اصولى از سیره سیاسى امام


1402 بازدید

اصولى از سیره سیاسى امام

به گزارش خبرگزاری تسنیم، موافقت ایران با قطعنامه 598، از سوى برخى کشورها و جریانات سیاسى مخالف انقلاب اسلامى، به‏عنوان تزلزل در اعتقادات رهبران سیاسى نظام و فروکش کردن آرمان‏هاى انقلاب تلقى شد، به‏گونه‏اى‏که این ادعا در تریبون‏هاى مختلف تکرار مى‏شد. صدور نامه امام به گورباچف، تنها پنج ماه پس از پذیرش قطعنامه 598، فضاى سیاسى داخلى و بین‏المللى را به‏کلى دگرگون ساخت. به‏دلیل جایگاه انقلاب اسلامى و امام در بین مسلمانان جهان از یک سو و وقوع تحولات اساسى به‏وسیله گورباچف در شوروى سابق از سوى دیگر، این نامه و محتواى آن، توجه همگان به‏ویژه ناظران روابط بین‏المللى را به خود جلب ساخته بود. مقاله حاضر، ضمن بازتاب شرایط زمانى‏صدور نامه و پرداختن به دلایل احتمالى صدور نامه و نیز اشاره به محتواى آن، مى‏کوشد تا اصولى را از سیره سیاسى امام در رویارویى با این پدیده استنتاج کند.
پیام تاریخى امام به گورباچف با وجود ناگهانى و غیرقابل پیش‏بینى بودن آن و با توجه به تحلیل‏هاى عمیق امام در نامه، نشان از ریشه‏داربودن آن در سابقه تاریخى ایران و شوروى دارد. این نامه را مى‏توان از یک سو، مهم‏ترین و اساسى‏ترین اقدام امام در امر صدور انقلاب و از سوى دیگر، مهم‏ترین هشدار نسبت به روند اصلاحات شوروى در این دوره دانست. با توجه به این‏که نامه امام در یک زمینه جهانى و با توجه به سابقه تاریخى چند دهه حاکمیت کمونیسم در شوروى تدوین شده است، مى‏توانیم در نهایت اصول حاکم بر سیره سیاسى امام در این نامه را استخراج کنیم.


  محتویات نامه امام به گورباچف‏
الف) مقدمه پیام‏
این بخش نشان‏دهنده اشراف امام به شخصیت، انگیزه‏ها و اهداف مدنظر گورباچف است. محمدجواد لاریجانى اذعان مى‏دارد که پیش از این سفر، تحلیل وى از اهداف گورباچف مبتنى بر این بوده است که گورباچف براى ساختار سیاسى اجتماعى شوروى معتقد به پایه‏ریزى نوعى سوسیالیسم دموکراتیک است، ولى پس از سفر مى‏گوید: پس از بازگشت از سفر، اولین سؤال ایشان (امام) از من این بود که «آیا گورباچف اعتقادى به مارکسیسم و کمونیسم دارد؟» من صریحاً خدمتشان گفتم: به نظر من گورباچف کوچک‏ترین تعلقى به کمونیسم و مارکسیسم ندارد زیرا اگر کوچک‏ترین وابستگى داشت، در طول استماع پیام شما مى‏بایست عکس‏العمل دیگرى از خود نشان مى‏داد. (لاریجانى: 1374)
در بخش‏هاى بعدى پیام، امام آشکارا گورباچف را به‏عنوان فردى که پایان مارکسیسم و کمونیسم را رقم مى‏زند، معرفى مى‏کند. از این‏رو اگر گورباچف مخالف آن‏ها بود، مسلماً باید در برابر آن‏ها موضع مى‏گرفت و اعتراض مى‏کرد. این نشان مى‏دهد که امام حتى درباره اهداف و شخصیت خود گورباچف نیز تحلیلى قوى‏تر و جلوتر از دیگر مفسران سیاسى و حتى مشاوران سیاسى خود داشته است.
