سربلند ایستادهایم
روز ۱۵ مرداد 1358 به موجب سندی طبقه بندی شده و فوق محرمانه که بعدها جزو اسناد لانه جاسوسی انتشار یافت، سفارت آمریکا گزارشی از تلاشهای این سفارتخانه برای تحریک اقلیتهای قومی در کردستان و آذربایجان و یا اعراب جنوب کشور جهت ایجاد اغتشاش در نواحی مختلف ایران را به وزارت خارجه کشورش ارسال کرد.(1)
این سند در حالی تدوین میشد که تنها 4 ماه از عمر نظام جمهوری اسلامی ایران میگذشت. با این حال در همین 4 ماه، سند فوق اولین جلوه از کینهتوزی آمریکاییها علیه نظام و انقلاب اسلامی نبود.
به فاصله 45 روز پس از برقراری نظام جمهوری اسلامی ایران، سنای آمریکا در 27 اردیبهشت 1358 با انتشار قطعنامهای آنچه را که «نقض حقوق بشر در ایران» خواند محکوم کرد.(2) یک ماه بعد در ۲۹ خرداد همان سال یکی از افسران اطلاعاتی «سیا» در گزارشی محرمانه به سازمان اطلاعاتی کشورش اعلام کرد: «تمامی بذرهای یک جنگ داخلی در ایران کاشته شده است. ما تسلیحات زیادی در ایران داریم، گروههای زیادی در ایران آماده جنگ هستند و ما در آستانه موفقیت و پیروزی هستیم»(3) دو هفته پس از این گزارش در ۱۱ تیر ماه ۱۳۵۸ خبرنگار روزنامه آمریکایی لس آنجلس تایمز(4) و در اول مرداد همان سال خبرنگار روزنامه آمریکایی نیویورکتایمز در تهران متهم به رفتار جاسوسی علیه جمهوری اسلامی ایران شدند و از کشور اخراج گردیدند.(5)
اینها رویدادهایی هستند که در اوایل انقلاب اسلامی و در زمانی که عمر انقلاب اسلامی از 6 ماه و عمر نظام جمهوری اسلامی از 4 ماه تجاوز نکرده بود، به وقوع پیوستند.
علاوه بر این در خلال این چند ماه به دفعات شاهد اعتراض مکرر دولتمردان و محافل سیاسی آمریکا نسبت به مجازات جنایتکاران رژیم پهلوی در دادگاههای ایران بودهایم؛ اعتراضاتی که به منزله دخالت آشکار سیاسی در امور داخلی ایران بوده است.
با این حال هنوز در جامعه آمریکا بعضی سیاستمداران و منابع خبری وابسته به آنان را میتوان یافت که در تفسیر علت دشمنی طولانی کشورشان با مردم ایران بعضی عکسالعملهای ما را دلیل تداوم دشمنیها معرفی میکنند و به هر ترتیب تلاش میکنند ما را در تخریب روابط واشنگتن با تهران متهم بدانند. برای مثال بیش از 40 سال است که دستگاههای ارتباط جمعی آمریکا و محافل سیاسی آن کشور، هربار به هنگام قضاوت راجع به خصمانه بودن روابط تهران و واشنگتن، به واقعه تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران اشاره کرده و آن را مبنای تیرگی مناسبات دو کشور وانمود ساختهاند. به همین دلیل در تمام طول این مدت تلاش آمریکاییها همواره این بوده که این واقعه را به عنوان جلوهای از «نقض تعهدات دیپلماتیک» به چالش کشانده و ایران را در سازمانهای بینالمللی و افکار عمومی جهان محکوم نمایند تا بتوانند تحلیل مورد نظر خود را از این واقعه مهم تاریخی بسازند و ارائه دهند. آمریکاییها در طول چهار دهه اخیر با انتشار کتابهای متعدد و نشر هزاران مقاله در مطبوعات آمریکا و اروپا و برخورداری از حمایت مواضع سیاسی هماهنگ محافل غربی و بنگاههای خبری صهیونیستی، این پروژه را دنبال کرده و برای توجیه جنایات خود علیه ملت ایران، چنین وانمود کردهاند که منشاء اصلی دشمنی میان ایران و آمریکا همان واقعه بوده و ایران، آغازگر دشمنی با آمریکا بوده است.
در این تلاش برنامهریزی شده، کمترین اشارهای به عملکرد آمریکا در برابر ایران در ماههای پیش از واقعه تسخیر لانه جاسوسی نشده و دلیل حادثه تسخیر لانه گفته نشده است.
در سال 1357 دولت دمکرات جیمیکارتر تا آخرین نفس برای برقرار نگاه داشتن شاه در برابر موج خواست و اراده مردم ایران در انقلاب اسلامی تلاش کرد. پس از پیروزی انقلاب نیز تا زمان تسخیر سفارت امریکا در تهران دیپلماتهای امریکایی مستقر در سفارتخانه، در یک دوره 9 ماهه از هیچ تلاشی در جهت مقابله با نظام نوبنیاد جمهوری اسلامی ایران فروگذار نکردند. نقب زدن به لیبرالها و سیاستمداران محافظهکار برای مهار انقلاب، پیگیری طرحهایی برای ایجاد جنگهای داخلی در ایران، تماس با سرکردگان گروههای ضد انقلاب، ارتباط حمایتی با شبکههای کودتا و براندازی در داخل کشور و تأمین مالی گروهکهای تروریستی که در غرب و جنوب ایران به انفجار در لولههای نفتی و یا ایجاد نا امنی و بیثباتی و ترور و خونریزی در مناطق کردنشین مشغول بودند، از عملکردهای مأموران سیاسی فعال در ساختمان سفارت امریکا بود. این حقایق در اسناد لانه جاسوسی نیز آمده است.
