آیتالله بروجردی و وحدت مسلمانان
پس از اشغال فلسطین توسط انگلیس و صهیونیستها در سالهای بعد از جنگ جهانی اول و دوم و شکست اعراب از اسرائیل خطر تسلط اسرائیل بر کشورهای اسلامی به شدت زیاد شد. لذا اندیشه وحدت بین مذاهب به عنوان چاره کار یکی از دغدغههای علمای اسلام شد. دانشگاه جامع الازهر مصر، به دلیل قدمت تاریخی و عوامل محیطی و ظهور عالمانی چون سیدجمالالدین اسدآبادی و شیخ محمد عبده و شاگردان آنان که همگی منادی وحدت بین مسلمانان بودند و نیز حضور طلاب این مدرسه در جنگهای با اسرائیل و نزدیکی به سرزمین فلسطین، پیش از سایر مراکز علمی جهان اعلام، ندای وحدت سر داد. این خواسته از سوی بسیاری از عالمان جهان اسلام مورد حمایت و تأیید قرار گرفت. 1 از جمله این علما و بزرگان حضرت آیت الله بروجردی بودند.
ایشان از آغاز مرجعیت خویش به مسأله وحدت میان مذاهب اسلامی توجه خاصی داشتند و معتقد بودند که سامان دادن به این موضوع از وظایف هر عالم شیعی است. ایشان طرح بعضی از مباحث از جمله اینکه «چه کسی خلیفه بود و کلام بر حق است و کدام باطل»، را برای امروز جامعه اسلامی، بحثی بی فایده است، و خطاب به عالمان شیعه میگفت «مسأله خلافت امروز مورد نیاز مسلمانان نیست که ما با هم دعوا کنیم، هر که بود امروز چه نتیجهای به حال مسلمانان دارد، آنچه که امروز به حال مسلمانان مفید است، این است که بدانند احکام را باید از چه مأخذی اخذ بکنند.»2
شهید مرتضی مطهری در باب عشق و علاقه آیتالله بروجردی به وحدت مسلمانان میگوید:
«یکی از مزایای معظم له توجه و علاقه فراوانی بود که به مسأله وحدت اسلام و حسن تفاهم و تقریب مذاهب اسلامیه داشت، این مرد چون به تاریخ اسلام و مذاهب اسلامی آشنا بود، میدانست که سیاست حکام گذشته در تفرقه و دامن زدن آتش اختلاف چه اندازه تأثیر داشته است و هم توجه داشت که در عصر حاضر نیز سیاستهای استعماری از این تفرقه حداکثر استفاده را میکنند و بلکه آن را دامن میزنند و هم توجه داشت که بعدد دوری شیعه از سایر فرق سبب شده است که آنها شیعه را نشناسند و درباره آنها تصوراتی دور از حقیقت بنمایند.
به این جهات بسیار علاقهمند بود که حسن تفاهمی بین شیعه و سنی برقرار شود که از طرفی وحدت اسلامی که منظور بزرگ این دین مقدس است، تأمین گردد و از طرف دیگر شیعه و فقه شیعه و معارف شیعه آن طور که هست به جامعه تسنن که اکثریت مسلمانان را تشکیل میدهند معرفی شود، از حسن تصادف چند سال قبل از زعامت و ریاست معظم له که هنوز ایشان در بروجرد بودند «دارالتقریب بین المذاهب اسلامیه» به همت جمعی از روشنفکران سنی و شیعه تأسیس شده و معظم له در دوره زعامت خود تا حد ممکن با این فکر و با این مؤسسه کمک و همکاری کرد.