  اینک بخش اول پیام امام‏
«بسم الله الرحمن الرحیم. جناب آقاى گورباچف، صدر هیئت رئیسه اتحاد جماهیر سوسیالیستى شوروى... با امید خوشبختى و سعادت براى شما و ملت شوروى، از آنجا که پس از روى کار آمدن شما چنین احساس مى‏شود که جنابعالى در تحلیل حوادث سیاسى جهان، خصوصاً در رابطه با مسائل شوروى، در دور جدیدى از بازنگرى و تحول و برخورد قرار گرفته‏اید و جسارت و گستاخى شما در برخورد با واقعیات جهان چه‏بسا منشأ تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلى حاکم بر جهان گردد، لازم دیدم نکاتى را یادآور شوم. هر چند ممکن است حیطه تفکر و تصمیمات جدید شما تنها روشى براى حل معضلات حزبى و در کنار آن، حل پاره‏اى از مشکلات مردمتان باشد، ولى به همین اندازه هم شهامت تجدیدنظر در مورد مکتبى که سالیان سال فرزندان انقلابى جهان را در حصارهاى آهنین زندانى نموده بود، قابل ستایش است. و اگر به فراتر از این مقدار فکر مى‏کنید، اولین مسأله‏اى که مطمئناً باعث موفقیت شما خواهد شد، این است که در سیاست اسلاف خود، دایر بر «خدازدایى» و «دین‏زدایى» از جامعه که تحقیقاً بزرگ‏ترین و بالاترین ضربه را بر پیکر مردم کشور شوروى وارد کرده است، تجدید نظر نمایید و بدانید که برخورد واقعى با قضایاى جهان، جز از این طریق میسر نیست.»
هشدار از پناه بردن به غرب‏
«البته ممکن است از شیوه‏هاى ناصحیح و عملکرد غلط قدرتمندان پیشین کمونیسم در زمینه اقتصاد، باغ سبز دنیاى غرب رخ بنماید، ولى حقیقت جاى دیگرى است. شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گره‏هاى کور اقتصادى سوسیالسیم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایه‏دارى غرب حل کنید، نه تنها دردى از جامعه خویش را دوا نکرده‏اید، که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند؛ چراکه امروز اگر مارکسیسم در روش‏هاى اقتصادى و اجتماعى به بن‏بست رسیده است، دنیاى غرب هم در همین مسائل، البته به شکل دیگر و نیز در مسائل دیگر گرفتار حادثه است.»
این در حالى است که تحلیل‏گران سیاسى جهان، نگاهى خوش‏بینانه نسبت به حرکت شوروى به‏سوى غرب نداشتند و در «تردید کامل، تنها نظاره‏گر تجدیدنظرطلبى و آغاز تحولات دنیاى کمونیسم بوده و قادر به اتخاذ موضعى روشن نسبت به رخدادهاى در حال انجام در بلوک شرق نبودند». (جوادى آملى 1373، 5 و 6)
دعوت به خدا و معنویت‏
«باید به حقیقت رو آورد. مشکل اصلى کشور شما، مسأله مالکیت و اقتصاد و آزادى نیست. مشکل شما، عدم اعتقاد واقعى به خداست؛ همان مشکلى که غرب را هم به ابتذال و بن‏بست کشیده و یا خواهد کشید. مشکل اصلى شما، مبارزه طولانى و بیهوده با خدا و مبدأ هستى و آفرینش است.»  اشتراک مشکلات شرق و غرب در بى‏توجهى به معنویات و درگیرى هر یک با مشکلات مادى، در این دو فراز پیام امام به‏خوبى قابل مشاهده است. این بخش از سخنان امام مى‏تواند تجلى مبنایى شعار «نه شرقى نه غربى» باشد که هر دو را با عنوان مادى‏گرایى رد مى‏کند و به اثبات راه الهى و معنوى مى‏پردازد.
شکست مارکسیسم و کمونیسم و تکرار تذکرات‏
«براى همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزه‏هاى تاریخ سیاسى جهان جست‏وجو کرد؛ چراکه مارکسیسم جواب‏گوى هیچ نیازى از نیازهاى واقعى انسان نیست، چراکه مکتبى است مادى و با مادیت نمى‏توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت که اساسى‏ترین درد جامعه بشرى در غرب و شرق است به درآورد.
حضرت آقاى گورباچف، ممکن است شما اثباتاً در بعضى جهات به مارکسیسم پشت نکرده باشید و از این پس هم در مصاحبه‏ها اعتقاد کامل خودتان را به آن ابراز کنید، ولى خود مى‏دانید که ثبوتاً این‏گونه نیست. رهبر چین اولین ضربه را به کمونیسم زد و شما دومین و على‏الظاهر آخرین ضربه را بر پیکر آن نواختید. امروز دیگر چیزى به نام کمونیسم در جهان نداریم، ولى از شما جداً مى‏خواهم که در شکستن دیوارهاى خیالات مارکسیسم، گرفتار زندان غرب و شیطان بزرگ نشوید. امیدوارم افتخار واقعى این مطلب را پیدا کنید که آخرین لایه‏هاى پوسیده هفتاد سال کژى جهان کمونیسم را از چهره تاریخ و کشور خود بزدایید. امروز دیگر دولت‏هاى هم‏سو با شما که دلشان براى وطن و مردمشان مى‏تپد، هرگز حاضر نخواهند شد بیش از این، منابع زیرزمینى و روزمینى کشورشان را براى اثبات موفقیت کمونیسم که صداى شکستن استخوان‏هایش هم به گوش فرزندانشان رسیده است، مصرف کنند.»
