روابط فرهنگی تهران و تل‌آویو در عصر پهلوی


1453 بازدید
اسرائیل

روابط فرهنگی تهران و تل‌آویو در عصر پهلوی

با پایان جنگ جهانی دوم و برقراری نظام قیمومیت، انگلستان بر بخشهایی از امپراتوری عثمانی و از جمله سرزمین فلسطین، چیرگی یافت. در طی دوره‌ی قیمومیت انگلستان، شرایط و زمینه برای تقویت حضور صهیونیست‌ها و سلطه‌ی آنها بر فلسطین بیش از پیش فراهم شد و با تصویب طرح تقسیم در سازمان ملل متحد در سال 1948، صهیونیست‌ها تأسیس کشوری جعلی به نام اسرائیل را اعلام کردند. به این ترتیب، مسلمانان در مقابل عملی انجام شده قرار گرفتند که تا به امروز باعث بروز جنگهای متعدد منطقه‌ای میان مسلمانان و دولت غاصب اسرائیل شده است.
روابط ایران و رژیم اشغالگر قدس که از سال 1328 به صورت «دوفاکتو» شروع شد نه تنها برخلاف مصالح ملی بود بلکه احساسات مردم نیزدر آن نادیده گرفته شده بود. در این نوشتار به بعُد فرهنگی این روابط می‌پردازیم و می‌کوشیم که براساس اسناد موجود در آرشیو وزارت امور خارجه، به توضیح مسائلی که در این زمینه وجود داشته است‌، بپردازیم. البته رعایت اختصار در نوشتن مطالب رعایت شده است و ترتیب طرح موضوعات نیز دلیل بر اهمیت بیشتر یا کمتر موضوع نیست.

1ـ جهانگردی
یکی از زمینه‌های همکاری فرهنگی بین دو کشور، جهانگردی بوده است. در اوایل دهه‌ی 40، اسدالله علم، ‌نخست‌وزیر وقت،‌ از دولت اسرائیل خواست تا برای توسعه‌ی جهانگردی در ایران طرحی را تنظیم کند. تدی کولک، 1 رئیس اتحادیه‌ی جهانگردی اسرائیل، ‌به ریاست هیئت اسرائیلی جهت برنامه‌ریزی برای توسعه‌ی صنعت جهانگردی ایران برگزیده شد. 2 وی به اتفاق دو نفر دیگر بنا به دعوت علم در روز 4 مردادماه 1341 به تهران عزیمت کردند و طی 10 روز توقف در ایران، با علم وبعضی مقامات دیگر ملاقاتهایی انجام داده و در 14 مرداد به اسرائیل بازگشتند. 3 وی در این ملاقاتها با اشاره به راهکارهای توسعه‌ی جهانگردی در ایران از جمله تأسیس اداره‌ای به این منظور و همچنین تبلیغات مناسب و اصلاح وضع هتلها و تربیت کادر گمرکی، اظهار داشت که مهمتر از همه‌ی اینها، همکاری‌ای است که در این زمینه باید بین ایران، اسرائیل ترکیه به عمل آید.4
کولک در این سفر همچنین توصیه کرد که ضمن تأسیس هتلها، جاده‌های جدید و وسایل نقله‌ی مدرن در تخت جمشید، ایران باید واقعه‌ی مهمی برپا کند تا توجه خارجیان را به این تسهیلات جهانگردی جدید جلب کند.بعدها کولک اعتراف کرد که هرگز تصور نمی‌کرد که اسرافکاری‌ای که در جشنهای بیست و پنجمین قرن بنیانگذاری امپراتوری ایران پیش آمد، همانی بودکه او توصیه کرد. 5 وی همچنین به مقامهای ایرانی یادآور شد که فعالیت و همکاری در زمینه جهانگردی چیزی نیست که بتوان آن رابه صورت محرمانه انجام داد و در این زمینه می‌بایستی در همه جا آشکارا به تبلیغاتی دامنه‌دار دست زد. این هشدار وی به این دلیل بود که مقامات ایران در دوره‌ی پهلوی همیشه روابط عمیق موجود میان دو کشور را انکار می‌کردند و اصرار داشتند که اسرائیلی‌ها نیز سطح مناسبات موجود را محرمانه نگه دارند. علم، نخست‌ وزیر وقت نیز دستور داد که جلسه‌ای مرکب از وزیران دارایی، کشاورزی و بازرگانی تشکیل گردد و مسائل مورد علاقه‌ی دو طرف را مورد رسیدگی قرار دهد. 6
مسئله‌ی توسعه‌ی جهانگردی میان دو کشور در سالهای بعد نیز دنبال شد. در آبان‌ماه سال 1342 دکتر ولف تصیگلی، مشاور بین‌المللی روتاری در خاورمیانه، برای یک مصاحبه‌ی حضوری نزد شاه رفت. در این مصاحبه مسئله‌ی مبادله‌ی جهانگردان بین کشورهای اسرائیل، یونان، ترکیه و ایران را مطرح ساخت و از تصیگلی خواست تا در مورد توسعه‌ی جهانگردی بین انجمنهای روتاری در این منطقه اقدام نماید. 7 اقدامات انجام شده در این زمینه در سال 1343 به نتیجه رسید و در پنجم فروردین آن سال، نخستین گروه جهانگردان اسرائیلی توسط مؤسسه‌ی جهانگردی «اشل» به مدیریت شخصی به نام «اشل» و با همکاری شرکت هواپیمایی «ک.ال. ام» وارد تهران شدند. رئیس وقت دفتر نمایندگی ایران در اسرائیل نیز در نامه‌ای به وزارت امور خارجه، خواستار همکاری با این گروه و فراهم شدن حداکثر تسهیلات برای آنها می‌شود. وی می‌نویسد: «... در این صورت مؤسسات فوق‌الاشاره تشویق خواهند شد که در عرض یک سال چندین هزار نفر را برای آمدن به ایران آماده سازند.» 8

