نقد تفکر ی که آموزه‌ی مبارزه و مقاومت را به چالش می کشد

بازخوانی مفهوم «سازش» در هندسه‌ی معرفتی امام خمینی (ره)

مصادره به مطلوب از اندیشه‌های امام خمینی


بازخوانی مفهوم «سازش» در هندسه‌ی معرفتی امام خمینی (ره)

با توجه به شرایط کنونی داخلی و خارجی، مصادره به مطلوب از اندیشه‌های امام خمینی بازار پررونقی یافته و برخی برای اثبات آراء خود به گزینش افکار ایشان روی آورده‌اند. آن‌ها با استنادها و ارجاعات ناقص و طرح مفهوم سازش در صددند آموزه‌ی مبارزه و مقاومت را به چالش بکشند؛ لذا مروری بر اندیشه‌های امام راحل ضروری به نظر می‌رسد.

برای مرور یک مفهوم از اندیشه‌های حضرت امام (رحمت الله علیه) لازم است تا آن مفهوم را در هندسه‌ی فکری ایشان جا یابی کنیم. در غیر این صورت، کنار هم گذاشتن چند سخن، گره کار را نخواهد گشود. نگاه امام (رحمت الله علیه) به هر اقدام و عملی ریشه در نگاه دینی ایشان داشت. در واقع این دین خداست که معیار و سنجه‌ی اعمال و رفتار فردی و جمعی ما خواهد بود. بر این اساس، دین «بندگی خداوند» را کلان‌ترین معیار برای بنده‌ی مؤمن قرار داده است. انسان مؤمن نیز برای تکامل در مسیر بندگی و عبودیت راهی جز شناخت تکلیف و عمل به تکالیف الهی ندارد. لذا محوری‌ترین سنجه‌ی اعمال در نگاه حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) «عمل به تکلیف» است: «از اول به فکر بودیم ببینیم چه چیزى تکلیف ماست، به همان عمل کنیم و آنچه که پیش آمد، به خواست خداوند متعال بود.»[۱]

تکلیف انسان نیز ۲ بُعد فردی و اجتماعی دارد و به طور خلاصه عمل به تکلیف به معنای «قیام لله» است: «همه چیز در این قیام لله است… اجتماعى و انفرادى قیام لله بکنید. انفرادى براى وصول به معرفت الله، اجتماعى براى وصول به مقاصد الله.»[۲]

برای پیاده شدن دین خدا و مقاصد الهی لازم است تا در برابر تمامی طاغوت‌ها و مستکبرانی که با ابزارهای گوناگون زور و فریب و تطمیع، راه را برای جریان دین در جامعه می‌بندند قیام کرد؛ قیامی برآمده از تکلیف‌گرایی: «ما هدفمان این است که تکلیفمان را عمل بکنیم. تکلیف ما این است که از اسلام صیانت کنیم و حفظ کنیم اسلام را. کشته بشویم تکلیف را عمل کرده‏ایم، بکشیم هم تکلیف را عمل کرده‏ایم.»[۳]

در جمع‌بندی این بخش می‌توان نگاه ایشان را به شکل زیر خلاصه نمود:

مستضعفین و مستکبران 

در این هندسه‌ی معرفتی، در میان انسان‌ها، ۲ دسته‌ی مهم وجود دارد که تعیین نسبت ما با آن‌ها موضوعی تعیین‌کننده است: مستضعفان و مستکبران. همواره باید حامی مستضعفین در برابر طواغیت و مستکبران بود.[۴] باید در میان مستضعفان و مؤمنان به نرم­خویی و سازش رفتار کرد و از تفرقه پرهیز نمود، اما در برابر گردن‌کشان هیچ راهی جز مبارزه و استقامت نخواهد بود و آنان با پند و اندرز به راه نمی‌آیند و جز زبان زور را نمی‌فهمند[۵] و «فرعون‌وار» با ما سازش ندارند.[۶] «آن‌هایى هم که تصور مى‏کنند سرمایه‌داران و مرفهان بى‏درد با نصیحت و پند و اندرز متنبه مى‏شوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته و یا به آنان کمک مى‏کنند آب در هاون مى‏کوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت‌طلبى، بحث دنیاخواهى و آخرت‏جویى دو مقوله‏اى است که هرگز با هم جمع نمى‏شوند.»[۷]

به این ترتیب از دیدگاه امام (رحمت الله علیه)، اسلامی که ناب و حقیقی است اسلامی است که در برابر ظالمان سر خم نمی‌کند و «اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنج­دیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزه‌جو، اسلام پاک‌طینتان عارف و در یک کلمه، مدافع اسلام ناب محمدى، صلى الله علیه و آله و سلم» [۸] خواهد بود.

