پیمانها و قراردادهای جدید بین بختیاریها و شرکت نفت ایران و انگلیس
طبق سنت دیرین ایل بختیاری، همه افراد ذکور خوانین در صورت دارا بودن شایستگی میتوانستند به عنوان خان ایل، قدرت را در دست گیرند. اما در خلال حاکمیت طولانی حسینقلیخان ایلخانی که قریب سی سال (1882-1854م/ 1299-1274ق) به طول انجامید، این سنت قدیمی منسوخ شد و تنها افراد خانواده و برادران حسینقلیخان میتوانستند از این عنوان استفاده کنند. بنابراین پس از قتل ایلخانی در سال 1882م/ 1299ق در اصفهان، بین برادران او ــ امامقلیخان حاجی ایلخانی و رضاقلیخان ایلبیگی ــ و فرزندانشان و فرزندان حسینقلیخان ــ یعنی اسفندیار، علیقلی، خسرو، یوسف و نجفقلی ــ بر سر تصاحب مقام ایلخانی رقابت و درگیریهای زیادی رخ داد.
بالاخره در سال 1894م/ 1311ق، محمدحسینخان شهابالسلطنه ــ پسر بزرگ امامقلیخان حاجی ایلخانی (سپهدار و سردار مفخم بعدی) ــ پیشنهاد کرد خانوادههای ایلخانی و حاجی ایلخانی بدون خانواده ایلبیگی (رضاقلیخان) به طور مشترک حکومت بختیاری و چهارمحال را بر عهده گیرند. دو خانواده بر این پیشنهاد توافق کردند و قرار شد مسنترین فرد دو خانواده به عنوان ایلخانی و نفر دوم از خانواده دیگر به عنوان ایلبیگی انتخاب شود.
این توافق زمینهای را فراهم کرد تا از آن پس، تا سال 1315ش/ 1936م، یعنی 42 سال بعد تا اواخر سلطنت رضاشاه حکومت در بختیاری و چهارمحال بین دو خاندان مشترک باشد. 1 برای تحکیم و تقویت این قرارداد، اسفندیارخان ــ پسر بزرگ حسینقلیخان ــ با دختر محمدحسینخان ازدواج کرد. در مقابل، دختر اسفندیارخان نیز به ازدواج محمدحسینخان درآمد. 2 این وضعیت ادامه یافت تا هنگامی که دارسی و شرکا درصدد برآمدند تا برای حفاری و اکتشاف نفت از مناطق جنوبی و مسجدسلیمان اقدام کنند. بنابراین، قرارداد 1905م/ 1323ق بین دارسی و شرکا و خوانین به امضا رسید. هنگامی که در آوریل 1908م/ 1326ق نفت در جنوب ایران کشف شد، برای دارسی و شرکا مشخص و مبرهن بود که اگر بخواهند نفت اکتشافی را به بازار فروش برسانند، میبایست آن را از منطقه مسجدسلیمان به سواحل خلیج فارس انتقال دهند و در همین راستا، (قلمرو حکومتی شیخ خزعل ــ حاکم محمره ــ برای انتقال نفت از طریق خط لوله یا هر وسیلهای دیگری اهمیت ویژه یافت و روابط عادی و دوستانه بین خوانین بختیاری و شیخ خزعل برای تضمین امنیت و آرامش مناطق جنوبی اهمیت زیادی پیدا کرد. به همین دلیل با وساطت و دخالت دولت بریتانیا، قراردادی بین خوانین بختیاری و شیخ خزعل به امضا رسید. طی این قرارداد که در مارس 1908م امضا شد، دو طرف بر چگونگی تنظیم روابط با دولت مرکزی و اتخاذ سیاست مشترک در برابر آن و همچنین روابط بین دو طرف، توافق کردند. قرارداد در ده ماده به عبارت زیر تنظیم شده بود:
1. تأکید بر عمل بر اساس خواسته و دستور دولت مرکزی و اقدام مشترک در برابر هر گونه دستاندازی و دخالت دولت مرکزی در حوزه حکمرانی دوطرف.
