سفر راهبردی ابا ابن برای صهیونیستها در دیماه 1343


سفر راهبردی ابا ابن برای صهیونیستها در دیماه 1343

دوم دی 1343 آبا ابان سیاستمدار معروف یهودی و وزیر خارجه پیشین اسرائیل به تهران سفر کرد تا راه جدیدی فراروی حکومت پهلوی برای همکاری عمیق‌تر با صهیونیست‌ها مهیا سازد. سفری که ضمن تلاش برای پنهان‌کاری، نقش مؤثری در ژئوپلیتیک منطقه خاورمیانه در آن برهه تاریخی داشت.

 

اتحاد تاکتیکی جلادها

برای درک اهمیت سفر آبا ابان، ابتدا باید زمینه شکل‌گیری این روابط را مرور کرد.

در خرداد 1327، نصرالله انتظام، نمایندۀ ایران در سازمان ملل، که عضو کمیسیونی متشکل از نمایندگان یازده کشور مأمور به رسیدگی قضیۀ فلسطین شده بود، با «تقسیم فلسطین و تشکیل کشور اسرائیل» مخالفت کرد و خواهان تشکیل دولتی واحد اما فدرال در فلسطین شد.

هم‌زمان با نخستین سفر محمدرضا شاه به آمریکا در آبان ۱۳۲۸ ، هری ترومن در گفت‌وگو با او مسئلۀ روابط ایران و اسرائیل را مطرح کرد. نخستین مذاکرات جدی در سال ۱۹۴۹ بین نصرالله انتظام در گفت‌وگو با «آبا ابن» نمایندۀ رژیم صهیونیستی در سازمان ملل متحد انجام شد.

در اسفند ۱۳۲۸ و با وجود مخالفت افکار عمومی، دولت ساعد، یک سال و نیم پس از تشکیل کشور اسرائیل، آن کشور را به صورت «دو فاکتو» به رسمیت شناخت. این تصمیم در نشست هیئت دولت در شب ۱۴ اسفند ۱۳۲۸ به اتفاق آرا گرفته و به نصرالله انتظام، نمایندۀ ایران در سازمان ملل متحد، ابلاغ شد که با تماس با نمایندۀ صهیونیست‌ها، شناسایی بالفعل یا «دو فاکتو» را به او اعلام کند.

اگرچه شاه اسرائیل را به صورت دو فاکتو به رسمیت شناخته بود و از برقراری روابط کامل دیپلماتیک علنی خودداری می‌کرد، اما در عمل، همکاری‌ها بسیار فراتر از این سطح رسمی بود. بر اساس اسناد، اسرائیل «دوست، هم‌پیمان و متحد بسیار نزدیک دولت شاهنشاهی به حساب می‌آمد». پایه این همکاری بر نظریه «اتحاد پیرامونی» دیوید بن‌گوریون قرار داشت که بر اساس آن، اسرائیل برای شکستن محاصره دشمنان عرب خود، به دنبال اتحاد با کشورهای غیرعرب پیرامون دنیای عرب، مانند ایران، ترکیه و اتیوپی بود.[1] از سوی دیگر، شاه ایران نیز اسرائیل را متحدی مفید برای مقابله با تهدید پان‌عربیسم جمال عبدالناصر در مصر، گسترش نفوذ در منطقه و دستیابی به کمک‌های امنیتی و فناوری می‌دانست.

ایران تحت حکومت محمدرضا پهلوی که پس از کودتای 1332 وابستگی بیشتری به آمریکا یافته بود، حمایتش را از اسرائیل بیشتر کرد تا جایی که شاه در مرداد 1339 در یک مصاحبه مطبوعاتی آن را علنی کرد. مصاحبه‌ای که موجی از انتقاد در جهان اسلام پدید آورد.  

 

صهیونیست سرشناس در مأموریتی محرمانه

آبا ابان (۱۹۱۵-۲۰۰۲) از چهره‌های سرشناس سیاسی و دیپلماتیک صهیونیستها بود که سمت‌هایی چون سفیر در سازمان ملل و وزارت امور خارجه را بر عهده داشت. وقتی تیرماه 1342، کابینه بن‌گوریون فروپاشید و لوی اشکول، به عنوان سومین نخست وزیر مسئول اداره رژیم اشغالی شد، آبا ابان معاون او شد. او همچنین از سال ۱۳۳۸ تا 1345 ریاست مؤسسه علوم وایزمن را به عهده داشت. همان موسسه‌ای که از چهارده سال پیش از جعل اسرائیل، زمینه‌ساز این دولت‌سازی بود و در جنگ دوازده روزه با ایران، یکی از اهداف مهم نابود شده بود.

