم و از اطلاعاتی که مسافرین لبنانی برای خود من می‌آورند، استفاده می‌شود که سالیانه متجاوز از ششصد هزار نفر در آفریقای سیاه مسلمان می‌شوند. چه‌بسا یک تاجر پیله‌ور وارد دهی می‌شود و بعد از فروش متاع خود همه ده را مسلمان می‌کند. در کشورهای آفریقائی جدیدالاستقلال که کارهای مردم به عهده خودشان واگذار شده و احساس می‌کنند که با دین‌های ملی خودشان نمی‌توانند به وظایف اجتماعی خود بپردازند و با ارتباط با جهان، سخافت و خرافی‌بودن دین محلی‌شان معلوم می‌گردد، به طور اجبار به دین‌های جهانی رو می‌کنند. دین مسیح را هم متأسفانه باتجربه دریافته‌اند که وسیله امپریالیسم اروپائی شده است. خواه‌ناخواه به‌طرف اسلام رو می‌کنند. در قسمت‌های جنوبی هند درست همین وضع دیده می‌شود.

در آمریکای شمالی، بر حسب آمار دقیق در حدود بیست میلیون مسلمان وجود دارد که غالباً سیاه‌پوست و با تعلیمات غلطی ایمان آورده‌اند. مخالفت اسلام با تبعیض نژادی در جلب این طبقة محروم از بشر بسیار مؤثر بوده است.

در ژاپن و شبه‌جزیره مالزی و برمه و حتی در قاره اروپا [هم] رغبت عجیبی به اسلام مشاهده می‌شود. در یک گزارش دبیر اول اتحادیه جوانان کمونیست کشور اتحاد جماهیر شوروی، از توجه و تمایل شدید جوانان به اسلام شکایت شده است. در کتاب‌های جدید اروپایی، علاقه و اهتمام بسیار زیاد دانشمندان رشته‌های مختلف حقوق و فلسفه به دین اسلام به چشم می‌خورد.

 

آمادگی کیفی

اما از نظر کیفیت: متأسفانه باید اعتراف کرد که یک اکثریت قابل‌توجه که شاید تعدادشان از 85 درصد بیشتر باشد از مسلمانان به کلی از تعالیم اسلام بی‌خبرند. در این عده دین به صورت ناسیونالیسته‌ای درآمده است. او خود را مسلمان می‌داند همان‌طور که خود را مثلاً عرب یا ترک می‌شمارد. به این ملیت پایبند است و از او دست برنمی‌دارد هر چند از خصوصیات او بی‌خبر است. این طبقه از مردم در میان زن‌های مسلمان به خصوص بیشتر رایج هستند. خانم‌ها، که مدرسة اول تربیت و پایة اول سلامت بشری هستند، به کلی از تکالیف و واجبات خود بی‌خبرند.

گروه دیگر، روشنفکران مسلمان که از تعالیم دورودراز فلسفه‌های جدید مطلع و چه‌بسا پایبند هستند، فکر نادرستی از دین خود گرفته و در حقیقت بی‌خبری آن را منحرف کرده‌اند.

آمادگی کیفی برای قبول دعوت اسلامی در این جمعیت امروز به‌صورت عجیبی درآمده است. بنده به هر دسته‌ای که برخورده‌ام آنها را مشتاق و تشنة دانستن و دریافتن تعالیم دینی خود دیده‌ام؛ چه جوان و چه پیر، و بسیاری از آنها را دیده‌ام که با حسرت از انحراف و بی‌خبری خود یاد می‌کنند.

در این قسمت بر حسب تمایل آقایان قسمتی از مشاهدات اقدامات خود را به عرض می‌رسانم که سند زنده و شاهد صادقی بر آمادگی همه طبقات مسلمان برای پذیرفتن تعالیم دینی است.

این اقدامات تجربه‌ای است که اینجانب در مدتی کمتر از دو سال در شهر صور لبنان انجام داده‌ام و با نهایت وضوح احساس نموده‌ام درصورتی‌که سبک دعوت متناسب با زمان و باتوجه‌به احتیاجات روحی مردم باشد و اسلام جامع کاملی عرضه شود، اثر بسیار خوبی می‌توان گرفت و همه طبقات، حتی عنان‌گسیختگان و بی‌خبران دعوت را می‌پذیرند.

به طور خلاصه با کمی ذوق و اندکی استقامت نتایج‌ گران‌بهایی می‌توان گرفت، به‌خصوص اگر اخلاق در نیت که شرط اساسی هر نوع دعوتی است فراهم گردد.