اسلامی که بر پایه‌ی مبارزه با مستکبران بنا شده است و طبیعتاً در برابر «اسلام سرمایه‌دارى، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بى‏درد، اسلام منافقین، اسلام راحت‌طلبان، اسلام فرصت‌طلبان و در یک کلمه، اسلام آمریکایى»[۹] قرار می‌گیرد.

اسلامی که بر پایه‌ی مبارزه با مستکبران بنا شده است، طبیعتاً در برابر «اسلام سرمایه‌دارى، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بى‏درد، اسلام منافقین، اسلام راحت‌طلبان، اسلام فرصت‌طلبان و در یک کلمه، اسلام آمریکایى» قرار می‌گیرد.

اسلامی که نماد آن را می‌توان در «مراکز وهابیت» مشاهده کرد؛ جایی که «اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام ملّاهاى کثیف دربارى، اسلام مقدس‏نماهاى بی­شعور حوزه‏هاى علمى و دانشگاهى، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه‌داران بر مظلومین و پابرهنه‏ها و در یک کلمه، اسلام آمریکایى را ترویج مى‏کنند و از طرف دیگر، سر بر آستان سرور خویش، آمریکاى جهان‌خوار، مى‏گذارند!»[۱۰]

امام در پاسخ به این سؤال که «دشمنان ما و جهان‌خواران تا کى و تا کجا ما را تحمل مى‏کنند و تا چه مرزى استقلال و آزادى ما را قبول دارند؟» بیان می‌دارد که سازش با مستکبران جز با عدول ما از هویت اسلامی‌مان امکان‌پذیر نیست. «به یقین، آنان مرزى جز عدول از همه‌ی هویت­ها و ارزش‌هاى معنوى و الهى‏مان نمى‏شناسند. به گفته‌ی قرآن کریم، هر گز دست از مقاتله و ستیز با شما برنمى‏دارند، مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست‌ها و آمریکا و شوروى در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینى و شرافت مکتبى‏مان را لکه‏دار نمایند.»[۱۱]

آرى، اگر ملت ایران از همه‌ی اصول و موازین اسلامى و انقلابى خود عدول کند و خانه‌ی عزت و اعتبار پیامبر و ائمه‌ی معصوم (علیهم السلام) را با دست‌هاى خود ویران نماید، آن وقت ممکن است جهان‌خواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بى‏فرهنگ به رسمیت بشناسند؛ ولى در همان حدى که آن‌ها آقا باشند ما نوکر، آن‌ها ابرقدرت باشند ما ضعیف، آن‌ها ولى و قیّم باشند ما جیره‌خوار و حافظ منافع آن‌ها، نه یک ایران با هویت ایرانى‌ـ‌اسلامى، بلکه ایرانى که شناسنامه‏اش را آمریکا و شوروى صادر کند.[۱۲]

لذا سیاست «نه شرقی نه غربی» سیاست بی‌تغییر نظام اسلامی است که قوام جمهوری اسلامی به آن است و عدول از آن «خیانت به اسلام و مسلمین و باعث زوال عزت و اعتبار و استقلال کشور و ملت قهرمان ایران خواهد بود.» بدون آن، هویت اسلامی‌مان از بین می‌رود و مصالحه بر سر این سیاست به معنای دست کشیدن از اسلام است.[۱۳]

در همان ماه‌های منتهی به پیروزی انقلاب، امام (رحمت الله علیه) به ترسیم معیار مهمی در سیاست‌ورزی خود پرداختند که به رغم ناسازگاری با معیارهای متداول سیاست‌ورزی در دنیا، در انطباق کامل با سایر اجزای هندسه‌ی معرفتی ایشان قرار داشت؛ مبارزه با ظالم در هر کجای عالم در حمایت از مظلوم راه روشنی بود که امام از ابتدای قیام خود تا انتها به آن پایبند بود.

