زندگی شخصی امام از نگاه حاج احمد آقا
حجت الاسلام والمسلمین مرحوم سیداحمد خمینی در باره خصوصیات منحصر بفرد مراد خود می گوید: از امام گفتن آن هم به وسیله کسی که قدرت ترسیم آنچه را میبیند، ندارد مشکل است. امام، امام است، گاهی میخواهم قاطعیت ایشان را به عنوان بارزترین صفتشان بیان کنم به یاد زهد و تقوایشان میافتم، هنوز در این مسیر هستم که شجاعتشان چنان تحت تأثیرم قرار میدهد که معتقد میشوم بر تمامی اوصاف او مقدم است، ولی راستش را بخواهید هرگز نمیتوانم آنچه از او میفهمم بیان کنم.
صداقت او از مسائلی است که به خدا قسم نه به خاطر اینکه پدرم است بلکه از باب اینکه مرادم است میگویم، صداقتش داستانی است، اگر نویسندهای توانا بود و آنچه را که من میدانستم میدانست، بهترین مطالب را به جامعه عرضه میکرد.
امام پیش ما و سایر افراد خانوادهاش همانگونه است که نزد مردم است، هیچ فرقی نمیکند، البته از باب اینکه امام توی خانه شوخی میکنند و سر به سر بچهها میگذارند با بیرون فرق دارند، ولی مقصودم این نیست. امام به همان صفایی که در بین ماست نزد سایرین هم ظاهر میشوند.
شب ساعت یازده و نیم الی دوازده میخوابند و یک ساعت و نیم قبل از طلوع فجر یعنی اذان صبح از خواب بیدار میشوند. ساعت کوچکی دارند که با زنگ آن از خواب بیدار میشوند. تا اذان صبح و نماز صبح داستانی است دیدنی، نه گفتنی. گریه میکنند، با خدا عشق میکنند، راز و نیاز میکنند. مادرم میگویند از بیست و هشت سالگی نماز شب امام ترک نشده است.
یعنی از ابتدای ازدواجشان. هم حجرهایهای امام، امام را از اول طلبگی اینگونه تعریف میکنند. از همان اول شدیداً از دروغ و غیبت پرهیز داشتهاند.
از همان اول در مجلس غیبت نمینشستند و یا حرف را قطع میکردند. خوب است به حرف من بسنده نکنید. از خصوصیات امام ما نباید بگوییم، بروید خصوصیات جوانی امام را از هم حجرهایها و همدرسیهایشان بپرسید که خوشبختانه زیاد هم هستند. به صورت خبرنگار هم نروید. امام، امام است. ابعاد اخلاقی و عرفانی امام تحت الشعاع مسائل مبارزاتی امام واقع شده است و الاّ مراتب مبارزاتی امام به مراتب کمتر از حالتهای عرفانی ایشان است.
شاید هیچ کس و میتوانم به یقین بگویم که هیچ کس عرفان عملی را جز امام نمیداند. تکرار میکنم به من بسنده نکنید. هیچ کس به پای امام در فلسفه اسلامی نمیرسد. از فلاسفه موجود بپرسید. چرا نمیروید از فلاسفه موجود سؤال کنید که امام در فلسفه به چه مراتبی رسیدهاند. بعضی از بزرگان گفتهاند که بعضی از علوم اسلامی با امام تمام میشود.
در عرفان عملی مثل امام نداریم و یا اگر هم باشد بسیار بسیار کم است. امام مطالعه را دوست دارند و هنوز که هنوز است به قدری مطالعه میکنند که چشمشان خسته میشود. یادم است در ایام تعطیلی که تابستانها به یکی از شهرها و یا تهران میآمدیم به قدری کتابهای متنوع مطالعه میکردند که صدای کسانی که برای ایشان کتاب تهیه میکردند در میآمد.
اکثر داستانهای بزرگ مثل بینوایان را مطالعه کردهاند. اکثر نوشتههای نویسندگان بزرگ جهان را خواندهاند چه در زمینه اجتماعی و چه سیاسی پرمطالعهترین روحانی بودند. تاریخ ایران را بارها مطالعه کردهاند و تاریخ مشروطه را خوب میدانند.
هم اکنون تمام گزارشها را مطالعه میکنند و آن روزها که روزنامهها میدان درگیری افکار مختلف بود همه را به دقت مطالعه میکردند. کانالهای ارتباطی امام برخلاف آنچه مطرح کردند و با نقشه هم مطرح کردند یک نفر و یا یک گروه نبود و نمیباشد.
گزارشهای ژاندارمری، شهربانی، ستاد ارتش، اطلاعات نخستوزیری و سپاه و آنچه را که دفتر امام خلاصه میکنند، مطالعه میکنند، میبینند که بسیار فهرست وار میگویم و رد میشوم. افراد مختلفی که با امام ملاقات میکردند و میکنند مسائل را برای امام میگفتند. خودسازی امام که خود داستانی مستقل است. همه چیز را از خدا و در خدا میدانند. بارها به من گفتهاند که کارهای عادیت را هم قصد قربت کرده تا پاداشی داشته باشی. و اما خواب سه ساعت شب و بعد از نماز صبح هم یکی و دو ساعت، بعدازظهرها هم یک ساعت، اگر زیاد شود.
از عبادت نگویید که عابدترین فردی است که دیدهام. صحبتهایشان فعلاً اکثراً در مسائل روز است، ولی وقتی پیش بچهها و اهل و عیال میروند سعی میکنند مانند آنها باشند. سعی میکنند آرام باشند و سعی میکنند با تمامی افراد به صورتی احترام آمیز برخورد کنند. امام به مادرم شدیداً احترام میگذارند و تا یاد دارم صبر میکنند ایشان بیایند و بعد ناهار یا شام میل کنند.
حالت احساسی امام را باید از دوستان قدیمشان سؤال کرد. امام شاعرند و شعر هم خوب میگویند. حالت احساسی امام در موقع شنیدن خبر شهادت دوستانشان دیدنی است، با اینکه چون کوه صبورند و صبر میکنند ولی سراپا عاطفهاند.
مثلاً وقتی مرحوم شهید بهشتی شهید شدند ما جرأت نمیکردیم به ایشان بگوییم. یکی از کارهای من در طول این سه سال بعد از انقلاب رساندن خبر شهادت دوستانشان است که باید به ایشان بدهم. سعی میکنم از مجروح شدن شروع کنم ولی این اواخر دیگر فرصت نمیدهند و تا میگویم مثلاً آقای مدنی و یا دستغیب مورد سوء قصد واقع شدند میگفتند شهید شدند؟ سکوت من همه چیز را روشن میکرد.
امام از شهادت مرحوم رجایی و بهشتی شدیداً متأثر شدند. از صمیم قلب میگفتند که بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد. خواهش میکنم درباره امام هرچه بیشتر با دوستان قدیمشان که با ایشان معاشرت نزدیک داشتهاند صحبت کنید. ابعاد و زوایای روحی معظم له را میتوان از لابلای حرفهای آنها بیرون کشید.
من به عنوان پسر امام جرأت گفتن خصوصیات ایشان را ندارم، چون ایشان میگویند شما بیخود از من تعریف میکنید. امیدوارم همین مقدار بسیار ناچیز، ایشان را نرنجاند.
منبع: دلیل آفتاب، خاطرات یادگار امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1383،صص 162-
مشرق
نظرات