01
تیر
1397
گذری بر تبعید و تبعیدشدگان در رژیم پهلوی در سال 57-56 (قسمت اول)
مقدمه
موضوع «تبعید» و « تبعیدی ها » در دوره حکومت شاه ، دارای ابعاد و دامنههای وسیعی میباشد، باید توجه داشت در این موضوع چندین عامل مهم دخیل است. از جمله قانون، امنیت، حکومت، حق و حقوق عمومی، دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی مانند ساواک، شهربانی، ژاندارمری، شخص تبعیدشونده، خانوادهها، بستگان، وضعیت مناطق تبعیدی و خصوصیات هر منطقه، محل اقامت، رفتارها، میزان تأثیرگذاریها هر کدام زوایای گوناگونی دارد. توضیح هر یک از این ابعاد از ظرفیت یک مقاله خارج است به ناگزیر دراین مجال در حد محدود با اشاره به مناطق تبعیدشوندگان در مقطع سالهای 1356 و 1357 تا آستانه پیروزی انقلاب اسلامی به بررسی نقش وتاثیر تبعیدیان در ایجاد و گسترش حرکت انقلاب اسلامی در اقصی نقاط ایران و نیز سایر اقداماتی که آنها در جریان تحولات مربوط به انقلاب اسلامی داشتند به طور مختصر ارائه شده است.
مفهوم تبعید
در لغت نامه دهخدا تبعید به معنای «دور کردن» ذکر شده و در اصطلاح حقوقی ، مجازاتی است که به موجب آن فرد از اقامت در وطن و شهر خود ممنوع میشود و برای مدتی معین به سکونت در محل دیگری محکوم میگردد.
همچنین مفهوم تبعید در کتاب دانشنامه جهان اسلام با ذکر منابع متعدد در چندین صفحه به بحث گذاشته شده است ازجمله مفهوم تبعید در فقه و حقوق به نوعی «کیفی» تعریف شده است . از جمله در این دانشنامه آمده است:
« در احادیث و فتاوای فقهی میتوان دریافت که در اسلام کیفر تبعید برای حدود بیست جرم مقرر شده است. این جرائم که به طور کلی به چهار دسته کلی تقسیم میشوند عبارتند از : قتل و خونریزی، جرائم مخل امنیت و سلامت جامعه، جرائم مرتبط با دولت و در آخر فحشا.
در تفسیر و تحلیل و برداشت از متن آیات و روایات مرتبط با مباحث مذکور اختلافنظرهای متعددی وجود دارد مانند «تصریح برخی از فقهای شیعه» که معتقدند حاکم اسلامی برای برخی از جرائم میتواند کیفر را به عنوان تعزیر مقرر دارد. برخی دیگر نیز به طور کلی تبعید را نوعی تعزیر برشمردهاند برخی از علمای اهل سنت نیز تبعید را از مصادیق تعزیر دانستهاند.
موارد دیگری هم در راستای مفهوم و محتوای تبعید در متون اسلامی ذکر شده که ورود به جزئیات آن چندان در این مقاله ضروری به نظر نمیآید. به همین حد اکتفا میکنیم که تبعید از لحاظ مفهوم بسیار عمیق و قلمرو آن هم بسیار وسیع و پیچیده است.
گذری بر قانون تبعید در ایران
تبعید در ادوار تاریخ تحولات سیاسی- فرهنگی و اجتماعی ایران دارای سوابق و زوایای مختلفی بوده است به گونه ای در هر دوره ای اشخاص و افرادی را دستگیر و تبعید و تنبیه نمودهاند. بعد از واقعه مشروطه قوانین متعددی در باره تبعیدی هاوضع نمودهاند. به خصوص در دوره پنجم مجلس شورای ملی قانون مجازات عمومی را در پنج باب و سیزده فصل و 280 ماده به تصویب رسانند و موضوع تبعید در چندین موارد آن ذکر شده است. در ماده 12 آن آمده «تبعید از سه سال کمتر و از پانزده سال بیشتر نخواهد بود.» و در ماده 14 قانون مجازات عمومی تصریح شده «محکومیت به تبعید باید تحتالحفظ به جایی که محکمه معین میکند اعزام شده و در آنجا تحت نظر بمانند.»