 

شیعه لبنان

شیعه در لبنان در حدود سیصد و چهل هزار نفر و بر حسب آمار رسمی 1999  از مردم لبنان بوده و طائفه مذهبی سوم محسوب می‌شوند. رئیس مجلس شیعه است و در مجلس نوزده نماینده دارند و معمولاً یک پنجم از وزرا و باسوادان عالی‌رتبه دولت باید شیعه باشند. این سنت سیاسی، مذهب و منافع اجتماعی را به هم آمیخته و مذهب را کاملاً به صورت یک ناسیونالیسته که خالی از منافع مادی و سیاسی هم نیست، درآورده است.

این طایفه مذهبی به علت سوابق تاریخی، از عقب‌افتاده‌ترین طوایف مذهبی لبنان به شمار می‌روند. قرن‌ها خلافت عثمانی با استبداد سیاه، این اقلیت را فقیر و بی‌سواد و منکوب چند نفر نگاه داشته است و سپس امپریالیسم فرانسه جایگزین آن حکومت شده و حالت رقت‌آور این طایفه را همچنان تیره نگاه داشته و شاید تشدید کرده است. در دوره استقلال لبنان هم متأسفانه بقایایی از فئودال‌های متنفذ به تلاش‌های خود ادامه داده و مزید بر علت شده‌اند.

تا چند سال قبل در بیروت کلیه روزنامه‌فروش‌ها، واکسی‌ها، حمال‌ها، مأموران آسانسور و گارسون‌ها شیعه بودند. دعوت صحیح اگر توأم با عمل نباشد و وضع اجتماعی دعوت‌کننده با هم‌مذهبان او بد باشد، دعوت کم‌اثر خواهد بود. اصولاً یکی از بزرگ‌ترین دلیل‌ها برای بطلان ادعای دعوت‌کننده همان موضع اجتماعی اوست. آخر چطور ممکن است مردم ادعای مسلمانی‌ را که اسلام را ضامن سعادت دنیا و آخرت می‌داند باور کنند درحالی‌که فقر و جهل و مرض و کثافت آنها را فراگرفته است. اخلاق تجار و روش جوانان و معامله زنان و رفتار سیاست‌مداران همه فاسد و منحرف باشد. این خود سند بی‌اعتباری مدعای هر دعوت‌کننده است.

 

امام شرف‌الدین

مرحوم آیت‌الله مجاهد سید عبدالحسن شرف‌الدین و سایر رهبران روشنفکر مسلمان به این اصل توجه کرده و با تأسیس «الکلیه الجعفریه» در شهر صور تا حدودی سعی در جبران این نقیصه نموده‌اند. در حال حاضر ده‌ها هزار انسان تحصیل‌کرده که بسیاری از آنها به خدمات اجتماعی بزرگی مشغول و شاغل مناصب مهمی هستند، در طائفه مذهبی شیعه لبنان دیده می‌شود. قسمت عمده این خدمت عظیم حاصل مجاهدت مرحوم شرف‌الدین و رهبران بیدار شیعه لبنان و نتیجه فعالیت «الکلیه الجعفریه» و «الکلیه العاملیه» است. در این باره جمله‌ای از آن پیشوای عالی‌قدر معروف است: «تنتشر الهدی!!! من حیث انتشر الضلال» که خود حکایت از روح بزرگ و فکر بلند و ذوق سرشار او می‌کند و خود دستورالعمل بسیار ارزنده‌ای است.

آری فرهنگ، روزی سبب انحراف جوانان و زمامداران ملت مسلمان بوده است. امروز باید این عامل بزرگ را در راه اصلاح ملت مسلمان به کار انداخت. بی‌سوادی 85 درصد ملت ما بزرگترین ننگ و بزرگترین سند دروغگوئی یک مبلّغ دینی که دین خود را سبب سعادتمندی ملت‌ها می‌شمارد، می‌باشد. باید در این راه تلاش کرد و به هر دعوتی که برای مبارزه با جهل می‌شود، از هر راه که باشد، کمک کرد.

چقدر تعجب‌آور است اسلام ‌طلب علم را فریضه بداند و بی‌سوادترین مردم مسلمان‌ها باشند و نظافت را از ایمان بشمارد و کثیف‌ترین مردم، کوچه‌ها و خانه‌ها و بچه‌های مسلمانان است...

