سردار ملی و سالار ملی


9503 بازدید

 ستارخان با نام اصلی ستارخان قره‌داغی از سرداران جنبش مشروطه ایران و ملقب به «سردار ملی»  است و باقر خان از قهرمانان ملی ایران  و از مبارزان جنبش مشروطه ملقب و مشهور به « سالار ملّی » است . مقاله حاضر زندگی نامه مختصری از این دو مبارز تبریزی است .

ستارخان «سردار ملی»
در بین مردانی که برای دفاع از مشروطیت و حقوق ملت دست به شمشیر برده و آنرا پس از استبداد صغیر دو مرتبه بازگردانیدند، ستارخان سردار ملی مقام اول را دارد؛ بحق او قهرمان مشروطیت ایران است. ستارخان پیش از مشروطیت از لوطیان تبریز بود. لوطیان تبریز از قدیم طبقه خاصی را تشکیل میدادند و اخلاق و عادات بخصوصی داشتند. با حکومت و مأمورین دولت همیشه مخالفت می نمودند؛ چنانکه در عصر شاه طهماسب صفوی عده ای از آنان در عصیان طغیان نمودند و به مجازات رسیدند. پس از بروز اختلاف بین متشرعه و شیخیه، لوطی ها نیز دو دسته شدند و به مخالفت همدیگر برخاستند. اعمال و رفتار آنان مورد توجه طبقات مردم بود. محمدامین خیابانی دیوانی به زبان ترکی درباره وقایع لوطی های تبریز سروده که در عهد نادرمیرزا مؤلف "تاریخ تبریز" با وصف چند دفعه چاپ کمیاب بوده است. ستارخان از لوطیان بومی نبود، بلکه اصل او از قراجه داغ و از ایل محمدخانلو بود. خود به شیخیه اعتقاد داشت و روزگاری در اطراف شهر به سر می برد. پنهانی به مشهد رفته و برگشته بود.
ستارخان پس از اعلام مشروطیت به شهر آمد و به اسب فروشی اشتغال ورزید و سپس جزو مجاهدین مسلح گردید. پس از بمباردمان مجلس، دعوت انجمن ایالتی آذربایجان را که خود را به دنیا جانشین مجلس بمباردمان شده معرفی می کرد، قبول کرد. در محله امیرخیز با قوای دولتی جنگ نمود. با وصف شکست مجاهدین و سست شدن آنها، وی استقامت به خرج داد و تسلیم نشد و محله امیرخیز را به تصرف قشون دولتی نداد. وقتی بر ایران گذشته است که مشروطیت فقط در محله امیرخیز تبریز وجود داشت و همه جای ایران در دست پادشاه مستبد بود.
ژنرال قونسول روس به وی بیرق روسیه داده و تضمین می کرد که اگر تسلیم شود از تعرض محمدعلی شاه مصون باشد، اما او قبول نکرد. آنقدر مقاومت کرد تا مجاهدین محلات دیگر به جنبش آمدند و قوای دولت را عقب راندند. این مقاومت به محمدعلی شاه معلوم ساخت که بلوای تبریز امری جدی است و ممکن است کار آن بلوا بالاتر گیرد و کار به جاهای باریکتر بکشد. این بود که عین الدوله را به محاصره تبریز فرستاد و از عشایر و خوانین نفر و اسلحه خواست. ستارخان بدواً اردوی ماکو را منهزم نمود و بعداً عین الدوله را عقب نشاند و بر تبریز مسلط شد. پس از آن، به زور از مردم اعانه خواست و مرتکب بعضی اشتباهات شد و مردم را ناراضی نمود. (موضوع اعانه جمع کردن ستارخان مربوط می شود به خبردار شدن انجمن تبریز از بمباردمان مجلس و احتمال کودتا بر علیه مشروطیت نوپا. نخستین اقدام انجمن پس از اطلاع بر این موضوع، پس از ارسال تلگرافها به سایر شهرها، در صدد اعزام نیروی مسلح به تهران درآمد. به دنبال این تصمیم دفتر اعانه ای برای تأمین هزینه این اردوکشی دایر گردید.)