2. دوستی با دوستان و دشمنی با دشمنان یکدیگر.
3. کوشش برای جلوگیری و پایان دادن به اغتشاش و آشوب طوایف در قلمرو دو طرف.
4. اداره و تقسیم مشترک حکومت و اداره عربستان یا بهبهان یا کهگیلویه.
5. واداشتن دولت مرکزی به واگذاری حکومت منطقه به دو طرف قرارداد و احتراز از همکاری با حاکم منصوب دولت در عربستان.
6. هیچیک از دو طرف به تنهایی حق خرید خالصجات دولتی را ندارد؛ در صورتی که دولت مرکزی تصمیم بگیرد خالصجات دولتی را به فروش برساند.
7. خرید مشترک املاک رجال ایرانی در عربستان. ضمن آنکه هیچیک از دو طرف حق اجاره یا کشت و زرع در اراضی رجال دولتی را ندارد، مگر به سود آنها باشد.
8. پس از عقد قرارداد، هیچیک از دو طرف نباید افراد یا اموال وابسته به طرف دیگر را پذیرفته و اعلام همبستگی کند و در مجموع، نباید چیزی را از همدیگر پنهان کنند.
9. اگر در بین خوانین اختلافی بروز کرد، شیخ باید تلاش کند تا بین آنها صلح و صفا برقرار کند.
10. هر یک از دو طرف که از قرارداد عدول کند یا تنها منافع شخصی خود را در نظر گیرد، قابل نکوهش و سرزنش خواهد بود.
قرارداد به امضای نجفقلیخان و خسروخان از خاندان ایلخانی، غلامحسینخان از خاندان حاجی ایلخانی و شیخ خزعل و شیخ جالبخان رسید. 3 اجرای موارد این قرارداد هیچگونه ضمانت اجرایی خاصی نداشت، ولی دو طرف کنسول انگلیس را در محمره [خرمشهر] به نام مکدوال 4 به عنوان گواه انتخاب کردند تا چنانچه در آینده اختلافی بروزکرد، او بتواند متخلف را شناسایی کرده و موارد تخلف را به او گوشزد کند. 5
پس از مدتی، ماده دیگری بر این توافقنامه افزوده شد. بدینترتیب که درباره تملک اراضی مورد اختلاف واقع در اراضی جراحی که بخشی از آن در تملک مشیرالدوله و بخشی دیگر در تملک رضاقلیخان نظامالسلطنه بود، هیچکس به غیر از شخص شیخ خزعل حق خریداری اراضی را نداشت. 6 این ماده بدان جهت به قرارداد قبلی افزوده شد که به کشمکش دو طرف بر سر اراضی مورد نزاع پایان داده شود. مدتی بعد، پس از ظهور استبداد صغیر، زمینه برای دخالت خوانین بختیاری در مسائل سیاسی و قدم نهادن در چرخهای بزرگتر و وسیعتر از قلمرو بختیاری فراهم شد.
ولی قبل از آنکه بختیاریها در این مسیر نو و پرفراز و نشیب قدم گذارند، خوانین تصمیم گرفتند به اختلاف دیرینه بین خاندان ایلخانی و حاجی ایلخانی که میتوانست آنها را از ایفای نقشی مؤثر و مهم در صحنه تحولات جامعه ایرانی محروم کند، پایان دهند. در همین راستا قراردادی در تاریخ یازدهم ربیعالاول 1327ق / سوم آوریل 1909م بین اولاد خاندان ایلخانی و حاجی ایلخانی به امضا رسید 7 که دارای یک مقدمه، ده ماده و یک متمم بود. هدف از عقد این قرارداد، آنگونه که در مقدمه قرارداد آمده بود، پیشبرد اهداف جنبش ملی، استحکام رژیم مشروطه و تقویت روابط دو خانواده ایلخانی و حاجی ایلخانی بود.
