دست نوشته‌های زندان، به همراه زندگی‌نامه شهید مطهری


2447 بازدید


 زندگینامة شهید مرتضی مطهری
شهید آیت‌الله مرتضی مطهری فرزند حجت‌الاسلام محمد حسین مطهری سال 1298 ش در فریمان چشم به جهان گشود. مقدمات علوم اسلامی را در مشهد گذراند. در 1315ش برای ادامه تحصیل به قم رفت. مراتب عالی علوم حوزوی را نزد اساتیدی چون آیت‌الله بروجردی، امام خمینی و علامه محمد حسین طباطبائی طی کرد. استاد مطهری با ورود به دانشگاه نقش عمده‌ای در نزدیک کردن اندیشه‌های حوزه و دانشگاه ایفا کرد. ایشان 22 سال استاد دانشگاه تهران بود. وی یکی از نظریه‌پردازان اصلی انقلاب اسلامی است. رژیم پهلوی علاوه بر دستگیری و بازداشت، ایشان را در 1354 ش ممنوع‌المنبر کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی یکی از اعضای اصلی شورای انقلاب شد. آثار ایشان جزو منابع پر طرفدار در شناخت اسلام و مبانی آن است. شهید مطهری در اردیبهشت 1358 به وسیله گروهک فرقان ترور و به شهادت رسید.
*** 
مرتضی مطهری ـ 14/ صفر/83 - بسمه‌تعالی شأنه  -  الحق اوسع الاشیاء فی‌ التواصف و اضیقها فی‌التناصف[1] - علی علیه‌السلام
کلماتی از قبیل کلمه حق و عدالت و آزادی و صلح دوستی و احسان و امثال اینها آنقدر جاذبه و نیرو دارند که حق‌کش‌ترین و ظالم‌ترین و مستبدترین و جنگ‌افروزترین و ممسک‌ترین افراد نیز از به کار بردن این کلمات و پناه بردن به این الفاظ چاره‌ای ندارند. از این رو کسانی که شغل و شأن آنها اقتضا می‌کند که درباره این امور بحث کنند و بگویند و بنویسند مانند خطبا و نویسندگان نباید امر بر خودشان مشتبه گردد و بحث زیاد در اطراف حق و حقیقت را دلیل بر اهل حق بودن خود پندارند و مغرور گردند. عجب‌تر اینکه گروهی از افراد به این دلیل خود را اهل حق می‌دانند و خود را از دیگران به حق نزدیک‌تر می‌شناسند که از نام حق بهره‌برداری می‌کنند و زندگانی خود را اداره می‌نمایند. چنین می‌پندارند که هر چه بیشتر کسی بتواند از این نام و لباس و از این آرم و شعار بهره‌مند شود واقعاً دلیل این است که قرابت بیشتری با حق و حقیقت دارد و کسانی که بهره مادی از نام حق و حقیقت نمی‌برند از حق و حقیقت دورند هر چند در عمل نزدیک باشند. به هر حال سخن‌پراکنی و قلم‌فرسایی در اطراف حق ـ تا چه رسد به نان خوردن از آن ـ یک چیز است و اهل حق بودن چیز دیگر است ـ حق و حقیقت از نظر بحث و سخن ‌پراکنی و قلم‌فرسایی وسیع‌ترین میدان‌ها است، حد و نهایت حصار و  دیواری ندارد. اما از لحاظ عمل و وجود عینی و گردش در مدار آن تنگ‌ترین میدان‌ها است. باید با دقت و مهارت و باریک‌بینی از جاده مستقیم آن عبور کرد. امیدوارم جناب آقای سیدناصر صدری سلمه‌الله تعالی که در زندان موقت شهربانی افتخار آشنایی با ایشان نصیبم شده در همه عمر در عمل اهل حق بوده باشند. والسلام علیه و علی جمیع اهل الحق.