بالابردن سطح اجتماعی و کمک به دنیای مردم که خود از تعالیم دین اسلام است «من اصبح ولم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم» درعین‌حال سبک جالب و مؤثری برای تأثیر دعوت است که مورد تجربه و مدعای ماست.

برای ادامه خدمات امام شرف‌الدین و رفع عقب‌افتادگی‌های اجتماعی شیعه اقداماتی در شهر صور لبنان به عمل آورده‌ام که چند قسمت آن به عرض می‌رسد.

 

مبارزه با گدایی و فقر

در این شهر که مرکز جبل‌عامل است مشاهده می‌شد که متجاوز از یک‌صد و بیست نفر گدا در کوچه و بازار به گدایی می‌پردازند و این خود ننگی بزرگ و سندی بر محکومیت مذهب ما بود. به‌خصوص که در سایر طوایف مذهبی گدا نیست یا لااقل کم است. در راه مبارزه با گدایی و علاج سایر مشکلات اجتماعی جمعیت خیریه‌ای به نام «جمعیت البر و الاحسان» و به شکل تعاونی به وجود آمد. اعضای جمعیت شهریه‌ای در حدود یک لیره لبنانی (25 ریال) می‌دهند و در اول سال، هیئت‌مدیره را انتخاب می‌کنند. این جمعیت زیر نظر مردم خدمت می‌کنند و دارای پنج کمیسیون فرعی است: تفتیش، برنامه‌ها، مالی، تبلیغاتی، مجالس مذهبی.

کمیسیون تفتیش نام همه گداها را کنترل کرد. این افراد چند طبقه بودند، کسانی که اندوخته مالی داشتند و رباخواری می‌کردند، کسانی که توانائی کارکردن داشتند، کسانی که خویشان توانگر داشتند و بالاخره مستمندانی که ازهرجهت منقطع هستند. دسته اول از هر نوع کمک باید محروم بوده تا این مرض اجتماعی ننگین در روحشان معالجه شود. برای دسته دوم فعالیت شد تا کار پیدا شود. دسته سوم هم با تماس با خویشانشان ترتیبی داده شد که به‌وسیله آنان امرارمعاش کنند و برای دسته چهارم که در حدود پنجاه خانوار هستند شهریه‌ای در حدود چهل و پنجاه تومان و تأمین لباس و غذا و دارو در نظر گرفته شد. [همچنین مقرر شد] در ایام شادمانی نیز عیدی به آنها داده شود.

پس از این قرار در یک مجلس عمومی که از طرف جمعیت دعوت شد، اینجانب سخنرانی مفصلی کرده، در آن سخنرانی روایات متعددی که درباره منع گدایی و مضرات اجتماعی آن وارد شده شرح دادم و بعد از اعلام وضع فقیران و کمک‌های مقرر و آمادگی برای خدمت فقرایی که معرفی شوند صدقه را تحریم کردم و از مردم تقاضا کردم صدقه به فقیر ندهند و در عوض صدقه را در صندوق‌های بیست‌گانه جمعیت که در بیست نقطه شهر گذارده شده بریزند.

باکمال تعجب بلافاصله همکاری مردم به‌کلی ریشه گدایی را از بیخ برانداخت و بازار و خیابان‌ها از گدا پاک شد. اکنون علاوه بر کمک به عائله فقیرها، سعی در ساختمان یک کانون اجتماعی می‌شود که برای یتیم‌ها و فقیرها مسکن و کارآموزی تأمین شود و درس به آنها داده شود و با تهیه ادوات سبک و دستی، فقیران در مدت یکی دو سال بتوانند سرمایه‌ای تهیه کرده و فقرشان علاج شود. این جمعیت تلاش‌های زیادی برای مدرسه گذاردن کودکان پراکنده و کوچه کرد. کمک به بیماران ضعیف‌الحال، ایجاد مجالس منظم سوگواری و شادمانی و به‌تدریج در تنظیف و پاکیزه نگه‌داشتن شهر اقدام شد.

از همین پول‌های جزئی، بودجه سال 1961 جمعیت در حدود چهل هزار لیره یعنی صدهزار تومان گردیده است. در صندوق جمعیت صدقات و پول‌هایی که به صورت نذر و کفاره و وصیت و اوقاتی که در این مدت کوتاه برای جمعیت صورت گرفته، ریخته می‌شود. جمعیت به فقیرانی که آنها را از عائله جمعیت می‌داند، بدون توجه به مذهب کمک می‌کند؛ شیعه و سنی و مسیحی؛ و این روش آنقدر جلب اعتماد کرده است که همه مردم از هر فرقه و دسته به آن کمک می‌کنند. مثلاً در روزهای آخر اقامت من یک نفر از شخصیت‌های مسیحی به نام «رفله منصه» نزد من آمد و دو ششم از کارخانه یخ‌سازی خود را وقف جمعیت کرد. دو نفر طبیب مسیحی مجاناً مریض‌های جمعیت را معالجه می‌کنند.

