ریشه های نفرت مردم ایران از سلطنت پهلوی
5403 بازدید
ارتش، پایگاه قدرت داخلی پهلوی را تشکیل میداد و روشن بود که قدرت رضا شاه بر بنیانی ضعیف بنا نهاده شده است. در ژوئیه 1926، اندکی پس از رسیدن رضا شاه به تخت شاهنشاهی، مستشار امریکایی امور مالی ایران، آرتور میلیسپو، گزارشی مفصل از فساد در ارتش ایران تهیه و به گروهی منتخب از وزرا ارائه کرد. این گزارش ، تصویری نابسامان از وضعیت ارتش ارائه داده و فرا رسیدن اوضاع وخیمی را هشدار میدهد. همان طور که میلیسپو پیشبینی کرد، در تابستان 1926، نافرمانیهای گستردهای در خراسان و آذربایجان رخ داد. علاوه بر این، شورشی هم در کردستان در جریان بود؛ و به دنبال آن نیز توطئه خطرناک در ارتش کشف شد و تلاش سرهنگ پولادین برای کشتن رضا شاه در آخرین لحظات عقیم ماند. اگر چه توطئهگران به شدت مجازات شدند؛ اما همه اینها تأکیدی بود بر سست بودن پایههای سلطنت پهلوی. تغییر مدام وزرا و «بحرانها» و ترمیم پیاپی کابینهها، در سالهای 1926 و 1927 از وضعیت ناپایدار سیاسی در آن زمان حکایت میکند. حتی در مجلس ششم، که مطابق با خواستههای پهلوی «انتخاب شد» و در جولای 1926 کار خود را آغاز کرد، نشانههایی از استقلال رأی و تمرد از منویات ملوکانه دیده میشود. سیاستهای مرموز و پر از خدعة خیانت و جنایات، نظیر ترور مدرس است. برای فائق آمدن بر شرایط نابسامان و بیثبات سیاسی، در فوریه 1927 دولتی روی کار آورده شد که ریاست اسمی آن با مستوفیالممالک بود؛ اما تمام قدرت اجرایی در دست وزرای «سه گانهای» بود که تنها در مقابل شاه پاسخگو بودند. کنترل ارتش و دستگاه امنیتی نیز در دست شاه بود. تعیین این شورای «سه نفره»، نشان از آغاز تثبیت سلطنت پهلوی دارد. حتی با تغییر نخستوزیر، این شورای سه نفره که عبارت بودند از تیمورتاش، فیروز و داور، همچنان به کار خود ادامه میداد. در ژوئن 1929 فیروز از پست خود عزل و سپس دستگیر شد. اما دو نفر دیگر همچنان به کار خود ادامه دادند. اخراج میلیسپو در ژوئن 1927، به بدنامی گسترده رژیم پهلوی دامن زد. در مه 1927 تغییراتی در نظام قضایی کشور رخ داد. با انجام این تغییرات، ملاها از دخالت در امور قضایی منع شده و از وزارت دادگستری اخراج شدند. اندکی پس از اخراج میلیسپو، مخالفت روحانیون بیشتر شد. قرارداد ایران ـ روسیه در اکتبر 1927 و واگذاری امتیاز انحصاری شیلات به روسیه، مردم و روحانیون را هر چه بیشتر علیه حکومت تحریک کرد. با تصویب قانون اسناد زمین در فوریه 1928 این مخالفتها ادامه یافت. این قانون، قدرت و معیشت روحانیون شیعه را تضعیف میکرد. علاوه بر سرکوبی روز افزون مردم، رژیم در سال 1928 اقدام به تأسیس «احزاب سیاسی» ساختگی کرد. این احزاب، نمونههای اولیه احزاب سیاسی دهه 1960 و 1970 بودند. خلاصه اینکه در ژوئیه 1928، یک نظام استبدادی ظالم استقرار یافته بود و رژیم پهلوی آماده نابود کردن مخالفین خود بود که روحانیون شیعه، مهمترین آنها بودند.
بدگمانی و دشمنی متقابل روحانیون شیعه و رژیم پهلوی عمیقتر شد. بیشتر مردم معتقد بودند رضا شاه بهایی است. بدرفتاری با علما و قرار گرفتن بهائیان در پستهای مهم دولتی، بیش از پیش بدگمانی روحانیت را تشدید کرد. در 24 مارس 1928، یا چند روز پیش یا پس از آن، در رویدادی که احتمالاً در تاریخ ایران بیسابقه است، رضاشاه دستور ضرب و شتم یک روحانی شیعه را در حرم مقدس قم، صادر کرد. در پی هفتمین دوره انتخابات مجلس در تابستان 1928، رژیم به سمت سرکوب بیشتر مخالفین روحانی خود پیش رفت. در این میان، میتوان به سرکوب مدرس اشاره کرد که پس از شکست در انتخابات، دستگیر و تبعید شد. در دسامبر 1928، مجلس متمم قانون ثبت اسناد و املاک را تصویب کرد. همچنین در این مجلس تحت عنوان «قانون اصلاح لباس»، حمله اصلی به روحانیت تصویب گردید. این قانون، مردها را ملزم میساخت به جای کلاه مخروطی شکل یا دستار، «کلاه پهلوی» به سر کرده و به جای پوشش سنتی ایرانی، لباسهای مدل اروپایی به تن کنند. زنان نیز بایستی در انظار عمومی حجاب خود را بر میداشتند. این اقدامات مخالفت شدید روحانیون شیعه و افراد متدین را در پی داشت. دولت در پاسخ به این مخالفتها، در تابستان 1929 روحانیون بسیاری را ترور کرد و موفق شد مخالفان روحانی را سرکوب کند. با مطالعه این اسناد میتوان دریافت که چرا مردم ایران در جریان انقلاب اسلامی 1979، تا بدان حد از رژیم پهلوی نفرت داشتند؛ و چرا آیتالله خمینی که در زمان رضاشاه طلبهای جوان بود، از شخص رضا شاه چنان کینه عمیقی به دل داشت. همچنین حوادث سال 1928 افغانستان نشان داد که ایران نیز بر لبه تیغ قرار دارد. حکومت افغانستان با انجام اقداماتی مشابه مخالفت مردم را برانگیخت و در نتیجه پادشاه این کشور مجبور به فرار شد. مقاومت در برابر اصلاحات، که شامل شورشهای گسترده عشایر در سال 1929 میشود. یکی از مهمترین شورشها، شورش قشقایی بود که به کمک نیروی نظامی و با سختی فراوان سرکوب شد. «آرام ساختن» مناطق عشایرنشینی، اقداماتی تند و خشن میطلبید. مانند جابجایی اقوام لر به منظور دور ساختن آنها از منطقه خود در سالهای 1929 و 1930. با فرا رسیدن سال 1930، مخالفت آشکار عشایر در هم شکسته شد و تعداد زیادی از سران عشایر کشته یا اعدام شدند. علاوه بر دستگیری بسیاری از روحانیون و سران عشایر، رژیم پهلوی افرادی را نیز که بیم دشمنی آنها با رژیم میرفت، زندانی کرد. از جمله این افراد میتوان به فیروز و صارمالدوله اشاره کرد. حتی ژنرال حبیبالله شیبانی، افسری که در سرکوب شورشهای کردستان و فارس نقش عمدهای ایفا کرد؛ همچنین رئیس پلیس تهران نیز از زندان و توهین و رسوایی جان سالم به در نبردند. دیری نگذشت که حکومت ترور تلفات زیادی بر جای گذاشت و قربانیان بسیاری گرفت. در این سلطنت به ظاهر قانونی، رضا شاه بر مجلس قانونگذار و تمام قوای حکومتی، تسلط کامل داشت. در وزارت دربار، نوکری لایق و مطیع به نام تیمورتاش تحت فرمان او بود. از این تاریخ به بعد رضا شاه در حالی که تمام مخالفتهای آشکار را سرکوب کرده بود، تا پنج سال دیگر بر تخت شاهنشاهی تکیه زد. همان طور که وزیر کشور امریکا اشاره کرده، در سال 1931 پادشاهی رضا شاه پهلوی بیش از هر زمان دیگری در امنیت بود. پس از این بود که وخامت اوضاع، رژیم پهلوی را در سراشیبی سقوط انداخت، اما حمله نظامی آگوست 1941 به رهبری انگلستان، این رژیم را از خطر سقوط نجات بخشید.
از قاجار تا پهلوی ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
نظرات