پس از آنکه قشون روس وارد تبریز گردید، وی به شهبندری عثمانی (قونسولخانه) پناه برد و بالاخره به طهران رهسپار شد. در پایتخت مشروطه پذیرایی گرم و باشکوه از وی به عمل آمد. ستارخان با شاه و نایب السلطنه در یک کالسکه نشسته، با جلال تمام وارد شهر گشت و در باغ اتابک منزل گرفت.
چون پس از فتح تهران به دست ملیون، احتیاجی به وجود مجاهدین نبود و این جماعت با در دست داشتن اسلحه امنیت پایتخت را متزلزل می کردند، دولت مشروطه بر آن شد که اسلحه مجاهدین را جمع کند. مجاهدین تهران به منزل ستارخان سردار ملی جمع شده، بنای مقاومت را گذاشتند. در نتیجه تیراندازی ها تیری به پای او اصابت کرد و (بدین گونه پایی که در صحنه های آتش و خون دلیرانه و بی تزلزل گام زده بود با تیر دولت انقلابی از رفتار باز ایستاد و بنا به قول احمد کسروی "بدینسان یگانه قهرمان آزادی از پا درافتاد" - تاریخ هیجده ساله، ص 143) مجاهدین مغلوب شدند. در اثر آن تیر مزاج ستارخان علیل شد. مرگ سردار ملی را عصر روز سه شنبه 25 آبانماه 1293 شمسی مطابق به 28 ذیحجه 1332 قمری نوشته اند. سردار هنگام پیوستن به جاودانگی 48 سال داشت. جسم بی روح وی را در مقبره طوطی در جوار بقعه حضرت عبدالعظیم در شهر ری به خاک سپردند. آرامــگـــاه ســـردار تا سال 1324 شمسی وضع حقیرانه ای داشت. در این سال پس از میتینگ طرفداران پرشور ستارخان بر سر قبر وی، یک آرامگاه موقتی ساخته شد. ولی یک سال بعد این آرامگاه با خاک یکسان شد. بعدها به همت امیرخیزی و دیگران، سنگ قبری برای آرامگاه سردار تهیه شد که به قول سلام الله جاوید "اگر چه لایق آن مرحوم نبوده، ولی از هیچ بهتر است".
این بود تاریخ زندگانی پرحادثه مردی که مشروطیت ایران را نجات داده است. در یک خانواده کوچک به دنیا آمد، در یک محیط فاسد تربیت شد، در یک ساعت بحرانی دست به اسلحه برد. چون مدافع مشروطیت بود او از یک حرکت مترقی دفاع کرد و نامش جاویدان شد.
درباره ستارخان خیلی چیزها نوشته و گفته اند. در خارج از آذربایجان او را به درستی نشناخته اند. در خود آذربایجان نیز چون مردم عادی نمی توانستند بر خود هموار کنند که یک نفر اسب فروش بر یک شهر بلکه بر یک ایالت فرمانروا باشد. درباره او برای کوچک کردن او قصه ها ساختند و پرداختند. اما حقیقت قضیه اینکه وی مردی شجاع و نسبت به مشروطیت صمیمی بود و چون از آن دفاع کرده، قهرمان مشروطیت به شمار رفته است و خالی از ضعف و نقص نبوده است. غیر از آن هم نمی شد از وی متوقع بود و جوانمردی هائی هم داشته است. دو برادر و یک برادرزاده او را سالداتهای روس به دار زده اند، یعنی در راه مشروطیت قربانی داده است؛ بنابراین سزاوار احترام است. فعلاً مجسمه ستارخان در موزه آذربایجان به معرض نمایش بازدید کنندگان گذاشته شده است. و نیز تندیس نیم تنه آن قهرمان آزادی در ورودی نمایشگاه بین المللی تبریز گذاشته شده است.