این بیانات امام، در وهله اول نشان‏دهنده آگاهى امام از روند تحولات در بلوک شرق و حقیقت مستقر در آن است. حرکت چین، شوروى و دیگر بلوک شرق به‏سوى اصلاحات غربى، امرى بود که بیشتر تحلیل‏گران شاهد آن بودند ولى کسى جرئت و شجاعت تحلیل این موارد براى تجدیدنظر کامل شرق در اندیشه‏هایش را نداشت. امام به‏صراحت از شکست مارکسیسم به‏عنوان یک مکتب اعتقادى در جهان سخن مى‏گوید و آن‏را در موزه‏هاى تاریخ مى‏بیند.
شمارى از تحلیل‏گران داخلى و خارجى، این سخنان امام را پیش‏بینى فروپاشى اتحاد شوروى و خیانت غرب نسبت به گورباچف مى‏دانند و پیام ایشان، تمام عناصر لازم یک پیش‏بینى منحصر به فرد را داشت و درست در زمانى ارائه شد که هیچ‏کس، حتى خوش‏باورترین کارشناسان نظام سرمایه‏دارى غرب، احتمال فروپاشى احتمالى کمونیسم را نمى‏دادند. شواردنادزه مى‏گوید: «اتحاد جماهیر شوروى سابق، قلعه بزرگ، مستحکم و استوارى به‏نظر مى‏رسید...، اما تحولات جریانات درون آن، اتحاد جماهیر شوروى را فروپاشاند و پیش‏بینى‏هاى شما درخصوص مارکسیسم عملى شد....»

تبیین غنا و کمال اسلام با توجه به همه‏جانبه‏نگرى آن‏
این فراز از سخنان امام، بخش عمده‏اى از نامه ایشان را دربرمى‏گیرد و طى آن، امام سعى دارند بر اساس استدلالات فلسفى و فطرى، با اثبات حقانیت جهان معنوى و فرامادى و به تبع آن اسلام، گورباچف را به‏سوى این جهات و اجتناب از گرفتار شدن به سایر اصلاحات که آن‏ها نیز درگیر مسائل مادى هستند دعوت کنند. (جوادى آملى) آیت‏الله جوادى آملى در این‏باره به شرحى مبسوط از نامه امام پرداخته که حدود هفتاد صفحه است. در این شرح، آیات و روایات و مبانى فلسفى امام در این نامه بیان شده است.
حمایت از مسلمانان منطقه تحت نفوذ شوروى‏
«نگرش جدى به اسلام ممکن است شما را براى همیشه از مسأله افغانستان و مسائلى از این قبیل در جهان نجات دهد. ما مسلمانان جهان را مانند مسلمانان کشور خود دانسته و همیشه خود را در سرنوشت آنان شریک مى‏دانیم. با آزادى نسبى مراسم مذهبى در بعضى از جمهورى‏هاى شوروى، نشان دادید که دیگر این‏گونه فکر نمى‏کنید که مذهب، مخدر جامعه است.» (صحیفه امام، 1379: ج‏21، 220 - 225)
امام در انتهاى نامه با تأکید بر مذهب به‏عنوان عامل پیروزى در برابر امپریالیسم و قدرت آن، به گورباچف پیشنهاد مى‏دهد که اسلام مى‏تواند خلأ اعتقادى کشورش را برطرف سازد.