***
مرتضی مطهری ـ 14 صفر 83 - بسمه‌تعالی شأنه - قال علی علیه‌السلام: ‌لیس احد و ان عظمت فی‌الحق منزلته و تقدمت فی‌الدین فضیلته بفوق ان‌یعان علی ما حمّله الله و لیس احد و ان قتحمته العیون و صغرته النفوس بدون ان یعین علی ذلک او یعان علیه.[2]
هر چند ممکن است حافظه صد در صد جمله بالا را ضبط نکرده باشد ولی مضمون همین است که هیچ فردی هر چند در عالی‌ترین مقامات فضیلت باشد بالاتر از حد همکاری و تعاون و عمل دسته‌جمعی نیست و هیچ‌کس هم هر اندازه کوچک و حقیر به نظر برسد به این از حد دعوت به همکاری نیست. خیلی عجیب است که ما مسلمانان با داشتن چنین راهنمائی‌های عالی اجتماعی در زمینه همکارهای اجتماعی تا این اندازه گرفتار بیماری «تکروی» می‌باشیم. آن که در خود شخصیتی احساس می‌کند همکاری دیگران را فقط به عنوان پیروی و تابعیت و فرمان‌پذیری می‌پذیرد و لیس الا و آن کسی که آنقدرها در خود شخصیت و عظمت احساس نمی‌کند، بدون توجه به دیگران مذبوحانه دست و پایی می‌کند. برخلاف ملل اروپایی که از اصول مسلمه حکمت عملی آنها فعالیت در کادر حزب و فعالیت اجتماعی تحت برنامه منظم است. امیدوارم از خطباء عالیقدر و با حسن نیتی مانند حضرت مستطاب ثقة‌الاسلام جناب آقای سیدجواد الیاسی خرم‌آبادی دامت‌ افاداته که به این نکته توجه کامل داشته باشند و در تبلیغات خود دعوت به همکاری دسته‌جمعی تحت برنامه منظم را که از ضروری‌ترین احتیاجات روز مسلمین است سرلوحه تبلیغات خود قرار دهند. والسلام علیه و علی جمیع دعاه الاسلام و خدّام المسلمین -  تهران ـ‌ زندان موقت شهربانی
***
  مرتضی مطهری-16صفر83مطابق42/4/17
بسمه‌تعالی شأنه -  و ان هذه امتکم امه واحده و انا ربکم فاتقون[3] اتحاد و به هم بستگی افراد بشر و همچنین تفرق و تشتت و از هم‌گسستگی آنها علل و اسباب خاصی دارد، طبق قانون کلی علل و معلولات، تحقق معلول در وقت تحقق علت ضروری و اجتناب‌ناپذیر است، اگر علل خاص وحدت و به هم‌بستگی در جامعه‌ای پدید آید تحقق آن ضروری و جبری است و الا فلا. افراد و اشخاصی که جامعه را به وحدت و هم‌بستگی دعوت می‌کنند باید با علل و اسباب آن آشنایی کامل داشته باشند و علل تفرق و از هم‌گسستگی را نیز بشناسند. بعضی افراد که مدعی هدایت و رهبری اجتماعند گمان می‌کنند به صرف اینکه در منبر یا در کتاب مردم را به اتحاد دعوت کنند و حداکثر فوائد اتحاد و اتفاق را متذکر شوند وظیفه خویش را انجام داده و به همین مقدار کافی است. توجهی به ریشه‌های وحدت و هم‌بستگی از یک طرف و تفرق و از هم‌گسستگی از طرف دیگر ندارند و در نتیجه هیچ‌گونه اقدام عملی از آنها در زمینه از بین بردن ریشه‌های تفرق و به وجود آمدن مبانی اتحاد و اتفاق دیده نمی‌شود. اینها خیال می‌کنند پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله که توفیق یافت ملل