انگلیس و نفت ایران در جنگ جهانی دوم
جنگ جهانی دوم در اول سپتامبر 1939/ 9 شهریور 1318 با حملة آلمان نازی به لهستان آغاز شد. ایران از همان ابتدا، بیطرفی خود را در جنگ اعلام کرد؛ اما همانند جنگ جهانی اول، بیطرفی ایران رعایت نشد؛ و دو سال پس از آغاز جنگ، و دو ماه پس از حمله آلمان نازی به اتحاد شوروی، نیروهای نظامی شوروی و انگلیس در سوم شهریور 1320ه.ش/ 25 اوت 1941م. یعنی دو ماه پس از حمله آلمان نازی به خاک شوروی از سمت شمال و جنوب و غرب به خاک ایران حمله و آن را اشغال کردند. در مرحله بعد نیز نیروهای آمریکائی به نیروهای متجاوز به خاک ایران پیوستند.
بهانه اشغال ایران
بهانه متجاوزان برای اشغال ایران حضور اتباع آلمان در ایران بود؛ دو کشور روس و انگلیس در روزهای 28 تیر ماه 1320ه ش/19 ژوئیه 1941م. و 25 مرداد 1320ه ش/ 16 اوت 1941م. سفرای خود را برای تسلیم یادداشتهای مشترکی به وزارت امور خارجه ایران فرستادند و از دولت ایران درخواست نمودند در اسرع وقت، شهروندان آلمانی را از ایران اخراج نماید. اما دولت ایران تعلل میکرد. در نتیجه در سحرگاه روز سوم شهریور 1320 ه ش / 25 آگوست 1941م. سفیران انگلستان و شوروی کتباً به اطلاع دولت ایران رساندند که چون دولت ایران در انجام خواستهای دو کشور سهلانگاری کرده و سیاست مبهمی در مقابل آنها پیش گرفته و بویژه در بیرون کردن اتباع آلمانی هیچگونه اقدامی ننموده، به این جهت دولتهای شوروی و انگلیس خود را ناگزیر دیدند به نیروهای مسلح خود دستور دهند از مرزهای ایران عبور نمایند و اینک با کمال تأسف به آقای نخستوزیر اطلاع میدهیم که واحدهای شوروی و انگلیس طبق دستور ستادهای مربوطه وارد خاک ایران شده و مشغول پیشروی هستند.
اهمیت نفت به عنوان یکی از عوامل اشغال ایران
موقعیت استراتژیک ایران و فراوانی و ارزانی نفت آن، یکی از عوامل مهم تجاوز نیروهای نظامی بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی به خاک ایران در جنگ جهانی دوم بود. ایران همواره جایگاه ویژهای در معادلههای بینالمللی و نقشههای استراتژیک داشته است؛ و البته کمتر فرصت یافته از این جایگاه ویژه به نفع خود بهره گیرد.
به دنبال اشغال اندونزی و برمه، که هر دو دارای معادن نفت مهمی بودند به وسیله ژاپنیها، نفت ایران و پالایشگاه بزرگ آبادان تنهامنبع تأمین احتیاجات متفقین درنبردهای جنوب شرقی آسیا وشمال آفریقا بود.
در روز سوم شهریور 1320ه ش /25 اوت 1941م. نیروهای مسلح شوروی از شمال و واحدهای نظامی انگلیس از جنوب و غرب به ایران حمله کردند و بدون اینکه با مقاومت و پایداری از سوی ارتش ایران روبرو شوند، قسمتهای وسیعی از خاک کشور را به اشغال خود درآوردند. چند روز بعد، رضا شاه از سلطنت کنارهگیری کرد و محمدرضا پهلوی به تخت سلطنت نشست.
وینستون چرچیل نخستوزیر بریتانیا که اهمیت موقعیت استراتژیک و نفت ایران را کاملاً درک کرده بود، در خاطراتش مینویسد:
نیاز به حمل و تحویل انواع جنگافزارها به دولت شوروی، و مشکلات کشتیرانی از راه اقیانوس منجمد شمالی، با توجه به طرحهای استراتژیکی آینده، لزوم ایجاد و برقراری یک راه مواصلاتی مطمئن را با شوروی از طریق ایران، ایجاب مینمود. از سوی دیگر، از سوی دیگر، نفت ایران یک عامل مهم و اساسی در جنگ محسوب میشد. فرونشاندن شورش عراق و اشغال سوریه، طرح هیتلر را در خاورمیانه با شکست روبرو ساخت. ما با استفاده از فرصت برای اجرای عملیات مشترک با شورویها به آنها پیشنهاد کردیم در عملیات نظامی علیه ایران به ما ملحق شوند.
همچنین چرچیل درباره طرح حمله به ایران و لزوم اشغال سریع این کشور برای حفظ معادن نفت ایران بیان میکند:
بررسیهای من درباره امکان اجرای عملیات نظامی روشن ساخته بود که موضوع مهم و اساسی، توانائی ما در تمرکز نیروی نظامی کافی در عراق است، تا از آن طریق بتوانیم معادن نفت ایران را حفظ و حراست کنیم. اقدام به اعمال فشار اقتصادی به ایران پیش از اینکه توانائی تحصیل نمیکردیم، کار بسیار خطرناکی بود، زیرا شاه ایران نیز متوجه اهمیت معادن نفت برای مقاصد نظامی بود و اگر اطلاع پیدا میکرد که ما قصد اعمال زور داریم، قدم اول را او برمیداشت. گزارشهائی که مورد تائید قرار گرفته بود، حکایت میکرد که ایران در مرزهای عراق و روسیه و در ناحیه معادن نفت نیروی نظامی متمرکز کرده است ... و حتی اگر روسها در جنوب دچار شکست شوند، ما باید برای اشغال معادن نفت ایران آمادگی داشتیم.
