مقابله ملاکان و علما با اصلاحات ارضی شاه
«مقاومت ملاکان و علمای ایران در برابر شاه»بررسی به موقع و ارزندهای در بارهء بخشی مهم از تاریخ سیاسی و روستائی ایران است که در آن محمد قلی مجد تفسیری تازه از پی آمدهای پیچیدهء سیاسی،اقتصادی و اجتماعی اصلاحات ارضی دههء 1960 ایران به خواننده عرضه میکند.بهطور کلی مؤلف این اثر به دو مسئلهء اساسی میپردازد.(الف)سرنوشت مالکان پس از انجام اصلاحات ارضی و(ب)چگونگی مقابلهء مالکان با این اصلاحات،از جمله توسل آنان به علما.
گرچه کتاب به سیزده فصل تقسیم شده در این بررسی به چهار مبحث اساسی آن خواهیم پرداخت.نخست بررسی فشردهء نویسنده دربارهء سوابق تاریخی و مقدمات اصلاحات ارضی دههء 1960(فصلهای 1 تا 4)؛دوم،مقاومت مالکان در برابر این اصلاحات و تلاشهای آنان برای متوقف ساختن یا تعدیل آن از راه ایجاد اتحادیهء کشاورزی ایران و نیز تشویق و تحریک رهبران مذهبی به صدور فتوا علیه اصلاحات ارضی.(فصلهای 5 تا 8 و 10)سوّم سیاست ایالات متحده آمریکا نسبت به این اصلاحات که نخست بین حمایت و بیاعتنائی نوسان داشت و سر انجام به پشتیبانی جدی در دوران ریاست جمهوری کندی رسید.(فصلهای 6 و 9)موضوع چهارم اصلاحات ارضی در تئوری و عمل است.این محبث که شامل بررسی موارد خاص در مالکیت ارضی و مصادره و تقسیم اراضی تعدادی از مالکان میشود،بیشتر معطوف به نشان دادن سرنوشت ناگوار خرده مالکین است.(فصلهای 11 و 12)بخش نهائی کتاب به بررسی پیامدهای اصلاحات ارضی به ویژه پیامدهای منفی ان و نیز بحث فشردهای در باب اصلاحات ارضی در دوران جمهوری اسلامی اختصاص دارد.
در سراسر کتاب،نشانهای بهره جوئی گستردهء مؤلف از منابع دست اوّل و دوّم و نیز مدارک و اسنادی که به تازگی از سوی وزارت خارجهء آمریکا در دسترس قرار گرفته است به چشم میخورد.با چنین بهرهجوئی نویسنده توانسته است خواننده را با نکات تازهای دربارهء نحوهء تصمیمگیری در دوران محمد رضا شاه و نیز با جنبههائی از نقش سیاست ایالات متحده آمریکا در مورد اصلاحات ارضی در ایران آشنا سازد.با تکیه بر برخی خاطرات منتشر نشده و یادداشتهایی که از پدر مؤلف1بر جای مانده،وی بر آگاهیهای ما دربارهء اصلاحات ارضی در این دوران افزوده است.
در این نقد در زمینهء سه جنبهء اصلی اصلاحات ارضی که مورد توجه خاص مؤلف کتاب بوده است میتوان نکاتی را مطرح کرد.نخست،نظر رهبران عمدهء مذهبی دربارهء اصلاحات ارضی است.نویسنده مخالفت جدی علما با اصلاحات را با تکیه بر نوشتهها و اسناد متعدد،از آن جمله فتوای مشهور آیت اللّه خمینی (ص 206)به تفصیل بر میرسد،با توجه به بحثها و آراء مختلفی که در این باره میان محقّقان و مورّخان،به ویژه در موردنظرات خمینی،وجود داشته است (صص 386-383)این بررسی به روشن شدن برخی نکات تاریک و مبهم در این مورد کمکی شایان میکند.دو دیگر آنکه تمرکز مؤلف بر مخالفت مالکان با اصلاحات ارضی،و به خصوص بر سرنوشت آنان پس از تقسیم زمینها،به ویژه از آن رو قابل ملاحظه است که بیشتر آثار مشابه تاکنون توجه خود را معطوف به پیامدهای اصلاحات بر روستائیان و کشاورزان کردهاند.برای روشن کردن پیامدهای ناشی از اصلاحات ارضی در این مورد،مؤلف نتایج چند بررسی خود را دربارهء تقسیم اراضی تعدادی از مالکان بین زارعان ارائه میدهد.