مختلفی را به هم ترکیب کند و یک واحد نیرومند بوجود آورد صرفاً از این راه بود که مردم را به وحدت خوانده و فوائد آن را ذکر کرد. توجه ندارند که او ریشه‌های اختلاف را در زمینه‌های اجتماعی و اقتصادی و اخلاقی سوزانید و تخم‌هایی در زمینه اتحاد و اتفاق در زمین اجتماع کاشت. شک نیست که خود ایمان به خدا و ایجاد عقیده واحد نقش مؤثر و فوق‌العاده مؤثری در این زمینه داشت،‌ اما یگانه عامل نبود، در زمینه‌های مختلف فردی و اجتماعی موجبات اختلاف را از بین برد. کاری کرد که هدف‌های مشترک در اجتماع پدید آمد و راه واحدی برای رسیدن به آن هدف‌ها به آنها نشان داد. جماعتی هماهنگ به‌وجود آورد که به سوی هدف‌های مشترک و مشابه از راه واحد به حرکت در آمدند. امروز جامعه مسلمان گرفتار تفرق و تشتت عجیب و اسف‌آوری است، ریشه‌های آن را در قرن‌ها پیش باید جستجو کرد. یکی از بزرگترین فرائض دعاه و مبلغین و خطبا و نویسندگان و متفکرین اسلامی مطالعه در شناخت علل این تفرق به منظور از بین بردن آنها و به وجود آوردن وحدت اسلامی و تجدید مجد و عظمت دیرین است. اغراض و مطامع فرمانروایان گذشت مسلمین در طی قرون و اعصار تا توانسته به نام‌های مختلف و از آن جمله به نام تشیع و تسنن برای سواری گرفتن از توده بیچاره مسلمان میان مسلمانان سنگ تفرقه انداخته است. در سه چهار قرن اخیر استعمار اروپائی از قاعده فرّق تسد حداکثر استفاده را برده است. در یک قرن اخیر که مردم مسلمان با تمدن اروپائی آشنایی پیدا کرده‌اند و بوی این تمدن به مشام آنها رسیده است مقرون بوده با ایجاد عصیبت ملی به نام عروبت و ترکیسم و ایرانیسم و هندوئیسم و غیره و اکنون قشر عظیمی از جوانان ما دچار این بیماری مزمن استعماری هستند و کتابها، اعراب و ترکها و ایرانی‌ها و هندی‌ها و سایر ملیت‌ها در این زمینه استعماری به رشته تحریر درآورده‌اند. روحانیین و متجددین ما هر کدام در یک جبهه جداگانه بدون آنکه از یکدیگر با خبر باشند و بدون آنکه بدانند در پس آیینه طوطی صفت به آنها تلقین شده این برنامه را اجرا کرده‌اند. آنها به نام مذهب و تشیع و تسنن و غیره و اینها به نام عروبت و ایرانیت و ترکیت و غیره و بالاخره ملیت.
اینجاست که دشواری وظیفه جوانان و طبقه جدید روحانی مشهود می‌شود. خطیب عالیقدر با ذوق آقای آشیخ محمود وحدت یکی از آن افراد روشنفکر و مایه امیدواری می‌باشند. امیدوارم در راه وحدت اسلامی حداکثر مساعی خود را بکار برند. ایشان حتی نام وحدت برای خود انتخاب کرده‌اند به اصطلاح وحدت سر خود هستند. از خداوند متعال موفقیت معظم‌له و سایر همفکران‌شان را مسئلت می‌نمایم و ذات اقدسش را شکر می‌کنم که مرا توفیق داد در یک فصل حساس از تاریخ اسلامی ایران معاصر که مقارن است با یک نهضت عظیم اسلامی در زندان موقت شهربانی تهران با ایشان آشنا و دوست گردم.