روش بنده در موضوع معالجه این مشکل‌های اجتماعی و روش جمعیت آن‌قدر در افکار جوان‌ها اثر گذاشت و جامعیت تعالیم اسلامی را نشان داد که به طور بسیار محسوسی توجه آنها را به دین و مسجد و مجالس دینی جلب کرد و نظر آنها را به دین عوض نمود. عده زیادی از اعضای جمعیت را جوان‌ها و معلمین مدرسه و طبقات روشنفکر تشکیل می‌دهند.

داستان جمعیت ما جوابی عملی و قانع‌کننده به آن‌هایی بود که دین را مترادف با ترک دنیا و انعزال می‌دانستند و روحانی در نظرشان بی‌علاقه به مسائل اجتماعی و یا سبب فلج‌کردن فعالیت‌های مثبت بود و در نتیجة خوش‌بینی آنها افکارشان برای قبول سایر تعالیم دینی آماده گردید.

 

قصه زن در لبنان

درباره خانم‌ها و تعالیم و تربیت دینی آنها قصه ما جالب‌تر بود. برخلاف معروف که زن را در ایران افراطی‌تر از زن در همه جهان می‌شناسند، زن در لبنان بسیار تندروتر و بی‌بندوبارتر از زن‌های ایرانی می‌باشد. در لبنان مسئله حجاب و بی‌حجابی زن مطرح نیست، داستان برهنگی زن یا به تعبیر عرب‌ها «خلاعت» موردمطالعه قرار می‌گیرد. علت این افراط گذشته از نزدیکی لبنان به اروپا، روش مقامات مسئول و متنفذین و سرمایه‌داران بزرگ است. این دسته با زن نجارت می‌کنند. تجارت با زن تنها به معنای معروف این کلمه نیست، بلکه مجله و روزنامه یا فروشگاهی که با صورت‌های جالب و عکس‌های نیمه‌عریان زن و فروشندگان زیبا، سطح فروش خود را بالا می‌برد و با زن تجارت می‌کند. در لبنان برای جلب سیاح سعی می‌شود لباس‌های زن‌ها در خیابان، در مجالس، در هتل‌ها، در کنار دریاها، در فروشگاه‌ها، در تفریحگاه‌ها و حتی در ادارات دولتی طوری تهیه شود که غریزه بینندگان را به بهترین وجهی ارضا کند؛ بنابراین اگر شنیدیم مسابقه ملکه زیبایی گاهی در لبنان انجام می‌گیرد، تعجب نمی‌کنیم.

تهیه لباس‌های آخرین مد و افراط در تعدد و تنوع لباس خانم‌ها، بزرگ‌ترین رقم بودجه خانواده را تشکیل می‌دهد. در نتیجه بی‌پروایی و برهنگی زن در لبنان با هیچ کشور شرقی قابل‌قیاس نیست. آنچه خطر این بی‌پروائی را می‌افزاید، مسئله بی‌سوادی و تهی‌مغزی و دور بودن آنها از تعالیم اخلاقی و دینی است. این امر زره و وسیله دفاع زن را در برابر سیل فساد و هجوم شهوات از او می‌ستاند. مشکلات خانوادگی و اختلالات بی‌حد و حصری که در این کشور مشاهده می‌شود یکی از آثار این روش است. در بی‌خبری و دوری زن‌ها از تعالیم دینی مشاهدات حیرت‌انگیزی دارم که از حوصله این بحث خارج است. این، دورنمایی از وضع زن در لبنان بود که به عرض رسید. حال وظیفه چیست؟

 