اگر چه یکی از اهداف و شاید در آن مرحله مهمترین هدف متفقین در هجوم به ایران در شهریور 1320 ه ش تسلط بر راههای ایران برای رساندن مهمات جنگی به روسیه بود، ولی این موضوع از اهمیت نفت ایران نمیکاهد. چنان که چرچیل نیز پس از برشمردن دلایل اشغال ایران میگوید:
معادن نفت ایران یک عامل مهم جنگی محسوب میشود ... من خوشوقت بودم که ژنرال ویول در هندوستان است و میتواند عملیات نظامی را سرپرستی و هدایت کند.
همچنین چرچیل در تاریخ 21 ژوئیه اظهار کرد:
میل دارم که اولتیماتومی از طرف انگلیس و روس به ایرانیان داده شود که یا آلمانها را بدون معطلی اخراج کنند و یا به انتظار عواقب باشند. مسئله این است که اگر ایرانیان امتناع نمایند چه قوائی ما برای پیکار خواهیم داشت؟ رؤسای ستاد پیشنهاد کردند که عملیات محدود به جنوب باشد و برای این کار ما دست کم یک لشکر که از طرف نیروی هوائی باید از عراق آورده شود لازم داشتیم تا بتوانیم معادن نفت را تصرف کنیم.
در تاریخ 22 ژوئیه وزیر خارجه (سر آنتونی ایدن) نظر خود را در این باره به شرح زیر برای من فرستاد: ... امروز صبح درباره فشار به ایران من مطالعات بیشتری کردم. هر چه بیشتر راجع به امکان اجرای این مسئله مطالعه میکنم، آشکارتر میگردد که همه چیز مربوط به توانائی ما در تمرکز دادن قوای کافی در عراق است تا بدان وسیله قادر به حفظ معادن نفت ایران باشیم... گزارشهایی که ظاهراً مورد اعتماد میباشد به ما رسیده است که ایرانیان در مرزهای روسیه و عراق و در ناحیه معادن نفت تمرکز نیرو دادهاند. امیدوارم به اسرع اوقات مساعی لازمه به کار برده شود که قوای ما در عراق تقویت یابد. اگر ما بتوانیم چنین کاری را قبل از آنکه روسها در جنوب دچار شکست سختی شوند انجام دهیم، امید آن هست که بتوانیم اراده خود را بدون اعمال قوه به ایرانیان تحمیل نمائیم. ولی نباید اقدامات دیپلماسی ما از تجمع نیروی ما سبقت گیرد. والا نتیجه آن بسی وخیم خواهد بود. عامل دیگری هم در کار است که لزوم افزایش نیرو را در عراق ایجاب مینماید. اگر روسیه دچار شکست شود ما باید حاضر باشیم که معادن نفت ایران را خودمان اشغال نمائیم. زیرا در صورت فشار آلمانها به ایرانیان برای اخراج ما قابل تحمل نخواهد بود.
این مطالب آشکار میکند که نفت ایران چه اهمیت به سزائی در جنگ برای انگلیس داشت و علت اشغال ایران و تهاجم ارتشهای بیگانه به ایران تا چه حد مربوط به نفت بوده است.
اهداف متفقین در ایران را به طور مشخص میتوان اینگونه بیان کرد:
1. دستیابی به راههای ارتباطی ایران و برقراری رابطه با دریای خزر جهت ارسال کمکهای نظامی به دولت شوروی: در مرداد 1324ه ش رادیو خاور نزدیک رسماً اعلام نمود: «مقدار کالائی که از طرف متفقین از راه خلیج فارس و ایران برای اتحاد جماهیر شوروی فرستاده شده است، تا پایان ماه آوریل گذشته بالغ بر پنج میلیون تن شده که عبارت از اسلحه، مهمات جنگی، دارو، اتومبیل، هواپیما... بوده است».
2. تصرف چاههای نفتی جنوب جهت محافظت از آنها در برابر خرابکاری توسط عمال آلمان نازی و عشایر جنوب و دولت ایران: جریان جنگ نشان داد در تمام مدت جنگ جهانی دوم، نفت ایران احتیاجات نظامی متفقین را به طور عمده تأمین مینمود. مخصوصاً پس از ورود ژاپن به جنگ، معادن نفت ایران تنها منبعی بود که نیازهای آنها را برطرف میساخت.
در ژوئن 1941م / اول تیر ماه 1320 ه ش واقعه شگفتانگیزی رخ داد و اهمیت ایران را از لحاظ استراتژیک به چند برابر افزایش داد. در سحرگاه آن روز ارتش نیرومند آلمان خاک شوروی را مورد حمله قرار داد و ظرف چند روز شکستهای فاحشی به ارتش سرخ که غافلگیر شده بود و انتظار چنین حمله ناگهانی را نداشت وارد کرد و قسمت بزرگی از خاک آن کشور را متصرف گردید. این بار هدف آلمانها خرد کردن نیروی دفاعی شوروی، تصرف مسکو، لنینگراد و کییف و رسیدن به چاههای نفت قفقاز بود. آلمانها قصد داشتند پس از آنکه نیروهایشان در شمال آفریقا که به دروازههای مصر رسیده بودند، دفاع انگلیسیها را درهم شکستند، با ارتش اعزامی به روسیه در ایران تلاقی نموده و تواماً به هندوستان حمله کنند و با تصرف ذخایر نفت خاورمیانه و منابع حیاتی هند امپراتوری انگلیس را به زانو درآورند.