2 ـ جشنهای 2500 ساله
مسئله‌ی قابل توجه دیگر، ‌نقش اسرائیلی‌ها در طراحی و برگزاری جشنهای 2500 ساله است. همچنان که گفته شد، اسدالله علم درسال 1341 از تدی کولک دعوت کرد که به ایران بیاید. در این سفر وی راجع به برگزاری جشنهای 2500 ساله با مقامات ایرانی مذاکره کرد. وی بعدها گفته بود که تز اصلی برگزاری این جشنها را او ارائه داده و با علم در میان گذارده است. 9 وی با مسئولان این جشنها همکاری و همفکری وسیعی داشت وده سال بعد؛ یعنی در سال 1350، که جشنها برگزار شدند، وی از اینکه به این مراسم دعوت نشده بود، به پرویز راجی گله‌گذاری کرد. 10
مطبوعات اسرائیلی در طی دهه‌ی 40، مطالب و مقالات متعددی درباره‌ی جشن‌های 2500 ساله وسالگرد تأسیس پادشاهی ایران نوشتند و تبلیغات وسیعی در این باره به راه انداختند. 11 البته هدف آنها از این همه، بهره‌برداری از این تبلیغات به نفع خود بود. آنها با این تبلیغات و به ویژه در خصوص اقدام کوروش در آزاد کردن یهود از زیر یوغ پادشاه بابل، سعی داشتند پیوندهای باستانی بین ایران و قوم یهود به وجود آورند. نشریه‌ی هپوعل هتصاعیر، چاپ اسرائیل در 1964، در مطلبی نوشت: «جشنهای شاهنشاهی ایران نه تنها از طرف کلیه‌ی کشورهای جهان بلکه به خصوص از طرف یهودیان مورد توجه قرار خواهد گرفت. ملت یهود در موطن خود ... احساسات ستایش‌آمیز خود را نسبت به انسانی که یکی از بزرگترین شخصیتهای عالم انسانی است [کوروش] تقدیم خواهد داشت. همه‌ی ما از وی به عنوان شخصی که بازگشت یهودیان را به وطن ممکن ساخت، یاد خواهیم کرد.» 12
یهودی‌های جهان حتی پیش از آنکه در ایران تصمیم به برگزاری یادبود دوهزار وپانصدمین سال بنیادگذاری شاهنشاهی این کشور به دست کوروش گرفته شده باشد، یادبودی به این مناسبت و آزادی قوم یهود به دست کوروش وبازگشت به فلسطین برگزار کردند. 13 در مرداد ماه 1338 / اوت 1959 کنگره‌ی بین‌المللی یهود که هر پنج سال یک‌بار تشکیل می‌شود، با شرکت نمایندگان اعزامی یهودیان پنجاه کشور مختلف جهان در استکهلم (پایتخت سوئد) برگزار گردید. این کنگره دارای مراکز جداگانه‌ای در نیویورک، لندن، ژنو، ریودوژانیرو، الجزایر و یک اداره‌ی انتشارات و اطلاعات مرکزی در لندن است. در اجلاسیه‌ی کنگره‌ی بین‌المللی یهود که از دهم تا بیستم مرداد ماه 1338 / دوم تا دهم اوت 1959 در شهر استکهلم تشکیل گردید، در تعقیب گزارش هیئت نمایندگی یهودیان، قطعنامه‌ی زیر در جلسه‌ی 19 مرداد / 11 اوت این کنگره به اتفاق آرا به تصویب رسید: «مجمع عمومی کنگره جهانی یهود توسط هیئت نمایندگی یهودیان ایران در کنگره اطلاع یافت که اعلیحضرت همایون شاهنشاه ایران و دولت آن کشور مقرر داشته‌اند مراسم یادبود دو هزار و پانصدمین سال تأسیس شاهنشاهی ایران به دست کوروش کبیر، برگزار گردد. شورای اجراییه، کنگره را مأمور می‌کند که به نوبه‌ی خود این یادبود بزرگ را در زمینه‌ی بین‌المللی آن مورد تجلیل قراردهد و از تمام سازمانها و جوامع یهودی در سراسر جهان خواستار است که طی باشکوه‌ترین مراسم، حق‌شناسی خود را نسبت به خاطره‌ی این قهرمان بزرگ تاریخ که در کتاب آسمانی تورات از بزرگواری او نسبت به ملت یهودسخن رفته است، ابراز دارند.» 14 در اورشلیم نیز مرکزی برای پیگیری این امر تشکیل گردید و فعالیتهای فراوانی در این زمینه انجام داد. 15
صهیونیستها در تبلیغات خود از کوروش به عنوان «اولین صهیونیست» و از اعلامیه‌ی کوروش با عنوان «بالفور باستانی»16 نام می‌بردند.