چه باید کرد؟

باید سطح فکری و تربیتی خانم‌ها را از لحاظ دینی و اخلاقی بالا برد تا خطر لغزش در آنها کمتر شود و گاهی ملعبه کوچک‌ترین باد نشود، ولی چون برخلاف وضع خانم‌ها در ایران، خانم‌ها در آنجا در مسجد و مجالس عزاداری به‌هیچ‌وجه شرکت نمی‌کردند، بنابراین تأمین این منظور بسیار مشکل بود. به‌علاوه چون شخصیت خانم‌ها غالباً با زیبائی و تظاهر به تجمل و مد آمیخته بود، ترس از دعوت به پوشیدگی و حجاب سبب بود که از روحانی و دعوت دینی فاصله بگیرند و از اول الف را نگویند تا مجبور به ادای سایر حروف نگردند. این مشکل دعوت خانم‌ها را به تعالیم دینی بسیار مشکل می‌ساخت و بنده را مجبور کرد در حدود یک سال مطالعه کنم. نتیجه مطالعات این شد که دعوت دینی را غیرمستقیم شروع کنیم، به این صورت که نخست جمعیت برّ و احسان اعلام کرد که برای عضویت، خانم‌ها هم حق دارند شرکت کنند. با تبلیغاتی که شد در مدت کوتاهی متجاوز از دویست نفر زن عضو جمعیت شدند و در اول سال، خودشان هشت نفر هیئت‌مدیره را انتخاب کردند. فعالیت خانم‌ها در امور خیریه به علت روح مردم‌دوستی و زیادی عاطفه بالا گرفت تا آنجا که برنده فعال‌ترین عضو در سال 1960 یکی از خانم‌ها بود. برای تشدید و ازدیاد علاقه خانم‌ها به اهداف و افکار جمعیت، توزیع شهریه فقرا و رسیدگی به حال خانواده‌های فقیر را در هر ماه دوبار برعهده خانم‌ها گذاشتیم. مشاهده مناظر فقرا و رضایت روحی‌ای که در رسیدگی و ملاطفت با مستمندان در این خانم‌ها به وجود آمد، شخصیت اصلی خانم‌ها را یعنی روح انسانی را در آنها تا حدودی زنده کرد و به خوبی درک کردند که به جز زنانگی و مدپرستی و لباس خوب پوشیدن، ممکن است شخصیت دیگری هم داشت و این شخصیت عظمت و ثبات و لطف بیشتری دارد.

رفته‌رفته خانم‌های عضو جمعیت جلسات سخنرانی ماهیانه و سپس نماز جماعت روزهای جمعه و ایجاد مجالس در اعیاد و وفیات به وجود آوردند و بعد از یک سلسله بحث در لباس پوشیدن، حد متوسطی انتخاب کردند. امید به آینده این خانم‌ها بسیار زیاد است.

در حال حاضر سطح فکری آنها به‌تدریج بالا می‌رود و آنها را از مسیر با هر بادی و همکاری با پاره‌ای دستجات سیاسی و حتی جمعیت‌های خیریه‌ای که نیات و مقاصد ناصوابی دارد، بازداشته‌ایم و اشتیاق و علاقه فطری آنها به تعالیم دینی رو به‌شدت می‌رود. البته در این راه از مردها نیز کمک گرفته شده و می‌شود، همان‌طور که خانم‌ها نیز به نوبه خود در مراقبت و تأثیر در مردهایشان نقش مهمی دارند.

 

اصلاح مجالس عزاداری

مجالس عزاداری و محافل دینی هفتگی و ماهیانه که در تاریخ شیعه و توسعه تعالیم دینی نقش مهمی داشته است، در لبنان گرفتار وضعی بود که حاضرشوندگان، محدود و مباحث و کلماتی که در آنجا گفته می‌شد، محدودتر بود و در نتیجه مجلس بسیار کم‌بهره شده بود و نقش تاریخی خود را در جامعه شیعه به‌کلی ازدست‌داده بود.

در رمضان گذشته سبک جدیدی برای تنظیم این مجلس‌ها به طور آزمایش پیشنهاد شد که با موفقیت عجیبی پایان یافت. دعوت با کارت انجام پذیرفت. وقت مجلس محدود به دو ساعت گردید. برنامه متنوع و شامل بر قرائت قرآن با صدای خوب، تاریخ، داستان اخلاقی، تفسیر یک آیه، یک مسئله فقهی، ادبیات، اخبار جهان اسلام و هرکدام از این مواد برنامه در حدود پنج دقیقه وقت می‌گرفت. سؤال‌وجواب، و در آخر یک سخنرانی نیم‌ساعته که برعهده جوان‌ها بود. خود بنده هم هر شب یکی از قسمت‌های برنامه را به عهده می‌گرفتم. به‌علاوه انتقاد در مسائلی که در مجلس عنوان می‌شد، وظیفه بنده بود.