استالین در نامهای که در تاریخ 3 سپتامبر 1941م/12 شهریور 1320ه ش به چرچیل نخستوزیر انگلستان مینویسد، صراحتاً اعتراف میکند خطر مرگباری اتحاد جماهیر شوروی را تهدید میکند و اگر جنگ بدین منوال ادامه یابد، اتحاد جماهیر شوروی یا شکست خواهد خورد و یا آنقدر ضعیف خواهد شد که قادر به کمک به متحدین خود جهت سرنگونی فاشیسم نخواهد بود. استالین برای رهائی از یک چنین وضع خطرناکی قبلاً دو راه به چرچیل پیشنهاد داده بود:
1. ایجاد جبهه دوم در بالکان و یا در فرانسه در همان سال، با هدف کشاندن سی تا چهل گردان از ارتش آلمان که در مرزهای شوروی مستقر شده بودند، به آن مناطق.
2. کمکهای تسلیحاتی به شوروی در کوتاهترین مدت.
چرچیل با رد پیشنهاد اول، پیشنهاد دوم او را جهت کمک تسلیحاتی و نظامی به شوروی بدون هیچگونه شرط و شروطی پذیرفت.
بنابراین چرچیل در برابر این وقایع فوراً دست اتحاد به سوی شورویها دراز کرد و با وجود آن همه دشمنی و رقابت و اختلاف سیاسی و مسلکی که بین این دو کشور وجود داشت برای مقابله با خطر مشترک ناچار شد با روسها در صف واحدی قرار گیرد.
در این هنگام چنانکه استالین گفته بود، روسها در مقابل حملات برقآسای ارتش آلمان احتیاج مبرمی به اسلحه و مهمات و دارو داشتند. انگلیسیها نیز میخواستند به هر قیمتی شده خطوط ارتباطی بین خلیج فارس و سرحد شوروی را حفظ کنند، تا به این وسیله هم مهمات و وسایل جنگی مورد نیاز شوروی را به جبهه روسیه برسانند، و هم هرگاه شورویها احتمالاً در جنگ با آلمان شکست بخورند، بتوانند رأساً از چاههای نفت خاورمیانه و راه ارتباطی هند دفاع کنند.
آنگاه مسئله رساندن اسلحه و مهمات به جبهه روسیه مطرح شد. انگلیسیها راه ایران را که مطمئنترین و کوتاهترین راه بود و راه آهن سراسری آن از خلیج فارس به بحر خزر بهترین وسیله به شمار میرفت، پیشنهاد کردند.
بنابراین، ایران به لحاظ موقعیت استراتژیک نقش بسیار مهم و حساسی برای متفقین پیدا کرد. در 26 اکتبر 1941م. مستر ایدن وزیر امور خارجه آن وقت انگلستان در شهر منچستر نطقی ایراد کرد که قسمتی از آن مربوط به ایران بود:
به طور کلی هدف ما این است که با کمک آمریکا و به وسیله رساندن لوازم و مهمات به روسیه آنچه که در نتیجه اشغال مراکز صنعتی روسیه شوروی از دست رفته است جبران نمائیم. این کار نه تنها از لحاظ تهیه لوازم مزبور بلکه از لحاظ حمل آن با کشتی امر بس عظیمی است که باید انجام گیرد. مشکلات بسیار و کوششی که لازم است فوقالعاده میباشد. ولی ما دشواریها را رفع کرده و از میان خواهیم برد. قضیه ایران از لحاظ ارتباطی که با این کار دارد، اهمیت بسیاری پیدا کرده است.
در این زمان انگلستان میبایست منافع نفتی و غیرنفتی خود را در ایران حفظ میکرد. اما به هیچوجه در موقعیتی قرار نداشت که بعد از شکست روسیه شوروی در قفقاز، هم در جبهه ایران و هم مصر به جنگ علیه آلمان ادامه دهد. زیرا این اقدام انهدام کامل ارتش انگلستان را در هر دو جبهه به دنبال داشت. برای رهائی از این بنبست انگلستان میبایست با عملیات و تاکتیکهای خرابکارانه پیشروی آلمانیها را در ایران تا حد ممکن به تأخیر میانداخت.
یکی از این عملیاتها که در حقیقت مهمترین آنها بود، نابود کردن چاههای نفت باکو بود. زیرا مسلم بود عامل اصلی حمله آلمان به قفقاز تا حدود بسیار زیادی از نیازهای سوختی آن کشور سرچشمه میگرفت. اعتقاد مقامات انگلیس بر این بود که آلمان بدون دست یافتن به نفت باکو در جنگ موفق نمیشود.
این در حقیقت میتوانست به معنی متلاشی کردن هدفهای نظامی آلمان باشد و گامی در جهت دیرتر رسیدن آنها به ایران که در نتیجه مواضع انگلستان در ایران دیرتر در معرض تهدید قرار میگرفت.
بنابراین اهداف انگلیس عبارت بودند از:
1. توسعه حملات قوای متفقین علیه آلمان در سایر جبههها، تا بدین ترتیب فشار ارتش آلمان در جبهه روسیه شوروی کاسته شود.