و در ماده 16 قید گردیده «مدت اقامت اجباری و یا ممنوعیت از اقامت کمتر از یک ماه، بیشتر از سه سال نخواهد بود.»
در این رابطه موارد دیگری را هم ذکر نموده که از ورود به آنها صرفنظر میشود همین که رضاخان پهلوی اول در آستانه سال 1304 قدرت را به دست گرفت و قانون مجازات عمومی را به تصویب رساند، مخالفینش را به صورت قانونی تحت فشار قرار داد و در این بین عدهای از شخصیتهای ممتاز سیاسی فرهنگی و معنوی را به بهانه اختلال در امنیت کشور دستگیر و تبعید کرد. نمونههای آن مانند شهید آیتالله سیدحسن مدرس نماینده علما و مراجع وقت تقلید مقیم نجف و مجتهد طراز اول، نماینده هفت دوره مجلس شورای ملی را در سال 1307 دستگیر نمود و به شهر دورافتاده خواف تبعید کرد همچنین در قضیه طرح کشف حجاب مخالفین را دستگیر و تبعید کرد مانند آیتاللهالعظمی حاجآقاسیدحسین قمی طباطبایی و بعد هم شیخمحمدتقی بافقی که هر کدام عواقب تأسفباری را به دنبال داشت.
بعد از شهریور 1320، قانون تبعید دستخوش تحول شد. اینکه در آبان 1331 «قانون امنیت اجتماعی به موجب اختیارات شش ماهه به تصویب اعضای دولت دکتر محمد مصدق رسید که مشتمل بر 9 ماده و دو تبصره بود و مطابق همین قانون هم دکتر مصدق پس از کودتای 28 مرداد 32 دستگیر و تبعید شد و در ادامه سایر مبارزین هم دستگیر و به مناطق دورافتاده و بد آب و هوا تبعید میشدند مانند جمعی به جزیره خارک مجبور به اقامت اجباری شدند.
در سال 1334 لایحه قانون حفظ امنیت اجتماعی در 6 ماده به تصویب کمیسیونهای مشترک مجلسین رسید و در ماده یک آن آمده «برای حفظ نظم و امنیت اجتماعی عمومی در هر حوزه فرمانداری کمیسیون به نام کمیسیون امنیت اجتماعی مرکب از فرمانداری، رئیس دادگاه شهرستان در صورت نبودن رئیس دادگاه بخش، دادستان، رئیس شهربانی و رئیس ژاندارمری به ریاست فرمانداری تشکیل میشود.»
بر اساس همین قانون افراد و شخصیتها دستگیر و تبعید میشدند. مناطق تبعیدی هم توسط همین جمع تعیین و مشخص میشد.
مناطق تبعیدی
مناطق تبعیدی مورد نظر دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی رژیم شاه معمولاً نقاط دورافتاده و محروم نامیده میشد. پرشماری آنها حجم بالایی را شامل میگردد تقریباً حدود یکصد نقطه در استانها و شهرهای مختلف در دستور کارشان لحاظ شده بود و هر یک از خصوصیاتی برخوردار بود که در این مبحث ابتدا با نگاهی گذرا و فهرستوار به مناطق تبعیدی یا به عبارتی تبعیدگاهها داریم که عبارتند از:
* در شرق ایران یکی از استانهای پرماجرا به نام سیستان و بلوچستان قرار دارد . اکثر شهرهای این استان در دوره پهلوی به تبعیدگاه شهرت داشته است از قبیل ایرانشهر، سراوان، چابهار، خاش، زابل. هر کدام بیش از 200 کیلومتر با مرکزاستان شهر زاهدان فاصله دارد. شهری مانند چابهار حدود 700 کیلومتر مسافت باید طی کرد تا به مرز استان با خراسان جنوبی رسید.
* استان کرمان هم در شرق و جنوب ایران قرار دارد دارای تبعیدگاههای متعددی بوده است. معروفترین آنها جیرفت، شهر بابک، بافت، شهداد، سیرجان، رفسنجان، ماهان، فهرج، نرماشیر، هر یک در مناطقی بوده که عدهای به عنوان تبعیدی در آنجا بسر بردهاند
* استان کردستان در شمال غرب ایران همواره محل تبعیدگاه عدهای بوده، شهرهای سنندج مرکز استان و سقز، بانه، مریوان، سردشت از جمله مناطقی بودند که همواره تعدادی از زندانیان سیاسی را به اقامت اجباری و تبعید در این شهرها محکوم می کردند.