سفر او به عنوان معاون نخست‌وزیر در دی ۱۳۴۳ به تهران، به عنوان معاون نخست وزیر و در چارچوب همین تبادلات محرمانه و سطح بالای دو کشور قرار می‌گیرد. اگرچه جزئیات مذاکرات این سفر خاص به طور کامل در اسناد عمومی منتشر نشده، اما بعدها تصاویری از حضور عوامل رژیم پهلوی که در موسسه وایزمن حاضر بودند، منتشر شد.

 

بی‌خبری وزارت خارجه

نکته جالب‌تر، روایت اسدالله علم، وزیر دربار پهلوی، از سفر دیگری از آبا ابان در سال‌های بعد است، زمانی که او وزیر خارجه رژیم صهیونیستی شده است. او در یادداشت روزانه خود در تاریخ ۴ دی ۱۳۴۹ می‌نویسد: «ابان، وزیر خارجه اسرائیل به ایران آمد. چون وسیله خود من خواسته بود که بیاید و شرفیاب شود، تا روز ورود او وزارت خارجه اطلاع نداشت. مصراً خواسته بود که مرا ببیند. من می‌دانستم شاهنشاه خوششان نمی‌آید، چون بعضی کارها را میل دارند انحصاری در دست و ید اقتدار خودشان باشد»[2]. این روایت، دو موضوع را به وضوح نشان می‌دهد: اول، محرمانه بودن فوق‌العاده این دیدارها که حتی وزارت امور خارجه ایران نیز از آن بی‌خبر بود. دوم، نقش شخص شاه به عنوان کانون اصلی و تصمیم‌گیرنده نهایی در مدیریت این رابطه حساس.

 

رابطه عمیق در سایه انکار  

روابط ایران و اسرائیل با یک تناقض آشکار همراه بود. از یک سو، همکاری‌های گسترده در حوزه‌های امنیتی، نظامی، اطلاعاتی و اقتصادی جریان داشت. اسناد به سفرهای متعدد مقامات بلندپایه دو کشور اشاره می‌کنند؛ از سفر «موشه دایان» وزیر کشاورزی و رئیس اسبق ستاد ارتش اسرائیل در سال‌های ۱۳۴۱ و ۱۳۴۳ تا سفرهای مقامات نفتی و حتی سفر محرمانه «مناخیم بگین»، نخست‌وزیر اسرائیل، به تهران در اسفند ۱۳۵۶. بسیاری از این ملاقات‌ها برای پنهان‌کاری بیشتر در شهرستان رامسر برگزار می‌شد.

از سوی دیگر، رژیم پهلوی به دلیل ملاحظات داخلی و فشار افکار عمومی مسلمان در منطقه، شدیداً بر پنهان نگه داشتن این روابط تأکید داشت. اما مشکل اصلی اینجا بود که اسرائیلی‌ها اغلب این پنهان‌کاری را نادیده می‌گرفتند و گاه اخبار این ملاقات‌ها عمداً یا سهواً در رسانه‌های اسرائیلی مانند روزنامه «معاریو» افشا می‌شد. این افشاگری‌ها برای دولت ایران دردسرهای سیاسی و تبلیغاتی در داخل و خارج کشور، به خصوص جهان اسلام و عرب ایجاد می‌کرد. نامه‌ای از وزیر امور خارجه وقت ایران به نخست‌وزیر درباره افشای ملاقات نخست‌وزیر اسرائیل در تهران، حاکی از این نگرانی است.

در این چرخه، سفر آبا ابان در دوم دی ۱۳۴۳ را می‌توان نقطه عطفی در این رابطه دوگانه و پیچیده دانست. گواه عمق همکاری استراتژیک پنهانی میان دو رژیم خون‌ریز در یک منطقه پرتنش که ماهیت محرمانه و غیررسمی آن، بیانگر اثر مطالبه افکار عمومی از پرهیز رژیم پهلوی در توسعه آن دارد.

 

[1] برای اطلاع بیشتر بنگرید به: تقی پور، محمدتقی (1383) استراتژی پیرامونی اسرائیل : اسرار عملیات مشترک موساد. ساواک، سرویس های اطلاعاتی ترکیه و اتیوپی در خاورمیانه و آفریقا، تهران : موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی.

[2] علم، امیر اسدالله (1387) یادداشت‌های علم،‌ ج2، تهران:مازیار:معین، ص 148



ایرانیان حاضر در کلاسهای وایزمن در کنار ابا ابن


حضور ایرانیان در کلاس آموزش صهیونیستها