دو طرف در ماده اول قرارداد، بر اساس سنت مرسوم بر دور نگه داشتن خاندان ایلبیگی و بزرگ آنها ــ حاج ابراهیمخان ضرغامالسلطنه ــ از دور مذاکرات تأکید کرده و ایفای هرگونه نقشی را از سوی آنها در انعقاد و اجرای قرارداد انکار کردند. بقیه موارد قرارداد شامل دو گونه توافق بود:
1. توافق بر سر تقسیم مساوی درآمدها و عایدات شامل ماده دوم، سوم، چهارم، پنجم، ششم و هشتم.
2. چگونگی برخورد با تخطی طرفین امضاکننده قرارداد از موارد مورد توافق شامل مواد هفتم، نهم و دهم.
در ماده دوم و سوم، دو طرف توافق کردند هر نوع امتیاز یا منافعی از سوی دولت یا ملت در قلمرو بختیاری و چهارمحال و اصفهان یا غیر آن، به طور مساوی بین دو طرف تقسیم شود و تقسیم مساوی عواید مالیاتی حاصله از اصفهان، پس از تصویب و کسر مخارج از سوی افراد دو خانواده در ماده چهارم و توافق بر سر تقسیم اسلحه و مهمات و هرگونه وسیلهای که از سربازان دولتی به دست آید یا هر آنچه که از اقبالالدوله کاشی ــ حاکم اصفهان ــ به دست آمده یا مصادره شود، به صورت مساوی در ماده پنجم و ششم گنجانده شده بود.
در ماده هفتم، دو طرف توافق کردند چنانچه رژیم مشروطه مستقر شود و اولاد حسینقلیخان ایلخانی، مقامهای دولتی به دست آورند، یا حکومت جدید (پس از سرنگونی استبداد صغیر) تصمیم بگیرد که حکومت چهارمحال و بختیاری را به افراد یکی از دو خانواده واگذار کند، از پذیرش آن احتراز کنند؛ مگر آنکه حکومت بختیاری بین دو خاندان به طور مساوی تقسیم شود. بر اساس ماده هفتم قرارداد، در صورتی که هر یک از اعضای خاندان، کوچک یا بزرگ، به هر علت یاغی میشد، سردار اسعد (علیقلیخان از خاندان ایلخانی) و سالار اشرف (علیاکبرخان از خاندان حاجی ایلخانی) موظف به مجازات وی بودند. البته این اقدام میبایست مورد تأیید خوانین بزرگ قرار میگرفت.
بر اساس ماده نهم، سردار اسعد متعهد شد تا از انجام هرگونه اقدام و اتخاذ روش خصمانه از سوی صمصامالسلطنه (نجفقلیخان) و سردارظفر (خسروخان) در برابر سردار محتشم و سالار اشرف جلوگیری کند. سردار اسعد (علیقلیخان) در انتهای این قرارداد که در پشت جلد قرآن کریم نوشته شده بود، افزود: «من خدا را شاهد و گواه میگیرم و به قرآن سوگند یاد میکنم که تا زنده هستم، دست از حمایت سردار محتشم و سالار اشرف برندارم.» 8 در متمم قرارداد که در ششم جمادیالثانی 1327 نگاشته شد، جعفرقلیخان پسر علیقلیخان مطالب ذکر شده توسط پدرش را مورد تأکید قرار داد و چنین اضافه کرد:
تا زمانی که زنده هستم، به سردار محتشم و سالار اشرف خدمت خواهم کرد و به قرآن قسم یاد میکنم که با سردار محتشم و سالار اشرف مانند پدر خود رفتار کنم و آنچه در قدرت دارم، برای آنها انجام دهم و همچنین برای پیشبرد اهداف مشروطیت هیچ نوع قصور و کوتاهی نورزم. 9
این قرارداد توسط حاج آقا نورالله اصفهانی ــ روحانی معروف اصفهانی ــ و صمصامالسلطنه در هفده جمادیالثانی امضا شد و هر دو آنها، آن را مورد تأیید قرار دادند.
