تأثیرگذارى جریان مهدی هاشمی در حوزه های علمیه و طلاب
عنصر زمان در تأثیرگذارى فعالیتهاى فرهنگى تعیینکننده است. بروز و ظهور دست پروردههاى یک حرکت خاص فرهنگى نیاز به فرصت کافى و مداومت کار فرهنگى دارد. افراد و سازمانهایى که دستاندرکار حرکتهاى فرهنگى هستند افق دورى را مىنگرند و براى آینده سرمایهگذارى مىکنند. بخصوص اگر این حرکت فرهنگى بخواهد ایده و مرامى را جایگزین یک سنت دیرپا و فرهنگ ریشهدار در جامعه بنماید. چنین حرکتى به موازات مشکلات فراوانى که دارد زمان بیشترى را نیز براى دستیابى نسبى به اهداف، به خود اختصاص مىدهد. بر همین اساس نباید انتظار داشت آنچه در حوزه علمیه ـ از ناحیه این جریان خاص فکرى ـ در مدت زمان نسبتا کوتاه (حداکثر پنج سال) اتفاق افتاد تأثیر گستردهاى در مناسبات و روند فعالیتهاى حوزه داشته باشد. در نگاه مهدى هاشمى یک ظرف زمانى لااقل ده ساله براى بروز و ظهور دست پروردههاى این حرکت در نظر گرفته شده است. وى در این خصوص مىگوید :
«... اگر این تفکر و این برداشت مثلاً ده سال در حوزه علمیه قم عمل مىشد، خوب طیف گسترده و وسیع طلبههاى تندرو، افراطى، بدبین و جناح بندى شده خطى در قم شکل مىگرفتند و نمىشد حذف فیزیکى کنى که اینها بالاخره در این نظام در این کشور در کل کار مىکنند و...».
یک فرآیند زمانى ده ساله براى به بار نشستن این گونه فعالیتها حداقل زمانى است که مىشود در نظر گرفت؛ آن هم براى بروز تأثیرات نسبى و محدود و نه فراگیر و گسترده.
از طرفى افرادى که با الفباى فرهنگ حوزههاى علمیه آشنا هستند، به خوبى درک مىکنند که دست آوردى از نوع آنچه در کلام مهدى هاشمى آمده یعنى پرورش طلبههایى «تندرو، افراطى، بدبین و جناح بندى شده و خطى» در حوزه علمیه، خطر بزرگى براى حوزههاى علمیه به شمار مىرود. پایگاهى که باید محل پرورش انسانهایى وارسته و مهذب و آشنا به علوم مختلف اسلامى بخصوص فقه سنتى و جواهرى و عارف به مسایل زمان باشد، اگر به محل پرورش افرادى سیاسى، جناحى، افراطى و... تبدیل شود، مىتوان گفت درست در نقطه مقابل اهداف اولیه خود گام برداشته، نتیجهاى خلاف آنچه انتظار مىرود، تحصیل نموده است. پا گرفتن چنین افرادى در حوزه مىتواند کیان و موجودیت حوزههاى علمیه را تهدید کند و عوارض و پىآمدهاى جبران ناپذیرى براى اندیشه و فرهنگ دینى در سطح جامعه داشته باشد.
مهدى هاشمى مىگوید :
«و من فکر مىکنم که نظر حضرت امام مدظله العالى در مورد خطرى که نسبت به ما و جریان ما حس کردند، یکى از دلایل همین باشد که مثلاً یک طیفى از روحانیون و جوانها در کشور، از بچههاى حزباللّه که مخلصانه دارند براى این انقلاب کار مىکنند، اینها کشیده بشوند به دیدگاههاى افراطى خطى، و با همه چیز بخواهند خطى برخورد بکنند. این یک خطر مهمى بود که در اعمال و رفتار و بینشهاى ما مشخص شد، و امام این را حس کردند».
خوشبختانه این جریان مهلت زیادى براى فعالیت پیدا نکرد و با دستگیرى مهدى هاشمى در سال 1365 که به دنبال انجام فعالیتهاى غیرقانونى و خلاف وى در بیرون از حوزه علمیه اتفاق افتاد. تب و تاب فعالیتهاى حوزوى وى فروکش کرد و پس از مدتى با دستگیرى برخى دیگر از همکاران و دوستان وى متوقف گردید و عملاً حوزه از آن خطر جدى نجات یافت.
در عین حال نمىتوان منکر تأثیرات فعالیتهاى چند ساله این جریان روى عدهاى از طلاب تحت پوشش شد. بخصوص در رابطه با آن دسته از طلابى که مستقیما با هدایت این جریان به حوزه علمیه قم جذب شده و سابقه همکارى و همسویى با این جریان را داشتند و احیانا جزء اخراجىهاى نهادهاى انقلابى و ارگانهاى دولتى بودند و به تعبیر دیگر، افرادى که از جهت زمینه فکرى و روحى، براى جذب به این تفکر مستعد بودند. این افراد سریعا تحت تأثیر قرار گرفته، در راستاى اهداف آنها وارد عمل شدند.