وقتی که در سال 1350، جشنهای 2500 ساله بدون دعوت از اسرائیلی‌ها انجام شد، موجبات رنجش خاطر آنها فراهم شد و مطبوعات اسرائیلی، شاه را به خاطر ولخرجی‌ها و بعضی نیز مستقیماٌ به دلیل دعوت نکردن از اسرائیلی‌ها مورد مذمت قرار دادند. 17

3 ـ صهیونیسم و باستان‌گرایی در ایران
بدون تردید ایران باستان دارای تمدن شکوفا، فرهنگی زنده و دینی پرجاذبه بوده است و همچنین تاریخ ایران باستان و قبل از اسلام نیز می‌بایستی مطالعه و نوشته شود و چنانچه شاهدیم مورخان بزرگ مسلمان مانند طبری در تاریخ طبری، دینوری در الخبارالطوال، ابن مسکویه در تجارب‌الامم و بسیاری دیگر از مورخان مسلمان در تألیفات خود، تاریخ پیش از اسلام ایران را به گونه‌ای مشروح و جالب نوشته‌اند. لیکن مسئله این است که رژیم پهلوی و باستان‌گرایان وابسته به دربار و غربزده سعی داشتند با استفاده‌ی ابزاری از باستان‌گرایی، دین اسلام را از صحنه‌ی جامعه خارج کنند. 18 این حرکتی بود که در دوره‌ی پهلوی توسط آمریکا و عوامل داخلی آن گسترش یافت و صهیونیست‌ها نیز آن را با منافع خود همسو می‌دیدند.
صهیونیست‌ها پس از تشکیل رژیم صهیونیستی و به دنبال تلاش جهت نزدیکی به ایران، سعی کردند با بزرگنمایی و تحریف تاریخ باستان، پیوندهای باستانی بین ایرانیان و قوم یهود به وجود آورند. در این راستا آنها سعی کردند با توجه به زمینه‌‌ی مساعد موجود در میان حاکمان، باستان‌گرایی افراطی را جهت بهره‌برداریهای بعدی خود ترویج کنند. دکتر زوی دوریل، رئیس نمایندگی اسرائیل در تهران در رابطه با شیفتگی بخشی از روشنفکران و تحصیل کردگان نسبت به این مسئله می‌گوید: «... وقتی برای افراد تحصیل‌کرده‌ی ایرانی صحبت می‌کنم کافی است اظهارات خود را از داستان استر19 شروع کنم تا فوراً از علاقه و توجه آنها برخوردار شوم.» 20 و این شیوه به الگویی برای تمام مقامات و شخصیتهای اسرائیلی تبدیل شد که در هر محفل و مراسم ایرانی، شروع سخن خودرا توصیف و تقدیر از کوروش و داستان استر و مردخای قرار می‌دادند و البته شنوندگانی نیز بودند که به گفته‌ی دوریل شوق زیادی به شنیدن این حکایات داشتند. طبق افسانه‌های یهودی، خشایارشا پادشاه ایرانی تحت نفوذ زن یهودی خود به نام «استر» و مردی یهودی به نام «مردخای»21 که سمت مشاور او را داشت، از توطئه‌ی وزیر اعظم خود به نام هامان جلوگیری کرد،‌ که طبق نقشه‌ی وی، می‌بایست کلیه‌ی یهودیان قلع وقمع می‌شدند. از آن تاریخ تاکنون، همه ساله یهودیان به این مناسبت جشنی به نام «پوریم» برپا می‌سازند. 22
همچنین در متن‌های یهودی با اشاره به اقدام کوروش، عمل وی را در آزادسازی یهودیان بابل آغاز دوره‌ای می‌دانند که شاهان ایرانی نسبت به یهودیان با دوستی و مودت رفتار کردند و بدین جهت یهودیان ایران ترقی کردند؛ چنانچه نحمیا از مقربان درگان شاه ایران گردید. 23 در حالی که بعضی نویسندگان باستان‌گرای ایران عقیده دارند که دلیل این کار کوروش را می‌بایست در سیاست او جست‌و جو کرد. دکتر هادی هدایتی در کتاب کوروش کبیر می‌نویسد: «کوروش پس از فتح بابل به فکر تسخیر مصر بود. فتح مصر بعدها در زمان پسرش کامبیز24 تحقق یافت، ولی کوروش قبلاً مقدمات آن را فراهم کرد و در نزدیکی دره‌ی نیل، متحدان باوفا و حق‌شناسی برای خود ایجاد کرد. سپاه پارس ناچار بود برای حمله به کشور فراعنه، از فلسطین عبور کند و بنابراین لازم بود در بیت‌المقدس که محل توقف و پایگاه حمله‌ی سپاه بود، پشتیبانی محکم و یا لااقل بیطرف وجود داشته باشد.شاید علت واقعی رفتار کوروش همین بوده است که با استقرار کانون ملی یهود در میان راه بابل و تِب،25 خدمتی به خاندان خود کرده باشد...» 26
شاید بتوان گفت که نفوذ خزنده‌ی صهیونیسم در فرهنگ ایران از دوران رضاشاه آغاز گردید و در واقع یکی از اهداف باستان‌گرایی فروغی، القای پیوندهای کهن دو قوم ایرانی و یهود در قبال «توحش!!» اعراب بود. 27 بدین‌سان علی‌رغم فرهنگ اسلامی مردم ایران که همبستگی امت اسلامی را در چهارچوب تمدن واحد اسلامی توصیه می‌نمود، و پابه پای اسلام‌زدایی و سرکوب خشن روحانیت، ترویج فرهنگ پیش از اسلامی در دستور کار قرار گرفت و چنین القا شد که گویا بین آیین کهن ایرانیان و دین یهود وجوه مشترک فراوانی بوده است و همان‌گونه که کوروش کبیر منجی «قوم ستمدیده‌ی یهود» بود، ایران کنونی نیز باید حامی و نجات‌بخش قوم آواره‌ی یهود باشد. واضح است که این تبلیغات هدفی بجز جدایی مردم ایران از مردم مسلمان منطقه و ایجاد همدردی با مهاجرین یهودی در فلسطین و یا حداقل بی‌تفاوتی را پی نمی‌گرفت. 28
در نیمه‌ی دوم دهه‌ی 1330 و آغاز دهه‌ی 1340، با برنامه‌‌ریزی موساد و نقش فعال روشنفکران وابسته به ساواک، ترویج «مدینه‌ی فاضله‌ی اسرائیل» به شکلی بی‌سابقه و بی‌پرده در مطبوعات آغاز شد. در این زمان با یک برنامه‌ی سنجیده، هیئتهای مختلفی از ایران به اسرائیل اعزام گردیدند و از جمله تعدادی از روشنفکران طرفدار آرمان سوسیالیسم و صاحب قلم چون خلیل ملکی، جلال آل‌احمد و داریوش آشوری عازم فلسطین اشغالی شدند که در بازگشت خلیل ملکی و داریوش آشوری و همفکرانشان «سوسیالیسم کیبوتصی» را نمونه‌ای پیشرفته از سوسیالیسم دانستند،29 ولی مرحوم جلال‌ آل‌احمد با نگارش مقالاتی به افشای ماهیت اسرائیل پرداخت. 30

4 ـ دعوت از مقامات و روشنفکران به اسرائیل
یکی از اقدامات ماهرانه و برنامه‌‌ریزی شده‌ی اسرائیلی‌ها برای بسط نفوذ خود، چه به لحاظ سیاسی و چه از لحاظ فرهنگی، فراهم کردن زمینه‌ی مناسب برای سفر مقامات، فرهنگیان، تحصیل‌کردگان، روشنفکران و اصحاب مطبوعات به اسرائیل و تسهیل و تشویق اینگونه سفرها بود.
