سولیوان: ما فقط بدنامی رابطه با ساواک را تحمل می‌کردیم


1422 بازدید

ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا در حکومت پهلوی در سالهای مأموریت خود در تهران (خرداد 1356 تا فروردین 1358) شاهد بسیاری از تحولات و رویدادهای ایران بود. او پس از پایان مأموریت خود در کتابی به نام «مأموریت در ایران» به حقائقی از اوضاع سیاسی ایران در عصر پهلوی، دخالتهای آمریکا در ایران، وابستگی و چاپلوسی بسیاری از مقامات دولتی شاه و اختناق سیاسی و اجتماعی ایران در دوران حکومت محمد‌رضا پهلوی اشاره کرده است. متن زیر توضیحات سولیوان در رابطه با ساواک است:
از زمان کوروش هخامنشی، شاهان ایران همواره سازمانهائی را به خدمت خود می‌گرفتند که از آنها به عنوان «چشم و گوش» خود یاد می‌کردند. وظیفة این سازمانها تحقیق و تجسس به منظور حفظ و حراست از تاج و تخت و تثبیت قدرت مقام سلطنت بود. این سازمانها مانند تشکیلات جاسوسی و امنیتی امروز طبیعت مخفی داشتند و مأموران آنها با لباس مبدل در اطراف و اکناف مملکت گردش می‌کردند و هویت واقعی خود را از مردم پنهان می‌داشتند.
یکی از وظایف آنها این بودکه خود را به لباس صاحبان حرف و مشاغل گوناگون درآورده ودر میان طبقات مختلف مردم رسوخ می‌کردند تا از افکار و اندیشه‌ها و عوامل نارضائی و نگرانی مردم مطلع شوند گزارشات آنها شاهان را از مسائل مورد علاقه و علل ناراحتی‌های مردم آگاه می‌ساخت و برای رفع این ناراحتی‌ها و افزایش محبوبیت خود در میان مردم تدابیری بکار می‌بستند. وظیفه دیگر این مأموران رسیدگی به کار مأموران حکومت و بررسی توانائی آنها در انجام وظایف محوله و طرز رفتارشان با مردم بود و گزارشات آنها به شاه نشان می‌داد که کدامیک از مأموران در انجام وظایف خود کوتاهی کرده یا فاسد و مورد نفرت مردم هستند.
اما مهمترین وظیفه این مأموران کشف توطئه‌های احتمالی علیه حکومت و شناسائی مقامات دولتی و رهبران مذهبی و رؤسای قابل و ملاکینی بود که نسبت به شاه وفادار نبودند. پادشاهان ایران همواره نگران توطئه‌های احتمالی بر ضد خود بودند، زیرا وسوسه قدرت و جاه‌طلبی همیشه ممکن بود بعضی از صاحبان قدرت و مقامات محلی را علیه پادشاه تحریک کند و فرمانروایان کشورهای همسایه هم همواره مترصد فرصتی بودند که با همکاری دشمنان داخلی شاه حکومت او را سرنگون کنند و بر سرزمین ایران مسلط شوند.
تاریخ گذشته ایران نشان می‌‌دهد که سازمانهای خفیه شاهان که در هر زمان نام مخصوص خود را داشتند همیشه با قدرت و خشونت عمل می‌کرده‌اند. بازداشت‌های مخفیانه و شبانه، ربودن و سر به نیست کردن زندانیان و آزار و شکنجه آنها از روش‌های معمول و متداول این سازمانها بوده و وجه مشترک همه آنها ایجاد ارعاب و وحشت برای تثبیت قدرت حکومت و خاموش کردن صدای مخالفان بوده است.
