خسارت‌های «نفوذ»در گذار تاریخ


محمد جعفربگلو
4393 بازدید

 با تورقی در تاریخ جمهوری اسلامی ایران نمونه‌های متعددی از نفوذ را می‌توان مشاهده کرد. واکاوی سیر نفوذ در لایه‌های نظام جمهوری اسلامی، بستر مناسبی را برای درک مولفه‌های نفوذ و چگونگی نفوذ برای جلوگیری از آن فراهم می‌سازد. مواردی همچون نفوذ مجاهدین و جریان‌های جاسوسی در دولت موقت، نفوذ جریان‌های مخرب به درون ارتش در کودتای نقاب، نفوذ بنی‌صدر، نفوذ مهدی هاشمی در بیت منتظری و در نهایت نفوذ نیروهای مخرب از طریق سران فتنه از مهمترین نمونه‌های نفوذ در طول تاریخ پس از پیروزی انقلاب اسلامی است.

1- خسارت‌های "نفوذ" منافقین در دولت موقت

سازمان سیاسی-نظامی منافقین (مجاهدین خلق) که در سال 1344 تاسیس شد در سال 54 با گرایش به مارکسیسم تغییر ایدئولوژی داد. این جریان که به دلیل انحراف در روزهای منتهی به انقلاب اقدام به کارشکنی کرد، در دوران دفاع مقدس نیز تلاش کرد تا به جمهوری اسلامی ضربه وارد کند.

تکاپوی مجاهدین برای نفوذ در میان انقلابیون و نیروهای مذهبی، در روزهای پایانی عمر رژیم پهلوی آغاز شده بود. "علی زه‌کش" یکی از مهره‌های نفوذی منافقین بود که مامور رسوخ در انقلابیون به خصوص افرادی که ارتباط نزدیک با امام(ره) داشتند بود. چنانکه محسن رفیق دوست می‌گوید: «یکی از کسانی که مامور شده بود روی من کار کند علی زه‌کش بود. ما هر روز باهم صحبت می‌کردیم...» اما اولین تلاش جدی مجاهدین برای نفوذ، مربوط به روزهای آغازین انقلاب بود؛ زمانی که آنان تلاش کردند تا با نفوذ به داخل تشکیلات ستاد استقبال از امام(ره)، مهمترین مسئولیت این ستاد یعنی حفاظت از جان امام(ره) را برعهده بگیرند اما شهید مطهری با نفوذ سازمان منافقین مخالفت کرد و میانجی‌گری ابراهیم یزدی برای واگذاری مسئولیت حفاظت امام خمینی (ره) به سازمان منافقین راه به جایی نبرد.

اما تلاش منافقین برای نفوذ، به این نمونه‌ها محدود نشد و شواهد حاکی از آن است که مجاهدین به درون تشکیلات دولت بازرگان نیز نفوذ کردند. حضور برخی چهره‌های نزدیک به سازمان در دولت موقت همچون "مهدی ممکن" و "یزدان حاج‌حمزه" سبب می‌شد تا مجاهدین نفوذی قابل اعتنایی در دولت موقت داشته باشند.[1] علاوه بر این، یکی دیگر از نزدیکان مسعود رجوی به نام "محمدرضا سعادتی"، با نفوذ در دادستانی انقلاب، اقدام به جاسوسی برای "کا.گ.ب" می‌کرد.

پس از اعلام جنگ صدام به ایران، هنوز یک ماه از آغاز جنگ نگذشته بود که دادستان انقلاب اسلامی آبادان 41 نفر از اعضای سازمان منافقین را به اتهام جاسوسی بازداشت کرد. عمده فعالیت این سازمان در خلال جنگ هشت ساله را می‌توان اعزام گروه‌هایی برای انجام عملیات ترور و خرابکاری، به ویژه ترور رزمندگان و فرماندهان نظامی در داخل ایران، جاسوسی از تحرکات نظامی ایران، انجام تبلیغات مسموم از طریق رادیوی اختصاصی این گروه در عراق و نیز شایعه‌سازی برای تحت‌الشعاع قرار دادن حمایت‌های مردمی از جبهه‌ها دانست.