در مجموع، اصلى‏ترین فرازهاى این نامه را مى‏توان به این صورت خلاصه کرد:
1. تبیین بعد «معنوى» به‏عنوان تنها راه‏حل مشکلات شرق و غرب و غناى اسلام درباره آن و اعلام آمادگى ایران به‏ویژه حوزه‏هاى علمیه، براى رفع نیازهاى فکرى و اعتقادى در جهان؛
2. نشان‏دادن این‏که حصارهاى مادى‏گرایى، حتى در دنیایى با بالاترین پیشرفت‏هاى مادى و تکنولوژیک، شکستنى است و در نتیجه، اثبات اشتباه‏بودن سیاست‏هاى خدازدایى در شوروى و نفى بعد اعتقادى کمونیسم؛
3. پیش‏بینى شکست مارکسیسم و گرایش به‏سوى اصلاحات غربى و در نهایت، شکست هر دو و اثبات این‏که تنها جایگزین این مشکلات، امور الهى است (یکى از حوزه‏هاى شعار «نه شرقى، نه غربى» امام)؛
4. حمایت و برقرارى رابطه معنوى و ابراز همدردى با مسلمانان شوروى و دیگر کشورهاى تحت نفوذ آن.
این نامه، در حقیقت به نمایندگى از کل جهان اسلام به یکى از دو قطب بزرگ جهان که متولى اعتقاد و مکتبى خاص نیز بود ارسال شد. اهداف حضرت امام در مبارزه با آمریکا، تنها در کشور ایران و حتى در کشورهاى اسلامى خلاصه نمى‏شد، بلکه امام با نوشتن این نامه نشان داد که خطر نفوذ آمریکا، در هرجایى از جهان براى ایشان دغدغه‏اى جدى است چراکه هدف نهایى امام، نجات همه مسلمانان جهان از یوغ دشمنان بود و این شامل مسلمانان شوروى که سال‏ها تحت فشار چکمه‏هاى کمونیسم بودند و اکنون خطر آن بود که تحت سلطه آمریکا درآیند نیز مى‏شد. از این‏رو، امام خمینى موازنه منفى و خنثى‏شدن نیروهاى دو ابرقدرت در برابر هم را سنتى الهى براى حفظ ملت‏ها مى‏دانست.
  اصول حاکم بر سیره سیاسى امام خمینى در نامه به گورباچف‏
در تحلیل این نامه تاریخى، به‏طورکلى مبانى عمده سیاسى امام در روابط خارجى و نیز سیاست مشخص مى‏شود، هر چند تمام مواضع امام، از جمله ارسال همین نامه، به‏نوعى فراتر از محدوده‏هاى سیاسى بود و به تمام جنبه‏هاى بشرى توجه داشت.
با وجود آن‏که امام به‏طور مکتوب و تئوریک، مبانى سیاست خارجى خود را مطرح نمى‏کرد، ولى مواضع امام در صحنه‏هاى حساس سیاست خارجى، چنان در یک سیر منطقى مشترک قرار مى‏گرفت که به‏راحتى مى‏توان همه آن‏ها را در یک‏سرى اصول کلى مندرج ساخت و برعکس، تمام این اصول را در هرکدام از این مواضع به‏خوبى مشاهده کرد. به‏هرحال، این اقدام امام نیز باید در مجموعه مواضع خارجى ایشان قرار بگیرد.
این اصول مشترک به‏طور کلى عبارتند از:
الف) اصل محوریت اسلام در همه زمینه‏ها
در سیره امام خمینى(ره)، جلوه این اصل کاملاً آشکار است. ایشان اسلام را دین کاملى مى‏داند که در همه مسائل سیاسى و حیات اجتماعى، دیدگاهى خاص دارد. در این نامه نیز آن بزرگوار اسلام را داراى دو جنبه مادى و معنوى مى‏داند که توأمان به دنیا و آخرت نظر دارد. ایشان در این نامه به طرح اسلام و آرمان‏هاى آن مى‏پردازد و مى‏کوشد توجه گورباچف را از دیدگاه مادى‏گرایانه صرف، به این ارزش‏ها جلب کند و داعیه حکومت جهانى اسلام را در این مسیر توجیه نماید. او تلاش مى‏کرد اندیشمندان و متفکران اسلامى را نیز در راستاى «پرده از رخ دلرباى اسلام برداشتن» معرفى کند و پنجره‏اى به‏سوى معنویت بگشاید. ایشان مى‏خواست با نفى راه غرب و شرق، اسلام را به‏عنوان راه سوم مطرح کند.
ب) اصل وحدت اسلامى و دعوت جهانى‏
امام خمینى(ره) وحدت را توجیه‏کننده اصل دعوت برمى‏شمارد و بیان مى‏دارد که اصولاً دعوت به اسلام، دعوت به وحدت است و بر این اساس مى‏کوشد در جهت دعوت گورباچف به‏سوى اسلام و معنویت و نیز گسترش اسلام، بر اساس «اصل دعوت» گام بردارد و یک مرحله از جهانى‏شدن اسلام را تحقق بخشد. امام در این نامه به‏عنوان رهبر جهان اسلام سخن مى‏گوید، نه فردى شیعه از یک کشور خاص که این مسأله، به وحدت‏نگرى امام در این‏باره اشاره دارد.
