قیام فراموش شده


دکتر سید حمید روحانی
4997 بازدید

قیام فراموش  شده

«جستارهایی پیرامون قیام 17 خرداد سال 1354 فیضیه»

اوضاع ایران در  دهه  50

وقتی طرح حکومت اسلامی امـام در سـال 1348 در قـالب یک نظریه منسجم و بدیل نظام پادشاهی  مطرح شد، روحانیان مبارز حوزه های اسلامی نیز بیش از گذشته ایده و انـگیزه براندازی را جدی  گرفتند.حمله به شخص شاه  در  اعلامیه ها و تظاهرات روحانیان و طلاب-به رغم خفقان حاکم-بیش از گـذشته مطرح و دنبال شد و ایـن در شـرایطی بود که هرگونه نیش و طعنه و گوشه و کنایه به شاه،در حکم انتحار  بود و کسانی که دراعلامیه ها و نوشته های خود شاه را مورد انتقاد و اعتراض قرار می دادند،در واقع حکم اعدام خود را امضاء می کردند. حماسی ترین و توفانی ترین خیزش و خروش مـلت ایران در نفی نظام  پادشاهی  در خرداد 1354 در فیضیه قم روی داد. در این قیام خونین که در تاریخ نگاری دوران معاصر به کلی فراموش شد،طلاب و روحانیان با شعارهایی انقلابی و بنیان افکن از جمله مرگ بر شاه  قاتل، مرگ  بر شاه مزدور،از پهـلوی بـیزاریم و...به تظاهرات دست زدند و رژیم شاه را به چالش کشیدند.

حرکت رعدآسای فیضیه در خرداد 54 و متعاقب آن نگارش پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران  در  این سال،از یک سو ریشه در طرح حکومت اسلامی امام داشت که در آن رژیم شاهنشاهی،ناهمگون بـا اصـول اسلامی نشان داده شده بود و از سوی دیگر این حـرکت پیـش زمـینه طرح انقلاب اسـلامی در  سـال   1356 بود و می توان گفت شـعارهای انـقلابی وضد شاهی طلاب در مراسم یادبود شهیدان 15 خرداد،جرئت و جسارت مردم را برای دست زدن  به  ایـن گونه شعارهای ضـد شاهی و طرح  نظام  جمهوری اسلامی درسـال 1356 فـراهم کرد و ایـن خـیزش حـماسی را گسترش داد و انقلاب آفرید.

دهه 50 با یـک سلسله دگرگونی ها،نقشه ها و برنامه های از پیش تعیین  شده  همراه بود؛رژیم شاه از  یک  سو با به راه انداختن سـیرک های مـیان تهی،به ویژه جشن های پرهزینه و خانماسوز دو هـزار و پانـصد سـاله شـاهنشاهی و فـراخوانی سران فزونخواه و تجاوزگر جـهان بـه این سیرک دل آزار،کوشید تا ناله جانسوز  مردم  رنجیده،گرسنه،نادار و بیمار را در میان هلهله های مستانه نفتخواران جهانی و شادخواران و فزونخواهان بـین المللی و حـرامیان دربـاری،خاموش سازد و به دنیا چنین بنمایاند که ملت ایـران در اوج رفـاه و تـوانگری،جز ولنگاری،پایکوبی،دست افشانی،چراغانی،عیش ونوش  و شـادی و....کـاری  نـدارد! و از سوی دیگر با پایان دادن به حزب های ساختگی رنگارنگ و ایجاد حزبی به نام رستاخیز کوشید  خفقان حاکم بر ایران را استواری بخشد،جو پلیسی را گسترش دهد،نفس را  در  سینه ها  خفه سازد،قلم ها را بشکند و رخـصت نفس کشیدن را از هم وطنان ایرانی بگیرد.ازاین رو،در پی برپایی حزب رستاخیز،جو   پلیسی  و خفقان در کشور شدت یافت.زندان ها از آزادیخواهان آکنده شد،شکنجه های توانفرسا،کشتن بی گناهان در زیر  شکنجه  در  سلول های زندان،سر به نیست کردن برخی از زندانیان،تبعید شماری از عالمان مـجاهد روحـانی و بازداشتن شماری  از گویندگان و سخنوران مبارز از سخنرانی،روزبه روز فزونی یافت.طبق گزارش ساواک از سال 1352  تا سال 1355 یکصد  و دوازده تن از روحانیان«ممنوع المنبر»شدند.لیکن باید دانست که شمار روحانیان زندانی،همزمان با برپایی حزب رستاخیز وبه دنبال تشکیل ایـن حـزب کم تر از روحانیان ممنوع المنبر نبوده است.

برای  ادامه مطالب مقاله را دریافت کنید.