این مجالس با سطح بسیار عالی و مستمعین قابل‌توجه و جمعیت زیاد و محیط بسیار گرمی ادامه یافت. به‌طوری‌که در شب‌های رمضان این طبقه از جوان‌ها که مشتریان پروپاقرص سینماها را تشکیل می‌دادند، از سینما رفتن امتناع کردند و شب آخر با نهایت تأسف از طرف عموم جوانان به پایان رسید و پیشنهاد شد مجلس به طور هفتگی ادامه یابد. در برنامه آینده ما تأسیس یک باشگاه برای این نوع مجالس و برای گذراندن ساعاتی از وقت جوانان به سالم‌ترین و آموزنده‌ترین صورت در نظر گرفته شده است.

 

مسئله دانش‌آموزان

یکی از عجیب‌ترین صحنه‌ها و قوی‌ترین دلیل‌ها برای مدعای موردبحث ما یعنی آمادگی همه طبقات برای پذیرفتن تعالیم صحیح دینی تجربه‌ای است که درباره جوان‌ها و دانش‌آموزان نمودم.

برای تماس بیشتر با جوانان، هفت سخنرانی در هفته برای دانش‌آموزان و فرهنگیان در دو مؤسسه فرهنگی بزرگ شیعه لبنان، الکلیه الجعفریه و الکلیه العالمیه شروع کردم.

در روزهای اول قیافه‌های استهزاآمیز و لبخندهای تحقیرِ پاره‌ای از جوان‌ها غیرقابل‌تحمل بود. حق هم داشتند، کتاب‌ها و رساله‌های گوناگون و افکار مسموم و خطرناک در کتابخانه‌های لبنان فراوان و موردمطالعه جوانان قرار می‌گیرد. چندماه گذشت... روزها و ساعاتی سنگین بود. مجبور بودم به سؤالات عجیب‌وغریبی پاسخ دهم. یکی از روزها در موقع خروج از سالن سخنرانی، جوان‌ها حلقه‌وار با من بیرون می‌آمدند، یکی از آنها به من گفت آیا هیچ حس کرده‌اید که جوان‌ها چرا به تو علاقه‌مند شده و به چه علت این‌طور احساس نزدیکی می‌کنند؟ و خود او برای تعلیل این ارتباط و محبت چنین گفت: بحث‌های تو و پیشنهادات تو باتوجه‌به احتیاجات روحی و مشکلات روانی مطرح می‌شود؛ به عبارت روشن‌تر، تو با واقع‌بینی به شرایط روحی و جسمی ما می‌نگری و باحوصله و دقت مشکلات ما را مطالعه و تا حدود امکان حل می‌نمایی.

راستی این حقیقت را اگر من در انجام آن توفیق یافته باشم بسیار مفتخر خواهم بود. آقایان عزیز! اگر با خشونت و تصلب بخواهیم مردم را به حفظ حدود خود مجبور کنیم تا در برابر ما آزادی رفتار و آزادی گفتار و آزادی سؤال و مناقشه و مباحث نداشته باشند، خود را از حقیقت دور کرده و معالجات فرضی و خیالی و پیشنهادات تخیلی کرده‌ایم. مصلح قبل از هر چیز باید واقع را هر چه هم تلخ باشد درک کند.

 

جوانان و رمضان

بنده با همین دانش‌آموزان و جوانان فرهنگی قبل از ماه رمضان به همراه هیئتی از محترمین شهر در خیابان‌ها به راه افتادیم و قهوه‌خانه و مهمان‌خانه و کبابی‌ها را ملاقات کرده و نزد آنها نشسته، چای و قلیان صرف کردیم و از آنها برای حفظ ظاهر رمضان و رعایت ادب در معابر عمومی کمک خواستیم و با لطف خدا توفیق مراعات این اشعار بزرگ اسلامی را یافتیم. در این اقدام جوان‌هایی با ما بودند که در سال قبل چه‌بسا از تظاهر به روزه‌خواری باکی نداشتند.

در خاتمه مجدداً با نهایت اطمینان عرض می‌کنم که راه برای ادای واجبات و انجام تکالیف کاملاً باز است. همه‌وهمه هر قدر دور و پرت باشند، برای پذیرفتن و عمل به تعلیمات عالیة دین آماده هستند. فطرت آنها هم به دعوت حق کمک می‌کند. جهان و قوای کون هم یاور حق‌گویان و حقیقت‌جویان است. توفیق و رضای خدا همراه است. فقط اخلاص، ذوق و ابتکار در اسلوب دعوت و استقامت لازم است. «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان‌الله لمع المحسنین. والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته».