شاداب عسگری، پژوهشگر بهائیت
کارویژه بهائیان جاسوسی برای رژیم صهیونیستی است
خبرگزاری تسنیم نوشت:
دین و مذهب همواره عاملی سرنوشتساز در تحولات کشورها بوده و جنبشهای اجتماعی فراوانی به نام آن در سراسر جهان بهویژه ایران شکل گرفته است، در این میان، استفاده از مذهب و علائق دینی مردم برای ایجاد تغییرات گسترده سیاسی و اجتماعی حکم شمشیر دولبه را دارد؛ زیرا هم میتواند از جانب مصلحان دلسوز و صادق در جهت بهبود اوضاع بهکار گرفته شود و هم میتواند ابزاری فریبنده در اختیار استعمارگران باشد تا در پوشش آن به اهداف خود جامه عمل بپوشانند.
پیدایش سازمان بهائیت را که ابتدا در قالب یک فرقه ظهور یافت و در اوایل قرن بیستم، ماهیت اصلی خود را بهعنوان یک سازمان سیاسی، غیردولتی و ذینفوذ (گروه فشار) بهمنصه ظهور رساند میتوان در همین راستا ارزیابی کرد، سازمانی چندملیتی که مرکز مدیریت و رهبری آن در اسراییل قرار دارد و اصلیترین کارویژه یا بهتعبیری فلسفه وجودی این سازمان، جاسوسی است.
در ادامه گفتگوی ما با شاداب عسگری پژوهشگر تاریخ معاصر و انقلاب اسلامی و نویسنده کتاب «بهائیان نظامی در حکومت پهلوی دوم» را میخوانید:
ادعای جاسوسبودن بهائیان و فعالیت آنها در این حوزه را چگونه میتوان اثبات نمود؟
اجازه میخواهم که در مقام پاسخ به این سؤال، اشارهای به قسمتی از تاریخ رژیم صهیونیستی بعد از ایجاد دولت جعلی اسرائیل داشته باشم؛ در تاریخ 29 نوامبر 1947م گروههای صهیونیستی طرح تقسیم فلسطین را تحت فشار سیاسی آمریکا، انگلیس و سایر کشورهای غربی، در سازمان ملل به تصویب رساندند و در سال 1948، برابر با 1327خ دولت اسرائیل اعلام موجودیت کرد. صهیونیستها برای ادامه بقای خودشان از انجام هیچکاری، هر چقدر هم از لحاظ اخلاقی، دینی و اجتماعی زشت و اشتباه فرض شود، رویگردان نیستند،
بهعنوان نمونه در سالهای آخر دهه 1940، صهیونیستها بهدلیل آگاهی از احتمال حمله کشورهای عرب همسایه، پیش از اعلام تشکیل کابینه یهود، جاسوسانی را به کشورهای مصر، اردن، سوریه و لبنان فرستادند. گلدا مایر که بعدها به مقاماتی همچون سفارت، وزارت خارجه و نخستوزیری اسرائیل رسید، یکی از این جاسوسها بود که در پوشش یک توریست اهل شوروی، وارد اردن شد و در نزدیکی محل اقامت فرماندهان نظامی و افسران اردنی مستقر شد. وی توانست با استفاده از حربه تنفروشی، با برخی از این افسران طرح دوستی بریزد و اطلاعات مهمی از جمله تصمیم اردن برای حمله به اسرائیل را کسب کند. پیش از اعلام رسمی تشکیل اسرائیل و نطق بنگوریون، مایر به سرزمینهای اشغالی بازمیگردد و در دیدار با سران این رژیم، آنها را از برنامه حمله اردن به اسرائیل مطلع میکند، قبل از این اقدام نیز، مایر سالها در رأس تشکیلات مالی سازمانهای یهودی قرار داشت، و از راههای بیعفتی و خودفروشی نسبت به جمعآوری پول جهت تقویت تشکیلات مخفی صهیونیستها اقدام میکرد.
گلدا مایر، چهارمین نخستوزیر رژیم صهیونیستی، در دهه 1940 یکی از جاسوسان این رژیم بود.
زیپی لیونی، وزیر خارجه سابق رژیم صهیونیستی نیز اعتراف میکند که با شیخ حمد بن ثانی امیر پیشین قطر، حمد بن جاسم نخستوزیر پیشین قطر، صائب عریقات، دیپلمات ارشد و رئیس هیئت فلسطینی مذاکرهکننده عضو سازمان آزادیبخش فلسطین با اسرائیل و یاسر عبدربه، دبیرکل کمیته اجرایی سازمان آزادیبخش فلسطین، روابط نامشروع و غیراخلاقی داشته است و دوربینها نیز از روابط ایشان فیلمبرداری کردهاند. وی تأکید میکند که از انجام هیچ قتل و یا ارتکاب جنایتی یا داشتن چنین روابط نامشروعی واهمه ندارد، بهشرط آنکه تمام این اقدامات برای اسرائیل سودمند باشد.
مطلب جالب و مهمی مطرح شد، اما بهنظر میرسد که نیازمند ارایه توضیحات بیشتر باشد؟
موضوع خیلی مشخص و ساده است، بیایید در عالم فرضیات، رژیم اشغالگر را بهمثابه یک خانواده منظور کنیم، در این وضعیت، مادر و دختر این خانواده معترف هستند که برای حفظ و بقای خانواده به شنیعترین اقدامات که همانا داشتن روابط نامشروع و فحشا میباشد، تن در دادهاند، حال و تحت این شرایط، بهراستی کارویژه بهائیان برای صهیونیستها چیست که از سال 1948 تاکنون از آنها بهعنوان میهمان نگهداری کردهاند و حتی مخارج آنان را نیز متقبل میشوند، بهائیانی که دارای هیچ کشور، جایگاه یا منافع بینالمللی خاصی نیستند که معاشرت و نگهداری از آنها منافعی را متوجه صهیونیستها بکند؟!
از سویی دیگر، صهیونیستهایی که حتی پذیرای یهودیان غیرصهیونیست نمیباشند و برای سایر مردمان ساکن سرزمینهای اشغالی که به سایر ادیان متمسک هستند، هزاران مشکل ایجاد کردهاند، چرا و چگونه تا این اندازه گشاددستانه با بهائیان برخورد میکنند؟ اگر بهفرض به حقانیت بهائیان بهعنوان یک دین معتقد هستند، چرا رژیم اشغالگر، بیت العدل را متعهد کرده است هیچگونه اقدام تبلیغی بین مردم اسرائیل نداشته باشند؟ چرا بهائیان، که برای بهاصطلاح زیارت اماکن مقدسهشان به سرزمین صهیونیستی سفر میکنند، بایستی با کسب مجوز قبلی از تشکیلات بهائیت، در زمانی که به آنان ابلاغ میشود و فقط برای مدت یک هفته تا ده روز به آن کشور سفر کنند؟ بعد از آمریکا، بهائیان بیشترین حضور را در کدامین کشورها دارند؟
بنابراین، بسیار سادهپنداری است اگر تصور شود که رژیم صهیونیستی که تمامی مخارج بهائیان را تأمین میکند و سالانه برای جمعآوری اطلاعات از کشورهای مختلف، صدها میلیون دلار هزینه مینماید، از این مجموعه اطلاعات متخذه توسط بهائیان بهخصوص از کشورهای اسلامی، بهسادگی بگذرند و بهائیانی نیز که ادامه حضورشان در عکا، منوط به صدور مجوز دولت صهیونیستی است از واگذاری این اطلاعات، خودداری کنند. این تلاش گسترده بهائیان برای جمعآوری اخبار و نتایج حاصله از آن، در شرایطی که فاقد دولت و سرزمین مشخصی هستند، نمیتواند در روند زندگی عادی بهائیان تأثیری خاص داشته باشد، اما انجام این وظیفه بهقدری مهم است که بیت العدل در خصوص اجرائی نمودن آن ابلاغیه صادر کرده است.
آیا تمامی بهائیان اقدام به جاسوسی میکنند؟ این مهم چگونه اجرایی میشود؟
در مقام پاسخ به قسمت اول سؤال بایستی عرض کنم که بله تمامی بهائیان اقدام به انجام اینکار سخیف میکنند و در این خصوص هیچ استثنائی وجود ندارد. شروع کار آنها در این حوزه نیز از دوران کودکی و بعد از گذر از 3 یا 4 سالگی شروع میشود.
اما، مرتبط با قسمت دوم سؤال، از بدو پیدایش این تشکیلات، بهگونهای به رهروانشان تفهیم شده است که ضرورت حفاظت از هر فرد بهائی ایجاب میکند مرکزیت تشکیلات، از هر آنچه اطراف آنها رخ میدهد اطلاع داشته باشد. بسیاری از تلاشها و اقدامات انجامشده در حوزه جمعآوری نیز تحت همین عنوان و با این توجیه صورت میپذیرد که «محفل ملی روحانی» بایستی از اوضاع و احوال مناطق مورد نظر اطلاع کامل داشته باشد تا به این ترتیب شرایط لازم برای رشد و توسعه بهائیت فراهم شود، اینچنین است که بیتالعدل مستقر در اسرائیل در معرض جدیدترین اخبار داخلی مناطق مورد نظر قرار میگیرد، بهائیان نیز این امریه را اجرایی میکنند و نتایج حاصله از آن را در ضیافتهای 19روزه و همچنین لجنهها بیان میکنند.
بیتالعدل اعظم در دامنه کوه کرمل در بندر حیفا است
جاسوسی، فینفسه کار مذمومی است، چگونه بیت العدل بهائیان را راضی به انجام آن میکند؟
دراینخصوص بیت العدل کار خاصی را اجرایی نکرده است، بلکه نقش اصلی را بنیانگذاران آن ایفا کردهاند، به این معنا که سردمداران اولیه این تشکیلات با طرح مباحثی همانند اینکه تعصب در ارتباط با موضوعاتی همچون دین و مذهب، جنسیت، سیاست، اقتصادی و بهخصوص وطن را هادم بنیان انسانیت قلمداد و اینطور القاء کردهاند که تا این تعصبها وجود دارد، عالم انسانی راحت نخواهد بود، این نقش را ایفا کردهاند، واضح است که تحت این شرایط، یک فرد بهائی هیچ علقهای به کشورش نخواهد داشت و در مسیر بهاصطلاح تقویت باورهای مذهبی خویش، عملی را که صواب میپندارد، انجام میدهد. بهائیان رفتار خودشان را اینگونه توجیه میکنند که برابر ابلاغات محفل ملی، اطلاعرسانی کردهاند، بنابراین، اقدام آنها جاسوسی محسوب نمیشود، اما، هیچگاه نتوانستهاند پاسخی منطقی به این سؤال بدهند که چرا تشکیلات، در صورت عدم حضور افراد در ضیافتهای 19روزه و عدم واگذاری اخبار و اطلاعات، بهشدت با آنها برخورد میکند.
از دیگر ملزوماتی که برای اجرایی کردن این طرح انجام شده است، میتوان به این دستور بیت العدل اشاره داشت که هیچ بهائی مجاز نیست بهجز کتب، نشریات، رادیوها، تلویزیونها یا سایتهایی که تشکیلات برای آنها مشخص میکند، از مصادیق دیگری استفاده کنند، بدیهی است که اعمال این روش، باعث کانالیزه شدن افکار آنان و همچنین، بسته شدن محدوده فضای فکری بهائیان میشود. در ادامه نیز، واقعیتها و باورهای موجود در اجتماعات، برای بهائیان بهگونهای تشریح، ترسیم و تفسیر میشود که آنها را نسبت به آحاد مردم دچار بیگانگی، شناخت وارونه، سوءظن و کینهتوزی کند، بههمین دلیل نیز، تعلق خاطری نسبت به مردم و وطنی که در آن زندگی میکنند، ندارند.
آیا بیت العدل ساختاری برای هدایت بهائیان در حوزه جاسوسی نیز پیشبینی کرده است؟
بله. در مبحث ساختار سازمانی بهائیت لجنهها از جمله مباحث مهم هستند. لجنهها همان انجمنهای تخصصیای هستند که متناسب با نیازها و ضرورتهای منطقهای و سراسری تشکیل میشوند. لجنهها بازوان محافل هستند که در تمامی عرصهها و بهصورت مشخصتر حوزههای فرهنگی، تبلیغی، اقتصادی، آموزشی، اجتماعی، اطلاعاتی، حفاظتی، نظامی و...، فعالیت دائمی دارند.
با بررسی پیرامون عمده حوزهها و یا موضوعات کاری که لجنهها در ارتباط با آنها تشکیل شدهاند، مشخص میشود تقریباً هیچ حوزه تعریفشدهای در کشور وجود نداشته است که بهائیان مرتبط با آن، اقدام به ایجاد لجنه نکرده باشند. رهبران بهائیت از بیان اهداف اصلی و علاقهمندی به جمعآوری این حجم گسترده و متنوع از اطلاعات امتناع میورزند.
بهطور کلی لجنهها دارای وظایف متعددی هستند که اولین وظیفه تمامی آنها جمعآوری اخبار و کسب اطلاعات است، این وظیفه مهم ریشه در فرهنگ و آموزههای بهائیت دارد. رهبران بهائیت در طول سالهای بعد از شکلگیری همواره به اعضای خویش ابلاغ کردهاند که در ارتباط با دیگران و بهویژه مسلمانان چگونه رفتار کنند؛ شیوهنامههایی که بهتدریج مبدل به فرهنگ و رفتار سازمانی آنان شده است، از این رو، اعضای بهائی از دوران طفولیت با اقداماتی همچون پنهانکاری، کتمان حقیقت و از سوی دیگر، جمعآوری اخبار و اطلاعات آشنا میشوند و تحت پوشش صیانت از بهائیت تمامی این اقدامات را بهصورت عملی و تحت لوای یک وظیفه بهاصطلاح دینی اجرایی میکنند.
چه ادله یا مستنداتی که دلالت بر انجام کار جاسوسی توسط بهائیان در ارتش کند، وجود دارد؟
ادله در این خصوص که بسیار است اما، شاید یکی از مهمترین این دلایل را بتوان در اظهار علاقهمندی بهائیان برای استخدام در ادارات و بهخصوص ارتش شاهنشاهی منظور کرد. بهائیان از حضور در ارتش و کارهای رزمی، بهخصوص اگر بیم آن باشد که این حضور منجر به قتلنفسی خواهد شد، نهی شدهاند.
از طرفی، در سال 1345، محفل بهائیت ایران در خصوص چگونگی اقدام بهائیان برای استخدام، ابلاغیهای را به احبای بهائی ابلاغ و تکلیف بهائیان را برای قید مذهب در تعرفههای استخدامی مشخص میکند. آنها بهنقل از شوقی ابلاغ میکنند: «در تعرفهها، جلوی مذهب را خالی گذاشته و یا خط بکشید، اما ممکن است بعضی مواقع سؤال نمایند: مسلمان، عیسوی، کلیمی و زرتشتی میتواند استخدام شود. شما حتیالمقدور کوشش کنید جای مذهب را خالی بگذارید، اما اگر شما را وادار کردند که یکی از آنها را انتخاب کنید، اصولاً از استخدام خودداری کنید.»، سپس ادامه میدهند، اما اغلب بهنام کلیمی استخدام میشوند».
تحت این شرایط، حضور بیش از 1200 نفر بهائی در ارتش که تاکنون شناسایی شدهاند و البته تمامی آن افراد حتی سپهبد عبدالکریم ایادی، بدون هیچ استثنائی دین خود را اسلام قید کردهاند، چگونه توجیهپذیر است؟
خانمی اهل نجفآباد اصفهان با مشخصات معلوم در دهه 1340، بهعنوان درجهدار کادر خدماتی درمان در ارتش استخدام میشود. ضداطلاعات نسبت به گرایش دینی وی مشکوک میشود که آیا ایشان بهائی است، وی، احضار و از او خواسته میشود که تعهدات لازم را ارائه کند. خانم موردنظر طی دو مرحله مراجعه به مراجع دینی و دفترخانه اسناد رسمی مدارکی را ارائه میکند که وی مسلمان است. همین خانم، در سال 1358 بهصورت کتبی اعتراف میکند که بهائی و بهائیزاده بوده و هیچگاه از عقاید خودش دست نکشیده است، از ایندست نمونهها بسیار است، کدام عقل سلیمی میتواند بپذیرد که صرف مشکلات زندگی و ضرورت اشتغال در یک اداره دولتی، باعث بیان این حد از دروغ و اعمال فریبکاری شده باشد؟!
تلاش و اقدام بهائیان برای جاسوسی تعلق به مقطع خاصی از زمان دارد؟
حداقل در حوزه نظامیان بهائی که بنده چندین سال است آن را با قوت دنبال میکنم، این رفتار از مقطع تشکیل فرقه وجود داشته است. ردپای بهائیان در قالب افرادی که بهطور رسمی جاسوسی میکردند، در پلیس جنوب و سایر نیروهای مسلح دیده میشود.
مرحوم صداقتکیش نویسنده کتاب مبارزات مردم فارس علیه پلیس جنوب در صفحه 410 آن چنین مینویسد: «جاسوسان اس.پی.آر. متأسفانه تعدادی ایرانی ناآگاه در آن زمان برای انگلیسیها جاسوسی میکردهاند که من تا این لحظه نتوانستهام اسامی آنها را بهدست بیاورم، حتی عدهای بهنام بلد برای حمله به شمال نیریز کار جمعآوری اطلاعات عملیاتی را برای انگلیسیها انجام میدادهاند. در شهر نیریز غیر از اینعده، از فرقه ضالّه بهائی هم عدهای در خدمت اس.پی.آر. بودهاند و برای انگلیسیها جاسوسی میکردهاند». همچنین، بهفردی بهنام سیدآقا علایی اشاره میکند که برای انگلیسیها جاسوسی میکرده است، از این دست مصادیق بسیار است.
آیا مصادیقی هم برای عملکرد بهائیان در راستای جمعآوری اخبار و اطلاعات در ارتش شاهنشاهی وجود دارد؟
واقعیت غیرقابل انکار آن است که بهائیان از فرصت حضور در ارتش و ساواک، کمال بهره را میجستند و اقداماتی را اجرایی میکردند که اگر دیگر افراد یا گروهها نسبت به انجام آنها مبادرت میورزیدند، بلاتردید با عواقب بسیار وخیم و واکنشهای شدید حکومت پهلوی مواجه میگردیدند،
بهطور نمونه، در ارتش محفل و یا بهعبارت دیگر سازمان غیررسمی تشکیل میدادند که بهلحاظ امنیتی میتوانست برای ضداطلاعات ارتش بسیار مهم تلقی شود. هرچند از تعداد و میزان این سازمانهای غیررسمیای که اعضای بهائی در پادگانها و مراکز مختلف نظامی ایجاد کرده بودند اطلاع دقیقی در دست نیست، اما میتوان به مواردی از آنها اشاره کرد.
آنها حتی اقدام به تشکیل لجنههایی مانند «لجنه پیمانکاری» در ارتش نیز کرده بودند که وظیفه آن ارائه گزارش روزانه در زمینه تحولات ارتش ایران به تشکیلات بهائیت بوده است. عوامل بهائی گزارشهایی درباره موضوعاتی مانند وارد شدن اسلحه به ایران و چگونگی آموزش چتربازان تهیه و به محفل روحانى بهائیان تسلیم مىکردند.
در این ارتباط، میتوان به گزارشهای متعدد ساواک اشاره کرد، در یکی از این موارد اداره مرکزی ساواک در سال 1346 گزارشی را با طبقهبندی «سرّی» تهیه میکند که در آن چنین آمده بود: «تجرّی بهائیان تا به حدی رسیده که در نتیجه افزایش تبلیغات در لشکر 3 مراغه (پادگان رضاآباد) محفل محلی تشکیل داده است». در ادامه این گزارش، اقدام به معرفی و اعلام صورت اسامی اعضای این محفل محلی کاملاً نظامی کرده و سرانجام در قسمت نظریه، با اشاره به عدم تعصب وطنی بهائیان، خواستار برخورد جدی و جلوگیری از فعالیت این دسته از نظامیان شده است. این گزارش هم همانند سایر گزارشهای مهم به اطلاع ریاست ساواک که در آن ایام بهعهده ارتشبد نصیری بود و نیز به ضداطلاعات ارتش رسانده شده است.
چهتعداد دیگر از این محفلهای متشکله در ارتش شاهنشاهی شناسایی شدهاند؟
همانگونه که توضیح دادم، تعداد و میزان محافل غیررسمیای که اعضای سازمان بهائیت در مراکز مختلف نظامی ایجاد کرده بودند، مشخص نیست، اما، براساس مطالعات و تحقیقات اینجانب، علاوه بر تهران و مراغه که مورد اشاره قرار گرفت، ایجاد تشکیلات مشابهی در یگانهای نظامی مستقر در شهرهای اهواز، اسلامآباد غرب، کرمانشاه، اصفهان، شیراز، مرند و منجیل نیز اثبات شده است.
آیا مصداقی از سازمان سیاسی بهائیت که تأییدی بر انجام کار جاسوسی توسط آنها باشد، وجود دارد؟
اسناد و مدارک متعددی وجود دارد که من بهعنوان نمونه به یک مورد آن اشاره خواهم کرد؛ ساواک، در ارتباط با فعالیت بهائیان شیراز یک گزارش خبر تهیه و به مرکز ارسال میکند. در قسمتی از مفاد این گزارش که در تاریخ 1347/3/7 کمیسیون نشر نفحاتاله در محفل شماره 4 واقع در تکیه نواب منزل اسدالله قدسیانزاده تشکیل گردیده است، شخصی بهنام عباس اقدسی که سخنران کمیسیون بوده است، چنین عنوان میکند: «جناب آقای اسدالله علم وزیر دربار سلطنتی به ما لطف زیادی کردهاند مخصوصاً جناب آقای امیرعباس هویدا (بهائی و بهائیزاده) که انشاءالله هر دو نفر کدخدای کوچک بهائیان میباشند گزارشاتی از فعالیتهای خود به بیتالعدل اعظم الهی مرجع بهائیات میدهند. حضرت بهاءالله میفرماید (عن قال الله عن تصرف بیها) دولت اسرائیل در جنگ سال 46 و 47 قهرمان جهان شناخته شده، ما جامعه بهائیت فعالیت این قوم عزیز یهود را ستایش میکنیم. ما خیلی خوشحالیم که قانونی برای احیای ایران طرح مینمایند.
پیشرفت و ترقی ما بهائیان این است که در هر اداره ایران و تمام وزارتخانهها یک جاسوس داریم و هفتهای یک بار که طرحهای تهیهشده بهوسیله دولت که بهعرض شاهنشاه آریامهر میرسد گزارشاتی در زمینه طرح به محفلهای روحانی بهائی میرسد، مثلاً در لجنه پیمانکار کادر بهائیان ایران هر روز گزارش خود را در زمینه ارتش ایران در اینکه چگونه اسلحه به ایران وارد میشود، چگونه چتربازان را آموزش میدهند به محفل روحانی بهائیان تسلیم مینمایند».