والسلام علیه و علی جمیع اخلائه - تهران ـ زندان موقت شهربانی
 ***  
مرتضی مطهری- 14صفر/83مطابق42/4/15 - بسمه‌تعالی شأنه - وضع خاص ملل مسلمان در میان ملل جهان اسف‌آور است. اکثریت افراد آنها مع‌الاسف وضع و حال خود را درک نمی‌کنند و دچار آن غفلت و غروری هستند که قرآن کریم به عنوان وصف حال یهود ذکر می‌کند و یا مردم عرب جاهلیت درباره خود فکر می‌کردند، در این میان در یک قرن اخیر افرادی مؤمن و مصلح و شجاع ظهور کرده‌اند. و در راه بیداری مسلمانان و رفع علل بدبختی آنها که چیزی جز انحراف از تعلیمات عالیه اسلامی و سرگرم شدن به مادیات و بدعت‌هایی که خود ساخته و پرداخته‌اند نیست کوشیده‌اند. خوشبختانه فعالیت این گروه محدود و افراد برجسته که خوش درخشیده و دولت مستعجل بوده‌اند اندک اندک به ثمر رسیده و شاید فاصله زیادی تا بیداری کامل مسلمانان و آزادی آنها نداشته باشیم. زیرا این بیداری کم و بیش در میان سلسله جلیله روحانیت پیدا شده و مخصوصاً طبقه جوان این سلسله از این موهبت عظمی برخورداری بیشتری دارند. در دو سه سال اخیر که طبقه نسبتاً جوان‌تری زعامت روحانی را در دست گرفته‌اند واقع‌بینانه‌تر عمل کرده‌اند. تا آنجا که زندانی شدن در راه هدف مقدس خود را (برخلاف سابق) افتخار می‌شمرند و در حال حاضر یکی از بزرگترین مراجع تقلید عصر این مدال افتخار یعنی زندانی شدن در راه هدف مقدس مبارزه با استعمار را بر سینه خود نصب کرده است. توقیف یک عده پنجاه نفری در زندان موقت شهربانی که اینجا نیز افتخار مصاحبت آنها را دارم و در همین محل توفیق زیارت خطیب معظم‌ آقای اهری دامت‌ افاضاته پیدا کرده‌ام. به همین علت است از خداوند توفیق بیشتر این گروه و نصرت اسلام و مسلمین را مسئلت می‌نمایم - زندان موقت شهربانی تهران ـ مرتضی مطهری
 ٭٭٭
مرتضی مطهری-16صفر/83
بسمه‌تعالی شأنه - و انما قلب‌الحدیث کالارض الخالیه ما القی فیها من شیئ قبلته[4] - علی علیه‌السلام
دانشمندان جهان در مسئله قابلیت پذیرش روح انسان شکل‌ها و صور گوناگون را نظرهای متفاوتی ابراز داشته‌اند، بعضی آن حد افراط کرده که هر کس را ـ بدون تفاوت ـ در آغاز کودکی به ماده مثلی تشبیه کرده‌اند که هر شکل مجسمه‌ای از آن می‌توان ساخت. برخی دیگر هیچ‌گونه استعداد و پذیرشی را معتقد نشده و طینت و سرشت را یگانه مبدأ مکون روحیات پنداشته‌اند. حقیقت این است که تفاوت در افراد هست ولی به صورت اینکه در هر کس همه گونه استعدادی هست اما مقدار این استعدادها در افراد مختلف و متفاوتی است. همانطوری که هر زمینی کم و بیش استعداد رویانیدن هر تخمی را دارد ولی تفاوتی میان زمین‌ها هست و بعضی زمین‌ها برای پروراندن برخی بذرها مستعدتر و آماد‌ه‌تر است. سخن درست همان تشبیهی است که علی علیه‌السلام فرمود: و انما قلب الحدث... چیزی که جای تردید نیست این است که هیچ چیزی جای تربیت و تعلیم اول و بذر اولی که در روح افشانده می‌شود و عادت اولی که در روح و قلب پدید می‌آید نمی‌گیرد. گل اولی که در روح پدید آید بسیار دور به نظر می‌رسد که ریشه‌کن گردد و همچنین خار اولی که در روحیه بروید ریشه‌کن کردن آن مشکل است. به قول مولوی:‌
پیشه اول کجا از دل رود                                                          مهر اول کی ز دل بیرون رود
به قول سعدی:
هر که در خردیش ادب نکنند                                           در بزرگی فلاح از او برخاست
چوب تر را چنانکه خواهی پیچ                                         نشود خشک جز به آتش راست
به همین جهت همواره صف اولی که دعوت مصلحین الهی را می‌پذیرفته‌اند طبقه جوان بوده‌اند فما امن لموسی الا ذریه من قومه[5] و نیز از نظر افراد مضل و ابلیس‌های آدم رو طبقه جوان خطر بیشتری دارند. جوان فاضل آقای آسید ابوالحسن طباطبایی ستوده به مناسبت این که هم جوانند و هم در آینده سر و کارشان با هدایت طبقه جوان کشور است باید توجه داشته‌اند که همواره بذرهای عالی اخلاقی از قبیل شجاعت و استقامت و صلابت و علو همت و تقوا و عفت را در روحیه خود و طبقه جوان بیفشانند و از نوع تلقینات و تسلیمات راهب مآبانه که متأسفانه در میان ما معمول است بپرهیزند تا به سهم خود جامعه اسلامی را به سوی سعادت و کمال سوق دهند. ایشان جوان‌ترین گروه پنجاه نفری ما در زندان موقت شهربانی هستند به این مناسبت و به پیروی از حضرت حجت‌الاسلام و المسلمین آقای امام زنجانی دامت برکاته این چند کلمه به عنوان یاد بود در دفتر ایشان قلمی گردید.
