ضربه ی روحانی نماها به اسلام، بسیار بیشتر از سایرین است
جماران ـ حریم امام: در سال 1312 در شهرقم در خانواده اهل علم دیده به جهان گشود. پدر بزرگ ایشان، مرحوم آیت الله حاج میرزا مهدی بروجردی مدیر با کفایت حوزه علمیه قم در دوران زعامت آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی بود. مدیریت ایشان و زحماتی که برای شکل گیری حوزه علمیه قم کشیده اند، همواره مورد ستایش بزرگان و علمای قم بوده است. پدر ایشان مرحوم حجه الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ محمد حسین بروجردی بودند که از دوستان بسیار نزدیک حضرت امام از زمان تحصیل در اراک و سپس قم بوده اند. خانواده های ایشان هم ارتباط نزدیکی با یکدیگر داشتند و همین نزدیکی باعث گردید تا حضرت امام از طفولیت مرحوم دکتر بروجردی را به خوبی بشناسند و بر اساس همان آشنایی، در پاسخ خواستگاری ایشان در سال 1341 از سرکار خانم دکتر مصطفوی، به صبیه خود فرموده بودند: « شما در خانه آقا محمود، راحت زندگی خواهی کرد.» تحصیلات ابتدایی تا دیپلم را در قم سپری کرده، لیسانس و فوق لیسانس و دکترا را در دانشگاه تهران در رشته فرهنگ و تمدن اسلامی تحصیل کرد. و علاوه بر تدریس در دانشگاه شهید بهشتی و دانشگاه تهران در رشته فرهنگ و تمدن اسلامی در مقاطع مختلف زمانی در مناصب فرهنگی و سیاسی مختلف در کشور خدمت کرد. مسلط به زبان فرانسه و انگلیسی و آشنا به زبان عربی بود.
ریاست دانشگاه بین المللی امام خمینی،قائم مقامی وزارت خارجه و سفیرکبیر ایران در کشور فنلاند، ریاست پژوهشگاه علوم انسانی، سرپرستی مرکز بین المللی گفتگوی تمدنها، ریاست سازمان فرهنگی اِکو و قائم مقامی وزارت ارشاد، از جمله مسوولیت های وی بوده است.
آنچه که در پی می آید؛ گزارشی است از فرازهای زندگی دکتر بروجردی که در یکصد و ششمین شماره هفته نامه حریم امام منتشر شده است.
نکاتی کوتاه از زندگی مردی بزرگ
دکتر بروجردی بنیان گذار دانشنامه بزرگ فارسی است. ایشان اصحاب علم و فرهنگ را گردآوری کرده و با شناختی که از توانائی علمی آنان داشته اند از هر یک خواهش می نمودند که در بخشی همت نمایند و به این ترتیب دانشنامه بزرگ فارسی را بنیان نهاد و خود در ابتدا اولین رئیس آن شد و بعد کاررا به دیگران سپرد.
با ابتکار و پیشنهاد ایشان هزاره شاهنامه برگزار شد. ایشان متولی چاپ و انتشــار 13 جلد کتاب هزاره فردوسی و ترجمه برخی از آنان شد.
افراد صاحب نام فلسفه ایران ذکر خاطره کردند که با خلاقیت بروجردی گردهماییهای اصحاب فلسفه بصورت کاملاً ابتکاری با خواهش و از روی دوستی و رفاقت برگزار و ادامه پیدا کرد که به تصدیق آنان منجر به آثار مهم و غیر قابل انکاری در رشته فلسفه در ایران شد.
ایشان در مقام ریاست هیئت مدیره مرکز اسناد ایران با توجه به اسناد اسلامی اقدامات بینالمللی کردهاند که منجر به ثبت یک کتابخانه در کشور اسپانیا در شهر مادرید به نام ایشان شد.
در مورد خلیج فارس، لازم می شود تا بیانیهای توسط وزارت خارجه نوشته شود. پس از تهیه بیانیه توسط کارشناسان مربوطه، ایشان از آنها می خواهد تا اگر لازم است کس دیگری در این زمینه نظر بدهد، نظر او را بگیرند و مشخص می شود یکی از کارشناسان با سابقه وزارت خارجه که بعد از انقلاب حاضر به همکاری نبوده، باید در این زمینه نظر بدهد. ایشان شماره تلفن آن کارشناس را می گیرند و به او تلفن میکنند و متن را برای او میخوانند و فرصت مطالعه و دقت میدهند و سپس یکی از شگردهای مدیریتی خود را که در تمام مراحل مدیریتی خود برای جذب کارشناسان و متخصصین داشتند به کار میگیرند. آن شگرد این بوده که همیشه یک تلفن در دفتر کار داشته اند که فقط خودشان مستقیم جواب می داده اند و حتی شماره آن را خانواده و دوستانشان هم نداشتهاند. ایشان شماره می دهند و آن کارشناس پس از مدتی که تماس میگیرد تا نتیجه را بگوید ، مشاهده میکند که مستقیماً با بالاترین مقام وزارت خارجه بدون واسطه تماس گرفته است. از همین جا دوباره جذب جمهوری اسلامی میشود.
ایشان معروف به "مدیر با درهای باز" بوده است. همکاران ایشان طی مصاحبههای مختلف میگویند: "برای اندیشه و اندیشمندان و فکر آنها ارزش قائل بود است" و دهه60 در پژوهشگاه علمی، یک نفر خدماتی را استخدام نموده است تا برای پژوهشگران و محققین کپنها را خریده و پرداخت قبوض آنها را انجام دهد. چرا که به نظر او "یک اندیشمند نباید وقت خود را صرف دغدغه های این چنینی کند." این تعبیر او از بیت المال بود.
یکی از هنرمندان نامدار معاصر در جلسه تعیین چهرههای ماندگار، خاطرهای نقل میکند که فرزند دکتر بروجردی چگونگی آن را ازپدر جویا شده است وی گفته است که : در ابتدای انقلاب اسلامی به دلیل ناملایمات تصمیم به ترک همیشگی ایران و خروج آثار هنری خود میکند. به دنبال مجوز بوده است تا با عنوان شرکت در نمایشگاه خارجی این آثار را از کشور خارج کند. از آنجا که هنرمند وثیقه ملکی و مالی سنگینی نداشته است، با پدرم ملاقات مینماید. پدرم که از نیت او آگاه نبوده، در مقام تکریم هنر استاد برمیآید و ضرورت حضور وی و ارائه هنر ایرانی در نمایشگاه را تأکید میکند و در برگهای بدون سربرگ وزارتخانه نامهای مینویسد که با ضمانت شخصی خود( پدرم) این هنرمند میتواند آثار هنری را برای شرکت در نمایشگاه بینالمللی از ایران خارج کند و مجدداً به ایران بازگرداند. این استاد میگوید: من از اعتماد و تکریم و جوانمردیای که ایشان در حق هنر و من انجام دادند، شرمنده شدم و انصاف ندانستم ایشان را به خاطر خودم به دردسر بیندازم. لذا در نمایشگاه شرکت کرده و کلیه آثار را به ایران برگرداندم. آقای بروجردی به فرزند خود گفتند: احتمال دادم که برنگردد ولی با شناختی که از نوع هنر او داشتم میدانستم " مرد است". و ادامه دادند دانشمند و هنرمند تسلیم زور و پول نمیشود بلکه خصایلی مثل اعتماد، مروت و بها دادن به هنر اوست که وی را قانع و تسلیم مینماید.
ایشان خودشان برای دوستان نقل کردند، در ابتدای انقلاب پیشنهاد شده بود برای شاعر نامدار ایران استاد شهریار بزرگداشتی برگزار شود تا کدورتی که به دلیل قدرناشناسیها و ناملایماتی که برای ایشان پیشآمد کرده است، مرتفع شده، لیکن استاد پاسخ رد و عدم قبول به انجام چنین مراسم را به نماینده اعزامی داده بود و این اصرار و انکار بارها تکرار شده بود. دکتر بروجردی بعد از اطلاع از قضایا عازم تبریز میشوند و برای ملاقات با استاد به منزل ایشان میروند که درصورت ظاهر، استاد شهریار با اکراه، ملاقات با آقای بروجردی را میپذیرند.و در جلسه ملاقات، استاد شهریار به دلیل دلخوری حتی نیمنگاهی هم به میهمان( آقای بروجردی) نمیکنند و پس از بیش از بیست دقیقه نشستن و در حالی که همچنان جوّ حاکم بر جلسه سنگین بوده است،آقای بروجردی اقدام به قرائت شعر بسیار بلندی از شهریار با تکیه بر حافظه مینمایند. آقای بروجردی شرح دادند که تا مصراع پنج و شش، شهریار همچنان سر به پایین و مشغول بازی با سیگار بوده است. از آن به بعد نیم نگاه و بالاخره در اواخر شعر، سر بلند کرده و نگاه گرمی میکند. آقای بروجردی سال سرودن آن شعر را میگوید به این معنا که تاریخچه سرودهها را هم میداند و بعد شعر دیگری را بنا به قرینه می خواند و به این ترتیب صحبتها آغاز و دوستیها برقرار میشود.