آیا در خصوص مورد فوق و مرتبط با رژیم صهیونیستی هم ادلهای وجود دارد؟
اگرچه تمامی این رفتارها مرتبط با رژیم صهیونیستی اجرایی میشود اما اجازه بدهید از فرمانبرداری نظامیان بهائی از بیت العدل و حریم قائل شدن برای رژیم صهیونیستی مصداق دیگری را بیان کنم،
سرگرد خلبان بهائی علیمحمد خادمی که بعدها به درجه سپهبدی و ریاست هواپیمایی ملی ایران ـ هما نیز رسید، در سال 1325 طی عریضهای از محفل ملی ایران در خصوص اینکه مجاز هست با هواپیما به فلسطین پرواز کمد و فرود آید، سؤال میکند. پاسخ واصله از سوی شوقی افندی که توسط محفل ملی به وی ابلاغ میشود، اینچنین است: «فرود آمدن خلبانان بهائی در فلسطین صلاح نیست».
بهعنوان سخن پایانی، آیا مطلبی هست که بخواهید اضافه کنید؟
بهائیت، انسانها را از وجه و حرمت انسانی و خلافت الهی خارج ساخته و مبدل به ابزاری بسیار خطرناک در دستان استعمارگران کرده است. در این عالم همه موجودات از زمین گرفته تا آسمان، از جمادات تا نباتات و جانداران، همگی دارای غرض و غایت هستند، امّا هدف نهائی خلقت همه اینها، همانا خلقت انسان و تعالی وجودی اوست؛ یعنی همه موجودات آفریده شدهاند تا انسان از آنها بهرهگیری کند و خود را به قرب ربوبی و هدف خلقت یعنی به «خلافت الهی» برساند.
بدیهی است که خلافت بهمعنای قائممقامی و جانشینی است و این امر حاصل نمیشود مگر اینکه خلیفه در همه شئون حکایتگر و نمودار شخص جانشین باشد، بنابراین خلیفه خدا کسی است که بیش از همه با خداوند سنخیّت و ارتباط داشته باشد و از آنجا که خداوند منبع همه کمالات و خیرات است، خلیفه او نیز باید در نمایاندن کمالات و خیرات حقتعالی، کاملترین مظاهر و برترین مخلوقات باشد.
تاریخ نشان داده است که پیروان بسیاری از ادیان مختلف دچار انحرافاتی شدهاند و حتی در محفوظات اعتقادی بسیاری از ادیان و فرق مذهبی، دخل و تصرف شده است که باعث گردیده است هواداران آنها از مسیر اصلی دور گردند اما، هیچیک از ادیان الهی، فینفسه و ابتدا به ساکن، به هیچ وجه فرمانی صادر نکردهاند که انجام آن باعث خدشهدار نمودن قداست خداوند متعال در منظر دیگران باشد.
چرا افراد بهائی بایستی رو به قبلهای سر به سجده نماز بگذارند که محل دفن یک انسان فانی همانند و حتی بسیار ضعیفتر از خود آنهاست؟ آیا با انجام این رذایل که تماماً در قالب قوانین {دینی} به خورد عوام داده شده است، هدف والاتری دنبال نمیشده است، تحت این شرایط و با استناد به تمامی مطالب طرحشده و اسناد، مدارک و مستندات گوناگون ارائهشده، این سؤال مطرح میشود؛ «هدف غائی از حضور بهائیت در ارتش شاهنشاهی چه بوده است؟» در مقام پاسخ به این سؤال، میبایست با قاطعیت کامل لیکن، بسیار کوتاه و جامع چنین گفت: «مهرهسازی با هدف نفوذی درازمدت و مؤثر در نیروهای مسلح کشور ایران بهمنظور کسب اطلاعات و قدرت.»
این واقعیتی غیرقابل انکار است که تحت هیچ شرایطی امکان نفی و یا رد آن، وجود ندارد. این برنامه هدفمند، باقوت و روندی رو به رشد از اواسط حکومت قاجاریه آغاز شد و در تمامی مدت حکومت سلسله پهلوی با جدیت ادامه داشت.
نظرات