نهایتا اطلاعات نظامی باارزشی که از تحرکات نظامی نیروهای ایران و مختصات دقیق پایگاه‌های نظامی و مراکز صنعتی در اختیار ارتش عراق قرار دادند، توانستند کمک‌های ارزشمندی را برای دستیابی به اهداف نظامی رژیم بغداد به آنان ارائه کنند.

اما نکته‌ای که باید به آن توجه کرد این است که نفوذ منافقین در دستگاه‌های اجرایی اگرچه هزینه‌هایی به دولت و نظام تحمیل کرد اما در نهایت به برملا شدن چهره منافقانه مجاهدین ختم شد و آنان را بیش از پیش از مردم دور کرد تا اینکه رزمندگان اسلام در عملیات مرصاد ضربه آخر را به آنان وارد کردند.

2- خسارت‌های"نفوذ" جریان‌های جاسوسی در دولت موقت

علاوه بر نفوذ مجاهدین به درون دولت موقت، در آذرماه 58 فاش شد که عده‌ای از اطرافیان مهندس بازرگان مدت‌ها جاسوس آمریکا بوده‌اند. در اسناد جاسوسخانه آمریکا نام افرادی چون "عباس امیرانتظام" و "رحمت‌الله مقدم‌مراغه‌ای" به عنوان عوامل نفوذی آمریکا در دولت موقت دیده می‌شد.

عباس امیرانتظام که در زمان دستگیری به جرم جاسوسی، سفیر ایران در سوئد بود از چهره‌های اصلی دولت موقت محسوب می‌شد. شواهدی در دست است که نشان می‌دهد او از اوایل دهه 30 با سازمان سیا همکاری می‌کرد و در این راه هیچ ابایی از خیانت به دوستان نزدیک خود نیز نداشت؛ به عنوان مثال وی در جریان سفر نیکسون به ایران در سال 32، نامه اعتراض‌آمیز بازرگان را به مقامات آمریکایی رساند و زمینه بازداشت او را فراهم کرد. علاوه بر این با استناد به اسناد کشف شده در سفارت آمریکا، ساعاتی پس از فرار شاه در دی‌ماه 57 امیرانتظام با سفارت آمریکا تماس گرفته و اطمینان می‌دهد که امام خمینی(ره) در آینده نزدیک به ایران برنمی‌گردد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در 23 بهمن 57 حکم سخنگویی دولت موقت و معاونت اداری نخست‌وزیر برای امیرانتظام صادر شد و به این ترتیب او با نفوذ در تشکیلات دولت موقت به ارائه اطلاعات به آمریکا ادامه داد. در همین رابطه "تام اهرن" رئیس ایستگاه سیا در تهران در بازجویی‌هایش توسط دانشجویان پیرو خط امام(ره) درمورد رمز "اس.دی.پلاد" می‌گوید: «او همان آقای امیرانتظام است که با "جرج سیک" در ارتباط بود. او یکی از مقامات رسمی دولت بازرگان است که دو جلسه توجیهی اطلاعاتی درمورد مقامات ارشد دولت بازرگان با افسران سازمان سیا ترتیب داد.» در سند سری شماره 106729 زوایای پنهان ملاقات امیرانتظام با "جرج کیو" افسر سابق سیا فاش شده است. در بخشی از این سند ذکر شده است که «جرج کیو اهداف تبادل اطلاعات و زمینه‌ها را از امیرانتظام توضیح خواسته و ماهیت حساس این موضوعات را شرح داد.»[2]

یکی دیگر از عوامل نفوذی آمریکا در دولت بازرگان که از طرف دولت موقت برای استانداری آذربایجان نیز درنظر گرفته شد رحمت‌الله مقدم مراغه‌ای بود. براساس اسناد به دست آمده از سفارت آمریکا در تهران، مقدم مراغه‌ای با نام رمزی "اس.دی.پروب/1" اطلاعات مهمی را در اختیار سیا قرار می‌داد. در یکی از این اسناد آمده است: «بسیار احساس خوشوقتی می‌کنیم که "اس.دی.پروب/1" موقعیت منحصر به فردی دارد که گزارش‌هایی از مجلس خبرگان را که بسیار مورد علاقه تحلیلگران ما است می‌دهد. آنها از دریافت گزارش‌ها درباره این موضوع استقبال می‌کنند.»