مدتی بعد بختیاریها شهر اصفهان را تصرف کردند و از آنجا راهی تهران شدند. تهران در تاریخ 9 ذیحجه 1326ق/ 2 ژانویه 1909م به تصرف بختیاریها و دیگر مجاهدین مشروطه درآمد و توافق همچنان مبنای عمل باقی ماند. خوانین بزرگ بختیاری همچون سردار اسعد، صمصامالسلطنه، سردار محتشم و سردار جنگ، پس از فتح تهران به مناصب و پست رئیسالوزرایی، وزارت و یا حکومت شهرهای مختلف همچون یزد، بهبهان و کرمان دست یافتند و به اداره حکومت و سرزمین بختیاری اهمیت کمتری داده شد. این امر به گونهای بود که در ملاقات بین دکتر یانگ و سلطان محمدخان سردار اشجع، خان بختیاری به یانگ گفت: «زندگی چادرنشینی دیگر زندگی ما نیست و این وضعیت [حکومت بر لرهای بختیاری] برای فرزندان ما کافی است». 10
دکتر یانگ این جمله را چنین تعبیر کرد که منظور سردار اشجع این است که «چیزی که حالا آرزوی آن را داریم، حکومت و کارهای پرسود در شهرهای بزرگ است؛ جایی که مداخل، با مناصبمان تراز باشد. جایی که بتوانیم همچون آقایان زندگی کنیم.» 11
به همین دلیل، خوانین جوانتر به حکومت بر منطقه بختیاری گماشته شدند. و البته سلطان مرادخان منتظمالدوله ــ فرزند اسفندیارخان ــ از خاندان ایلخانی و علیاکبر خان سالار اشرف ــ فرزند سردار محتشم ــ از خاندان حاجی ایلخانی وظایف خود را به خوبی انجام دادند. 12
به هر روی با در نظر گرفتن روند رو به افزایش روابط بین خوانین بختیاری و دولت انگلستان و با توجه به وساطت انگلیسیها در عقد قراردادهای قبلی بین خوانین و شیخ خزعل و قرارداد بین خوانین در سال 1909م/ 1327ق و همچنین، مسئله انتقال اراضی و دراختیار گرفتن اراضی مورد نیاز برای احداث خطوط انتقال نفت از یک سو و احداث پالایشگاه نفت در آبادان از سوی دیگر، همه چیز برای انتقال، تصفیه و صدور نفت آماده شد. سفارت انگلیس در تهران نیز درصدد بود تا برای حفظ منافع خود و ایجاد نظم و امنیت در منطقه بختیاری، اختلاف بین خوانین را از بین برده و یا به حداقل کاهش دهد. عامل بسیار مؤثر در این تلاش، آن بود که طبق قرارداد 1907م/ 1325ق، اصفهان در محدوده منطقه نفوذ روسها قرار میگرفت. انگلیسیها از این بیمناک بودند که منطقه بختیاریها با دسترسی به کناره خلیج فارس و قرار گرفتن در حوزه نفوذ روسها، پای رقیب دیرینه را به کرانههای خلیج فارس باز کند. به همین دلیل وزیر مختار انگلیس در تهران ــ والتر تونلی 13 ــ تلاش میکرد تا خوانین همچنان متمایل به انگلستان و به عنوان متحد آن کشور در منطقه عمل کنند. در همین راستا، با فشار و نظارت دولت انگلستان و پادرمیانی آنها، سنت قدیمی حاکم بر خاندان ایلخانی و حاجی ایلخانی، در تعیین ایلخان و ایل بیگ تغییر کرد.
