14
فروردین
1388
دوستی مخفیانه!
از: 322تاریخ: 9/6/45
به: 801شماره: 27314/322
موضوع: عملیات مأمورین سفارت شوروی در تهران
بعدازظهر روز پانزدهم مردادماه گذشته از طرف سفارت شوروی به افتخار هیئت پارلمانی ایران که به شوروی دعوت شدهاند میهمانی کوکتل ترتیب یافته بود که در آن رؤسای مجلسین و عدهای از نمایندگان و روزنامهنگاران حضور داشتند. در این ضیافت یکی از اعضای سفارت شوروی که خود را ویکتور معرفی نموده ضمن تماس با یکی از نمایندگان مجلس اظهار نموده شما چرا با ما (اعضای سفارت) سرسنگین هستید و رفاقت نمیکنید؟ نماینده مذکور در این موقع به امامعلی حبیبی نماینده مجلس اظهار میدارد باید از شوروی برای من ودکا سوغات بیاوری و ویکتور ناگهان از این حرف ظاهراً ناراحت شده خطاب به وی میگوید شما اگر ودکا میخواهید به من بگویید تا برای شما تهیه کنم چرا به مسافرین متوسل میشوید که نمیتوانند چیز زیادی با خود بیاورند. سپس نماینده مذکور چون قصد داشته به محلی تلفن نماید از ویکتور درخواست میکند محل تلفن عمومی را به او نشان دهد و نامبرده نماینده مذکور را به طرف تلفن که با محل پذیرایی از مهمانها فاصله زیادی داشته راهنمایی کرده و بین راه به وی میگوید ما دو سه نفر دوست در مجلس داریم ولی طوری با آنها تماس میگیریم که کسی نفهمد. نماینده مزبور سؤال مینماید به چه طریق این تماس انجام میگیرد ویکتور در پاسخ اظهار میدارد آن اتومبیل بنز مشکی رنگ را نگاه کن (اشاره به یک دستگاه اتومبیل نمره سیاسی که در بین سایر اتومبیلها قرار داشت) برای این که کسی به دوستان ما شک نبرد این قبیل اتومبیلها را انتخاب کردهایم که از نوع روسی نیست و اسم سفارت شوروی روی آن نوشته نشده همه خیال میکنند این اتومبیل متعلق به اعضای سفارتخانههای کشورهای غربی میباشد و من با این اتومبیل رفت و آمد میکنم که کسی مرا نشناسد. سپس ویکتور اضافه مینماید که هر وقت من بخواهم با شما قراری برای ملاقات بگذارم از تلفنهای عمومی استفاده خواهم کرد بنابراین شما نباید بترسید. نماینده مزبور به او میگوید رفاقت با ترس و لرز چه فایده دارد ویکتور جواب میدهد من از رفاقت نظر خاصی ندارم منظور این است که معاشرت کنیم. آن گاه ویکتور به مخاطب خود اظهار میدارد که من به زودی به شما تلفن خواهم کرد و قراری خواهم گذاشت بعد از این که نماینده مذکور تلفن میزند و کارش تمام میشود ویکتور به وی اظهار میکند یک امریکایی هم که عضو سفارت آن کشور است با من خیلی رفیق است و هر چه میخواهد من برایش فراهم میکنم ولی نمیگذارم کسی بداند که با او دوست هستم.
محترماً در صورت تصویب به اداره کل هشتم ارسال شود. رئیس بخش 322 کامیار/9/6/45 در پرونده م ـ 1980 بایگانی شود از طبقهبندی سری خارج و به خیلی محرمانه تبدیل گردد 9/6
به: 801شماره: 27314/322
موضوع: عملیات مأمورین سفارت شوروی در تهران
بعدازظهر روز پانزدهم مردادماه گذشته از طرف سفارت شوروی به افتخار هیئت پارلمانی ایران که به شوروی دعوت شدهاند میهمانی کوکتل ترتیب یافته بود که در آن رؤسای مجلسین و عدهای از نمایندگان و روزنامهنگاران حضور داشتند. در این ضیافت یکی از اعضای سفارت شوروی که خود را ویکتور معرفی نموده ضمن تماس با یکی از نمایندگان مجلس اظهار نموده شما چرا با ما (اعضای سفارت) سرسنگین هستید و رفاقت نمیکنید؟ نماینده مذکور در این موقع به امامعلی حبیبی نماینده مجلس اظهار میدارد باید از شوروی برای من ودکا سوغات بیاوری و ویکتور ناگهان از این حرف ظاهراً ناراحت شده خطاب به وی میگوید شما اگر ودکا میخواهید به من بگویید تا برای شما تهیه کنم چرا به مسافرین متوسل میشوید که نمیتوانند چیز زیادی با خود بیاورند. سپس نماینده مذکور چون قصد داشته به محلی تلفن نماید از ویکتور درخواست میکند محل تلفن عمومی را به او نشان دهد و نامبرده نماینده مذکور را به طرف تلفن که با محل پذیرایی از مهمانها فاصله زیادی داشته راهنمایی کرده و بین راه به وی میگوید ما دو سه نفر دوست در مجلس داریم ولی طوری با آنها تماس میگیریم که کسی نفهمد. نماینده مزبور سؤال مینماید به چه طریق این تماس انجام میگیرد ویکتور در پاسخ اظهار میدارد آن اتومبیل بنز مشکی رنگ را نگاه کن (اشاره به یک دستگاه اتومبیل نمره سیاسی که در بین سایر اتومبیلها قرار داشت) برای این که کسی به دوستان ما شک نبرد این قبیل اتومبیلها را انتخاب کردهایم که از نوع روسی نیست و اسم سفارت شوروی روی آن نوشته نشده همه خیال میکنند این اتومبیل متعلق به اعضای سفارتخانههای کشورهای غربی میباشد و من با این اتومبیل رفت و آمد میکنم که کسی مرا نشناسد. سپس ویکتور اضافه مینماید که هر وقت من بخواهم با شما قراری برای ملاقات بگذارم از تلفنهای عمومی استفاده خواهم کرد بنابراین شما نباید بترسید. نماینده مزبور به او میگوید رفاقت با ترس و لرز چه فایده دارد ویکتور جواب میدهد من از رفاقت نظر خاصی ندارم منظور این است که معاشرت کنیم. آن گاه ویکتور به مخاطب خود اظهار میدارد که من به زودی به شما تلفن خواهم کرد و قراری خواهم گذاشت بعد از این که نماینده مذکور تلفن میزند و کارش تمام میشود ویکتور به وی اظهار میکند یک امریکایی هم که عضو سفارت آن کشور است با من خیلی رفیق است و هر چه میخواهد من برایش فراهم میکنم ولی نمیگذارم کسی بداند که با او دوست هستم.
محترماً در صورت تصویب به اداره کل هشتم ارسال شود. رئیس بخش 322 کامیار/9/6/45 در پرونده م ـ 1980 بایگانی شود از طبقهبندی سری خارج و به خیلی محرمانه تبدیل گردد 9/6
نظرات