مایرامیت، رئیس سازمان اطلاعات ارتش اسرائیل در سال 1341، پس از سفر خود به ایران، طی گزارشی به مقامات اسرائیلی متذکر شد که اسرائیل در میان مردم ایران منفور است. وی اضافه کرد که در خلال چند سال آینده نیروهای جدیدی در ایران سربلند خواهند کرد که در حال حاضر اسرائیل هیچ تماسی با آنها ندارد. امیت توصیه کرد که سعی شود با دانشگاها و روزنامه‌ها و شخصیتهای مخالف رژیم تماس برقرار شود. این تیز جدید نقطه‌ی آغاز روند جدیدی از سوی اسرائیل جهت برقراری ارتباط با مطبوعات و روشنفکران شد. 31
این‌گونه سفرها در ابتدا مدتی با اطلاع وزارت امور خارجه انجام می‌گرفت، ولی به لحاظ اینکه وزارت امور خارجه در این‌گونه موارد با رعایت جوانب مختلف و مصلحتها رفتار می‌نمود و گاهی نیز اجازه‌ی انجام چنین سفرهایی را نمی‌داد، پس از مدتی چنین سفرهایی بدون اطلاع وزارت امور خارجه انجام می‌شد. اسرائیلی‌ها با شگردهای خاصی از راههای خارج از وزارت امور خارجه، این گونه سفرها را پیگیری می‌نمودند. مثلاً در سال 1344 تعداد 25 نفر از بانوان فرهنگی بدون اطلاع و وزارت امور خارجه و به دلیل اجازه‌ای که خانم بن‌صوی، مدیر مرکز آموزش بین‌المللی حیفا در سفرش به تهران از اشرف پهلوی گرفته بود، به اسرائیل سفر کردند. 32
اسرائیلی‌ها در ایام عید نوروز هر سال برنامه‌ای جهت دعوت از مقامات ایرانی جهت گذراندن تعطیلات در اسرائیل داشتند. بعضی از مدعوین سال 1342 عبارت بودند از: 1ـ دکتر شیفته، معاون نخست‌وزیر و همسرش؛ 2ـ مهندس شریف‌امامی و همسرش؛ 3ـ جمشید آموزگار و همسرش؛ 4ـ دکتر گودرزی و همسرش؛ 5ـ آقای خدیوی و همسرش؛ 6ـ دکتر جهانشاه صالح و همسرش؛ 7ـ دکتر سیاح، رئیس دانشکده‌ی دندانپزشکی؛ 8ـ پرویز نقیبی از مجله‌ی اطلاعات هفتگی و همسرش؛ و بالاخره علی‌اصغر امیرانی از مجله‌ی خواندنیها. 33
در نوروز 1343 نیز اسامی زیر در بین مدعوین به چشم می‌‌خورد: 1ـ دکتر رمضانی،‌ معاون وزارت فرهنگ و همسرش؛ 2ـ مهدی خواجه‌نصیری، معاون وزارت کشورو همسرش؛ 3ـ سرهنگ ایزدی رئیس دفتر تیمسار نصیری؛ 4ـ دکتر فاروقی از دانشگاه اصفهان؛ 5 ـ دکتر حافظ فرمانفرمائیان، رئیس اداره‌ی روابط عمومی دانشگاه تهران، 6ـ هوشنگ پیرزاد از اداره‌ی رادیو؛ 7ـ دکتر جلال و دکتر سهراب‌زاده از وزارت کشور. 34 به دلیل تعداد زیاد این‌گونه سفرها به همین دو نمونه اکتفا می‌کنیم. گفتنی است که مقامات اسرائیلی نیز سفرهای اینچنینی به ایران داشتند؛ چنانچه در شهریور سال 1345 تعداد 11 تن از مقامات و نمایندگان مجلس اسرائیل به ایران سفر کردند. 35
سفرهای بسیاری نیز در قالب شرکت درکنگره‌های علمی و دانشجویی نیز انجام می‌شد؛ مانند سفر ابراهیم پورداوود در خرداد 1340، جهت شرکت در کنگره‌ی جهانی علوم یهود36 و همچنین سفر احسان یارشاطر در اردیبهشت 1357 جهت شرکت در چهارمین اجلاس کمیته‌ی بیت‌المقدس.37 ابوالحسن بنی‌صدر و خانم آشوری نیز جزو مدعوین بودند که اسرائیل از آنها برای شرکت در سمینار بین‌المللی دانشجویان دعوت به عمل آورده بود. 38

5 ـ تاراج میراث ملی ایران