ما معادله‌ی جهانى و معیارهاى اجتماعى و سیاسى‏اى که تا به حال به واسطه‌ی آن تمام مسائل جهان سنجیده مى‏شده است را شکسته‏ایم. ما خود چارچوب جدیدى ساخته‏ایم که در آن عدل را ملاک دفاع و ظلم را ملاک حمله گرفته‏ایم. از هر عادلى دفاع مى‏کنیم و بر هر ظالمى مى‏تازیم.[۱۴]

این مبارزه تنها برای خدا صورت می‌گیرد: «خداوندا! اگر هیچ کس نداند، تو خود مى‏دانى که ما براى برپایى پرچم دینِ تو قیام کرده‏ایم و براى برپایى عدل و داد در پیروى از رسول تو در مقابل شرق و غرب ایستاده‏ایم و در پیمودن این راه لحظه‏اى درنگ نمى‏کنیم.»[۱۵] لذا معیار آن نیز دفاع از دین خداست:

من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام مى‏کنم که اگر جهان‌خواران بخواهند در مقابلِ دین ما بایستند، ما در مقابل همه‌ی دنیاى آنان خواهیم ایستاد و تا نابودى تمام آنان از پاى نخواهیم نشست. یا همه آزاد مى‏شویم و یا به آزادى بزرگ‌ترى که شهادت است مى‏رسیم.[۱۶]

هدف نهایی چنین مبارزه‌ای «گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه‌ی جهان‌خواران، خشکانیدن ریشه‌های فاسد صهیونیسم، سرمایه‌دارى و کمونیسم در جهان»[۱۷]”لا اله الا الله” را بر قلل رفیع کرامت و بزرگوارى به اهتزاز درآوریم.»[۱۸] آری، شاید هیچ فرازی از سخنان امام (رحمت الله علیه) مانند جملات زیر عمق اهداف اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله) را نشان ندهد: «از خدا مى‏خواهیم که این قدرت را به ما ارزانى دارد که نه تنها از کعبه‌ی مسلمین، که از کلیساهاى جهان نیز ناقوس مرگ آمریکا و شوروى را به صدا درآوریم.»[۱۹] است. زمانی که اسلام پیاده شود، طبیعتاً اهداف بین‌المللی آن نیز در «جهان فقر و گرسنگى» اجرا خواهد شد. «ما مى‏گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت با کسى دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم

سازش‌ناپذیری در مقام عمل

 در مقام عمل نیز از ابتدای مبارزه در سال ۴۱ و ۴۲، حضرت امام (رحمت الله علیه) در برابر اسرائیل نشان دادند و اعلام کردند که «ملت عزیز شیعه از اسرائیل و عمال اسرائیل متنفرند و از دولت­هایى که با اسرائیل سازش مى‏کنند متنفر و منزجرند.»[۲۰]

پس از آن نیز در دوران مبارزه با رژیم پهلوی و به ویژه در ماه‌های آخر پیروزی انقلاب، دسیسه‌ها و جهالت‌های برخی که همواره پیشنهاد بقای شاه را داشتند، در امام کارگر نیفتاد و ایشان بر اساس همان منطق، تنها راه اصلاح را در رفتن شاه می‌دانستند؛ چون شاه از مصادیق روشن ظالمانی بود که دستش به خون مردم ایران آلوده بود و جایی برای بخشش و گذشت وجود نداشت: «خیال نکنید که ما قدم‌قدم مى‏خواهیم برویم؛ این غلط است، این تز غلط است. یا شاهنشاهى حالا باشد، به قانون اساسى عمل بکنید و انتخابات آزاد!»[۲۱]

«نه شرقی نه غربی» سیاست بی‌تغییر نظام اسلامی است و عدول از آن «خیانت به اسلام و مسلمین و باعث زوال عزت و اعتبار و استقلال کشور و ملت قهرمان ایران خواهد بود.» بدون آن، هویت اسلامی‌مان از بین می‌رود و مصالحه بر سر این سیاست به معنای دست کشیدن از اسلام است.