* استان کرمانشاه واقع در غرب کشور از گذشتههای دور دارای شهرهای تبعیدگاهی بوده مانند اسلامآباد غرب (شاهآباد سابق)، پاوه، دیواندره، بیجار و خود شهر کرمانشاه، از مناطق تبعیدی تلقی میشده و جمعی در این نقاط محکوم به اقامت شدهاند.
* شهرهای دورافتاده و محروم استان اصفهان هم دارای مرکزیتها و مناطق تبعیدی بوده، به خصوص شهرهای نائین، انارک، اردستان، سمیرم.
* استان هرمزگان با مرکزیت شهر بندرعباس که از گذشتههای دور محل تبعید بوده و در جزایر منتهی به حاشیه خلیجفارس همیشه عدهای تبعیدی را داشته است مانند مناطقی چون جزیره خارک، شهر میناب و سایر مناطق حومه بندرعباس و خلیجفارس محل تبعیدگاه بوده و عناصر و شخصیتها به شکل فردی یا جمعی به این نقاط تبعید شده و خاطرات زیادی از این مناطق ذکر شده است.
* شهرهایی از استان بوشهر که در جنوب غرب کشور واقع است دارای نقاط تبعیدی لحاظ شده مانند شهر برازجان و شهرهایی که جزء بنادر خلیجفارس محسوب میشود مانند بندر کنگان و خود شهر بوشهر، بندر لنگه هم تبعیدگاه بوده.
* استان خوزستان با مرکزیت شهر اهواز دارای تبعیدگاهی بوده مانند شهر شوش، شوشتر، دزفول، ایذه، آبادان، هرمشهر هر کدام دارای سوابق تبعیدشدگانی را دارد.
* استان خراسان بزرگ با مرکزیت مشهد مقدس هم دارای مناطق تبعیدی متعددی بود. مانند شهرهای طبس، کاشمر، خواف، سبزوار، تربت جام، فردوس و غیره.
* در استان همدان هم دارای مناطق تبعیدی بوده شهرهایی مانند تویسرکان، اسدآباد، کبوترآهنگ،
* استان یزد و برخی از شهرهای اطراف آن هم محل تبعیدشدگان بسیاری بوده مانند بافق، مهریز، تفت
* استان لرستان با مرکزیت خرمآباد و شهرهای محروم آن مانند ممسنی، بروجرد، از تبعیدگاهها محسوب میشد.
* در استانهای شمالی ایران به خصوص استان گلستان امروزی دارای شهرهای تبعیدی لحاظ شده مانند گنبدکاووس، گرگان و غیره و همچنین شهرهایی در مازندران و گیلان مانند بندرانزلی، رودبار، رودسر فومن به عنوان تبعیدگان منظور شده بود.
* استان آذربایجان غربی با مرکزیت ارومیه به خصوص شهرهایی که در مناطق مرزی مانند خوی، سلماس، و سایر شهرهای کردنشین این استان مانند مهاباد، بوکان، پیرانشهر تبعیدگاه مبارزین و انقلابیون بوده است.
* استان فارس با مرکزیت شیراز و برخی از شهرهایش تبعیدگاه بوده مانند لار، نیریز، اقلید، فیروزآباد.
* شهرهایی از استان سمنان هم به منزله مناطق تبعیدی تلقی شد مانند شهرهای دامغان، گرمسار، شاهرود.
* استانهای کهگیلویه و بویراحمد و استان چهارمحال بختیاری شهرهایی مانند یاسوج، شهرکرد و نقاطی دیر از این استانها مناطقی تبعیدی بوده و افرادی به این نقاط تبعید شدهاند.
* شهر مرزی ایلام هم از نقاط تبعیدی بوده و برخی از وعاظ به این نقطه هم مجبور به اقامت شدهاند.