شکلگیرى جریان التقاطى و ناراضى در مقابل نظام و روحانیت ـ آن هم در حوزه علمیه که خیزشگاه نهضت اسلامى است ـ از جمله پىآمدهاى حرکت این جریان در حوزه علمیه است که مهدى هاشمى نیز بر آن معترف بود:
«طبق معروف که حسنات الابرار سیئات المقربین، چیزهایى که براى بقیه مردم ممکن است حسنه محسوب بشود براى یک فرد روحانى متقى ممکن است سئیه محسوب شود و این حرف اصلاً... و اگر بنا شد که این صف شکنیها، این تندرویها و این افراطىگریها و اعتقادهاى عجولانه به افراد به آنجا منتهى بشود که یک جریان ناراحتى و معترضى در متن حوزه شکل بگیرد، جریانى که نارضایتىشان نه براساس طرحهاى اصلاحى است که دارد، نه براساس نقطه نظرهاى مثبتى که دارد، نه براساس خط روشنى که دارد، براساس یک سرى عقدههاى خطى براساس یک سرى نگرانیهاى سیاسى دلهرههاى مثلاً جناحبندى این مىشود یک انحراف و یک بدعت در حوزه علمیه؛ آن وقت طبیعتا چون که شیاطین جنّى و انسى همیشه مترصدند که حوزههاى علمیه را از ما بگیرند و عناصر مورد انحرافى و ضد اسلام نقشه بکشند بر اینکه در حوزههاى ما نفوذ بکنند وقتى عملاً در مثلاً حوزه علمیه قم خداى نکرده یک جریان افراطىِ تندِ معترضِ عقدهاىِ بسته، شکل بگیرد که به مسئولین بد مىگوید، به شوراى مدیریت بد مىگوید به نظام بدبین است به انقلاب همین طور، یک همچین چیزهایى مىشود بهترین دام براى شیطان که بیایند در نظام نفوذ کنند. در انقلاب نفوذ کنند و مقابل حوزه علمیه مثلاً یک جریان الحادى را مثلاً در آینده دست و پا کنند. اینها نتایجى سوء و تالى فاسدهاى اجتماعى چنین حرکت است که انسان به طور سریع و شتابزده و عجولانه افراد را جذب بکند و اعتماد بکند و یک سرى کارها و بعد بهشان جایگاه و پایگاه بدهد».
از پیامدهاى دیگر حرکت مهدى هاشمى و دوستانش در حوزه بروز انحرافات اخلاقى در بین طلاب است. وى ضمن یک نگاه کوتاه به پیامدهاى گوناگون آن اشاره مىکند :
«معتقد بودیم که مدیریت مدارس و کتابخانه سیاسى را بایستى ما هدایت نماییم که این عمل آفاتى نیز به همراه داشت :
1ـ ایجاد انحراف و اختلاف در بین مدیریت مدارس و طلاب.
2ـ تضعیف سیر معنوى مدارس که نشأت گرفته از خط و خط بازى و جناحبندیها [بود].
3ـ انحرافات اخلاقى در بین طلاب افزایش یافت (چاقوکشى...» البته ما به خاطر اینکه نیات خودمان را جامه عمل بپوشانیم کلیه پیشنهاداتى که به ذهنم مىرسید، به اخوى در دفتر آیتاللّه منتظرى منتقل مىکردیم و ایشان به آقا، منتقل مىنمودند. عوارض دیگر عبارت بود از :
1ـ پیدایش جو ناسالم رقابت در حوزه (که جایگاه مقدس و زیبندهاى داشت).
2ـ بروز کشمکشهاى سیاسى در حوزه».
مهدى هاشمى در اعترافى دیگر، پیامدهاى خطرناک فکرى و فرهنگى خود و دوستانش ـ در حوزههاى علمیه، نظام مقدس اسلامى و نیز در میان طلاب جوان ـ را چنین بیان مىکند :
«پس هم مدارس و هم کتابخانه سیاسى تدریجا در خط کادرسازى افتاده بود. اما نقاط ضعف یا انحراف حرکت (که بسا به جدایى از خط انقلاب کشیده مىشد) :
1ـ افراط و تندروى هم در تحلیل مسایل کشور و هم در تنظیم برنامههاى آموزشى ؛ این حالت معلول اعتقاد به ایدهآلها از یک سو و افتادن در جریان خطبازى از سوى دیگر بود.
2ـ غرور ؛ این حالت هم در ماها بود، هم داشت در طلبههاى جوان رشد مىکرد. نوعى غرور به صحت راه که احتمال بروز خطا و یا انحراف را تقلیل مىداد.