 با آغاز جنگ تحمیلی و قدرت‌طلبی‌های صدام و حمایت‌های بی‌دریغ مستکبران از او، مشی روشن امام (رحمت الله علیه) همواره مبارزه با سران ظلم و سر خم نکردن در برابر ظالمان بود و ایشان پیشنهادهای بزدلانه‌ی برخی را درباره‌ی اتمام جنگ نمی‌پذیرفتند. از نظر امام، دفاع امری است که بر همه کس در حد توان واجب است و برخی پیشنهاددهندگان سازش می‌فهمند که «ما اگر سازش کنیم، له مى‏شویم.»[۲۲] لذا «ابداً قضیه‌ی صلح و قضیه‌ی سازش در کار نیست. ما اصلاً مذاکرات نمى‏کنیم با این‌ها. این‌ها براى اینکه فاسد و مفسد هستند و ما با این اشخاص مذاکره نمى‏کنیم.»[۲۳]

از نظر امام (رحمت الله علیه)، مبارزه با مستکبران متن اصلی اسلام است. لذا دعوت ایشان به همه‌ی ملت‌های مسلمان، بلکه مستضعفان این است که برای شرف خود قیام کنند. ایشان آن‌ها را به درس‌آموزی از قیام ملت ایران و پیروزی او فرامی‌خواند.[۲۴] قیامی که ملتی بدون دست‌های خالی و بدون اتکای به شرق و غرب آن را به ثمر رساند و ادامه داد.

«هان اى مسلمانان جهان و مستضعفان گیتى، به پا خیزید و مقدرات خود را به دست گیرید… تا کى باید قدس‏ شما در زیر چکمه تفاله‏هاى آمریکا، اسرائیل غاصب پای‌کوب شود؟ تا کى سرزمین قدس، فلسطین، لبنان و مسلمانان مظلوم آن دیار در زیر سلطه‌ی جنایتکاران به سر برند و شما تماشاچى باشید و بعض حکام خائن شما آتش‌بیار آنان باشند؟»[۲۵]

مصلحت و سازش

 البته روشن است که مبارزه با ظالم و مستکبر همه برای رضای خدا و برای برقراری دین خدا (اسلام) است. اگر روزی اصل دین خدا یا نظام اسلامی به خطر بیفتد، بنا به تشخیص ولی امر جامعه، در زمانی محدود می‌توان صلح را پذیرفت؛ همان طور که سیره‌ی امیر مؤمنان و امام حسن مجتبی (علیهما السلام) چنین بوده است. اما روشن است که چنین صلحی موقتی است و غالباً محصول تحمیل‌های برخی بر ولی جامعه است. تجربه‌ی تحمیل صلح به امام (رحمت الله علیه) نیز در دوره‌ی جنگ تحمیلی وجود داشت و ایشان خود به این تحمیل گران اشاره می‌کنند: «در این ۷ سالى که بوده است فهمیدیم که این حکم­ها کى‏ها هستند.»[۲۶] و بیان می‌کنند که باید از تاریخ درس گرفت و زیر بار تحمیل‌ها نرفت:

«ما از تاریخ باید این امور را یاد بگیریم؛ به حضرت امیر تحمیل کردند، مقدسین تحمیل کردند، آن‌هایى که جبهه‏شان داغ داشت و اضر مردم‏اند بر مسلمین، آن‌ها تحمیل کردند به حضرت امیر حکمیت را و تحمیل کردند آنکه حَکَم باید بشود… قصه‌ی امام حسن و قضیه‌ی صلح، این هم صلح تحمیلى بود؛ براى اینکه امام حسن، دوستان خودش، یعنى آن اشخاص خائنى که دور او جمع شده بودند، او را جورى کردند که نتوانست خلافش بکند. صلح کرد، صلح تحمیلى بود.»[۲۷]

در هر صورت، امام (رحمت الله علیه) آن زمان که مصلحت را در ترک مبارزه به صورت جنگ نظامی دید، آن را علی‌رغم تلخی فراوانش پذیرفت، چرا که او بنده‌ی خدا بود و رضایت خدا بر هر چیز ارجحیت داشت:

«و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئله‌ی بسیار تلخ و ناگوارى براى همه و خصوصاً براى من بود… با قبول قطعنامه و آتش‌بس موافقت نمودم و در مقطع کنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام مى‏دانم و خدا مى‏داند که اگر نبود انگیزه‏اى که همه‌ی ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانى شود، هرگز راضى به این عمل نمى‏بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود؛ اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالى گردن نهیم.»[۲۸]