خصوصیات مناطق تبعیدی
هر یک از شهرها و مناطقی که نام برده شد و به منزله مناطق تبعیدی، یا تبعیدگاه تلقی شد و هر کدام دارای خصوصیات و ویژگیهایی بودهاند که عامل آزاردهنده برای متهمین به تبعید به کار برده میشد. البته در اسناد و مدارک بر جای مانده از ساواک موضوعی تحت عنوان «ویژگیهای مناطق تبعیدی» چیزی نشان نمیدهد ولی با نگاهی گذرا و تأمل در محتوای اسناد منتشر شده موجود، نقاط تبعیدگاههایی که ذکر شد، از خصوصیاتی برخوردار است که اقامت اجباری به منزله تنبیه و مجازات تلقی شده است که محورهای کلی آن عبارتند از:
1- تعیین نقاط تبعیدی توسط کمیسیون امنیت اجتماعی استانها اتخاذ میگردید و در کمیسیون ابتکار عمل در دست ساواک بود که مسیر هدایتشدهای از طریق مرکزیت آن در تهران تعریف و ابلاغ میگردید.
2- هدف حکومت شاه «دور کردن» از محل اقامت، فاصله انداختن بین خانواده و خویشاوندان و قرار دادن شرایط غربت و جدا شدن از بستگان نزدیک بود. با این اقدام در واقع پشتیبان قوی از شخص تبعید شده گرفته میشد و به نوعی خلعسلاح شده در شهری غریب مجبور به اقامت اجباری در شهری می شد که از هیچ امکانات شهری امثال خط آهن، جاده آسفالته، فرودگاه برخوردار نبود. در واقع مردم آن شهر به نوعی در یک محاصره اقتصادی و امنیتی قرار داشتند.
3- ساواک سعی میکرد امکانات مورد نیاز مبارزین را از بین ببرد. امکاناتی نظیر پایگاه اجتماعی کلاس درس و بحث، مدرسه و شاگرد، مسجد و منبر، اقامه نماز جماعت، و تریبون و سخنرانی همه این امکانات و اختیارات از شخص تبعیدی گرفته میشد و در حوزه کاملاً خالی از امکانات قرار میگرفت به خصوص یک عنصر فعال مبارز انقلابی منابع مطالعاتی مانند کتب و اطلاعات به منزله شاهرگ حیاتاش تلقی میشو
د به عبارتی آنچه که عامل انس محققین بود به خصوص برای عالمان دینی که سالها با کتاب مأنوس بودند محروم شدن از آن رنج دیگری برای تبعیدشدگان بود.
4- ساواک سعی داشت که مناطق تبعیدی از لحاظ فرهنگی- اجتماعی در نهایت محرومیت باشند تا تبعیدی ها نتوانند نقش موثری ایفاء کنند . علاوه بر آن این مناطق به گونه ای انتخاب می شدند که از جهت حساسیتهای قومی، محلی و مذهبی با افراد تبعید شده تفاوت های فاحشی داشته باشند تا شخصیت مبارز نتواند با مردم محیط ارتباط برقرار کند. درنتیجه انتظار ساواک آن بود که تبعیدی ها در شرایط نامساعد محیطی از لحاظ امکانات زندگی و از لحاظ ارتباط های فرهنگی و اجتماعی در انزوا قرار داده شوند. درنهایت حکومت شاه انتظار داشت با ایجاد محدودیت و قطع ارتباط مبارزین و مردم نوعی ندامت و پشیمانی برای آنها بوجود آورد.
5- هدف دیگری که ساواک از تبعید مبارزان مخالف شاه دنبال می کرد ، منزوی کردن مبارزین در نقاط دور افتاده تا آنها نتوانند به مبارزات خود علیه حکومت پهلوی ادامه دهند. علاوه براین انزوای آنها درمحیط موجب تخریب روحیه مبارزه جویی تبعیدی ها می شد و این اقدام می تواند خلل جدید در روند مبارزه ایجاد کند. بویژه آنکه انتشار وضعیت تبعیدگاهها و تبعیدیها برای جمعیت انقلابی آن زمان می توانست تکاندهنده و موجب نا امیدی در روند مبارزه شود. اما در عمل دیدیم که چطور مبارزین توانستند با حل مشکلات موجود از همین تهدید ساواک ساخته یک فرصت تاریخی برای ترویج ایده های انقلابی و اسلامی در محیط تبعیدگاه در بین مردم بوجود آورند.