باقرخان « سالار ملی»
بیش از صد سال از عمر انقلاب مشروطیت و مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران می گذرد. قهرمانان صدیق و بی نام ونشان و سلحشوران نامی در تاریخ هر قوم و ملتی فراوان دیده می شوند.میهن ما ، ایران از قرنها پیش در برابر فتنه های روزگار و تاراجهای زمان در مقابل استبداد و استعمار جنگیده است.
 استعمار و استبداد توانستند در کشور ما مردان توانا وقهرمانان نامداری را ناکام ساخته و خون رجال بزرگی ، مانند قائم مقام فراهانی و میرزا تقی خان امیر کبیر را در خون خود غوطه ور سازند و جنبشهای مردمی را سرکوب سازند. مردم پس از تحمل استبداد سلطنتی و ستم جباران در طول قرون متمادی ، تازه موفق شده بودند تخت سلطنت خودکامه قاجار را واژگون کرده و به برکت مجاهدات و جانفشانی های دلیرترین فرزندان میهن ، ستارخان و باقرخان ، حکومت قانون مشروطه را مستقر سازند
باقر خان فرزند حاجی رضا معمار در محله خیابان ( خیابان یکی از محلات قدیمی تبریز است ) به دنیا آمد.در جوانی شغل پدر را دنبال کرد و پی عـلم و سواد نرفـت و در مشکل گشایی زندگی مردم جوانمرد بود. وقتی ظلم وستم قاجار ازحد گذشت و مردم تبریز دست به قیام زدند ، باقر خان به انقلابیون پیوست و به یاری ستار خان شتافت و با او مشورت می کرد . پس از حمله و بمباران مجلس در تهران و پخش خبر آن در کشور، در شهرهای دیگر ایران شورشهائی برخاست . مردم تبریز با شنیدن اخبار تهران به هواداری از مشروطه و مخالفت با محمد علی شاه برخاستند. ستارخان و باقرخان به بسیج مردم و سازماندهی مجاهدان برآمدند. گروهی از ایرانیان قفقاز نیز به مردم تبریز پیوستند و به مجاهدان قفقاز معروف شدند. علی موسیو از یاران حیدرخان عمواوغلی و یارانش هم دستهء مجاهدان تبریز را تشکیل دادند. محمد علی شاه از تزار روسیه نیکلای دوم درخواست کمک کرد و تبریز به محاصره نیروهای روس و نیروهای دولتی در آمد . باقـرخان  در محاصره تبریز در کنار مردم بود.و ریاست مجاهدین محله خیابان تبریز به دست او افتاد و از آزادی دفاع می کرد. پس از به توپ بستن مجلس ، به دستور انجمن ایالتی ، باقرخان مانند ستارخان دست به اسلحه برد و با قشون دولتی که تبریز را در محاصره داشت به جنگ پرداخت.  در اثر همکاری او با ستارخان کار مشروطه طلبان پیشرفت کرد  و تبریز از فشار محاصره در آمد و قشون دولتی شکست خورد و ملت به پیروزی رسید. انجمن ایالتی تبریز ، باقر خان را به لقب سالار ملی ملقـب  ساخت و از او تقـدیر کرد و آوازه اشتهارش در سراسر ایران پیچید .
در اصفهان اعتراضات به بست نشینی عده ای انجامید و با پیوستن بختیاری ها کار بالا گرفت. صمصام السلطنه ایلخان بختیاری با نیروی مسلح زیادی به اصفهان وارد شد. در رشت انقلابیون گیلان به مقر حکومت حمله کردند و با کشتن آقا بالا خان شهر را گرفتند. بالاخره نیروهای گیلان به فرماندهی سپهدار اعظم از شمال و نیروهای بختیاری به فرماندهی سردار اسعد از جنوب به سمت تهران آمدند و در نزدیکی تهران به هم پیوستند. نیروهای مجاهدین گیلان و بختیاری در 27 جمادی الاخر 1327 هجری قمری وارد تهران شدند و شاه و اطرافیانش به سفارت روس پناه بردند . انقلابیون ، مجلس عالی تشکیل دادند و محمد علی شاه را از سلطنت خلع کردند و ولیعهد او احمد میرزا را به تخت نشاندند. چنانکه در تواریخ مشروطیت نوشته اند ، در اثر مجاهدت ستارخان و باقرخان سایر شهرهای ایران نیز به جوش آمدند و مشروطیت نجات یافت  ، اما تبریز به دست قشون روس افتاد. سالار ملی و سردار ملی در تبریز نماندند و به تهران حرکت کردند. در تهران ، یک استقبال بی نظیر از این دو مجاهد شجاع از طرف دولت مشروطه به عمل آمد. باقر خان درتهران منزوی می زیست تا قضیه مهاجرت پیش آمد. او دیگر در تهران درنگ نکرد و دنبال مهاجرین رفت. شبی در نزدیکی قصر شیرین عده ای برسر او و رفقایش  ریختند و سرشان را بریدند. کشتن  باقر خان به همراه هجده نفر از یاران و همراهانش در آبان ماه 1295 خورشیدی در قصرشیرین به دست یکی از اشرار معروف به نام محمد امین طباطبائی به قصد تصاحب اسب و وسائل دوستانش ، صورت گرفت. باقر خان ، سالار ملی ، مردی جسور و ساده بود. حق بزرگی به گردن مشروطیت ایران دارد. او و ستارخان برای مشروطیت با قوای دولتی به جنگ پرداختند و موفق شدند ستارخان و باقرخان ، در سخت ترین ایام با اتکاء به مردم تبریز با شاه مستبد مبارزه کردند و یک حرکت و نهضت ملی را رهبری کردند  .  پس از استقـرار مجدد مشروطه ،  ستار خان و باقرخان  که از توده برخاسته بودند به عنوان قهرمانان مشروطیت معرفی گردیدند. وهردو به مشروطیت ایمان داشتند و دراثر دلاوری های بی نظیرشان به آسانی قهرمانان ملت شدند
منابع و مآخذ :
1 ـ تاریخ مشروطیت ایران ـ دکتر مهدی ملکزاده
2 ـ تاریخ مشروطه ایران ـ احمد کسروی
3 ـ تاریخ بیداری ایرانیان ـ ناظم الاسلام کرمانی
 4 ـ ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران ـ فریدون آدمیت
5 ـ حیات یحیی ، حاجی میرزا یحیی دولت آبادی
6 ـ رهبران مشروطه ـ صفایی ـ انتشارات جاویدان
7 ـ تاریخ هجده ساله آذربایجان ـ احمد کسروی 


مرکز اسناد انقلاب اسلامی - موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی