انتشار کتاب خاطرات حیدر عمو اوغلی


انتشار کتاب خاطرات حیدر عمو اوغلی

کتاب «خاطرات حیدرخان عمواوغلی» اخیر به کوشش ناصرالدین حسن‌زاده در اختیار علاقمندان قرار گرفته است. حسن‌زاده گردآورنده اسناد و مدارک تاریخی است و خود آنطور که در مقدمه کتاب می‌گوید روزی برای خرید اسناد قدیمی به منزل دوستی می‌رود: «هنگام خداحافظی ناگهان چشمم به کارتن اسنادی افتاد که در گوشه‌ای قرار داشت... ضمن مطالعه بعضی اسناد دریافتم که محتویات کارتن بازمانده اسنادی از علی اکبر داور وزیر مالیه پهلوی اول است.»

با بررسی بیشتر معلوم می‌شود که داور، خاطرات حیدرخان عمواوغلی را تقریر کرده است. به نظر می‌آید زمانی که داور برای تحصیل به ژنو رفته، این خاطرات را از حیدرخان گرفته بود. حیدرخان بعد از شکست مشروطه به ژنو رفته تا برای اهداف انقلابی به یاران لنین بپیوندد.

این کتاب شامل سه دوره خاطرات است که به گفته حسن‌زاده بخش اول مربوط به خاطرات ورود حیدرخان به ایران و راه اندازی کارخانه برق حرم امام رضا و سپس عزیمت به تهران است. این بخش را حیدرخان به میرزا ابراهیم خان منشی‌زاده گفته و او تقریر کرده است.

خاطرات مربوط به فعالیت‌های حیدرخان در خراسان و تهران ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۵ را در برمی‌گیرد. این بخش زمانی در مجله یادگار چاپ شده بود.

بخش دوم خاطرات حیدرخان در اصل به زبان روسی است که به برادر خود سپرده بود که اسماعیل رائین آن را اختصاصا در کتاب خود به نام «حیدرخان عمواوغلی» در سال ۱۳۵۸ چاپ کرده بود. این بخش از خاطرات بعد از به توپ بستن شدن مجلس و ترک تهران توسط حیدرخان به قصد قفقاز است. اما بخش سوم خاطرات که پرحجم‌تر از دو بخش دیگر است، همان اسنادی است که حسن‌زاده در خانه دوست خود یافته به خط علی اکبر داور است.

حیدرخان عمواوغلی از رهبران و فرماندهان انقلاب مشروطیت و از موسسان حزب کمونیست ایران بود که همه زندگی نه چندان بلند او در مبارزه گذشت. پس از به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه، حیدرخان عده‌ای داوطلب فدایی را برای مبارزه با استبداد محمدعلی شاهی و با هدف یاری رساندن به مجاهدین تبریز روانه این شهر کرد و خود نیز به تبریز رفت.

در نهایت پس از شکست مشروطیت زمانی که می‌خواست با میرزا کوچک خان جنگلی برای پیشبرد انقلاب ائتلاف کند، در ۴۱ سالگی به دست نیروهای میرزا کشته شد و مرگ او در هاله‌ای از ابهام پیچید که آیا به دستور خود میرزا کشته شد یا نیروهای تحت امرش خودسرانه دست به عمل زدند.