2. قدرت مقاومت روسیه را تا حداکثر ممکن و با فرستادن کمکهای نظامی به صورت تسلیحات و غیره افزایش دهد. نقش سوقالجیشی ایران در ایجاد و ادامه این وضع در میدانهای نبرد غیرقابل انکار است. توجه به این نکته ضروری است که تنها ارسال مقدار قابل ملاحظه تسلیحات جنگی به متفقین از طریق خاک ایران نقش حیاتی و تعیینکنندهای در ازدیاد قدرت دفاعی روسیه شوروی و متوقف کردن پیشروی ارتش هیتلر به سوی خاورمیانه و هندوستان ایفا کرد که در غیر این صورت جنگ میتوانست سرنوشتی دیگر بیابد. فرمانده کل قوای آلمان ضمن اظهارنظر در مورد وضعیت و موقعیت دشمن در تاریخ 28 اوت 1942م/ 6 شهریور 1321ه ش در یک گزارش محرمانه مینویسد:
دشمن کمکهای تسلیحاتی خود را از قفقاز، ایران و تا حدودی نیز از دریای مازندران از طریق روسیه دریافت کرده است.
در این میان نفت ایران نیز به خوبی سهم خود را ایفا کرد. برای آنکه بتوانند مقادیر زیادی بنزین هواپیما به روسیه حمل کنند، کارخانه حلبیسازی آبادان را به سرعت توسعه دادند و تولید آن را دو برابر کردند. در نقاط مختلف شمال، مخازن نفت و بنزین اضافی ساختند تا اتومبیلهای ارتش متفقین که حامل لوازم مهمات به روسیه بودند بتوانند سوخت خود را در همه جا حاضر داشته باشند و خط لولهای هم برای حمل بنزین بین اهواز و اندیمشک به همان منظور کشیدند. قابل ذکر است شرکت علاوه بر تهیه مقدار زیادی قیر جهت جادهسازی، برای سه سال متوالی ماهیانه حدود یک میلیون حلب بنزین تولید میکرد. مرکز توزیع این گونه سوختها در اندیمشک بود.
بنابراین نفت و مواد نفتی ایران نیز در کنار خطوط ارتباطی به کار روسیه و متفقین آمد. بطوری که میتوان ادعا کرد عملیات کمکرسانی به روسیه بدون نفت و مواد نفتی ایران، اگر نگوییم غیرممکن، کاری بسیار دشوار و نیازمند صرف وقت و نیرو و هزینه فراوان بود. همانطور که مقابله با آلمان بر سر چاههای نفت باکو نیز مدیون نفت ایران بود و تنها به کمک نفت ایران انجام عملیات در شرق ممکن شد و انگلیس را به سوی پیروزی سوق داد.
در شرایطی که مسئله مرگ و زندگی برای متفقین مطرح بود، زیر پا گذاشتن بیطرفی ایران اهمیتی نداشت. برای بریتانیای کبیر، آن قدر که حفاظت از منافع نفتی خویش و شرکت نفت در ایران اهمیت داشت مبارزه با نازیسم اهمیت نداشت. نفت برتری و سیادت را در پی داشت. چنانکه چرچیل اظهار کرده بود: «چاههای نفت ایران عنصر با اهمیت در جنگ را تشکیل میدهند.»
همه قدرتهای بزرگ آن روز برای حفظ برتری خود به نفت ایران چشم دوخته بودند.
«به دلیل همین ارزش نفت خاورمیانه بود که استراتژی مهم نظامی آلمان در این منطقه مبتنی بر انجام یک حمله گاز انبری از دو سوی شمال آفریقا و ترکیه و قفقاز به منظور در اختیار گرفتن ذخایر نفتی خاورمیانه بود. متقابلاً انگلیس و متفقین نیز تلاش میکردند اقدامات نظامی- سیاسی آلمانها و ایتالیائیها را در راه تحقق این هدف خنثی کنند و خود بر منابع نفتی خاورمیانه تسلط یابند.»
چند ماه پس از اشغال ایران اهمیت نفت ایران ده چندان شد. در تاریخ 7 دسامبر 1941م. ژاپن به بندر پرل هاربور حمله کرد و اقیانوس آرام و خاور دور صحنه نبردی گسترده شد. نزدیکترین منبع سوخت متفقین کشور برمه و اندونزی بود، اما این منطقه به دست ژاپن افتاد و متفقین باید نفت موردنیاز خود را در نقطهای دیگر جستجو میکردند. نظرها به سوی خلیج فارس، جایی که بزرگترین پالایشگاه جهان قرار داشت، دوخته شد. چاههای نفتی که مهندسان شرکت در سال 1939م/ 1318ه ش بسته بودند، دوباره جریان پیدا کرد.
در سال 1943م. که ارتش متفقین جزیره سیسیل را در جنوب ایتالیا تصرف کرد. راه دریایی مدیترانه به روی متفقین باز شد و فرآوردههای نفتی ایران نقش بزرگی در مراحل آخر جنگ به عهده داشت. احتیاجات روزافزون متفقین به مواد نفتی ایران از سال سوم جنگ به بعد رو به تزاید گذاشت؛ به طوری که در سال 1944م/1323ه ش میزان استخراج از 13 میلیون تن هم تجاوز کرد و در سال 1945م /1324ه ش به 17 میلیون تن و سال بعد به 19 میلیون تن هم رسید.
اهمیت صنایع و منابع نفتی ایران و ضرورت دفاع از چاههای نفتی را میتوان از نظر کشورهای متفقین مخصوصاً دولت انگلستان به صورت ذیل خلاصه کرد:
1. نیروهای نظامی متفقین که در خاورمیانه و خاور نزدیک و آفریقا و مدیترانه مستقر بودند، فقط متکی به نفت ایران و عراق بودند. در صورتی که دولتهای محور موفق به تصرف چاههای نفت ایران میشدند، ضمن تأمین نیازهای نفتی خود، متفقین را نیز از این منبع اصلی در خاورمیانه محروم میساختند و عملاً شاهرگ حیاتی آنها قطع میگردید.