6- ساواک سعی می کرد با به کار گرفتن تبعید یا زندان به عنوان یک شیوه سرکوب مبارزان در واقع یک نوع سرخوردگی برای آنها در جامعه بوجود آورد. به ویژه هنگامی که با به کار بردن کلماتی از قبیل خرابکار، مخالف قانون، همراه میشد. بار منفی آن را سنگینتر می گردید. قرار دادن عنصر تبعیدی در یک محیط ناآشنا بهزعم ساواک «فضای شهری که در آن بین مردمش برای او ارزش و اعتباری قائل نمیشدند» الزاماً برای ادامه اقامت اجباری مقاومت میطلبید، البته در مواردی هم تبعیدشدگان را دچار مشکلاتی میکرد. با این همه روحیه خوب تبعیدی ها در جریان مبارزه و برقراری ارتباط اسلامی با مردم همچون اکسیر حیات بخش می توانست بسیاری از این مشکلات را کاهش داده ویا کلا حل کند.
7- ساواک تبعیدی را در نقطهای قرار میداد که احساس امنیت از او گرفته میشد از طرفی زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعیاش در معرض خطر قرار میگرفت، یعنی هم خودش در تبعیدگاه مصونیت امنیتی نداشت و هم خانوادهاش برای زندگی و آسایش تضمینی نبود، گاهی نگرانیهای ناشی از وضعیت مناطق تبعید بر خویشاوندان هم سایه میانداخت که منجر به سفارش و توصیه بزرگان طایفه و قبیله تحت فشار قرار میگرفت تا از ادامه مبارزه دست بردارد.
8- وضعیت عمومی تبعیدگاهها معمولاً در شرایط نامساعد طبیعی و جوی قرار داشت مانند شدت گرما که در برخی شهرها دما تا بالای 50 درجه میرسید فشار گرما به طوری بود که برای افراد بومی هم دشواریها داشت یا بالعکس وجود سرمای شدید برای برخی از تبعیدیها غیرقابل تحمل بود. در مناطقی مشکلات سرما به حدی بود که تبعیدی در جستجوی راه فرار بود.
9- محل تبعیدگاهها عموماً نقاط ناامن بود. اختلافات قومی، مذهبی، طایفهای دامنهاش گسترده بود. از لحاظ مذهبی ساکنین اکثر مناطق تبعیدی که اشاره شد سنینشین بودند و برای روحانیون شیعه تبعید شده چندان شأن و منزلتی قائل نمیشدند و از طرفی هم قضای عمومی قدرت و حاکمیت وابسته به ساواک بود. شهر مناطق تعیین شده تبعیدی از طریق کدخداها، خانها، زمیندارها، رؤسای قبایل اداره و مدیریت میشد و سیاست بر این بود مسائل امنیتی رژیم شاه را حفظ کنند.
10- محاسبه و تحلیل ساوادک و سایر دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی برای تعیین نقاط تبعید به گونهای بود که مردم و ساکنین شهرهای موردنظرشان کسانی هستند که با مسائل سیاسی سر و کاری ندارند و از آگاهیهای لازم برخوردار نیستند و هرگونه فعالیت سیاسی تبلیغی مبارزین در منطقه بر علیه شاه با واکنش شدید مردم مواجه خواهند شد به دلیل اینکه بسیاری از رؤسای محلی معمولاً با عوامل شاه هماهنگ بودند و علمای تبعیدی نه تنها نفوذی بر مردم نخواهند داشت بلکه مقابله هم خواهند نمود تا آنها در موضع انفعالی قرار خواهند گرفت.
هر یک از مناطق تبعیدی دارای یک یا چند خصوصیات بود، یا دور از دیار خود بودند، یا با مردم آن شهر به نوعی بیگانه بودند، یا از سر گرمای تابستان و سرمای شدید زمستان در رنج بودند، یا تحت آزار و اذیت برخی از عناصر نادان قومیتها یا تحت تأثیر تحریک ساوادک عمل میکردند تا در انجام مسئولیت انقلابی در محدودیت قرار گیرند اما علیرغم فشارهای متعدد نتیجه عکس داد.