دختر دکتر بروجردی نقل میکند: یک روز ناهار منزل امام بودم. تلفن زنگ زد، زود تلفن را برداشتم و قطع کردم. امام پرسیدند کی بود زنگ زد؟ گفتم: بابا. امام گفتند: پس چرا قطع کردی؟ گفتم : بابا به من گفتند که به ایشان زنگ بزنم. امام فرمودند پس چرا حرف نزدند و گفته اند که تو تلفن کنی؟ من خندیدم و گفتم: آخر بابا از تلفن اداره برای کار شخصی استفاده نمیکند. وقتی کاری با ما دارند به ما زنگ میزنند تا ما به ایشان تلفن کنیم. امام سکوت کردند و بعد از چند دقیقه گفتند: "اگر ما چندنفر مثل آقا محمود داشتیم وضعمان خوب بود." امام با آن همه دقت در استفاده از تعابیر، در مورد او همیشه بدون تردید لفظ شریف، صادق، درست و پاک را بکار میبردند. چون از قبل از تولد بابا با پدر ایشان حاج آقا میرزامحمدحسین بروجردی دوست بودند. امام میفرمودند: "من محمودآقا را بزرگ کردهام و میشناسمش . تا وقتی به یاد دارم پدرم کار میکرد. هر وظیفهای که یک پدر نسبت به فرزندانش باید داشته باشد انجام داد. هر آنچه لازم بود یک دختر و یک پسر از پدر خود داشته باشند، به ما داد و با آنکه امکانش را داشت، اندوختهای نکرد جز پارسائی. در انتخاب الفاظ نسبت به دیگران محتاط بود. بسیار تأمل میکرد تا رفتار و یا گفتار دیگران را با حفظ امانت و صادقانه بازگو کند. گوئی حس میکرد هر لفظِ تهمت گونه، آتشی است بر زبان انسان. روزی مرحوم دایی عزیزم حاج احمدآقا از سوءاستفاده شخصی دلگیر بودند به من گفتند: مثل بابات زندگی کردن سخت است. آقا محمود خیلی شریف است. از هرجایی که به عنوان مدیر یا رئیس به محل دیگری تغییر خدمت می داد وداع عاشقانهای داشت. خانواده ،همکارانشان بعد از فوت به من گفتند، که از همه امکانات، به نفع کارمندان استفاده میکرد. از آنجا که فضای فرهنگی و علمی کشور را خوب می شناخت سعی کرده بود در هرجا منشأ اثر باشد. چندین بار واسطه درخواست اشخاص برای معافی پسرانشان از پدرم بودم. بابا بعد از چند پرسش میگفتند: نمیشود، قانونی نیست. بعد از فوت ایشان شنیدم که زن سالخورده روستائی که سواد هم نداشته، گفته است: " این آقا که داماد امام بود، یک روز همراه من و پسر یتیمم آمد به اداره نظام وظیفه از این اتاق به آن اتاق و از این طبقه به آن طبقه تا معافی پسرم را گرفت" .
به تصدیق دیگران، برای حل مشکل آنها تلاش جدی داشت. لیکن زندگی را جدی نگرفت، نه بالارفتن و مقام داشتن را و نه بیماری و سختی را. گوئی هیچ کدام برای او نیست.
در طول زندگی اجتماعی و محیط کاری خود قدرناشناسیهایی را دید ولی هیچ نگفت و هرگز به کسانی که فکر میکردند بهتر میدانند هیچ نگفت. بی تردید آنچه که حق بود اثر خود را در داوری نسبت به ایشان گذاشت.
با آنکه داماد امام بود هیچوقت هیچ استفاده ای از این انتساب نکرد.
دو ماه قبل از خدمت به قم سفر میکند تنها جائی که میروند منزل معلم خود است.
پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران
نظرات