12
بهمن
1394
نطق دفاعیه بازرگان در دادگاه
یادداشت نطق دفاعى آقاى مهندس بازرگان در اولین جلسه دادگاه تجدیدنظر دادرسى ارتش در عشرتآباد
بسمه تعالى
یا ایهاالرسول بلغ ما انزل الیک من ربک ... فان لم تفال فما بلغت رسالته
اى پیغمبر آنچه برتو از ناحیه پروردگارت نازل شده است (به مردم) برسان اگر نکردى پس رسالت او را نرساندهاى واللّه ... منالناس ـ و خدا تو را از مردم حفظ مىکند.
این دستور خدا به پیغمبرش بود به ما هم اینطور دستور داده است: ولکم فى رسولاللّه اسوهٍحسنه ـ و براى شما پیروى نیکویى در پیغمبر خداست. قبل از هر صحبت سپاس خدا را به جاى آوریم که سلامتى و صبر و ایمان بما عطا فرموده ما را پیش مردم و وجدان خودمان محبوب و سرافراز کرده است. خوشحالیم که با توکل و نشاط بیشترى در این دادگاه حاضر شدهایم:
آن را که حساب پاک است
از محاکمه چه باک است
اینکه مىگوییم از محاکمه چه باک است مقصودم در دادگاه عدل الهى است زیرا هر قدر پرونده ما در دادگاه شما قطورتر و سنگینتر باشد در دادگاه خدا سبکتر و حسابمان پاکتر خواهد بود. بنابراین اگر طرف ما یعنى هیئت حاکمه نگرانى نداشته باشد براى ما نگرانى نیست. این محاکمه دو جانبه است همانطور که دادگاه ماست دادگاه هیئت حاکمه نیز مىباشد شما دادرسان پرونده ما هستید و ملت ایران دادرس شما و هیئت حاکمه خواهد بود. فعلاً مرحله مقدماتى دادگاه است.
تکلیف فرمودهاید هرگاه در زمینه مرور زمان ـ نقش پرونده ـ صلاحیت دادگاه ایرادى داشته باشم بیان نمایم. بنده هم درباره این سه موضوع از طرف دوستان و خودم صحبت مىکنم.
1ـ مرور زمان ـ از این بابت ما ایرادى نداریم. ما به خاطر چیزى به زندان انداخته و به دادگاه کشیده شدهایم که به هیچوجه کهنه و مشمول مرور زمان نیست. یعنى مطالبه حقوق مردم ایران و مبارزه با استبداد و استعمار.
از انقلاب مشروطیت1 ایران که مبدا آزادیخواهى و تحول اجتماعى کشور ما است پنجاه تا شصت سال بیشتر نمىگذرد پنجاه و شصت سال در حساب عمر یک مملکت لحظهاى حساب مىشود، بنابراین آزادیخواهى در ایران مسئله کاملاً تروتازه است اتفاقا متهمین ردیف 1 و 2 و 3 شما از نسل و نژاد همین حادثه اجتماعى هستند. خود من زائیده سال صدور فرمان مشروطیت مىباشم. دو نفر از آقایان دیگر هم یکى دو سال جلوتر و عقبتر با دوران آزادیخواهى مشروطیتطلبى یا مبارزه با استبداد بدنیا آمدهایم، در این فکر زندگى مىکنیم و آخر سر امیدواریم در حالى که آزادى قانون اساسى واقعا در مملکت حکمفرما شده باشد بمیریم : السلام علینا یوم ولدنا و یوم نسوت و یوم نعث حیا.
2ـ نقض پرونده: در این قسمت حرف زیاد داریم. پرونده ما سراسر نقض و ناجور است.
قبل از دادگاه اقل که براى پروندهخوانى ما را مىآوردند و نامههاى اعمالمان را جلومان مىگذاشتند با چیزهاى عجیبى روبرو شدیم قبلاً خیال مىکردیم دستگاههاى انتظامى مملکت خصوصا سازمان اطلاعات و امنیت کشور با آن طول و تفصیل و تحمیل بودجه سنگین که بر ملت فقیر مىنماید و این همه اعضاى رسمى و جاسوس که در همه جا دارد دستگاههاى با اطلاع موشکاف با دقت و با وجدانى هستند! اما قلبى کاملاً توخالى غیر از گرفتن و زدن و کشتن و آزار مردم کار دیگرى بلد نیستند ـ اطلاعاتشان سطحى و ناقص غالبا غلط و گاهى ضد و نقیض است.
وکلاى مدافع محترم نمونهها و نظایر بسیارى از این بىقیدیها و نواقص را نشان داده و خواهند داد. در یک گزارش محرمانه که در پرونده بنده است دیدیم اداره اطلاعات شهربانى کل کشور نه تنها از وضع نهضت آزادى بلکه از قسمت اجراییات و کلانتریهاى خودش هم بىخبر است. در گزارش مورخ 11/2/42 محل نهضت آزادى ایران را خانه شماره 141 خیابان کاخ مىنویسد. در حالى که این خانه در یک سال و هشت ماه قبل از آن (مرداد 1340) به وسیله پاسبانان بسته و تا چند روز که ممنوعالورود بود از طرف آنها نگهبانى مىشد. تابلو را شبانه برداشتند و ما مجبور شدیم اجاره محل را فسخ کنیم و دربدر باشیم. پرونده تنظیمى آئینه خلافکارىها و ناشیگرىها است. نشان مىدهد که دادرسى ارتش اصلاً بلد نبوده و نمىدانسته یا نمىخواسته دست پرونده لااقل محکمهپسند تنظیم کند. آقایان وکلاى مدافع ما در جریان 20 جلسه جمعا 32 فقره نقص تحقیقات و نقص و خلاف قانون پروندهها را در مراحل بازجویى و بازپرسى به اتکاى مدارک و دلائل قانونى نشان دادند. ولى دادستان دادگاه گذشته جوابى نداند ـ یعنى نداشتند که بدهند.
مجددا آقایان موارد نقص پرونده و اعتراضها و ایرادهاى قانونى خود را به مراحل دادرسى و به دادگاه غیرقانونى بدوى بیان خواهند کرد. اگر در دادگاه فعلى تشخیص دادید و قرار صادر فرمودید که پرونده ناقص است و باید برگردد امیدواریم حکم شما براى دادرسى ارتش به منزله تعلیم و تنبیهى باشد و خدمت غیرمستقیم ما گردد. انتظار داریم مانند آن دفعه خستگى به تن آقایان وکلاى مدافع نماند و در میان دادرسان محترم گوش شنوا و قلم به زبان گویا وجود داشته باشد که با شهامت لازم قرار نقص صادر نمایند.
در هر حال ما نگرانى و امتناعى از کشف حقیقت و بیان مطالب نداریم. از معرفى نهضت آزادى ایران و افکار و اعمال خودمان آنطور که هست خشنود خواهیم شد.
دادگاه بدوى نگذاشت ما چهرهنگارى از نهضت و خودمان و آئینهدارى براى دادگاه بنماییم. ما را وادار به سکوت نمود. چرا ما سکوت کردیم؟ ـ چون نمىخواستیم براى درو دیوار و براى تماشاچیان معدودى که زن و بچه خودمان بودند صحبت کنیم. ما سکوت مخصوصا کردیم تا مردم ایران و دنیا بدانند در چه شرایطى محاکمه مىشویم.