3ـ مطلق اندیشى؛ این حالت متأسفانه در بعضى دوستان نسبت به ما وجود داشت که من باطنا از وجود چنین تصورى درباره خودم رنج مىبردم. این دوستان در بسیارى مسایل مدرک صحت و سقم افکار و اندیشهها و یا افراد را من مىدانستند.
4ـ تأکید بیش از حد بر سیاست؛ این نقطه ضعف در آموزش سیاسى طلبهها مشهود بود و نوعى روح تهى شدن از معنویت و قداست در بعضى طلبههاى جوان بوجود آمده بود که واقعا موجب تأسف بود.
5ـ اضطراب و دلهره فکرى و روانى؛ مجموعا طلبههاى زیر پوشش مدارس ـ اکثرا نه همه ـ در اثر عوامل فوقالذکر دچار نوعى دلهرههاى خطى و روانى مىشدند به گونهاى که از ترس اینکه حرکتشان منزوى و بدنام نشود و یا خطوط مقابلشان موفق نشود دچار احساس وابستگى بیش از حد به مسئولین خود مىشدند.
6ـ در مورد کتابخانه سیاسى و برخوردهایى که آقاى محمودى از روى طغیان با بعضىها کرد و اخبارش به ما مىرسید که چه تعبیرات ناهنجارى به کار مىبرد آن قدر مشمئز کننده بود که همه افراد جلسه با او درگیر مىشدیم... خود من داراى یک نقطه ضعف خصلتى هستم به نام «لجاجت و استبداد به رأى» که در بسیارى از کارها و اعمالم موجب بروز تعصب و پافشارى و تندروى شده است.
7ـ نوعى بدبینى به مسئولین کشورى؛ این بدبینى که در بعضىها شدید و در بعضىها ضعیف بود، معلول مسایل خطى بود. این معنى که بعضى از ماها مشى دولتمردان کشور را رو در روى خود مىدیدیم».
تأثیرگذاریها و پیامدهاى حرکت جریان مهدى هاشمى در حوزه را
مىتوان در محورهاى ذیل جمعبندى نمود:
ایجاد دلهره و اضطراب :
تأثیرات سریع و کوتاه مدت فعالیتهاى این جریان در بین طلاب تحت پوشش را در خصوص ایجاد دلهره و اضطراب از زبان مهدى هاشمى مىشنویم :
«.. عملاً به جایى رسیدیم که طلبه با اینکه از نظر تئورى گفتیم باید درسهاى حوزهاى هم بخواند، از اصول و فقه و ادبیات و فلسفه و معارف اسلامى و در عین حال سیاست را بخواند ولى در مصداق، یعنى در انعکاس عملى قضیه این بود که روح سیاست گرایى و سیاست زدگى و گرایش به مسایل خطى، جناح بندى، دلهره مسایل خطى، بر طلبه عارض مىشد؛ یعنى روح صفا و صمیمیت، آن روح امنیت و آرامش که باید طلبه داشته باشد و مشغول درس خواندن باشد و رشد؛ یا آن معنویت پاک و قداست منزهى که باید بر حوزهها حاکم باشد، دور از این رذالتهاى اخلاقى. اینها در سایه این برداشت همهاش از بین رفته بود، ما مىدیدیم مثلاً طلبههاى جوان دچار دلهره بودند. دلهره از اینکه حالا چه خطى پیروز مىشود، خط چپ یا خط راست، خط یک، خط دو یا خط سه، این دلهره یک انحراف ایجاد کرده بود. یا اینکه در ریز مسایل آموزش در مسایل آموزش سیاسى و علم سیاست. مسایل بینالمللى این قدر فرو رفتهاند که دیگر به اولویت اول برسد براى بعضیها؛ و گفتند این اولویت دارد و لذا در یک مقطع دیگر ول مىکردند تحصیل را؛ و مىگفتند بقیهاش بس است در همین جا خوب است».
و در جایى دیگر مىگوید :
«مفسده خط بازیها وقتى که در حوزه علمیه نفوذ بکند، کما اینکه در بخش ما هم داشت نفوذ مىکرد متأسفانه یک محور خطرى که اساس مسئله حوزه علمیه است این است که حوزه علمیه و طلاب و خود نسل جوان حوزه را از آن مسیر و از آن روالى که علىالقاعده باید در آن طى طریق بکنند و به رشد برسند از آن خارج مىکند، یعنى ایجاد وسوسه و دایره خطى، اضطراب سیاسى و باندى و تشکیلاتى، وقتى به یک طلبهاى که معالم و مغنى مىخواند عارض بشود، این عملاً درس خواندنش متوقف مىشود مىآید توى مسایل سیاسى و خط و خط بازى، آلوده مىشود و آن قداست حوزه خلاصه لکهدار مىشود، قداستى که باید پایگاه امام صادق (ع) داشته باشد، مثلاً طلبههایى تربیت بشوند که اسوه باشند، اسوه اخلاق و فضیلت اینها از همان آغاز کارشان وقتى افتادند توى مسایل خط بازى دیگر به انحراف کشیده مىشوند».
ایجاد بدبینى نسبت به طلبگى و ارکان حوزه :
رویارویى طلاب جوان با جامعه مدرسین حوزه و شوراى مدیریت و تنش در این مرکز تزکیه و تعلیم، یکى دیگر از پیامدهاى عملکرد جریان مهدى هاشمى در حوزه علمیه قم است.
مهدى هاشمى در خصوص زمینههاى این تنش و پیامد مىنویسد :
«در اینجا این نقطه را که یکى از علل بروز تصورات خطى و انحرافى در طلبههاى جوان است باید در نظر گرفت که طرز تفکر شوراى مدیریت که تابع جامعه مدرسین بود، نه مورد پذیرش آقا [آقاى منتظرى] بود و نه ماها؛ یعنى یک انگیزه مشترک بود که از مواضع سیاسى ـ اقتصادى آنان در ماها بوجود آمده بود. این انگیزه به طور ناخواسته با انگیزه فقیه عالیقدر که ایجاد یک تحول علمى در حوزه بود، در هم آمیخت و از بس از روز اول تأسیس مدارس، بین شوراى مدیریت و مدارس جدید آقا، اختلاف نظر بروز کرد که اکثرا طلبههاى جوان کشیده شدند به تضاد بیشتر با جامعه مدرسین که به نظر من یک نقطه انحرافى است و چنانچه به فرض این تحول پیروز شود، در صورت اوج تضاد در حوزه مفاسد زیادى بوجود خواهد آمد».
تزریق تفکر ایدهآلگرا، به ذهن طلاب جوان و تصویر ایدهآل از ابتدا با دادن شخصیت کاذب به آنان از جمله عواملى است که روح بدبینى و یأس از آینده را در بین عدهاى از طلاب ایجاد نمود و به ترک تحصیل و روىگرداندن آنها از حوزه و سرگردانى و بىهویتى آنها منتهى گردید. مهدى هاشمى در این خصوص مىگوید :
«... یک عدهاى اصلاً به طلبه بودن دیگر بدبین شدند. بدبینى به آن است که زده شدند از طلبگى؛ چون آمدنشان در حوزه بنابر آرمانهایى بود، که آن هم معلول یک سرى ذهن گرایى ما بوده. مىگفتیم اگر شما بیایید، اسوههایى مثل شهید مطهرى، آیتاللّه طباطبائىها مثلاً توى حوزه پرورش مىیابید و امام خمینى و آیتاللّه منتظرى، آن وقت این حالت شتابزدگى و ذهنگرایى اینها مىآیند در حوزه؛ حوزه که مىآمدند مىخواستند ظرف دو سال، سه سال به آن مقام برسند. نمىرسیدند. در ظرف این دو سال هم یک سرى مسایل جنبى عارضشان مىشد. مسایل خطى و جناحبندیها. این بود که عملاً احساس شکست مىکردند. پس به هدفشان نرسیدهاند و مىرفتند».
مبادرت به اعمال خشونتآمیز :
تأثیرات ترویج این تفکر در بین عدهاى از طلاب تحت پوشش منحصر به ایجاد دلهره و اضطراب و غور کردن در مسایل سیاسى و بروز نگاه منفى نسبت به بزرگان علمى و سیاسى نبوده بلکه در میدان عمل نیز آنها را به تکاپو و تحرک واداشته است. به تعبیر دیگرى حوزه تأثیرگذارى این تفکر، تنها حوزه مسایل روحى و روانى و فکرى افراد نبوده بلکه در حوزه عمل نیز به گونهاى بروز و ظهور داشته است. نمونهاى از این نوع تأثیر را مهدى هاشمى در یکى از اعترافاتش چنین بیان مىکند :
«سال گذشته آقاى... مسئول مدرسه بعثت روزى به من گفت : این آقاى... همشهرى شما حرفهاى تندى مىزد و اظهار مىداشت که با چند نفر دیگر مشغول تهیه وسایل و اسلحه هستند که گویا گفته بود : از بچههاى اصفهان و قصد داریم یک عده از گردن کلفتها را تصفیه کنیم. از او سؤال کرده بود با کسى مشورت کردهاید؟ گفته بود. با فلانى [سید مهدى] و آقاى...] مسئول مدرسه]. از من [مهدى هاشمى] پرسید شما در جریان هستید؟ گفتم نه. و این انگیزه شد که فرستادم دنبال او پرسیدم شما چه زمانى با من مشورت کردى راجع به آنچه به آقاى...[مسئول مدرسه] گفته بودى؟ در این لحظه شرمنده شد و سرش را پایین انداخت و گفت از سخنرانیهاى شما چنین استنباط کردم».