2. ارسال تجهیرات نظامی ایالات متحده آمریکا و انگلستان به اتحاد شوروی از راههای ایران، بدون در اختیار داشتن منابع نفت ایران برای تأمین سوخت وسایل حمل و نقل غیرممکن بود. به ویژه آنکه نفت ایران بدون نیاز به نیروی کار زیاد و تکنولوژی پیچیده قابل استخراج بود.
3. اهمیت دیگر منابع نفتی ایران برای انگلستان مخصوصاً از این بابت بود که انحصار این منابع را در اختیار داشت و برای ایجاد تأسیسات نفتی سرمایهگذاریهای انسانی و مالی زیادی متحمل شده بود.
بر طبق طرح «گروزنبرگ» آلمانها قصد داشتند پس از پیروزی بر شوروی فتوحات خود را پس از تصرف پالایشگاه نفت آبادان تا مرزهای ایران و هند ادامه دهند. در صورتی که نفت ایران از کنترل انگلیسیها خارج میشد، آغاز و یا ادامه عملیات نظامی علیه نیروهای آلمانی در خاورمیانه برای ارتش انگلستان تقریباً غیرممکن میگردید؛ به دلیل اینکه نیروی دریایی انگلستان در خلیج فارس و اقیانوس هند و تمام کشتیهای تجاری این کشور در بخش جنوبی کانال سوئز به طور کامل متکی به نفت ایران بودند. ضمن اینکه امکان جایگزینی نفت ایران از منابع آمریکا نیز در اسرع وقت وجود نداشت.
اهمیت نفت ایران برای انگلیس از بعد رقابت با آلمان
دولت آلمان در جنگ جهانی دوم همانند انگلستان علاقه فراوانی به دستیابی به نفت ایران و عراق داشت و این واقعیت را میتوان از مطالعه اسناد موجود در وزارت امور خارجه این کشور به خوبی دریافت. برای مثال در سال 1316ه ش/ 11 ژوئیه 1937م کلودوس، از بخش اقتصادی وزارت امور خارجه، از سفیر آلمان در بغداد میخواهد گزارشی در زمینه میزان منابع نفتی ایران و عراق تهیه و به برلین ارسال کند.
در گزارش دیگری که اروین تل، سفیر آلمان در تهران، مورخ 29 اردیبهشت 1319ه ش/ 19 می 1940م. به برلین میفرستد، ضمن اعتراف به نیاز جدی ماشینآلات جنگی آلمان به نفت، توصیه میکند دولت آلمان باید تمام توان خود را برای تسخیر منابع نفتی ایران به کار گیرد و از آنجائی که ایتالیا نیز همانند آلمان به نفت ایران چشم دارد، اروین تل پیشنهاد میکند دو کشور هم پیمان، سیاستهای خود را در این زمینه با یکدیگر هماهنگ نمایند. علاقهمندی آلمان به نفت مخصوصاً نفت خاورمیانه به جز گسترش روزافزون ماشین نظامی، رشد سریع صنایع تسلیحاتی و نوسازی دو نیروی زمینی و دریایی هیچ دلیل دیگری نداشت. نیازمندی این کشور به نفت، مخصوصاً از بهار سال 1942م. به خاطر مسدود شدن راه دونا و عدم دسترسی آلمانیها به نفت بلغارستان دوچندان شد.
به هر حال با توجه به خطر انفجار حوزههای نفتی ایران به دست ایرانیان طرفدار آلمان و یا جاسوسان آلمانی و احتمال دستیابی آلمانیها به این مناطق پس از پیروزی بر شوروی، حفاظت از مناطق نفتی جنوب ایران توسط انگلیسیها کاملاً ضروری تلقی میشد. به ویژه اینکه دولت انگلستان مدارکی به دست آورده بود که نشان میداد، ارتش آلمان قصد اشغال مناطق نفتی ایران را دارد. چنانکه قبلاً آمد، ایدن وزیر امور خارجه انگلستان در 22 ژوئیه 1941م/ 31 تیرماه 1320ه. ش گزارشی تقدیم چرچیل کرد که در آن اظهار امیدواری شده بود، هر چه زودتر مناطق نفتی جنوب محاصره و توسط سربازان انگلیسی حفاظت شود. چرچیل متقابلاً بر ضرورت تقویت نیروهای انگلیسی مستقر در عراق جهت حفاظت از چاههای نفتی ایران و عراق تأکید میکند و در پاسخ گزارش ایدن مینویسد: «اگر شورویها شکست بخورند، ما باید آماده باشیم که خودمان مناطق نفتخیز ایران را اشغال کنیم؛ زیرا در چنین موردی ایران قادر نخواهد بود در مقابل فشار آلمان برای اخراج ما از ایران مقاومت کند.» در همان روز ژنرال ویول، که فرماندهی نیروهای انگلیسی در عراق را به عهده داشت، دستور گرفت قوای تحت فرماندهی خود را جهت تصرف مناطق نفتی ایران و کنترل پالایشگاه آبادان آماده نگهدارد.