اسناد کشف شده از لانه جاسوسی همچنین نشان می‌دهد که حزب خلق مسلمان توسط آمریکا سازماندهی و حمایت می‌شد و رحمت‌الله مقدم مراغه‌ای تمام جلسات بحث آن را به شیوه دلخواه آمریکا اداره می‌کرد و گزارش جلسات سران و گردهمایی‌های عمومی آن را در اختیار عوامل جاسوسی سفارت آمریکا در تهران قرار می‌داد و آنها این گزارش‌ها را به نقل از او به مرکز سیا در آمریکا مخابره می‌کردند.[3] علاوه بر این، ارتباط برخی از عوامل ساواک همچون ناصر مقدم با نهضت آزادی، زمینه‌های نفوذ آنان در دولت موقت را نیز فراهم می‌کرد.

نفوذ این جریان‌ها در دولت موقت علاوه بر اینکه مردم را نسبت به سیاست‌های دولت بازرگان بدبین کرد پیش‌زمینه‌های سقوط آن را نیز مهیا ساخت. به علاوه این نفوذ زیان‌هایی را نیز به نظام مقدس جمهوری اسلامی تحمیل کرد و باعث شد که اطلاعات مهم به راحتی از کشور خارج شده و در دسترس بیگانگان قرار گیرد که نمونه‌های اصلی آن در بالا اشاره شده است.

3- کودتای نوژه، نمونه‌ای دیگر از پروژه نفوذ

یکی از نمونه‌های نفوذ دشمن را می‌توان در تابستان 59 مشاهده کرد. در تیرماه این سال توطئه گروهی از افسران نیروی هوایی که تحت نفوذ عوامل شاپور بختیار و آمریکا به دنبال انجام کودتا به منظور سرنگونی نظام جمهوری اسلامی بودند کشف شد. طبق اطلاعات موجود، کودتاگران موفق شده بودند تا با نفوذ در اطلاعات ارتش، همکاری حداقل دو تیم از گروه تعقیب و مراقبت اداره دوم ارتش را جلب کنند. بنابر اعترافات "ستوان سیاوش پورفهمیده" رهبران شاخه نظامی که بیشتر درصدد جذب افراد بازنشسته ارتش بودند پس از تلاش‌های فراوان، موفق شدند شصت خلبان و پانصد تن از افراد فنی و نظامی، را برای شرکت در عملیات جذب‌ کنند.

از آنجا که پایگاه نوژه نقطه شروع و هدایت کودتا بود، کودتاچیان تعدادی عناصر نفوذی در داخل پایگاه داشتند تا با کمک آنها بتوانند راحت‌تر آنجا را تصرف کنند. یکی از افراد نفوذی داخل پایگاه نوژه، "سروان سلیمانی" افسر عملیات پایگاه بود که در شب حمله در پست فرماندهی قرار داشت.[4]

به گفته حجت‌الاسلام محمدی ری‌شهری، عوامل کودتا حتی در بیت برخی از روحانیون که جزو افراد مسئول مملکتی نبودند (مشخصا سید کاظم شریعتمداری) نیز نفوذ کردند. این مساله برای جذب افراد جدید و کسانی که در همکاری با کودتاگران دچار تردید شده بودند، بسیار مفید واقع شد آنچنان که به نوشته روزنامه جمهوری اسلامی، "سروان نعمتی" - از عوامل اصلی کودتا - برای اقناع یکی از خلبانان که نسبت به مأموریت محوله دچار بیم و تردید شده بود به او می‌گوید: «خیلی‌ها از جمله شریعتمداری این کودتا را تأیید کرده‌اند.»