یکی از زوایای پنهان روابط ایران و اسرائیل که نتیجه‌ی حضور وسیع و جدی اسرائیلی‌ها در ایران بوده، تاراج میراث ملی ایران است که این غارت اشیای باستانی و عتیقه در دوره‌ی اقتدار حکومت باستان‌پرست پهلوی انجام گرفت. آثار باستانی ایران که به میزان زیاد از کشور خارج می‌شد، به اسرائیل منتقل شده و در موزه‌های دولتی آنجا، یا مجموعه‌های خصوصی نگهداری می‌شد و یا به موزه‌های بزرگ جهان در اروپا و آمریکا راه می‌یافت. در این زمینه مطلبی که در یکی از نشریات اسرائیلی به نام داوار، مورخ 6/12/1963 به چاپ رسید، بسیار گویا و تأسف‌انگیز است: «اسرائیل به صورت یکی از مراکز بین‌المللی خرید و فروش آثار باستانی ایران درآمده است. به همین علت تجار خارجی عقیده دارند که‌آثار باستانی ایران را می‌توان به قیمت مناسب در اسرائیل خریداری نمود... طی دو سال اخیر در حدود 2000 ظرف سفالی املش به اسرائیل وارد شده و این مقدار 80% کلیه آثار املش را که به معرض فروش گذارده شده است، تشکیل می‌دهد. ولی بسیار جای تأسف است که آثار مزبور از کشور خارج می‌شود و ما این موقعیت بزرگ را برای گردآوری یک مجموعه‌ی هنری از دست می‌دهیم، در حالی که موزه‌های بزرگ فرانسه، انگلستان و آمریکا و نیز موزه‌های بسیار دیگر، مساعی فراوانی برای خرید آثاراملش به کار می‌برند.» 39 چنانچه در این سند دیدیم، اسرائیلی‌ها از خروج اشیای باستانی ایران از اسرائیل اظهار تأسف کرده‌اند، اما در داخل ایران به دلیل بی‌خبری یا بی‌توجهی در مقابل این مسئله هیچ عکس‌العملی دیده نشد؛ و این واقعیتی است که هیچ توجیهی برای آن نمی‌توان یافت.
اسرائیلی‌ها حتی درکاوشهای باستان‌شناسی در مناطق مختلف ایران نیز حضور داشتند و اشخاصی چون ایوب ربانو در طی دهها سال یکی از بزرگترین مجموعه‌های آثار باستانی ایران را گردآوری کرد که برخی از آثار آن در جهان بی‌نظیر بودند. 40 در میان این آثار باستانی و اشیای عتیقه که در موزه‌ی «تبصئیل» اسرائیل به نمایش گذاشته شدند،‌ آثار مربوط به دوره‌ای شامل قرن چهارم پیش از میلاد تا نیمه‌ی قرن 18به چشم می‌خورد. 41 در گزارش نمایندگی ایران در اسرائیل در مورد این اشیاء آمده است: « در این کلکسیون آثاری وجود دارد که بهایی برای آنها نمی‌توان تعیین کرد، زیرا در جهان منحصر به فرد می‌باشند... در ظرف دو سال، کلکسیونی که در اورشلیم متمرکز گردید شامل آثاری 3000 ساله از دوران ماقبل تاریخ تا قرن شانزدهم بود...» 42
اخبار مربوط به خروج اشیای باستانی و به خصوص نسخ خطی به گوش بعضی از مسئولین رسید؛ چنان که در بهمن ماه سال 1347، وزیر امور خارجه‌ی وقت43 طی نامه‌ای به وزارت فرهنگ و هنر می‌نویسد: «... در مورد نحوه‌ی خروج این اشیاء از ایران اطلاعی در دست نیست،‌ ولی مرتباً در چمدان‌های یهودیانی که به اسرائیل می‌روند اشیاء عتیقه‌ی ایرانی، ‌به خصوص نسخ خطی کتب مختلف مخفی شده و بدون جلوگیری پلیس وارد اسرائیل می‌شود..» 44
این دیگر نشان‌دهنده‌ی اوج بی‌خبری و بی‌توجهی مقامات حکومت در قبال حفاظت از میراث ملی است. نکته‌ی قابل توجه دیگر این است که مقامات ایرانی به جای جلوگیری از خروج این اشیاء از ایران، انتظار دارند که پلیس اسرائیل از ورود این اشیاء به اسرائیل جلوگیری کند.
یکی از افرادی که نقش بسیار مهمی در سرقت اشیای عتیقه‌ی ایرانی بر عهده داشت و با نفوذ زیاد و دوستی گسترده‌ای که با مقامات حکومت پهلوی داشت احتمالاً به راحتی این کار را انجام می‌داده است، یعقوب نیمرودی وابسته‌ی نظامی اسرائیل در ایران می‌باشد. درباره‌ی اقدامات وی در این زمینه می‌توان به کتاب خاطرات حسین فردوست، جلد دوم مراجعه کرد که توضیحات لازم در این زمینه ارائه شده است.
6 ـ بخش فارسی رادیو اسرائیل
بخش فارسی رادیو اسرائیل پس از اعلام استقلال اسرائیل در 1948 ایجاد شد و شاید علت اولیه‌ی تأسیس این بخش، ارتباط با یهودیان ایران جهت امور مربوط به مهاجرت بوده باشد؛ چنان که در این دوره این رادیو نقش مهمی ایفا کرد و اسرائیل با استفاده از آن، مستقیماً با یهودیان در ارتباط بود. در اسناد مهاجرت یهودیان ایران ذکر شده است که در سال 1329، دهقانان یهودی ایرانی به نمایندگان یهودی که برای بررسی اوضاع یهودیان ایران آمده بودند، اظهار داشته‌اند که از برنامه‌ی رادیو فارسی اسرائیل وعده داده‌اند‌ که یهودی‌ها را به اسرائیل خواهند فرستاد و خیلی از آنها، بر همین اساس، خود را برای مسافرت آماده کرده‌اند. 45 و همین نشان‌دهنده‌ی جایگاه مهم این رادیو و اعتمادی است که یهودیان ایران نسبت به این رسانه داشته‌اند. دقیقاً به همین دلیل در اسرائیل از این رادیو به عنوان «پل هوایی حیاتی بین اسرائیل و ایران»46 یاد می‌کردند.
این رادیو به تدریج نقش مهمتر و جدی‌تری یافت و آن مقابله با تبلیغات وسیع کشورهای دشمن اسرائیل بود. از آنجا که با توجه به نوع روابط ایران و اسرائیل، استفاده از روزنامه‌های ایران برای مقابله با تبلیغات کشورهای دشمن اسرائیل مقدور نبود،‌نقش بخش فارسی رادیوی اسرائیل بسیار برجسته شد. یک روزنامه‌ی اسرائیلی در این ارتباط نوشت: «اهمیت این سخن‌پراکنی را نمی‌توان ارزیابی کرد. بخصوص اینکه حضور اسرائیل در ایران محدود است و نمی‌تواند نظریات خود را از طریقی که مثلاً عربستان سعودی،‌ قطر و امارات عربی متحده با پرکردن ستونهای کامل روزنامه‌ها توضیح می‌دهند،‌ منتشر سازد. بخش فارسی رادیو اسرائیل تقریباً تنها رابطه‌ی عمومی کشور است که در موفقیت آن شک و تردیدی نیست و اگرچه بخش کوچکی است ولی باید با سخن‌پراکنی‌های وسیع کشورهای دشمن رقابت نماید...» 47
در تیرماه 1357 مسئله‌ی تعطیل شدن بخش فارسی رادیو اسرائیل در کمیته‌ی بازگشت مهاجرت پارلمان اسرائیل مورد بررسی قرار گرفت و با توجه به دلایل ارائه شده از جانب موشیه قصاب 48(موشه کاتساو) نماینده‌ی ایرانی‌الاصل پارلمان از حزب لیکود، مبنی بر عدم انتشار نشریه‌ای به زبان فارسی در اسرائیل و لزوم حفظ و ادامه‌ی ارتباط روزانه با بیش از هشتاد هزار یهودی ایرانی‌الاصل، موقتاً با ادامه‌ی کار بخش مذکور موافقت شد، اما چون مشکل کمبود بودجه‌ی این بخش همچنان ادامه داشت، لذا مقامات آژانس یهود قول دادند مساعی لازم را در زمینه‌ی تأمین بودجه به عمل آورند. 49
7 ـ بورسهای دانشجویی و دوره‌های آموزشی
تعداد دانشجویان ایرانی از اوایل دهه‌ی 1340 در اسرائیل به طور محسوسی رو به افزایش نهاد و درسال 1343 به بیش از صدنفر رسید. 50 تعدادی از این دانشجویان مسلمان بوده و بقیه نیز از پیروان مذاهب دیگر و اکثراً یهودی بوده‌اند. تعداد دانشجویان ایرانی در سالهای بعد افزایش بیشتری یافت، چنان که در سالهای اولیه دهه‌ی 1350، تعداد دانشجویان ایرانی در اسرائیل به بیش از 350 نفر رسید که در دانشگاههای مختلف اسرائیل مشغول به تحصیل بودند. 51 به دلیل همین افزایش تعداد دانشجویان ایرانی در اسرائیل، وزیر امور خارجه در سال 1344، طی نامه‌ای خطاب به وزارت آموزش و پرورش، آورده است که با توجه به اقدامات سازمان رهبری جوانان درباره‌ی واگذاری بورسهای تحصیلی از طرف اسرائیل به اتباع ایران، به نظر وزارت امور خارجه تا زمانی که روابط سیاسی به طور رسمی با اسرائیل برقرار نشده است، به خصوص با توجه به اوضاع و احوال کنونی و روابط ایران با کشورهای عربی، تماس مقامات دولتی مسئول با مقامات اسرائیلی برای دریافت بورس تحصیلی یا به هر عنوان دیگر، مقرون به مصلحت کشور نیست. 52
همانگونه که ذکر شد، دانشجویان ایرانی نیز به عناوین مختلف به اسرائیل دعوت می‌شدند. مثلاً در سمینار بین‌المللی دانشجویان که در سال 1340 در اسرائیل برگزار شد، ابوالحسن بنی‌صدر و خانم ‌آشوری از ایران جزو مدعوین این سمینار بودند. 53
علاوه بر این، دوره‌های بسیار متنوع و زیادی برای کارمندان دولت از جمله کارمندان وزارت کشاورزی، وزارت کشور، شهرداریها، ارتش؛ و دوره‌های دامپروری و مبارزه با بی‌سوادی‌ در اسرائیل تشکیل می‌شد که کارمندان وزارتخانه‌های مختلف جهت آموزش به این دوره‌ها اعزام می‌شدند.