7 نوامبر 1941م/ آبان 1320ه ش کابینه جنگ انگلستان تلگرامی به شرح ذیل به فرمانده نیروهای مستقر در خاورمیانه ارسال میکند:
چنانچه فشار آلمانیها به شوروی افزایش یابد و مقاومت شوروی در هم شکسته شود، هیچ امکانی برای ما وجود نخواهد داشت تا بدان وسیله بتوانیم از تصرف منابع نفت به توسط دشمن جلوگیری به عمل آوریم. علاوه بر این ما هیچگونه تضمینی نداریم که روسها بتوانند این چاهها را به صورت مؤثری ویران کنند. شما بایستی به این دلیل از هم اکنون طرحی جهت فرستادن چهار تا پنج اسکادران بمبافکن و هواپیماهای شکاری به فرودگاههای ایران در شمال آماده کنید تا دو هدف زیر تحقق یابد:
الف: روسها را با بمباران و تخریب خطوط لوله ارتباطی آلمانیها، در دفاع از قفقاز یاری دهیم.
ب: به مناطق نفتی باکو، چنانچه امکان تصرف کامل این مناطق به دست آلمانیها فراهم آید، بیشترین خسارت ممکنه را وارد نمائیم.
اگر مقاومت شوروی در برابر آلمان در هم شکسته میشد، با در نظر گرفتن این نکته که آلمان از طرفداری مردم ایران برخوردار بود، ارتش آلمان مسلماً میتوانست بدون مقاومت قابل ملاحظهای از جانب ایران، بر تمامی سیستمهای حمل و نقل و ارتباطات و سایر امکانات موجود در این کشور تسلط یابد.
انگلیس نمیتوانست برای حفظ منافع نفتی شرکت نفت ایران و انگلیس به ارتش ایران متکی باشد. پس باید خود وارد عمل میشد. برای این منظور باید ایران اشغال میشد؛ اما اشغال کشوری که اعلان بیطرفی کرده بود در نظر افکار عمومی توجیهشدنی نبود. لذا حضور آلمانیها را بهانه قرار داده و تبلیغاتی علیه ایران به راه انداختند که ایران در جهت منافع نازیها حرکت میکند و کشوری با موقعیت استراتژیک ایران در این وضع امنیت بینالملل را به خطر میاندازد.
بعد از اینکه دولت ایران در پیامی که در تاریخ 16 اوت 1941م/25 مرداد 1320 ه ش برای متفقین فرستاد، قاطعانه اعلام کرد که به هیچ رو مأًموران و اتباع آلمانی مقیم ایران را اخراج نخواهد کرد، بهانه لازم به نیروهای بریتانیا و شوروی داده شد تا بتوانند سرزمین ایران را تحت اشغال درآورند.
پس از آغاز عملیات اشغال، بیدرنگ پالایشگاه آبادان تصرف شد و تحت کنترل واحدهای نظامی انگلیس قرار گرفت. در 27 اوت/ 5 شهریور نیروهای اشغالگر، نخستوزیر ایران را تغییر دادند و محمدعلی فروغی جای علی منصور را گرفت، و یک روز بعد نخستوزیر جدید فرمان رضاشاه را که به ارتش ایران دستور میداد دست از مقاومت بردارد انتشار داد. نیروهای انگلیسی پس از آن که واحدهای مدافع شهر اهواز را وادار به تخلیه آن شهر کردند، به آسانی کنترل نفتی جنوب کشور را به دست گرفتند. رضا شاه که از سوی انگلیسیها متهم به همکاری با نازیها بود، مجبور شد در 17 سپتامبر 1941 م /25 شهریور 1320ه ش به نفع پسر ارشدش از سلطنت کنارهگیری کند.
در 29 ژانویه 1942 م/ 9 بهمن ماه 1320ه ش پیمان اتحاد سه گانه ایران، انگلیس و اتحاد شوروی به امضاء رسید که در آن متفقین متعهد شده بودند به تمامیت ارضی، حاکمیت و استقلال سیاسی ایران احترام بگذارند و اعلام کردند نیروهای اشغالکننده حداکثر شش ماه پس از پایان جنگ، ایران را تخلیه خواهند کرد.
پس از آنکه ارتشهای روس و انگلیس در شهریور 1320 ه ش/ اوت 1941م. به ایران حمله کرده و نقاط مختلف را اشغال کردند اقدامات حفاظتی در نواحی معادن و بخصوص پالایشگاه آبادان توسعه بسیار یافت. روی پالایشگاه آبادان پوششی از بالنهای متعدد تعبیه کردند و در اطراف پالایشگاه وسایلی ایجاد کردند که در موقع لزوم بتوان با پردهای از دود تمام سطح پالایشگاه را پوشاند. کمی دورتر از پالایشگاه آبادان، یک پالایشگاه دروغی از حلبی با شعلههای فروزان ساختند که دشمن را گمراه نمایند و توپهای ضد هوایی در نقاط مختلف قرار دادند و هواپیماهای جنگنده در فرودگاه حاضر ساختند.
اطراف ایستگاههای تلمبه در مسیر خطوط لوله سیمهای خاردار کشیده شد و حصارهای فلزی در سر تمام چاههای نفت نصب شد و ورود و خروج افراد به پالایشگاه آبادان با پروانه مخصوص انجام میگرفت. مقدمات برای بیمصرف ساختن چاههای نفت فراهم گشته بود که اگر معادن به دست آلمانیها بیفتد بتوانند در مدت کمی چاهها را تخریب نمایند. پس از آنکه در سال 1940م پالایشگاه بحرین مورد تعرض قرار گرفت، چراغهای آبادان را شبها خاموش کرده و تمام شهر در سرتاسر جنگ تاریک بود. به طور خلاصه وسایل دفاعی را برای هر لحظه آماده ساختند. برای آنکه بتوانند مقادیر زیادی بنزین هواپیما به روسیه حمل کنند، کارخانه حلبیسازی آبادان را به سرعت توسعه داده و محصول آنرا دو برابر کردند.