نفوذ عوامل مرتبط با بختیار و آمریکا در نیروی هوایی نیز موجب شد تا گروهی از بدنه نیروی هوایی جذب کودتا شوند. به عنوان نمونه می‌توان به نفوذ افرادی چون "سعید مهدویون"، "آیت محققی"، "ناصر رکنی" و "حمید نعمتی" به تشکیلات نیروی هوایی اشاره کرد. چنانکه گفته می‌شود خلبان حمید نعمتی توانست در عرض سی روز 40 نفر خلبان و همافر فنی را از پایگاه یکم هوایی مهرآباد و پایگاه سوم هوایی نوژه جذب کند.[5]

هرچند به اعتقاد حجت‌الاسلام ری‌شهری کودتای نوژه همچون کودتای 28 مرداد گسترده و سازماندهی شده طراحی شده بود و در صورت اجرایی شدن می‌توانست برای نظام هزینه‌ساز باشد اما این نفوذ با هوشیاری نیروهای امنیتی و همراهی مردم با آنها کشف و خنثی شد و سرانجام نفوذی‌ها چیزی جز شکست و سپرده شدن به جوخه اعدام نبود.

4- خسارت‌های نفوذ بنی‌صدر در نخستین سال‌های پیروزی انقلاب اسلامی

"ابوالحسن بنی صدر" را باید یکی دیگر از نمادهای نفوذ در درون انقلاب اسلامی دانست. بنی‌صدر که توانسته بود بخاطر انتساب به روحانیت و با بهره‌گیری از فرصت حضور در فرانسه ابتدا خود را به امام(ره) نزدیک کرده و سپس با حضور در صف انقلابیون بر مسند رئیس جمهوری بنشیند، تلاش کرد علیه مبانی انقلاب اسلامی اقدام کند.

وی علاوه بر ارتباط با سازمان منافقین، توسط واسطه‌هایی با سازمان سیا مرتبط بود. اسنادی که در دی‌ماه 58 از لانه جاسوسی کشف شد از ارتباط بنی‌صدر با سازمان سیا پرده برداشت. در این اسناد از بنی‌صدر با اسم رمزی "اس.دی.لور" نام برده شده بود و اسناد کشف شده او را عنوان یک منبع اطلاعاتی و تماس بالقوه معرفی کرده بودند.

طبق اسناد به دست آمده از لانه جاسوسی، مامور سیا با نام رمزی "گای راذرفورد" و با اسم‌ حقیقی‌ "ورنون‌ کاسین"‌، چندین بار با بنی‌صدر مخفیانه دیدار کرده بود. یکی از این اسناد گزارش ملاقات کاسین با بنی‌صدر در 29 آگوست بود که در آن ملاقات بنی‌صدر مخالفت‌های خود با امام خمینی(ره) را به روشنی ابراز کرده بود.

علاوه بر این، یکی دیگر از ماموران عالی رتبه سیا در تهران به نام "تامس آهرن" نیز به ارتباط بنی‌صدر با این سازمان اعتراف کرده بود. بنابر اسناد کشف شده، بنی‌صدر موافقت کرده بود تا در ازای دریافت دستمزد 1000 دلار در ماه به عنوان مشاور به سیا خدمت کند.[6]

غائله 14 اسفند سال 59 اوج نفوذ جریان بنی‌صدر بود. امام(ره) در واکنش به این جریان در پاسخ تلگرام آیت الله گلپایگانی مبنی بر برخورد با نفوذ جریان‌‌های ضداسلامی فرمودند: «به جنابعالی و عموم ملت شریف اطمینان می‏دهم که با خواست خداوند تعالی با اینگونه مخالفت‌های با اسلام، برخورد شدید خواهد شد... باید گروه‌ها و دسته‏های منحرف سیاسی و غیر سیاسی بدانند که من با احساس تکلیف، با آنان برخورد اسلامی و حدود اسلامی می‏کنم و به شرارت‌های ضد اسلامی خاتمه می‏دهم.»[7]

در نهایت امام خمینی(ره) طی حکمی در تاریخ 20 خرداد 1360 بنی‌صدر را از فرماندهی کل قوا برکنار کردند و ده روز پس از آن مجلس شورای اسلامی رای به عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر داد و این موضوع با استقبال گسترده مردم مواجه شد. بدین ترتیب سرنوشت بنی‌صدر، فرار از کشور در لباس زنانه بود اما این نفوذ باعث شد اطلاعات نظامی بسیاری در دوران جنگ تحمیلی در اختیار سازمان سیا قرار گیرد.