پس نکته‌ی اساسی در امر مصلحت آن است که اگر استقامت خواص و توده‌ی مردم بر سر اصول انقلاب باقی باشد، در غالب موارد می‌توان با تدبیر از گذرگاه‌های تحمیلی مصلحت عبور کرد. اما آن زمان که عده‌ای اثرگذار بلغزند و دل‌ها را از آینده‌ی کار هراسان سازند و ترس خود از دشمن را به حساب ترس توده‌ها بگذارند و یا بی‌بصیرتی خود را در تحلیل شرایط تبلیغ و ترویج نمایند، کار بر ولی جامعه دشوار می‌شود. در چنین وضعی، همچون امام (رحمت الله علیه)، تمامی تلاش ولی جامعه بر آن است که بصیرت و زمان‌شناسی را در خواص و عوام، بالا ببرد و با توصیه به تقوا و ایمان به خدا و وعده‌های پیروزی الهی، دل‌ها را محکم گرداند. آن گاه که تحمیل‌ها بسیار شد، ولی جامعه‌ مصلحت‌های مهم‌تر را ترجیح می‌دهد. البته ممکن است در زمانی محدود مصلحت دلیلی خردورزانه داشته باشد و صرفاً ناشی از ضعف ایمان یا بصیرت خواص یا عوام نباشد. در هر حال، وظیفه‌ی اولیه قطعاً مقاومت است و خواص و عوام حق تحمیل‌گری بر ولی را ندارند و هر تصمیمی که گرفته شود لازم‌الاتباع است.

این چنین است که از نگاه امام (رحمت الله علیه)، مقاومت و مبارزه تنها به شرایط جنگ محدود نمی‌شود. لذا ایشان پس از پایان جنگ نیز تصریح نمودند که ادامه‌ی مسیر انقلاب با راحت‌طلبی ممکن نیست: «تکلیف این است که حالا ما رها کنیم آن طریقه‌ی اسلام را و آن طریقه‌ی انبیا را و راحت‌طلبى را انتخاب کنیم و چند روز ادامه‌ی زندگى حیوانى بدهیم؟! با حیوانات فرق نداشته باشیم؟!»[۲۹]

مرور پیام‌های سال آخر زندگی حضرت امام (رحمت الله علیه)، به ویژه پیام‌ها و نامه‌های ایشان پس از پذیرش قطعنامه، نشان می‌دهد که شور انقلابی و خوی مبارزه‌جویی امام (رحمت الله علیه) در مقابل مستکبران، که ناشی از دیدگاه اسلامی‌شان بود، به هیچ وجه کم نشده و اصول آن پابرجا مانده است. از نظر امام و پس از پذیرش قطعنامه، «جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار و جنگ پابرهنه‏ها و مرفهین بى‏درد شروع شده است و من دست و بازوى همه‌ی عزیزانى که در سراسر جهان کوله‌بار مبارزه را بر دوش گرفته‏اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلاى عزت مسلمین را نموده‏اند مى‏بوسم.»[۳۰]

 از نگاه امام (رحمت الله علیه)، مقاومت و مبارزه تنها به شرایط جنگ محدود نمی‌شود. لذا ایشان پس از پایان جنگ نیز تصریح نمودند که ادامه‌ی مسیر انقلاب با راحت‌طلبی ممکن نیست.

 ملت و ایستادگی در برابر مشکلات

وجود مشکلات در راه مبارزه با مستکبران دلیل بر ترک این رویه‌ی اسلامی نخواهد بود. روشن است که چنین مبارزه‌ای با دشواری‌های بسیاری همراه است و ملت ایران نشان داده است که به دنبال حفظ اصول اسلام و انقلاب است. مردم ایران ثابت کرده‏اند که تحمل گرسنگى و تشنگى را دارند، ولى تحمل‏ شکست انقلاب و ضربه به اصول آن را هرگز نخواهند داشت.[۳۱]

امام که زبان گویای ملت خود بود خواست قلبی ملت را چنین بیان می‌کند: «ما مى‏خواهیم زندگى فقیرانه داشته‏ باشیم، ولى آزاد و مستقل باشیم. ما این پیشرفت و تمدنى که دستمان پیش اجانب دراز باشد را نمى‏خواهیم. ما تمدنى را مى‏خواهیم که بر پایه‌ی شرافت و انسانیت استوار باشد و بر این پایه، صلح را حفظ نماید. ابرقدرت‌ها مى‏خواهند انسانیت انسان‌ها را تحت سلطه قرار دهند و ما و شما و هر مسلمانى مکلف است در مقابل آن‌ها بایستد و سازش نکند.»[۳۲]