از سال دوم جنگ که معلوم شد نفت ایران باید مقادیر زیادی فرآوردههای نفتی برای شرکت تهیه نماید، توسعه عملیات شرکت که متوقف شده بود دوباره آغاز گشت و دولتهای انگلیس و آمریکا تصمیم گرفتند لوازم لازم برای توسعه عملیات را به ایران ارسال دارند. اولین اقدامی که شد این بود که استخراج از معدن آغاجاری شروع گشت. یک خط لولهای به قطر سی سانتی متر و نیم از آغاجاری به آبادان کشیده شد که در سال 1944م /11323ه ش بکار افتاد. سال بعد استخراج از معدن گچ سفید آغاز گشت و خط لولهای به قطر بین بیست و پنج و سی سانتیمتر از معدن مزبور به نقطهای بین اهواز و شوشتر که موسوم به ریس است کشیده شد و به خط لوله بین مسجد سلیمان و آبادان متصل گردید.
در آبادان هم دستگاههای جدید برای تهیه بنزین هواپیما و سایر فرآوردهها آماده و فراهم گشت و گنجایش پالایشگاه آبادان که قبل از جنگ سالی دو میلیون تن بود در سال 1945م به سالی هفت میلیون تن بالغ گشت. در اندک مدتی قبل از آغاز جنگ شرکت نفت کارخانهای برای تهیه بنزین هواپیما (معروف به یکصد اکتان) سفارش داده و به آبادان وارد کرده بود. کارخانه مزبور در سال 1940م به کار افتاد ولی در سال 1942م معلوم گشت که دستگاه مزبور برای رفع همه احتیاجات جنگی کافی نیست و لذا در ایام جنگ اضافاتی به دستگاه مزبور شد و به اندازهای توسعه یافت که در سال 1944م آبادان توانائی این را پیدا کرد که سالی یک میلیون تن بنزین هواپیما به عمل آورد. تهیه این مقدار بنزین هوایی باعث شد قسمت عمده مصرف نیروی هوایی انگلیس و آمریکا در خاورمیانه و خاور دور از آبادان تحصیل گردد. علاوه بر این مقدار زیادی هم بنزین هواپیما به روسیه فرستاده میشد که احتیاجات شورویها را تأمین میکرد.
احتیاج مبرمی که به بنزین هواپیما برای مقاصد جنگی بود از اینجا آشکار میشود که؛ در سال 1945م یکی از مدیران شرکت نفت عازم آمریکا گردید که دستگاهها و کارخانههای مربوط به آن را خریداری نماید. پس از آنکه ماشینها و لوازم کار خریداری و به طرف ایران حمل شد. تمام لوازم در اقیانوس اطلس غرق گردید و از میان رفت. برای بار دوم و سوم نیز همین اتفاق تکرار شد و هر سه مرتبه کشتیهایی که لوازم کار راحمل میکردند غرق شدند. تا بالاخره در دفعه چهارم دستگاههای لازم به آبادان حمل و به مقصود رسید. در آغاز جنگ شرکت دارای نود و سه کشتی نفتکش بود که تقریباً نصف این کشتیها در ایام جنگ غرق گردید و اگر چه شرکت نفت عواید سرشاری از فروش نفت برد ولی ضایعات آن هم کم نبود که بعدها از طرق مختلف جبران گردید. این توسعه عملیات متضمن استخدام کارکنان جدید بود و چون در ایام جنگ کارمندان متخصص کمیاب بودند، شرکت عده لازم را از چکاسلواکی، دانمارک، یونان، سوئیس و فلسطین استخدام کرد و به ایران فرستاد تا با عجله زیاد، برنامه جنگی را به اتمام رسانند. در همان حال بر عده مستخدمین ایرانی شرکت افزوده گشت.
در اوایل جنگ که بیشتر عملیات جدید شرکت متوقف شده بود برنامه ساختن خانه و سایر وسایل رفاه کارگران هم قطع گردیده بود. و تمام توجه شرکت معطوف به این بود که وسایل دفاعی حفظ معادن و پالایشگاه آبادان را تأمین نماید. همین که برنامه توسعه عملیات برای مقاصد جنگی شروع گشت و بر عده کارکنان شرکت افزوده گشت جمعیت آبادان رو به فزونی گذاشت و قضیه مسکن بینهایت مشکل گشت و عدم رضایت بین کارکنان ایرانی شرکت هم روز به روز افزایش یافت تا اینکه بالاخره منجر به اعتصاب عمومی شد.
تمامی این اقدامات به دلیل ارزش فوقالعاده نفت ایران برای متفقین بود. ارزش نفت ایران در جنگ جهانی دوم برای متفقین اگر بیشتر از موقعیت ژئواستراتژیک ایران (پل پیروزی) نبود مسلما ارزش و اهمیت آن کمتر هم نبود. نفت ایران در نبردهای خاورمیانه، خاوردور، روسیه، مدیترانه، و آفریقا سهم بزرگی را به عهده داشت و پیروزی متفقین مدیون و مرهون آن بود .
