پرویز خسروانی، از رهبری باج بگیران تا سرپرستی سازمان تربیت بدنی
906 بازدید
نمونه ای از فساد مالی در رژیم پهلوی در وزارت راه بود. فردی که احتمالا نام او موسوی بود و معاونت وزارت راه را به عهده داشت، قراردادی به ارزش قریب به ۳ میلیارد تومان با شرکتهای آمریکایی بست و ۲۰ هزار کامیون و تریلی و قطعات یدکی مربوطه را در ایران تحویل گرفت و سپس در چند نقطه کشور و در بیابانهای گرم در زیر آفتاب انبار کرد تا آهنآلات پوسید و همه نابود شد. گزارش به محمدرضا تحویل شد ولی دستوری نداد. پرونده موسوی نیز طی نامهای به دادگستری ارجاع شد که این نیز بینتیجه ماند.
ولی شاید یکی از گویاترین مواردی که توسط من پیگیری شد، دزدیهای سپهبد پرویز خسروانی و دار و دسته او بود:
پرویز خسروانی زمانی که دانشجوی دانشکده افسری بود، خود و خانوادهاش بیپول بودند. آنها ۵ برادر و چند خواهر بودند. از خواهران او تنها یکیشان را به اتفاق شوهرش در منزل سپهبد خسروانی دیدهام. یکی از برادران خسروانی وکیل مجلس شد [شهاب خسروانی]. برادر دیگر به نام عطاءالله خسروانی وزیر کار و وزیر کشور شد. دیگری [خسرو خسروانی] سفیر شد. مرتضی خسروانی نیز با درجه سپهبدی رییس دادرسی ارتش شد. آن که وزیر شد بسیار چاخان و پشت هم انداز بود و آن یکی که سفیر شد بسیار مطیع و سازشکار. پرویز خسروانی از زمان دانشکده افسری به دنبال زن پولداری بود که توسط او وضعش را روبهراه کند، تا بالاخره دختری پولدار از یک خانواده بهایی به نام نعیمی پیدا کرد که در انتهای کوچه شهناز (محلی که منزل من در آن واقع بود) مینشستند. پدر دختر از بزرگان فرقه بهایی و بسیار متمول بود و در یک باغ ۵ هزار متری با ساختمان مجلل سکونت داشتند. پرویز هر روز عصر با دوچرخه از دانشکده افسری راه میافتاد و به عنوان تمرین دوچرخهسواری از مقابل خانه دختر میگذشت و نامه عاشقانه رد میکرد. خانواده دختر با ازدواج این دو مخالف بودند، ولی به علت سماجت پرویز این ازدواج انجام شد و ایشان به عنوان داماد سرخانه به باغ دختر کوچید! پدر دختر در جوار خانه خود خانهای ساخت که خسروانی و زنش در آنجا زندگی میکردند. این خانه در کنار بولوار واقع بود و بعدها به اداره نظاموظیفه اجاره داده شد و خسروانی و زنش در الهیه خانه مجلل با محوطه پنج هزار متری درست کردند و تا انقلاب در آنجا زندگی میکردند. پس از فوت پدر دختر، ارث هنگفتی به زن خسروانی رسید و صاحب چندین باغ و خانه در ونک و چندین ویلا در جنوب فرانسه و آپارتمانهای متعدد در پیچ یوسفآباد و مجتمع سامان و غیره شد.
خسروانی در زمان مصدق باشگاه ورزشی تاج را داشت و در آن تعداد زیادی از ورزشکاران و باجبگیران سرشناس تهران (مانند شعبان بیمخ) را جمع کرده بود. او هر طرف که باد میآمد بدان سو میرفت. در زمان مصدق (اگر اشتباه نکنم در ۳۰ تیر) ورزشکاران را به خیابان ریخته و به نفع مصدق شعار میداد، ولی چندی بعد در ۲۸ مرداد توسط اشرف اجیر شد و همین ورزشکاران را به خیابان ریخت و علیه مصدق و به نفع محمدرضا شعار داد. یک بار همین موضوع را به محمدرضا گفتم. پاسخ داد: «بیاشکال است، حال که به نفع من عمل میکند!» ولی به علت همین پشت هماندازی و حقهبازیاش مورد اعتماد نبود.پس از ۲۸ مرداد، خسروانی و باشگاه تاجش به بلای جان مردم تبدیل شد. او راه میافتاد و هر جا که زمین شهری مرغوبی میدید به مالک آن مراجعه میکرد. اگر طرف حاضر میشد زمین را به او واگذار کند فبها، وگرنه یک جوخه ژاندارم میرفت و یک پرچم سلطنتی را در وسط زمین فرو میکرد و خسروانی صاحب زمین را تهدید میکرد که زمین برای شاهنشاه است! طرف مسلما تسلیم میشد و زمین را واگذار میکرد. سند به نام خسروانی، زن یا دو دخترش صادر میشد. چنین آدمی را هویدا، سرپرست سازمان تربیتبدنی کرده بود. به تدریج، مساله بسیار حاد شد. من پیگیری کردم و بهترین وسیله تحقیق را اداره کل نهم ساواک تشخیص دادم. سرهنگ ضرابی، مدیرکل نهم ساواک، را احضار و به او دستور دادم درباره اموال خسروانی تحقیق کند و در سطح کشور هرچه به نام خسروانی، زن و ۲ دختر اوست و سند صادر شده، گزارش نماید. پس از ۳-۴ ماه گزارش تحویل شد. با کمال تعجب دیدم که نتیجه بیش از تصور قبلیام است: در مراکز استان یک یا چند زمین، در مراکز شهرستانها یک زمین، در برخی مراکز بخش یک زمین و در تهران دهها زمین، که همه بسیار مرغوب و وسیع بود، به نام خسروانی و خانوادهاش است. خود خسروانی علاوه بر باشگاههای ورزشی تاج، به تدریج تاسیسات ورزشی دیگری تاسیس کرده بود که بسیار مدرن بود. یکی از این تاسیسات در خیابان بخارست و دیگری حوالی ونک بود، که ساختمان مجللی با بیش از ۱۰ زمین تنیس در محوطهای حدود ۱۰هزار مترمربع بود. بعلاوه، در آنکارا (ترکیه) نیز تاسیسات ورزشی مهمی احداث کرده بود که سند به نام خودش بود. اداره کل نهم ساواک در گزارش خود لیست کاملی از زمینها و تاسیسات خسروانی در سطح کشور ارائه داد که به بیش از ۲۰۰ رقم میرسید. این گزارش سرهنگ ضرابی باید جزء مدارک «دفتر ویژه اطلاعات»، که مسوول حفاظت آن سرتیپ نجاتی بود، موجود باشد.
نظرات