بنا بر اظهار دکتر یانگ ــ نماینده سیاسی شرکت نفت ایران و انگلیس ــ ، با فشاری که از سوی سفارتخانه آن کشور بر خوانین اعمال شد، آنها از عادت معمول خود دست کشیده و طی قراردادی در 24 رجب 1330ق/10 ژوئیه 1912م، نصیرخان، سردار جنگ را به عنوان ایلخانی با اختیارات کامل منصوب کردند. 14 طبق این قرارداد اولاد خاندان ایلخانی و حاجی ایلخانی، نصیرخان را از خاندان حاجی ایلخانی از مارس 1912م/ ربیعالثانی 1330ق تا مارس 1917م/ صفر 1335ق، به سمت حاکم بختیاری و چهارمحال منصوب کردند تا به طور مستقل و با اختیارات تام به عنوان ایلخانی به وظایف خود عمل کند. این حکم در خلال مدت فوقالذکر قابل لغو و تعویض نبود. رئوس وظایف ایلخانی طبق قرارداد به اختصار عبارت بودند از:
ماده اول: در تمام مدت یکی از نوادگان مرحوم حسینقلیخان ایلخانی، به عنوان ایل بیگ دستیار در امور حکومتی بود و در نفع و ضرر با نصیرخان ایلخانی شریک بود. تا زمانی که سردار جنگ از ایلبیگی راضی بود، او در سمت خود باقی میماند و در صورت عدم رضایت، عزل و یکی دیگر از افراد خاندان ایلخانی به جای وی منصوب میشد. در صورت تصمیم به تعویق ایلبیگی، هیچکس حق اعتراض به آن را نداشت. در آن زمان مرتضیقلیخان ــ فرزند نجفقلیخان صمصامالسلطنه ــ ایل بیگ بختیاریها بود.
ماده دوم: ایلخانی و ایلبیگی در برخورد با خوانین کوچک خاندان ایلخانی و حاجی ایلخانی، از اختیارات نامحدودی برخوردار بودند. اختیار اجازه اقامت در قلمرو چهارمحال و بختیاری یا ترک منطقه در صورت تشخیص اخلال امنیت از سوی آنها، با سردار جنگ و مرتضیقلیخان بود. در صورت سرپیچی هر یک از افراد، دولت و خوانین با وی مقابله کرده و شخص خاطی و متمرد با قوه قهریه، به شدت مجازات میشد. در این ارتباط احتمال داشت که شخص متمرد، مال و حتی جان خود را از دست بدهد و هیچکس از افراد دو خاندان حق اعتراض نداشتند.
ماده سوم: حق تنبیه خوانین کوچک و کلانتران، در صورت بینظمی و اغتشاش با ایلخانی و ایلبیگی بود. آن دو میتوانستند هر فردی را عزل و دیگری را به جای وی منصوب کنند. حقوق و مستمری فردی را قطع و یا اضافه کنند و مجموع اقدامات آنها معتبر و قانونی بود و کسی حق فسخ یا تغییر احکام و فرامین آنها را نداشت.
ماده چهارم: وصول سالیانه مالیات منطقه چهارمحال و بختیاری و شاخشماری و پرداخت حقوق نگهبانان شرکت نفت و... برعهده ایلخانی و ایلبیگی بود. در ازای آن هزینههایی همچون حقوق مأموران حفاظت راهها و نگهبانان مناطق عملیاتی، حفاری و تولید نفت و همچنین تعمیر پلها و توسعه کاروانسراهای کنار جاده لینچ برعهده آنها بود و کسی حق دخالت و ادعای سهمی نداشت.
ماده پنجم، ششم، هفتم و هشتم: پرداخت مالیات بختیاری پس از کسر حقوق و مستمری خود به دولت و پرداخت مطالبات شرکت لینچ توسط ایلخان و ایلبیگ، همچنین دریافت یک وام هشت هزار لیرهای از بانک شاهی و پرداخت اقساط آن در چهار قسط دوهزار لیرهای با بهره آن، و لزوم پرداخت هرگونه وجهی بابت مالیات راهداری و غیره توسط افراد به ایلخان و ایلبیگی و اعزام سوار به تهران تا دوهزار نفر به ازای دریافت پانزده تومان برای هر سوار توسط آنها پیشبینی شده بود.