8 ـ همکاریهای هنری ـ‌ ورزشی
در زمینه‌ی روابط هنری می‌توان به شرکت فیلمهای اسرائیلی در جشنواره‌های فیلم، مثلاً جشنواره‌ی فیلمهای کودکان و نوجوانان در سال 1345 در تهران اشاره کرد که در آن اسرائیلی‌ها با سه فیلم «یوسف و برادرانش»، «کودک ولگرد» و «مزرعه‌ی ما» شرکت کردند. 54
مبادله‌ی گروههای هنری نیز در این زمینه قابل اشاره است ک هر از گاهی گروههایی برای اجرای برنامه‌های هنری به اسرائیل می‌رفتند؛ چنان که در اسفند 1340، گروهی مرکب از ‌اکبر گلپایگانی، مهدی تاکستانی، منوچهر گودرزی و خانم آفت برای اجرای کنسرتهایی به اسرائیل رفتند. 55
همچنین فعالیتهایی نظیر ایجاد رشته‌ی ایران‌شناسی دردانشگاه تل‌آویو56 و تألیف فرهنگ عبری ـ فارسی57 که هر دو در سال 1345 اتفاق افتاد را می‌توان جزو تعاملات فرهنگی ـ‌ هنری داسنت. در سال 1351 نیز در ایران کاتالوگی از تمبرهای اسرائیلی منتشر شد که این کار در نوع خود در بین کشورهای اسلامی بی‌سابقه بود. 58
در زمینه‌ی روابط ورزشی نیز باید متذکر شد که مسابقات متعددی بین تیم‌های ورزشی دو کشور و تیمهای دانشگاهها صورت گرفت که در اینجا فرصت پرداختن به آنها نیست،‌ اما حکومت پهلوی در قبال این روابط و انعکاس آن در افکار عمومی اعلام می‌داشت که ایران سیاست را در ورزش دخالت نمی‌دهد و هیچ‌گونه مخالفتی درادامه‌ی روابط ورزشی با اسرائیل وجود ندارد. 59


پانوشت‌ها:
1. Teddy Kollek
2. سینتیا هلمز، خاطرات همسر سفیر، ترجمه‌ی اسماعیل زند، چاپ اول، تهران، نشر البرز، ص 79.
3. گزارش شماره‌ی 287 مورخ 29/5/1341 از تل‌آویو به وزارت امور خارجه، سال 43 ـ 1340، کارتن 3، پرونده‌ی 17.
4. سند پیشین
5. خاطرات همسر سفیر، پیشین، ص 79.
6. گزارش شماره‌ی 287 مورخ 29/5/1341 از تل‌آویو به وزارت امور خارجه، سال 43 ـ 1340، کارتن 3، پرونده‌ی 17.
7. روزنامه‌ی داوار، مورخ 6/11/1963، بایگانی وزارت امور خارجه، تل‌آویو، سال 1342، کارتن 2، پرونده‌ی 12.
8. گزارش شماره‌ی 1440 مورخ 4/12/1342 از تل‌آویو به وزارت امور خارجه، سال 49 ـ 1338، کارتن 8، پرونده‌ی 54.
9. مظفر شاهدی، زندگی سیاسی خاندان علم، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1377، ص 219.
10. گزارش شماره‌ی 282/ 5 ـ 210 / 8 مورخ 28/1/2537 از سفارت ایران در لندن به وزارت امور خارجه، اسناد ادارت مرکز، سال 58 / 1356، کارتن 3، پرونده‌ی 5 ـ 210.
11. روزنامه‌ی هپوکر 31/9/1964، همچنین نشریه‌ی هپوعل هتصاعیر مورخ 15/12/1964؛ همچنین روزنامه‌ی معاریو 16/10/1964 و نمونه‌های فراوان دیگر.
12. نشریه‌ی هپوعل هتصاعیر مورخ 15/12/1964 به قلم اریه‌تار تاکوور، تل‌آویو، سال 1343، کارتن 5، پرونده‌ی 30.
13. برنامه‌ی کامل جشنهای دو هزار و پانصدمین سال کوروش کبیر، دبیرخانه‌ی شورای مرکزی جشنهای شاهنشاهی ایران، ص 114.
14. همان، ص 116 ـ 114.
15. جهت مطالعه بیشتر ن. ک. به همان، ص 116 ـ 114.
16. بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، تل‌آویو، سال 1343، کارتن 4، پرونده‌ی 24.
17. هاآرتص 30/7/1350، بایگانی وزارت امور خارجه، سال 55 ـ 1350، کارتن 2، پرونده‌ی 1 ـ 109.
18. جریان‌شناسی تاریخ‌نگاریها در ایران معاصر، ابوالفضل شکوری، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران، قم، 1371، صص 468 ـ 466.
19. «استر» زنی یهودی که بنا به بعضی داستانها، همسر یکی از پادشاهان ایران بوده است.
20. روزنامه‌ی یدیعوت اخرونوت مورخ 4/1/1964.
21. که احتمالاً دایی استربوده است.
22. گزارش شماره‌ی 927، مورخ 24/12/1341، از تل‌آویو به وزارت امور خارجه، سال 1341، کارتن 1، پرونده‌ی 5.
23. گزارش شماره‌ی 845 ، مورخ 31/5/1344 از صدریه به وزارت امور خارجه، سال 49 ـ 1338، کارتن 6، پرنده‌ی 36.
24. کمبوجیه.
25. Thebes
26. هادی هادیتی، کوروش کبیر، 1355، تهران، چاپخانه‌ی دانشگاه تهران، ص 215.
27. حسین فردوست، ظهور و سقوط پهلوی، ج 2، ص 127.
28. همان، ص 127.
29. همان، ص 128.
30. جهت اطلاع بیشتر ن.ک.به: شمس آل‌احمد، از چشم برادر، صص 480 ـ 461.
31. هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، سیاست خارجی ایران 1357 ـ 1300، ص 293.