5- نفوذ مهدی هاشمی به بیت منتظری

یکی دیگر از نمونه‌های نفوذ در تاریخ جمهوری اسلامی بی‌شک جریان "مهدی هاشمی" است. او به واسطه رابطه خویشاوندی با منتظری توانست زمینه‌های انحراف وی را فراهم کند. ارتباط میان اعضای دفتر منتظری و رسانه‌های بیگانه به حدی بود که نامه‌های محرمانه وی به امام خمینی(ره) در رادیو بی‌بی‌سی خوانده می‌شد.

به گفته خود مهدی هاشمی وی با ساواک رابطه داشته و با آن همکاری می‌کرد. او در این رابطه اینگونه می‌گوید: «من به حمایت ساواک امیدوار شده بودم و سعی می‌کردم به هر نحوی که شده نظر آنان را جلب کنم. قبل از بازداشت رضوی از من خواسته بود چنانچه از محمد منتظری سرنخی پیدا کردی و یا از رفت و آمد منتظری اطلاعی حاصل کردی به ما اطلاع بده...»

مهدی هاشمی همچنین در اعترافات خود با اشاره به چگونگی نفوذ در بیت منتظری می‌گوید: «مسأله این بود که دفتر منتظری را به عنوان یک پایگاه برای تحقق اهداف خودم اهدافی که به آن ایمان داشتم و فکر می‌کردم اهداف حق مطلق است انتخاب کنم، زمینه‌هایی وجود داشت اول اینکه مسئول دفتر او برادرم بود و آن رابطه و اعتماد متقابلی که بین من و اخوی وجود داشت، این زمینه پارامتر مثبتی بود که مرا در این فکر موفق بکند، از آن طرف منتظری از سال‌های دور به من اعتماد داشت و این اعتماد را من یک پارامتر مثبتی جهت اهداف خودم می‌دانستم سوم اینکه آقا سعید فرزند آقای منتظری هم با ما همدلی و هماهنگی داشت و از طرفی تعدادی از دوستان هم از قدیم و جدید در دفتر وجود داشتند.»[8] علاوه بر این مهدی هاشمی با ایجاد شبکه نفوذ در ارگان‌ها و ادارات مختلف، اقدام به سرقت اسناد و مدارک طبقه‌بندی شده و اخبار و اطلاعات کرد.

چنانچه خود هاشمی در اعترافاتش عنوان می‌کند یکی از اهداف اصلی او و همفکرانش نفوذ در حوزه علمیه، کادرسازی در مدارس علمیه و ایجاد انحراف در آنجا بود. وی این نفوذ را اینگونه بیان می‌کند: «من به خاطر اینکه تصور می‌کردم باید حوزه علمیه و طلبه‌های جوان براساس ذهنیت و افکار من ساخته شوند به طور فعال روی آنها کار می‌کردم... به قم و حوزه علمیه به عنوان یک پایگاه اصلی قدرت نگاه می‌کردیم که بالقوه نیروها و کادرهای آینده انقلاب و کشور را پرورش خواهد داد...»[9] در نهایت رفتارهای منتظری که متاثر از نفوذ نیروهای مخرب با مرکزیت مهدی هاشمی در بیت او بود علاوه بر اینکه باعث عزل وی از قائم مقامی رهبری شد موجبات انزوای او را نیز فراهم کرد.

6- نفوذ جریان‌های معاند با نظام از گذرگاه سران فتنه

یکی دیگر از نمونه‌های نفوذ را می‌توان در سال 88 و در کشاکش دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری دید. شواهدی در دست است که نشان می‌دهد در گرماگرم رقابت انتخاباتی، برخی از رابطین امنیتی سفارتخانه‌های اروپایی موفق شدند تا به ستادهای انتخاباتی کاندیداهای خاص نفوذ کنند. در این زمینه "الکس پین‌فیلد" دبیر اول سیاسی سفارت انگلیس با برخی اعضای "حزب اعتماد ملی" و نیز با اعضای ستاد انتخاباتی نامزدهای خاص ملاقات‌هایی داشت و "تام برن" دبیر دوم سفارت هم تحت پوشش توریست به ستاد انتخاباتی چند تن از نامزدهای دوره دهم ریاست جمهوری رفت و آمد می‌کرد.[10]

براساس اعترافات "محمدحسین رسام" تحلیلگر ارشد سفارت انگلیس، آنان همچنین تلاش کردند تا در میان روشنفکران نفوذ کنند. آنچنان که وی می‌گوید: «منبع اصلی ما روشنفکرانی بودند که دارای زاویه با نظام هستند... وظیفه من جمع آوری اخبار مورد نیاز انگلیس از طریق مرتبطین با سفارت و عناصر حزبی و گروهی خاص در شهرستان‌ها و تبادل نظر بود و بعد از آنکه نظرهای مرتبطین را دریافت می کردم گزارش های لازم را به لندن می فرستادم.»