برای اولین بار بعد از چند صد سال، بین زعیم روحانی شیعه و زعیم روحانی سنی شیخ عبدالمجید سلیم و بعد از فوت او شیخ محمود شلتوت مفتی حاضر و رئیس جامع الازهر، روابط دوستانه برقرار شد و نامه مبادله گردید..... معظم له عاشق و دلباخته این موضوع بود و مرغ دلش برای این موضوع پر میزد، عجیب این است که از دو منبع موثق شنیدم که در حادثه قلبی اخیر که منجر به فوت ایشان شد، بعد از حمله قلبی اول که عارض شد،مدتی بیهوش بودهاند بعد به هوش آمدند، قبل از آنکه توجهی به حال خود بکنند و در این موضوع حرفی بزنند، موضوع تقریب مذاهب و وحدت مسلمانان را مطرح میکنند و میگویند من آرزوها در این زمینه داشتم.» 3
آیتالله بروجردی از تأسیس و توسعه دارالتقریب حمایت کرد، ایشان در درس خارج فقه خود در بعضی مواقع فتاوی علمای عامه را بیان میکرد و میفرمود سیر تاریخ فقه اسلامی با مطالعه در فتاوی علمای عامه روشنتر میشود، به همین منظور حاج شیخ محمدتقی قمی را به عنوان نماینده خود به مصر فرستاد به عنوان یک عالم شیعی در مرکز علمای اهل سنت – مصر – با رؤسای الازهر ارتباط داشتند و نامهها مبادله میکردند.4
آیتالله بروجردی توسط نماینده خود پیامی به رئیس الازهر، حاج شیخ عبدالمجید سلیم دادند و ایشان در پاسخ به نامه ضمن ادای احترام فرآوان، آیتالله بروجردی و تشکر نوشت:
«... همکاری شما در این جهاد بزرگ خدایی، بسیار بزرگ میشمارم: زیرا شما با علم و دانش و مقام و نفوذی که در ایران و غیر ایران دارید، همیشه در راه اصلاح امر ملت اسلامی کار میکنید. فکر تقریب مذاهب اسلامی، از توجه و عنایت شما بسیار بهرهمند بوده از کمک ها و مساعدتهای پر ارزش شما در مناسبات مختلف برخوردار بوده است.»5
آیتالله بروجردی با درک صحیح از موقعیت جهان اسلام، سعی میکرد از عواملی که وحدت مسلمانان را به خطر میاندازد جلوگیری کند به عنوان نمونه: زمانی که آیتالله بروجردی رحلت کردند آقای قمی در ایران نبود ما در آن موقع روابط ایران و مصر به دلیل اختلافات محمدرضا شاه و جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصرقطع شده بود، لذا ایشان در همان حال کسالت فرمودند:
«شیخ محمدتقی، وقتی آمد به ایران، به او بگویید پیغام مرا به شیخ شلتوت برساند و بین ایران و مصر را اصلاح کند، میترسم زحمات چندین سالهام از بین برود، وقتی شیخ محمدتقی قمی به ایران آمدند، جریان را به ایشان گفتند.6
آیتالله بروجردی تلاش میکرد تا در حوزه زعامت خود نقطه اختلافی آغاز نگردد، یکی از علمای قم منظومهای فقهی را در دو جلد انتشار داد، نسخهای ا زکتاب را خدمت آیتالله بروجردی فرستاد، در یکی از ابیات این کتاب به خلفا توهین شده بود، آیتالله فرمودند:
«در این شرایط وقت این حرفهاست ؟ آن هم به صورت مکتوب در یک اثر شیعی» آیتالله امر فرمودند این شعر حذف و با هزینهی او اصلاح شود.7
سرانجام تلاشها و کوششهای آیتالله بروجردی در نزدیکی مذاهب و معرفی مکتب اهل بیت به نتیجه رسید و در اثر این فعالیتها و اقدامات بود که شیخ شلتوت – رئیس الازهر و مفتی اعظم مصر در 17/7/1337، تشیع را به رسمیت شناخت و فتوا داد که: «آئین اسلام هیچ یک از پیروان خود را ملزم به پیروی از مکتب معینی ننموده، بلکه هر مسلمانی میتواند از هر مکتبی که به طور صحیح نقل شده و احکام آن در کتب مخصوص به خود مدون گشته پیروی نماید و هر کسی که مقلد یکی از مکتبهای چهارگانه باشد، میتواند به مکتب دیگری، هر مکتبی که باشد منتقل شود.
مکتب جعفری معروف به مذهب امامی اثنی عشری، مکتبی است که شرعا پیروی از آن مانند پیروی از مکتبهای اهل سنت جایز میباشد. بنابراین سزاوار است که مسلمانان این حقیقت را دریابند و از تعصب ناحق و ناروایی که نسبت به مکتب معینی دارند، دوری گزینند، زیرا دین خدا و شریعت او تابع مکتبی نبوده و در احتکار و انحصار مکتب معینی نخواهد بود. بلکه همه ( صاحب مذهباتی که ) مجتهد بوده، اجتهادشان مورد قبلو درگاه باریتعالی است و کسانیکه اهل نظر و اجتهاد نیستند، میتوانند از هر مکتبی که مورد نظرشان است تقلید نموده و از احکام فقه آنان پیروی کنند و در این مورد فرقی میان عبادات و معاملات نیست.»8
این فتوای تاریخی در زمانی که سلفیان متعصب عربستان، شیعه را کافر میدانستند، تأثیر عمیقی در رسمیت یافتن تشیع به جا گذاشت.9
منابع:
1 - حسینیان، روحالله، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران ( 1320 – 1340 )، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1381، ص 390
2 - مجله 6، حوزه ف شمارههای 44 و 43 – ص 15 0 اباذری، عبدالرحیم، آیتالله بروجردی ( آیت اخلاص )، معاونت فرهنگی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1383، ص 65
3 - مطهری، مرتضی، تکامل اجتماع، انتشارات صدرا، تهران، 1372- صص 205-204
4- دوانی، علی، خاطرات و مبارزات حجهالاسلام فلسفی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 188
5 - حسینیان، روحالله، پیشین، ص 390
6- علیآبادی، محمد، الگوی زعامت، انتشارات لاهیجی، قم، 1379، ص 149
7 - حسینیان، روحالله، پیشین، ص 391-390
8 - بی آزار شیرازی، عبدالکریم، پیشین، صص 245-244
9 - حسینیان، روحالله، پیشین، ص 391
سایت باشگاه اندیشه
نظرات