این فرد قاعدتا از افرادى است که توسط همین جریان به حوزه جذب شده و تحت آموزش قرار گرفته و به دلیل زمینه مساعدى که داشته خیلى سریع به آموزهها و القائات این طیف جواب داده و خود را آماده یک حرکت خشونتآمیز آن هم از نوع قتل نفس (طبق این نقل) نموده است.
توسل به حرکتهاى خشونتآمیز و مبادرت به تهدید، ارعاب، ترور و قتل در فرهنگ و ادبیات این جریان امر تازهاى نیست. تازگى آن فقط در این است که تا دیروز افراد تشکیل دهنده تیمهاى ترور مرتبط با این جریان افرادى عادى و بعضا بىسواد و صرفا با اشاره و هدایت دیگران عمل مىکردند، ولى امروز شرائطى فراهم شده تا این جریان به حوزه راه پیدا کند و افرادى با عنوان طلبگى و لابد با ادعاى اجتهاد!! و... این مسیر را پى بگیرند و این همان خطر بزرگى است که زعماى حوزه و علماى تیزبین را نگران کرده بود. تا جایى که حضرت امام خمینى( ره ) در همان مقطع با صراحت فرمودند :
«من از این چند مدرسهاى که گروه مهدى هاشمى با آن ارتباط دارد نگران هستم».
بهرهبردارىهاى تبلیغى
شتاب مهدى هاشمى و دوستان وى براى به بار نشستن سرمایهگذارىهاى خود در حوزه آنها را وادار کرد تا از بین طلاب تحت پوشش افراد مستعد و آمادهاى را در فعالیتهاى زیر به کار گیرند:
الف ـ اعزام به سفرهاى تبلیغى داخلى
مبادرت به تشویق طلاب مبتدى براى تلبس زود هنگام به لباس روحانیت و معمم شدن، از ناحیه فردى چون مهدى هاشمى که تلبس خود وى به لباس روحانیت به صورت ادوارى و به اقتضاى شرایط زمان و مکان بوده، نشان از نوعى شتابزدگى در بهرهبردارى از افرادى است که مدتى نه چندان طولانى تحت برنامههاى آموزشى این جریان قرار گرفتهاند، بدیهى است از بارزترین بهرهها در این خصوص بهره تبلیغى است که نیاز به سازوکار لازم از جمله عنوان طلبگى و لباس روحانیت دارد. عنوان طلبگى با ثبت نام افراد در مدارس مزبور تحصیل شده و ملبس شدن به لباس روحانیت نیز با تشویق مهدى هاشمى نسبت به افرادى خاص حاصل مىشود.
مهدى هاشمى درباره یکى از افراد مىگوید :
«یک روز با... به منزل او در قم رفتم. چون معمم نبود او را به عمامه نهادن تشویق کردم و او نیز معمم شد».
وى همچنین درباره افراد دیگرى که در سنین بالا توسط وى به حوزه جذب شده، سابقه حرکتهاى خشونتطلبانه در واحد نهضتها دارند، مىنویسد:
«... معمم شد که در معمم شدنش هم خوب یک مقدار از نظر مسیر طبیعى زود معمم شد. یک طلبه وقتى [مىخواهد معمم شود] چهار، پنج سال درس مىخواند بعد معمم مىشود. این چون سنش زیاد بود ما گفتیم معمم شود دیگر، که معمم شدنش هم توى اذهان بعضى از دوستان یک کمى انعکاس منفى پیدا کرد».
اعزام این دسته از طلاب براى تبلیغ نه به طور رسمى و از مسیر طبیعى «اعزام مبلغ» بلکه به صورت رابطهاى و در مناطق و شهرستانهایى که دوستان و همفکران وى حضور داشتند و زمینه بهرهبردارى از آنها در راستاى اهداف این جریان فراهم بود، صورت مىگرفت که از این طریق در صدد ایجاد یک شبکه خاص سراسرى براى اعزام طلاب به مناطق مختلف براى ایجاد هستههاى حزباللّه بودند. به دو سند زیر توجه فرمایید.
مهدى هاشمى درباره یکى از ائمه جمعه مىگوید :
«... قبل از اینکه از امامت جمعه عزل گردد یک روز در دفتر آقا [آقاى منتظرى] او را دیدم و بعدا به منزل ما آمد و درخواست کمک تبلیغى نمود. لذا یک بار چند نفر از طلاب بعثت و منجمله آقاى... را فرستادم در منطقهاى که ایشان امام جمعه بود».
همو در خصوص طرح آینده براى اعزام مبلغ مىگوید:
«... در آینده قصد داشتیم به یارى خدا با اعزام طلاب جوان مدارس، براى تبلیغ در شهرستانهاى مختلف ایران تجمعات فرهنگى ـ تربیتى یا به نام حزباللّه یا مراسم دیگر تأسیس کرده و رابطه آنان را با حوزه علمیه برقرار سازیم و همچنین قصد داشتیم یک شوراى پانزده نفره از طلاب فاضل تأسیس نماییم که هدایت حرکت حزباللّه را در سراسر کشور به عهده داشته باشد».
ب ـ اعزام به سفرهاى تبلیغى خارج از کشور
اعزام بعضى از طلاب و روحانیون همفکر به خارج از کشور از جمله اقداماتى است که ولو به صورت محدود و معدود در همین مدت کوتاهى که مهدى هاشمى در قم مستقر بوده، صورت گرفته که قطعا در صورت استمرار برنامهها، گسترش مىیافت. این اعزامها با استفاده از ارتباطات مهدى هاشمى با بعضى از وزارتخانهها و مراکز دولتى و از مجراى این مراکز صورت مىگرفت و او خود، بهرههاى تبلیغى و سیاسى خاص این جریان را تعقیب مىنمود. مهدى هاشمى در این خصوص مىگوید :
«پس از مدتى س ص گفت آقاى... چون در روابط بینالملل... کار مىکند، گفته است براى ما امکان دارد همراه با هر... که به خارج مىفرستیم یک روحانى اعزام کنیم و لذا اگر افراد نهضتها مایل باشند، مىتوانند شرکت کنند. این پیشنهاد از ناحیه ما پذیرفته شد و چند نفرى را در رابطه با چند... اعزام نمودیم. برادر... به بنگلادش رفت. آقاى... احتمالاً به استرالیا... و... به هندوستان و... و مبالغى ارز خارجى نیز توسط این دوستان به نهضتها داده شد».
این اقدام جداى از اقداماتى است که مهدى هاشمى و دوستان وى در رابطه با طلاب خارجى داشتند. سرمایهگذارى روى این دسته از طلاب براى القاى تفکرات این جریان خود بخش قابل توجهى از اقدامات مهدى هاشمى و همفکران وى را به خود اختصاص مىدهد که در بخشهاى قبلى بدانها اشاره شد.
ج ـ اعزام به جبهههاى جنگ
برخى طلاب جوان مدرسه بعثت و دیگر مدارس تحت پوشش این طیف از کانال ارتباطى این جریان به جبهههاى جنگ اعزام مىشدند تا در راستاى اهداف جناحى این جریان به فعالیتهاى تبلیغى بپردازند.
بیان مطالبى در جهت تضعیف سیاستهاى فرماندهى وقت سپاه پاسداران ـ با توجه به پیشینه اختلاف مهدى هاشمى با فرماندهى وقت سپاه ـ زیر سؤال بردن عملیات جنگى و... از سوى برخى از طلاب اعزامى از این کانال، از جمله اقداماتى است که در دامن زدن به اختلافات در منطقه جنگى ـ در آن مقطع بخصوص در لشگر مربوطه ـ نقش مؤثرى داشته است.
مهدى هاشمى در رابطه با اعزام این دسته از طلاب به جبههها در خصوص یکى از همکاران خود مىگوید :
«... او در این اواخر با مدرسه بعثت قم مرتبط گشته بود و براى اعزام طلاب به جبهه جهت تبلیغات با مدرسه بعثت همکارى نزدیک داشت. طبعا چون وابسته به تدارکات سپاه لنجان بوده حرکتهاى او در راستاى مسایل خطى بود طلابى که اعزام مىکردند در لشگر نجف اشرف. آنان نیز در راستاى یک تفکر خاص عمل مىکردند».
نامبرده در جایى دیگر در خصوص یکى دیگر از همکاران خود مىگوید :
«او اخیرا به جبهه رفته بود و در ارتباط با تبلیغات لشگر نجف اشرف فعالیت مىکرد. در همین ارتباط با مدرسه بعثت قم و جناب آقاى...[مسئول مدرسه ]روابطى برقرار ساخته بود و براى گرفتن کمک نیروى انسانى به وى مراجعه مىکرد».
خطر ورود نیروهاى رزمنده به مسایل جناحى و خطى و تأثیر آن در روند حرکتهاى نظامى در جبههها بر کسى پوشیده نیست. با این حال نیروهاى این جریان ـ اعم از طلبه و غیر طلبه ـ در جبههها نیز همچون پشت جبهه در راستاى منافع جناحى عمل مىکردند. تشویق اذهان رزمندگان به مسایل خطى در مقطعى از جنگ کار را به جایى رساند که عدهاى از نیروهاى مستقر در جبههها به دلیل بالا گرفتن مسایل خطى در پشت جبهه ـ در منطقه اصفهان ـ جبهه را رها کرده و با مراجعت به شهر و دیار خود در جهت معادلات سیاسى و جناحى وارد عمل شدند.
مهدى هاشمى مىگوید :
«من یادم است که در طول همین چند سال که خط بازى داشت اوج مىگرفت، یک بار عدهاى از بچهها از جبهه برمىگشتند مخصوصا وقتى که در اصفهان بین... و حزب و سپاه درگیرى شده بود، تعداد زیادى برگشتند و مطلب آنها این بود که وقتى که ما مطمئن نباشیم که رهبران ما در اصفهان مورد ظلم و تعدى خط قرار مىگیرند، ما مىآییم اینجا مىجنگیم؛ که آمدند حمله کردند پادگان سپاه را گرفتند..».