روزى که دادگاه بدوى وارد بحث در ماهیت شد و به ما تکلیف دفاع کرد دولت ایران با سروصداى فراوان جشن سالگرد پانزدهمین سال اعلامیه جهانى بشر را مىگرفت و خود را مدافع و مجرى کامل آن مىدانست. ما بدون بحث و تفسیر ماده دهم آن اعلامیه را خواندیم : «هرکس با مساوات کامل حق دارد که دعوایش به وسیله دادگاه مستقل و بىطرفى منصفانه و علنى رسیدگى شود.» توقع و تقاضاى ما علاوه بر این چهار مطلب چیز دیگرى نبود اما به ما داده نشد. علیرغم ماده دیگرى از همان اعلامیه که مىگوید «آزادى براى کسب اطلاعات و افکار و اخذ و انتشار آن به تمام وسایل ممکن» در مملکت و مطبوعات ما از آنها خبرى نبود (سازمان امنیت مانع درج اخبار دادگاه در روزنامهها بود و شهربانى کل کشور آقاى مهندس حسن عبودیت را به جرم اینکه حامل اوراق پلىکپى شده خلاصه اخبار قسمتى از جلسات دادگاه بوده است زندان و بیرحمانه شکنجه کرد و هنوز هم ایشان در زندان است) دادگاه غیر مستقل و غیر علنى و غیرقانونى بود ـ ما سکوت کردیم. اما سکوت ما از صحبت کردن خیلى رساتر و گویاتر درآمد. به 5000 کیلومترى دادگاه رسید. اعتراضنامهاى به امضاى بیش از چهل نفر استادان طراز اول سوربن پاریس و دانشگاههاى فرانسه و مکتشفین معروف مراکز تحقیقات علمى فرانسه و همچنین مورخین و فلاسفه و نویسندگان نامى و رؤساى اتحادیههاى بینالمللى حقوق بشر به ایران طرفدار صلح و آزادى ـ علیه دادگاه نظامى و محاکمه ما در اروپا منتشر شد. اعتراض ما در دادگاه این بود که دادگاه غیرعلنى و بنابراین غیرقانونى است. حال مىگوییم جلوگیرى دولت از انتشار ـ مدافعات ما در دادگاه نه فقط خلاف قانون بلکه خلاف مردانگى ـ مروت است. آیا شرافت سربازى و رسم آدمى به شما اجازه مىدهد کسى را به دوئل دعوت کنید ولى فقط خودتان اسلحه بدست بگیرید؟ هیأت حاکمه از افشاى عمل خود و جوابهاى ما ترس دارد. حتما حرفهاى ما را منطقى و قانونى و معقول ملت و دنیا مىداند که نمىگذارد کسى آنها را بشنود. دستگاه با چنین عملى زیر حکم برائت ما و محکومیت خود امضاء مىگذارد. به گفته ولهز: در نظام دیکتاتورى و حکومت زور ممکن است آرامش و آسودگى ظاهرى براى طبقه حاکمه بوجود بیاید ولى این آسودگى همراه با سیادت مردم نیست. جامعه تنها در صورت آزادى عقیده و بیان مىتواند روى سعادت را به بیند وقتى ما دیدیم بحمداللّه فریاد مظلومیت و حقانیت ما (ولو یک کلمه از هزار کلمه آن) به هموطنان و همنوعان رسید و مراجع بزرگ تقلید و علماى اعلام پیغام و دستور دادند که حرفمان را بزنیم دانشگاهیان و بازاریان و طبقات ملت نیز از ما خواستند در این دادگاه دفاع و اتمام حجت کنیم. این اوامر و خواستهها براى ما وظیفه و به یاد امر خدا افتادیم که فرمود: یا ایهالرسول بلغ ما انزلالیک من بکّ ـ فان لم تفعل فما بلغت رسالته ـ واللّه بعصمک منالناس ما هم تأسى به رسول خدا مىکنیم.
دانشگاه تهران که در تهران 25 دى ماه گذشته در آن شرایط خفقان و اخراج و زندان به عنوان اعتراض به رأى دادگاه چنان اعتصاب یک روزه پرشکوهى کرد. این اعتصاب و اعتراض براى خاطر آزادى و عدالت و براى تأیید مرام و مقصد نهضت بود ـ براى ما مأموریت و وظیفه شد.
مردم تهران و روزه بگیران ماه رمضان که از بالاى منابر وعاظ با شهامت فداکار به نام آنها و از زبان آنها فریاد علیه زندانى بودن و محکومیت حضرت آیتاللّه طالقانى1 و سایرین را بلند مىکردند و با وجود دستگیر شدنهاى متوالى دیگرى مىآمد و همین اعتراض و همدردى را ابراز مىداشت. آنها نیز به ما مأموریت و رسالت ابلاغ و دفاع مىدادند ... پس ما دیگر این بار خود را موظف به دفاع و صحبت مىدانیم. یقینا ملت پشتیبان و همصداى ما خواهد بود و از راى ملت خدا نگهبان ماست. واللّه یعصمک منالناس ـ انشاءاللّه. یک علت دیگر نیز ما را تشویق به کلام و دفاع مىنماید و آن اینکه دادگاه آنقدر هم بىتماشاچى و بى مستمع نیست در دادگاه قبلى گفتند «نوارى که اینجا ضبط صوت مىکنند به حضور اعلیحضرت برده مىشود و ایشان استماع مىفرمایند» ... چه بهتر !