تبعید در تحولات انقلاب اسلامی
با نگاهی گذرا در سیر تحولات انقلاب اسلامی در دهه چهل و پنجاه و آنچه که مستقیماً با جریان نهضت روحانیت و قیام 15 خرداد 42 با محوریت امام خمینی(ره) مرتبط شده و یاد میشود در ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی سال 41 و در ادامه حرکت انقلابی امام خمینی نسبت به سیاستها و برنامه رژیم شاه که منجر به دستگیری و زندان امام خمینی گردید و قیام خونین 15 خرداد را به دنبال داشت همواره دستگیری و تبعید به صورت پیدرپی تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 ادامه داشته است که فهرستوار و گذرا به طور فشرده به تبعیدی این دو دهه اشاره میگردد و درباره تبعیدیهای دوره آخر در سال 57-56 با توضیحات بیشتر ارائه میگردد.
* در مهر سال 1343 قانون کاپیتولاسیون توسط نخستوزیر وقت در دستور کار قرار میگیرد و ماجرای تصویب آن به اطلاع امام خمینی رسانده میشود.
* امام خمینی با ایراد سخنرانی انقلابی، افشاگرانه و روشنگرانه همراه با هشدارها به تصویب کاپیتولاسیون اعتراض کرد و پیامدهای خطرناک آن را تشریح و یادآور شد.
* دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا طی دستوری به دولت ایران اعلام کرد که هر چه سریعتر آیتالله خمینی را دستگیر و به ترکیه تبعید شود.
* در روز 13 آبان 1343 امام خمینی(ره) پس از دستگیری از ایران به شهر بورسای ترکیه تبعید گردید و منتقل شد.
* سیدمصطفی خمینی فرزند ارشد امام خمینی(ره) در تاریخ 8/10/1343 از زندان قزلقلعه آزاد شد، چهار روز پس از آزادی ساواک با یک یورش بار دیگر ایشان را دستگیر و به تبعیدگاه در ترکیه اعزام نمود.
* امام خمینی در تاریخ 13/7/1344 به همراه فرزندش مصطفی از ترکیه به عراق انتقال داده شد.
* به هنگام تحویل سال 1345 عدهای از علما با صدور اعلامیهای تحت عنوان «اعلام خطر» تنظیم کردند و پنج نفر از طلاب در حین پخش آن در صحن حضرت معصومه توسط مأمورین انتظامی دستگیر میشوند و تحت بازجویی آنها متعاقباً چهار نفر از روحانیون به اسامی آقایان شیخ حسینعلی منتظری، علی حجتی کرمانی، عبدالرحیم ربانی شیرازی، احمد بیگدلی آذری قمی که در مظان تهیه اعلامیه مورد بحث قرار گرفته دستگیر میشوند، در اواسط فروردین 1345 مأموران رژیم در بازرسی از منزل احمد بیگدلی آذری قمی نسخهای از اساسنامه جمعیت 11 نفره را به دست میآورند. به دنبال آن عدهای دستگیر وزندانی و تعدادی تبعید میشوند و عدهای از جوانترها هم متواری میشوند و به زندگی مخفی روی میآورند.
* در تاریخ 22/5/1352 حکم اقامت 25 نفر از روحانیون و مدرسین حوزه علمیه قم را به اتهام «ایجاد تشنج و تحریک مردم به شورش و بلوا به مدت 3 سال به مناطق گوناگون کشور تبعید میشوند و بدون آنکه تخفیفی از جانب رژیم داده شود، تبعیدشدگان به مدت 3 سال محکومیت خود را سپری کردند و در اواسط سال 1355 آزاد شدند و به فعالیتهای انقلابی ادامه دادند.
خبر شهادت تبعیدی
اول آبان ماه سال 1356 خبر شهادت حاجآقامصطفی خمینی از نجف به ایران داده شد و به سرعت در داخل کشور پخش شد و مراکز و محافل انقلابیون را به حرکت درآورد. مدرسین حوزه علمیه قم که به تازگی از یک دوره تبعید سه ساله فارغ شده بودند یا از زندان آزاد شده بودند، مسئولیت برپایی مراسم سوگواری شهید تبعیدی را عهدهدار شدند و در تاریخ 1/8/1356 در مسجد اعظم قم مجلس ختم برگزار نمودند و برای اولین بار هنگامی که سخنران نام «خمینی« را ذکر میکرد مردم با سه صلوات او را همراهی میکردند. مشابه مراسم اینچنینی در شهرهای تهران، شیراز، اصفهان، مشهد با حضور گسترده مردم برگزار شد و برای مبارزین و انقلابیون یک فرصت طلایی ایجاد شده بود، سخنرانها لبه تیز حملاتشان را متوجه درباره شاه و دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی رژیم نموده و با شجاعت و جرأت تمام با القاب افتخارآمیز امام خمینی نام میبردند و مردم با شنیدن نام او به هیجام میآمدند و با ذکر سه صلوات پیدرپی سخنران را تشویق به شکستن فضای اختناق مینمودند و خواستار افشاگری ظلم و ستم و حمله به رژیم شاه میشدند. هر جملهای که مطالبات مردم در آن نهفته بود و سخنران اعلام میکرد مردم ناگهان با فریاد سه بار «صحیح است» سخن او را مورد تأیید قرار میدادند و علت مرگ مرحوم حاجآقامصطفی خمینی را به رژیم نسبت میدادند و معمولاً در پایان هر مراسم منجر به راهپیمایی اعتراضآمیز میشد.
در همین راستا جمعی از علما و روحانیت و مدرسین با صدور پیام تسلیت به امام خمینی در تبعیدگاه نجف ارسال مینمودند و حضرت امام در پاسخ به پیامها و دیدارها رهنمودهایی به ادامه مبارزه با تأکید سفارش میکردند که در ادامه مبارزه سستی به خود راه ندهند و میفرمودند: «به حول و قوه خدا با دست هم دادن شما به هم و تفاهم همه جبههها با هم، به زودی قطع میشود این ریشه. به زودی انشاءالله قطع میشود.
در آذرماه سال 56 روند مبارزات در شهرهای قم، تهران، اصفهان، مشهد، شیراز، تبریز شدت میگرفت. وقایع جدیدی را رقم میزد که عواقب آن تعیینکننده و سرنوشتساز بود.
ساواک در برابر این سلسله حوادث خودجوش مجبور به نشان دادن واکنش میشد و مرتب در رسانهها و پیامهای خود از آن به عنوان تحریککننده، اخلالگر، مخل امنیت، برهمزننده نظم، شعارهای ضدملی و غیره یاد میکرد و به طور رسانهای و خبری پاسخ میداد تا مراسم چهلمین روز درگذشت مرحوم آقامصطفی خمینی از این روز به بعد وضعیت تغییر کرد و مبارزین ابتکار عمل را به دست گرفته بودند و دور جدید دیگری رقم خورد. گروه گروه دستگیر میشدند و بسیاری از آنها به تبعیدگاهها فرستاده شدند.
اولین گروه تبعیدی از قم
وقتی که در تاریخ 11/9/1356 مراسم چهلمین روز رحلت حاجآقامصطفی خمینی در مسجد اعظم قم برگزار شد در ساعات صبح، مرحوم ربانی املشی، مرحوم شیخصادق خلخالی و محمدجواد حجتی کرمانی به ترتیب سخنرانی افشاگرانهای نمودند و در پایان محمدجواد حجتی کرمانی که به تازگی از دوران زندان سیزده ساله آزاد شده بود قطعنامه چهارده مادهای مصوب جامعه مدرسین را قرائت کرد و هر ماده آن با سه بار تأیید «صحیح است» حاضرین همراه بود. عصر آن روز عبدالمجید معادیخواه به سخنرانی پرداخت و در پایان منجر به درگیری و زدوخورد شد و در این رابطه 28 نفر دستگیر و بازداشت شدند.
پرویز ثابتی رئیس اداره سوم ساواک به عبارتی بالاترین مقام امنیتی طی نامهای به تاریخ 13/9/56 به سازمان ساواک قم ابلاغ میکند: «فوری کمیسیون امنیت اجتماعی تشگیل گردد و برای 5 نفر از آنها سه سال به شهرهای بد آب و هوا تبعید شوند.» که عبارت بودند از آقایان عبدالرحیم ربانی شیرازی، محمدصادق صادقی خلخالی، محمدمهدی ربانی [املشی] رانکوهی، محمدجواد حجتی کرمانی.
در گزارش اسناد منتشر شده ساواک در همان تاریخ یادآور شد بررسی شود تا روزهای عاشورا و تاسوعا بازداشت و سپس آزاد شوند بهتر است یا آنکه کمیسیون امنیت اجتماعی تشکیل و تبعید شوند. نتیجه فوری گزارش شود. 13/9/2536 [56]
سازمان اطلاعات و امنیت قم در پاسخ به انجام کار به استناد دستور وزیر دادگستری خواستار خلاصهای از سوابق اتهامی محکومین به اقامت اجباری، مورد نیاز قضات دادگاه استان مرکزی بود را تلفنی به عرض مقام مدیریت کل اداره سوم رسانده و آورده «در اجرای اوامر صادره سوابق افراد تبعیدی مشروحه زیر هرکدام به طور جداگانه جهت استحضار از عرض میگذرد.»
1- عبدالرحیم ربانی شیرازی فرزند بمانعلی شغل واعظ: نامبرده بالا یکی از روحانیون افراطی وناراحت مقیم شهرستان قم و دارای سابقه بازداشتی و محکومیت میباشد که کراراً بوی تذکرات لازم داده شده و ممنوعالمنبر نیز گردیده است. مشارالیه در تاریخ 15/9/36[56] به اتهام تحریک مردم به انجام تظاهرات طبق رأی کمیسیون امنیت اجتماعی شهرستان قم به سه سال اقامت اجباری در شهرستان کاشمر محکوم، لیکن چون اقامت مشارالیه در شهرستان مذکور به مصلحت تشخیص داده نشد طبق اوامر صادره محل تبعید وی تغییر و به فیروزآباد فارس اعزام گردید ولی مجدداً طبق تقاضای استاندار فارس از وزارت کشور، محل اقامت اجباری شخص مذکور از فیروزآباد به سردشت آذربایجان غربی تغییر و به منطقه موصوف اعزام گردیده است.
2- محمدصادق صادقی گیوی معروف به خلخالی فرزند یدالله شغل واعظ: نامبرده یکی از روحانیون افراطی و ناراحت شهرستان قم و دارای سابقه بازداشتی و محکومیت میباشد که به اتهام تحریک مردم و هیاهو و جنجال طبق ردی مورخ 15/9/36[56] کمیسیون امنیت اجتماعی شهرستان قم مشارالیه به سه سال اقامت اجباری در شهرستان رفسنجان محکوم گردیده، لکن مجدداً با تشکیل کمیسیون امنیت اجتماعی شهرستان قم محل اقامت اجباری مشارالیه از شهرستان رفسنجان به شهرستان لار فارس تغییر یافته و به منطقه مذکور اعزام شده است.
3- عبدالمجید معادیخواه فرزند حسین شغل واعظ: نامبرده یکی از روحانیون افراطی و ناراحت شهرستان قم و دارای سوابق بازداشتی و ممنوعالمنبر میباشد. مشارالیه در تاریخ 15/9/36 طبق رأی کمیسیون امنیت اجتماعی شهرستان قم به علت ایراد سخنرانی تحریکآمیز به سه سال اقامت اجباری مشارالیه از شهرستان سیرجان به شهرستان شاهپور [ ] تغییر یافته و به منطقه مذکور اعزام گردیده است.
4- محمدمهدی ربانی [املشی] رانکوهی فرزند ابوالمکارم شغل واعظ: نامبرده یکی از روحانیون افراطی و ناراحت شهرستان قم میباشد که طبق رأی کمیسیون امنیت اجتماعی شهرستان قم در تاریخ 15/9/36[56] به اتهام ایجاد هیاهو و جنجال و اخلال در نظم و آرامش به سه سال اقامت اجباری در شهر بابک کرمان محکوم و یادشده به منطقه مذکور اعزام گردیده است.
5- محمدجواد حجتی کرمانی فرزند عبدالحسین شغل واعظ: نامبرده بالا یکی از روحانیون افراطی و ناراحت مقیم شهرستان قم و دارای سیاهه بازداشتی و محکومیت میباشد که کراراً به وی تذکرات لازم داده شده و ممنوعالمنبر نیز گردیده است. یادشده در تاریخ 15/9/36[56] به اتهام تحریک مردم به انجام تظاهرات و اخلال در نظم طبق رأی کمیسیون امنیت اجتماعی شهرستان قم به سه سال اقامت اجباری در شهرستان سیرجان محکوم، لیکن مجدداً در اجرای اوامر صادره محل اقامت اجباری وی از سیرجان به شهرستان سنندج [البته صحیحاش ایرانشهر بوده و بعد به سنندج] تغییر یافته و به منطقه موصوف اعزام شده است.
ادامه مقاله در قسمت دوم.
نظرات