زیرا تمامی نیروی دریایی انگلستان در اقیانوس هند و خلیج فارس و تمامی کشتیهای تجارتی انگلستان در قسمت جنوب کانال سوئز متکی به نفت ایران بودند. رابینسون مورخ آمریکایی در این باره میگوید:
«مناطق عظیم نفت ایران، شریان حیاتی کل سیستم دفاعی انگلستان در شرق است، این جادهها در سال نزدیک 10200000 تن نفت، یعنی دو برابر تولید در عراق و سه برابر تولیدات نفتی رومانی تولید میکند.»
میزان استخراج نفت ایران بین سالهای 1935م/ 1314ه ش تا 1946م/ 1325ه ش به شرح زیر است:
سال مقدار (تن)
1933م. 871198
1935م. 874100
1936م. 8915721
1937م. 11229195
1938م. 11280695
1939م. 11327315
1940م. 10445020
1941م. 8741564
1942م. 11814272
1943م. 12513917
1944م. 15265631
1945م. 18310898
بدین ترتیب متفقین با استخراج نامحدود نفت از چاههای نفت ایران و بدون پرداخت بهای آن، مقدار فراوانی از منابع ایران را به غارت بردند و ضمن استفاده از ثروت ایران از مخارج ماشین جنگی خود به طرز فاحشی کاستند؛ و پیروزی بزرگی برای خود رقم زدند؛ اما نصیب ملت ایران از جنگ و پایان جنگ جز قحطی و کمبود و فساد و تیفوس و تیفوئید چیزی نبود.
فهرست منابع و مآخذ
- ازغندی، علیرضا، روابط خارجی ایران، قومس، تهران، 1387، چ هشتم.
- اسدی، بیژن، خلیج فارس و مسائل آن، سمت، تهران، 1381، چ اول.
- الهی، همایون، اهمیت استراتژیک ایران در جنگ جهانی دوم، ققنوس، تهران، 1384.
- پژوهش از جامی، گذشته چراغ راه آینده است، ققنوس، تهران، 1377، چ هشتم.
- چرچیل، وینستون، خاطرات جنگ جهانی دوم، ترجمه تورج فرازمند، نیل، تهران، 1347، ج3.
- فاتح، مصطفی، پنجاه سال نفت ایران، علم، تهران، 1384، چ اول.
- هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، تاریخ روابط خارجی ایران، تهران، امیرکبیر، 1379، چ هفتم.
- وزیری، شاهرخ، نفت و قدرت در ایران (از قنات تا لوله)، ترجمه مرتضی ثاقبفر، تهران، عطائی، 1387، چ اول.
- یعقوبینژاد، علی، رئیس نفت، تهران، یادواره کتاب، 1373، چ اول.
مقالات و نشریات
- آبادیان، حسین، قدرتهای بزرگ و اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، فصلنامه روابط خارجی، سال هفتم، شماره 28، پاییز 1385.
- گنج بخش زمانی، محسن، تحلیل اشغال ایران در جنگ جهانی دوم در چارچوب اهداف و استراتژیهای کلان متفقین (انگلیس و روس)، فصلنامه روابط خارجی، سال هشتم، شماره 30، بهار 1386.
پانوشت ها
* دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ مطالعات خلیجفارس، دانشگاه شهید چمران اهواز.
1. . اسدی، بیژن، خلیج فارس و مسائل آن، سمت، تهران، 1381، چ اول، صص 9-128.
2. . ازغندی، علیرضا، روابط خارجی ایران، قومس، تهران، 1387، چ هشتم، ص 254.
3. . گنج بخش زمانی، محسن، تحلیل اشغال ایران در جنگ جهانی دوم در چارچوب اهداف و استراتژیهای کلان متفقین (انگلیس و روس)، فصلنامه روابط خارجی، سال هشتم، شماره 30، بهار 1386، ص 189.
4. . چرچیل، وینستون، خاطرات جنگ جهانی دوم، ترجمه تورج فرازمند، نیل، تهران، 1347، ج 3 ، ص 95.
5. . چرچیل، همان منبع، ص 97.
6. . هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، تاریخ روابط خارجی ایران، تهران، امیرکبیر، 1379، چ هفتم، ص 401.
7. . چرچیل، همان منبع، ص 84.
8. . همان منبع، ص 85.
9. . فاتح، همان منبع، ص 316.
10. . ازغندی، همان منبع، صص 7-66.
11. . مهدوی، همان منبع، ص 401.
12. . همان منبع، همان جا.
13. . فاتح، همان منبع، ص 315.
14. . الهی، همایون، اهمیت استراتژیک ایران در جنگ جهانی دوم، ققنوس، تهران، 1384، صص 2-161.
15. . یعقوبینژاد، علی، رئیس نفت، تهران، یادواره کتاب، 1373، چ اول، ص 236.
16. . آبادیان، همان منبع، ص 197.
17. . اسدی، همان منبع، ص 129.
18. . یعقوبی نژاد، همان منبع، ص 213.
19. . ازغندی، همان منبع، صص 4-73.
20. .Erwin Tel.
21. . ازغندی، همان منبع، صص 6-75.
22. . الهی، همان منبع، ص 111.
23. . آبادیان، همان منبع، صص8-167.
24. . وزیری، شاهرخ، نفت و قدرت در ایران (از قنات تا لوله)، ترجمه مرتضی ثاقبفر، تهران، عطائی، 1380، چ اول، صص 9-178.
25. . فاتح، همان منبع، ص 317.
26. . فاتح، همان منبع، ص 316.
27. . همان منبع، صص 19-318.
28. . همان منبع، همان جا.
29. . همان منبع، همان جا.
30. . ازغندی، همان منبع، صص 3-72.
مجموعه مقالات همایش دوم ایران و استعمار انگلیس موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
نظرات