ما از خدا مىخواهیم شخص اول مملکت بلاواسطه ـ بىتحریف حرفهاى ما را بشنود. پادشاه مملکت نیز احتیاج دارد دو کلمه حرف حسابى از زبان اشخاصى که نه ترس دارند نه طمع بشنود. چه حرفهاى ما و چه اظهارات با صراحت و با ارزش این افسران رشید شجاع ما.
چه بهتر کسانى از طریق این نوار ضبط صوت برابر شخص اول مملکت بایستند و صحبت کنند که قرون طولانى استبداد قامت آنها را نتوانسته است خم کند و جز در پیشگاه ذات ذوالجلال رکوع و سجود و تنظیم و تسبیح نمىکنند! شاه مملکت باید افتخار نماید که در میان ملت ایران اشخاصى هم پیدا مىشوند که «غلامزاده»1 و «نوکر جان نثار»2 نیستند! و بحمداللّه ما تنها چنین نیستم. هیأت حاکمه در هر حمله نفرات ... بیشترى از این نوع افراد را مقابل خود دیده و مىبینند ایشان سالهاى سال حرف مردم را از زبان نوکران و چاکران استماع فرمودند. یک بار هم از زبان آزاد مردان (ولى نه آزاد مردان!! کنگرهاى سازمان امنیت که نه آزاد بودند نه مرد! بشنوند. یقینا فایده و ثمر بیشتر خواهد داشت. همین پریشب گذشته روزنامهها چنین نوشته بودند.
«اعلیحضرت همایونى در افتتاح بیستمین دوره اجلاسیه کمیسیون اقتصادى آسیا و خاور دور فرمودند:
ملل آسیا اکنون چشم باز کردهاند. آنها دیگر سرنوشت خود را مقدر نمىدانند ... منطقه ما مسئولیت عظیمى براى برآوردن آرزوهاى مشروع مردم که با ایدهآل سازمان ملل متحد نیز هماهنگ است بر عهده دارد آنچه به مراتب مهمتر از اعزام انسان به کره ماه انسانهایى است که در روى زمین زندگى مىکنند ...» انسانى که از آزادى و حقوق اولیه انسانى محروم است. در هر حال گفتنى زیاد داریم مىخواهیم از هم اکنون رو به درگاه احکم الحاکمین کرده بگوییم: «بارالها تو شاهدى که ما و وکلاى مدافع ما به پیروى از فرمانى که به پیغمبرت دادى آماده ابلاغ هستیم. اگر نرسانیم دادگاه و دستگاه دهان ما را بسته است.
3ـ اما صلاحیت دادگاه دادگاه حاضر حائز کلیه شرایط ... عدم صلاحیت است اگر ده دلیل بر اثبات این مدعا باشد بنده یکى از آنها را عرض کرده بقیه را به حضرت وکلاى مدافع عزیز واگذار مىکنم. تنها دلیل را که دلیل لازم ندارد و خودتان هم قبول دارید عرض مىکنم. نه فقط دادرسان محترم آن را قبول دارید و اذعان مىکنید بلکه افتخار هم به آن مىکنید. اگر از شما بپرسند مختصرا لطفا بفرمایید چه کاره هستید؟ سینه جلو داده مىفرمایید «من سربازم»
کجا کار مىکنید؟ ـ «در ارتش شاهنشاهى»
کلام ما و دلیل سلب صلاحیت دادگاه هم همین جا است. وارد این بحث نمىشویم که اتهام ما سیاسى است و بر طبق اصل 79 متمم قانون اساسى باید با حضور هیأت منصفه محاکمه بشویم. و درباره سایر ایرادها نیز حرف نمىزنم فقط به عنوان خاطرات دوران نظام وظیفه این شعار را که در سربازخانه بدر و دیوار زده بودند بیادتان مىآورم: «ارتش روح کشور است و انضباط روح ارتش است» گفتم خودتان تا «فرحآباد» خواهید رفت. یقینا فهمیدید که از کجا مىخواهم سر در بیاورم. معذالک براى حفظ در پرونده و نوار و براى آنکه باز پیراهن عثمانى درست نکنند توضیح و تصدیع مىدهیم: آقایان چون خود را سرباز و ملزم به اطاعت در دستور و انضباط ارتش مىدانید. استقلال رأى ندارید خواب که همه کارها را کردید و سرما را بریدید با تأسف و تواضع مىفرمایید «المأمور و معذور» البته خواهید فرمود «خیر چنین نیست دادگاه مستقل است و بر طبق قانون و دستور عدالت ما رأى مىدهیم» «اتفاقا آقاى رئیس دادگاه هم بلافاصله بعد از شنیدن جمله فوق کلام ناطق را قطع کرده و اینطور گفتند».