این قرارداد توسط خوانین بزرگی همچون صمصامالسلطنه، سردار محتشم، سردار اسعد و امیرمفخم، در تهران امضا شد. 15 به دنبال آن نیز سر والتر تونلی ــ وزیر مختار انگلیس در تهران ــ در همان روز به اطلاع سر ادوارد گری رساند که به وسیله کنسول انگلیس در اصفهان، پیامی سخت برای خوانین جوان و جنجالطلب بختیاری فرستاده است.
تونلی به خوانین جوان اخطار کرد که مواظب رفتار خودشان باشند و از سردار جنگ اطاعت کنند. این امر ظاهرا به تقاضای خوانین بزرگ در تهران انجام میگرفت؛ زیرا خوانین حاضر بودند دستورات وزیرمختار انگلیس در تهران را اجرا کنند. وی همچنین در گزارش خود که برای تأمین بهتر امنیت در جاده بختیاری توسط سردار جنگ، او با انتصاب برادر بزرگ سردار جنگ ــ لطفعلیخان امیرمفخم ــ به حکومت کرمان موافقت کرده است. 16
از زمان قتل حسینقلیخان تا آن زمان، چنین اختیاراتی به یک ایلخانی داده نشده بود. قبل از عقد این قرارداد، برای انتخاب ایلخان جدید باید خوانین بزرگ به توافق میرسیدند که این رویه مشکلات زیادی را به دلیل اختلافنظرهای خوانین در پی داشت و کارها و امور به کندی پیش میرفت؛ زیرا خوانین بزرگ در تهران مستقر بودند و نمایندگان آنها نمیتوانستند رأسا و مستقیما تصمیمی اتخاذ کنند، مگر اینکه تصمیمات آنها مورد تأیید خوانین بزرگ تهران قرار میگرفت. 17
از نظر دکتر یانگ، انتصاب سردار جنگ برای مدت پنج سال در کشوری که با اوضاع آن پیوسته شرایط متفاوت به سرعت تغییر میکرد، فرصت مناسبی برای پیگیری طرحهای مختلف بود. از دیدگاه او، اگر سردار جنگ خود را به حد کافی قدرتمند نشان میداد، میتوانست خوانین و نیروهای جوانتر را تحت کنترل درآورد. دکتر یانگ در گزارشی به لندن نوشت: «... ما باید خود را مرهون سفارت بدانیم؛ تا وقتیکه اختیارات تقسیم شده باشد، حکومت نیز به صورت تقسیم شده باقی میماند که این امر تهدیدکننده صلح و روابط خوب در مناطق نفتی است....» 18
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. بختیاریها در آیینه تاریخ. ص 119 .
2. تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری. صص 159-161 .
3. همان. صص 235-237 .
4. Macduall
5. همان. صص 292-293 .
6. Great Britain, Foreign Office. No 38, Sir W.Townley to Sir Edward Grey. Tehran, 17 March, 1913. F.O. 416/56.
7. Ibid, Inclosure in No 59, Agreement between Haji AliKuli Khan and the Family of HusseinKuli Khan and Family of ImamKuli Khan, signed at malamir on the 11th Rabbi-ul-Awwal 1327/3, April 1909. F.O. 416/42.
8. Ibid.
9. Ibid.
10. Ibid. Inclosure in No 386, Memorandum on the governorship of Bakhtiaristan, Mr.Young. F.O. 416/54.
11. Ibid.
12. Ibid.
13. Walter Townley
14. Ibid.
15. تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری. صص 344-348 .
16. همان. صص 226-227
17. همان. ص 288.
18. Great Britain, Foreign Office. Inclosure in No 386, Memorandum on the governorship of Bakhtiristan. M.Young. F.O. 416/54
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
نظرات