با این اندیشه، روشن است که با پایان جنگ نظامی، دشمنی دشمنان نیز تمام نخواهد شد و ملتی که همچنان بخواهد در «مقابل همه‌ی قدرت­ها بایستد، نمى‏خواهد سازش کند با بلوک غرب و نمى‏خواهد سازش کند با بلوک شرق و “لا شرقیه و [لا] غربیه” مى‏خواهد باقى بماند، مى‏خواهد صراط مستقیم انسانیت و اسلامیت را پیش بگیرد، باید مهیا بشود از براى اینکه همه‌ی پیشامدهایى که پیش آمده است و پیش خواهد آمد. ما نباید گمان بکنیم که پیشامدها تمام شد.»[۳۳]

پس از جنگ نیز ادامه‌ی مسیر انقلاب، در هر مرحله که باشد، جز در مبارزه با کفر و شرک و مستکبران عالم نخواهد گذشت، هرچند که شکل جهاد گاه از شکل نظامی به اشکال دیگر درآید. پس از جنگ، مسئله‌ی مهم، بازسازی کشور بود. همین بازسازی نیز که از نظر بسیاری ارتباطی با مبارزه و مقاومت ندارد، در اندیشه‌ی امام (رحمت الله علیه) همچنان با معیار عدم وابستگی به قدرت‌های استکباری مطرح می‌شود:

«در مسئله‌ی بازسازى و سازندگى من اطمینان دارم که شخصیت‌هاى رده‌بالاى نظام و مسئولین محترم و نیز مردم وفادار و انقلابى کشورمان چون گذشته هرگز قبول نمى‏کنند که نیل به این هدف به قیمت وابستگى ایران اسلامى به شرق و یا غرب تمام شود.»[۳۴]

اما یکی از مهم‌ترین شرایط تحقق این مبارزه استقلال کشور اسلامی از نیاز به دشمنانش است:

«اگر یک مملکتى بخواهد مستقل باشد، اول شرط این است که احتیاج نداشته باشد به غیر، اگر احتیاج داشت که نمى‏تواند مستقل باشد. احتیاج، خودش یک بستگى [سیاسى‏] است. اگر یک روزى آن کسى که ما به او محتاج ‌ـ‌فرض کنید‌ـ‌ باشیم، یک روزى جلویش را بگیرد، خوب ما باید تسلیمش بشویم. ما باید کارى بکنیم که مستقل بشویم. کارى بکنیم که محتاج نباشیم. این هم به این است که دانشگاهى بنایش را بر این بگذارد که در دانشگاه خودش کارى بکند که آن مقدارى که مملکت خودش محتاج [است‏] بتواند آن مقدار را درست بکند.»[۳۵]

 مفهوم مرکزی مرتبط با «سازش» در اندیشه‌ی امام (رحمت الله علیه)، مفهوم مبارزه و مقاومت است و «سازش» معنایی تبعی دارد.

 جمع‌بندی:

با مروری گذرا بر سخنان امام (رحمت الله علیه) می‌توان به روشنی خط سازش‌ناپذیری با مستکبران و ظالمان را مشاهده کرد. در واقع مفهوم مرکزی مرتبط با «سازش» در اندیشه‌ی امام (رحمت الله علیه)، مفهوم مبارزه و مقاومت است و «سازش» معنایی تبعی دارد.[۳۶] برای حفاظت از دین خدا و حفظ عزت مسلمانان و آزادگان، راهی جز مبارزه و استقامت در برابر زیاده‌خواهی‌ها و زورگویی‌های آنان وجود ندارد و راه سازش جز با دست کشیدن ما از اصول و هویت اسلامی‌ـ‌ایرانی‌مان محقق نمی‌شود. اگر ملتی با ایمان به خدا و درس گرفتن از مسیر انبیا و ائمه (علیهم السلام) قیام کند، سختی‌ها را به جان می‌خرد، اما رفاه مادی زودگذر را به قیمت ذلت در برابر مستکبران نخواهد پذیرفت. چنین ملتی تلاش می‌کند تا روی پای خود بایستد و هر چه بیشتر وابستگی خود را به دشمنان خود قطع نماید. مسیری که ملت ایران از مبارزه با نظام شاهنشاهی آغاز کرده و به خوبی در طول مدت دفاع مقدس و دوران بازسازی پس از آن تا کنون طی نموده است و از این پس نیز با همان قطب‌نما و شاخص حرکت خواهد کرد.