سوّمین موضوع مورد بحث در این نقد شامل شماری از دادههای تاریخی و آماری است که مؤلف برای تأیید نظریهء خود مطرح ساخته.به اعتقاد وی این دادهها ایجاب میکند که ارزیابی تازهای نه تنها از ساختار کشاورزی ایران قبل از اصلاحات ارضی بلکه از پیامدهای سیاسی،اقتصادی و اجتماعی این اصلاحات صورت گیرد.به این ترتیب،نویسنده در همان حال که به حکایت نابسامانیهای خرده مالکان پس از اصلاحات ارضی میپردازد-حکایتی که در مجموع ناگفته مانده بود-با گذاشتن از پی آمدهای مثبت این اصلاحات برای یک میلیون و هشتصد هزار کشاورز،بر دعاوی مالکان بیش از حد لازم تأکید میکند.این تأکید،برای نمونه،به ویژه در این نظر او آشکار میشود که نظام مالکیت ارضی قبل از اصلاحات ارضی،که عمدتا برپایهء مالکیت غیابی و تقسیم محصول بین ارباب و رعیت قرار داشت،«نظامی پویا،کار آمد و عادلانه بود.»(ص 342)
برخلاف این نظر،آمار موجود دربارهء وضع کشاورزی آن دوران و نیز بسیاری از بررسی های اقتصادی و اجتماعی همگی دال بر پائین بودن میزان تولید کشاورزی و وضع غیر منصفانه تقسیم محصول بین ارباب و رعیت در دوران پیش از اصلاحاتاند.2نظر دیگر مؤلف آن است که اصلاحات ارضی دوران شاه به عملکرد کشاورزی ایران از سال 1960 به بعد آسیب رساند.در این مورد باید گفت که پیامد منفی اصلاحات ارضی تنها در شمار اندی از روستاها محسوس شد که در آنها مالکان در اراضی خود سرمایهگذاری میکردند و نقشی مستقیم در ادارهء املاک کشاورزی خود داشتند.بهطور کلّی،نقش مالکان در تولید محصول عمدتا به پرداخت هزینهء کشت و جمعآوری اجاره بها محدود میشد.در واقع،میتوان گفت که تولیدات کشاورزی پس از اصلاحات ارضی کاهش نیافت.برعکس،بهطور متوسط بر نرخ تولیدات کشاورزی در حدود 3 تا 4 درصد در سال افزوده شد.3براساس تخمین نویسنده،املاک حد اقل یک میلیون و سیصد هزار خرده مالک و قریب به 52 هزار بزرگ مالک مشمول برنامهء اصلاحات ارضی گردید.(ص 347)برپایهء این ارقام نویسنده به این نتیجه رسیده است که در مرحلهء سوّم اصلاحات«در ازای رسیدن هر رعیت به مالکیت یک مالک زمین خود را از دست داد.»(ص 347)به نظر میرسد که در این محاسب خطائی رخ داده باشد زیرا به احتمالی این رقم(یک میلیون و سیصد هزار خرده مالک)هشتصد و پنجاه هزار کشاورز زمین داری را نیز دربرمیگیرد که اصولا مشمول برنامهء تقسیم اراضی نشدند.در واقع،تعداد مالکان غایبی که املاکشان در مراحل دوّم و سوّم اصلاحات ارضی میان رعایا و مستأجران آنها تقسیم شد تنها به 000،273 تا 000،363 تخمین زده میشود.4به این نکته نیز باید اشاره کرد که در نظام کشاورزی پیش از اصلاحات ارضی هر مالک غایب، اعم از عمده مالک یا خرده مالک،زمینهای خود را معمولا به چند قطعه تقسیم میکرد و هر قطعه را به چند کشاورز اجاره میداد.به این ترتیب،تعداد کشاورزانی که صاحب زمین شدند نمیتواند با تعداد مالکانی که زمین خود را از دست دادند برابر باشد.
اشاره به نکات بالا نباید از ارج خدمت ارزندهء مؤلف بکاهد.در واقع،کتاب مجد،علی رغم کاستیهای اندک،تفکر متعارف دربارهء اصلاحات ارضی در ایران را به راههای تازهای کشانده و منبعی پرمایه نه تنها برای پژوهشگران اصلاحات و توسعهء کشاورزی و اقتصاد سیاسی معاصر ایران بلکه برای علاقه مندان به مطالعات خاور میانه فراهم آورده است.
پانوشتها:
(1).محمد علی مجد(فطن السلطنه)از مالکان و دولتمردان ایران بود.
(2).جواد صفی نژاد،بنه،تهران،انتشارات توس،1353،صص 51-50؛
Afsahneh Najmabadi,Land Reform and Social Change in Iran,Salt Lake City,University of Utah Press,1987,pp.53-5;
اسماعیل عجمی،ششدانگی،پژوهشی در زمینهء جامعهشناسی روستائی،تهران،انتشارات توس، 1350،صص 71-68.
(3).ن.ک.به:
Fatemeh E.Moghadam,From Land Reform to Revolution,London,New York,I.B. Tauris Publishers,1996,p.98.
(4).در مجموع 703،363 مالک مشمول مرحلهء دوّم و سوّم قانون اصلاحات ارضی شدند. در این مورد ن.ک.به:وزارت کشاورزی،سیمای مالکیت ارضی ایران،تهران،1371،صص 57-55.
مجله ایران نامه » تابستان 1379 - شماره 71
نظرات