بخود اجازه تکذیب فرمایشاتتان را نمىدهیم و دلیل و سابقه خصوصى از آقایان نداریم.اما تا آنجا که دادگاههاى نظامى را دیده و شنیدهایم موارد و شواهد عدیدهاى در نظرمان هست که قضات و حتى وکلاى مدافع به محض اینکه خواستهاند با استقلال رأى بدهند و از وجدان و قانون اطاعت کنند گرفتار خیلى چیزها شدهاند!
در هر حال براى آقایان و در هر مقام و کارى انضباط و اطاعت اساس و قرار کار افسران ارتش است ما هم انضباط و احترام و اطاعت سرمان مىشود. در ارتش کار نمىکنیم ولى در فرهنگ و دانشگاه پیوسته به معلمین خود احترام گذاشته و از شاگردان انضباط و اطاعت خواستهایم بحمداللّه احترام و اطاعت هم همیشه دیدهایم. اما ما و شاگردانمان آن احترام و اطاعت را براى خاطر درس و علم مىفهمیم. هیچ وقت توقع نداریم اگر معلمى بگوید 6=2×2 یا مسلمیات عقلى را نادیده بگیرد. کسى کورکورانه از او اطاعت نماید. تمام اطاعت و احترام در مدرسه به خاطر علم و حقیقت است.ما نوکر علم و حقیقت هستیم ـ نه آنکه علم و حقیقت قربانى و فرع بر احترام و عنوان ما بشود! در چنان مکتب و مدرسهاى نرفتن بهتر از رفتن است .
درباره افسران و ارتش نیز مىگوییم و یقین داریم تصدیق مىفرمایید که ارتش و ارتشیان به خاطر امنیت مملکت و برقرارى عدالتاند. انضباط و اطاعت از دستور از آن جهت روح ارتش شده است که مردم در حریم امنیت نفس بکشند و به امید عدالت زندگى و رشد نمایند.
انضباط و اطاعت از دستورهاى مافوق هر قدر هم لازم و مقدس باشد تا پشت در دادرسى و دادگاه اجازه ورود و عمل دارد ـ نباید پا در حریم قضاوت بگذارد. حکم دیگر با عدالت و انصاف است حال اگر استقلال رأى و حکومت قانون وجود ندارد و قرار است از مافوق دستور و نظر گرفته شود. نبودن دادگاه و دادرسى بهتر از بودن آن است. همانطورى که ما معلمین خود را نوکر دانش و خدمتگزار دانشجو مىدانیم افسران و دادرسان نیز باید خود را خدمتگزار عدالت و امنیت و ملت بدانند. امیدواریم این گفته استوارت میل را قبول داشته باشید که با پیشرفت امور درمان زمانى فرا رسید که دیگر مردمان نمىتوانستند. بپذیرند که حکمرانان نباید بالضروره قدرتهاى مستقل و مستبدى باشند و همیشه منافع حکمرانى با منافع توده مردمان متناقض باشد. متوجه شدند حق آنست که دارندگان نیروى حکمرانى وکیل و خادم آنها باشند و تنها با رضایت آنان حق حکمرانى یابند. تنها با این ترتیب است که ملت مىتواند از ستم حکمرانان خود مصونیت کامل داشته باشد.» دادرسان محترم با توجه به این که در تمام طول خدمت بر حسب وظیفه سربازى از مطالعه و دخالت در سیاست ممنوعه و محروم بودهاید و حق دارید که الفباى سیاست را بلد نباشید مأموریت یافته و به حکم همان اطاعت و انضباط سربازى حاضر شدهاید.