این سیستم طی قرنها به تثبیت حکومت و دوام سلطنت شاهان ایران کمک کرد. رضاشاه هم در آغاز سلطنت خود تشکیلات پلیسی مخفی گذشته را تجدید سازمان داد و برای شناسائی و تعقیب مخالفان خود از آن بهره‌‌برداری کرد. معهذا در زمان سلطنت رضاشاه این سازمان از اهمیت زیادی برخوردار نبود و رضاشاه با سبک خاص حکومت خود چنان رعب و و حشتی در دلها بوجود آورده بود که کمتر کسی جرأت ابراز مخالفت با او را داشت تا چه رسد به اینکه توطئه‌ای برای برانداختن حکومت ترتیب دهند. بعلاوه رضاشاه برای حفظ سلطنت خود بیشتر به ارتش متکی بود و هر صدای مخالفی را به سرعت و شدت سرکوب می‌کرد.
پس از برکناری رضاشاه که با از هم پاشیدگی و تضعیف ارتش همراه بود، جانشین او نه یک پلیس مخفی قوی و نه یک ارتش قابل اتکاء در اختیار داشت. از طرف دیگر کشور در اشغال نیروهای بیگانه بود و محمد‌رضا شاه در سالهای نخستین سلطنت در واقع فاقد «چشم و گوش» پیشینان خود بود. بعد از خروج نیروهای بیگانه از ایران کشمکش‌های داخلی و درگیری با مصدق او را از فکر تشکیل یک سازمان اطلاعاتی بازداشت تا اینکه پس از سقوط مصدق، کشف یک شبکة وسیع جاسوسی از طرف روسها در ارتش ایران شاه را به سختی تکان داد. این شبکه که به وسیله حزب توده سازمان داده شده بود صدها افسر را تا بالاترین رده‌های فرماندهی شامل می‌شد.
پس از کشف و متلاشی شدن این شبکه، شاه به فکر تشکیل یک سازمان اطلاعاتی مجهز و مدرن افتاد و برای مقابله با تشکیلات نیرومند جاسوسی روسها در ایران به دوستان امریکائی خود متوسل شد. در سال 1957 سازمان سیا طرح و چارچوب تشکیلاتی یک سازمان جدید اطلاعاتی را به شاه داد و خود در تأسیس و سازمان دادن آن مشارکت کرد. این تشکیلات که به نام سازمان اطلاعات و امنیت کشور نامیده می‌شد به زودی بنام مخفف آن یعنی ساواک شهرت یافت.
مأموران ساواک ابتدا دوره‌های تعلیماتی خود را در آمریکا می‌دیدند ولی بعدها اسرائیل هم به یکی از مراکز تعلیماتی ساواک تبدیل شد. تعلیماتی که در آمریکا و اسرائیل به مأموران ساواک داده می‌‌شد علاوه بر آموزش‌های عمومی پلیسی و اطلاعاتی، تعلیمات ویژه مبارزه با روشهای جاسوسی روسها و کشف رمزهای پیچیدة جاسوسی آنها را شامل می‌شد.
تشکیلات ساواک در ابتدا بی‌شباهت به سازمانهای اطلاعاتی کشورهای غربی نبود. البته با وجود همکاری نزدیک سیا با این سازمان، نظر به طبیعت هر سازمان اطلاعاتی، آمریکائیها بر همه اسرار این سازمان و تشکیلات آن واقف نبودند و ما هرگز نتوانستیم تعداد واقعی اعضای رسمی و تمام وقت این سازمان را بدانیم. رقم تخمینی اعضای رسمی ساواک در حدود شش‌هزار نفر بود، البته شبکه اطلاعاتی ساواک «منابع» خبری بسیاری را هم شامل می‌شد و عده‌ای نیز بطور نیمه‌وقت و برای انجام مأموریت‌های خاص با ساواک همکاری می‌کردند.
از اوائل دهه 1960 و بخصوص پس از قیام سال 1963 به رهبری آیت‌الله خمینی ساواک به تدریج از صورت یک سازمان اطلاعاتی و ضدجاسوسی خارج شد و بخش عمد‌ه‌ای از آن به صورت یک پلیس مخفی برای مبارزه با مخالفان سیاسی رژیم درآمد. روش‌های خشونت‌آمیز در ساواک که ابتدا به وسیله اولین رئیس سازمان امنیت ایران ژنرال بختیار اعمال می‌شد در ابعاد وسیعتری نسبت به مخالفان سیاسی رژیم اعمال گردید و بازداشت‌های خودسرانه و شکنجه برای گرفتن اعتراف و زندانهای طولانی و بدون حکم دادگاه از روش‌های معمول و متداول ساواک به شمار می‌آمد.