طبق اعترافات رسام، سفارت انگلیس به دلیل ترس از افشای نفوذش در منابع داخلی، اقدام به ارتباط‌گیری از طریق کارکنان محلی می‌کرد. به همین دلیل به وی و سایر کارکنان دستور داده شد تا با ایجاد شبکه‌های گسترده به تامین اخبار و اطلاعات مورد نیاز انگلیس اقدام کنند.[11]

براساس آنچه که بعدها کشف شد، پیش و پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم، محمدحسین رسام به اتفاق "آرش مؤمنیان" وظیفه ملاقات با فعالین قومی و سیاسی، نمایندگان احزاب و تشکل‌های سیاسی، اقلیت‌های مذهبی، تشکل‌های غیردولتی، ارتبا‌ط‌ گیری با برخی افراد در رده‌های مدیریتی و مهم کشور، حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها را برعهده داشتند.

رسام علاوه بر  اینکه به همراه "تام برن" و "شئون مورفی" دپیلمات سفارت استرالیا، در دفاتر تبلیغاتی موسوی تردد می‌کرد در شهر مقدس قم نیز به اتفاق "الکس پین‌فیلد" با "علی ماهر" از اعضای ستاد مرکزی میرحسین موسوی ارتباط برقرار کرده و اخبار مربوطه را به خارج از کشور منتقل می‌کرد.

از دیگر اقدامات انگلیس برای نفوذ می‌توان به تلاش دولت بریتانیا برای ایجاد زمینه‌های جذب شخصیت‌های سیاسی-فرهنگی ایران در انگلیس در راستای منافع مورد نظر مثل جذب عطاالله مهاجرانی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت اصلاحات و تماس با برخی اصحاب رسانه و مطبوعات به منظور تاثیرگذاری بر بدنه جامعه اشاره کرد.[12]

همانطور که مشاهده می‌شود نفوذ عوامل مخرب و شکل‌گیری و سازمان‌دهی فتنه 88 در دوران پیش از انتخابات ریاست جمهوری دهم کلید خورده بود و این نفوذ خسارت‌های بسیاری را در حوزه‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و ... به کشور وارد کرد اما همراهی مردم با نظام اسلامی که نقطه اوج آن در 9 دی‌ماه همان سال بود، نشان داد که دست عوامل فتنه برای مردم کاملا نمایان شده است. بدین ترتیب سرانجام این نفوذ، جدا شدن سران فتنه از بدنه نظام، فاصله گرفتن آنان با مردم و انزوای آنها بود.

پی نوشت ها:

1- محمد حسن روزی طلب، صخره سخت، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 602.

2- پیشین، ص 845 و 817.

3- اسناد لانه جاسوسی پیرامون رحمت الله مقدم مراغه ای، جلد 23،صص 84 و110و جلد 17ص 27.

4- حجت‌الاسلام محمدی ری‌شهری، خاطره‌ها، جلد اول، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 135.

5- محمد حسن روزی طلب، صخره سخت، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 933.

6- معصومه ابتکار، تسخیر، تهران: انتشارات اطلاعات، ص 150.

7- صحیفه امام خمینی(ره)، جلد 14.

8- حجت‌الاسلام محمدی ری‌شهری، خاطره‌ها، جلد چهارم، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 179.

9- پیشین، ص 248.

10- خبرگزاری تسنیم، اعتراف تکان‌دهنده کارمند سفارت انگلیس: ارتباط مستمر انگلیس با مشاور موسوی، 7 دی 1394.

11- هادی آجیلی و رضا کشاورز، نقش آمریکا انگلیس و رژیم صهیونیستی در فتنه 88، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 210.

12- پیشین، ص 206 و 207.

 

 

 


مرکز اسناد انقلاب اسلامی