 ٭٭٭
مرتضی مطهری17صفر/83
بسمه‌تعالی شأنه - مثل‌المؤمنین فی توادهم و تراحمهم کمثل الجسد اذا اشتکی عضو تداعی له سائر الاعضاء بالحمی و السهر[6] - رسول اکرم (ص)
شاید حافظه من همه کلمات حدیث شریف‌ بالا را به یاد نداشته باشد و احیاناً اشتباهی رخ داده باشد ولی مضمون همین مضمون است. ایمان به معنی واقعی کلمه، حقیقتاً حکم روح را نسبت به پیکر اجتماع دارد به افراد خاصیت یک عضو زنده را می‌دهد. عضو از خود استقلالی ندارد، خواه ناخواه در لذت و الم سایر اعضاء شریک است.
سعدی همین مضمون را به نظم درآورده و گفته:
 بنی‌ آدم اعضای یک دیگرند                                       که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار                                         دگر عضوها را نمانــــد قرار
تو کز محنت دیگران بی‌غمی                                           نشایــد که نامت نهند آدمی
با این تفاوت که سعدی تمام بنی‌آدم را اعضای یک پیکر دانسته و رسول‌ اکرم جامعه با ایمان را و بدیهی است که بنی‌آدم تا دارای فکر واحد و عقیده واحد نگردند، آن هم فکر و عقیده‌ای که خودپرستی و انانیت را از آنها بگیرد و نوع دوستی را در آنها پرورش دهد، ممکن نیست که نسبت به جامعه حالت عضویت پیدا کند. امروز سی‌و پنجمین روزی است که در زندان موقت شهربانی بسر می‌بریم. دو سه ساعتی بیش از توقیف ما نگذشته بود که عده‌ای از روحانیین شهرری را آوردند. از آن جمله آقای سلاله‌الاطیاب آقای سیدمرتضی مرتضوی بودند. چیزی که از حالات ایشان بسیار جالب به نظر می‌رسید علاقه فراوانی بود که به کمک و خدمت رفقا داشتند و ما این خاطره را هرگز فراموش نخواهیم کرد. ایشان این خلق پاک را از اجداد پاک خود به ارث برده‌اند. شیر را بچه همی ماند بدو و البته مقتضای ایمان هم همین است. از ایشان التماس دعا دارم.
پی نوشت :
 [1].نهج‌البلاغه صبحی صالح، ص 322، خطبه 216.
[2]. نهج‌البلاغه صبحی صالح، ص 332، خطبه 216.
[3].سوره انبیا، آیة 92.
[4]. نهج‌البلاغه صبحی صالح، ص 391، خطبه 31.
[5].سوره‌ یونس، آیه ی 83.
[6].بحار‌الانوار، ج 58، ص 150. 


یادداشتهای زندان، تدوین مرتضی شریف‌آبادی، تهران، موزه عبرت ایران، 1384 صص 19 - 3