علاوه بر این حصر اقتصادی ایران، بلوکه کردن داراییهای ایران، شروع تحریمها، حمایت از آشوبهای فرقهای در کردستان و خوزستان و.... عموماً جزو عملکرد حکومت جیمیکارتر بود که در سالهای نیمه دوم حکومتش علیه انقلاب اسلامی صورت گرفت. راه اندازی کودتای نقاب(نوژه)، پیاده کردن قوای نظامی در خاک ایران(طبس)، و سپس تحریک عراق به جنگ علیه ایران نیز حاصل همین دوره بود. بعضی از مقامات بلند پایه دولت کارتر پس از شکست وی در انتخابات 1359 ش. در دورهای که از مدیریت جامعه آمریکا کنار رفته بودند، طی خاطرات خود، به نقش نامطلوب و مخرب دستگاه حکومتی امریکا علیه ایران که در ماههای اول پس از انقلاب از طریق سفارتخانه آن کشور در تهران هدایت میشد اقرار کردهاند که در فهرست اسناد لانه جاسوسی موجود است و اشاره به آنها در این مقاله نمیگنجد. سفارت امریکا در تهران طی زمستان 1357 تا پائیز 1358 به مرکزی برای فرماندهی عملیات جاسوسی و خرابکاری علیه جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده بود؛ نظامی که عمر سیاسی آن به یک سال نمیرسید. با این حال سفارت امریکا زمانی توسط دانشجویان تسخیر شد که امریکا خواست مشروع ملت ایران در استرداد شاه و اموال و داراییهای بلوکه شده ایران را نادیده گرفت و حتی امکاناتی وسیع در اختیار فراریان حکومت شاه گذاشت تا تشکیلات خود را علیه انقلاب سازماندهی و فعال کنند.
حتی اگر دشمنی 15 ساله آمریکاییها با ملت ایران از کودتای 28 مرداد 1332 تا پیروزی انقلاب را نادیده بگیریم، دولتمردان آمریکایی نباید فراموش کنند که تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، نباید مبنای روابط خصمانه موجود میان دو کشور قرار گیرد بلکه این واقعه واکنش منطقی جوانان ایرانی در اعتراض به 9 ماه دشمنی سفارتخانه آن کشور در تهران علیه مردم و انقلاب اسلامی ایران بوده است.
دلیل عداوت پایان ناپذیر آمریکاییها با ملت ایران را در جای دیگری باید جستوجو کرد. برچیده شدن سفارت آمریکا فقط دلیل علنی شدن آن عداوتها بوده است.
دلیل اصلی و حقیقی آن ساقط شدن حکومت دستآموز آمریکا و انگلیس در ایران و از بین رفتن پایگاه امن و جزیره ثبات آنان در منطقه خاورمیانه بوده است. به عبارت دیگر برخلاف ادعای حاکمان کاخ سفید که در چهار دهه گذشته تلاش کردند دشمنیهای خود با ملت ایران را به حادثه تسخیر لانه جاسوسی گره بزنند و رفتار بعدی خود را توجیه کنند، این خصومت ها ۹ ماه قبل از تعطیل شدن سفارت آمریکا و از فردای پیروزی انقلاب آغاز شد.
آمریکاییها در رفتار ۴۲ ساله خود علیه ملت ایران شدیدترین تحریمها را به کار بستند. از هر شبکه برانداز و تروریستی در ایران حمایت کردند. به مدت ۸ سال آنچه در توان داشتند در اختیار حکومت جنگطلب صدام گذاشتند. همان حکومتی که ۱۵ سال بعد تاریخ مصرفش برای آمریکاییها منقضی گردید. در این هشت سال به اسکلههای ما حمله کردند، هواپیمای مسافربری ما را با ۳۰۰ مسافرش ساقط کردند، در حذف فیزیکی دانشمندان ما با تروریستهای اسرائیلی همپیمان شدند، جامعه بینالمللی را برای قطع همکاریهای اقتصادی و بانکی و نفتی با ما تحت فشار گذاشتند و در امتداد این حرکت خوشباورانه گفتند جمهوری اسلامی ایران جشن چهل سالگی انقلاب خود را نخواهد دید!(6) ولی امروز در میانه چهل و سومین سال عمر انقلاب نه تنها ما راسخ و سربلند در جای خود ایستادهایم، بلکه جامعه بینالمللی انقلاب ما و نظام ما را باعث و بانی «بیداری اسلامی در جهان» میشمارند.
آنهایی که هنوز در هیئت حاکمه آمریکا نومیدانه در مسیر توجیه رفتار ضد ایرانی و عداوتهای بی حاصل خود میکوشند، فقط درک وشعور جامعه جهانی را به تمسخر میگیرند
پینوشت:
1 - تاریخ انقلاب اسلامی، آشوبها، ترورها و کودتاها، موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، ۱۳۹۲، صفحه ۱۱ به نقل از اسناد لانه جاسوسی، کردستان، صفحه ۱۵۲
2 - روزنامه اطلاعات، شنبه 29 اردیبهشت 1358، ص 8
3 - تاریخ انقلاب اسلامی ایران، همان، صفحه ۱۲، به نقل از روزنامه کیهان ۱۰/۲/ ۱۳۵۹
4 - بهروز طیرانی روزشمار روابط ایران و آمریکا مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی تهران ۱۳۷۹ صفحه ۲۹۱
5 - بهروز طیرانی، همان، ص 292
6 - اشاره به سخنان «جان بولتون» نماینده اسبق آمریکا در سازمان ملل که در تیرماه سال ۱۳۹۶ در نشست گروهک تروریستی منافقین در پاریس با اطمینان گفته بود ایرانیها جشن چهل سالگی انقلاب خود را نخواهند دید.
نظرات