د ـ انتشار شبنامه
تدوین جزوات و شبنامههاى مختلف علیه مسئولین و سیاستهاى نظام و مقامات حوزوى و به اصطلاح افشاگرى علیه آنها با هدف تخریب و ایجاد بدبینى نسبت به آنها از جمله اقدامات رایج این جریان در طول عمر سیاسى خود بخصوص در این مقطعى است که در قم مستقر هستند. بار اصلى این حرکت بر دوش شخص مهدى هاشمى و دوستان قدیمى وى بود ولى برحسب اقتضا از طلاب مبتدى نیز بهره مىگرفتند. این جزوات و شبنامهها با عناوین جعلى و سوء استفاده از موقعیت حوزه و حوزویان انتشار مىیافت. عناوینى همچون : «روحانیت بیدار»، «حوزههاى علمیه»، «طلاب و فضلاى افغان»، «جمعى از فضلاى تبریز» و... از جمله عناوینى هستند که بعضا چندین شماره جزوه و شبنامه با آنها منتشر گردیده؛ خط سیر عملى این اوراق و شبنامهها عبارت است از : 1ـ افشاى خطوط صهیونیستى 2ـ انتقاد از جریانات خطى کشور 3ـ زیر سؤال بردن سیاستها و عملکرد دولت و مجلس و هتاکى علیه مسئولین بلند پایه و... مهدى هاشمى در خصوص محتواى این نوع شبنامهها مىگوید :
«به طورکلى محورهاى کلى که الان در خاطرم مانده که برادر... آن مقالات را تنظیم مىکرد، افشاى خط اسلام رفاه طلب (انجمن حجتیه) انتقاد از جریان سرمایهدارى و بازار در مقابل خط حامى محرومین؛ و به همین مناسبت بعضى از افکار آقاى آذرى قمى و جامعه مدرسین نقد مىشد یا در موقع انتخابات مجلس مطالبى بحث مىشد. زمانى مسایل جنگ در محافل مورد بحث قرار گرفته بود. جریان التقاط فکرى و دولت خدمتگزار و تعرض به مجلس نسبت به طرز برخورد جناب آقاى خامنهاى با دولت خدمتگزار، در رابطه با محاوره فوق چند شماره اعلامیه دیگر تنظیم شد توسط آقاى... و من تصحیح کرده، براى چاپ و پخش به ایشان دادم».
وى درباره بهرهگیرى از طلاب افغانى مىگوید :
«در رابطه با وزارت خارجه تنى چند از طلاب و فضلاى افغانى مقیم مشهد را بر آن داشتیم تا نقطهنظرهاى انتقادى خود علیه وزارت خارجه را تنظیم [کنند] و توسط دفتر تهران براى آنان چاپ و پخش کردیم که آقاى... در این رابطه مدخلیت داشت چندین شماره از اوراق مزبور چاپ و براى مسئولین دولتى و ارگانها ارسال مىشد».
مهدى هاشمى در مورد تیراژ و نحوه توزیع یکى از شبنامهها که با عنوان «بعضى از فضلاى تبریز» منتشر شده بود، مىگوید :
«اعلامیه مزبور با پیشنهاد آقاى... و موافقت من و مباشرت او و... تهیه و تنظیم و توزیع گشته است. متن اعلامیه یادم نیست علیه چه جریانى است ولى علىالظاهر در مورد انتخابات و اینها باشد. مرکز تهیه و توزیع آن دفتر مؤسسه در تهران بود. تیراژ آن حدود دو هزار بود و نحوه توزیع کلاً توسط پست شهرى انجام گرفته است».
در بین اطلاعیهها و جزوات منتشر شده توسط این طیف عنوان «روحانیت بیدار» از اشتهار بیشترى برخوردار است و عنوان شناخته شدهاى براى بسیارى از نیروهاى سیاسى در آن مقطع به شمار مىرود.
سلسله اطلاعیههاى موسوم به «روحانیت بیدار» در دو مرحله انتشار یافته است دور نخست آن در زمان حیات شهید بزرگوار محمد منتظرى و زیر نظر ایشان و در راستاى افشاى خط سازش، عملکرد دولت موقت و جریان بنىصدر و لیبرالیسم به چاپ مىرسیده و در این مقطع مهدى هاشمى نقش چندانى در تدوین آن نداشته است.