با علم بعدم صلاحیت و سابقه در محاکمه یک عده اشخاصى و جمعیت صد در صد سیاسى قضاوت نمائید. این خود تأیید عرض بنده و دلیل بارز بر عدم صلاحیت دادگاه نیست؟ خصوصا که غالب دادرسان دادگاههاى نظامى در حقوق و قوانین هم کمترین سابقه و سررشته ندارند. اطاعت یا خدمت وقتى توأم ا صلاحیت و تربیت قبلى نباشد چه بسا که با وجود منتهاى حسن نیت و عشق به وطن منتهى به خسارت و خیانت مىشود. مثلاً اگر حضرت آیتاللّه که فن جنگ نیاموختهاند در موقع حمله به مملکت از فرط فداکارى و خدمتگزارى برود پشت تانک یا جت بنشینند و آنها را برانند! چه خواهد شد! جز آنکه خودشان و تانک و جت را به دست دشمن بدهند کار دیگرى خواهد کرد؟ ... کار قضاوت و سیاست هم فنى نیست که به صرف افسر وظیفه شناس بودن کسى وارد آن بشود! این قبیل قضاوتها نتیجهاش ظلم و حق کشى و خیانت به ملت و مملکت است. در پایان عرایضم ضرر ندارد نکتهاى را به عنوان اتمام حجت یا دلالت (هر طور که خودتان قبول کنید) یادآور شوم. خصوصا که دادرسان محترم را به عنوان افراد مسلمان و عامل به فرائض دینى به ما معرفى کردهاند. اتفاقا در محیط دادرسى ارتش بیش از همه جاهاى دیگر به فرمایشات و شمائل حضرت امیرمؤمنان بر مىخوریم. همین على ابن ابیطالب مولاى بزرگوار و خلیفه جهاندار به مالک اشتر فرماندار اعزامى خود به مصر چنین دستور مىفرماید (نقل از ترجمه مرحوم جواد فاضل)1 ولا نقولى اِنى مؤخر آمر فاطاع ... فانظر الى عظمت ملک اللّه فوقک وقدرته منک على ما لاتقدر علینا من نصیک» اى مالک هرگز مگو که من مأمور و معذور هرگز مگو که به من دستور دادهاند و باید کورکورانه اطاعت کنم. هرگز طمع مدار که تو را کورکورانه اطاعت کنند ... مالکا هر قدر که خود را فعال و قادر مىبینى بیاد دار که خداوند از تو فعالتر و قادرتر است.»
بعد از قرائت رأى کذائى دادگاه بدوى حضرت آیتاللّه طالقانى براى اخطار و انذار سوره شریفه والفجر را تلاوت کردند. حالا بنده قبلاً براى تعیین و تذکر آیاتى از آن سوره را قرائت مىکنم: المترکیف فعل ربک بعاد ارم ذات العباد التى لم یخلق مثلها فى البلاد آیا نمىنگرى پروردگارت چه رفتارى با عاد کرد؟ با آن کاخهاى ستون افراشته اِرم ـ که مانند آن در کشورها ایجاد نشده بود.
و ثمودالذین جابو الضحر بالواد و فرعون ذى الاوتاد الذین طغو فى البلاد و قوم ثمودى که صخرهها را از صخرهها مىشکافتند ـ و فرعون صاحب میخهاى محکم ـ همان کسانى که در سرزمینها طغیان کردند فاکثرو فیها افساد نصب علیهم ربک سوط عذاب ان ربک لما لمرصاد و تا مىتوانستند فساد را زیاد کردند ـ تا آنکه بالاخره تازیانه عذاب خدا بر سرشان ریخت ـ بدان که پروردگارت حتما در کمین گاه ستم کار است.
* یادداشت نطق دفاعى آقاى
مهندس بازرگان
در اولین جلسه دادگاه
تجدیدنظر دادرسى ارتش در عشرتآباد
..........
هست گلهایى در این گلشن که از سرما نمىمیرد وندرین افسرده شب هرگز عطر صحرا گسترش را از مشام ما نمىگیرد سیاوش کسرائى (از مجله دانشجو)
1ـ رجوع شود به کتاب: فراز و فرود انقلاب مشروطیت، سیدمصطفى تقوى، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر، 1384
1ـ رجوع شود به کتاب: آیتاللّهسیدمحمود طالقانى به روایت اسناد ساواک، 3 جلد، تهران، مرکز بررسى اسناد تاریخى
1ـ منوچهر اقبال همواره خود را «غلام زاده» مىنامید
2ـ امیراسداله علم در برابر شاه خود را «نوکر جان نثار» مىدانست.
1ـ سخنان علىابن ابىطالب (ع) از نهجالبلاغه، ترجمه جوادفاضل، تهران، انتشارات علمى
نظرات