امام نه بر اساس کشورگشایى بلکه بر مبناى حق‏محورى و دعوت به حق، افق جهانى براى اسلام و انقلاب اسلامى قائل بودند که همان‏گونه‏که از این نامه برمى‏آید، گسترشى بر مبناى پذیرش جهانى است و نه تحمیل و اجبار.
ج) اصل دعوت به سعادت و رستگارى‏
دعوت به خیر و صلاح و رستگارى، وظیفه پیامبران و امامان و رهبران الهى است و در قرآن نیز آمده است که مردم را با موعظه و استدلال به بهترین نحو به‏سوى خدا دعوت کنید. از این‏رو، امام نیز بر اساس این اصل، دولتمردان و مردم شوروى را به‏سوى خدا و معنویت فرا خواند و این دعوت را نیز بر اساس رسالت دینى خویش انجام داد. ایشان در انجام این رسالت، کوشید، تا آرمان‏ها و ارزش‏هاى اسلام را طرح و تبیین کند. وى از ابتداى مبارزه، از این اصل بهره جست و بارها مردم و مسؤولان ایران را چه در زمان دولت پهلوى، چه در جمهورى اسلامى دعوت به رستگارى و سعادت نمود که بهترین جلوه آن، در این نامه تجلى یافته است.
د) اصل احترام متقابل‏
امام در این نامه با رعایت اصل احترام متقابل، تلاش مى‏کند تا گورباچف را با دلایل منطقى، از راهى که در پیش گرفته است، بازدارد و او را از پناه بردن به «باغ سبز غرب» برحذر دارد و اسلام را بر وى عرضه کند. ایشان بیان مى‏دارد: «ما با تمام عالم، روابط حسنه داریم، به شرط این‏که روابط، متقابل و احترام، متقابل باشد.» و از این‏رو، با رعایت این اصل، دعوت خود را به انجام مى‏رساند.
   ه) اصل توجه به مقتضیات زمانى و مکانى‏
در شرایطى که غرب، هجمه و فشار خود را براى در هم شکستن کمونیسم افزایش داده بود و کمونیسم با تعارضات درونى جدى روبه‏رو بود و البته هنوز به این روشنى که اکنون درک مى‏شود مسیر تحولات براى سیاستمداران و عالمان علوم سیاسى روشن نبود، امام خمینى(ره) با درک صحیح از ماهیت و روند تحولات و شناخت دقیق شرایط، در آن مقطع زمانى و مکانى، به نگارش این نامه پرداخت که اکنون نیز پس از گذشت سال‏ها، آن تجزیه و تحلیل و پیش‏بینى، اعجاب بسیارى از صاحب‏نظران را برانگیخته است.
و) اصل معرفى انقلاب اسلامى و ارزش‏هاى اصیل آن‏
در شرایطى که جنگ پایان یافته بود و به‏نوعى، انقلاب در محاق توقف جنگ فرورفته و غرور مردم ایران جریحه‏دار شده بود، امام خمینى(ره) با نوشتن این نامه، انقلاب ایران را بار دیگر در صدر رسانه‏هاى جهان قرار داد و سمت و سوى دیگر ارزش‏هاى راستین انقلاب و ماهیت آن‏را مطرح ساخت.
  نتیجه‏گیرى‏
اقدام امام(ره) در نگارش نامه به گورباچف، یکى از فرازهاى مهم و ماندگار در تاریخ انقلاب اسلامى ایران است. این اقدام امام همچون دیگر اقدامات ایشان در طول سالیان حیات پربارش، در بردارنده نکات درس‏آموز و نغزى است که مى‏تواند مورد استفاده سیاست‏گذاران کشور و مشتاقان راه ایشان قرار گیرد. با بررسى ابعاد گوناگون این پدیده، اصولى همچون: اصل محوریت اسلام در تمام زمینه‏ها، اصل وحدت‏باورى، اصل دعوت به سعادت و رستگارى، اصل احترام متقابل، اصل توجه به مقتضیات زمانى و مکانى و نیز اصل معرفى انقلاب اسلامى و ارزش‏هاى اصیل آن‏را مى‏توان از سیره سیاسى عملى امام استنتاج کرد.


تسنیم،