ساواک هرگونه فعالیت سیاسی را با سوء ظن می‌نگریست. نه فقط کمونیستها و افراطیون مذهبی، بلکه عناصر لیبرال و سوسیال دمکراتها و بازماندگان جبهه ملی سابق هم از تعقیب و آزار ساواک در امان نبودند. سازمانهای دانشجوئی بیش از همه مورد سوءظن ساواک بودند و ساواک منابع اطلاعاتی و عوامل نفوذی زیادی در میان دانشجویان داشت. هزاران عامل و منبع ساواک در دانشگاهها پراکنده شده بود و علاوه بر گزارش فعالیت‌های گروههای مخالف، با شیوة تهمت و افترا بین خود آنها اختلاف به راه می‌انداختند و از هماهنگی و انسجام آنان جلوگیری می‌کردند.
در این دوره، بخصوص در اواخر دهه 1960 و اوائل دهه 1970 نوعی حکومت ترور و وحشت بر ایران حکمفرما بود. نه فقط گروههای شناخته شده‌ی مخالف و مبارز، بلکه بعضی از سیاستمداران معروف و روشنفکران و خانواده‌های مرفه و متجدد هم از تعقیب و آزار ساواک مصون نبودند. بعضی‌ها بطور اسرار‌آمیزی ناپدید یا ربوده می‌شدند شکنجه در زندانها بصورت امری عادی درآمده بود و بعضی از زندانیان زیر شکنجه کشته می‌شدند. البته در دوران پس از انقلاب داستانهای وحشتناک و اغراق‌آمیزی از شکنجه در زندانهای ساواک منتشر شد که همه آنها را نمی‌توان باور کرد، لیکن بهر حال ربودن و زندانی کردن مخالفان بدون مجوز قانونی و آزار و شکنجه آنها در زندانهای ساواک امری نیست که قابل انکار باشد و همه این‌ها در زمانی صورت می‌گرفت که شاه با اجرای برنامه‌های اصلاحی معروف به «انقلاب سفید» خود می‌خواست فقر و جهل و بی‌عدالتی را از کشور خود ریشه‌کن سازد و آن را به سوی دروازه‌های «تمدن بزرگ» هدایت کند.
در اواسط دهه‌ی 1970 ساواک در مبارزه با گروههای مخالف به موفقیت‌های زیادی دست یافته و فعالیت‌های تروریستی را کم و بیش از میان برده بود. از سوی دیگر اعمال خشونت و شکنجه از طرف ساواک در سراسر جهان انعکاس یافته و اعتراضات شدیدی را برانگیخته بود. در چنین شرایطی شاه علاقمند به ترمیم موقعیت بین‌المللی خود بود و همسر شاه، شهبانو هم که به تدریج صاحب قدرت و نفوذ بیشتری در دربار شده بود در مقابل شیوه‌های پلیسی نامتناسب با شرایط زمان حساسیت نشان می‌داد. مجموعه این عوامل باعث شد که ساواک در مبارزه با مخالفان روش ملایمتری در پیش گرفت و هنگامی که حکومت کارتر در آمریکا بر سرکار آمد شکنجه در زندانهای ایران ظاهراً منسوخ شده بود.
با همه این احوال ساواک هنوز در ایران و خارج از ایران بسیار بدنام بود و تصمیم پرزیدنت کارتر دربارة حفظ ارتباط سازمان سیا با ساواک، علیرغم وعده‌هایش درباره‌ی تعمیم حقوق بشر در جهان تصمیمی دشوار و حساب شده بود. 


«مأموریت در ایران» ، ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا درایران