32. نامه‌ی شماره‌ی 969 مورخه 21/6/1344، از صادق صدریه به وزارت امور خارجه، سال 49 ـ 1348، کارتن 10، پرونده‌ی 83.
33. گزارش شماره‌ی 1510، مورخ 25/12/1342 از صادق صدریه به وزارت امور خارجه، سال 49 ـ 1338، کارتن 10، پرونده‌ی 83.
34. گزارش شماره‌ی 1504 مورخ 18/12/1342 از صادر صدریه به وزارت امور خارجه، تل‌آویو، سال 49 ـ 1338، کارتن 10، پرونده‌ی 10.
35. گزارش شماره‌ی 1388، مورخ25/6/1345؛ همچنین گزارش شماره‌ی 1413، مورخ 2/7/1345 از تل‌آویو به وزارت امور خارجه، سال 49 ـ 1338، کارتن 12، پرونده‌ی 105.
36. گزارش شماره‌ی 2 مورخ 10/5/1340 از تل‌آویو به وزارت امور خارجه، سال 49 ـ 1338، کارتن 10، پرونده‌ی 83.
37. گزارش شماره‌ی 422 / 15 ـ 510 مورخ 17/2/2537، از تل‌آویو به وزارت امور خارجه، سال 57 ـ 1356، کارتن 8، پرونده‌ی 15 ـ 510.
38. گزارش محرمانه‌‌ی شماره‌ی 152 مورخ 29/9/1340 از تل‌‌آویو به وزارت امور خارجه، سال 49 ـ 1338،‌کارتن 10، پرونده‌ی 10.
39. نشریه‌ی داوار هفتگی مورخ 6/12/1963 چاپ تل‌آویو، بایگانی وزارت امور خارجه، سال 43 ـ 1340، کارتن 5، پرونده‌ی 34.
40. هاآرتص، مورخ 1/1/1965، بایگانی وزارت امور خارجه، سال 1343، کارتن 5، پرونده‌ی 30.
41. همان.
42. گزارش شماره‌ی 1615 موره 28/9/1344، از صادق صدریه به وزارت امور خارجه، تل‌آویو، سال 49 ـ 1338، کارتن 6، پرونده‌ی 39.
43. اردشیر زاهدی.
44. گزارش شماره‌ی 9 / م «محرمانه»، مورخه 3/11/1344، از صادق صدریه به وزارت فرهنگ، نمایندگی بِرن 2، سال 54 ـ 1350، کارتن 69، پرونده‌ی 26.
45. اسناد مهاجرت یهودیان ایران به فلسطین، سازمان اسناد ملی ایران، به کوشش مرضیه یزدانی، سال 1374، ص 184.
46. روزنامه‌ی عل همیشمار مورخ 23/11/2536، بایگانی وزارت امور خارجه، سال 57ـ 1356،‌ کارتن 4، پرونده‌ی 11 ـ 300.
47. همان.
48. وی در انتخابات ریاست جمهوری اسرائیل در سال 1379 به ریاست جمهوری اسرائیل انتخاب شد.
49. گزارش شماره‌ی 1290 / 11 ـ 300 مورخه 1/5/2537 از مرتضایی به وزارت امور خارجه، سال 2537، کارتن 3، پرونده‌ی 11 ـ 300.
50. گزارش شماره‌ی 1890، مورخه 16/12/1343 از تل‌آویو (صادق صدریه) به وزارت امور خارجه، سال 43/1342، کارتن 4، پرونده‌ی 28.
51. بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، تل‌آویو، سال 55 ـ 1350، کارتن 8، پرونده‌ی 169 و همچنین سال 44 ـ 1340، کارتن، 5، پرونده‌ی 34.
52. نامه‌ی شماره‌ی 11876 «محرمانه» مورخ 19/10/1344 از وزیر امور خارجه به وزارت آموزش و پرورش، تل‌آویو‌، سال 49 ـ 1348، کارتن 10، پرونده‌ی 83.
53. گزارش محرمانه‌ی شماره‌ی 152، مورخه 29/9/1340 از تیموری به وزارت امور خارجه، سال 49 ـ 1338، کارتن 10، پرونده‌ی 10.
54. گزارش شماره‌ی 1755، مورخه 25/8/1345 از صادق صدریه (تل‌آویو) به وزارت امور خارجه، سال 49ـ 1338، کارتن 8 ، پرونده‌ی 56.
55. گزارش محرمانه‌ی شماره‌ی 241 مورخه 1612/1340 از ابراهیم تیموری (تل‌آویو) به وزارت امور خارجه، تل‌آویو، سال 49 ـ 1338، کارتن 10، پرونده‌ی 83.
56. گزارش شماره‌ی 378، مورخه 25/2/1345، از صادق صدریه به وزارت امور خارجه، سال 49 ـ 1338، کارتن 8، پرونده‌ی 50.
57. گزارش شماره‌ی 1126 مورخه 16/5/1345، از صادق صدریه به وزارت امور خارجه، سال 49 ـ 1338، کارتن 7، پرونده‌ی 45.
58. گزارش شماره‌ی 1335 مورخ 3/6/1351، به نقل از روزنامه‌ی داوار مورخه 23/5/1351 از تیموری به وزارت امور خارجه، سال 55 ـ 1350، کارتن 2، پرونده‌ی 2ـ 109.
59. گزارش شماره‌ی 54 / 3 ـ 324 مورخ 8/1/2537 از مرتضایی به وزارت امور خارجه، سال 57 ـ 1356، کارتن 4، پرونده‌ی 3 ـ 324.





 


فصلنامه تاریخ روابط خارجی، نشریه مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، سال اول، شماره 4