در تصویر ذیل می‌توان نمایی کلی از مفهوم اصلی اندیشه‌ی امام (ره)، مبارزه و مفهوم تابع آن یعنی «سازش» به دست آورد.

پی‌نوشت‌ها:

[۱]دیدار با آیت‌الله خامنه‌ای، ۲۰ تیر ۶۸.

[۲]صحیفه‌ی امام، ج ‏۱۸، ص ۱۲۶.

[۳]صحیفه‌ی امام، ج ‏۱۳، ص ۲۵۲.

[۴]صحیفه‌ی امام، ج ‏۲۱، ص ۸۷.

[۵]همان.

[۶]صحیفه‌ی امام، ج ‏۱۵، ص ۵۰۷.

[۷]صحیفه‌ی امام، ج‏ ۲۱، ص ۸۷.

[۸]صحیفه‌ی امام، ج ‏۲۱، ص ۱۱.

[۹]همان.

[۱۰]صحیفه‌ی امام. ج ‏۲۱، ص ۸۱۹.

[۱۱]صحیفه‌ی امام، ج ‏۲۱، ص ۹۲.

[۱۲]صحیفه‌ی امام؛ ج ‏۲۱، ص ۹۱.

[۱۳]صحیفه‌ی امام، ج‏ ۲۱، ص ۱۵۵.

[۱۴]صحیفه‌ی امام، ج ‏۱۱، ص ۱۶۰.

[۱۵]صحیفه‌ی امام، ج‏ ۲۰، ص ۳۴۷.

[۱۶]صحیفه‌ی امام، ج ‏۲۰، ص ۳۲۶.

[۱۷]صحیفه‌ی امام؛ ج ‏۲۱، ص ۸۲.

[۱۸]صحیفه‌ی امام، ج ‏۲۱، ص ۸۹.

[۱۹]صحیفه‌ی امام، ج ‏۲۱، ص ۸۲.

[۲۰]صحیفه‌ی امام، ج ‏۱، ص ۲۶۲.

[۲۱]صحیفه‌ی امام، ج ‏۴، ص ۲۷۷.

[۲۲]صحیفه‌ی امام، ج ‏۲۰، ص ۲۷۱.

[۲۳]صحیفه‌ی امام، ج ‏۱۳، ص ۲۵۲.

[۲۴]صحیفه‌ی امام، ج ‏۱۵، ص ۴۵۲.

[۲۵]صحیفه‌ی امام، ج ‏۱۵، ص ۶۰.

[۲۶]صحیفه‌ی امام، ج ‏۲۰، ص ۱۱۸.

[۲۷]همان.

[۲۸]صحیفه‌ی امام، ج ‏۲۱، ص ۹۲.

[۲۹]صحیفه‌ی امام، ج ‏۱۴، ص ۵۲۴.

[۳۰]صحیفه‌ی امام، ج ‏۲۱، ص ۸۵.

[۳۱]صحیفه‌ی امام، ج ‏۲۱، ص ۸۶.

[۳۲]صحیفه‌ی امام، ج ‏۱۵، ص ۳۴۰.

[۳۳]صحیفه‌ی امام، ج ‏۱۵، ص ۷.

[۳۴]صحیفه‌ی امام، ج ‏۲۱، ص ۱۵۷.

[۳۵]صحیفه‌ی امام، ج‏ ۱۰، ص ۴۴۳.

[۳۶]البته روشن است که سازش با صلح در اصطلاح تفاوت دارد. در اندیشه‌ی امام (رحمت الله علیه)، اسلام همواره مدافع صلح است؛ اما صلحی که مبتنی بر عدالت باشد و نه زورگویی جمعی بر دیگران. لذا در برابر مستکبران صلح معنایی ندارد، مگر مصلحت مهم‌تری از نظر اسلام در میان باشد و صلحی موقت را لازم آورد.


گروه سیاسی اندیشکده برهان