مدیریت واحد «جاسوسی سیستماتیک» در بهائیت


1630 بازدید

مدیریت واحد «جاسوسی سیستماتیک» در بهائیت

یکی از تلاش‌هایی که در طولِ تاریخِ تأسیس تشکیلات بابیت و بهائیت از ابتدا در دستورِ کار استعمارگران قرار داشت، معرفیِ آن، به عنوان یک مشربِ فکری و فرقه ی مذهبی بود تا در پوششِ این روش، افزودن بر تعداد اعضای تشکیلاتی، آسان تر و ساده تر صورت پذیرد.

نگاهی گذرا بر عملکرد سیاسی ، اجتماعی این تشکیلات در دوره های مختلف تاریخی - از زمان حضور سیدعلی محمد شیرازی تا تشکیل بیت العدل در سرزمین های اشغالی فلسطین – و تأمّلی کوتاه در تناقضات گفتاری و رفتاریِ ناشی از آن، بیانگرِ قوانینِ خشکِ تشکیلاتی حاکم بر آن است.

پس از تغییراتی که در منطقه ی خاورمیانه به وجود آمد و آمریکای ثروتمند و تازه به دوران رسیده، به میزانِ قابل توجهی جایگزین بلامنازع استعمار پیر انگلیس شد، تشکیلات بهائیت نیز، مانند تعدادی دیگر از شبکه های جاسوسی انگلستان، در اختیار امریکا قرار گرفت و برنامه ریزی برای تغییر سازمانی آن، از رهبری فردی به رهبری سازمانی، آغاز شد.

در این برنامه ریزی، دستورالعملی تدوین شد که تحت عنوان “بهائی پروسیجر” - نظامات یا سازمان بهائی - برای اجرا، به محافل مختلف تشکیلاتی بهائیت ابلاغ شد.

امریکائی ها که برای تبدیل سازمان سنتی بهائیت، به سازمانی منسجم و با قواعد تشکیلاتی، اشتیاق فراوان داشتند، با تشکیل کارگروهی در امریکا، که بر آن نیز نامِ « محفل ملی بهائیان » نهاده شد، ابتدا، به مطالعۀ دقیق و همه جانبه نوشته ها و مکاتبات باب و بهاء و عبدالبهاء، پرداختند و سپس با هماهنگی های لازم با شوقی افندی، مدلی را که برگرفته از این تلاش مطالعاتی بود، به سبک و روش اداره لژهای فراماسونری طراحی کردند.

همسوئی بهائیت و فراماسونری، از زمان حضور میرزا ملکم خان در بغداد و برقراری جلسات متعدد او با میرزا حسینعلی بهاء، معلوم بود. پدیدآورندگان فراماسونری، در تشکیل بهائیت نیز، از روش های فراموشخانه  ای، بهره های بسیار برده بودند و برای چگونگی مدیریت تشکیلاتی و پذیرش اعضای آن نیز، شیوه فراماسونری را برقرار نمودند.

نبیل الدوله که در سفر امریکا، به عنوان مترجم میرزاابوالفضل گلپایگانی - از اعضایِ مهم بهائیت و برخوردار از جایگاهی ویژه در نزد عباس افندی - همراه او بود، می گوید:

“جناب ابوالفضائل روزی سه مرتبه در شیکاغو {شیکاگوی امریکا} در کلاس تبلیغ تدریس می نمودند و به علاوه هفته ای یک بار هم در محل اجتماع فراماسون ها به تبلیغ {!؟} می پرداختیم.”1

در این مدل، “محفل روحانی” به عنوان هسته اصلی تشکیلات، در نظر گرفته شد.

مقایسه طرزِ عملِ محفلِ روحانیِ بهائیت، با چگونگی اداره لژهای فراماسونری، نمونه ی روشنی است که هدایت مجموعه های متعدد جاسوسی، با عناوین مختلف، ولی با مدیریت واحد را به خوبی، نشان خواهد داد. این مقایسه، به شرح زیر است:

 

الف: محفل روحانی:

“علاوه بر اجرای وظایف عمومیه ای که به مؤسسه محفل روحانی محلی محول شده است، هر محفل روحانی احتیاج به دستورالعملی برای اداره نمودن جلسات خود خواهد داشت و مراتب ذیل عبارت از طرحی از اصول شور و دستورالعملی است که محفل روحانی آن را قبول و به هر یک از محافل روحانیه محلیه، توصیه می نماید.

جلسه محفل روحانی وقتی رسمی است که رسماً از اعضا دعوت به عمل آمده باشد...

پروگرام کار:

حاضر و غائب به وسیله منشی محفل، تلاوت مناجات، قرائت و تصویب خلاصه مذاکرات جلسات قبل، راپرت منشی محفل متضمّن طرح مکاتیب واصله در فاصله انعقاد در دو جلسه و پیشنهادهای متخذه از طرف جامعه... مسائل جدیده از جمله ملاقات افراد جامعه و کسانی که تقاضای تسجیل{ثبت عضویت} و انضمام به جامعه نموده اند. مناجات ختم.”2

 

ب: لژ فراماسونری

1. ارسال دعوتنامه رسمی

2. افتتاح لژ و قرائت دعوتنامه

3. قرائت صورت جلسه قبل و تصویب آن

4. بحث و بررسی پیرامون افراد معرفی شده برای ورود به لژ

5. رسیدگی به امور جدیدی که پیش می آید

6. اختتام جلسه به نحو مقرر و باستانی3

در مدل امریکائی تشکیلات بهائیت، سازمان، از پائین به بالا شکل می گیرد و پس از رسیدن به کادر مرکزی، هدایت از بالا به پائین، اعمال می گردد.

چارت تشکیلاتی این مُدل، پس از تکمیل، به شکل زیر درآمده است:

 

 

شرایط عضویت در این محافل عبارت است از:

1- “اعتراف تام به مقام مبشر و شارع مثل اعلای امر بهائی”

2- “قبول بلا شرط و اطاعت”

3- “انقیاد صادقانه و راسخ”

4- “ارتباط نزدیک با روح و شکل تشکیلات کنونی”

5- “پرداخت حق عضویت”

6- “داشتن حداقل 21 سال سن ”

7- “پرکردن فرم عضویت”4

طبیعی بود که دوران انتقالی تشکیلات، از تربیت و تعلیم انگلیسی، به سازمان و تشکیلات امریکائی، نیازمند زمان بود و دشواری های خاص خود را داشت. هرچند شوقی افندی، در دانشگاه امریکائی بیروت، با قواعد بازی امریکائی آشنا شده بود، ولی تربیت یافته پدری به نام “سِر عباس افندی” بود که هم در دانشگاه آکسفورد تعلیم یافته و هم از کشور انگلستان، نشان شوالیه و لقب « سر » دریافت نموده بود. این دوگانگی تربیتی از یک سو، و حضور انگلیسی های قدرتمندی چون ادوارد براون در متن تشکیلات بهائیت، و سردمداران بهائیت در ایران - که عموماً انگلیسی بودند - از دیگر سو، این جابجایی را دچار مشکل کرده بود.

 

* مراسم اهدای نشان شوالیه و لقب به عباس افندی

برای همین منظور است که برای پیشگیری از نفوذ دیگر جریانات در تشکیلات، تماس بهائیان شرق با بهائیان غرب، در چارچوب قواعدی خاص برنامه ریزی شده بود:

“عقیده محفل روحانی ملی این است، احبای شرق که به امریکا مسافرت می نمایند، باید معرفی نامه خود را به منشی محفل تسلیم نمایند تا معرفی نامه های مقتضی از طرف محفل ملی صادر و بتوانند در مدت اقامت در امریکا از آن استفاده بنمایند؛ لهذا اگر یکی از احبای شرق بعداً معرفی نامه خود را به یکی از محافل محلی ارائه دهد، از آن محفل تقاضا می شود ترتیبی دهند که معرفی نامه مزبور به محفل ملی ارسال گردد.”5

این دستوالعمل، در طراحی مکانیزم جابجایی افراد بهائی در شرایط مختلف نیز، مشهود است:

“در مواردی که افراد احباء محل اقامت خویش را تغییر می دهند، اغلب در باب چگونگی طراز صحیح انتقال آنان سوالاتی به عمل می آید.

1. انتقال از جامعه به جامعه دیگر.

هنگامی که یکی از احباء محل اقامت خود را از شهری که دارای محفل روحانی است، به شهر دیگری که آن هم دارای محفل روحانی است تغییر دهد، باید محفل روحانی شهری که در آنجا مقیم بوده، مراسله ای مبنی بر اینکه مشارالیه عضو ذی رأی جامعه بوده است، خطاب به محفل روحانی شهری که در آنجا قصد اقامت دارد، صادر و به او تسلیم نماید. به موجب این مراسله، محفل روحانی اخیرالذکر می تواند بدون هیچ تردیدی درباره بهائی بودن آن شخص، او را به عنوان عضو ذی رأی جامعه رسماً بپذیرد. در مورد این گونه نقل و انتقالات، محافل مربوطه باید مراتب را به محفل روحانی ملی اطلاع دهند. اساسیه راهنمائی کنند.”6

1. شرح احوال میرزاابوالفضل گلپایگانی. ص 269.

2. بهائی پروسیجر. ص 43-44

3. کابینه حسنعلی منصور به روایت اسناد ساواک. ج 2. بخش ضمائم. ص 2. سند سوم. دعوتنامه لژ ژاندارک

4. بهائی پروسیجر. ص 5. « قبول بلاشرط و اطاعت » در صفحه 287 ارکان نظم بدیع نیز، تأکید شده است.

5. همان. ص30

6. همان. ص


فارس