دور بعدى آن پس از شهادت شهید محمد منتظرى و اخراج مهدى هاشمى از سپاه بود که مستقیما زیر نظر مهدى هاشمى و با همکارى دوستان نزدیک وى انتشار مىیافت و از همین زمان خط توهین، افترا، افشاگرى و تخریب جناح مقابل در این اطلاعیهها تعقیب مىشده که پس از بروز حساسیت و موضعگیرىهاى شدید در حوزه علمیه در این خصوص، مهدى هاشمى تصمیم مىگیرد تا از عناوین دیگرى براى انتشار شب نامه استفاده کند :
«چون اعلامیههاى مزبور به نام «روحانیت بیدار» واکنشهایى را در افکار عموم ایجاد کرده بود، من به... گفتم این نام را کنار بگذار و اگر چیزى داشته باشید به اسامى دیگر مانند حوزه علمیه قم و...پخش نمایید؛ لذا از آن به بعد هر چه منتشر شد به نام «روحانیت بیدار» نبود».
وى همچنین درباره دور اول انتشار «روحانیت بیدار مىگوید :
«اعلامیههاى روحانیت بیدار همان گونه که قبلاً نیز یادآور شدم تأسیس این جریان در زمان مرحوم محمد منتظرى بود و من نیز مطلع بودم و فلسفه آن را علاوه بر آنچه قبلاً گفتم، افشاى خطوط بوده است که آن مرحوم بر روى آن تأکید فراوان داشت. البته من نیز از صدور اعلامیهها در زمان حیات ایشان مطلع بودم ولى نظر به اینکه نظارت و اشراف ایشان قوى بود من زیاد انگیزهاى نداشتم».
و در خصوص دور دوم انتشار آن مىگوید :
«بعد از قضیه واحد نهضتها به قم آمدیم. آقاى... اظهار داشت قصد داریم مجددا به نام روحانیت بیدار اعلامیه منتشر سازیم؛ که یکى دو شماره دیگرى به این نام پخش شد متن آن را... تنظیم مىکرد و من تصحیح کرده و به ایشان مسترد مىداشتم براى تکثیر؛ ضمنا گاهى بودجه مختصرى تکثیر و غیره محورهاى بحث آن شمارهها دقیقا یادم نیست ولى عمدتا در ادامه همان خط سابق با کمى اضافات بود».
درباره نقش خود در تنظیم این اعلامیهها و خطوط کلى آن مىگوید:
«مبادرت به تأسیس و نشر اعلامیههاى افشاگرانه علیه خطوط و مسئولین کشورى به نامهاى روحانیت بیدار، حوزه علمیه قم، فضلاى تبریز و غیره. اوراق مزبور را هر چند آقاى... و گاهى او با همدستى... تنظیم مىکردند ولى بدون اجازه من چنین عملى صورت نمىگرفت. اوراق یاد شده را زمانى با امکانات مستقلى که در اختیار آقاى...بود و زمانى دیگر با امکانات دفتر تهران انجام مىدادیم. محتواى کلى اعلامیهها در یک سیر تدریجى نخست از افشا و خطوط انحرافى مانند صهیونیزم شروع و سپس به انتقاد از جریانات خطى و آن گاه هتک
حیثیت و حرمت برخى مسئولین کشور مانند جناب آقاى خامنهاى ختم شد که یکى از انگیزههاى آن اشباع (در این اواخر) غریزه بدبینى به مسئولین و قدرتطلبى بود».
پی نوشت:
1. کالبد شکافى انحراف، نوار شماره 10
2. کالبدشکافى انحراف، نوار شماره 10
3. همان.
4. پرونده مهدى هاشمى، ج 2، ص 29
5. همان، ج 1، ص 158
6. کالبدشکافى انحرافى، نوار شماره 3
7. همان، نوار شماره 10
8. پرونده مهدى هاشمى، ج 8، ص 5
9. کالبدشکافى انحراف، نوار شماره 3
10. همان، ج 1، ص 55
11. خاطرات سیاسى، محمدى رىشهرى، چاپ اول، خرداد 1369، ص 202
12. پرونده مهدى هاشمى ج 7، ص 85
13. همان، ص 63
14. ر.ک : بنبست، جلد حاضر، پاورقى ص 79
15. پرونده مهدى هاشمى، ج 8، ص 32
16. همان.
17. ـ همان، ج 8، ص 104
18. همان، ج 9، ص 14
19. همان.
20. کالبد شکافى انحراف، نوار شماره 10
21. عناوین جعلى شبنامهها متنوع و شبنامههاى منتشره با بعضى از این عناوین متعدد و داراى شماره سریال بوده است. براى آگاهى بیشتر از چندوچون کار، بنگرید به : پیوست شماره 6
22. پرونده مهدى هاشمى، ج 8، ص 120
23. همان، ج 9، ص 15
24. همان، ج 3، ص 150
25. همان، ج 3، ص 119
26. همان، کلاسه 65/39، ص 44
27. پرونده مهدى هاشمى، ج 3، ص 119
28. همان، ج 9، ص 14
29. برگرفته از کتاب «بن بست» منتشره از سوی اداره کل اطلاعات اصفهان
نظرات